*** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***
- شروع کننده موضوع Medical_eng87
- تاریخ شروع
به یاد هم بودن قشتگ ترین هدیه ای است
که نیاز به با هم بودن ندارد...
که نیاز به با هم بودن ندارد...
نشسته ام
میدانی کجا؟
کنار همان چاهی که تو برایم کندی
عمق نامردی ات را اندازه می گیرم....
میدانی کجا؟
کنار همان چاهی که تو برایم کندی
عمق نامردی ات را اندازه می گیرم....
نقاش باشی چقدر میگیری بیایی صفحه های سیاه دلم را نقاشی کنی بعد برای دیوار اتاقم یک روز افتابی بکشی که نور تا میانه اتاق امده باشد راستی من روی صورتم یک خنده می خواهم نرخ خنده که گران نیست.
دیگر قاصدک ها... به دست ما نمیرسند.... چون شرم دارند.... پیغام چند نفر را.. به یک مقصد ببرند!!
zemestoon
عضو جدید
باید حرف بزنیم باهم
زمان داره هدر میره
نگو باشه برای بعد
همین الانشم دیره
زمان داره هدر میره
نگو باشه برای بعد
همین الانشم دیره
من از امروز می ترسم
از اینکه انقدر سردیم
باید حرف بزنیم باهم
باید این راهو برگردیم
از اینکه انقدر سردیم
باید حرف بزنیم باهم
باید این راهو برگردیم
فضای خونه بی روحه
من و تو هستیم و نیستیم
فقط گاهی برای یه عکس
پیش همدیگه می ایستیم
من و تو هستیم و نیستیم
فقط گاهی برای یه عکس
پیش همدیگه می ایستیم
ببین جوری سکوت کردی
که وقتی هستی تنهاشم
خودت باعث شدی هرشب
تو آغوش یه درد باشم
واسه این دردی که دارم
بجز تو هیچ چی تسکین نیست
تو هم دردی و هم مرحم
عذابی بیشتر از این نیست
عذاب بالاتر از اینکه
عذاب سهم هرسالم
روزا بغض و شبا هق هق
تماشایی شده حالم
که وقتی هستی تنهاشم
خودت باعث شدی هرشب
تو آغوش یه درد باشم
واسه این دردی که دارم
بجز تو هیچ چی تسکین نیست
تو هم دردی و هم مرحم
عذابی بیشتر از این نیست
عذاب بالاتر از اینکه
عذاب سهم هرسالم
روزا بغض و شبا هق هق
تماشایی شده حالم
♫♫♫
♫♫♫
♫♫♫
سکوت کردی و این یعنی
میدونی که گناه کاری
تو این حسرتی که داره
منو میکشه دست داری
میدونی که گناه کاری
تو این حسرتی که داره
منو میکشه دست داری
سکوت کردی و این یعنی
از این درد بی خبر نیستی
سکوت کردی و این یعنی
پای این دوری نیستی
از این درد بی خبر نیستی
سکوت کردی و این یعنی
پای این دوری نیستی
واسه این دردی که دارم
بجز تو هیچ چی تسکین نیست
تو هم دردی و هم مرحم
عذابی بیشتر از این نیست
عذاب بالاتر از اینکه
عذاب سهم هرسالم
روزا بغض و شبا هق هق
تماشایی شده حالم
بجز تو هیچ چی تسکین نیست
تو هم دردی و هم مرحم
عذابی بیشتر از این نیست
عذاب بالاتر از اینکه
عذاب سهم هرسالم
روزا بغض و شبا هق هق
تماشایی شده حالم
خدا را چه دیدی دوست من! شاید یک روز" درد" هم قیمت پیدا کرد... ما هم ثروتمند شدیم...
همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده که اگر بار دیگر اشک بریزد او را میکشد ! 
یــک لبخنـ ـ ـدم را بسته بندے کرده ام
برای روزی که اتفاقے تــ ـ ـو را می بینم …
آنقدر تمــــــ ـ ـــــیز میخندم
که به خوشبختــــے ام حســ ـ ــــادت کنـــے …
و من در جیـ ـ ـب هـــایــــم
دست های خالــ ـ ـــے ام را فریـ ـ ـب دهـــم
که امـ ـ ـن ترین جاے دنیـــ ـ ــا را انتخـ ـ ـاب کرده انــد …
علاوه بر این که من و تو ، ما نشدیم
نصف منم از بین رفت . . . !
نصف منم از بین رفت . . . !
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
Elaheh.1
عضو جدید
خدا عشقو ساخت منم اسيرش شدم
اسير بي قرارياي کثيفش شدم
منم ادمي که بخاطرت هرکاري کرد
منم ادمي که بخاطرت هرراهي رفت
منم ادمي که فکرت بود روز و شب
هموني که بهت نشون داد خوب و بد
ايکاش توام دوسم داشتي اندازه من
توام بري ديگه چي ميمونه پس واسه من
به چي دل ببندم؟به زندگيه بدم؟
تا اينجاش 18 سال زندگي کردم
از اول نفهميدم که آخرش باشيم توي ميانبر زندگي تا تهش باشيم
اه چه روزاي سختي داشتيم
اسير بي قرارياي کثيفش شدم
منم ادمي که بخاطرت هرکاري کرد
منم ادمي که بخاطرت هرراهي رفت
منم ادمي که فکرت بود روز و شب
هموني که بهت نشون داد خوب و بد
ايکاش توام دوسم داشتي اندازه من
توام بري ديگه چي ميمونه پس واسه من
به چي دل ببندم؟به زندگيه بدم؟
تا اينجاش 18 سال زندگي کردم
از اول نفهميدم که آخرش باشيم توي ميانبر زندگي تا تهش باشيم
اه چه روزاي سختي داشتيم
تو که نیستی دلم اندازه فاصله ها می گیرد.
به اندازه فاصله بین من و تو
نفس ثانیه هایم می گیرد وقتی که می خواهمت ونیستی
پای عبور خیالم تاول زده است از بس به دنبالت می گردم و نیستی
تو که نیستی اسمان چشمهایم همیشه ابریست
ودر گلویم بغضی است که خفه ام می کند اگر بتر کد
تو که نیستی من هستم وشب و تنهایی
من هستم ودل تنگ
تو که نیستی با که بگویم غم این غمکده را
وقتی که تو نیستی چقدر تنهایی نزدیکتر است
تو که نیستی دلم می خواهد گاهی از شدت دلتنگی بمیرم
به اندازه فاصله بین من و تو
نفس ثانیه هایم می گیرد وقتی که می خواهمت ونیستی
پای عبور خیالم تاول زده است از بس به دنبالت می گردم و نیستی
تو که نیستی اسمان چشمهایم همیشه ابریست
ودر گلویم بغضی است که خفه ام می کند اگر بتر کد
تو که نیستی من هستم وشب و تنهایی
من هستم ودل تنگ
تو که نیستی با که بگویم غم این غمکده را
وقتی که تو نیستی چقدر تنهایی نزدیکتر است
تو که نیستی دلم می خواهد گاهی از شدت دلتنگی بمیرم
بعضی ها رو نمیشه که دوست نداشت و به عشقشون نمرد
با هر حرفی که می*زنند، قلبت میزنه و لبخند میزنی
با هر غصه شون غمگین می*شی و اشکت میاد
با بودنشون شاد میشی و با نبودنشون پرپر میزنی
بعضی آدم*ها چه بخواهند، چه نخواهند
چه بخواهی چه نخواهی
عزیزند، عزیز می*مانند
حتی اگر تنهات بذارند..
با هر حرفی که می*زنند، قلبت میزنه و لبخند میزنی
با هر غصه شون غمگین می*شی و اشکت میاد
با بودنشون شاد میشی و با نبودنشون پرپر میزنی
بعضی آدم*ها چه بخواهند، چه نخواهند
چه بخواهی چه نخواهی
عزیزند، عزیز می*مانند
حتی اگر تنهات بذارند..
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
|
رد پای احساس ... | ادبیات | 13699 |
Similar threads
-
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم)
- شروع شده توسط حمید...HaMiD
- پاسخ ها: 122
-