معماری در خانه‌های ایرانی

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
  • الهام و برداشت از مفاهيم بنيادي معماري ايران



مقدمه

ايران در مرز ميانه گرايش هاي شديد مذهبي و باورهاي تاريخي و فرهنگي و آييني از يك سوء و مختصات نظم پذيري و بريدن از هستي شناسي به شيوه كهن و روي آوري به معرفت شناسي ( epistemology) از طريق عقل محوري خود بنيان ابزار ساز جهان مدرن از سويي ديگر ؛قرار گرفته است كه در آن حتي بازگشت مجدد به اسطوره ها و مناسك آييني از ديدگاه عقلي و كاربردي صورت مي گيرد و از ابعاد ايماني و اعتقادي تهي است .
اينك جهان غير غربي به علت فاصله شديد از توليدات فكري و مادي جهان غرب ، و در عين حال وابستگي گريز ناپذير به آنها ، چاره اي ندارد جز يافتن راه حلي كه بتواند به صورتي فراگير ، تمامي جنبه هاي دخيل در آنچه را خواسته يا ناخواسته معروض سيطره آن قرار گرفته است ، در بر گيرد تا بدين طريق امكان ارتباط با جهان خارج از خود را داشته باشد.از طرف ديگر جهان غرب نيز در خلا معنايي حاضر ، گريزي جز شناخت فرهنگ هاي ديگر کشورهاي جهاني ارتباط با آنها به منظور ادامه حيات خود نمي يابد.
بر اين مبنا به نظر مي رسد كه راه حل منطقي اين باشد كه در عين توجه به درد فرهنگ عرفاني و ديني و ابلاغ پيام آن در صورتهاي هماهنگ با ديدگاه هاي امروز و تكنيكها و دستاوردهاي جديد شكلي ويژه از تلفيق مؤلفه هاي پديد آورنده عرضه گردد به گونه اي كه صورت زيباي برآمده از عناصر زماني ، ظرفيت پذيرش معناي ژرف و گسترده بي زمان را در خود بيابد.
در شكل‏ گيري معماري ايران،نظر ، جهان‏ بيني و تفكر ارتباط بسيار نزديك با فضا داشته است. اين امر ممكن است در مرحله اول جستجوگر حل مسائل جوي و اقليمي بوده باشد ولي در مراحل تكميلي،ذهنيتي مشهود است كه در آن كليه تحولات عقلاني و تخيلات معنوي نفوذ كرده‏ اند.همان‏گونه كه پيوند نگاه به دنيا و زندگي در جوشش مكان‏ها و فضاها در تمامي ساختمان‏هاي معماري سنتي به چشم مي‏خورد.
در اين تحليل ويژگي‏هايي قابل استخراج است كه تقريباً خاص ِ اين مملكت است و طبيعتاً از آنجا كه بستر ارزش اصلي آن اسلام بوده است اين ويژگي‏هاي كالبدي و فضايي معماري در ديگر كشورهاي اسلامي نيز قابل مشاهده است.

در انتهاي اين تحليل و استخراج ويژگي‏ ها،شايد مفيد باشد كه مسير شكل‏ دهي فضا را با ديگر معماري‏ هاي جهان مقايسه نمود و حضور فرهنگ را در اين پيوند جست. در ضمن كاملاً روشن است كه معماري هميشه آينه انسان و آرزوهايش بوده است و در شكل‏ گيري معماري‏ هاي جهان بدون شك ارزش‏هاي فناناپذير و جاويدان حضور دارند كه فصل مشترك آن موجوديت انسان در زمين و جهان‏ بينيِ اوست.

در مطالعه معماري ايراني و استخراج مفاهيم،مباني و ويژگي‏هاي آن كاملاً روشن است كه اساس و شالوده اصلي آن در فلسفه وجودي اين سرزمين بوده است و در نتيجه،مطالعه آن بدون عميق شدن در مسائل اجتماعي ،فرهنگي،ديني و ادبي ناممكن است و روش تطبيقي رفت و برگشتي بين قالب (صورت) و فلسفه اجتناب‏ ناپذير مي‏ باشد. دشواري اين تحليل از همين جا آغاز مي‏شود. چرا كه كالبد هميشه قابل نقد علمي است،به ويژه هنگامي كه اين نقد در ارتباط با محيط فيزيكي و جغرافيايي صورت مي‏گيرد.مطلب پيچيده‏ تر،راز فضاي فرهنگي است كه بدون سفر عاشقانه در ژرفاي انتزاعي و معنوي آن به دست نمي‏ آيد. تمام معماري‏هاي برجسته جهان رازي دارند كه فقط با چشم دل مي‏ توان به آن راه يافت. در ايران اين نگرش عاطفي هنگامي حاصل مي‏شود كه تعادل و پيوندهاي محيطي و معنوي انسان با استحكام و تعادلي مطلوب برپا شده باشد.

در اين راستا به مواردي اشاره مي‏كنيم:


1.درون‏گرايي
درون‏گرايي مفهومي است كه به صورت يك اصل در معماري ايران وجود داشته و با حضوري آشكار،به‏ صورت‏هاي متنوع،قابل درك و مشاهده است.
ويژگي معماري غيرقابل انكار آثار و ابنيه‏ هایي مانند خانه ، مسجد ، مدرسه ،كاروانسرا ، حمام و غيره مربوط به خصوصيت درون‏گرايانه آن است كه ريشه‏ اي عميق در مباني و اصول اجتماعي-فلسفي اين سرزمين دارد.
با يك ارزيابي ساده مي‏ توان دريافت كه در فرهنگ اين نوع معماري،ارزش واقعي به جوهر و هسته باطني آن داده شده است و پوسته ظاهري،صرفاً پوششي مجازي است كه از حقيقتي محافظت مي‏ كند و غناي دروني و سربسته آن تعيين‏ كننده جوهر و هستي راستين بنا است و قابل قياس با وجوهات و فضاي بيروني نيست.
درون‏گرايي در جستجوي حفظ حريم محيطي است كه در آن شرايط كالبدي با پشتوانة تفكر ،تعمق و عبادت به منظور رسيدن به اصل خويش و يافتن طمأنينه خاطر و آرامش اصيل در درون ،به نظمي موزون و متعالي رسيده است.
به طور اعم و بر اساس تفكر شرقي و در سرزمين‏ هاي اسلامي،جوهر فضا در باطن است و حيات دروني،به وجود آورنده اساس فضا است.
امر توجه به مسائل دروني بر اساس فرهنگ،نوع زندگي،آداب و رسوم و جهان‏ بيني شكل گرفته است كه همراه با مسائل محيطي،جغرافيايي و اقليمي معناي نهايي خود را به دست آورده است. معنايي كه از فطرت خود انسان نشأت گرفته است.

2.مركزيت

ويژگي موازي با مسأله درون‏گرايي،مركزيت در فضاي معماري است. سير تحول عناصر پراكنده (كثرت‏ها) به وحدت ِ مركزي در اغلب فضاهاي معماري دنياي اسلام به چشم مي‏خورد. حياط خانه‏ ها، مساجد، مدرسه‏ ها و كاروانسراها هسته‏ هاي تشكيل دهنده اين تفكر و رساندن عناصر عملكردي يا جزئيات ميانه و دور به مركز جمع‏ كننده تنوع‏ ها و گوناگوني‏ ها مي‏ باشند. اين فضاي دروني مركزي كه گاه مي‎تواند چيزي غير از حياط مركزي باشد تنظيم ‏كننده تمام فعاليت‏ها بوده و اصل و مركز فضا را در قسمتي قائل است كه نقطه عطف و عروجي استثنايي در آن رخ مي‏دهد.

3.انعكاس
در اغلب فضاهاي معماري ايران منظره كلي حاصل از شكل‏ گيري عناصر كالبدي،به وجود آورنده كليتي بصري است كه اجزاي آن در قالب محوربندي‏ هاي حساب‏ شده و منظم،چارچوبي را تشكيل مي‏ دهند كه درآن موضوع شكل و تصوير به كمال مي‏رسد. اجزاء تركيبي در محورهاي افقي و عمودي همواره رشد صعودي داشته و به منظور دستيابي به مركزيت ديد(تصوير)خط حركت عمودي در فضاهاي باز به طرف آسمان و نور تنظيم مي‏ شود كه پيوند معماري ، نور ، آسمان و انعكاس را به عنوان نتيجه بصري به دست مي‏دهد. بهترين نمونه‏ هاي اين شكل‏ گيري منظم از طريق انعكاس را مي‏ توان در آينه‏ هاي مابعدالطبيعي مساجد چهار ايواني ايراني دانست.
انسان در گردش محوري خود به طرف جهات مختلف اين كليت فضايي منسجم را حس مي‏كند كه گوياي نظام فكري منظمي است كه در آن ،مركزيت فضا و زمين در مركزيت(توحيد) آشتي‏ دهنده عوامل اتصال زمين و آسمان است.
در مركز مساجد چهار ايواني ، سطح آب از لحاظ بصري به عنوان آينه انعكاس‏ دهنده،نه فقط بدنه‏ هاي اطراف را معرفي مي‏كند،بلكه به علت موقعيت استثنايي خود (مركز) تمثيل داستان آسماني منعكس در تلألؤهاي آب به عنوان تصاوير‏ برگردان حاضر ولي غيرمادي از زندگي انسان‏ها در ميل به حقيقتي بالاتر و جاويدان است.


پيوند معماري با طبيعت
همدلي و احترام به طبيعت ريشه‏ هاي عميق فرهنگي دارد و همزيستي مسالمت‏ آميز انسان،معماري و طبيعت در معماري سنتي ايران كاملاً مشهود است. اشارات فراوان در كتاب آسماني دربارة گياه،نور و اجزاء طبيعت و در نهايت تمثيل بهشتي آن موجب شده است كه در معماري ايران حضور طبيعت به طور همه جانبه باشد و فضاهاي نيمه‏ باز- نيمه‏ بسته در يك روند سلسله مراتبي به نحوي در كنار يكديگر قرار گرفته باشند كه گويي هميشه انگيزه احترام و حفظ نعمت‏هاي الهي را پاس مي‏دارند كه در قلب طبيعت و اجزاء عناصر آن تجلي كرده است.
نمونه عالي اين نوع معماري،ساختمان هشت‏ بهشت است.


هر گاه از سطح‏ هاي مختلف آن عبور مي‏كنيم طبيعت و برشي از آسمان در كنار ما و در زواياي مختلف قرار دارند و تضادهاي داخل و خارج همچون گردش روزگار معرف تصاويري است كه در آن وقار،آرامش و سكوت طبيعت راه‏گشاي مكث،عبادت و تخيل به ابعاد و گستره جهان است.
هشت‏ بهشت با مركزيت اتصال فضاهاي كوچك اطراف تمام كانون‏ بندي معماري ايران را دارا مي‏ باشد. برخلاف مساجد چهارايواني كه مركزيت با فضاي باز تعريف شده است در ساختمان هشت‏ بهشت تصوير معكوسي را مشاهده مي‏كنيم كه از يك فضاي نيمه‏ بسته داخلي به طرف طبيعت حركت كرده و در انتها افق و بي‏ نهايت درك و سپس تصور مي‏شود.طبيعت محافظت‏ شده در قالبي مطرح است كه عناصر آن در كتار يكديگر با حكمتي استقرار يافته‏ اند كه جزء جدايي‏ ناپذير موجوديت معماري به شمار مي‏ آيند.
فعاليت‏هاي اجتماعي،فرهنگي و يا احكام ديني همواره در آهنگي موزون با طبيعت حركت كرده‏ اند و همجواري و همدلي انسان با طبيعت موجب شده است كه عناصر طبيعت به گونه‏ هاي مختلف در معماري‏ هاي اصيل حضور داشته و انسان را از فوايد تصفيه‏ كننده آن بهره‏ مند گردانند.
محوربندي كلي هندسي در هشت‏ بهشت موجب شده است كه فضاهاي طبقات فوقاني هميشه در حول و حوش فضاي مركزي سير كنند و در آن‏ها تصوير‏سازي طبيعت در جزء و كل حضور داشته باشد. همانند كليه فضاهاي معماري ايراني،عبور از فضايي(اتاقي) به‏ فضاي ديگر با استفاده از بخش ميانه (مفصلي) صورت مي‏ پذيرد.
واقعيت اين است كه هسته‏ هاي وجودي اين معماري،جهاني را در ذره فضاي خود مي‏گنجانند كه اوج آن در مركزي قرار دارد كه جهان مختلف جغرافيايي كماكان مفهوم گشت‏ وگذار ابدي را براي ما مجسم مي‏كنند.

هندسه
مورد بسيار مهم در درك معماري‏ هاي شرق،ايران و تمدن‏هاي زير پوشش فلسفه و فرهنگ اسلامي، نحوه برخورد با مقوله هندسه در بيان افكار و انديشه‏ هاست. بدون شك‏ زبان بيان معماري‏ هاي جهان بر هندسه استوار است و از طريق روابط آن مي‏ توان كليت كالبدي را آشكار كرد.
اما بحث ما تفاوت هندسه منشعب از جهان‏ بيني فرهنگي كشورهاي شرقي است. در هنر و معماري اسلامي هندسه داراي اهميت و مفهوم ويژه است و گسترش خود را در فلسفه و راه‏ حيات مي‏جويد و تجلي گاه افكار الهي و عقلاني و ادراك جهان هستي است.
در هندسه اين سرزمين بحث علم و رشد رياضي اعداد و تركيبات پيچيده جبر همراه با حس شهودي بوده است واين دو كه تكميل‏ كننده آثار هنري محسوب مي‏ شوند جدايي‏ ناپذيري هنر (حس)و علم(عقل) را در تمدن‎‏هاي غني و در جهان اسلام نشان مي‏دهند. جالب توجه اين است كه با مطالعه آثار و افكار افلاطون درمي‏ يابيم كه او دريافت علمي را بدون پشتوانه‏ هاي شهودي ناقص مي‏پندارد و بحث عرفان در علم اعداد در غرب بعد شهودي به فراموشي سپرده شده و كليه استدلال‏ها در چارچوب جدول‏های دقيق دنبال مي‏شوند. عجيب اينجاست كه علم در طول تاريخ سعي كرده است رازها و ناشناخته‏ ها را كشف كند ولي هنگامي كه به اين امر دست يافته است روش‏هايي تفكر شهود را كه موجب كشف پديده‏ ها شده است را از ياد برده است. شكاف ميان علم و هنر جدا شدن تحليل‏هاي مكمل را موجب مي‏شود و هر چند در يك جهت مي‏توان به شناخت رسيده ولي در عمق مسأله ،خطر از دست‏ دادن وحدت و كليت ادراك باقي مي‏ماند.
چرا وقتي دربارة هوش صحبت مي‏شود فقط هوش عقلاني مطرح مي‏شود و هوش ايماني از اين مقوله خارج مي‏گردد!! در حالي كه هوش اساسي ، بيداري هوش دل است. مطالعه آثار محققان ايراني در ادراك روابط طبيعي و مادي نشانگر نحوه برخورد شهودي ايشان در تكميل استدلال علمي است.
هندسه‏ اي كه بر پايه اين نگرش به وجود آمده است از پيچيدگي و تركيباتي بهره‏ مند است كه بسياري از محققان غرب در اثر نوعي از بد فهمي آن را مغشوش يا ابتدايي و فاقد اعتبار دانسته‏ اند.
امروز مي‏ دانيم كه هندسه در تركيبات عالي خود از روش همدلي و ارتباط بهره‏ مند است و پژواك‏ هاي شكلي گاه به صورت اشكالي پنهان حضور خود را مشخص و آشكار كرده‏ اند. يكي از بهترين نمونه‏ هاي اين نوع هندسه(هندسه همدلي)ساختمان هشت‏ بهشت اصفهان است كه قبلاً برخي از ويژگي‏هاي آن توضيح داده شده است.
هندسه ساختمان هشت‏ بهشت در سه سطح متفاوت رشد مي‏كند:

- حركت افقي از آب‏نما،پله ايوان،اتاق‏هاي ميانه و فضاي مركزي.
- حركت عمودي كه پيوند كف را با تحولات سه بعدي و دگرگوني‏ هاي ارتفاعي كه اوج آن در مركز قرار مي‏گيرد با سقف تأمين مي‏كند.
-هندسه‏ اي كه حاصل برخورد سطوح افقي و عمودي است كه حاوي گشايش‏ هاي نوري در اتصال احجام و از وراي كالبد مي‏باشد.

در ساختمان هشت‏ بهشت احساس كليت و وحدت هندسي در سه رده مذكور به خوبي قابل دريافت است. برش‏هايي از كالبد توپُر در همجواري با شكاف‏هاي گشوده شده به سوي نور و طبيعت نتيجه تركيبي است كه در آن كثرت و تنوع عناصر در آميزش با سايه و روشن‏هاي نوري،احساس كامل يك هندسه منسجم را متظاهر مي‏كنند.
نمونه ديگر پيوند هندسي عناصر در سطوح افقي و عمودي و تركيب فضاهاي پر و خالي در ساختمان چهل‏ ستون مشهود است. نقطه تمايز چهل‏ ستون در اين است كه فضاي اصلي آن ايواني مركزي است كه محل همايش خطوط و انتقال بخش‏هاي باز،نيمه‏ باز و بسته مي‏باشد.
"كيت كرشلو" ، كسي كه بيشتر عمر خود را صرف كشف روابط اجزاء طي كرده است در يكي از آخرين مقالات خود دربارة عمق زيبايي رياضيات مي‏نويسد كه از طريق ادراك زيبايي علم و اعداد رياضي و خطوط هندسي مي‏توان به مراحل والاي شناخت ايمان و شهود رسيد. در اينجا مفهوم گسترده‏ تري را در اين جمله خلاصه مي‏كنيم: پيچيدگي در كثرت در قابليت‏هاي تركيبي پنهان و بازگشت به وحدت و مركزيت صورت گسترده.
هندسه معماري ايران از اين قانون پيروي مي‏كند و استواري اين هندسه در تفكري راه‏يافته كه در آن بيهودگي و يا پراكندگي وجود نداشته است. قرينه‏ سازي،اوج يك تفكر استوار است كه با احكام و دستورالعمل‏ هاي روشن و با آهنگي منظم به جلو مي‏رود. تكرار حساب‏ شده ستون‏ها و فضاها در سلسله مراتب تكميلي خود تكرار زمزمه‏ هاي حقيقت جاويدان است.

معماري در بخش دريافت وجودي خود (احساس و ادراك انسان از معماري)نياز به مقدماتي دارد كه هندسه از طريق جاي‏گذاري تناسبات كوچك و بزرگ نسبت به مكان و مركز معين ضمن رشد اعداد آن را فراهم مي‏كند. در خانه سنتي حركت‏ها و نفوذها از بيرون به داخل فقط يك حقيقت فرهنگي نيست بلكه از ورودي تا حياط مركزي نشانه‏ هاي آماده‏ سازي دريافت صحيح از جوهر و مكان اصلي خانه را نيز به همراه دارد. عبور از كوچه و خيابان به بهشتي طراحي شده، داراي كليه آرمان‏هاي طبيعي و ماوراءطبيعي است وبرداشت از اين گونه فضاها با سهل‏ انگاري هرگز ميسر نبوده است.
طراحي هندسي ايراني بر خلاف چيزي كه برخي از معماران غربي مدت‏هاي طولاني سعي در ابراز آن كرده‏ اند فقط از عملكردهاي مادي و بوم‏ شناسي تبعيت نمي‏كند. اشارات والاي ديگر نيز دربردارد كه بديهي است چنانچه موقعيت‏ ذهني و فرهنگي لازم براي ادراك آن‏ها را از بيننده سلب كنيم هرگز قادر به رؤيت و دريافت اين غنا و تركيب حساب‏ شده اقليمي-فرهنگي نخواهيم بود.
.
.
.
ادامه دارد ...:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
ادامه ...

ادامه ...

شفافيت و تداوم
نقطه مقابل مفهوم فضاي بسته و تمام‏شده ،مفهوم شفافيت و تداوم قرار دارد،در چنين فضايي،مسير حركت انسان و يا نگاه او در تداومي پيوسته صورت مي‏گيرد،به طوري كه گشايش‏هاي فضايي در خطوط افقي و عمودي موجب شفافيت(transparency)درلابه‏لاي ديوارها و ستون‏ها مي‏گردد كه دورنما و منظر نهايي در افقي لايتناهي و مستهيل،مجدداً جان و جلوه تازه به خود مي‏گيرد.
به مفهوم سلسله مراتب(hierarchy)مفهوم تداوم(continuity) براي تشريح مفهوم اصل معماري ايران تلقي صحيحي محسوب مي‏شود.
تداوم به كوچكي و بزرگي فضا ارتباطي ندارد و انسان پيوندي است كه با زنجيره ادراكي و با بهره‏گيري از حساسيتي فطري ،مجموعه‏اي پيچيده را مورد توجه قرار داده و سپس عناصر گوناگون پراكنده آن را در حوزه نهايي دريافت‏هاي خويش جمع‏آورده و نهايتاً درك فضايي و پيام مستتر آن را در مي‏يابد.
در لابه‏لاي بدنه بناهاي معماري ايران،فضا هيچ‏گاه با قاطعيت مشخص نمي‏شود وابهام تركيبات پيچيده آن به دليل غنابخشيدن به منظره‏اي است كه نمي‏توان آن را در قالب محدود و تماميت يافته تفسير كرد. اين فضا حامل پيام از پديده‏اي است كه پديده ديگري در درون خود دارد و حركت به سوي آن،حركتي به سوي بخش ديگر فضا است با كليت و جامعيتي گسترده.
در بيان اصل سلسله مراتب و مفهوم پرده‏هاي وصل‏دهنده (sequence)،يكي از خصوصيات معماري ايران برقراري تداوم مكاني مي‏باشد. پرده‏هاي فضايي،شروع و مقدمات آشكار ويژه‏اي را مشخص مي‏نمايد و اوج آن زماني است كه احوالات درون‏گرايانه به دليل پشت سر گذاشتن مسير و زمان به دريافت كاملي از يك حس باطني در اين عبور فضايي رسيده باشد.
مقدمات ،در مسير تحول فضا به فضاي عبور از مكان‏هاي شكل‏دهنده كل بنا مربوط مي‏شود كه فضاي مركزي جوهر و هسته اصلي آن است.اين آمادگي متأثر از حركت ،زمان ،نور و تنوع حجمي حاصل ،ايجاد مي‏شود.
با استفاده از هندسه كثرت‏گرا كه همانند طبيعت از مجموعه‏اي سطوح و نقاط درهم تشكيل شده است،ادامه و تداوم فضايي،پيوند خود را در ارتباط با مركز ثقل خود همچنان حفظ مي‏نمايد.
هندسه2و3بعدي تشكيل‏دهنده اين معماري،به دليل تداوم نيروهاي متكي بر محورهاي پيچيده در تقابل مكاني،نگاه و مسير را از طريق شفافيت منظر،تنظيم و تعريف مي‏كند.

راز و ابهام

احساس عظمت معنوي در كمال سادگي و خلوص در تشكيل و تركيب ابنيه ايران مدنظر قرار داشته و سادگي تركيبات اين هندسه پايه ولي غني موجب پيدايش ساختمان‏هايي شده است كه پيام آن با درك ويژه حسي قابل دريافت است و توأم با كليتي است كه كمال خود را در منظر و تصويري كامل القا مي‏نمايد.
مسجد و مدرسه آقابزرگ كاشان از همين ويژگي عالي برخودار است و تغيير محور قبله از طريق محور ورودي داراي دو خط ترسيمي است كه مركز آن مي‏تواند در مركز حياط دروني زير مدرسه طلاب قرار گيرد. آشنايي با آرمان‏هاي اسلام و ظرافت پيام قبله و نماز موجب كشف كليت فضايي اين مسجد در مدرسه است كه از ورودي به صحن اصلي با تغيير سطوح كاربردي،اقليمي و فرهنگي نمونه خوبي از مهارت سازندگان مي‏باشد. البته در دوراني بسيار پيشتر از دوره قاجار،ساختماني كه تمام اين مفاهيم تركيبي مركزيت ، قبله،شمال،ورودي و حدود قرارگيري عناصر معماري را دارا بوده است،مسجد تاريخانه دامغان مي‏‎باشد.
اين بناي كاملاً ساده و بدون هيچ‏گونه تزئينات،انسجام خود را از طريق ستون‏هاي سنگين استوانه‏اي تأمين نموده است كه بر روي آن‏ها،طاق‏هاي بيضي شكل به طريقي نشسته‏اند كه آهنگ حركت خاص محوري را با شدت كمال و عظمت القا مي‏كنند.
ستون‏هاي استوانه‏اي شكل بسيار قطور،فواصل اين ستون‏ها،ارتفاع كلي بنا،حركت قوس‏ها كه در منظرهاي زماني فقط بخشي از آن‏ها قابل رؤيت است،حكايت همان داستان عجيب پررمز و راز معماري ايراني است كه با ساده‏ترين عناصر و مصالح در زميني منظم آثاري به وجود مي‏آيد كه راز و ابهام آن در برابر دنبال شده،انسان را به تفكري مجدد وامي‏دارد تا به حضور خود در زمين و نشانه‏هاي سايه و روشن از تمثيل ازلي آخرت و آسمان بينديشد.

تعادل موزون/توازن حساس

در معماري تعادلي موزون بين ساختمان و محيط طبيعي آشكار است و همانند يكي از موجودات با آن همنفسي و همدلي صورت گرفته است.
حس و دانش عميق به وجودآورندگان آثار معماري آن دوران موجب مي‏شد كه عناصر كالبدي در مكان و جاي خود،حضور خويش را مشخص نمايند و كاربرد هر كدام پاسخي باشد به محيط.
در ايران ،غير از مناطق مرطوب و باراني شمال و غير از برخي مناطق خاص جنوبي،با سرزمين نسبتاً خشك و گاهي كويري مواجه هستيم كه از لحاظ اقليمي دو تمهيد ويژه را مطرح مي‏كند:يكي حفاظت در برابر گرما و حرارت و ديگري به وجود آوردن خنكي،جريان هوا،دريافت و حفظ آب.
بسياري از عناصر معماري سنتي شهرهاي كويري دليل وجودي خود را در مقابله با يك اقليم سخت به دست مي‏ آورند،همانند گنبد كه زمان و سطح تابش آفتاب بر روي آن موجب مي‏شود كه هميشه قسمتي از آن در سايه قرار گيرد و در داخل اين گنبد،حرارت به صورت گردشي از دريچه‏ هاي فوقاني تخليه و رها شود. نمونه‏ هاي ديگر شامل ديوارهاي ضخيم خشتي يا فضاهايي چون تالار،ايوان،زيرزمين،سرداب،بادگيرو مانند آن نيز در پيوند ارگانيك با طبيعت شكل يافته‏ اند. آيا اين حكمت اندكي است كه انسان بتواند اين قدر ماهرانه با طبيعت همزيستي مسالمت‏ آميز داشته باشد؟
ايوان،يكي از عناصر ويژه معماري ايران كه فضايي نيمه‏ باز و نيمه‏ بسته مي‏باشد يكي از تمهيدات عالي اين نوع نگرش و همزيستي با طبيعت است. غير از تنظيم منظر در قالب تصويري محاسبه‏ شده،حضور ايوان،روشنايي ميانه(سايه‏ روشن‏ها) را در بر گرفته و حد رابط بين فضاي خارجي و داخلي است كه در تعديل و تنظيم كيفيت هوا نيز كاملاً مؤثر است.
در خانه‏ هاي سنتي،هشتي حد ميانه و واسطه‏ اي است كه تنظيم‏ كننده حدود و عرصه‏ هاي قابل رؤيت و دريافت مي‏ باشد و رابطة دنياي بيروني هشتي و اندروني آن،همانند حد مكان‏يابي ايوان بين فضاي داخلي و مركزي است. مطلب قابل تعمق ديگر،شكل ايوان‏ها و تالارها در خانه‏ هاي سنتي است كه نسبت به جهات جغرافيايي و زمستان و تابستان شكل‏هاي ويژه‏ اي به خود مي‏گيرند و در حول و حوش خود اتاق‏ها را بهره‏ مند مي‏ سازند.

همزيستي با اقليم و محيط،حد مشترك فرهنگ (رفتارها)با طبيعت است. ورودي‏ها با سلسله مراتب ساختماني تعريف مي‏شوند(دروازه،طاق،آستانه،درگاه….)كه جواب و دليل موازي خود را در تنظيم شرايط محيطي به دست مي‏آورند. عرصه ورودي مرز و حريم ويژه خود را دارا مي‏باشد و همراه با مكث توأم با در امان بودن از گرما و آفتاب است و حركت‏هاي ظريف به هشتي يا به فضاهاي تقسيم،زمان حس تحولات جوي و در زمان گذشت و تغيير آرام گرماي بيرون به آسايش و خنكاي داخل است. پيوند دريافت فضا و ادراك منظره‏ ها و تصاوير،كاملاً در امتزاج با احساس جسمي از گرما،خنكي،حركت هوا و دستيابي به آب ممكن مي‏شود. در درك درست از معماري سنتي منطقه كويري دستيابي به منابع آب بسيار مهم بوده است. در منطقه گرم و خشك بزرگ‏ترين نعمت آب است. آب‏ حيات‏بخش كه نوشيدن هر قطره آن با شُكر همراه بوده،با نگهداري و حفاظت خاص توأم بوده است.
جستجوي آب‏های زيرزميني و به وجود آمدن شبكه قنات‏ها به همين منظور ،تأمين آب حيات و پاكيزگي جسم و روح بوده است. با آب،درخت و گياه رشد مي‏كنند. جلوي بادهاي شني و آلودگي‏هاي مختلف گرفته مي‏شود و آرامش سايه‏ هاي طبيعي مهيا مي‏شود. نعمت آب و درخت و گياه در منطقه كويري هميشه تمثيلي از بهشت بوده است كه جوي‏ هاي آب آن در چهارسو در حركت بوده‏ اند. در نتيجه خيلي روشن است كه در معماري ايران اين بهشت جاي و مكان خاصي داشته باشد و به شكلي مركزي تمام فضاها را بهره‏ مند نمايد.
در اين فرهنگ،به وجودآوردن و پيدايش باغ‏ها از اهميتي ويژه برخودار است و هر گاه ساختمان يا كوشكي نيز مطرح بوده است نفوذ و حضور همه جانبه آب و طبيعت در آن‏ها امري اساسي تلقي شده است.
پيدايش باغ‏هاي ايراني به منظور به وجودآوردن و حفظ قسمتي از طبيعت حيات‏بخش است. تكه زميني در نزديكي قنات انتخاب مي‏شود. درخت و گياه كاشته مي‏شوند و مسير آب در تمام ابعاد به حركت درمي ‏آيد تا تمام قسمت‏ها را بهره‏ مند كند. تفكر و عبادت در برابر چنان مكاني آرام و خنك،بدون شك از طريق طبيعت و سپس تمثيل بهشت،انسان را در برابر سؤالات اساسي خويش قرار داده و طبيعت و نگاه به اين طبيعت دلنواز مقدمه‏ اي است جاويدان به پرورش روح و عروج انسان به سوي آسمان.


چشم ِ ‏دل
براي درك مفاهيم معماري اين سرزمين بايد ديدگاه خاص فرهنگي را كه اين مفاهيم در درون آن به وجود آمده‏ اند شناخت و با آگاهي كامل دريافت نمود. در اين بررسي توجه ما فقط به دانشي عميق‏تر دربارة آنچه كه از حيث آفرينش ازلي و بي‏ زمان است معطوف بوده است. مقصود اين نيست كه با نظر تحسر و اعجاب به گذشته بنگريم بلكه غرض اين است كه آگاهي نسبتاً كاملي دربارة شالوده و اساس اين جامعه و دريافت‏ هاي اساسي آن كه براي بشر بنيادي و ازلي تلقي مي‏شود به دست آوريم.
جامعه سنتي در درون يك نظام معنوي زندگي مي‏كند كه هم از لحاظ كيفي و هم از لحاظ كمي جوياي هماهنگي و تناسب در حد كمال است.
آفريده‏ هاي آن چون معماري از جهان‏ بيني‏ هاي تام و كاملي مايه مي‏گيرند كه نيروهاي خلاقه انسان را عرضه مي‏كنند. فقط با توجه به آسمان‏ هاست كه عدم تناهي فضا را مي‏توان به وسيلة جهات اصلي كه به فضا جنبة كيفي مي‏دهند،محدود كرد. هر معناي ظاهري و حسي،معاني باطني دارد و هر صورتي در ظهور باطني آن كه عبارت از ذات و ماهيت دروني آن است همراه مي‏شود.
درك معماري بدون يك سفر عاشقانه به زمينه‏ هاي ذهني و پنهان كه درآن عقل و علم و احساس پيوندي تنگاتنگ خورده‏ اند ناممكن است.
پيرو شناسايي برخي ويژگي‏ها و عناصر تشكيل‏ دهنده شكل و صورت معماري،در راستاي تداوم‏ بخشي به اصول طراحي معماري نكات زير قابل ملاحضه مي‏باشد.

_______________________________

1.مفاهيم و اصول معماري در طول تاريخ با فرهنگ يك سرزمين انتقال يافته و تسري مي‏ يابند.

2.شكل معماري با تبعيت از ويژگي‏هاي محيطي و فلسفي به وجود مي‏آيد و عامل زمان،به علت ماهيت دگرگون‏ سازي ساختار زندگي انسان،به عنوان ركن اصلي،فضاهاي جديد را شكل مي‏بخشد.

3.با توجه به اصل پايداري مفاهيم جوهري مستتر در هر پديده،مي‏توان اصول انساني مذكور را در سير زمان حفظ نموده و از آن‏ها به عنوان مفاهيم بنيادي و اساسي به مثابه الهام ،استفاده كرد.

4.در وفاداري به فرهنگ و هنر يك‏ سرزمين،حفظ و تكرار اشكال گذشته مورد نظر نبوده و در طراحي و هنر و نگاه پويا و خلاق از ضرورت‏هاي اوليه متقدم به شمار مي‏آيد.صورت برگردان معني گذشته لزوماً ديگر در روند زندگي فعال كاربرد ندارد و نيازمند ايجاد صور جديد و پيرو مفاهيم پايدار است.


5.معماري،انتقال‏ دهنده معني است و نه شكل.

6.پرداختن به معماري به اصطلاح علمي،به معناي اين نيست كه بايد الزاماً از فلسفه علم‏گرا و عقلاني فرهنگ‏هاي بيگانه تقليد كرد.
در دنياي ارتباطات ،اطلاعات و دانش و فن و تكنولوژي ،متعلق به تمدن بشري است و مي‏توان به خوبي از آن بهره جست به شرط اين كه اصول فلسفي و فرهنگي‏ سرزميني در چارچوب اصول خود حفظ شود.

7.هنر والا با تقليد سروكار ندارد و اثري كه فاقد پويايي،نوآوري،احساس حقيقت و خلاقيت زمان خويش باشد بدون شك فاقد اعتبار بوده و به هيچ‏ وجه راه‏گشا نيست.

8.شكل تثبيت شده ‏اي براي برگردان مفاهيم فرهنگ وجود ندارد و براي اعتلاء و پيشبرد هنر و معماري يك سرزمين مي‏توان با بهره جستن از نوآوري هوشمندانه به اين‏ اهداف متعالي نائل آمد.

9.شكل،داراي مفاهيم(semiologic)و تمثيلي(symbolic)است و ساختمان تركيبي عناصر معماري،نمي‏تواند خارج از شناخت‏هاي فرهنگي به طور انتزاعي و مجرد حركت نمايد.
تجربه هنر و معماري مدرن (بين‏ المللي)كه قطع رابطه بين محيط،تاريخ و سنت بوده،نشانه بارزي از يك تجربه شكست‏ خورده است كه در آن عامل محيط و فرهنگ به نام نوآوري ناديده گرفته شده است.

10.نشانه و نماد را مي‏توان در كلية پديده‏ هاي به وجودآمده و تمدن بشري مشاهده كرد. فلسفه،ادبيات ،علم،هنر و… نگاه پويا به عنوان زبان جديدي در معماري قادر به استخراج اين علائم است.

11.معماري داراي دو ركن اصلي فرهنگي و علمي است و هر گاه در سير زمان يكي از اركان سست و ضعيف گردد،نتيجه حاصله ناكافي و ناتمام رشد مي‏نمايد. در اين رشته (معماري)علم مهندسي و احساس خلاق،دو بال اساسي ابداع اثر بوده و احاطه و تسلط و توجه به هر دو زمينه از ضروريات پايه اين علم و هنر مي‏باشد.


در روند شكل‏ گيري معماري عوامل گوناگوني مانند اقليم،مصرف،عملكرد،مصالح و فنون،نيروي انساني،اقتصاد ساختمان و…بر كالبد نهايي تأثير مي‏گذارند.در كنار روند تأثيرگذاري عوامل مادي،فيزيكي،محيطي-اقليمي،شكل و فضاي بنا در بعد فرهنگي،تمثيلي و هنري،بايد از كليه آرمان‏ها و ارزش‏هاي يك جامعه برخودار باشد.
روح فرهنگي جاري در بنا،متأثر از كليه عوامل معنوي،بخش زنده علوم‏ انساني و هنر ابداعي شهودي متصل به فرهنگ اصيل سرزمين است. پيامد اين حضور،ساختمان از بعد صرفاً مادي كالبدي خود خارج گشته و مفاهيم فرهنگي،پيام،نشانه‏ شهري،ارزش‏هاي ديرينه و پايدار آن گام‏هايي خواهند بود به سوي ماندگاري اثر،اثري كه در اذهان همگان به عنوان شاخص در منطقه و يا هر تجمع انساني ديگري نقش خود را ايفا مي‏نمايد.

اثر معماري برخودار از روح و فرهنگ يك سرزمين،در تجلي كالبدي خود،پيام‏ آور بسياري از عوامل محيطي پنهان جامعه بوده ودر بياني انتزاعي در تركيبات هندسي و فضايي معماري،انتقال‏ دهنده معنويت،اصالت و حقيقت وجودي خود،همانند هنرهاي ديگر مي‏باشد كه انسان در برابر و به هنگام دريافت آن به مقام والاي فرهنگي خود ارتقا مي‏يابد.
اثر معماري شاخص و ماندگار،به لحاظ تسري كلية عناصر ميراث فرهنگي و هنري محيط،جلوه‏اي خاص به خود گرفته و در كنار ديگر تظاهرات و توليدات محيط مصنوع،به عنوان معنا و وزن فضايي شهري،موقعيت ويژه‏ اي در ذهن مردم به دست مي‏آورد.
ملحوظ داشتن عوامل بنيادي،فرهنگي و هنري در بنا،يك اثر ساختماني معمولي و بي‏ هويت و روح را به سوي يك معماري كامل و شاخص سوق مي‏دهد. اثري كه آرمان‎‏ها،تاريخ و فرهنگ،ذوق و انديشه و هنر يك جامعه در آن نهفته است. به موازات اين بينش توجه به واقعيت‏ها و ضرورت‏ هاي ساختمان و عملكردي نيز موجب نوعي تعالي در بيان معماري گرديده و پيام معماري در اين مرحله آشكار خواهد بود.

______________
______________

محمود وجودی
منبع :آرشیانا




پانوشت 1 : با احترام به مولف ِ این مقاله ، و حفظ ِ تمام ِ مطالب ، ویرایش این مقاله رو شخصا و با دقت انجام دادم .

پانوشت 2 : اصل ِ مقاله ، بدون ِ عکس هست ؛ اما با توجه به توضیحات ِ مکرری که درباره ی هشت بهشت صورت گرفت ، بنده یک عکس رو به مقاله ضمیمه کردم .

سپاس :gol:
 

sanaz_panel

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پيدايش فرم در معماري ايراني

پيدايش فرم در معماري ايراني

آثار موجود در معماري ايراني مجموعه‏اي به هم مرتبط هستند كه در طول قرون متمادي تحول يافته‏اند. درنگاهي به سير تحول معماري،پرداخت به تاريخ تحول فرم در معماري و خاستگاه آن از ضرورت برخودار مي‏شود. شناخت آن كه فرم‏هاي اوليه در چه دوراني شكل گرفته‏اند،چگونه به تكامل رسيده و تبديل به فرم‏هاي اصلي شده‏اند،و چگونه منشاء الهام براي آثار بسياري در طول قرون متمادي بوده‏اند،موضوعي است كه داراي اهميت در شناخت راز و رمز معماري غني و توانمند ايراني است.
هنگامي كه از فرم معماري بحث مي‏شود،بايد در نظر داشت كه منظور تيپولوژي فرم‏ها است،كه در چهارچوب مباحث تيپولوژي در معماري مطرح مي‏شود.

يعني فرم مي‏تواند به پلان اطلاق شود،و يا به شكل و حجم ،ويا به هر دوي آنها.بنابراين فرم معماري واجد فضايي مي‏باشد.

روشن كردن اين مسأله از اين نظر حائز اهميت است كه هنگامي كه به فرم‏هاي اوليه و ساده اشاره مي‏شود،منظور هنوز فرم‏هايي است كه واجد مشخصه فضايي مي‏باشند. بدين‏ترتيب در اين بحث نسبت به عناصر معماري نظير ستون،سرستون،سقف،دست‏انداز بام و.. پرداخته نمي‏شود،عليرغم آن كه در بسياري از فرم‏هاي اوليه شاهد حضور حداقلي از اين عناصر مي‏باشيم. ليكن حد خلوص فرم معماري،و يا حد تعيين فرم‏هاي اوليه بر اين اساس روشن مي‏شود كه هنوز واجد مشخصه فضايي باشند،بدين ترتيب براي تجسس و شناخت فرم‏هاي ساده و اوليه،رجوع به آثار معماري ايران پيش از ورود اسلام از اهميت بسياري برخودار است.

همچنين با توجه به موضوع اين مقاله كه خاستگاه فرم‏هاي اوليه در معماري ايران را جستجو مي‏نمايد،بحث در ابعاد متافيزيكي و ريشه‏يابي منابع الهام اين فرم‎‏ها نيز طبيعتاً مي‏تواند از اهميت بسيار برخودار باشد. همانگونه كه در بسياري از متون معماري نيز به اين وجوه اشاره مي‏شود. ليكن در اين مقاله با توجه به هدف خاصي كه در ارتباط با مطالعات تيپولوژيك در نظر بوده است،صرفاً مباحث از ديدگاه كالبدي مورد توجه قرار گرفته‏اند.

با توجه به موارد فوق،فرم‏هاي اوليه كه در چهارچوب بحث تيپولوژي مي‏‏توانند قابل طرح باشند،عمدتاً فرم‏هايي ساده بوده‏اند كه خود در قالب يك بناي كامل شكل گرفته‏اند. تحول و تكامل اين فرم‏هاي ساده در قالب «فرم‏هايي مركب»بناهاي ديگري را به وجود آورده است كه جريان تكامل تاريخي معماري ايران را مي‏توان بر مبناي اين تحولات و نهايتاً دگرديسي‏ها مورد ملاحضه قرار داد.

فرم‏هاي ساده
همان‏گونه كه اشاره شد،عمده فرم‏هاي ساده،فرم‏هايي هستند كه از حداقل عناصر تشكيل شده‏اند و عمدتاً خود در قالب يك بنا تجلي يافته‏اند،حتي در برخي از اين فرم‏ها تشخيص آن كه فرم مذكور تركيبي از عناصر است نيز بسيار مشكل ودر حقيقت غيرعملي است. از فرم‏هاي ساده كه در اين زمينه مي‏توان نام برد،كه عمدتاً بر اساس ابنيه‏اي كه در هزاره قبل از ميلاد به دست آمده‏اند به شرح زير مي‏باشند:

1. صفه يا تخت
صفه يا تخت خود واجد جايگاهي ممتاز در معماري دوران اوليه بوده و به شكل يك فرم ساده اوليه كه داراي مشخصه‏هاي فضايي و كاربردي مي‏باشد قابل طرح است .

از اولين فرمهاي صفه يا تخت كه قابل شناسايي هستند مي‏توان محراب‏هاي آتش در پاسارگاد را نام برد . پلكاني به صفه‏اي منتهي مي‏شود كه در بالاي اين صفه آتش قرار گرفته و مراسم نيايش آتش در اطراف آن برگزار مي‏شود. در اينجا صفه يك فرم ساده و تيپولوژيك معماري است كه واجد مشخصه فضايي بوده و از آن به صورت عملكردي خاص استفاده مي‏شده است. همين صفه و پله حاشيه آن را در يك وضعيت استثنايي و در مقياسي بسيار عظيم‏تر در قالب زيگورات‏هايي مي‏توان مشاهده كرد كه معبد چغازنبيل نمونه بارز آن است.

عليرغم آنكه محراب‏هاي آتش در پاسارگارد سال‏ها بعد از معبد چغازنبيل شكل يافته‏اند ولي بدون ترديد اگر به معماري دوره عيلامي قبل از ايجاد زيگورات‏ها را در مقياس‏هاي بسيار كوچكتري شكل مي‏داده‏اندخواهيم بود.

2.برج‏ها و منارها
برج‏ها و منارها در اشكال اوليه خود يك بناي مستقل و محلي براي نگهداري و نيايش آتش مقدس بوده‏اند كه در ضمن آن كه از يك فرم ساده تشكيل شده‏اند كاربرد و مشخصه‏هاي فضايي داشته‏اند. كعبه زرتشت واقع در نقش رستم و يا برج آتش فيروزآباد از نمونه‏هاي اوليه اين برج‎‏ها و منارها هستند.

هنگامي كه به كعبه زرتشت نگاه مي‏كنيم شاهد همان پلكان محراب آتش در پاسارگارد هستيم كه به جاي آن كه به صفه‏اي ختم شود. صفه در داخل برجي مكعبي قرار گرفته است كه به نوعي حفاظت شده و در مقياس عظيم‏تر است. هنگامي كه به برج آتش‏فيروزآباد نگاه مي‏كنيم باز هم شاهد همان محراب آتش پاسارگارد هستيم كه مقياس صفه از لحاظ ارتفاع افزايش بسيار يافته وپلكان به جاي ان كه مستقيم به صفه دسترسي يابد به صورت مارپيچ با صفه تلفيق شده وشكل جديدي را به صورت يك منار و يا برج آتش به وجود آورده است.

بنابراين شايد از لحاظ تحول تيپولوژيك برج و منار را بتوانيم منبعث يافته‏تر از صفه ودر قالب مقياسي بسيار عظيم‏تر از لحاظ ارتفاعي در نظر بگيريم. ليكن از آنجايي كه اين فرم خود واجد شخصيتي منحصر به فرد،در طول دوران تكامل معماري ايران مي‏شود آن را به عنوان يك فرم ساده اوليه مي‏توان عنوان كرد.

۳.ايوان

عليرغم آن كه در دوران تكامل تاريخي معماري ايران،شاهد تلفيق ايوان‏ها با فرم‏هاي ديگر در قالب اشكال پيچيده ساختماني هستيم،ليكن در اشكال اوليه ايوان‏ها واجد يك فرم ساده ومشخصة اصلي در بسياري بناها بوده‏اند.در اين اشكال اوليه شاهد دو نوع ايوان هستيم كه از لحاظ مشخصه‏هاي ساختماني و شكلي از يكديگر متمايز بوده،ليكن از هر دو به عنوان يك فرم ساده و واجد مشخصه‏هاي فضايي و داراي كاربرد استفاده مي‏شده است.
نمونه اول ايوان‏هاي ستوندار و با سقف تخت هستند كه آنها را در مقابر پادشاهان ماد و هخامنشي مشاهده مي‏كنيم.اين ايوان‏ها كه در دل كوه‏ها و در ارتفاعات ساخته مي‏شده‏اند عليرغم آن كه داراي فضايي اتصالي و مخفي از ديد بوده‏اند،اولين فرم‏هاي ساده از ايوان هستند كه‏مي‏توان از آنها نام برد. نمونه دوم ايوان‏هايي هستند،به صورت طاقي كه از دوره اشكانيان شكل گرفته‏اند و آنها نيز خود از فرم‏هاي ساده مي‏باشند كه داراي كاربرد وواجد مشخصه‏هاي فضايي هستند. كاخ معروف هترا مربوط به دوره اشكاني كه در مقياس وسيع يك ايوان طاقدار را ارائه مي‏دارد از نمونه‏هاي معروف و بارز ايوان‏هاي طاقي مي‏باشد و يا ايوان كرخه ساساني كه نمونه ديگري از فرم‏هاي ساده و اوليه است.
بدين‏ترتيب،استفاده از ايوان‏ها به طريقي بسيار نمادين ودر موقعيت‏هاي ويژه‏اي كه ذكر شد،دال بر جايگاه خاص وممتاز آن در معماري ايراني از دوران پيش از اسلام دارد. همين جايگاه و مقام خاص و ويژه ايوان است كه بعدها تأثير بسياري در ساختار شكل‏گيري مساجد گذاشته،و حتي به عنوان مشخصة اصلي براي دسته‏بندي آنها به كار گرفته شده است.

4.تالار
تالار فرم ساده اوليه ديگري است كه از چند ستون و سقف و ديوار اطراف كه داراي ويژگيهاي كاربردي معيني مي‏باشد تشكيل يافته است، نمونه اوليه چنين فرم ساده‏اي را مي‏توان در دژ حسنلو ملاحضه كرد. در نقشه‏هاي به دست آمده از كاوشهاي انجام‏يافته در اين دژ شاهد دو تالار با اشكالي بسيار ساده و اوليه هستيم كه داخل آنها رديف‎‏هايي از ستونها به صورت منظم و غير منظم كاملاً قابل مشاهده مي‏باشد.
همين فرم ساده و اوليه ،بتدريج و در دوران پيش از اسلام به بهترين اشكال خود دست يافته و به صورت بسيار نمادين ،اصلي‏ترين فضاي كاخها و انواعي ديگر از ابنيه را تشكيل داده است .فرم تالار مجدداً از دروة صفويه به بعد،با حضوري بسيار قوي و ممتاز يكي از مشخصه‏هاي اصلي در معماري كاخها و بناهاي حكومتي ايران مي‏شود.

5.چهار طاق
چهار طاق يكي ديگر از فرمهاي ساده و اوليه مي‏باشد كه واجد مشخصة فضايي و در عين حال كاربردهاي بسيار متنوع بوده است.

اولين اشكال از چهارطاقها را در آتشكده‏ها و آتشگاه‏ها مي‏توان ملاحضه كرد، فضايي سرپوشيده به شكل گنبد كه بر روي چهارپايه استوار شده است،در اين فضا آتش مقدس در مركز اين چهارطاق ودر زير گنبد قرار مي‏گرفته است. معروف‏ترين آنها آتشكده‏اي نياسر،فيروزآباد،آتشكوه و بسياري نمونه‏هاي ديگر هستند.

چهارطاق‏ها از خصوصيت بسيار ويژه‏اي در ارتباط با تنوع مقياس و عملكرد آن برخودار هستند. بعدها در فرم‏هاي مركب به اين ويژگي اشاره خواهد شد.

قبل از آن كه به بحث درباره فرم‏هاي مركب بپردازيم لازم است به دو فرم ساده ديگر اشاره نماييم كه نقش اساسي در نحوه تركيب فرم‏هاي ساده و سازماندهي فرم‏هاي مركب دارند.

اين فرم‏ها كه عملاً داراي نقش عملكردي و مشخصه‏هاي فضايي هستند عمدتاً در فرم‏هاي مركب قابل مشاهده بوده و مانند بسياري از فرم‏هاي ساده اوليه كه عنوان شده‏اند به صورت تنها در معماري ايران تحقق نيافته‏اند. اين دو فرم دالان و حياط مي‏باشند.

6.دالان
همان طور كه اشاره شد اين دو فرم عملاً در فرم‏هاي مركب به دليل نقش خاصي كه در جهت سازماندهي و تركيب فرم‏هاي ساده ايفا مي‏نمايند،قابل ملاحضه و مشاهده هستند.دالان‏ها عمدتاً براي ايجاد فرم‏هاي مركب و نسبتاً پيچيده‏تر مورد استفاده قرار مي‏گرفته‏اند. بدين ترتيب در بسياري از نمونه‏ بناهاي ساده عليرغم آنكه شاهد تلفيقي از چند فرم ساده اوليه در قالب يك فرم مركب ساده هستيم ،عملاً هنوز حضور دالان را مشاهده نمي‏كنيم. براي مثال تالار پذيرايي كورش در پاسارگارد كه تلفيقي از تالار و ايوان است كه هنوز فرم دالان در آن مشاهده نمي‏شود بنابراين نقش دالان به تدريج در تركيب فرم‏هاي ساده اهميت خود را پيدا نموده و عملاً و بعد ويژگيهاي منحصر به فردي دارا مي‏شود.

همانگونه كه ذكر شد دالان علاوه بر آنكه كه در درجه اول نقش سازماندهي و تركيب فرم‏هاي ساده را ايفا مي‏كند،ارتباط بين فضاهاي مختلف را نيز به واسطة دارا بودن همين نقش عهده‏دار مي‏باشد از سوي ديگر دالانها پيش فضاهايي در مجاورت فضاهاي اصلي مي‏شوند كه گذشته از آن كه نقش عملكردي را عهده‏دار هستند،تنظيم‏كننده حرارت محيطي در فضاهاي اصلي مي‏باشند.دالانها در اطراف فضاهاي اصلي نقش كنترل و نگهباني را براي آنها ايفا كرده و در ارتباط با توسعة بناها در دوره‏هاي مختلف عملاً بين ابنيه قديمي و جديد نقشي سازه‏اي نيز عهده‏دار هستند همچنين در بسياري از بناها ،دالانها زاواياي نامتجانس را در درون خود حل كرده به نحوي كه فضاهاي‏مجاور خود را از زواياي مناسبي بهره‏مند مي‏كنند.

از اولين اشكال دالانها مي‏توان دژ حسنلو را نام برد كه دالانها در اين بنا نقش پيش‏فضا و تنظيم‏كننده شرايط محيطي را در درون فضاهاي اصلي ،با توجه به اقليم خاص منطقه عهده‏دار هستند. در طول تحول و تكامل معماري ايران پيش از اسلام شاهد هستيم كه دالان در سازماندهي فضاهاي مختلف اهميتي اساسي يافته است. چهارطاق آتشكوه و آتشكده آذرگشنسب از نمونه‏هاي تكامل يافته اين فرم در سازماندهي فرمهاي ساده مي‏باشند تخت‏جمشيد نمونه بارز ديگري از اهميت دالان در سازماندهي فرم‏هاي ساده و حتي در تركيب و تلفيق فرمهاي مركب و يا ابنيه مختلف بايكديگر است .

دالان شايد اولين سازمان‏دهنده در تركيب و تلفيق فرمهاي ساده در ايران باشد . در زماني كه هنوز حياط‏ها به عنوان فرم ديگر سازمان‏دهنده نقش اصلي خود را پيدا نكرده‏اند، در معماري پيش از اسلام تا اوايل دورة اشكاني حضور دالان را به صورت تنها عنصر عمده در تلفيق فضاها مشاهده مي‏كنيم. در همين دوران است كه دالان به تكامل يافته‏ترين اشكال خود در ايجاد ساختار فضاهاي ساختمانها دست‏يافته و شاهد حضور بسيار قوي و نمادين ساختارهاي مذكور ،حتي فارغ از منطق‏هاي عملكردي مي‏شود.

7. حياط
حياط نيز از انواع فرم‏هايي است كه به دليل نقش خاصي كه در سازماندهي و تركيب فرمهاي ساده ايفا مي‏نمايد، قابل ملاحضه و مشاهده است. همان‏گونه كه ذكر شد، حياط به‏عنوان يك فرم سازمان‏دهنده در مقايسه با دالان با تأخيري نسبت به دالان در ايران شكل مي‏گيرد. اگرچه در دوره‏هايي كه عمدتاً شاهد فرم دالان در ايران هستيم، در تمدن‏هاي بين‏النهرين، حياط نقشي اصلي در سازماندهي فضاها داشته است. عملاً از دوره اشكانيان شاهد اولين اشكال حياط در سازماندهي فضاهاي اصلي هستيم. در اولين اشكال حياط‏ها ، حياط را با شكل هندسي غير منظم به‏عنوان عامل سازمان‏دهنده براي تركيب فضاهاي منظم در اطراف خود ملاحضه مي‏كنيم كاخ آشور اشكاني در بين‏النهرين از اولين نمونه‏هاي اين حياط‏ها است كه از شكلي نامنظم برخودار مي‏باشد همچنين در كاخهاي سروستان و فيروزآباد در دورة ساساني،حياط ضمن آنكه نقش سازمان‏دهنده را عهده‏دار است ،ليكن هنوز اهميت اصلي خود را در ارتباط با كل فضاها به دست نياورده و در موقعيتي حاشيه‏اي نسبت به ديگر فضاها قرار دارد به مرور و در دوران بعد از اسلام كه در مراحل تكامل و تحول حياط اين فضا به عنوان هسته مركزي و همچنين اصلي‏ترين فرم سازماندهي فضاهاي ديگر و يا فرم‏هاي ساده به كار گرفته شده و آنچنان اهميتي پيدا نموده است كه هندسه منظم حياط از اهميت بسيار بيشتري نسبت به فضاهاي جانبي برخودار مي‏شود . نمونه‏هاي مسجد جامع اصفهان ،مدرسه حيدريه قزوين مسجد جامع اردستان از اشكال بسيار بارز اهميت يافتن حياط مي‏باشد. در حاليكه در اشكال اوليه حضور حياط در مساجد شاهد مسجد جامع ساوه هستيم كه حياط در آن نقش بسيار حاشيه‏اي را ايفا مي‏نمايد.

حياط‏ها همانگونه كه توضيح داده شد ،در طول تكامل تاريخ معماري علاوه بر آنكه نقش سازماندهي و تنظيم‏كننده ارتباط بين فضاها را بر عهده داشته‏اند، از عملكردهاي متفاوت ديگري نيز برخودار بوده‏اند. تنظيم حرارت محيطي در فضاهاي اصلي يكي از عوامل مهم حضور موثر حياط‏ها در بسياري از مناطق ايران بوده است . علاوه بر آن و مهمتر از همه ،حياط در طول تاريخ تكامل خود اصلي‏ترين نقش را به عنوان عاملي شاخص و هويت‏دهنده به كل مجموعه ايفا مي‏كند. در چنين وضعيتي حياط قلب ساختمان است و به عنوان هسته مركزي آن چنان اهميتي مي‏يابد كه كليه فضاهاي اصلي در مجاورت آن و با بهترين ديد نسبت به آن قرار ميفگيرند . در تحول اشكال مختلف حيات با توجه به كليه خصوصيات و ويژگي‏هايي كه ذكر شد،شاهد حضور حياط به اشكال متفاوت و چندگانه در تنظيم و سازماندهي فضاها مي‏باشيم . علاوه بر آنكه نمونه‏هاي را در ارتباط با حياط‏هاي مركزي ذكر كرديم شاهد نمونه‏‎هاي از تلفيق دو حياط با يكديگر در دو سطح مختلف هستيم كه مصلاي يزد و مسجد آقا در كاشان بارز آن هستند .

از سوي ديگر شاهد استفاده از حياط‏هاي متعدد،در ايجاد سازماندهي بناهاي بزرگ كه ازتركيب فرم‏هاي مركب پيچيده بوجود آمده‏اند هستيم. مجموعه‏اي مدرسه سلطان حسين در اصفهان تركيب سه حياط را در سازماندهي چند بنا در قالب يك مجموعه واحد نشان مي‏دهد. در مقبره شاه‏نعمت‏الله ولي شاهد استفاده از چند حياط به صورت متوالي براي سازماندهي فضاهاي مختلف اين مجموعه مي‏باشيم . اهميت حياط‏ها در بناهاي مسكوني نيز به مقدار زيادي به مرور زمان افزايش يافته و از نقش‏هاي متعددي برخودار شده است. حياط‏هاي اندروني ،بيروني و … انواعي از اين حياط‏ها با نقش‏هاي مختلف هستند كه در بسياري از خانه‏هاي نسبتاً بزرگ شاهد هستيم .

در اين جا بحث درباره فرم‏هاي ساده ،عليرغم وجود بسياري ديگر از آنها بسنده كرده،و با توجه به هدفي كه در اين مقاله دنبال مي‏كنيم ،به بررسي وشناخت تحول و تكامل آنها در قالب فرم‏هاي مركب در معماري ايراني مي‏پردازيم.

فرم‏هاي مركب

فرم‏هاي مركب عمدتاً به ساختمانها ويا بخش‏هاي اصلي از ساختمانها اطلاق مي‏شود كه در اين مبحث مورد بررسي قرار مي‏گيرند. فرم‏هاي مركب الزاماً از تلفيق و تركيب چند فرم ساده شكل گرفته‏اند. اين فرم‏ها در طول تاريخ وتكامل معماري،در ضمن آن كه در ارتباط با نحوه و تعداد بكارگيري فرم‏هاي ساده به تكامل رسيده‏اند هر فرم ساده نيز در فرآيند تاريخي به اشكال متكامل فرد كاملتر خود دست پيدا كرده است . بنابراين از آنجائي كه هر فرم مركب ممكن است از چند فرم ساده تشكيل شده باشد ،در نتيجه دسته‏بندي فرم‏هاي مركب را با توجه به عناوين زير انجام مي‏دهيم.


1.تخت-منار

در مورد تخت و منار قبلاً به صورت جدآگانه اشاره شد ،ليكن اين دو فرم ساده در تركيب با يكديگر نيز به اشكال متفاوت و كاملتري دست پيدا كرده‏اند زيگورات نمونه‏اي از اين فرم مركب است كه تلفيقي از ايدة تخت-منار را دربردارد.

تخت اشاره به سطح وسيعي مي‏كند كه به صورت معمول در موقعيتي نسبتاً بالاتر از زمين طبيعي قرار دارد و منار كه ايدة ارتفاع را در مقياسي فراانساني در بردارد،در تلفيق با يكديگر به نحوي بسار خلاقانه فرم يك زيگورات را بوجود آورند . معبد چغازنبيل همانگونه كه اشاره شد نمونه بارز از تلفيق اين دو فرم ساده است . تغيير شكل و تحولي كه به منظور ايجاد ابعاد و مقياسهاي فراانساني ،يك صفه ساده نظير محرابهاي آتش در پاسارگارد را تبديل به برج آتش فيروزآباد،گنبد زردتشت و يا معبدچغازنبيل مي‏ناميد،كاملاً قابل ملاحضه و مطالعه در شناخت بهتر دگرديسي و تحول فرمها مي‏باشند.

بناي گنبد قابوس (اواخر قرن چهارم هجري) نيز تلفيقي از همين دو ايده كه در اينجا به صورت طبيعي از تپه موجود به عنوان صفه استفاده شده و منار اين بنا بر روي آن قرار گرفته است. در اين مورد مقبرة كورش در پاسارگارد يك نمونه استثنايي و پيچيده‏تر در استفاده از عوامل فوق است .يعني به رسم ايده مقابر پادشاهان ايراني در دل كوه‏ها كه شاهد انواع آن در دورة مادها نيز مي‏باشيم،در دشت صاف پاسارگارد زيگوراتي كه تلفيقي از فرمهاي اشاره شده مي‏باشد ،براي ايجاد ارتفاع بوجود آمده و به جاي آنكه‏فضاهاي مورد نياز داخل فرم زيگورات تأمين شود،اين بار به‏منظور افزايش مقياس ساختماني در بالاي آن براي مقبره كورش قرار گرفته است . در اين ارتباط سطح نهايي تخت از طريق فرم زيگورت در ارتفاع بالاتري قرار گرفته كه موفقيت بناي مقبره را تعيين مي‏نمايد .


2.تخت-ايوان-تالار

در اين بحث به نحوه تلفيق و تحول عناصر مركب تخت،ايوان،و تالار اشاره مي‏شود. هنگامي كه به تالار در دره حسنلو اشاره كرديم موفقيت فضاهاي سرپوشيده را در مقابل تالار با روزنه‏هاي نسبتاً كم ملاحضه كرديم كه اولين ايده‏هاي جايگاه ايوان در تلفيق با تالار ارائه مي‏نمايد تلفيق ايوان و تالار ،تلفيق بسيار عمده در ايجاد فرمهاي مركب مي‏باشند ويژگي‏هاي اقليمي،ايجاد سلسله مراتب فضايي-عملكردي،تلفيق احجام پر و خالي و بسياري مسائل زيبايي‏شناسانه تلفيق اين دو فرم ساده را بسيار مطلوب و كاملاً متداوال نموده است .

يكي از ساده‏ترين تلفيق سه عنصر مذكور را مي‏توان در تالار پذيرايي كورش در پاسارگارد مشاهده كرد . در اين كاخ سه فرم سادة تخت،ايوان و تالار به شكلي متكامل‏تر نسبت به فرمهاي قبلي به كار گرفته شده‏اند،تخت فرمي است كه در معماري دوره هخامنشي به عنوان يك فرم اصلي عمده در ساختمانها استفاده شده است،در دوره‏هاي بعد به همان عموميت قابل مشاهده است .دو ايوان اصلي با ابعادي كشيده و كاملاً اغراق‏آميز در مقابل تالار و به عنوان پيش‏فضاي براي تالار در بالاي تخت مشاهده مي‏شود . تالار در بين دو ايوان مذكور و با ستونهاي در رديفهاي مرتب و منظم شكل يافته است . همين فرم مركب را در تخت جمشيد با اشكالي متكامل‏تر و پيچيده‏تر ملاحضه مي‏كنيم. كاخ آپادانا واقع در تخت‏جمشيد تلفيقي از سه ايوان،تالار،تخت و فضاهاي جنبي قابل ملاحضه‏ايست كه در مقابل ايوان غربي فضاي تخت به صورت يك ايوان سرباز و با ديد بسيار زيبا به سمت دشت قرار دارد .پله‏ها از سطح زمين معمولي كه نسبت به دشت موجود خود تخت مرتفعي محسوب مي‏شود،به محل تخت و تالار متصل شده ،و با شيوة كاملاً تكامل‏يافته و به صورت عنصري نمادين در مقابل اين مجموعه مركب قرار گرفته‏اند. ستون‏ها در اين بنا به صورت تكامل‏يافته‏تري نسبت به ستونهاي تالار پذيرايي كورش در داخل ايوانها و تالار شكل يافته‏اند. كليه ايوانها در اين مجموعه به شكل فرم‏هاي مركب و داراي سقف‏هاي مسطح مي‏باشند كه همانگونه كه اشاره شد از ويژگي‏هاي ايوان در دورة هخامنشي هستند.

3.ايوان-چهار طاق
در اينجا به انواعي از فرمهاي مركب اشاره مي‏شود كه از تلفيق ايوانهاي طاقي دوره اشكاني ،ساساني و يا دروه‏هاي ديگر با چهارطاق استفاده مي‏شده است.

ساده‏ترين اين فرمها- همان كونه كه اشاره شد- كاخ معروف هترا مربوط به دوره اشكاني است، كه بك ايوان طاق‏دار عظيم بخش عمده اين كاخ را نشان مي‏‏دهد.

نمونه‏اي ديگر كه شكل متكامل‏تري را ارائه مي‏دارد ايوان خسرو(ايوان مدابن يا طاق كسري) شاپور 272-241 ميلادي، كه يك ايوان اصلي طاقدار به ابعاد حدوداً (42×25)متر فضاي اصلي ومركزي اين مجموعه رابه وجود آورده ودر اطراف آن فضاهاي بسته در مقياس‏هاي نسبتاً كوچك‏تر و با همان شكل طاقي قرار گرفته‏اند. اين ايوان كه‏در مقياس‏هاي نسبتاً كوچك‏تر و با همان شكل طاقي قرار گرفته‏اند.اين ايوان كه در مقياس به صورت كاملاً مبالغه‏آميزي است در ناحيه مركزي بنا و به صورت عمقي به كار گرفته شده است كه كاملاً متفاوت با نحوه به كارگيري ايوان‏ها در بناهاي هخامنشي است كه به صورت كشيده و در مقابل تالار اصلي استفاده مي‏شده است.اين شكل از استقرار ايوان بعدها در مساجد نيز به كار گرفته مي‏شده است. اين شكل از استقرار ايوان بعدها در مساجد نيز به كار گرفته شده. از ساده‏ترين انواع تلفيق ايوان و چهار طاق مي‏توان از كاخ دامغان منسوب به اواخر دوره ساساني نام برد كه تلفيقي زيبا و بسيار ساده از يك ايوان و چهارطاق مي‏باشد. ايوان مذكور در امتداد و هم اندازه چهارطاق بوده كه صرفاً از كشيدگي بيشتري به نسبت به چهارطاق برخودار است. نگه‏دارنده‏هاي طاق به صورت ستون‏هايي گرد از ديواره اصلي بنا جدا شده و شكل زيبايي را به وجود آورده‏اند كه شكلي تكامل‏يافته‏تر و ظريف‏تر نسبت به ايوان‏هاي اوليه مي‏باشند و ستون‏هاي چهارطاق نيز از ديوارهاي حاشيه‏اي جدا شده و به‏شكلي زيبا گنبدي را بر روي خود قرار داده‏اند.

همين شكل كه ايواني طاقدار را در مقابل چهارطاقي با گنبد قرار داده است از اركان اصلي مساجد در دوره‏هاي بعد ميشود كه در آن مقياس چهارطاق و گنبد به نسبت ايوان از ابعاد و اندازه‏اي بزرگتر برخودار شده است. همين شكل از تلفيق ايوان و چهارطاق‏را كه در پلان كاخ دامغان ايوان نقش عنصر غالب و اصلي را ايفا مي‏كند در كاخ بيشاپور(شاپور اول ساساني)ملاحضه مي‏كنيم كه در آن چهارطاق با ابعاد مبالغه‏آميز و گنبد مرتفع عنصر اصلي شده و ايوان‏ها كه نقش ورودي را ايفا مي‏نمايند با ابعادي كوچك‏تر در موقعيت مركزي و در اطراف آن قرار گرفته‏اند.

تلفيق ايوان و چهارطاق در دوره ساساني به اشكال پيچيده‏تر و متكامل‏تري دست مي‏يابد كه بسيار حائز اهميت بوده و مبناي الهام براي استقرار و انتظام فضاهاي متعدد و عناصر مركب در پلان‏هاي پيچيده‏تر دوره‏هاي بعد مي‏شود.

كاخ اردشير بابكان در فيروزآباد(241ميلادي224)نمونه‏اي از تلفيق ايوان‏هاي طاقدار متعدد و چهارطاق‏هاي گنبدي مي‏باشد،در اين كاخ عنصر ديگري به نام حياط نيز كه هنوز به نسبت فضاهاي اصلي نقش فرعي را دارا مي‏باشد،معرفي شده است كه بعدها داراي نقش بسيار اصلي در نحوه استقرار و سازماندهي فضاهاي يك بنا مي‏گردد.شكل بسيار كامل‏تر و زيباتر از تلفيق ايوان و چهارطاق را در كاخ ساساني سروستان مربوط به بهرام گور(438-421 ميلادي) كه از لحاظ مقياس كوچك‏تر از كاخ اردشير در فيروزآباد است،ليكن از لحاظ فرم‏هاي گرفته شده بسيار پخته‏تر است،مي‏توان ملاحضه كرد. ايده ايوان كه عملاً طاقي را بر روي پلاني مستطيل متجلي مي‏نمايد دراين كاخ به صورت تالارهاي بسته و با ابعادي كشيده استفاده شده كه نظير آن را در كاخ دامغان ليكن با ظرافت بسيار بيشتر مي‏توان مشاهده كرد استفاده شده است.طاق بر روي جفت ستون‏هايي بسيار ظريف و با فاصله‏اي نسبت به ديوارهاي قطور اصلي قرار گرفته است و چهارطاق اصلي نيز كه تالار اصلي را به وجود مي‏آورد،با گنبدي بسيار زيبا بر روي مربعي با ديوارهاي كار شده قرار گرفته است.همين گنبد را در اين كاخ در مقياس كوچك‏تر ملاحظه مي‏كنيم كه بر روي چهارستون ظريف و با فاصله‏اي نسبت به ديوارهاي اطراف قرار گرفته است .فضاهاي طاقدار به آن صورت كه در اين كاخ بكار رفته‏انداشكال بسيار تكامل يافته مي‏باشند كه بعدها كمتر نظير آن استفاده‏شده است و فضايي غني‏تر و پيچيده‏تر را با توجه به نمونه‏هاي اوليه ايوانها ارائه مي‏دارد (رجوع شود به شمارة 14).

نمونه‏هاي كه از فرمهاي مركب ارائه شد ،اولين و ساده‏ترين اشكال از فرمهاي مركب هستند كه تعداد محدودي از فرمهاي ساده را دربرمي‏گيرند. در معماري ايران شاهد بسياري از نمونه‏هاي پيچيده‏تر اشكال مركب هستيم كه با استفاده از مجموعه‏اي كاملتري از فرم‏هاي ساده به همراه دالانها و حياط‏ها ،اشكال پيچيده‏تري از فرمهاي مركب را بوجود آورده‏اند.در نمونه‏هاي كه دررابطه با دالان و ايوان ذكر شد به انواعي از اين اشكال پيچيده اشاره گرديد. تحول و تكامل معماري ايران عملاً انواع بسيار متنوع و متفاوتي را از تركيب فرم‏هاي ساده و ايجاد فرم‏هاي مركب پيچيده كه از غنا و زيبايي بسياري برخودارند ارائه مي‏دارد. در اين بخش به ذكر نمونه‏هايي كه ارائه شد بسنده كرده و نتايجي از اين فرايند تحول و تكامل را ارائه مي‏داريم.

حاصل سخن
همانگونه كه در ابتداي اين مبحث نيز ذكر شد هدف از اين مقاله تجسس در سير تحول معماري ايران به منظور دستيابي به خاستگاه فرم در معماري ايراني بوده است. با توجه به شواهدي كه ارائه شد به چند نتيجه در ارتباط با پيدايش فرم در معماري ايران و نحوة تحول و تكامل اشاره مي‏شود .

1.پيدايش عمدة فرم‏هاي ساده و يا اوليه در معماري ايران مربوط به دوران پيش از اسلام است .

2.تحول و تكامل فرم‏هاي ساده كه در اشكال اوليه به صورتي ابتدايي تجلي يافته‏اند از راههاي زير در طول دورة تاريخي به تحقق رسيده‏اند:
الف)تكامل فرمهاي ساده از طريق اهميت يافتن اصول هندسه به دليل شناخت بيشتر راز ورمز آن پيشرفت سيستمهاي ساختماني،تحول و تكامل بينشهاي فكري،هنري و …
ب)تلفيق فرمهاي ساده در فرآيند ايجاد فرمهاي مركب،تغييرات و دگرگوني‏هاي را در جهت تكامل فرمهاي مذكور باعث شده است .

3.كليه فرمهاي مركب از اشكال بسيار ساده تا اشكال پيچيده كه در معماري ايران و در طول دوره تكامل تاريخي آن شاهد مي‏باشيم ،حاصل تركيب و تلفيقي خلاقانه وهنرمندانه از فرمهاي ساده مي‏باشند،كه در اين شكل علاوه بر آنكه هر فرم ساده به درجه‏اي از كمال مي‏رسد جايگاه و مقياس آنها نيز در مجموعه به صورتي بسيار ماهرانه تعريف شده است.همچنين بسياري از فرمها نيز در همان دوران بيش از اسلام به اشكال تكامل‏يافته خود دست پيدا كرده‏‏اند.

4.فرمهاي مركب اگر از يك سو حاصل تركيب فرمهاي ساده هستند،براساس الگوها و نظامهاي خاصي شكل يافته‏اند. اين الگوها هم در ارتباط با تركيب چند فرم ساده و هم در ارتباط با تركيب كليه فضاهاي يك مجموعه مورد استفاده قرار مي‏گيرد . براي مثال همانگونه كه اشاره شد،فرم مركب ايوان و چارطاق ، و يا فرم مركب تخت-ايوان-تالار،الگوهاي ساده هستند از تركيب دو يا سه فرم ساده كه در معماري ايران درطول هزاران سال شاهد اشكال متنوعي از آن هستيم الگوهاي پيچيده‏تر كه كل مجموعه ساختماني را سازماندهي مي‏نمايند،نيز از قانونمنديهاي خاص و شناخته‏شده‏اي پيروي مي‏كنند.حياط به عنوان هسته مركزي يك مجموعه و عامل سازمان‏دهنده به نحوه تلفيق فرمهاي ساده و مركب،مشخصه يكي از عامترين الگوهايي است كه در انواع بسار متنوع و متفاوتي شاهد آن مي‏باشيم .

5.بحث خلاقيت و نو‏آوري در معماري ايراني و در قالب چهارچوب مبحث تيپولوژي كه موضوع اين مقاله است ،به گونه‏اي متفاوت با مباحث متداول امروزين قابل طرح مي‏باشد . خلاقيت و نو‏آوري در معماري ايراني به معني طراحي فرمها و فضاهايي كاملاً متفاوت با آنچه قبلاً بوده است ،نمي‏باشد.

خلاقيت در معماري ايراني از يك سو به مفهوم «بهترين انتخاب» بوده ،و از سوي ديگر به معني در فرآيند تاريخي «تكامل» قرار گرفتن ،مي‏باشد. انتخاب بهترين و مناسب‏ترين فرم‏هاي ساده و مركب ،انتخاب بهترين الگوها در جهت انتظام هنرمندانه فرمهاي مذكور،انتخاب بهترين مقياسها و تناسبات در ارتباط با تك‏تك عناصر و در مجموعه كلي، از جمله مواردي هستند كه سهم بسياري در ايجاد يك اثر خلاقه دارا مي‏‎باشند.از سوي ديگر تأثير مجموعه عواملي كه در مقطع زماني باعث تكامل فرمها و الگوهاي قبلي مي‏شوند، نيز از عوامل مهم در شناسايي يك اثر خلاقه هستند. بحث نو‏‎آوري نيز در معماري ايراني و در چهارچوب مباحث تيپولوژي بر خلاف مفهوم متداول امروزين به معناي ارائه اشكالي كاملاً متفاوت با آنچه در قبل بوده است،نمي‏باشد.

مقدمه

ايران داراي ميراث بزرگ معماري است . از زمان ساخت كهن ترين بناي مهم معماري ايران يعني زيگورات چغازنبيل كه در حدود 1250 سال قبل از ميلاد مسيح بنا گرديده تا آستانة دورة معاصر ايران،دوره اي به مدت بيش از 3000 سال در پشت سر ماست.در تمامي اين مدت زمان طولاني ، همواره و پيوسته يك فعاليت قوي و مهم معماري در اين كشور وجود داشته و آثار بسيار زياد و با ارزشي رادر گوشه وكنار اين سرزمين به وجود آورده است . اين آثار سهم بزرگي در شكل دادن و پيشبرد معماري جهان در دوره هاي مختلف تاريخ به عهده داشته اند .

تاريخ معماري ايران را اصولاً مي توان به دو بخش اصلي ، معماري قبل و بعد از اسلام تقسيم كرد .

دين اسلام كه در حدود 1400 سال پيش در ايران مستقر گرديد ، با توجه به جهان بيني خاص خود آثار معماري بعد از اسلام ايران را تحت تاثير قرار داد و به آن كيفيّت جديدي بخشيد ، لكن به هرحال پيوند محكمي بين اين دو بخش معماري ايران بر قرار گرديد . اين هر دو بخش معماري ايران ، چه بخش قبل از اسلام كه دو دوره درخشان طولاني و چندين صد سالة هخامنشي و ساساني را در بر مي گيرد ،و چه بخش بعد از اسلام كه حداقل تا زمان صفوي يعني در يك دورة هزار ساله سير تكاملي ممتدي داشته است ، به عنوان قسمتهاي پر اهميت تاريخ معماري برشمرده مي شوند .

اگر چه معماري ايران بعد از دوره صفوي يعني از حدود چهارصد سال قبل نتوانسته جايگاه برجسته خود را در معماري جهان حفظ كند و در واقع از اين زاويه سير نزولي داشته است ، لكن به رغم اين سير نزولي باز هم آثار بسيار با ارزش معماري در اين سالها تا شروع دورة معماري معاصر ايران بوجود آمده است . بدين ترتيب زماني كه معماري معاصر ايران آغاز گرديد ، ثروت معماري 3000 ساله فوق العاده با ارزش و تقريباً بدون انقطاعي را با تعدا بسيار زياد آثار در پشت سر خود داشت و طبيعي بود كه بدان توجه داشته باشد .

تاريخچه معماري معاصر ايران
معمولاً در غرب بوبژه در اروپا براي يافتن ريشههاي معماري معاصر ، دورهاي از نيمه دوم قرن هجدهم ( سال 1760 ، آغاز انمقلاب صنعتي ) تا اوليل دهة قرن بيستم را مورد بررسي و مطالعه قرار ميدهند . از اين پس را آغاز معماري معاصر يا معماري مدرن كه جنبش مدرن در آن تقريباً شكلي جهاني به خود ميگيرد ، ميدانند و علل اصلي پيدايش معماري مدرن را ناشي از تغيير سليقه ، پيشرفتهاي ساختماني چه از لحاظ علمي و فني همين طور در نظريهها و نگاههاي جديد به جهان ، قلمداد ميكنند .

حال ، اگر بخواهيم روند بررسي بالا را در مورد معماري معاصر ايران به كار گيريم با نيمة نخست قرن دوازدهم ( دقيقاً سال 1118 شمسي ) مصادف ميشويم ، يعني دوران حكومت افشاريه ، ولي آگاهي از تاريخ كشورمان كافي است تا بدانيم در اين دوران نه تنها از انقلاب صنعتي خبري نيست ، بلكه هنوز از آثار آن نيز به كلي مصون هستيم .

در جستجو براي انتخاب تاريخ و مبدأ اين قضيه ، پي ميبريم كه تا اواسط دورة قاجاريه ، معماري و هر آنچه كه به آن مربوط ميشد در نوعي پيوستگي و به صورت مجموعه اي واحد ، قابل درك و تحليل است . با اين امر اشكال ، فرمها و روشهاي مختلف طرح و اجراي ساختمانها توسط صاحب كاران و معماران با شرايط مختلف زمان و مكان تغيير ميكردند ، ولي تمام مراحل كار از توازن و تناسبي مستحكم بين جامعه و معماري حكايت دارد .
تنها در جزئيات است كه بر اثر سليقة معماران يا خواست صاحب كاران ، تغييراتي به چشم ميخورد . بدين ترتيب ميتوان گفت كه تغييرات يا تفاوتها در سطح بيان معماري است . تا اين زمان معمار را نميتوان از جامعه منفك كرد ، معمار نيز يكي از اعضاي جامعه است و در تقسيم كار گروهي ، مانند همه در حيطة خواستها و نيازهاي جامعه فعاليت دارد . لازم به ذكر است كه مسائلي نظير رابطة معمار و جامعه ، يا وظيفه اي كه جامعه بر عهدة معمار نهاده است مباحثي هستند كه دورة اخير مطرح شده اند .

در ادامة مطالعه و بررسي از سويي ميتوان از روش معمول تاريخ هنر تا آغاز معماري مدرن كه در آن مسئلة اصلي مطالعة ارزشهاي فرمال است تبعيت كرد ، كه در اين روش اصولاً به كيفيات و روابط فرمها ، بويژه فرمهاي اصلي بنا توجه شده و با در نظر گرفتن آن تغييرات به توضيح و تعبير عوامل مختلف بنا پرداخته ميشود . ولي از سوي ديگر مشاهده ميگردد كه از اواسط دورة قاجاريه رابطة معماري و جامعه كم كم تغيير مييابد و اين تغيير در دورة پهلوي به اوج خود ميسرد .
البته در اينجا نيز استفاده از روش بالا امكان پذير است و ميتوان از مطالعة فرمهاي دورة گذشته به بررسي فرم در معماري نيز پرداخت و از تغيير و تحول اين فرمها ، هنرمندان يا سبكهاي ويژه اي سخن راند . ولي همان طور كه ثابت شده است اينها بخش كوچكي از رويدادهاي معماري و فرهنگ معاصر را تشكيل ميدهند ، زيرا كه علاوه بر آنها در امر تغيير و تحولات اجتماعي اجتماعي ، مسائلي تازه ، جدا از رسوم و عادات موروثي مطرح ميشوند كه در زمينة معماري در درجه نخست اهميت قرار ميگيرد .
بنابراين اين ضرورت به چشم مي خورد كه حيطة مطالعات را بايد وسيعتر كرد ، تحولات در زمينه هاي اقتصادي ، اجتماعي و فني را هم در نظر گرفت و تأثيرات آنها را در معمارذي مورد بررسي قرار داد ، هر چند كه رابطه يا پيوستگي اين عوامل به معماري چندان مشهود به نظر نمي رسد ، ولي ادمة كار روشن مي سازد كه به علت مطرح شدن احتياجات مادي و معنوي جديد ، افكار نو و وسايل جديد ، اين مسائل بتدريج وارد ميدان فعاليت معماري شده تا جايي كه نوعي معماري جديد را مطرح ميكنند و به وجود ميآورند كه به هر حال معماري گذشته متفاوت است .

از اين طريق است كه ميتوان پيدايش معماري معاصر ايران را ، كه به علت عدم ريشهيابي آن ، گاهي با نگوش دگماتيسمي مردود اعلام ميشود ، به طور روشن به دست داد و سپس به داوري آن نشست . در اين رابطه يك نمونه و سه مقطع زماني را مي توان مد نظر قرار داد :

نمونه اي كه نقطة عطفي در تغييرات فرمان معماري ايران مي تواند قلمداد شود ، بناي ديوانخانة كريم خان زند در شيراز است . در اين بنا به سه ويژگي كه تا آن زمان در معماري ايران وج.ود نداشته ، مي توان اشاره كرد : اول ، سنگكاري پايين ديوارها ، دوم طلاكاري در سقف آن و سوم ، كه از دو ويژگي پيش نيز با اهميت تر است پيشاني معلمي آن است اهميت اين ويژگي بيشتر از ن جهت قابل تأمل است كه تغيير فني و اجرايي را در عمل به دست مي دهد و آن استفاده از پوشش شيرواني است كه از آن زمان به بعد در تمام معماري ايران شيوع مي يابد .

سه مقطع زماني نيز به ترتيب عبارتند از :
- نخست تحولات اوليه در دو.رة قاجاريه


تهران شاه طهماسبي بدون تغيير چنداني به آقا محمد خان واگذار مي شود و ‏آقا محمد خان تهران را پايتخت اعلام مي كند و پس از آن نيز فتحعليشاه در همين پايتخت به سلطنت خود ادامه مي دهد . در اين زمان ايجاد مناسبات رسمي با كشورهاي خارجي بويژه روسية تزاري همچنين رفت و آمدهاي روز افزون به كشورهاي خارج آغاز مي شود
پيامد اين روابط ايجاد شبه سفارتخانه ها و احداث سفارتخانههاي خارجي به سبك و سياق معماري آن ممالك است كه در دگرگوني معماري ايران نيز بي ثأثير نبوده است . در همين زمام اعزام نخستين گروه دانشجويان توسط عباس ميرزاي نايب السلطنه به لندن صورت مي گيرد كه اين گروه در سال 1320 هـ . ق با عنوان مهندس ، طبيب و معلم به ايران برميگردند .

در سال 1222 ، ژنرال قاردان خان از جانب ناپلئون با هفتاد معلم به عنوان پيشهروان ، صنعتگران و مهندسان همراه با توپهاي جنگي براي اسلاح قشون ايران به ايران ميآيند . اشاره به همين نكته كافي است تا آغاز رخنه و تأثير فرهنگ اروپايي و تغييرات و تحولات فرهنگي را بخوبي مشهود سازد .

ويژگي هاي ساختماني و شهري شهر تهران در اين زمان عبارتند از :
ـ حصار شاه طهماسبي شهر با چهار دروازة خود همچنان پابرجاست ، به عبارت ديگر هنوز شهر نياز به توسعه پيدا نكرده است .
ـ مصالح عمدة مصرفي در ساختمانها عبارتند از خشت و آجر و سنگ به طور محدود . پوششها عمدتاً گنبد در فضاهاي عمومي خاص و مذهبي ، و در ساير موارد استفاده از تير چوبي است .
ـ در و پنجره كاملاً چوبي است .
ـ نازك كاري ساختمان عمدتاً اندود گچ با انجام تزئينات و نقاشي روي آن است .
ـ ساخت خانههاي اعيان و اشراف به صورت اندروني و بيروني است .

- دوم ، تحولات در دورة ناصر الدين شاه

در اين زمان به علت توسعة روابط و ارتباطات بناچار دگرگونيهايي كه در تمام زمينهها صورت ميگيرد كه معماري نيز از آن مبرا نيست . يكي از عوامل مؤثر در اين مورد را ، مسافرتهاي مكرر ناصرالدين شاه به قدري بوده است كه حتي اقدام به احداث موزة شخصي براي خود كرد ، تغيير پوشش زنان حرمسرا را نيز در همين ارتباط ميتوان نام برد . نقل شده كه در يكي از سفرها كه ناصرالدين شاه از برنامه باله اي نيز ديدن كرده بود ، تحت تأثير لباس بالرينها قرار گرفته و پس از برگشت دستور داد كه زنان حرمسرا نيز لباس بالرين بپوشند .

نخستين آثار اين تغييرات ، توسعه و گسترش دارالخلافه براي كنترل شهر تهران ، تعيين محدودة جديد براي آن ـ حصار شاه طهماسبي تا 1284 هـ . ق پابرجا بود ـ احداث ميدانها ، بازارها و نوع جديدي از معماري يعني مهمانخانه است . در همين زمان چند كارخانه در شهر تهران احداث مي شود كه مي توان به كارخانه هاي ريسمان ريسي كه از انگلستان وارد كردند كه چراغ گاز كه بعداً به چراغ برق تبديل شد ، نام برد .

همچنين در همين زمان امتياز بانك شاهي به دولت انگليس واگذار شد و سفارتخانهها به طور رسمي فعال گرديدند كه از آن ميان مي توان با احداث سفارتخانه هاي روس ، انگليس ، آمريكا ، دولت عثماني ، اتريش فرانسه و جز آن اشاره كرد . در اين زمان نحوة رشد و گسترش شهرتهران ايجاب مي كند كه نهاد داروغه خانه به ادارة اقتصاديه تبديل شود و به اين وسيله نظم و ترتيب شهر به آن واگذار مي شود .
در اين دوره هرچند ايجاد بناها به دستور شاه صورت ميگيرد ، ولي در واقع درباريان ، وزرا ، صاحب منصبان و تجار نيز نقش عمده اي دارند . اين رشد نياز به مصالح بيشتر را طلب مي كرد ولي مادة عمده در دسترس همان خاك بود كه همچنان به صورت خشت و آجر در ساختمانسازي به كار گرفته شد . تكنيك ساختماني اين دوره با دوره اي كه پيشاپيش به آن اشاره شد تفاوت چنداني ندارد . پوشش سقفها با همان صورت گنبدي و تيرچوبي است . در نازك كاري از گچ پخته استفاده مي شود . استفاده از آهك در پي ساختمانها تنها پيشرفت فني در اين دوره است .

به علت رشد فعاليت ساختماني ، نارسايي در نيروي متخصص و ماهر ، كاملاً مشهود است ، اين امر سبب به وجود آمدن استادكاران و هنرمندان بدون تبحر كافي مي باشد كه پيامد آن از دست دادن كيفيت اجرايي ساختمان سازي حتي در بناهاي عمومي و سلطنتي است . ولي چاره اي نيست ، چون به علت به وجود آمدن قشر و خاندان تازه و نوپا ، نياز به رخ كشيدن شكوه و جلال حتي به صورت كاذب ضروري مينمايد .
توسل به زينت و تزئين ساختمان پوششي براي اين نارساييها ، بويژه نارساييهاي اجرايي و عدم تبحر است و حتي كار به آنجا ميرسد كه از رنگ كردن آجر نيز ابايي ندارند .

طرحهاي عمدة اجرا شده در اين برهه عبارتند از :

ـ كاخ گلستان كه مجموعهاي از چند تالار است .
ـ بناي نارنجستان ، تالار موزه كه پس از سفر سال 1299 ناصرالدينشاه به خارج ساخته شد
ـ تغييرات اساسي در عمارت بادگير و تالار الماس .
ـ كاخ ابيض كه معروف است طرح گچبريهاي آن از خود ناصرالدينشاه است .
ـ بناي حرم خانه و خوابگاه ناصري .
ـ كوشك شمس العماره كه تحت تأثير ساختمانهاي اروپايي در سال 1284 هـ . ق از جانب معيرالملك به شاه هديه شد و طرح اولية آن به دست مهندسان فرانسوي و اتريشي تهيه شده بود .

تظاهر معماري اروپا در اين بنا با تبديل قوسي از نوع رسمي به نيمدايره كاملاً مشهود است كه سپس در عمارت كلاه فرهنگي عشرت آباد نيز تكرار شد .
از ساختمانهاي ديگر به سبك نيمه اروپايي ميتوان از ساختمان واقع در ضلع شرقي ميدان توپخانه كه به دست وزيرگمركات ساخته شد و سپس به بانك شاهي تبديل شد ، نام برد غير از اين ساختمانهاي حكومتي ، روند عمومي ساختمان سازي نيز همچنان در انواع بناهاي تجاري ، مذهبي و خانهسازي جريان داشت كه از نمونه هاي بارز آن مي توان به مدرسه و مسجد سپهسالار اشاره كرد كه به سال 1296 هـ . ق به دست مشيرالدوله در جنب منزل شخصي خود احداث گرديد ، كه بعداً محل تشكيل نخستين دورة مجلس نيز بود .

از بناهاي معروف ديگر اين دوره ، احداث مدرسه دارالفنون بهسال 1298 هـ .ق به دست امير كبير است كه در آن رشتههاي جديد علوم مانند رياضيات ، هيئت ، فيزيك ، شيمي ، معدن شناسي به سبك مدرن اروپايي تدريس ميشد . به سال 1284 هـ .ق ، تكية دولت به دستور شاه و به دست معيرالملك در ضلع شرقي كاخ گلستان احداث گرديد . الگوي طرح تكية دولت را مهنديسن فرانسوي ارائه كرده بودند .
بناي سفارت آمريكا نيز در همين زمان يعني به سال 1301 احداث شد . پس از ترور ناصرالدينشاه تا زمان صدور فرمان مشروطيت ، تمام فعاليتها در زمينة معماري با ركود نسبي همراه است . پس از آن نيز با توجه به تغيير نوع حكومت ، پيشبينيهايي در قانون اساسي و مجلس در مورد به وجود آمدن سازمانها و نهادهاي جديد صورت گرفت ولي به علت عدم موفقيت نسبي نظام حكومت مشروطه در آغاز شكلگيري خود ، تا زمان كودتاي رضاخان و آغاز سلطنت پهلوي اين ركود همچنان ادامه داشت و در فعاليتهاي صورت گرفته نيز هيچگونه احساس مسئوليت در جهت بهبود كار مشهود نيست .

به طور كلي جمعبندي ويژگيهاي بناهاي اين دوره را در چند نكته زير ميتوان خلاصه كرد :
ـ تأثير مستقيم برخي معيارهاي اروپايي در بناهاي اين دوره .
ـ استفاده از تزئينات و رنگ در داخل و خارج ساختمان بويژه به شكل نقاشي .
ـ تركيبات جديد فضايي در فرم كلي بنا .
ـ بزرگتر شدن فضاها .
ـ كاهش دقت در ساخت بنا .

- سوم ، دورة رضاخان :

شروع معماري معاصر ايران را مي توان از حدود سال 1300 به بعد تصور كرد . اين زماني است كه در اثر تحولات سياسي و اجتماعي جريان زندگي اجتماعي و اقتصادي ايران تغيير كرد ، سيماي شهرهاي ايران متحول شد و بناهاي لازم براي زندگي جديد مانند ادارات ، كارخانجات ، بانكها ، ايستگاههاي راه آهن ، دانشگاهها و جز اينها ، و هم چنين واحدها و مجموعه هاي مسكوني جديد در شهر ها بوجود آمدند. اين بناها بر خلاف بناهاي قبل از تاريخ معاصر كه بدست معماران سنتي طراحي و ساخته مي شدند، بتدريج بدست معماران تحصيل كرده طراحي گرديدند . اين عده را در ابتدا معماران غير ايراني تشكيل مي دادند و سپس اندك اندك معماراني كه در مدارس معماري خارج از ايران تحصيل كرده بودند ، و به دنبال آن با ايجاد اولين مدرسه معماري ايران در حدود سالهاي 1320 ، معماران تحصيل كردة ايراني نيز به آنها اضافه شدند .از همان ابتدا و از طراحي اولين آثار در معماري معاصر ايران ، توجه به معماري گذشتة اين سرزمين و ميراث با ارزش آن مطرح مي گردد و اين توجه در دوره هاي مختلف به صورتهاي متفاوت بروز مي يابد .

در دورة اول ، در فاصلة سالهاي 1300 تا 1320 كه پهلوي اول بر ايران حاكم بود و آثار مهم معماري عمدتاً بوسيلةحكومت و بدست معماران خارجي ايجاد شدند ، توجه به معماري گذشته بصورت تكرار سطحي و ظاهري عناصر بناهاي معماري ايران – بخصوص در دوره هاي قبل از اسلام ، يعني هخامنشي و ساساني- صورت گرفت و در كنار آن كارهاي ديگر معماري بوجود آمدند كه در آنها عناصري از معماري گذشتة ايران در شكل بعد از اسلام آن با عناصري از معماري اروپايي در هم آميخته شده بود .

به هر حال عمدة اين آثار به جز چند اثر محدود مانند موزة ايران باستان كار ماكسيم سيرو و آندره گدار، به رغم استواري و استحكامشان ، فاقد ارزش چندان چشمگيري بودند .
در اين دوره رضاخان پس از به دست گرفتن حكومت ، ارتباط بيشتري را با غرب آغاز كرد و تحولي را در نظام اقتصادي و اجتماعي به وجود آورد و به ايجاد حكومت مقتدر مركزي دست يازيد . با توجه به نظام حكومتي ، پايه گذاري سازمانهاي جديد دولتي آغاز شد . بودجه كشور ـ بر خلاف دورة قاجاريه كه همواره تهي بود ـ با اخذ مالياتها و عوارض گمركي و منابع طبيعي به مقدار قابل توجهي افزايش يافت . دانشجويان بيشتري به خارج از كشور اعزام شدند و از جمله چند دانشجو براي تحصيل معماري به مدسة بوزار فرانسه اعزام شدند .

ـ دانشگاه تهران در سال 1313 هـ .ش و دانشكده هنرهاي زيبا به سال 1319 تأسيس شد .
ـ تشكيل شهرداري به صورت نوين به سال 1311 صورت گرفت و متعاقب آن ، برج و باروي شهر تهران براي احداث خيايانها و ميادين جديد تخريب شد .
ـ مساحت شهر به سال 1308 ، 24 كيلومتر مربع يعني شش برابر زمان فتحعليشاه بود كه در سال 1313 ، يعني به فاصلة پنج سال به 46 كيلومتر مربع و به عبارت ديگر يازده برابر زمان فتحعليشاه شد .
ـ فعاليت شركتهاي خارجي در ايران نيز از همين زمان آغاز ميشود كه ميتوان به فعاليت شركت يرژه به سال 1390 كه طرح ايستگاه و راه سازي راهآهن جنوب را بر عهده داشت ، اشاره كرد .
ـ ديگري شركت كامپاكس كه تكميل راهآهن به آن واگذار شد .
ـ و شركت سنتاب كه طرح پل فلزي اهواز را بين سالهاي 1306 تا 1310 انجام داد .
تيرآهن و سيمان به صورت وارداتي از حدود سال 1311 در سختمان سازي مورد استفاده قرار گرفت . پيش از آن با توجه به اينكه مسيوماركف روسي از تيرآهن در نعل درگاه ساختمان استفاده كرده بود ، از ريلهاي فرسودة راهآهن يا لولههاي نفت نيز در ساختمانسازي استفاده ميشد . در همين زمان استاد سوئيسي مقاومت مصالح داتشنگاه تهران استفاده از تير مركب فلزي را نيز به دست داد .
ـ به سال 1311 ، كارخانة قند شاهي با تركيبي از كاربرد آجر و بتن احداث شد .
ـ به سال 1312 نخستين پل بتني پيش فشرده ، پل ورسك در شمال و ساختمان شهرداري در شمال ميدان توپخانه ساخته شد . و در همين سال كارخانة سيمان ري تأسيس گرديد .
فعاليتهاي عمراني در اين زمان به دو طريق صورت ميگرفت : يكي از طريق شركت مقاطعهكاري ساختماني كشور و ديگري از طريق كميسيونهاي ساختماني كه به كادر فني مجهز بود و تعدادي معمار را هم داشت .
اصول طراحي مبتني بر دو ديدگاه بود : تقليد از گذشته ، يا سازگاري معماري با زندگي جديد .
مجموعة بناهاي شكل گرفته اطراف ميدان مشق ، حاصل ديدگاه نخست است : ساختمان تلگرافخانه ، 1304 به دست الگال ، تقليد از نوكلاسي سيسم اروپا ؛ ساختمان دادگستري ، تقليدي از معماري گذشتة خود ؛ ساختمان بانك ملي به دست هنريش آلماني ، 1311 با الهام از معماري هخامنشي ؛ نمونة نسبتاً موفق ميان آنها ، ساختمان پست ، 1307 ـ 1311 بناي وزارت امور خارجه به دست الگال با چشمداشتي به بناي كعبة زرتشت هخامنشي كاخ شهرباني ، كاري از باقليان كه افراطيترين برداشت از عناصر معماري هخامنشي است . وزارت جنگ ، عمارت ثبت كل و همچنين كتابخانة ملّي نمونههاي ديگري از اين ديدگاه است . همچنين موزة ايران باستان ، 1314 ، اثر آندره گدار كه به گفتة خودش در طراحي آن لحظهاي از انديشيدن به طاق كسري غافل نبوده است . دبيرستان فيروز بهرام ، 1311 ، به دست جعفرخان معمارباشي ، دبيرستان انوشيروان دادگر ، 1313 ـ 1315 ، و قسمتي از دبيرستان كالج ، 1313 ، هر دو به دست مسيوماركف در زمرة معماريهايي از اين دستند .
بالاخره در سال 1314 ، طراحي از سوي يك معمار جوان ايراني تحصيل كردة فرانسه كه پس از 17 سال به كشور بازگشته بود ، يعني طرح پيشنهادي وارطان هوانسيان براي هنرستان دختران ، برنده اعلام شد . در واقع اين بنا را مي توان حركت نويني در معماري ايران دانست كه كاملاً در روند معماري مدرن رايج در دنيا به دست داده شده بود . پس از آن اين نوع معماري به سرعت در ستير انواع معماري : بناهاي مسكوني ، تجاري اداري و جز آن شيوع يافت و نتيجه آن بوده است كه امروز شاهد آنيم .

دورة بعدي از سال 1320 و آغاز حكومت پهلوي دوم شروع مي گردد و تا اواخر دهة چهل ادامه مي يابد و كارهاي معماري مهم عمدتاً بدست چند معمار ايراني مانند محسن فروغي ، هوشنگ سيحون و عبد العزيز فرمانفرماييان ساخته مي شود . در اين گونه كارها به گذشتة معماري ايران توجه مي گردد و اين توجه كيفيت بهتري نسبت به دورة قبل دارد و در آنها كوشش ميشود كه از هندسه و الگوهاي معماري ايران استفاده شود . يكي از برجسته ترين كار هاي اين دوره مقبرة بو علي سينا در همدان كار هوشنگ سيحون است . اين دوره نيز به هر حال نمي تواند كار مهمي را در بكارگيري اصول و مباني اسلامي ايران و تكامل آن انجام دهد .

دورة ديگر از اواخر دهة چهل آغاز مي گردد و تا آستان پيروزي انقلاب ادامه مي يابد و همزمان با دوره اي است كه معماراي مدرن سالهاي آخر خود را ميگذراند و اصولاً در معماري مدرن نيز يك جريان تاريخ گرا پديد مي آيد .چند معمار ايراني كوشش در پديد آوردن آثاري در پيوند با معماري گذشتة ايران بعمل مي آوردند كه در سطح بالاتري نسبت به آثار مشابه كه قبل از آن در ايران پديد آمده بود ، قرار داشت و از نمونه هاي خوب آن مركز آموزش مديريت كار نادر اردلان و موزة هنرهاي معاصر كار كامران ديباست.

پس از شروع جريانهاي فرامدرن در معماري جهان ، كه همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بود، دو موضوع به موازات هم دورة جديدي از معماري را در ايران بوجود آورد .يكي اينكه اصولاً پس از پيروزي انقلاب معماران ايراني سعي كردند كه معماري ايران را به سوي يك معماري با هويت مستقل متكي بر ميراث معماري گذشتة خود هدايت كنند و ديگر اينكه مباني معماري فرامدرن نيز توجه جدي به معماري گذشتة سرزمينها را مطرح مي ساخت . اين دو موضوع دست بدست هم دادند و آثاري در ايران بوجود آمدند كه سبك وسليقة معماري فرامدرن را با توجه به عناصر معماري گذشتة ايران ( بخصوص معماري بعد از اسلام ) در خود داشتند ، لكن برخورد آنها با معماري گذشتة ايران برخورد چندان عميقي نبود بخصوص كه عناصر كليشه اي معماري فرامدرن نيز به وفور در اين آثار بكار گرفته شده بودند .




آنچه كه بصورت بسيار گذرا در مورد بخشي از معماري معاصر ايران كه به ميراث معماري گذشته توجه داشت مطرح شد ، دو نكتة اصلي را در معماري معاصر ايران نشان مي دهد :
1- معماري معاصر ايران در بخش عمدة خود همواره در دغدغة تاريخ معماري ايران را داشته و تلاشهايي را در جهت پيوند به معماري گذشته و تداوم آن بعمل آورده است .
2- توجه معماري معاصرايران به معماري گذشته ، بيشتر سطحي و ظاهري بوده و توجه عميق به روح كلي و همچنين اصول و مباني آن و بكارگيري اين اصول و بخصوص تكامل آن را چندان در خود نداشته است .
دغدغةپيوند با گذشته وعدم توفيق اساسي در بوجود آوردن يك جريان معماري كه بتواند به صورت صحيح در ادامه و تكامل تاريخ با ارزش معماري ايران باشد و سهمي را در معماري معاصر جهان به خود اختصاص دهد و حتي بتواند سهمي در پيشبرد معماري امروز جهان داشته باشد ، موجب شد كه در دهة اخير برخي از معماران ايران ، با تكيه بر تجربيات و تلاشهاي معماران دهه هاي گذشته ، تلاشهاي جديدي را در اين زمينه آغاز كنند و به صورت جرياني در معماري امروز ايران درآيند .
متأسفانه به علت عدم پيوند جدي بين اين معماران و عدم تبادل نظر و فكر ، به رغم ديدگاههاي مشترك بسياري كه در كارها و ديدگاههاي آنها مي توان ديد ، هنوز اين جريان شكل مشخصي به خود نگرفته و مباني نظري خود را تنظيم نكرده است .
در ابتدا در مورد معماري ، بايد به اين نكتة مهم اشاره كرد كه معماري در سرزمينهاي مختلف و همچنين در زمانهاي گوناگون با پرده هاي سنگين از يكديگر جدا نشده است، اگر چه هر سرزمين و هر زماني معماري خاص خود را داشته است و در آينده نيز خواهد داشت، لكن در تحليلي ژرف خطوط واحدي كلية آثار معماري را در تمامي زمانها و تمامي سرزمينها به يكديگر پيوند مي دهد . تمامي آثار با ارزش معماري ، زماني كه با يكديگر و يكجا نگريسته شوند ، داراي دو ويژگي اصلي اند :

اول اينكه در مجموع معماري جهان سيري تكاملي را نشان مي دهد كه تمامي عناصر به عنوان اجزاي اين سير تكاملي به نظر مي آيند و مشخصة اين سير تكاملي عظيم كه در بيش از چند هزار سال معماري رخ داده است ، حركت عمومي آثار معماري به موازات حركت كلي جهان هستي ، يعني حركت كيفيت مادي به كيفيت روحي و – به بيان معمارانه – كم كردن ماده و افزايش فضاست .
دوم اينكه : در تمامي آثار معماري يك وجه مشترك وجود دارد و آن رخ دادن خلاقيت در اين آثار است .اين خلاقيت به دو شكل در اثر معماري بروز مي كند : يكي خلاقيت نظري ، يعني آن مبناي فكري كه اثر معماري بر اساس آن نظرية خود را استوار مي سازد و ديگر خلاقيت فضايي كه بخش معمارانة آن است . هر اثر معماري كه فاقد خلاقيت باشد ، نمي تواند جايي را در سلسلة عظيم آثار تاريخي معماري جهان به خود اختصاص دهد .

دو ويژگي مذكور كه به آن اشاره شد ، پيوند وسيعي را بين آثار معماري – چه در سرزمينهاي مختلف و چه در زمانهاي متفاوت – با يكديگر برقرار مي سازد و معماري بطور كلي نوعي كيفيت جهاني پيدا مي كند ، لكن دقيقاً در چارچوب اين جريان وسيع به هم مرتبط معماري ، اجزاي آن كه در سرزمينها و زمانهاي مختلف اتفاق افتاده اند ، توانسته اند رنگ و طعم زمان و سرزمين خود را به خود گيرند .به اين ترتيب همواره اثر معماري ، هم كيفيت جهاني ( به معناي بي زمان و بي مكان ) دارد و هم كيفيت معين زماني و سرزميني .
بدين ترتيب از طرفي مرزبنديهاي خشك زماني به عنوان سبك ها و مرزبنديهاي خشك سرزمينها به مثابه سنتهاي معماري صحيح نيست و از طرفي ديگر جهاني شدن معماري به صورت يكدست شدن و هيچ گونه تعلقي به سرزمين معين نداشتن ، مردود است .از همين جاست كه مي توان ارتباط عميقي را بين معبد دير البهاري مصر با خانة كوفمن رايت و بين صومعة لاتورت با مسجد سلجوقي ايران درك كرد .
ضمناً با اين مقدمه مي خواهيم از تصور نادرست معماري سنتي به معناي بخشي از معماري كه فقط به يك سرزمين معين توجه دارد و مسير خود را جداي از معماري سرزمينهاي ديگر طي مي كند ، جلوگيري كنيم و وجود پيوند بسيار عميقي را بين آثار معماري سرزمينهاي مختلف در عين حفظ ويژگي هاي سرزميني آنها بيان كنيم .
بدين ترتيب است كه من ضمن اين كه اين جريان معماري را متعلق به ايران و در روند تكامل معماري گذشتة ايران مي دانم ، آن را خارج از جريان كلي معماري امروز جهان نيز تصور نمي كنم .از نظر من مباني نظري اولين آثاري كه بر اثر اين جريان پديد آمد بر اين استدلال استوار بود كه :

تحليل معماري ايران نشان مي دهد كه به رغم كثرت ، تنوع وپيچپدگي بناها ، اصول ،مباني و الگوهاي نسبتاً معدودي در طول زمان به گونه هاي مختلف در اين معماري به كار گرفته شده اند . افزون بر آن اين نتيجه بدست مي آيد كه تكامل معماري ايران بيشتر بر تعالي اين اصول ، مباني و الگوها در جريان نوعي فعاليت هوشمندانه و ماهرانه استوار بوده است تا ايجاد آنها .با پذيرش اين امر ، اين پرسش پيش روي قرار مي گيرد كه آيا نمي توان در معماري امروز ايران نيز به همان اصول و مباني و الگوها پرداخت و آنها را در جريان فعاليتي خلاق تكامل بخشيد و به پيش برد . پاسخ مثبت به اين پرسش بود كه موجب شد در اين طرحها اصول و مباني معماري گذشته ايران مبناي كار قرا ر گيرد .

به علاوه ، از بررسي و تحليل عناصر و الگوها تاريخ معماري ايران اين نتيجه حاصل ميشود كه عناصر و الگوهاي مذكور اگر چه هر يك در دوره معيني از تاريخ معماري اين سرزمين خلق گرديده اند ، لكن با حضور ممتد در دوره هاي بعدي ، تكامل و پالايش يافته ، داراي هويتي مستقل از زمان شده اند .

اينها مفهوم عامي را از يك الگو و يا يك عنصر در معماري ارائه ميكنند كه شأن تجريدي يافته و داراي تصويري ذهني و حامل بار عاطفي است . اگر بپذيريم كه اين كيفيت به زمان وابسته نيست ، بار ديگر اين اجازه را خواهيم يافت كه آنها را در شكل تجريدي خود در معماري امروز مورد استفاده قرار دهيم .

بدين ترتيب برخي از كارها طراحي گرديدند كه در آنها الگوهاي معماري قديمي ايران با برداشتي جديد به كار گرفته شده بود كه برخي ازنمونه هاي بارز آن عبارتند از :
سه طرح ارائه شده براي فرهنگستان هاي جمهوري اسلامي ايران كار ميرميران ، كار علي اكبر صارمي و كار داراب ديبا، مركز ورزشي رفسنجان كار ميرميران، دو طرح ارائه شده براي موزه بزرگ تاريخ خراسان كار محمد امين مير فندرسكي و كار مشترك مژگان صولتي و محمد حسن مؤمني ، و هنرستان هنر هاي تجسمي كرج كار علي اكبر صارمي .

در طرحهاي بعدي اين جريان تنها به اصول و مباني معماري ايران و الگوهاي به كار گرفته شده در آن اكتفا نشده ، بلكه به فرهنگ ايران به صورت كلي تر كه شامل اسطوره ها ، مفاهيم ، مضامين و خاطره هاي فرهنگي نيز هست و پاي ساير زمينه هاي هنر چون شعر و ادبيات را به ميان مي آورد ، توجه شده و از آنها به عنوان دستمايه هاي خلاقيت فكري اثر معماري استفاده گرديده است .

در اينجا اين نكتة مهم بايد توجه داده شود كه مفاهيم و مضامين فرهنگي نبايد به صورت مستقيم در مرحلة خلاقيت فضايي قرار گيرند و تبديل به اثر معماري شوند بلكه بايد در يك روند خلاقيت فكري از يك مرحلة تجريدي عبور كنند و به بيان و يا ايدة معمارانه بدل گردند و پس از آن خلاقيت فضايي ، تلاش خود را در جهت تحقق بخشيدن به اين ايدة معمارانه آغاز مي كند .

كارهاي برجسته اي كه در اين روند طراحي گرديدند ، عبارتند از : سه طرح ارائه شده براي كتابخانة ملي ايران كار ميرميران، كار كامران صفامنش و كار فرهاد احمدي ، ترمينال فرودگاه بين المللي امام خميني كار بهرام شيردل ، باغ جهان نماي شيراز كار محمد رضا نسرين ، موزة ملي آب ايران كار مشترك ميرميران و بهرام شيردل ، موزة دفاع مقدس اصفهان كار حسين شيخ زين الدين و برخي طرحهاي ديگر .

در پايان بايد دو نكتة اساسي را در تشريح بيشتر اين نوع معماري اضافه كنيم :

اول اينكه مفاهيم ، اسطوره ها ، مضامين وديگر توليدات فكري اشتراكات زيادي در فرهنگهاي مختلف دارند و عمدتاً مفاهيم واحدي اند كه در سرزمينهاي مختلف به صورتهاي گوناگون بيان شده و به تصوير آمده اند . از اين رو زماني كه معماري در جهت تجسم و پرداختن به آنها قرار گيرد ، اثر معماري خواه نا خواه كيفيتي فراتر از سرزمين معين مي يابد و به نوعي جهاني مي گردد ، بخصوص اگر مفاهيمي كه دستماية كار قرار گرفته اند مربوط به مقولات كلي هستي باشند .
دوم اينكه فرمها و فضاهاي معماري اگر چه در ابتدا در جهت تجسم بخشي به مفاهيم معيني خلق مي شوند ، لكن به علت خاصيتي كه بطور كلي در فرم و فضا وجود دارد – و بخصوص آن بخشي از خلاقيت فضايي كه اصولاً خارج از كنترل و آگاهي طراح صورت مي گيرد – به سادگي ميل به افادة مفاهيم ديگري نيز مي كنند .

تجربه نشان مي دهد كه هر اندازه قدرت فضايي و شكلي اثر معمار بيشتر و غني تر باشد ، به همان اندازه توانايي بيشتري را براي به خود گيري و ارائة مفاهيم مختلف نشان مي دهد . با توجه به دو نكتة پيش گفته است كه وقتي به چند كار اين جريان نگاه مي كنيم ، اگرچه روح كلي سرزمين ايران و آن مفاهيم اوليه اي را كه مدّ نظر بوده است در آن مي يابيم ، ليكن به هيچ وجه آن را مقيّد به يك سرزمين معين و يا يك مفهوم معين نمي بينيم و ارتباط آن را با ديگر سرزمينها و ديگر مفاهيم احساس مي كنيم و از اين رو اين كارها خصلت جهاني بودن از خود نشان مي دهند .

منبع :آرشیانا
محمود وجودی
 

shamim*

عضو جدید
قسمت های مختلف خانه های قدیمی

قسمت های مختلف خانه های قدیمی


خصوصیات خانه های قدیمی


از جمله خصوصیات خانه های قدیمی در اصفهان و بیشتر شهرها مساحت زیاد آن است. سبک معماری آنها نیز به این صورت است که از دو قسمت اندرونی و بیرونی بوده است. این خانه ها از قسمت های ذیل تشکیل می شده اند:​
۱ سکو​
۲ سردر ورودی​
۳ در ورودی​
۴ هشتی​
۵ دالان​
۶ ایوان ها​
۷ حیاط و اتاقهای اطراف آن​
۸حوض​
۹ آشپزخانه
۱۰سرویس ها

سکو: محلی در دو سوی در ورودی ، برای استراحت در هنگام انتظار، برای ورود یا گفت و گو با همسایه ها.

سر در ورودی :‌
اغلب خانه های قدیمی بخصوص خانه های مجلل دارای سردر یا درگاه بودند .معمولا دیوار های بیرونی کاه گلی بوده و فقط سر در مجلل ساخته میشده است.نسبت عرض به تورفتگی سردر معمولا یک به دو بوده. هلال تزئینی روی در و تنها قسمت خارج از خانه که اغلب کاشی کاری دارد و معمولاّ طوری ساخته می شد که در زمستانها مانع از ریزش برف و باران بود و در تابستانها نیز مانعی برای تابش مستقیم آفتاب به شمار می رفت. در بالای سردر آیاتی از قرآن کریم یا عبارات مذهبی نوشته می شد تا هنگام ورود و خروج از زیر آیات قرآنی یا روایات و عبارات دینی عبور کنند.

در ورودی :
در بیشتر خانه های سنتی ، درهای ورودی دو لنگه و چوبی هستند و هر لنگه کوبه ای نیز دارد . زن ها حلقه ای که صدای زیری داشت ، به صدا در می آوردند و مردها کوبه ی چکشی شکل را که صدای بمی داشت .

هشتی :
بلافاصله پس از ورودی به فضای هشتی یا کریا س می رسیم. اغلب به شکل هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی و یا بیشتر مواقع چهار گوش است هر چند که در بیشتر مواقع شکل ان هشت ضلی است اما مفهوم این هشت عدد 8 نیست و هشتی های به شکل مربع و دیگر شکل ها هم داریم منظور از هشت چیزی است که از فضا های داخلی خانه بیرون امده و تها جایست که با بیرون خانه ارتباط دارد. هشتی دارای سقفی کوتاه و یک منفذ کوچک نور در سقف گنبدی شکل ان است و عموماّ سکوهائی برای نشستن در آن طراحی شده است. هشتی برای انشعاب قسمت های مختلف خانه و گاه برای دسترسی به چند خانه ساخته می شد. در خانه های بزرگ ، اندرونی و اقامتگاه های خدمتکاران نیز به هشتی راه داشتند و اغلب برای جدا سازی آقایان و خانم ها دو قسمتی ساخته می شد.

دالان (راهرو) :
د الان راهروی باریکی بود که با پیچ و خم وارد شونده را از هشتی به حیاط خانه هدایت می کرد. پیچ و خم دالان برای رعایت حریم خصوصی خانه بود تا عابر نتواند سریعاً فعالیت های جاری در حیاط را متوجه شود..

*حیاط :
حیاط در خانه های قدیمی مرکز و قلب ساختمان بود. ، حیاط مرکزی همراه با ایوان در هر سمت ، ویژگی بود که از گذشته های دور در معماری ایرانی حضور داشت ؛ البته این امکان وجود داشت که حیاط از نظر هندسی مرکز خانه نباشد اما از نظر زندگی و انجام فعالیت ها و ایجاد ارتباط بین قسمت های مختلف خانه، تعبیه دید و سایر مسائل مرکز خانه محسوب می شد. حیاط محلی برای برگزاری مراسم مختلف نظیر مراسم مذهبی ، عروسی و تجمع اقوام بود. معمولاً چهار گوش بود. ابعاد حیات را تعداد و عملکرد فضاهای اطراف ان تعیین می کنند. هر حیاط معمولاً یک حوض و چند باغچه دارد که بسته به شرایط مختلف محلی نظیر آب و هوا و عوامل فرهنگی اشکال متفاوتی می یابد. سازمان دهی فضاهای محصور حیاط به گونه ای بود که با تغییرات فصلی و کارکردها ی مختلف اتاق های مجاور متناسب باشد.

حوض و باغچه :
در حیاط سازی خانه های قدیمی حوض و باغچه معتبرترین عناصر حیاط سازی به شمار می رفت.

تالار:
این عنصر عموماً فضائی بود با تزئینات بسیار زیبا و پرکار که در کنار اتاق های ساده زندگی در خانه های سنتی کاملاً مشهود بود. تالار با گچبری، آئینه کاری، نقاشی روی گچ، مقرنس و با نقاشی روی چوب تزئین می شدند. جبهه رو به حیاط تالار با ارسی های ۵ دری یا ۷ دری به حیاط خانه مربوط می شدند. تالار برای پذیرایی از مهمانان محترم و مخصوص مورد استفاده قرار می گرفت.

نشیمن: نشیمن،‌ اتاق هائی بود که از تالار اهمیت کمتری داشتند و از اتاق های ساده مهمتر بودند نشیمن، محل تجمع افراد خانواده ومهمانهای بسیار نزدیک به حساب می آمد این عناصر از نظر تزئینات بسیار ساده بودند.

آشپزخانه:
معمولاً مربع یا مستطیل است . نزدیک آب انبار و چاه آب قرار دارد. در درون آشپزخانه ، محلی برای پخت و پز ، ذخیره ی چوب و تنور پخت نان و در درون دیوار آن تاقچه ای برای قرار دادن ابزار آشپزی و غذا تعبیه شده است.

آبریزگاه (توالت) و حمام: در سطح پایین تری قرار می گرفتند: نخست به دلیل سهولت در استفاده از آب و زهکشی آن ؛ دوم گرمای آن.. حمام به دو بخش تقسیم می شد: یکی برای تعویض لباس (سر بینه) و دیگری برای شست وشو (گرم خانه).

*جهت خانه ها :
‌ جهت خانه تابع زاویه ی نور خورشید و قبله است . هر وجه خانه برای فصل خاصی از سال مناسب بود و عناصری مانند تالار ، بادگیر، پنج در ع سه دری و ارسی در شمار راه حل ها بودند. در اکثر قریب به اتفاق خانه های سنتی، محور اصلی بنا، محور شمالی جنوبی بودند و بهترین موقعیت را برای گرفتن نور خورشید داشتند تا در روزهای گرم تابستان از سایه و در زمستان از گرمای خورشید برخوردار باشد ؛ فضاهای اصلی زندگی نیز در دو سمت شمالی و جنوب ساخته می شدند و فضاهائی که اهمیت کمتری داشتند،‌ به خصوص فضاهای خدماتی در دو سمت شرق و غرب ساخته می شدند


فضاهای اقلیمی در معماری ایرانی


معماری ایرانی که ابتدا در محدوده ی فلات ایران و سپس در حوزه نفوذ فرهنگ ایرانی شکل گرفت، همچون همه ی معماری هایی که ریشه در فرهنگ بومی دارند، به اقلیم توجه داشته و تا پایان دوره ی قاجار آثار با ارزشی از خود به جا گذاشته است.​
بررسی نمونه های به جا مانده نشان می دهد:

رنگهای به کار رفته در تزیینات ساختمانها متأثر از ویژگی های اقلیم گرم و خشک بوده اند.​
مصالح ساختمانها، علاوه بر توانایی های سازه ای و توجه به مسائل اقتصادی و تأمین مصالح از نقاط نزدیک، بهترین شکل بهره برداری از انرژی محیط بری را نشان می دهند.​
سازه های طاقی در این بناها نشان دهنده ی رابطه ی اقلیم و معماری هستند.​
حتی در نقوش تزیینی رد پای خورشید را به عنوان مهمترین عامل اقلیمی در نقوشی با نام شمسه و چرخ خورشید می توان دید.​
این مقاله به بررسی فضاهایی می پردازد که به طور مشخص به دلیل ویژگی های اقلیمی شکل گرفته اند و اقلیم در آنها موضوع اصلی بوده است. نام اغلب این فضاها از همین ویژگی اقلیمی آنها گرفته شده است، مانند اتاق کرسی، زمستان نشین، سردابه و …​
حیاط های مرگزی در این بررسی نیامده اند، گرچه این حیاط ها خود پاسخی اقلیمی به فضای باز خانه اند و ایجاد فضایی با درخت و حوض آب و در امان از بادهای گرم و تابش شدید آفتاب، بهترین دلیل شکل گیری حیاط در مرکز خانه بوده و در همه ی اقلیم های مشابه هم دیده می شود.​

حیاط نارنجستان

در کتاب فرهنگ مهرازی ایران، نارنجستان چنین تعریف شده است: میان سرایی که می توان آنرا سر پوشیده کرد و در باغچه ی آن در ختان نارنج و غیره پرورش داد.​
حیاط نارنجستان حیاطی کوچک در مجموعه ی اندرونی بوده که علاوه بر تأمین نور فضاهای اطراف، امکان نگهداری گیاهانی را که نسبت به یخبندان شبهای زمستان مناطق کویری حساس هستند فراهم می کرده است. ابعاد کوچک آن و مجاورت با طاق ها و توده های ساختمانی که در طول روز با انرژی خورشید گرم می شدند موجب می شده که با تخلیه ی این انرژی در طول شب، دمای فضای محدود حیاط بالای صفر حفظ شود، و حتی در برخی موارد این حیاط ها سقفی با یک سوراخ بزرگ در مرکز دارند که در زمستانهای خیلی سرد امکان پوشاندن آن با پارچه و جود داشته است.​
این حیاط ها به ندرت در محور های اصلی بنا و بیشتر در گوشه ها و فضاهایی که مشکل نور گیری داشتند ساخته می شدند. الگوی معمولی آنها مربع ۹ قسمتی است که در هر وجه آن یک فضای سه دری قرار می گرفته یا هشت ضلعی بوده اند. در برخی موارد با گوشه سازی، نوعی گنبد ناقص روی آنها ساخته می شده ، تزیینات این فضا که تحت تأثیر تزیینات اتاق ها و فضاهای جانبی هم بوده، به شکل گلویی آجرکاری یا آجر لعاب دار بوده است.​

گودال باغچه

گودال باغچه یا باغچال در وسط حیاط مرکزی ساخته می شده و یک طبقه در داخل زمین فرو می رفته است. نمونه های این فضا در اقلیم های بسیار خشک کویری از جمله در کاشان، نایین و یزد دیده می شود. گودال باغچه علاوه بر تأمین خاک مورد نیاز خشت های استفاده شده در بنا، امکان دسترسی به آب قناط را هم فراهم می کرده. این مساله، در شهر هایی مثل نایین که یک شبکه ی پیچیده ی قنات داخل شهر داشته اند بسیار مهم بوده است. بنابر این معمولاً در گودال باغچه آب روانی می بینیم که حوض میانی را پر می کرده و سر ریز آن به خانه های دیگر می رفته است. در حاشیه ی این حیاط اغلب رواق و گاه چند اتاق به شکلی نیمه باز ساخته می شده و کاشت درخت انار، پسته و انجیر در این گودال باغچه ها مرسوم بوده است. با توجه به کوچکتر و پایین تر بودن این حیاط ها و استفاده از رطوبت و خنکی زمین، علاوه بر رطوبت گیاهان و خنکی آب، در واقع فضایی به مراتب اقلیمی تر از حیاط شکل می گرفته است.​
گودال باغچه ی خانه ی پیر نیا در نایین و مسجد مدرسه ی آقا بزرگ در کاشان نمونه های خوبی از این فضاها هستند.​
معماری خانه طباطبایی ها به شیوه گودال باغچه متقارن و درون گرا است، در کویر خانه ها را گود می ساختند تا بنا عایق حرارت و صدا بوده ودسترسی به آب قنات هم راحت تر و در مقابل زلزله مقاوت تر باشد.

بام،گودال باغچه مدرسه اقا بزرگ


بام در معماری ایران به جرأت بخشی از فضای زندگی است و علاوه بر وجود حجم های پیچیده و زیبا، به عنوان حیاط هم مورد استفاده قرار می گرفته است. در شهرهایی چون نایین در برخی از بناها با دیوار های صندوقه چینی شده، اطراف بام را تا حدود یک متر و نیم بالا آورده و نوعی حیاط در بام بوجود می آوردند که در شب های تابستان برای خواب استفاده می شده است. همچنین این دیوارها با سایه اندازی بر بخشی از بام در ساعات مختلف روز نقش اقلیمی ثانویه ای نیز داشته اند. چنین فضاهایی در مساجد نیز مورد استفاده بوده است. در مسجد سپهسالار در بالای بام وضو خانه ای که چهل شیر نام دارد، این فضا به همین شکل وجود دارد. نمونه ی دیگر خانه ی عباسیان کاشان با چنین حیاطی در بام است که در آن معماران با قاب بندی های ظریف از مشبک آجری، امکان تهویه را نیز فراهم آورده اند.​

سرابستان

باغ کوچکی بوده که کنار خانه ساخته می شده و تأثیر اقلیمی زیادی بر خانه داشته است. نمونه ی بسیار خوب آن در کنار خانه ی پیر نیا در نایین در قسمت جنوبی حیاط وجود دارد، در واقع متمولین با ساختن چنین فضایی نوعی ییلاق در کنار خانه ی خود بوجود می آورده اند.​

زمستان نشین

اگرچه زمستان نشین پیش از آنکه نام فضای معینی باشد، به همه ی فضاهایی که در وجه شمالی حیاط ساخته می شوند تا از آفتاب زمستان که با زاویه ای مایل به درون اتاقها می تابد استفاده کنند، گفته می شود اما مجموعه ی معینی از فضاها با رابطه ای خاص،‌ مجموعه ی فضاهای زمستان نشین را تشکیل می دهند که عبارتند از سه دری،‌ پنج دری و شکم دریده، که روی محور اصلی قرار می گرفته اند و دو فضای ارتباطی که می توانند راهرو یا تختگاه باشند و گوشواره هایی که از سه دری، اتاق ارسی یا تهرانی و اتاق دو دری تشکیل شده اند و گوشه های این بخش را تشکیل می دهند.​
فضای اصلی زمستان نشین روی محور اصلی قرار گرفته و برای ورود بیشتر نور خورشید اغلب پنجره های آنرا از ارسی های بزرگ می ساخته اند. داخل فضاهای مرکزی با توجه به بسته بودن فضا، تزیینات پیچیده ای چون قطارهای مقرنس و آیینه کاری های بسیار پیچیده دیده می شود.​

تابستان نشین

تابستان نشین نیز موقعیتی مانند زمستان نشین دارد با این تفاوت که در وجه جنوبی حیاط قرار گرفته است تا در تابستان از تابش مستقیم آفتاب در امان بماند و روی محور اصلی آن معمولاً فضای نیمه باز با تالار قرار می گیرد.​
این تالارها و ایوان ها جز در مواقع بسیار سرد سال مهمترین فضایی زندگی در خانه بوده اند، و اگرچه همیشه تزیینات داشته اند، اما با توجه به باز بودن و نفوذ گرد و خاک، از تزیینات بسیار پیچیده در آنها پرهیز و به نقوش ساده ی گچی در ترکیب با آجر یا سیم گل قناعت می شده است.​
حسینیه ی خانه ی بروجردی ها که فضای بسیار پیچیده با تزیینات ترکیبی کم نظیری در تابستان نشین آن دیده می شود، از نمونه های استثنایی این مجموعه فضا است. در شهرهای سرد سیری چون تبریز، زنجان، اردبیل، عملاً وجه تابستان نشین از بنا حذف شده و فضای نیمه باز ایوان را هم ندارند.​

بهار خواب

این فضا همان مهتابی است و در مناطقی از خراسان تخ بوم (تخت بوم) نیز نامیده می شود. این فضای بدون سقف در مجاورت حیاط و در طبقات بالاتر از اول ساخته می شود و شب های تابستان در آن می خوابند و بسته به محل استقرار آن، در ساعاتی که دیوارهای اطراف بر آن سایه ی مناسب می اندازد از آن استفاده می شود. در بهار و پاییز در تمام ساعات روز و در تابستان شب ها قابل استفاده بوده است.​
این فضا در دوره ی قاجار به مسجد مدرسه ها نیز راه یافت و نمونه های زیبایی از آن را در مسجد سید اصفهان، مسجد سلطانی سمنان و مسجد سپهسالار تهران می توان دید و در مناطق گرم و مرطوب چون دزفول و شوشتر جزء جدایی ناپذیر خانه های مسکونی است. تزیینات رایج این فضا از جنس تزیینات نمای رو به حیاط است.​

اتاق کرسی

این اتاق در مجموعه ی زمستان نشین و اغلب در گوشه های این بخش که در و پنجره ی کمتری به حیاط دارند، ساخته می شده تا در زمستان با بستن در و پنجره ها بتوان آنرا گرم کرد. در وسط اتاق، چال کرسی قرار داشته و ابعاد اتاق تابع ابعاد کرسی بوده، چون دیواره های آن برای تکیه دادن مورد استفاده قرار می گرفته اند. این فضا در همه خانه های اقلیم سرد و کوهستانی وجود دارد. این اتاق در مناطق پر شیب در پشت اتاق ها و داخل کوه کنده می شده و فاقد پنجره بوده است. این بخش در خانه هایی که حیاط بیرونی داشتند، گاه روی محور اصلی که شکم دریده یا چلیپا بوده نیز قرار می گرفته است. در خانه ی حیدرزاده تبریز اتاق کرسی الگوی شکم دریده دارد. که با توجه به استفاده ی این اتاق در شب و در بخش های خصوصی خانه تزیینات مفصلی ندارد. در خانه ی پیرنیا در نایین این اتاق با استقرار در محور اصلی، تزییناتی بسیار ظریف با لایه کاری گچی دارد.

پایاب

محل دسترسی به آب قنات در حیاط خانه ها و مساجد است و نمونه های عمومی آن نیز در شهرهایی همچون نایین به چشم می خورد. الگوی معمول آن هشتی است که با اتاق ترکی یا کلمبه پوشانده و در مسیر قنات در مرکز آن یک حوض ساخته می شود. نکته اقلیمی، هوای بسیار خنک آن در تابستان است که علاوه بر استفاده به عنوان یخچال برای نگهداری مواد غذایی، در مواردی برای خواب نیم روزی نیز مورد استفاده قرار می گرفته است.​
احتمالاً می توان بین پایاب و پادیاو رابطه ای برقرار کرد، فضایی که به گفته ی استاد پیرنیا با مهاجرت به اروپا پاسیو را بوجود آورده است. نمونه های عالی پایاب در مسجد جامع نایین، مسجد جامع نطنز، مسجد جامع یزد و خانه های تاریخی یزد از جمله خانه ای که امروز به هتل کهن کاشانه تبدیل شده دیده می شود.​

حوض خانه و سرداب

اگرچه گاه به تالار اصلی تابستان نشین نیز گفته می شود، اما به طور مشخص زیرزمینی است که در زیر تابستان نشین ساخته شده و مانند ایوان، فضایی نیمه باز است و اغلب یک حوض نیز دارد. در خانه عباسیان کاشان، نمونه های عالی حوض خانه و سرداب وجود دارد. در کاشان فضاهای بسیار متنوعی با عنوان حوض خانه در طبقه همکف یا زیر زمین یا در گوشه ها به چشم می خورد. در این شهر به زیرزمین های گود که در زیر هریک از وجوه ساختمان مخصوصاً تابستان نشین ساخته می شود و اغلب الگوی شکم دریده دارند، سرداب می گویند. در شهرهایی چون تبریز که فاقد تابستان نشین هستند، حوض خانه در زیر فضای اصلی زمستان نشین با در و پنجره ساخته می شود.​
در کاشان فضاهای حوض خانه وسرداب معمولاً تزیینات یزدی بندی و با مصالح گچ یا سیمبل دارند. در مقابل در تبریز تزیینات آجری مخصوصاً با آجرهای رنگی و استفاده از کاربندیهای پیچیده در مرکز فضا بسیار رایج است. مهمترین الگوی مورد استفاده در حوض خانه ها، شکم دریده است. معمولاً امتداد بادگیرها به این فضا می رسد و عبور باد از روی آب حوض، هوایی لطیف در این فضا بوجود می آورد.​

شوادان

این فضا که شبادان، شبابیک، خشیان و باد کش نیز نامیده می شود به طور مشخص در شهرهای دزفول و شوشتر دیده می شود. و زیر زمینی با عمق بسیار زیاد است. با توجه به ویژگی خاک این دو شهر، در واقع در دل زمین حفر می شود و معمولاً فاقد مصالح بنایی است و حداکثر در مواردی بخش هایی از دیواره ی آنرا با گچ می پوشانند. سقف آن گنبدی و فاقد سازه است. در بالاترین قسمت سقف، سوراخی وجود دارد که معمولاً به کف حیاط می رسد.​
این فضا که گاه ۶ تا ۷ متر در زیر زمین پایین می رود به زیر حریم مالکیتی خانه ی مجاور نیز نوفذ می کند.​
شوادان ها علاوه بر مکش سوراخ بالا که موجب جریان هوا می شود، از پدیده ی نفوذ تأخیری فصول در زمین استفاده می کنند. در چنان عمقی معمولاً با دمای یک یا حتی دو فصل قبل روبرو هستیم.​
شوادان ها عملاً تزییناتی ندارند و اغلب الگوی فضای مشخصی در آنها دیده نمی شود، اما در نمونه های عالی الگوی شکم دریده یا چلیپا دارند.​

شبستان

این فضا در مساجد به عنوان نماز خانه در دو طرف گنبد خانه یا اطراف ایوان ها شکل می گیرد و معمولاً در زمستان بیشتر استفاده می شود. به زیر زمین خانه های شوشتر و دزفول هم شبستان گفته می شود که معمولاً حدود ۵/۱ تا ۲ متر در زمین فرو رفته و پنجره هایی به حیاط دارند و حد فاصل شوادان و طبقه ی اول اند. از این فضا در ساعاتی از روز در تابستان و در بهار و پاییز و در مواردی به عنوان انبار نیز استفاده می شود. سازه و تزیینات آن آجری و پلان آن امتداد پلان طبقه ی اول است. در کاخ های قدیمی به حرمسرا نیز گفته می شود، در این صورت تزیینات پیچیده تری داشته اند.

شناشیل

این فضا که مختص مناطق جنوبی ایران بخصوص بوشهر است، نوعی بالکن به سمت بیرون خانه و روی معبر عمومی است. که با چوب ساخته شوده و پیرامون آن با نرده های مشبک پوشیده می شود.تا هوا به راحتی در آن جریان یابد. در برخی از موارد سقف ندارند. نمونه هایی از این فضا در برخی از خانه های شیراز نیز دیده شده است.​

آب سرا

به ساختمانهای ییلاقی گفته می شود که در میان استخر یا دریاچه و برای استفاده از رطوبت و چشم انداز آب ساخته می شوند. نمونه های عالی آن شاه گلی در تبریز و چشمه علی دامغان هستند.​

*کنده

فضایی است که دردل زمین کنده شود. نمونه های عالی آن روستای کندوان در اسکو و میمند اند، ولی در بسیاری از خانه های کوهستان، قسمت های پشتی فضا را به شکل پستو در دل زمین می کنند که کیفیت اقلیمی بسیار مناسبی در زمستان وتابستان بوجود می آورد و گاهی به عنوان اتاق کرسی نیز استفاده می شود.​

اتاق بادگیر

در تابستان نشین خانه های حاشیه کویر یا حاشیه دریای جنوب، علاوه بر تالار اصلی، در برخی موارد گوشواره ها نیز از جریان هوای بادگیر استفاده می کرده اند. اتاق بادگیر به هر فضایی در طبقه اول تابستان نشین که از هوای بادگیر استفاده کند گفته می شود. تزیینات این فضا همچون تزیینات ایوان است.​

اتاق ها

در خانه های ایرانی اتاق ها به صورت سه دری .پنج دری و تالارو غیره .... .ساخته شده و هر کدام ویژگی خود را داشته اند.یکی از علایق ایرانیان در ساخت خانه ها ایجاد ارتباط بصری بین اتاق و فضای بیرون ان است که گشادگی -فراخی و دید ازاد داشتن جزﺀ طبیعت ایرانی است حتی در حال حاضر نیز همینطور است . در بیشتر جاها از اتاق های سه دری استفاده میشوده و در اصفهان به دلیل اب و هوای آن اتاق یک دری با در بزرگ داشتند.در کناره در پاچنگ یا پنجره های مشبک میساختند.نور گیری اتاق ها بسته به نوع ان متفاوت بوده است.بعضی از اتاق ها که مطلقا افتاب به انجا نمیتابید و نور کم داشت روشندانی در بالای ان میگذاشتند

سه دری

اتاق سه دری اتاق خواب خانه بوده . برای طراحی ان از نصف تناسب طلایی کمک میگرفتندنکته قابل توجه برای سه دری ها ودیگر اتاق ها این بوده که هیچ وقت از فضای ازاد وارد ان نمیشدند و در کنار هر کدام راهرویی در نظر گرفته میشده است.ابعاد اتاق طوری بوده که مقیاس ان کاملا انسانی باشد.اندازه ان را طوری در نظر میگرفتند که به طور مثال در موقع خواب اگر افراد یک خانواده معمولی به اضافه اثاثیه و غیره را در کنار هم بگذاریم دقیقا اندازه شود.در داخل این اتاق دقیقا پرهیز از بیهودگی کاملا مشاهده میشود و هر چیزی در جای خود قرار گرفته است.رختخواب وقتی پیچیده میشود مثل پشتی در می امد و یا چهار بالشت در کنار ان حکم مبل را پیدا میکرد.

پنج دری*

به عنوان اتاق مهمان بوده.در پنج دریها که از طرف طول میگرفتند تناسب کل طلایی به کار گرفته شده است در دو طرف پنج در نیزدو راهرو قرار داشته در داخل این اتاق تورفتگی کمی بالاتر از سطح زمین بنام شاه نشین قرار داشته که در ان مهمانهای بزرگ مینشستند.در دو طرف پنج دری چراغدان قرار میگرفته چراغدان چیزی شبیه بخاری بود ولی در داخل دیوار قرار داشت که هم ایجاد نور میکرده و هم بو را میگرفته است
 
آخرین ویرایش:

محجوبیان

عضو جدید
معماری در خانه‌های ایرانی

[h=1]معماری در خانه‌های ایرانی

[/h]

معماری ایرانی که ابتدا در محدوده فلات ایران و سپس در حوزه نفوذ فرهنگ ایرانی شکل گرفت، همچون همه معماری‌هایی که ریشه در فرهنگ بومی دارند، به اقلیم توجه داشته و تا پایان دوره قاجار آثار با ارزشی از خود به جا گذاشته است. از جمله خصوصیات خانه‌های قدیمی در بیشتر شهرهای ایران مساحت زیاد آن‌هاست. سبک معماری آنها نیز به این صورت است که از دو قسمت اندرونی و بیرونی تشکیل شده‌اند.
رنگ‌های به کار رفته در تزیینات ساختمان‌ها متأثر از ویژگی‌های اقلیم گرم و خشک بوده‌اند. مصالح ساختمان‌ها، علاوه بر توانایی‌های سازه‌ای و توجه به مسائل اقتصادی و تأمین مصالح از نقاط نزدیک، بهترین شکل بهره‌برداری از انرژی محیط را نشان می‌دهند.

سازه‌های طاقی در این بناها نشان دهنده رابطه اقلیم و معماری هستند. حتی در نقوش تزیینی رد پای خورشید را به عنوان مهمترین عامل اقلیمی در نقوشی با نام شمسه و چرخ خورشید می‌توان دید. اغلب خانه‌های قدیمی و تاریخی از قسمت‌های ذیل تشکیل ‌شده‌اند:
سکو، سردر ورودی، در ورودی، هشتی، دالان، ایوان‌ها، حیاط و اتاق‌های اطراف آن، حوض، آشپزخانه، سرویس‌ها، جهت ساخت خانه، گودال باغچه، بام، سرابستان، زمستان نشین، تابستان نشین، بهار خواب، اتاق کرسی، پایاب، شوادان، شبستان، شناشیل، آب سرا و اتاق بادگیر. سکو به محلی در دو سوی در ورودی، برای استراحت در هنگام انتظار برای ورود یا گفت و گو با همسایه‌ها گفته می‌شود.


· سر در ورودی: هلال تزئینی روی در و تنها قسمت خارج از خانه است که اغلب کاشی‌کاری دارد و معمولاّ طوری ساخته می‌شده که در زمستان‌ها مانع از ریزش برف و باران بوده و در تابستان‌ها نیز مانعی برای تابش مستقیم آفتاب به شمار می‌رفته است. در بالای سردر آیاتی از قرآن کریم یا عبارات مذهبی نوشته می‌شد تا هنگام ورود و خروج از زیر آیات قرآنی یا روایات و عبارات دینی عبور کنند.

· در ورودی: در بیشتر خانه‌های سنتی، درهای ورودی دو لنگه و چوبی هستند و هر لنگه کوبه‌ای نیز دارد. زن‌ها حلقه‌ای که صدای زیری داشت را به صدا در می‌آوردند و مردها کوبه چکشی شکل را که صدای بمی‌داشت.

·هشتی‌ها اغلب به شکل هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی و یا بیشتر مواقع 4 گوش است. هشتی دارای سقفی کوتاه و یک منفذ کوچک نور در سقف گنبدی شکل آن است و عموماّ سکوهائی برای نشستن در آن طراحی شده است. هشتی برای انشعاب قسمت‌های مختلف خانه و گاه برای دسترسی به چند خانه ساخته می‌شد. در خانه‌های بزرگ، اندرونی و اقامتگاه‌های خدمتکاران نیز به هشتی راه داشتند و اغلب برای جدا سازی آقایان و خانم‌ها دو قسمتی ساخته می‌شد.

· دالان راهروی باریکی بود که با پیچ و خم وارد شونده را از هشتی به حیاط خانه هدایت می‌کرد. پیچ و خم دالان برای رعایت حریم خصوصی خانه بود تا عابران نتواند سریعاً فعالیت‌های جاری در حیاط را متوجه شوند.

· حیاط در خانه‌های قدیمی مرکز و قلب ساختمان بوده است. حیاط مرکزی همراه با ایوان در هر سمت، ویژگی بود که از گذشته‌های دور در معماری ایرانی به چشم می‌آمد. همچنین حیاط محلی برای برگزاری مراسم مختلف نظیر مراسم مذهبی، عروسی و تجمع اقوام بود. معمولاً چهار گوش بوده. ابعاد حیات را تعداد و عملکرد فضاهای اطراف آن تعیین می‌کنند. هر حیاط معمولاً یک حوض و چند باغچه دارد که بسته به شرایط مختلف محلی نظیر آب و هوا و عوامل فرهنگی اشکال متفاوتی می‌یابد.

· تالار عموماً فضائی بود با تزئینات بسیار زیبا و پرکار که در کنار اتاق‌های ساده زندگی در خانه‌های سنتی کاملاً مشهود بود. تالار با گچبری، آئینه‌کاری، نقاشی روی گچ، مقرنس و با نقاشی روی چوب تزئین می‌شدند. نشیمن ها،‌ اتاق‌هائی بودند که نسبت به تالار اهمیت کمتری داشتند و از اتاق‌های ساده مهمتر بودند. نشیمن، محل تجمع افراد خانواده و مهمان‌های بسیار نزدیک به حساب می‌آمد این عناصر از نظر تزئینات بسیار ساده بودند.

·جهت ساخت خانه‌های قدیمی تابع زاویه نور خورشید و قبله بوده است. هر وجه خانه برای فصل خاصی از سال مناسب بود و عناصری مانند تالار، بادگیر، پنج دری، سه دری و ارسی در شمار راه حل‌ها بودند. در اکثر قریب به اتفاق خانه‌های سنتی، محور اصلی بنا، محور شمالی جنوبی بودند و بهترین موقعیت را برای گرفتن نور خورشید داشتند تا در روزهای گرم تابستان از سایه و در زمستان از گرمای خورشید برخوردار باشند. فضاهای اصلی زندگی نیز در دو سمت شمالی و جنوب و فضاهائی که اهمیت کمتری داشتند،‌ به خصوص فضاهای خدماتی در دو سمت شرق و غرب ساخته می‌شدند.

. گودال باغچه یا باغچال در وسط حیاط مرکزی ساخته می شده و یک طبقه در داخل زمین فرو می‌رفته است. نمونه‌های این فضا در اقلیم های بسیار خشک کویری از جمله در کاشان، نایین و یزد دیده می‌شود. گودال باغچه علاوه بر تأمین خاک مورد نیاز خشت‌های استفاده شده در بنا، امکان دسترسی به آب قناط را هم فراهم می‌کرده.

· بام در معماری ایران به جرأت بخشی از فضای زندگی است و علاوه بر وجود حجم‌های پیچیده و زیبا، به عنوان حیاط هم مورد استفاده قرار می‌گرفته است. در شهرهایی چون نایین در برخی از بناها با دیوارهای صندوقه چینی شده، اطراف بام را تا حدود یک متر و نیم بالا آورده و نوعی حیاط در بام بوجود می‌آوردند که در شب‌های تابستان برای خواب استفاده می‌شده است. همچنین این دیوارها با سایه اندازی بر بخشی از بام در ساعات مختلف روز نقش اقلیمی ثانویه‌ای نیز داشته‌اند. چنین فضاهایی در مساجد نیز مورد استفاده بوده است.

· سرابستان باغ کوچکی بوده که کنار خانه ساخته می‌شده و تأثیر اقلیمی زیادی بر خانه داشته است. نمونه بسیار خوب آن در کنار خانه پیر نیا در نایین در قسمت جنوبی حیاط وجود دارد، در واقع متمولین با ساختن چنین فضایی نوعی ییلاق در کنار خانه خود بوجود می‌آورده‌اند.


منبع:بخش گردشگری تبیان
 

محجوبیان

عضو جدید
اصول معماری ایرانی

اصول معماری ایرانی

[h=2]اصول معماری ایرانی[/h]

معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی ویژه برخوردار است: ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.
هنر و معماري ايران از ديرباز داراي چند اصل بوده كه به خوبي در نمونه‌هاي اين هنر نمايان شده است. اين اصول عبارتند از: مردم واري، پرهيز از بيهودگي، نيارش، خودبسندگي، و درون‌گرايي. در مجموعه بخش هاي اصول و معماري ايراني سعي در توضيح جزئي هر يك از آن‌ها داريم.


درونگرایی
یكی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده كه این امر به گونه ‌ ای معماری ایران را درون ‌ گرا ساخته است. معماران ایرانی با سامان ‌ دهی اندام ‌ های ساختمان در گرداگرد یك یا چند میان ‌ سرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می ‌ كردند و تنها یك هشتی این دو را به هم پیوند می ‌ داد.
پرهیز از بیهودگی
در معماری ایران تلاش می ‌ شده كار بیهوده انجام نشود و از اسراف پرهیز می ‌ كردند
مردم محوری
مردم ‌ محوری به معنای رعایت تناسب میان اندام ‌ های ساختمانی با اندام ‌ های انسان و توجه به نیازهای او در كار ساختمان ‌ سازی است. در ایران هم مثل مكان ‌ های دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است. معمار ایرانی بلندای درگاه را به اندازه بالای مردم می ‌ گرفته و روزن و روشندان را چنان می ‌ آراسته كه فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرا می ‌ آورد. پهنای اتاق خواب به اندازه یك بستر است و افراز طاقچه به اندازه ‌ ای است كه نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار كه مخصوص مهمان است به اندازه ‌ ای پهناور و باشكوه بوده كه شایسته پذیرایی باشد
خودبسندگی
معماران ایرانی تلاش می ‌ كردند مصالح مورد نیاز خود را از نزدیك ‌ ترین نقاط ممكن به ‌ دست آورند و ساختمان ‌ ها را چنان می ‌ ساختند كه نیازمند به مصالح جاهای دیگر نباشد و تنها به خود اكتفا كنند.
به این ترتیب كار ساخت ‌ وساز با شتاب بیشتری انجام می ‌ شد و ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازگارتر بود و هنگام بازسازی و نوسازی نیز همیشه مصالح در دسترس است.
نیارش
نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و مصالح ‌ شناسی گفته می ‌ شود. معماران به نیارش ساختمان بسیار توجه می ‌ كردند و آن را از زیبایی جدا نمی ‌ دانستند. آنها به تجربه به اندازه ‌ هایی برای پوشش ‌ ها و دهانه ‌ ها و جرزها دست یافته بودند كه همه بر پایه نیارش به دست آمده بود
محور بندی فضایی
تاکیید بر تقارن و محور بندی فضایی - کالبدی
جایگیری فضاهای اصلی روی محورهای اصلی
جایگیری فضاهای فرعی و ارتباطی روی محور های فرعی
مفهوم سلسله مراتب
رده بندی فضایی میان درون و برون
رده بندی در نگاره ها و آرایه ها
اصالت برتری فضا نسبت به توده ساختمان
کاهش از جرم و توده ساختمان و افزایش فضای خالی آن
ایجاد شفافیت
یاری گرفتن از نور و بازتاب ان - بافت – رنگ – خط و روش های دیگر برای ملکوتی کردن فضا

 

محجوبیان

عضو جدید
ویژگیهای عام خانه های ایرانی

ویژگیهای عام خانه های ایرانی

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هندسه یا انتظام هندسی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] مورد بسیار مهم در درک معماری­های شرق، نحوه برخورد با مقوله هندسه در بیان افکار و اندیشه­هاست. بدون شک زبان بیان معماری­های جهان بر هندسه استوار است و از طریق روابط هندسی می­توان کلیت کالبدی را آشکار ساخت. [SUP]3[/SUP] گذر از نظم­های غریزی یا ناخودآگاه به نظم­های مبتنی بر هندسه، خود فرآیندی آگاهانه بوده[SUP]4[/SUP] و کمالی که تقارن هندسی نمادی از آن است با دنیای کمال نیافتنی آدمی در تضاد است.[SUP]5[/SUP][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هندسه معماری در ایران از این قانون پیروی می­کند؛ پیچیدگی در کثرت، پیچیدگی در قابلیت­های ترکیبی پنهان و بازگشت به وحدت و مرکزیت. همچنین استواری هندسه در تفکری راه یافته که بیهودگی و پراکندگی در آن جایی ندارد. قرینه­سازی اوج یک تفکر استوار است که با احکام و دستور العملهای روشن و با آهنگی منظم به جلو می­رود. تکرار حساب شده ستون­ها و فضاها در سلسله مراتب تکمیلی خود، تکرار زمزمه­های حقیقت جاودان است. [SUP]6[/SUP][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در قیاس با آن، تاریخ معماری ژاپن، دارای روندی تکاملی است از یک بی­نظمی صوری در خلاقیت که درآن تلاش انسان برای استقرار نظم مورد نظر خود در طبیعت، بطور ناآگاهانه صورت می­گیرد. در این تفکر طبیعت اساس «نظم» است و انسان آنرا به عنوان یک عامل مهم برای رسیدن به یک درک متعالی از نظم پذیرفته است. [SUP]7[/SUP][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در مقیاس خرد، در این معماری، سیستم­های تنظیم ابعاد و تناسبات در ساختمان شناخته شده بوده است. این سیستم­ها نه تنها به صورت تعین­کننده­های عملکردی و تکنیکی فرم و فضای معماری بلکه همراه با نیّات زیبایی شناسانه برای ایجاد احساس نظم بین اجزای یک ترکیب بصری، به کار رفته­اند. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در ایران «پیمون» وسیله تنظیم ابعاد و هماهنگی تناسبات بوده است. نظام پیمون انعطاف­پذیر و متناسب با مقیاس انسانی است و در عین بهره­برداری از الگوهای مشترک دارای تنوع می­باشد. نظام پیمون، پیش ساختگی اجزای معماری را نیز ممکن می­سازد. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در معماری ایرانی جهت­های اقلیمی و آئینی (قبله) در تعیین راستاهای خانه، همچنین جانمایی عملکردهای مختلف نقش دارد. [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در شکل و ترکیب ابنیه ایران احساس عظمت معنوی در کمال سادگی و خلوص مد نظر قرار داشته و سادگی ترکیبات این هندسه منجر به خلق فضاهایی شده که دریافت معانی آن از طریق حرکت بدن و چشم انسان صورت می­گیرد. در این معماری کمال جویی در ارائه تصاویری کامل تجلّی می­یابد، آنچه که به چشم دیده می­شود قطعیت ترکیب جسم­ها، بیانی روشن و صریح ولی مملو از رمز و راز است. [SUP]14[/SUP][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حیاط خانه­ها هسته­های تشکیل دهنده وحدت فضایی و عامل رساندن عناصر عملکردی یا جزئیات میانه و دور به مرکز جمع کننده­ی تنوع­ها و گوناگونی­هاست. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در بررسی نما نیز در این معماری خطوط افقی بر خطوط قائم غالبند. تأکید بر خط آسمان در معماری مسکونی ایران، نشانگر حضور یک معماری متوازن افقی است. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خطوط افقی ایوانها و خط الرأس بام خطوط قائم بنا را قطع می­کنند و بر افقی بودن بنا تأکید دارند. این تأکید که معماری ایرانی، را بسیار آرام و ملایم می­نمایاند، باعث شده تا با خطوط و انحناهای افقی طبیعت هماهنگی بیشتری برقرار کند. از طرف دیگر می­توان گفت از آنجایی که در این معماری به تناسبات انسانی و مردم­وار بودن معماری توجه شده است، ارتفاع پایین سقف­ها در بناها به خصوص خانه­ها، محیط را برای افرادی که بیشتر وقت خود را نشسته بر روی زمین می­گذرانند مأنوس­تر می­سازد. [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] طبیعت:[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] همدلی و احترام به طبیعت ریشه­های عمیق فرهنگی در فرهنگ ایرانی دارد و همزیستی انسان، معماری و طبیعت در معماری سنتی ایران کاملاً مشهود است.[SUP]16[/SUP] هرچند نحوه برخورد این دو معماری با طبیعت متفاوت و برخاسته از دو فلسفه فکری و دو اقلیم متفاوت می­باشد، ولی نمی­توان انکار کرد که هر دوی این معماریها بر اساس احترام به طبیعت شکل گرفته­اند. [SUP]17[/SUP][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تفکر درباره طبیعت، اجزا، و عناصر آن، قوانین و نظام متقن حاکم بر جهان هستی همچنین غور در هماهنگی و تعادل موجود در کائنات به عنوان تجلی علم و قدرت الهی یکی از مقولات بسیار مهمی است که فرهنگ ایرانی به آن تکیه دارد. علاوه بر این قرآن، کتاب آسمانی، تمام عالم طبیعت را آکنده از آیه و نشانه­هایی برای شناخت ماورای طبیعت می­داند. [SUP]21[/SUP] اشارات فراوان در قرآن درباره گیاه، آب، نور و اجزاء طبیعت و اجزاء و عناصر آن وجود دارند گوشزد نمایند. [SUP]22[/SUP] نمونه عالی این نوع معماری، ساختمان کوشک هشت بهشت است. هرگاه از سطح­های مختلف آن عبور می­کنیم طبیعت و برشی از آسمان در کنار ما و در زوایای مختلف قرار دارند و تضادهای داخل و خارج همچون گردش روزگار معرف تصویری است که در آن وقار، آرامش و سکوت طبیعت راه­گشای مکث، عبادت و تجلیل از به ابعاد گستره جهان است.[SUP]23[/SUP][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باغچه­های کوچک حیاطهای ایرانی در ترکیب با درخشش نور ماه در آب حوض در واقع کشاندن طبیعت به داخل خانه می­باشند. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حضور و غلبه طبیعت در هر دو معماری فقط محدود به عناصر باغ نمی­شود. جلوه­های دیگری از طبیعت نظیر باد و ماه نیز در هر دو معماری تأثیراتی گذارده است. حرکت باد در معماری ژاپنی از میان شاخ و برگ درختان با نوای خیال انگیزش بر آرامش، آسایش و سکوت باغ می­افزاید. باد سرانجام به ایوان**[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] حضور و غلبه طبیعت در این معماری تنها محدود به عناصر باغ نمی­شود، جلوه­های دیگری از طبیعت نظیر باد و ماه نیز در این معماری اثر گذارده است. در معماری سنتی ایران حرکت باد در ایجاد آسایش ساکنین خانه بسیار موثر است، وجود عنصر منحصر به فرد بادگیر نمونه­ای از تلاش معمار ایرانی برای به خدمت گرفتن مواهب طبیعت است. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در خانه ایرانی فضای «مهتابی» در شبهای تابستان مأمن اهل خانه است تا خستگی روز را با مشاهده جمال به ماه آرامش مبدل کنند. احترام به طبیعت، هماهنگی با طبیعت و استفاده بهینه از آن در استفاده از مصالح بوم آورد برای ساخت ابنیه تأثیرگذاشته است. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ایکبانا یکی از اصیل­ترین تزئینات گنجه در اتاق شاهنشین است که مناسب با فصول سال تغییر می­کند. در معماری ایرانی نیز طبیعت در قالب اختصار و در رنگ سبز و قرمز گلدانهای شمعدانی در کنار حوض، لبه ایوان و یا روی پله­ها خودنمایی می­کند. در معماری ایرانی آنجا که معماری برای فراهم آوردن شرایط آسایش انسان از حداقل روزانه و بازشو بهره­مند است باز طبیعت به صورت استعاره­ای در هنر تزئین ایرانی نظیر نقوش فرش و کاشی و مشبک­های پنجره نمایان می­شود. [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] خلوت: [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]واقعیت شامل مجموعه حقایق و ضد حقایق است، در مقابل هر حقیقتی یک ضد حقیقت وجود دارد که آن نیز به نوبه خود یک حقیقت است. وقتی تنها حقیقت یا چند حقیقت را در نظر می­گیریم فضا نیمی از واقعیت در بر گرفته می­شود که از کمال و خلاقیت بی­خبر است (هرمان هسه) [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این حقیقت همان تهی، خلاء و خلوت است. جایی که برای رسیدن به آن باید از هست گذشت و نیست شد و در سادگی و بی­پیرایگی تفکر و تعمق نمود. خلق فضایی مناسب برای خلوت و تفکر همواره یکی از اصول معماری ایرانی است. در عرفان اسلامی «خلوت» و «خلسه» و رسیدن به حقیقت بی انتها و رسیدن به آرامش ابدی تلقی می­شود. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خلوت، اساس معماری ایرانی است، جوهره اصلی فضای ایرانی حیاط است و ماده و توده اطراف آن در جهت تفکیک تعریف خلوتها شکل می­گیرد. در چنین حیاطی با ساخت حوض در مرکز حرکتی بوجود می­آید، حرکت فرد دور حوض و در فضایی خلاء گونه است، آنجا که تعمق و تدبّر بیشتر توسیه می­شود، یعنی جایی که شخص باید از خود بگذرد. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در شهر ایرانی حداکثر توجه و بیشترین تزئینات مخصوص فضای درون بوده است. ارزش معماری ساختمانها هم بیش از آنکه ناشی از ترکیب احجام توپر باشد وابسته به کیفیت فضاهای پوشیده و یا سربازی است که گویی در توده منسجمی از خاک و آجر تراشیده شده است. ادراک معماری هم از مشاهده ماده حاضر و قابل لمس حاصل نمی­شود بلکه از حجم تهی و فضای خالی و غیر قابل لمسی شناخته می­شود که پوسته­ای آنرا تعریف می­کند. [SUP]28[/SUP][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فضای حیاط و گودال باغچه معماری کویری ایران تداعی کننده مفهوم تهی در این معماری است. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ساده گرایی باور عمیق به اصل سکون، سکوت و آرامش، مبنا را بر حذف زوائد می­گذارد. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در معماری ایرانی دالان، فضای ارتباطی بیرون و درون به شمار می­رود. فضای دالان در معماری خانه­های ایرانی چنان اهمیتی می­یابد که به جرأت می­توان آنرا جوهر اصلی فضاهای خانه­ها، دانست. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در این فضاست که گسستن از بیرون و پیوستن به درون به تدریج حاصل می­شود. زندگی جهانی بیرون، صداها، رنگها، و حرکت در فاصله زمانی که در این فضای میانجی طی می­شود، کم کم محو می­گردد. این فضایی است که واسطه میان بشریت (میدان برون) و روحانیت (شبستان درون)، عالمی است میان جسم و روح و سیری است برای رساندن انسان به نیستی و به هیچ، و جایی که از بند حواس رهایی یابد و ظواهر و زوائد را بشناسد و از خود دور کند، خود را درک کند و به دریای حقیقت بپیوندد و راه رسیدن به فطرت را طی کند. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] انعطاف پذیری[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] در معماری و طراحی منظور از واژه انعطاف پذیر قابلیت تغییر در فضای ساخته شده و امکان تغییر آن برای دست یافتن به شرایط نیازها و استفاده­های جدید است. این تعریف یکی از اصول شکل­گیری معماری بویژه معماری مسکونی در ایران است. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در این معماری همه چیز در حال تغییر و تحول است. و برای فضا نمی­توان حد و مرزی تصور کرد. عدم قطعیت فضایی و حرکت فضایی در فضای دیگر از ویژگیهای معماری سنتی ایرانی است. [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]انعطاف­پذیری در معماری ایرانی را می­توان در سه گونه تنوع­پذیری، تطبیق­ پذیری با هم مقایسه نمود. تنوع­پذیری و مفهوم فضای چند عملکردی از ویژگیهای درونی خانه­های سنتی است. این مفهوم با زندگی روزمره مردم هماهنگی وسازگاری کامل داشته و به گونه­ای سیال در فضاهای کالبدی خانه جریان داشته است. اتاق در مسکن ایران، جابجایی وسایل و مبلمان عملکردهای گوناگونی می­پذیرد، صبح هنگام بساط صبحانه پهن می­شود پس از آن وسایل کار آورده می­شود، ظهر، سفره نهار پهن می­شود و همه افراد دور آن می­نشینند و شب هنگام پهن کردن رختخواب افراد را برای خواب آماده می­کند، غیر از اتاق بقیه فضاهای مسکن نیز نظیر ایوان و حیاط عملکردهای متنوعی با گذشت زمان می­پذیرند. در خانه سنتی ایران تنوع­پذیری با تبعیت نقشه خانه از یک الگوی عام و مبتنی بر نظام مهندسی پیمون امکان پذیر می­شود. حیاط خانه به دلیل قرارگیری در مرکز خانه محل تقسیم عملکردها بوده و قابلیت تبدیل به فضایی جمعی برای میهمانی­ها و جشن­ها داشته است. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در مساکن ایرانی عمق فضاهای نورگیر در جهت­های مختلف حیاط متفاوت می­باشد و قابلیت دسترسی خنثی به اتاقها از طریق حیاط و راهروهای ارتباطی (تختگاه) تنوع عملکردی اتاقها را میسر می­­ساخته است. تختگاه گاهی خود به صورت فضای چند عملکردی در مواقع مختلف استفاده می­شده است. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در عناصر تشکیل دهنده اتاق در خانه ایرانی، لایه­های عملکردی دیوار کارکردهای متنوعی را پاسخ می­گوید. عناصری چون طاقچه و رف ضمن سبک کردن ساختمان و کاهش ضخامت دیوار محل­های مناسبی برای اشیاء مورد نیاز زندگی فراهم می­آورند. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تطبیق­پذیری و قابلیت جابجایی در بخش­ها و فضاهای خانه به عامل زمان و تغییر روز و شب و فصلهای سال بستگی واضح­تری دارد. برای تطبیق عناصر فضا با عملکردهای مختلف، حیاط در معماری ایرانی تنظیم­کننده تمامی تغییرات مورد نیاز در مقیاسهای مختلف ارتباطات داخلی خانه است. ساخت حوض و کاشت گیاهان مناسب به همراه استفاده از عناصر نیمه ثابت نظیر تخت در تطبیق فضای حیاط با نیازهای فصل تابستان عناصر موثرند.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در خانه ایرانی تفکیک نیازهای فضاهای تابستان نشین و زمستان نشین در تطبیق فضاها با نیازهای ساکنین در طی فصول سال نقش مهمی را ایفا می­کرده است. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عناصر خرد دیگری چون در و پنجره، عملکردهای متنوعی چون امکان عبور و ارتباط با حیاط و نوردهی به فضاهای داخلی را به طور همزمان به عهده داشته­اند. با باز کردن پنجره­های ارسی عملاً شاه نشین به ایوان وصل می­شود، چنانکه گویی به حیاط گره خورده است. این پنجره­ها همچنین با تنوع در نقشهای هندسی و استفاده از شیشه رنگی با گردش شبانه­روز و تغییر تابش نور، فضاهای داخلی متنوعی را بوجود می­آورند. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قابلیت تغییر­پذیری، امکانِ تغییر و تفکیک بخش­های خانه را حتی برای عملکردهای دیگر به خوبی ایجاد می­کند. در خانه­های ایرانی تغییر نظام خانواده و نیاز به فضاهای زندگی با مساحت کمتر، و متنوع­تر، تفکیک حیاط­های چندگانه خانه­های مسکونی ایرانی را موجب شده است. نظام ساختمانی خانه­های سنتی ایرانی با استفاده از پیمودن کوچک و بزرگ امکان ایجاد یک معماری انعطاف­پذیر را فراهم کرده­اند. [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] سلسله مراتب [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] یکی از اصول معماری ایران، وجود نظام ترتیب و توالی در جایگیری فضاها و عملکردها و وقوع فعالیت­ها، دیدها و حرکتهاست، ترتیب و توالی فضاها از این باور نشئت می­گیرد که در سیر تدریجی فضاها تا رسیدن به فضای مقصد درک و احساس در یک جریان پیوسته رشد و کمال و آماده سازی برای نیل به شاهد مقصود قرار می­گیرند. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وجود سلسله مراتب در معماری، به نحو بارزی در ارتباط با مفهوم محرمیت در فرهنگ ایرانیان می­باشد. محرمیت در این معماری، فضاهایی با روحیه و کارکردهای گوناگون می­آفریند و آنها را به بخش­های عمومی، نیمه­عمومی، خصوصی و نیمه خصوصی تقسیم می­کند. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این عرصه­ها بطور مشخصی از هم تفکیک شده­اند و نمود آن در مقیاس کلان یا به صورت ایجادبخشهای اندرونی و بیرونی و حیاطهای متعدد با ورودی­های جدا از هم است و یا در مقیاس خرد از طریق ساخت عناصر نیمه تثبیت شده که از دسترسی و یا دید مستقیم جلوگیری می­کند مانند حصیر، پرده، دیوار مشبک و شیشه رنگی یا مات. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سلسله مراتب در دو مقیاس شهری و تک بنا در معماری ایران قابل بررسی است. در ایران، این نظام فضایی اولیه که حاصل سلسله مراتب پیوسته­ای از فضاهاست به راستای اصلی مسیر بازار ربط دارد که به طور سنتی از یکی از دروازه­های اصلی شهر آغاز می­شود و معمولاً از میان شهر تا به دروازه متقابل ادامه می­یابد و یا به فضای هسته­ای محدوده یک کاخ یا مسجدی شکوهمند متصل می­گردد. نظام­های فضایی ثانویه (فرعی) از قبیل کوچه­های رو به محله­های مسکونی همچون شاخه­هایی از یک رودخانه از مسیر اصلی بازار منشعب می­گردند. فضاهای بسته از قبیل دکانهای راستای بازار و حجره­های پیرامونی حیاط مدارس، کاروانسراها یا حتی خانه­ها، وجودشان را مدیون اتکا به فضاهای اولیه، ثانویه یا هسته­ای اند. همبندی یک فضا به فضای دیگر ناگزیر از الگوی بنیادی اتصال، انتقال، و وصول پیروی می­کند. [SUP]33[/SUP][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پس از گذشتن از سلسله مراتب شهر و رسیدن به خانه ورود به آن نیز دارای سلسله مراتبی است. در خانه ایرانی شخص پس از گذر از در به فضای هشتی می­رسد که نیمه عمومی است و نیمه ایستا، سپس از دالان می­گذرد و به حیاط خانه می­رسد. حیاط به عنوان یک فضای واسط به فضاهای پیرامون خویش معنی داده و روابط عملکردی و مراتب بعدی دسترسی را سامان می­بخشد. ایوان نیمه خصوصی، نیمه باز و سپس اتاق (خصوصی – بسته) در لایه­های بعدی بدنه حیاط قرار می­گیرند. در خانه ایرانی نیز شخص گذر از کل به جزء را در ارتباط با فضا و زمان در می­یابد. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در تعریف سلسله مراتب فضا، نور نیز نقش عمده­ای دارد. حیاط کاملاً روشن و فضای حرکت و فعالیت است. ایوان سایه است و فضایی نیمه پویا و نیمه ایستاست و برای سکون موقتی به کار می­رود و در نهایت اتاق که تاریک است و نقطه نهایی مسیر حرکت است.[/FONT]
 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
شناخت کلی کالبد و ساختار خانه ایرانی

شناخت کلی کالبد و ساختار خانه ایرانی

کلیات خانه ایرانی :
وقتی صحبت از شهر و شهرسازی ایرانی می شود ، در جای جای بحث ، حرف از محله و فضای خصوصی به میان می آید . محله همان مجموع چندین واحد مسکونی و تاسیسات عمومی و فضاهای جمعی و ارتباطی است . و فضای خصوصی همان خانه ایرانی .

شهر ایرانی به راستی که به مانند ارگانیزم زنده طبیعی است . بازار قلب شهر است . راه ها شهر را از قلب به کوچکترین نقاط آن توزیع می کنند . مسجد و میدان ، محل تجمع و دیدار غریبانه است . باغ ، سرسبزی و طراوت را به روح انسان هدیه می کند . ورودی ، انسان را بخود می آورد و از دالان پیچ و خم دار پر معنایی به حیاط می رساند و حیاط قلب خانه است . تمامی ذرات شهر آنگونه هستند که باید باشند . میدان ، بازار ، مسجد ، حمام ، مدرسه ، باغ ، محله ها ، بدنه ها ، حریم ها ، ورودی ، هشتی ، دالان ، حیاط ، اتاق و درهای و پنجره ها . خانه ایرانی جزئی تفکیک ناپذیر از شهر ایرانی است و لاجرم تمامی خصوصیات آن را دارا است . خانه و شهر لازم و ملزوم هم اند . و با همدیگر روییده می شوند و نمو می یابند . این یک نمونه واقعی رشد طبیعی و تکامل یافته شهر است . شهر از هسته خود یعنی خانه جوانه می زند . چندین خانه در کاملترین صورت به هم پیوند می خورند . راه ها برای تردد روییده می شوند ، رشد می کنند و محله و شهر را خلق می کنند . این چنین است که خانه ، اولین رکن شهر به حساب می آید و در حقیقت با وجود خانه شهر می شود.

ورودی اولین فضایی است که از خانه نمایان می شود ، تنها بخشی از خانه که با شهر ارتباط برقرار می کند . در ورای ورودی خانه ایرانی است ، خانه ای در کمال ذوق و هنر و مهارت . خانه ایرانی عصاره شهر ایرانی است و چون شهر ایرانی یک سازمان انسانی و کامل است ، بنابراین خانه نیز دارای یک چنین خصوصیتی است .

زمانی که سخن از خانه سنتی است ، منظره به هم تپیده منازل در بافت سنتی نقش حیات بخش و مذهبی آن ، و سایر نیروهای طبیعی ( خورشید ، باد و ... ) و بهره وری هماهنگ از آنان بر اساس دور طبیعی در شالوده های فن شناسانه نظیر قنات ، بادگیر و ... نظم بسیار پیچیده ای را پیش روی می نهد که پایه در سرشت زمین دارد .
معمار سنتی به دنبال نظمی بر اساس بهره وری از مواهب طبیعی و هماهنگ با نظم حاکم بر طبیعت است . به دنبال آماده کردن مکانی است که هر آنچه از مواهب طبیعی را می توان در محدوده زیست فراهم آورد ، بدون آنکه خلوت زندگی بر هم بخورد و پیش چشم غیر و بیگانه قرار گیرد . در پاسخ به این خواست خصوصی ترین باغ درونی را مثال زد . آن را به نام حیاط یا به اعتباری باغ درون شهر می شناسیم .

آب ، گیاه ، خورشید ، و باد هر یک به نحوی و از طریق فن شناسی به کار گرفته می شوند و مجموعه ای هماهنگ از کاربری های زیست محیطی را فراهم می کنند .
در این باغ دگرگون سازی کیفی شرایط اقلیمی ، محیطی به وجود می آید که اوج یک منظومه از فن آوری های هماهنگ است که مفهوم آن همیشگی است و با زمان تغییر نمی یابد .

تاکید بر شخصیت فرد در اسلام ، اعضای خانواده فرد مسلمان را منزل یا حرم یا منسوبین مقدس او محسوب کرده و تاکید این مفهوم نمادین و حرم خصوصی که مکان نزدیکترین افراد یک فامیل است ، خصوصی ترین عرصه زندگی است . و حیاط به عنوان خصوصی ترین فضای باز و باغ درون شهر دور از چشم غیر باقی می ماند . این ویژگی خانه سنتی است . که حیاط را در مرتبه ای بالاتر از مفهوم فضای باز قرار می دهد . خانه ها به صورتی فشرده پشت تا پشت تنها نگاه به حیاط دارند . از بیرون نیز دیوارهای بلند حد خارجی خانه را معین کرده است . اتصال به حیاط یا قلب خانه تنها از طریق دروازه ورودی صورت می گیرد ولی هیچ گاه این اتصال مستقیم نیست بلکه در پس در ورودی هشتی قرار گرفته است و سپس طی دالان رسیدن به حیاط میسر می شود .

فضای خانه سنتی در سطوح افقی و قائم نظم می گیرد در سطح افقی بر اساس سلسله مراتب دسترسی از بیرون ( حوزه خیلی عمومی ) و لایه بندی نور و تاریکی نسبت به هسته مرکزی حیاط است . و در سطح قائم بر اساس مسیر و خیز آب تعیین می شود . سر در ورودی ، هشتی ، دالان و حیاط ردیف سلسله مراتب فضاهای است که با حفظ محرمیت باغ درونی ، دسترسی به اندرون خانه را ممکن می سازد . لایه های اطراف حیاط به ترتیب مکان اتاق هاست که مستقیما با نور ، آب ، گیاه ، هوا و بطور کلی با باغ درونی در تماس هستند .
اتاقهای سه دری ، پنج دری ، تالار و بادگیر ، ارسی ، بالاخانه ، گوشوار و تختگاه در اطراف حیاط جا می گیرند . در لایه دوم ، نسبت به حیاط فضاها به علت دوری از حیاط ، ناگزیر از بهره گیری نور سقفی است . فضاهای آشپزخانه ، هشتی ، پستو ، انباری و آب ریزگاه در این ردیف قرار می گیرند .

عناصر و ساختار خانه ایرانی

سر در ورودی


فضای ورودی در معماری سنتی ایران از چنان اهمیتی برخوردار است که می توان بخش مهمی از سیر تحول و تکامل معماری سنتی کشور را در آن مشاهده کرد .
فضای ورودی تنها به عنوان یک فضای ارتباطی بکار نمی رود . بلکه دارای کارکردهای اجتماعی و فرهنگی نیز می باشد . برای ایجاد پیوند و ارتباط بین یک بنای بزرگ با معبر یا میدان مجاور آن و همچنین برای اهمیت بخشیدن به فضای ورودی غالبا یک صحن جلو خان در جلوی پشت طاق ورودی می ساختند ؛ بنحوی که دارای یک فضای مشترک با معبر یا میدان می شد . یا به صورتی در کنار آنها قرار می گرفت که برای ورود به بنا جاذبه و کشش کافی ایجاد کند . سر در ورودی عنصری دعوت کننده در فضای ورودی است . معمولا دیوارهای بیرونی کاه گلی بوده و فقط سر در به صورت مجلل ساخته شده است . و این تدبیر در راستای تحقق خصوصیت دعوت کنندگی و جذبه فضای ورودی اندیشیده می شده است .

هشتی

هشتی یا کریاس فضایی است که در بسیاری از انواع فضاهای ورودی طراحی و ساخته می شده است . این فضا غالبا بلافاصله پس از فضای ورودی قرار می گرفته است و یکی از کارکردهای آن تقسیم مسیر ورودی به دو یا چند جهت بوده است . در برخی از بناهای عمومی با خانه ها دو یا چند راه از داخل هشتی منشعب می شده است که هر یک از آنها به فضایی خاص و از جمله به فضای داخلی بنا یعنی حیاط منتهی می شده است . در بناهای که از هشتی آنها تنها یک راه منشعب می شده است ، فضای هشتی کارکرد یک فضای تقسیم کننده را نداشته ، بلکه به عنوان فضای برای انتظار و با شکوه نمودن مسیر ورودی مورد استفاده قرار می گرفته است . از فضای هشتی برای تغییر جهت مسیر حرکت نیز استفاده می کردند . هشتی ها دارای اشکال منظم هندسی بوده و بیشتر دارای ارتفاع کم و مناسب با فضای ورودی است . اما هشتی بناهای بزرگ و عظیم ، مرتفع و مزین به کاشی ، کاربندی ، سکو و چراغ دان و ... است .

راهرو، دالان

دالان ساده ترین جزء فضای ورودی است که تامین ارتباط و دسترسی بین دو مکان ، مهمترین کارکرد اصلی آن به شمار می آید . در برخی از انواع بناها مانند خانه ها ، حمام ها و در مواردی مسجدها و مدرسه ها ، تغییر امتداد و جهت مسیر عبوری در دالان صورت می گرفته است . به این ترتیب مسئله محرمیت توسط دالانی که در امتدادی غیر مستقیم به حیاط منتهی می شد حل می کرده اند . دالان از لحاظ کالبدی فضای ، باریک و کم عرض است . البته عرض دالان ها متناسب با کارکرد بنا و عده استفاده کنندگان از آنها تعیین می شده است . عرض دالانهای مساجد و مدارس بزرگ به طور متوسط بین 2 و 5/3 متر و عرض دالان خانه های کوچک به طور متوسط حدود یک متر است .

طول دالانها بسیار متغیر است و به طور متوسط بین دو تا ده متر و در مواردی بیشتر می باشد . در گذشته از واژه دهلیز نیز استفاده می کردند . دالان به عنوان یک فضای معماری به گونه ای است که از لحاظ فضایی و ادراکی آن را می توان فضایی عبوری و حرکتی دانست .

راهرو همراه با حیاط شریانهای ارتباطی خانه را شکل داده است . راهروها با در نظر گرفتن طرح کلی با عرض باریک ، متوسط و پهن هستند . راهروها با عرض کم معمولا هشتی را به حیاط متصل می ساخته ، راهروهای با عرض متوسط بین اتاق کوچک سه دری و پنج دری قرار و راهروهای با عرض زیاد در کنار شاه نشین ها جای داشته است . معمولا در بالای این راهروها اتاق گوشوار ساخته می شد . دیگر فضاها مانند مطبخ ، دستشویی و حمام در مکانهای شخصی استقرار یافته است.

حیاط
از حیاط در خانه های ایرانی به مفاهیم مختلف استفاده شده است . حیاط ، وحدت دهنده چند عنصر خانه ، ارتباط دهنده چند فضا برای ایجاد محیطی سرسبز و با نشاط به عنوان هواکش مصنوعی برای گذر جریان بادهای مناسب عنصری مهم در جهت سازماندهی فضاهای مختلف ، به عنوان حریمی امن و آرام برای آسایش این خانواده . براساس نیازهای مادی و معنوی و رعایت سلسله مراتب عرصه های خصوصی ، عمومی درون و بیرون خانه انواع حیاط سنتی شکل گرفته است.

- نارنجستان : حیاطی بسیار کوچک ، وسعتی قابل سرپوشیدن ، برای جلوگیری از سرما زدگی مرکبات است .

- بیرونی : حیاطی است کوچک به شکلهای مربع یا مستطیل در مرکز آن حوض دایره ، هشت ضلعی یا ستاره ای است . خاص میهمانان و افراد غیر فامیل است

- اندرونی : حیاطی است بزرگ و وسیع که تناسب آن تابع آهنگ قرار گرفتن اتاقهای اطراف حیاط و در مواقعی با ابعاد نزدیک به باف است . خاص افراد خانواده و خصوصیترین حیاط است .

اتاق

در خانه های ایرانی به صورتهای گوناگون ساخته شده و هر یک ویژگی خاص خود را داشته است . یکی از علایق ایرانیان در ساخت خانه ها ایجاد ارتباط بصری بین اتاق و فضای بیرون آن است . گشادگی ، فراخی ، و دید آزاد داشتن جزء طبیعت ایرانی است . این اتاقها براساس تناسب طلایی طراحی می شده اند . اتاقهای که از عرض نور می گرفتند نصف تناسب طلایی داشته و در نهایت شکلی متناسب و زیبا بدست می آمده است.

بر مبنای سازماندهی کل فضاها و تقسیم آن به فضاهای تابستان و زمستان نشین ، اتاقهای مختلفی شکل گرفته است ، ارتباط دادن به خانه ، جهت رسیدن به مسیر حرکت بادهای مطلوب سبب شده است که اغلب اتاقهای تابستان نشین در طبقات بالا و اتاقهای زمستان نشین در طبقه همکف یا کمی پایین تر از سطح حیاط قرار گیرد . اتاق زمستانی ، اتاق کوچک با تعداد کمی بازشو است و گودی آن در سطح زمین و بسته بودن آن از چند جهت باعث گرم شدن سریع آن می شود . برعکس اتاقهای تابستانی فضاهایی هستند که در جبهه های مختلف آن بازشوهای کامل یا نیم دری ها قرار گرفته اند . در بسیاری از خانه ها این اتاقک مانند یک بادگیر عمل می کنند . و در بعضی نیز تعداد بازشوهای آن در چهارجبهه به 16 عدد می رسد . ویژگی مهم درها در برخی مناطق دو جداره بودن است . معمولا جداره بیرونی از نوع کرکره ای است و با باز کردن در داخلی می توان بدون تابش شدید و دید مستقیم از بیرون ، جریان باد مطبوع دید و منظر را به داخل اتاق هدایت کرد .
بطور کلی در بررسی انواع اتاقهای خانه سنتی در می یابیم که ابعاد و کاربری هر اتاق را چند عامل تعیین می کرده است : نخست تعداد بازشوها ، نوع بازشوها ، اعم از انواع در و پنجره و نیز آزاد ، سوم موقعیت قرار گیری آن نسبت به حیاط و ورودی و چهارم نوع نظام پیمونی خانه اعم از پیمون بزرگ ، پیمون کوچک ، خرده پیمون .

در اینجا فضاهای بکار رفته در انواع خانه های سنتی را با توجه به کاربری بیان می کنیم :

تالار – کربال یا تلوار ، یعنی ساختمان بزرگ و ریشه واژه تالار است . این فضا هم در قسمت زمستان نشین ( رو به آفتاب ) و هم تابستان نشین ( پشت به آفتاب ) قرار دارد . در جلوی تالارها با توجه به مسئله ایستایی آن چند ردیف ستون قرار گرفته است . در کنار تالار راهروهای بزرگی بنام تختگاه بوده که در انتهای آن راه پله ای برای زیرزمین و بالاخانه قرار می گرفته است . در طبقه بالای آن بالاخانه جای داشته است . بالاخانه های رو به تالار را گوشوار نیز می گویند . سقف تالار دو جداره بوده و در بعضی جاها از ارسی های بزرگ سه لنگه ای در تالار استفاده می شده است .
ایوان - ایوان یا ایوانچه همان صفه است . فضایی کوچکتر از تالار است که معمولا در جلوی یک اتاق قرار می گرفت . دارای سقف و جلوی آن باز و بی درو پنجره است .

شاه نشین - قسمتی از اتاق است که شبیه ایوان ساخته می شود ، اما بطرف حیاط در ندارد و کمی بالاتر از سطح اتاق است . معمولا اتاقی که شاه نشین در آن قرار دارد از نوع پنج دری است .
شاه نشین محل میهمانهای بزرگ و یا بزرگ خانه بوده است . و راه ورودی به آن از راهروهای کناری و یا یکی از اتاقکهای کنار شاه نشین است .

تختگاه – راهروهای بزرگی در کنار تالار بوده که در انتهای آن راه پله ای برای زیرزمین و بالا خانه قرار می گرفته است .

بالاخانه – در بالای تالار ساخته می شود . فضای دنج و راحت با ارتفاع کم و از نوع سه دری بوده و برای خواب و کار و ناشتا بکار می رفته است .

تهرانی – در شمال خانه اتاق زمستان نشین یا تهرانی جای داشته است . این قسمت آفتابگیر و بزرگترین اتاق زمستانی بوده است . دو اتاق کوچک با پنجره های ارسی در کنار آن ساخته می شده است .

بادگیر – در کنار تالار ساخته می شده تا بادی که به داخل خانه می فرستد به این قسمت نیز وارد شود .

شکم دریده – در قسمت زمستان نشین فضایی صلیبی شکل بنام شکم دریده نیز قرار می گرفته است.

گوشوار – بالاخانه های دو طرف تالار را گویند . فضایی با ارتفاع کم از نوع سه دری برای خواب ، کار ، خلوت و کتابخانه بکار می رفته است .

فروار – نوعی بالاخانه با عملکرد اتاق میهمان بوده که روی سردر خانه ساخته می شده است و راه آن از راه پله ای در گوشه هشتی بوده است .

طنبی – در خانه ها با پیمون بزرگ در پشت تالار و با شکل صلیبی ساخته می شده و در کنار آن بادگیر قرار می گرفته است . در واقع فضای بین تالار و بادگیر را گویند که برای خواب و استراحت بکار می رفته است .

ترز یا تچر – اتاقی در میان دیگر اتاقها محدود بوده و نور آفتاب جذب نمی کرده است و فضایی تابستان نشین است و کاربری مانند طنبی دارد .
طارمه – بطور کل طارمه همان ایوان یا صفه است که در معماری بیشتر نقاط ایران رواج دارد . فضایی است از یک طرف باز و گاهی بدون سقف و بعنوان نشیمن موقت فصلی و دالان ارتباط دهنده چند فضا مورد استفاده قرار می گیرد . ایوان ، تالار ، و صفه های مناطق مرکزی ایران هر چند که می تواند بخشی یا در بعضی موارد همه عملکرد های یادشده را داشته باشد ولی اصلی ترین کاربرد آن همان نشیمن موقت فصلی است .
فخر مدین – در انتهای صفه عنصری جدا کننده بصورت شبکه ای آجری رو به حیاط و باغچه بنام فخر مدین ساخته می شده است .

مطبخ - معمولا شامل قسمتهای منبع آب ، آبدارخانه ، انبار و چاه خانه است . در سطح افقی تابع شکلهای مربع و مستطیل بوده و نیز نقشه آن بنا بر نقشه کلی قابل تغییر بوده است . اطراف صحن داخلی آشپزخانه از اجاق ها ، تنورنان ، هیزمدان ، و سکوهایی به ارتفاع تقریبی 80 سانتی متر تشکیل شده است تا امکان پخت و پز و چیدن وسایل و سامان کار آشپزی را بدهد . جای آشپزخانه در لایه دوم و در ارتباط با هشتی ورودی و قسمتهای زمستان نشین بوده ، همچنین در جایی بوده که به اتاق مهمان نزدیک باشد و نیز در قسمتی از خانه قرار می گرفته که بتواند دسترسی به آب از طریق مسیر جوی داشته باشد . بر این اساس عموما همجوار پایاب در محور عمودی است .

حوضخانه – فضایی تابستان نشین است و معمولا شکلی هشت گوش دارد . این قسمت علاوه بر کاربرد یاد شده ، و زیبایی بسیار ، نقش مهمی در طراحی کل فضاها ایفا می کند . در برخی خانه ها بخشهای اندرونی و بیرونی را به هم پیوند می دهد . در جای دیگر نیز چند حیاط را به نحوی زیبا به هم پیوند داده است .

زیرزمین – فضایی چند پله گودتر از سطح حیاط که در ساعات گرم روزهای تابستان بخشی از آن بعنوان فضای استراحت و بخشی دیگر بعنوان انباربکار می رفته است .

انبار – آن را پستو یا سرانداز نیز می گویند . معمولا در پشت یا کنار اتاقها بعنوان فضای جانبی و با عملکرد پشتیبانی اتاق اصلی بکار می رود .

آبریزگاه – در زیر یکی از اتاقهای کنج حیاط و معمولا زیر اتاقهای سردری یا تختگاه ساخته می شد و در کنار آن مستراح قرار داشت . آبریزگاه در لغت به معنای محلی برای ریختن آبهای گندیده است.

کرسی خانه – فضایی بدون در و پنجره رو به حیاط است که مختص کرسی است و در زمستان مورد استفاده قرار می گیرد .

به همراه فضاهای بیان شده در فوق ، فضاهای دیگر خانه عبارتند از : اتاق خواب ، کار و ناشتا که از نوع سه دری هستند . جماعت خانه بزرگان ، سفره خانه و اتاق میهمانی که از نوع ارسی هستند و فضای اجتماع اهل خانه و سفره خانه اهل خانه که از نوع پنج دری می باشند .

پیمون

در نظام طراحی خانه های ایرانی از سه نوع پیمون استفاده شده است . ترکیب فضاها در این سه پیمون به شرح زیر است :

پیمون بزرگ – از هشتی خانه دو راهرو یکی به فضای اندرونی و دیگری به بیرونی راه داشته است . در فضای بیرونی سفره خانه ، اتاق میهمان و حیاط و در اندرونی دور تا دور حیاط ، اتاقهای سه درسی ، تالار ، حمام وآشپزخانه قرار می گرفته اند . شکل حیاط در خانه با پیمون بزرگ براساس تناسب طلایی بدست می آمده است . ابعاد خانه در این پیمون 48*48 متر بوده است . بررسی روابط متقابل بین فضاهای مختلف این نوع خانه ها خیلی جالب است .

پیمون کوچک - خانه با پیمون کوچک خانه ای ارزان و راحت بوده است . حیاط آن را نیز با تناسبات طلایی می گرفتند . ابعاد خانه 23*23 متر بوده است . ترکیب آن چیزی شبیه به خانه با پیمون بزرگ است که در وسط آن دو دری ، سه دری و یک پنج دری قرار می گرفتند .

خرده پیمون - در این نظام ، خانه کوچک و درویشان بوده است و دو تا سه اتاق داشته و در عین حال دارای اندرونی و بیرونی نیز بوده است . در آنها حداکثر استفاده از سانت ، سانت زمین شده است . در اینجا سه دریها به پنج دری تبدیل شده است و دارای تالار نیز می باشد و راهروها در کنار تالار قرار نمی گرفتند . ورودی بیرونی و اندرونی آن جدا بوده است .

نظم هندسی

نظم هندسی سطوح افقی و عمودی ، حالت بلورین کامل تک تک اتاقها و نظم آنها با یکدیگر بر گرد حیاط بر اساس هندسی ، ترکیب یکپارچه بافت سنتی را به وجود می آورد . سرچشمه نظم هندسی تک تک فضاها یا اتاقهای گرد حیاط ، از مستطیل در شش ضلعی شش پهلو برابر گرفته می شود .
نسبت اضلاع این مستطیل ، عدد 66/1 است . با دوران یک مستطیل حول محور مرکزی به اندازه 90 درجه ، تناسب اتاقهای مختلف حاصل می شود : نسبتهای 3به3 ، 3به5 ، 5 به 5 ، ... این شکلهای دو بعدی از اتاقها که آنها را نماد هر ردیف می نامیم ، با نمادهای متفاوت نظیر نمای آراسته به ارسی ، نمای آراسته به تیغه های آفتابگیر یا آفتابشکن افقی و عمودی و یا بدون در پنجره و باز به حیاط ، وظایف مختلفی را به عهده می گیرند .

کارکردهای پنجره

تامین نور

هر فضای ساخته شده ، توسط عناصری مانند دیوار و سقف از فضای باز و طبیعی متمایز و جدا می شود . حد و اندازه این تمایز و محصور بودن ، همیشه به یک مقدار نیست و از این لحاظ می توان انواع فضاهای ساخته شده را به سه گروه طبقه بندی کرد: نخست فضاهای بسته ؛ دوم فضاهای نیمه بسته و سوم ، فضاهای نیمه باز .
فضاهای بسته انواع فضاهایی هستند که از فضای باز کاملا متمایز و جدا شده اند و تنها یک ورودی به ساده ترین شکل یک یا چند روزنه برای تامین حداقل نور ، آنها را با فضای بیرون مرتبط می سازد . آب انبارها ، اصطبل ها و برخی از فضاهای خدماتی مانند مطبخ از این گونه فضاها به شمار می آیند.

فضاهای نیمه بسته نوعی فضاهایی هستند که بطور متوسط یک جبهه از آنها توسط ردیفی از درها ، پنجره ها یا در- پنجره ها با فضای باز مرتبط هستند و گشوده شدن آنها در مواقع مناسب می تواند ارتباطی نسبتا گسترده ای بین فضاهای ساخته شده و فضای باز پدید آورد . در برخی از انواع فضاهای ساخته شده که بازشوهای در دو جبهه روبه روی هم وجود دارد رابطه و پیوند بین فضاها که غالبا در کنار فضای باز طراحی و ساخته می شده اند متناسب با موقعیت و کارکردشان از نور کافی برخوردار می شدند . فضای نیمه باز مانند ایوانها و رواقها فاقد پنجره هستند ، زیرا به شکل مستقیم با فضای باز ارتباط یافته و به سادگی از نور کافی برخوردار می شوند . مقدار نور مورد نیاز برای هر فضا به عوامل گوناگون از جمله کارکرد ، موقعیت ، عمق و ارتفاع آن فضا بستگی دارد . در گذشته اندازه سطح نورگیر پنجره را متناسب با عوامل مزبور به گونه ای انتخاب می کردند که تا حد امکان از نور کافی برخوردار شوند. تامین نور را مهمترین کارکرد پنجره می توان به شمار آورد زیرا هیچ نوع فضای بدون نور برای زندگی انسان مناسب و قابل تحمل نیست .

تهویه

هیچ فضای ساخته شده ای بدون تهویه مناسب ، قابل زندگی نیست . حجم و مقدار تهویه مورد نیاز برای انواع فضاهای ساخته شده یکسان نیست ، بلکه به عوامل گوناگونی همچون دمای هوای محیط ، مقدار رطوبت و سایر خصوصیات محیط طبیعی بستگی دارد . در مناطق گرم و خشک ، نیاز به تهویه فضاهای درونی به مقداری بوده است که غالبا با قرار دادن پنجره هایی در یک جبهه اتاق مشکلی پدید نمی آید .البته باید توجه داشت که در سازه مورد استفاده در گذشته ، دیوارها و سقف ، ضخامت زیادی داشتند چنان که بطور متوسط ضخامت آنها بین 50 تا75 سانتی متر و در مواردی بیشتر بود و در نتیجه تبادل و انتقال دما بین فضاهای بسته و باز به حداقل ممکن کاهش می یافت . علاوه بر این جنس و نوع مصالح یعنی خشت و آجرنیز تبادل دمای بین فضاهای مزبور را به حداقل ممکن کاهش می داد .

نیاز به تهویه فضاهای درونی واحدهای مسکونی و برخی دیگر از انواع فضاهای معماری در نواحی مرطوب – معتدل و مرطوب یا گرم و مرطوب – بسیار حساس و مهم بود ؛ زیرا زندگی در فضای بسته مرطوب و بدون تهویه تقریبا نا ممکن است ، چنان که در برخی نواحی بسیار مرطوب و گرم مانند بعضی از مناطق واقع در حاشیه خلیج فارس ، امکان زندگی در اتاقهای بسته و بدون تهویه به ویژه در تابستان وجود ندارد ، به همین جهت برای تهویه بهتر اینگونه فضاها غالبا سعی می کردند پنجره هایی در دیوار دو جبهه از اتاق – ترجیحا در دو جبهه روبه روی یکدیگر قرار دهند تا هوا بهتر جابه جا شود . باید توجه داشت ضمن آنکه پنجره مهم ترین عنصر معماری برای تهویه فضاهای بسته بوده ، اما یگانه عنصر به شمار نمی آمده است ، بلکه در برخی از مناطق از عناصر دیگری مانند بادگیر نیز برای این منظور استفاده می کردند .

منظر

فراهم آوردن امکان بهره گیری از منظر یا منظره های مصنوعی و طبیعی واقع در بیرون فضاهای بسته را می توان به عنوان یکی دیگر از کارکردهای مهم پنجره مورد توجه قرار داد . زندگی در فضای ساخته شده بسته ای که مسئله نور و تهویه آن به نحوی حل شده باشد اما فاقد دید و منظر مناسب باشد ، ناخوشایند بوده و زیستن در آن برای مدتی طولانی بسیار دشوار و مشکل آفرین خواهد بود . به همین سبب همواره در بناهای درون گرا که حیاط ، منظر بنا را شکل می داده است ، آن را به بهترین شکل ممکن طراحی و احداث می کردند تا به عنوان یک چشم انداز مناسب نیز کارکرد داشته باشد . همچنین در بناهای درون گرا ، غالبا مهمترین بخش از فضای باز در انواع واحدهای معماری را که منظر بنا را تشکیل می داد به گونه ای دلپذیر می آراستند . اهمیت منظر در برخی از فضاهای معماری به خصوص در باغها چنان زیاد است که نحوه طراحی فضا را بطور کامل تحت تاثیر قرار می داد . به همین سبب در باغهای مسکونی ، فضایی برون گرا می ساختند که بیشتر آنرا کوشک می نامیدند و بهترین چشم انداز ممکن را گرداگرد آن پدید می آوردند و برای استفاده بهتر از مناظر ، به طور معمول سطح طبقه همکف را کمی بالاتر از سطح زمین در نظر می گرفتند تا ساکنان بنا از دید بهتری نسبت به مناظر برخوردار شوند . افزون بر این در بسیار از موارد ، عمارت کوشک را دو طبقه می ساختند تا از طبقه فوقانی ، شاهد چشم انداز گسترده باشند.

تزئین بنا

پنجره تنها به عنوان عنصری ساده برای تامین برخی نیازهای نخستین مورد توجه قرار نداشت بلکه مانند بسیاری از عناصر معماری ، نقش مهم درتزئین و زیباسازی بنا ایفا می کرد به نحوی که در بسیاری از انواع فضاهای معماری ، به صورت مهمترین عامل در طراحی و تزئین نماهای درونی و بیرونی به کار می رفت ؛ به همین سبب ، شکل ، اندازه ، موقعیت و سازماندهی آن در نما با دقت مورد توجه قرار داشت .البته شکل اندازه موقعیت و سایر خصوصیات کالبدی پنجره ها در نما به عوامل و پدیده های گوناگونی از جمله ویژگی های محیط طبیعی مانند اقلیم ، منظر ، جنس مصالح ونوع سازه بستگی داشت .

کارکردهای دیگر


برخی از پنجره ها افزون بر کارکردهای یاد شده گاه کارکردهای دیگری نیز داشتند که از جمله می توان به کارکرد دفاعی معدودی از پنجره ها یا روزنها اشاره کرد .
به عنوان نمونه می توان پنجره های بیرونی طبقه بالای ورودی برخی از کاروانسراهای برون شهری را نام برد که از آنها برای نظارت بر فضای ورودی و در صورت لزوم برای دفاع نیز استفاده می کردند .

انواع پنجره

پنجره

معمول ترین نوع پنجره ، نوع دولته ( دو لنگه ) آن است . البته پنجره های کوچک را به صورت یک لته نیز می ساختند . هر لته پنجره که غالبا روی پاشنه ای چوبی می چرخید به قطعه هایی تقسیم می شد که در بعضی موارد قسمتی از سطح پایینی آن با صفحه هایی چوبی پوشیده می شد و تنها سطوح بالاتر شفاف بود . لنگه های پنجره غالبا به سمت درون فضای ساخته شده باز می شد ، مگر در موارد نادر که به سمت بیرون گشوده می شد .

در – پنجره

در – پنجره ها انواعی از پنجره ها بودند که یا به صورت همزمان کارکرد پنجره و در ورودی داشتند یا حتی اگر بعنوان ورودی مورد استفاده قرار نمی گرفتند ، از لحاظ اندازه و سایر خصوصیات کالبدی ، همانند انواعی از در – پنجره بودند که کارکرد ورودی نیز داشتند . در – پنجره از لحاظ ویژگی های کالبدی تنها تفاوت بارزی که نسبت به درها داشتند ، وجود سطحی شفاف در تمام یا قسمتی از سطح در – پنجره بود که نور از آنجا به فضای درون راه می یافت . نور بسیار از ساده ترین فضاهای معماری ، مانند حجره های برخی کاروانسراهای کوچک برون شهری با اتاقهای فرعی و خدماتی در خانه های کوچک یا در سایر فضاهای معماری ، تنها از طریق در – پنجره تامین می شد . می توان برخی از الگوهای رفتاری مربوط به سکونت ، به خصوص نشستن بر روی زمین را در پیدایش ، شکل گیری و تداوم کاربرد در – پنجره تا دوران معاصر بسیار موثر دانست زیرا در حالتی که افراد در سطح زمین می نشستند برای آنکه دید کافی به چشم اندازهای واقع در جلوی اتاق یا سایر انواع فضاهای بسته داشته باشند ، باید از سطحی به بیرون می نگریستند که از کف اتاق شروع می شد ، زیرا خط افق دید در این حالت در ارتفاع تقریبا شصت سانتی متری از کفی قرار داشت که با در نظر گرفتن فاصله تغییر شخص نسبت به پنجره ، و به خصوص از روی آن که غالبا سطح کف اتاقها بالاتر از سطح حیاط بود ، بهترین دید در حالتی فراهم می شد که پنجره تا کف اتاق امتداد یافته باشد .

پنجره ارسی

پنجره ارسی نوعی پنجره چوبی مشبک است که لنگه های آن به جای اینکه بر روی پاشنه گرد حرکت کند ، در داخل یک چهار چوب به سمت بالا حرکت می کند . پنجره های ارسی عموما به گونه ای ساخته می شد که تمام سطح بیرونی یک اتاق را در بر می گرفت . هر پنجره ارسی علاوه بر شبکه تشکیل دهنده چهارچوب ، از دو سطح ثابت کارکرد یک عنصر جدا کننده مانند دیوار را نیز ایفا می کرد و از سطح متحرک برای مشاهده بهتر منظر فضای باز و تهویه هوا استفاده می شد .

سطح مشبک پنجره های ارسی چندین کارکرد داشت : نخست نور فضای درون را تامین می کرد و سپس دید و منظر بیرون را در معرض تماشای افراد درون فضا قرار می داد و همچنین از شدت تابش نور آفتاب و گرمای حاصل از آن برای فضاهای درونی در فصل تابستان می کاست . یکی دیگر از کارکردهای مهم این نوع پنجره ها ، حفظ حریم و محرمیت فضای درونی اتاقها و تالار نسبت به فضاهای بیرونی بود ، زیرا شبکه زیر این پنجره ها غالبا موجب می شد که کسی به سادگی نتواند از بیرون ، فضای درونی را ببیند . همین ویژگی سبب شد که در شماری از خانه های واقع در بعضی از شهرها از جمله برخی شهرهای شمالی کشور از پنجره های ارسی در جبهه ای از خانه که به سمت گذرگاه عمومی بود استفاده شود ، زیرا در این حالت ضمن برخوردار از نور و منظر فضای عمومی ، محرمیت فضای اتاق نیز مخدوش نمی شد . همین ویژگی پنجره های ارسی موجب شد که از آنها در فضاهای درونی نیز استفاده شود .محل استفاده از این پنجره در فضاهای درونی در بالاخانه و اتاقهای گوشوار واقع در یک یا دو سوی تالارهای بزرگ و مرتفع بود ، زیرا بسیاری از اوقاتی که مجالس خاص یا پذیرایی مردانه در تالارها یا اتاقهای بزرگ پنج دری یا هفت دری برگزار می شد ، زنان در اتاقهای بالاخانه یا گوشوار که در بالا و در دو سوی تالار واقع شده و از یک سمت به آن دید داشتند ، می نشستند و از پشت پنجره های ارسی بدون آنکه دیده شوند ، بر فضای تالار اشراف می یافتند .
سطح پنجره های ارسی را نیز ، گاهی با استفاده از انواع نقشهای گوناگون گره سازی و شیشه های رنگین و ساده می آراستند و ترکیبهایی بدیع پدید می آوردند .

روزن

روزن نوعی پنجره غالبا کوچک بود که در بیشتر موارد برای نورگیری یا تهویه در فضا های اصلی ، نقش فرعی و کمکی داشت ، هر چند در برخی از فضاهای خدماتی نقش مهم تری برای نورگیری یا تهویه بر عهده می گرفت . معمولا در فضاهای اصلی و مهم ، روزن را در بالا یا اطراف پنجره یا در – پنجره قرار می دادند . نمونه هایی از این روزن ها را در برخی از انواع اتاقهای سه دری ، پنج دری ، هفت دری ، و نیز در حجره های مدرسه ها یا کاروانسراها می توان یافت . که معمولا آنرا با یک سطح مشبک چوبی ، آجری ، گچبری یا با کاشی می پوشاندند . این روزنها به شکلهای گوناگون از جمله مربع ، مستطیل ، ترکیب مثلث با مربع یا مستطیل ، دایره و در دوره قاجار به شکل بیضی نیز طراحی و ساخته می شد . نورگیری و تهویه برخی از فضاهای خدماتی مانند مطبخ و انبار غالبا تنها از طریق یک یا چند روزن که در سقف فضا تعبیه می شد ، تامین می گردید . معمولا در این موارد برای روزن هیچ شبکه یا پنجره ای قرار نمی دادند و روز تنها به شکل یک حفره بود . در بالاترین نقطه سقف بسیاری از دهانه های بازارهای سرپوشیده نیز روزن هایی به شکل حفره قرار می دادند . غالبا به پنجره های کلاهک نورگیر واقع بر روی سقفهای گنبدی شکل یا برخی دیگر از انواع سقف نیز با عنوان روزن اشاره می شده است . به نظر می رسد که هدف از احداث روزن بیشتر تامین نور یا در موارد لازم تامین نور یا تهویه مورد نظر بوده و برای استفاده از مناظر طبیعی ، کمتر از آن استفاده می کرده اند .

شباک

سطح مشبک که از دو فضای پر و خالی تشکیل شده باشد ، به نحوی که از یک سو بتوان سوی دیگر آنرا دید ، شباک یا شبکه نامیده می شود . شباک به دلایل گوناگون از جمله محدود کردن دید از بیرون به درون یک فضا ، تامین سایه برای فضایی که در معرض آفتاب قرار دارد ، تامین دید از یک فضا به بیرون به شکلی محدود ، ایجاد سطحی محصور کننده اما مشبک که مانع از عبور جریان هوا نباشد ، احداث می شده است . به همین جهت کاربرد آن نسبتا گسترده بود و در برخی از بخشهای گوناگون بنا و به شکلهای متنوع از شباک به عنوان سطحی مشبک که ضمن حفظ محرمیت و حریم یک فضا، امکان عبور هوا را نیز میسر می سازد ، در برخی از پشت بام ها ، به خصوص در نواحی گرم و مرطوب و نیز به عنوان پوششی مشبک در جلوی روزن برخی از فضاها به ویژه جلوی روزن زیرزمینهایی که نور و تهویه آنها از طریق حیاط تامین می شد ، استفاده می کردند . شباکها را با مصالح گوناگون و متنوعی مانند آجر ، کاشی ، سنگ ، چوب و گچ درست می کردند .

جامخانه

جامخانه را می توان نوعی پنجره دانست که بر فراز برخی از پوشش های گنبدی شکل ، به ویژه در حمامها و برخی دیگر از انواع بناها ، مورد استفاده قرار می گرفت . جامخانه غالبا از یک سطح سفالین کروی شکل یا به شکلی دیگر تشکیل شده بود که تعدادی حفره مدور در آن ایجاد می شد که بر روی هر یک از آنها یک جام یا شیشه به کمک نوعی ماده بتونه مانند که آن را از ترکیب موادی مانند خاک رس و موم یا نوعی روغن به دست می آوردند قرار می دادند . این ماده که به بتونه شباهت داشت قرار دادن یا برداشتن سهل و ساده جام ها یا شیشه ها را امکان پذیر می ساخت .
از جامخانه بیشتر در فضاهایی استفاده می کردند که با برداشتن تعدای از جام ها در فصل های مختلف بتوانند حرارت یا رطوبت فضا را به اندازه مطلوب برسانند این ویژگی موجب شد که کمابیش در همه حمامها از این جامخانه ها برای تامین نور و نیز تنظیم مقدار حرارت و رطوبت فضاهای درونی استفاده کنند . در برخی حمام ها نیز از جام های رنگین استفاده می کردند .

نقش پنجره در نمای ساختمان

پنجره به عنوان یک عنصر معماری ، مهم ترین نقش را در طراحی و ترکیب نمای بسیار از انواع ساختمانها ، به خصوص بناهای طراحی شده ایفا می کند . امکانات و محدودیتهای سازه دیوار باربر ، نحوه توزیع فضایی اتاق ها در یک بنا و مسئله چگونگی استفاده از هر فضا ، از عوامل و پدیده های موثر در نحوه تشکیل دهی به نحوه نام گذاری برخی از انواع اتاق ها مانند اتاق های سه دری ، پنج دری ، هفت دری ، ارسی و غیره بر گرفته از تعداد یا نوع در یا پنجره های یک فضاست ، توجه شود .

نقش هندسه در شکل گیری پنجره ها


ناپسند دانستن تقلید از نقشها و صورتهای انسانی و حیوانی در نقاشی و سایر هنرهای تصویری و تجسمی ، به تدریج موجب شد که تقلید از طبیعت ، در فرهنگ بسیاری از هنرهای اسلامی چندان مورد توجه قرار نگیرد و جایگاه والایی نیابد ؛ به همین جهت هنرمندان به ترکیبهای هندسی و انتزاعی توجه بسیار کردند . یکی از ویژگی های ترکیبهای انتزاعی و به خصوص ترکیبهای هندسی ، امکان خلق آثار بیشمار و گوناگون است که سبک ، شیوه و حوزه فرهنگی آن غالبا نه تنها به هنرمندی خاص یا ناحیه ای مشخص و محدود و منحصر نمی شود ، بلکه به دوره و زمان خاصی نیز تعلق ندارد و از این لحاظ امکان خلق آثاری ماندگار در این گسترده به خوبی وجود دارد . کاربرد هندسه در انواع گوناگون هنرها و از جمله معماری و هنرهای وابسته به آن گسترش یافت از هندسه در ساده ترین شکل برای طراحی و ساخت انواع پنجره ها استفاده می شد، اما در برخی از انواع پنجره ها - به ویژه پنجره های ارسی یا بعضی از شباک ها – کاربرد آن در بهترین حالت ممکن می توان مشاهده کرد برای بدست آوردن نقشهای هندسی ، به طور معمول ، نخست از ساده ترین شکلهای هندسی مانند مربع ، دایره و مثلث استفاده می شد . ویژگی های هندسی هر یک از این شکلها ، نقش موثری در نحوه کاربرد آنها داشت .

مربع یکی از شکلهایی بود که کاربردی فراوان در هنرهای انتزاعی داشت . وجود چهار ضلع و زاویه مساوی و قابلیت تقسیم هر مربع به شکل زیادی مربع دیگر به سادگی و سهولت و نیز امکان محیط با محاط کردن دایره درآن و مانند آن ، سبب شد که از آن هم به عنوان یک شکل خالص و هم در ترکیب با سایر شکلها و نیز به عنوان شکل زمینه و پایه در طرح استفاده کنند .
منبع : parsigold.com
 
بالا