موضوع پایان نامه شما چیست؟

masoud07

عضو جدید
سلام.من دارم سفارت ایران تو ایتالیا رو کار میکنم.چون یه جای حفاظتی و اطلاعاتیه، اطلاعات خاصی پیدا نکردم ،دوستان اگه اطلاعاتی دارین راهنماییم کنید ممنون میشم
 

parvin rk

عضو جدید
دوستان موضوع من تفرجگاه تفریحی-توریستی،کسی هست کمک کنه؟
:(

[h=1]1-2-9- محل گذران اوقات فراغت[/h]
در يك تقسيم‌بندي كلي مي‌توان محل گذران اوقات فراغت را به خانه يا خارج از خانه تقسيم نمود. در جوامع سنتي بيشتر زمان اوقات فراغت را به روشهاي گوناگون در منزل سپري مي‌كنند. همراه با تحول جوامع و گسترش شهرها و بوجود آمدن امكانات گوناگون تفريحي، فرهنگي و رفاهي در كنار و گوشه شهرها همچنين متداول شدن استفاده از وسايل نقليه موتوري به ويژه اتومبيل‌هاي شخصي، نسبت ساعات فراغتي كه در خارج از منزل سپري مي‌گردد افزايش مي‌يابد. البته وسايلي نظير تلويزيون، راديو، ويدئو، ضبط صوت و ... كه از جمله رهاوردهاي تكنولوژيكي جامعه نوين هستند، كاملاً برعكس مي‌كنند و باعث مي‌شوند كه مردم در خانه بمانند و اوقات فراغت را با استفاده از اين وسايل ارتباطي بگذرانند. به هر حال آن بخشي از اوقات فراغت شهري و مدير اصلي شهر محسوب مي‌شود و با ايجاد، كنترل يا نظارت بر امكانات و فضاهاي گذران اوقات فراغت، نحوه گذران اوقات فراغت مردن را تعيين مي‌كند.در نمونه مورد بررسي ما 42 نفر از پاسخگويان (75%) بيشتر زمان اوقات فراغت را در داخل منزل سپري مي‌كنند و 14 نفر (25%) بيشتر زمان اوقات فراغت خويش را در خارج از منزل مي‌گذرانند. 4 نفر نيز به اين سئوال پاسخ مشخصي نداده‌اند. البته كمي نسبت افرادي كه بيشتر زمان فراغت خويش را در خارج از منزل مي‌گذرانند بيانگر كم اهميت بودن نقش شهرداري در زمينه تأمين امكانات و فضاهاي مناسب براي گذران اوقات فراغت شهروندان نيست. زيرا اين نسبت مي‌تواند منعكس كننده كمبود امكانات لازم براي گذران اوقات فراغت در سطح شهر باشد. در اين صورت شهرداري بايد در ايجاد و توسعه فضاهاي فرهنگي تلاش بيشتري نمايد تا تعادلي بين زمان گذران اوقات فراغت در خانه و خارج از خانه (شهر) برقرار شود. مخصوصاً با اعمال سياست متراكم سازي مسكن و ترويج آپارتمان نشيني، امكانات گذران اوقات فراغت در منزل محدودتر و نياز به فضاهاي فرهنگي در شهر، افزايش مي‌يابد. در تحقيق حاضر از پاسخگويان در مورد امكان استفاده از حياط براي گذران اوقات فراغت پرسش به عمل آمد. 33 نفر (55%) از پاسخگويان امكان استفاده از حياط را نداشتند و 27 نفر (45%) از اين امكان برخوردار بودند. احتمالاً در آينده و به ويژه در شهرهاي بزرگ اين نسبت كاهش خواهد يافت و همانطور كه ذكر شد نياز به فضاهاي عمومي ـ فرهنگي بيش از پيش افزايش مي‌يابد.
 

parvin rk

عضو جدید
1-2 تعریف توریسم
توریسم به طور کلی به عنوان مسافرت تفریحی در نظر گرفته می شود. هر چند که در سال های اخیر شامل هرگونه مسافرتی می شود که شخص به واسطه آن از محیط کار یا زندگی خود خارج شود.در بعضی از منابع ذکر شده که توریست ها کسانی هستند که سفرشان کمتر از 24 ساعت و بیشتر از 1 سال نباشد کلمه توریست از زمانی پدید آمد که افراد طبقه متوسط به مسافران طبقه اشراف پیوستند. از زمانی که مردم جامعه داراتر شده و عمرشان طولانی تر شد ، این امر ممکن و بدیهی شد که مردم طبقات پائین و متوسط جامعه که شغل ثابتی داشتند در سلامت و با اندوخته ای (پس اندازی) کافی بازنشسته شوند. اغلب توریست ها بیش از هر چیز به آب و هوا ، فرهنگ با طبیعت مقصد خود علاقمند هستند. ثروتمندان همیشه به مناطق دوردست سفر کرده اند، البته نه به صورت اتفاقی ، بلکه در نهایت به یک منظور خاص : برای دیدن ساختمان های معروف و آثار هنری دیگر. آموختن زبان های جدید و چشیدن غذاهای متفاوت . توریسم سازمان یافته در حال حاضر یک بخش سه گانه / صنعت بسیار مهم در تمام جهان است. قسمت عمده اقتصاد ملی به شدت به توریسم وابسته است. گاهی اوقات واژه توریسم به صورت کنایه آمیز استفاده می شود. برای نشان دادن علاقه ای سطحی به جوامع و شگفتیهای طبیعی که توریست ها از آن دیدن می کنند.
2-2تاریخچه توریسم
کلمات توریست و توریسم اولین بار به صورت رسمی در سال 1937 توسط اتحادیه ملل استفاده شدند ولی صنعت توریسم بسیار قدیمی تر از آن است. این کلمه زمانی استفاده می شد که فردی به مدت 24 ساعت از شهر خود به خارج از کشور مسافرت می نمود. این کلمه همچنین شامل مسافرت های داخل کشور می شود و حتی می توان معنی آن را به سفرهای روزانه نیز بسط داد. جرج سوم پادشاه بریتانیای کبیر به عنوان اولین توریست شناخته می شود ، که هرگاه بیمار می شد تعطیلات اش را در سواحل شهر ویموث می گذراند. توریسم نیز ، مانند دیگر فعالیتهای اقتصادی زمانی پدید می آید که عناصر ضروری در کنار هم قرار گیرند و آن را پدید بیاورند. در اینجا سه عنصر وجود دارد: * - درآمد متغیر یعنی پولی که صرف خرید لوازم غیر ضروری می شود. * - وقت که صرف خرید شود. * - سازمان دهی در غالب مسکن و تسهیلات و وسائل نقلیه
در واقع سلامت جسمانی نیز شرط است. و همچنین تمایل به سفر کردن به علاوه در بعضی کشورها محدودیت هایی در سفر کردن وجود داشته و یا دارد . به خصوص در سفر به خارج از کشور.
3-2 توریسم در تمدن اسلامی
با دقت در سفرنامه هايى كه به جاى مانده به اين نتيجه مى رسيم كه آنچه از قرن نهم تا قرن چهاردهم میلادی وجود دارد, سياحت مسلمانان است به كشورهاى خاورميانه و خاور دور, مانند: ژاپن و آفريقا و اروپا. جهانگردان مسلمان گزارش سفر خويش را در كتابهاى جغرافيائى و يا در تحقيقات تاريخى و عقيدتى ارائه داده اند. و در اين دوران خبرى از رفت و آمد سياحان اروپايى و مردمان غرب مسيحى نيست. و گويا آنان هيچ گونه اى علاقه اى به گردشگرى نداشته اند. گاه گاهى به يك جهانگرد و تاجر يهودى غربى در بلاد شرق بر مى خوريم. از قرن پانزدهم به بعد, بويژه در قرن هفدهم مى بينيم كه جريان گردشگرى به طور دقيق به عكس جريان يافته است. جهانگردان مهم را غربيان تشكيل مى دهند كه به سرزمينهاى شرق روى آورده و گزارشهاى گوناگونى از آداب, ميراث فرهنگى, شيوه هاى حكومتى, اجناس و محصولات شهرهاى اسلامى داده اند و خبرى از جهانگردان مسلمان نيست و يا اگر رحله هائى وجود دارد, در محدوده سفر حج و از منطقه اى اسلامى به منطقه اى ديگر است.
 

نیلوو

عضو جدید
موزه هنرهای معاصر

موزه هنرهای معاصر

سلام دوستان پایان نامه من در مورد موزه هنرهای معاصر. لطفأ کمک کنید:(
 

asemane aby

عضو جدید
سلام دوستان موضوع پایان نامه من بیمارستان سوختگی
نیاز مبرم به ریز فضا دارم واسه طراحیش...خواهش میکنم اگر کسی اطلاعاتی داره کمکم کنه...:crying2:
 

Maryam.67

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان موضوع پایان نامه من بیمارستان سوختگی
نیاز مبرم به ریز فضا دارم واسه طراحیش...خواهش میکنم اگر کسی اطلاعاتی داره کمکم کنه...:crying2:

سلام دوست گلم
من طرح 4 مرکز جراحی قلب کار کردم
ریز فضا هاش به دردت می خوره ؟
 

AMMARIYA

عضو جدید
کاربر ممتاز
من موضوع پایان نامم عرفان در معماری و طراحی مقبره شمس تبریزی بر اساس عرفان بود.اگه کسی نیاز داشت میتونم راهنماییش کنم.
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام.من دارم سفارت ایران تو ایتالیا رو کار میکنم.چون یه جای حفاظتی و اطلاعاتیه، اطلاعات خاصی پیدا نکردم ،دوستان اگه اطلاعاتی دارین راهنماییم کنید ممنون میشم

روند تاریخی طراحی سفارتخانه های ایالات متحده (به بهانه حملات اخیر به منافع آمریکا)
پنجشنبه سی ام شهریور 1391

درحالیکه سفارتخانه های آمریکا در سراسر جهان بوسیله عملیات خشونت آمیز در معرض تهدید است، صحبت کردن از کیفیت طراحی معماری آنها کمی ساده انگارانه به نظر میرسد؛ معهذا اتفاقات چند روز اخیر نشان داد کدام جنبه سمبولیک فرم سفارتخانه های آمریکا، توانسته است تصویر مورد نظر این کشور را در پایتختهای میزبان به نمایش بگذارد. طی سه دهه اخیر، طراحی سفارتخانه های آمریکا، همزمان شامل جنبه های امنیتی برای حفاظت از دیپلماتها و کارکنان سفارت و نیز تلاش برای ارائه چهره مثبتی از ایالات متحده بوده است: ساختمانهای خوشایند که بجای آنکه با ابهت، سلطه گر یا بشکل قلعه ای مستحکم باشد بشکل ساختمانهای شفاف، شیشه ای و ... طراحی شده است. اما حملات متعدد به منافع آمریکا بویژه پس از ماجرای 11 سپتامبر، سبب شده تا جنبه امنیتی موضوع در طراحی سفارتخانه ها بچربد و آثار این دیدگاه در حملات هفته گذشته به سفارتخانه های آمریکا در لیبی، مصر، یمن و سایر کشورهایی که درگیر این مسئله شده بودند خود را نشان داد. از نظر جین لوفلر(Jane Loeffler)، تاریخ نگار معماری و نویسنده کتاب "معماری دیپلماسی" این تغییر اولویت، از سوی بسیاری از دیپلماتهای آمریکایی پذیرفته شده و سبب شده آنان با خاطر آسوده تری به وظائفشان بپردازند، هر چند امیدوارند این وضعیت چندان تداوم نداشته باشد.
در دوره های اولیه گشایش سفارتخانه، دولت آمریکا چندان به طراحی و احداث بناهای جدید برای نمایندگیهایش توجه نداشت و اغلب به تغییر کاربری ساختمانهای موجود در پایتختهای بیگانه میپرداخت. اولین بار در سال 1926، «دفتر ساختمانهای خدمات خارجه» (The Foreign Service Buildings Office)که بعدها به «دفتر ساختمانهای برون مرزی»( (Overseas Buildings Office (OBO) تغییر نام داد برای احداث سفارتخانه های ایالات متحده در کشورهای دیگر تاسیس گردید. از نظر منتقد معماری، مارتین فیلر (Martin Filler) اولین سفارتخانه ها به شکل مشخصی پیرو کلیشه های معماری کلاسیک یا مستعمراتی بوزار طراحی شده بود.
در 1954، OBO برنامه جدیدی برای طراحی سفارتخانه ها تدوین نمود که بر اساس آن، طراحی اولین ساختمانها به شیوه معماری مدرن، حال و هوایی آمریکایی به این سفارتخانه ها بدهد. از جمله بازمانده های این دوره، سفارت آمریکا در آتن است که در 1954 توسط گروپیوس (Walter Gropius)طراحی شد. همچنین میتوان به سفارت این کشور در دهلی نو اشاره کرد که در همان سال بوسیله ادوارد دورل استون (Edward Durell Stone) طراحی گردید. گرچه این بناها ممکن است امروزه کمی معمولی به نظر برسد، اما در آن سالها به عنوان نشانه های شاخصی از روحیه متکبرانه آمریکایی در اوج جنگ سرد بشمار میامد.

سفارت آمریکا در آتن

سفارت آمریکا در دهلی نو
دوره طراحی فرمهای ساده و مبتنی بر تفکر معماری مدرن در سال 1983 و با حمله انتحاری به سفارت آمریکا در بیروت که به کشته شدن 63 نفر منجر شد به پایان رسید. این واقعه، مهلک ترین حمله ای بود که تا آن زمان علیه منافع آمریکا صورت گرفته و البته کمی قبل از آن، جریان گروگانگیری در تهران رخ داده بود. خطراتی که جان دیپلماتها را تهدید میکرد، حفاظت از منافع آمریکا را از اهمیت ویژه ای برخوردار نمود.
متعاقب حادثه بیروت، وزارت خارجه ایالات متحده، تشکیلاتی را با موضوع امنیت دیپلوماتیک و زیر نظر دریاسالار بابی ری اینمن (Bobby Ray Inman)، مدیر سابق آژانس امنیت ملی بنا نهاد. گزارش اینمن 1985، منجر به تاسیس اداره امنیت دیپلماتیک و تنظیم مجموعه دستورالعملهای ساخت سفارتخانه ها گردید. بر اساس استانداردهای جدید، سفارتخانه ها الزاما باید بوسیله دیوارهای امنیتی به ارتفاع 80/2 متر محاط میشدند، ساختمانها از بر خیابان حداقل با 30 متر عقب نشینی احداث شود، و حداکثر سطح شیشه خور (پنجره ها)، 15درصد سطح دیوارها باشد. همچنین زمین پروژه باید حداقل 15 ایکر بوده و محل آن از مرکز شهر دور باشد. این گزارش، پیشنهاد داده 126 مکان دیپلوماتیک [سفارتخانه یا کنسولگری] بطور کامل نوسازی یا تغییر مکان داده شوند. علیرغم توصیه صورت گرفته، و بدلیل عدم تامین بودجه (تامین 880 میلیون دلار در برابر 5/3 میلیارد دلار مورد نیاز) طی دهه بعدی تنها 15 سفارت بر اساس استانداردهای جدید ارتقا یافت.
در 1988، طی دو عملیات همزمان علیه سفارتخانه های آمریکا در تانزانیا و کنیا، 223 نفر کشته شدند. این حملات، زنگ خطر خونینی بود که آمریکاییها را متوجه وضعیت تهدیدآمیز از سوی بن لادن و شبکه القاعده نمود. هیچ یک از این دو سفارتخانه استانداردهای اینمن را رعایت نکرده بودند. بعنوان مثال، در دارالسلام فاصله ساختمان از بر خیابان 5/7 متر بود. بررسی های بعدی نشان داد بیش از 85 درصد سفارتخانه های آمریکا هنوز با این استانداردها فاصله دارند. بعد از 1998، شرایط تغییر کرد و وزارت امورخارجه با وجود انتقادهای گسترده توانست با صرف بودجه کلان، برنامه ساختمانی خود را مورد بازنگری قرار دهد.
حملات یازده سپتامبر نیز باعث شد تا در برنامه امنیت فیزیکی سفارتخانه ها تجدید نظر صورت پذیرد. در 2002، OBO راهنماهای طراحی تحت عنوان طراحی سفارتخانه استاندارد (Standard Embassy Design) را با هدف احداث ابنیه دیپلوماتیکی که قابلیت به روز آوری طبق شرایط متفاوت را داشته باشد تدوین نمود. طرح کلی پیشنهادی که در آن کماکان فاصله سی متری ساختمان از بر خیابان و دیوارهای بلند رعایت شده بود در الگوهای کوچک، متوسط و بزرگ پیش بینی شده بود و این راهنماها به نحوی طراحی شده بود که روند اجرای پروژه از زمین خالی به ساختمان آماده بهره برداری طی کمتر از 3 سال صورت پذیرد. همچنین بر اساس آن لازم است همه دفاتر دیپلوماتیک ایالات متحده، در ترکیب مشابهی بصورت مجموعه قلعه مانندی در سایت مستقر گردند. هر سفارتخانه از سه بخش نیمه عمومی برای مراجعان، عمومی شامل حیاط مرکزی برای برگزاری مراسم و نمایشگاهها و بخش کاملا امن تشکیل میشود. سفارتخانه های آمریکا در مالی و هندوراس از این دست بشمار میروند.
سفارت آمریکا در مالی



سفارت آمریکا در هندوراس

پس از واقعه یازده سپتامبر، جنبه های زیبایی شناختی طراحی اولویت خود را از دست داد و در حقیقت کمیته مشورتی معماری وزارت امور خارجه در سال 2004 منحل گردید. تداوم شرایط موجود سبب شده بود تا دیپلماتها نتوانند بخوبی وظایف خود را انجام دهند و احساس کنند که مجبورند در محیطی ایزوله و بسته ودر انزوا به کار بپردازند. ساختمانهایی که پس از این ساخته شدند به هیچ روی در تطابق با موقعیت مکانی خود نبود و نمیتوانست بیانگر چهره ای باشد که آمریکاییها درصدد نشان دادن آن از خود و تفکرات و ایده هایی باشد که در پی صدور آن به ممالک دیگر هستند.
آمریکا در سال 2005 ساخت اولین سفارتخانه فوق امن خود را در بغداد آغاز نمود و در سال 2009 آنرا افتتاح کرد. سفارتخانه پشت یک دیوار ضد انفجار به ضخامت 70/2 متر و در عرصه ای به مساحت واتیکان در منطقه الخضراء بغداد و با هزینه ای معادل 736 میلیون دلار احداث شد. ساختمان سفارتخانه به اندازه 5/2 برابر حد معمول از بر خیابان عقب نشینی کرده است. صدها نفر از کارمندان و تفنگداران دریایی (۵۵۰۰ کارمند) در آن اسکان یافته و سیستم آب و برق آن از شهر مستقل است.



فرم پادگانی سفارتخانه آمریکا بر ساحل فرات برای سایر نقاط جهان نیز تجویز شد و این مسئله واکنش شدید آمریکاییها را برانگیخت. به گفته یکی از اعضای کمیته روابط خارجی آمریکا (سناتور جان کریJohn Kerry )، این ساختمان زشت ترین سفارتخانه ایست که تا کنون دیده شده. وی گفته ما در حال ساختن قلعه های نظامی در سراسر جهان هستیم، ما خودمان را از مردم کشورهایی که در آن حضور داریم جدا کرده ایم...
در دوره وزارت هیلاری کلینتون، رویه ای کاملا متفاوت در پیش گرفته شد. در جولای 2009، انجمن معماران آمریکا، گزارشی را منتشر نمود که در آن توصیه هایی برای ارتقاء کیفیت طراحی سفارتخانه ها و بویژه تدوین استانداردهای انعطاف پذیرتری نسبت به SED ارائه شده بود. در سال 2010، OBO برای ارتقاء جنبه های زیبایی شناختی، مناسبت مکانی یا بعبارت دیگر مکانسنجی مناسب و نیز پایداری زیست محیطی در طراحی سفارتخانه ها، به تدوین دستورالعملی پرداخت تا بدینوسیله از شیوه مرسوم پیچیدن نسخه ای واحد برای همه نمایندگیهای سیاسی فاصله بگیرد. به گفته لوفلر این سیاست بهترین سیاستی بود که از دهه پنجاه میلادی توسط وزارت امور خارجه [در مورد طراحی سفارتخانه ها] اتخاذ شده بود.
طراحی سفارتخانه جدید ایالات متحده در لندن که جایگزین ساختمان قدیمی که توسط ارو سارینن (Eero Saarinen) و در اوج دوران معماری مدرن در دهه پنجاه طراحی شده بود میگردید. این بنا گرچه از سوی بعضی منتقدین معماری به باد انتقاد گرفته شده است، اما در هر حال روح جدیدی از پیوند میان دو جنبه طراحی و امنیت را به نمایش گذارده است. در این مجموعه، بجای دیوارهای ضد انفجار، ساختمان، بوسیله فضای سبز و آبنما از خیابان فاصله گرفته است تا سفارتخانه به وضوح به میزان کمتری، از زمینه کالبدی اطراف خود ایزوله گردد. طراحی انرژی کارای سفارتخانه آمریکا در پکن (کار اسکیدمور، اوینگز و مریل Skidmore, Owings & Merrill) که در سال 2008 افتتاح شد جوایز متعددی را ازآن خود نمود. علیرغم این طرز فکر، بکارگیری چنین روحیه ای در پروژه های حساسی نظیر طرح توسعه سفارتخانه های آمریکا در کابل و اسلام آباد بسختی فرایند تصویب را طی میکند.
سفارت آمریکا در لندن


با بروز اتفاقات چند روز اخیر و حملات متعدد به سفارت آمریکا، هنوز برای اظهار نظر در اینمورد که آیا چرخشی در سیاستهای احداث سفارتخانه ها توسط ایالات متحده و بازگشت به الزامات امنیتی گذشته بوجود خواهد آمد یا خیر زود است و OBO نیز نسبت به پرسشهایی که در این زمینه شده، پاسخی نداده است. سفارت آمریکا در قاهره که هفته پیش مورد حمله واقع شد بین سالهای 1982 تا 1987 ساخته شده و علیرغم بعضی بروزآوریهای امنیتی طی سالهای بعد، در زمان احداث آن، استانداردهای اینمن رعایت نگردیده بود. اگر این مجموعه بنا بود امروز ساخته شود هرگز در چنین موقعیتی (منطقه افلوئنت گاردن Affluent Garden District ، در فاصله چند دقیقه ای از مرکز شهر و میدان التحریر) ساخته نمیشد. در کنسولگری آمریکا در بنغازی (که حمله صورت گرفته به آن منجر به کشته شدن سفیر آمریکا، کریستوفر استیونز گردید) عدم حضور تفنگداران آمریکایی سبب وجود خلائی امنیتی شده، و ویژگیهای امنیتی دیگر نظیر شیشه های ضد گلوله و دربهای کامپوزیت که استفاده از آن در ساخت سفارتخانه ها مسئله ای عادیست رعایت نشده بود.
سرانجام باید اذعان کرد بنای ساختمانهای نمایندگی دیپلوماتیک در مناطقی که از نظر سیاسی حساس­ اند همواره مسئله ای مخاطره آمیز بوده و بویژه سفارتخانه های آمریکا همیشه بعنوان هدفی برای ستیزه جویان و معترضین به سیاستهای این کشور است. وجود خطاهای امنیتی در سفارتخانه هایی که مورد حمله قرار گرفتند کاملا مشخص است و نیاز به تغییر رویه های موجود احساس میگردد. استیونز دیپلماتی بود که معتقد بود ریسک ارتباط مستقیم با مردم محل ماموریتش ریسک با ارزشی است؛ مایه تاسف خواهد بود اگر مرگ وی بهانه ای برای ایزوله کردن دیپلوماتها پشت دیوارهای ضد گلوله و سیم های خاردار باشد.

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پانوشت: این مطلب ترجمه من است از مقاله ای با عنوان Foreign Policy: Bunker Mentality که با آدرس [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]http://www.npr.org/2012/09/17/161265050/foreign-policy-bunker-mentality[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] قابل مطالعه است.

منبع: http://argshahr.blogfa.com/post/81
[/FONT]
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام.من دارم سفارت ایران تو ایتالیا رو کار میکنم.چون یه جای حفاظتی و اطلاعاتیه، اطلاعات خاصی پیدا نکردم ،دوستان اگه اطلاعاتی دارین راهنماییم کنید ممنون میشم

ساختمان سفارت ایران ،طرحی براساس هندسه باغ ایرانی ساختمان های نمایندگی جمهوری اسلامی ایران (ساختمان سفارت، اقامتگاه سفیر، مدرسه) در شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، در سال 1380 توسط حسین شیخ زین الدین طراحی و اجرا شده است.
ایده ی اصلی طراحی سفارت براساس هندسه و جانمایی عناصر باغ ایرانی و الگوی حیاط مرکزی شکل گرفته است و عناصر طراحی آن یادآور طرح میهمانسرای حافظیه ی تهران است.

جانمایی حجم اصلی براساس محورهای موجود در سایت انتخاب شده است، به این معنا که دسترسی مستقیم به دو خیابان شمالی و شرقی برای دو کارکردی که مراجعان دارند فراهم شده و سطح باغ به فضای خصوصی سفارت اختصاص یافته است. آنچه که اندیشه های به کار رفته در طرح را برجسته می کند، برخورد نوآورانه با مفاهیم سنتی است، بطوریکه در طراحی ساختمان سفارت که به عنوان کوشک طراحی شده، فضاسازی، نوردهی و سبک کردن حجم، نه از سطوح پیرامونی به درون، بلکه از درون به بیرون صورت گرفته است.



در این بنا با شکستن مکعب در امتداد دو محور، نور به درون راه یافته و سازمان فضایی جدیدی حاصل آمده که ترکیب سه ایوانی بناهای سنتی ایران را یادآور می شود. طرح هندسه ی باغ، هرچند تقارن کلاسیک ندارد، اما محور آن با شکاف طولی کوشک هم امتداد شده و با الهام از باغ فین کاشان، منبع آب در کانون فضای خالی داخلی شکل گرفته، به بیرون جوشیده، در دو محور متقاطع جاری شده و در طول محور اصلی باغ ادامه یافته است.






از طرفی در طرح اقامتگاه سفیر، از ایده ی طرح الگوی خانه های ایرانی الهام گرفته شده است و با قرار دادن حیاط به عنوان مرکز تقسیم فضاهای داخلی طراحی شده است. ساختمان اقامتگاه سفیر از دو حجم برونگرا به شکل ساختمانی کشیده در امتداد شرقی-غربی در بخش فوقانی و حجم درونگرا در پیرامون یک حیاط مرکزی در بخش پایینی زمین سازمان یافته است. چرخش ساختمان اصلی نسبت به محور زمین، دو فضای باز قابل استفاده را به وجود آورده که فضای شمال شرقی به عنوان حیاط حصوصی تعریف شده است. مفصل میان ساختمان برونگرا و حیاط درونگرا حجمی مکعب شکل است که خود از فضای پر سالن پذیرایی اصلی و فضای خالی ایوان فوقانی ترکیب شده است.

ساختمان مدرسه در مجاورت زمین سفارت طراحی شده و ساختار اصلی آن از یک ساختمان چهار طبقه و یک بنای دو طبقه دور حیاط مرکزی تشکیل شده است. محوطه ی باز مدرسه از سه حیاط ورودی، حیاط پیرامون ساختمان اصلی و حیاط مرکزی-گودال باغچه- تشکیل شده که تراز همکف و گودال باغچه با سکوهایی پلکانی به هم مرتبط می شوند و فضاهایی را برای بازی، استراحت و ارتباط میان ساختمان ها به وجود می آورند.

آنچه در این طرح خود را نمایان می سازد، حجمی مکعب مستطیل شکل است که کلاس ها را در بر گرفته و با فرم حیاط ایرانی ترکیب شده است. هرچند المان های طرح یادآور معماری سنتی است، اما مداخله و حضور حجم اصلی در ساختار به زبانی نوتر ساخته و پرداخته شده است.






منتشر شده توسط سایت خبری / تحلیلی معماری نیوز در تاریخ ۱۳۹۰ پنج شنبه ۲ تير
کدخبر:4739منبع:سایت خبری / تحلیلی معماری نیوزتاریخ انتشار:۱۳۹۰ دوم تيرلینک خبر: http://www.memarinews.com/Pages/News-4739.aspx
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاهي به ساختمان جديد سفارت ايران در ژاپن

نگاهي به ساختمان جديد سفارت ايران در ژاپن

هويت ايراني، زير لفافه فن آوري ژاپني




ميثم معصومي
ساختمان جديد سفارت ايران در توكيو تابستان سال گذشته به بهره برداري رسيد. طراحي اين ساختمان كار مشتركي ميان شركت باوند از ايران و ني هون سكه ( يكي از بزرگترين شركت هاي طراحي در ژاپن) بوده، معمار اصلي اين پروژه حسين شيخ زين الدين است. اين پروژه يكي از مجموعه پروژه هايي است كه وزارت خارجه ايران در راستاي معرفي فرهنگ و فن آوري ايراني، ساختمان هاي مربوط به خود را در خارج از ايران با همكاري معماران بزرگ ايراني اجرا مي كند. يكي ديگر از پروژه هاي آشنا در اين زمينه كنسولگري ايران در فرانكفورت كار مهندس ميرميران است.
ساختمان سفارت دريكي از بهترين مناطق مسكوني در مركز توكيو قرار دارد؛ اين منطقه يكي از مناطقي است كه سفارتخانه هاي كشورهاي مختلفي در آن متمركز هستند. سايت سفارت در نبش دو خيابان باريك قرار دارد كه بار ترافيكي زيادي ندارند.
ساختمان سفارت ايران در توكيو ازتركيب يك مكعب مستطيل كه يك ضلع بلند آن داراي انحنايي به سمت داخل مستطيل با شعاع بسيار بزرگ و يك ديوار منحني شكل است كه از درون مكعب بيرون آمده است. فضايي كه ميان ديوار منحني و مكعب مستطيل درست شده است تبديل به يك آتريوم بزرگ شده كه از طبقه زير زمين تا طبقه دوم ساختمان ادامه دارد. سقف اين آتريوم شيشه اي است كه با استفاده از سازه كششي نگاه داشته شده و آتريوم را به صورت گلخانه اي باز و روشن درآورده است. كاربردهاي اين آتريوم مكاني براي پذيرايي رسمي و ورودي رسمي سفارتخانه بوده و مكعب مستطيل قسمت هاي اداري را درخود جاي داده است. ساختمان از لحاظ سيستم كاربردي بسيار ساده و روشن است. از ديگر نقاط برجسته اين ساختمان كه آن را از ديگر ساختمان هاي هم سنخ خود برتر مي سازد، اين است كه ذين الدين سعي كرده تا تصور امنيتي و بسته بودن ساختمان را از بين برده و ساختماني باز را طراحي كند. ضلع شمالي ساختمان كه مشرف به پاركينگ سفارت است به طور تقريبا كامل از شيشه ساخته شده و هرچند كه براحتي نمي توان تا نزديكي آن رفت، ولي مي توان از دور فعاليت كارمندان سفارت را ديد و بدين وسيله ارتباطي ديداري ميان اهالي محل و كارمندان ايجاد مي شود!
شيخ زين الدين در توضيح مفهوم كلي (concept) اين پروژه اينگونه مي گويد: معماري وسيله است كه با آن فرهنگ به تصوير كشيده مي شود؛ نهضت معماري از گذشته آغاز و تا آينده ادامه دارد و تاثيرگذار بر فرهنگ هاي مختلف است. سابقه تاريخي روابط ديپلماتيك مدرن قدمت چنداني ندارد، ولي اصول ساختمان هايي كه براي فعاليت هاي ديپلماتيك ساخته مي شود بسيار تغيير كرده است. در اوايل قرن 20 ميلادي سفارتخانه يك كشور در خارج، مكاني براي معرفي آن كشور بود ولي امروزه ساختمان سفارت دليلي بر ارزش انساني، وسيله اي براي نشان دادن ديدگاه كشور در برابر توسعه جهاني در روابط بين المللي است. بنابراين با آرزوي اينكه رابطه ميان كشور ميزبان و ميهمان هرچه بهتر بشود، بهتر است تا در طراحي سفارتخانه ها از عناصر معماري هر دو كشور استفاده شود.
ايجاد توازن ميان عنصرهاي معماري ايراني و توكيو به عنوان سايت، موضوع اصلي اين ساختمان است و با استفاده از مصالح و تكنولوژي كه با شرايط جغرافيايي ژاپن هماهنگ است، عنصرهاي ساده شده معماري ايراني به اجرا درآمده است.
در اين ساختمان تلاش شده تا عناصر ايراني، مانند حياط مركزي يا سطح ديوارهاي بزرگ استفاده شود. حياط مركزي وظيفه نورگيري ساختمان را به عهده دارد. ديوار منحني شكل دراين ساختمان به يادآورنده ديوارهاي خشتي در معماري ايراني است.


درجهت يكي از سياست هاي خارجي ايران كه تلاش براي نشان دادن شفافيت ايران و ايجاد حس نزديكي به ايران در ملت ميزبان است، شفافيت ساختمان هم يكي ديگر از موضوعات اين ساختمان بود. ولي با توجه به شرايط خاص امنيتي سفارتخانه كه نيازمند سيستم امنيتي پيچيده اي است، ايجاد همزمان شفافيت و امنيت در اين ساختمان يكي از اهداف اين پروژه بود. براي برقراري امنيت لازم در اين ساختمان از كمترين تعداد پنجره ها در طبقات پاييني ساختمان استفاده شده است....
همانطور كه زين الدين در توضيح مفهوم كلي سفارت بر اين نكته اشاره دارد كه هدف از اين ساختمان معرفي فرهنگ ايراني نيست، شما با ديدن اين ساختمان نمي توانيد ارتباط اين ساختمان و ايران را درك كنيد و تا توضيح مهندس شيخ زين الدين را نخوانيد نمي توانيد رابطه ديوار منحني و حياط مركزي را با معماري ايراني درك كنيد، زيرا كه اين دو عنصر كاملا در ادبيات مدرن اين ساختمان حل شده اند. از اين جهت معمار در به تصوير كشيدن مفهوم مورد نظر خود موفق بوده و مي توان گفت كه اين يك پروژه موفق است.
اين موضوع به نظر من نقطه قوت اين ساختمان است. هرچند من به شخصه با اين پيش فرض كه لازم نمي داند ساختمان سفارت نماينده اي از فرهنگ ايراني باشد موافق نيستم ،ولي اين سليقه شخصي من است و سليقه مهندس شيخ زين الدين چيز ديگر و قابل احترام تر از سليقه من، ولي نكته مهم در اينجاست كه زين الدين با مهارت فراوان توانسته است مفهومي را كه خواسته در اين ساختمان به نمايش بگذارد.
ولي يك چيزي در اين ساختمان من را آزار مي دهد و آن اين است كه هويت معمار را در اين ساختمان نمي توان تشخيص داد؛ چرا كه ساختماني كه ساخته شده است در عمل هيچ تفاوتي با ديگر ساختمان هاي ژاپني از اين دست ندارد، بخصوص اينكه شباهت بسيار زياد آن با ديگر ساختمان هاي شركت ني هون سكه دارد. شايد يكي از دلايل اين شباهت بسيار زيادي باشد كه احتمالا طراحي فاز دو به بعد ساختمان را بيشتر همكاران ژاپني مهندس ذين الدين انجام داده اند و استفاده از جزئيات ساختماني ( detail ) و مصالح رايج در ژاپن اين شباهت را بيشتر كرده است (احتمالا اين يك امر اجتناب ناپذير در معماري در خارج از كشور است). اين عوامل باعث شده اند كه هويت معمار و پشتوانه فرهنگي وي ديده نشود و همه محاسن و ويژگي هاي معمار در پشت آرايشي ژاپني كمرنگ شده، قابل تشخيص نباشد و اين جاي افسوس و صد افسوس است كه اينگونه كار مهندس زين الدين در ميان هزاران ساختمان ديگر ژاپني گم شده و نمي تواند برجستگي هاي خود را به نمايش بگذارد.
پينوشت:

CONTEMPORARY ARCHITECTECTURE - APRIL

منبع: http://www.hamshahrionline.ir
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تدوين استانداردهاي جديد امنيتي براي سفارتخانه هاي آمريکا

تدوين استانداردهاي جديد امنيتي براي سفارتخانه هاي آمريکا



دفتر پاسخگويي دولتي ايالات متحده آمريکا(GAO) گزارشي مبني برآسيب پذيري سفارتخانه هاي اين کشور دربرابر اعتراضات و تهديدات منتشر نموده و استاندارد امنيتي جديدي براي طراحي معماري اين ساختمان ها تدوين نموده است

مشرق--آنچه که در تحليل مسايل امنيتي ايالات متحده ضروري است، عنايت به اين نکته است که آمريکا همواره در کنش هاي امنيتي از مکتب سوم امنيتي يعني مکتب فرصت محور استفاده مي کند يعني آنکه تهديد را به عنوان يک مقوله بيروني تبيين نموده و آن را به فرصت تبديل مي نمايد. يکي از نقايص اين مکتب آن است که بايد همواره تهديدي موضوعيت داشته باشد تا بتوان آن را به فرصت تبديل نمود و آنگاه که صحنه خالي از تهديد بود به ناچار بايد تهديد را خود به وجود بياورند.






با عنايت به اين نکته، قابل ذکر است که کنش هاي ديپلماتيک يا نظامي آمريکا در جهان ، همواره افکار عمومي و ملت هاي جهان را عليه او تحريک نموده و ميزان بالاي تنفر از آمريکا را به مثابه امپرياليسم جهاني محقق نموده است. لذا طبيعي است که صورت عملي اين انزجار در تظاهرات ها و تجمع هاي اعتراضي در برابر سفارت خانه ها و دفاتر دولتي مربوط به امور خارجه اين کشور و گاه حمله و تصرف آنها نمود پيدا کند.
در چنين شرايطي دفتر پاسخگويي دولتي ايالات متحده آمريکا (GAO) در واشنگتن دي سي در سال 2008 گزارشي مبني برآسيب پذير بودن اغلب سفارت خانه هاي اين کشور دربرابر اين اعتراضات و حملات، منتشر نموده و تصريح کرده که اين ساختمان ها فاقد استاندارد هاي امنيتي است . در اين گزارش با اشاره به حملات موشکي امسال به سفارت خانه آمريکا در عراق، تصرف سفارت در بلگراد صربستان در سال 2008 ، حمله به کنسولگري در مکزيک، لبنان، تانزانيا، کنيا و... استاندارد جديدي براي طراحي و ساخت سفارت خانه ها ارائه نموده که معماران، در مطالعه و روند طراحي اين ساختمان ها آنها را مد نظر قرار دهند. از جمله :
- عقب نشيني 100 فوتي از لبه هاي خيابان ها براي محافظت از انفجار کنار معابر
- دارا بودن سايت هاي 15 هکتاري يا بيشتر
- دوري از مرکز شهر (که اغلب نمي توان سايت 15 هکتاري در آن جا يافت)
- کاهش استفاده از شيشه و کاهش سطح پنجره ها به کمتر از 15 درصد سطح ديوار ها
- استفاده از تکنيک هاي ساخت و ساز و مصالح مقاوم در برابر انفجار
در همين خصوص مرکز ابتکارات جهاني در دانشگاه کارولايناي شمالي آمريکا گزارشي را با عنوان "طراحي معماري در قرن ترور" براي سفارت خانه هاي ايالات متحده منتشر نموده است که حاوي عکس هايي از 20 سفارتخانه ايالات متحده و توصيف معماري حاکم بر آنها، و نيز روند طراحي و نمونه هايي از الگوي طراحي معماري جديد سفارت خانه هايي که مورد حمله قرار گرفته است مي باشد.

* فضاي شفاف بهتر از فضاي امنيتي

معمار کانادايي آرتور اريکسون ، دريافت کننده جايزه مدال طلاي انستيتوي معماري آمريکا و طراح سفارت کانادا در واشنگتن در مصاحبه اي اذعان داشته است که در طراحي سفارت آمريکا در کانادا ايده اي متفاوت را دنبال کرده که برخلاف ايجاد فضايي امنيتي، منجر به ايجاد حس دعوت کنندگي و ايجاد فضاي باز شده است. او توضيح مي دهد" اين رويکرد غلط است که ملاحظات امنيتي، مهمترين اولويت باشد. اما اگر شما مجبور به حفظ اولويت ملاحظات امنيتي هستيد، آن را پنهان کنيد. اولويت اين ساختمان ها را زيبايي قرار دهيد و بدانيد اگر يک ساختمان فوق العاده امنيتي بنا کنيد، مخالفان را براي خصومت و بمب گذاري بيشتر تحريک و تطميع مي کنيد."

منبع: http://www.mashreghnews.ir
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معماري ديپلماتيك

معماري ديپلماتيك

معماري ديپلماتيك - paya - 02-17-2013 11:23 PM

مقدمه : معماري ديپلماتيك تركيب پيچيده ي معماري ، سياست و قدرت در روند برنامه ريزي و ساخت سفارت خانه ها را آشكار مي كند. ( لويفر ، 1388 : 1 ) در اينجا براي درك صحيح معماري ديپلماتيك به بررسي مباني نظري معماري سفارتخانه هاي آمريكا مي پردازيم. معماري ديپلماتيك ، برنامه ي ساخت سفارت خانه(هاي آمريكايي) را در زمان جگ سرد ، با موشكافي و روشنيِ تمام بررسي مي كند. در آن زمان آمريكا براي نشان دادن تعهدش به هم پيمانان خود ، به عنوان يك ابرقدرت ، سفارت خانه هاي زيادي ساخت. اين ساختمان ها بسيار مدرن و از جنس شيشه ، آهن و بتن و با فضاهاي باز به عنوان نمادي از دموكراسي و آزادي بودند . ديري اما نپاييد كه اين ساختمان ها - كه اغلب از نظر ساخت و ساز ناكارآمد بودند – در محافل مختلف و به ويژه در كنگره ، جنجال برانگيخت. ( لويفر ، 1388 : 1 ) چگونه برنامه ي ساختمان سازي به ابزاري سياسي مبدل شد و اعضاي بانفوذ مجلس نمايندگان ، از آن براي قدرت نمايي و پيشبرد اهداف شخصي خود سود بردند. ( لويفر ، 1388 : 1 ) به دنبال جنگ ويتنام ، آرمان « سفارتخانه ي آمريكا ، مكاني آزاد و در دسترس » بر باد رفت. زماني كه سفارت خانه ها آماج تهاجم و ترور قرار گرفتند ، «امنيت» به عنوان اولويت نخست مطرح شد. تعداد پايتخت ها هم رو به افزايش بود و به تبع ، بار مسئوليت بيشتري را براي حضور بين المللي امريكا به اين كشور تحميل مي كرد . اكنون از سفارت خانه ها به كمك موانع بتني و سربازان مسلح و تجهيزات فراو.ان ، همچون استحكامات نظامي محافظت مي شود و ديگر نشان دهنده ي فضاي باز و آزاد قديمي نيستند. ( لويفر ، 1388 : 1 ) سفارت خانه هاي امريكا چگونه مي توانند در عصري كه همكاري بين المللي و ارتباطات الكترونيك ، مرزهاي جغرافيايي را روز به روز كمرنگ مي كنند ، دارايي به دردبخور ديپلماتيك باشند ؟ اكنون امريكا با چالش هماهنگ كردن ساختمان هاي خارجي مستحكم خود با جهاني به شدت متغير روبروست. ( لويفر ، 1388 : 1 ) برنامه ريزان وزارت امور خارجه ، بناهاي خود را از دهه ي 1950 به بعد ، بهتر از آنچه بود ساختند. ( لويفر ، 1388 : 1 ) كار ما به سان يك ملت ، چه بار معنايي براي (مردم) دنيا دارد ؟ جين .سي . لويفر در پاسخ به اين پرسش ، زيركانه به جايي سر مي كشد كه هنوز ، به شدت مورد غفلت است : معماري سفارت خانه هاي امريكا ؛ ديگر تكاپوي سياسي زيادي براي ساختن يك سفارت خانه وجود ندارد و از نگاه معمارانه ، چيزي بيش از يك معماري بغرنج به شمار نمي رود. چگونه دولتمردان ما كوشيده اند – با آميزه اي از دستاوردها – در فرامرزها ، با فولاد و سنگ ، نماينده ي ما باشند. ( لويفر ، 1388 : 1 ) معماري يا محصول فرآيندي استادانه و مجادله اي است يا اصلاً وجود ندارد.تمام ساختمان ها بر اثر چنين عواملي به وجود مي آيند ؛ اما در معماري ديپلماتيك وضعيت فراتر از حدّ متعارف است : معماران و سياستمداران دست اندركار بايد تعاملي را ميان عوامل مديريتي ، عملكردي ، مالي ، نمادين و برداشت عمومي در سرزمين هاي ميهمان و ميزبان به وجود آورند. ( لويفر ، 1388 : 7 ) . يكي از بزرگ ترين تفاوت سفارت خانه ي آمريكا با سفارت خانه هاي ديگر كشورهاي جهان بر اين فرض بنيادين است كه براي نخستين بار در سال 1954 به آن پرداخته شد. بر اساس اين فرض سفارت خانه هاي امريكا بايد متناسب و بازتابي از محيط پيرامون خود باشد. در حالي كه ساختمان هاي ديپلماتيك در واشنگتن تلاشي براي آنكه امريكايي به نظر برسند ، ندارند. معماران آمريكايي مي كوشند تا بر حالت بيگانگي ساختمان هاي (امريكايي) در سرزمين هاي دور و ديگر كشورها چيرگي يابند. آنها همچنين مي خواهند از اين تهمت كه ساختمان هاي بيرون از كشور تنها ويژه ي صادرات هستند ، خود را دور نگه دارند. مسئله ي ديگر در خصوص گرايش به معماري بومي (براي نمونه : تاج محل ) اين بود كه معماران همانند ديگر هنرمندان در صدد دست يافتن نوآوري ها و خلاقيت اند ؛ و همچنين ايجاد ساختمان هاي ممتاز و برجسته . اين عوامل و ديگر پديده ها در تركيب با همديگر موجب پيچيدگي در درك مفهوم معماري مي شود. ( لويفر ، 1388 : 10 ) اين مقاله دربرگيرنده ي بحث هاي داغي پيرامون توسعه طلبي فرهنگي و اينكه برنامه ي ساختمان ديپلماتيك امريكا بيانگر اين چيرگي است يا نه . ( لويفر ، 1388 : 10 ) بر خي بر اين باورند كه همسازشدني كه توسط امريكا اظهار شده ، ناخودآگاهانه در پاسخ به ملت هايي بود كه در شيوه ي پيوند برقرار كردن با موقعيت امريكا به عنوان يك ابرقدرت ، احساس ناخوشايندي مي كردند. از سويي ، ديگران بر اين باورند كه اين سياست چيزي كمتنر از تفسير تكبر و خودنمايي ملتي نيست كه تلاش در ناچيز شمردن ديگر ملت ها دارد و آنها را در حكم نمايشگران در محوطه ي پارك مي داند. ( لويفر ، 1388: 10 ). اگر به راستي معماري ، اثباتي بر توانمندي است ، پس برنامه ي ساختماني نشانگر وجهي از پيروزي و چيرگي ( ونه ضرورتاً وجه شومي براي آن ) است كه باز مي گردد به برنامه ريزي خوب آن . پيش بيني براي چنين نيت هاي سازمان يافته اي ساده انگارانه است. ( لويفر ، 1388: 10). به فرض آن كه صادرات ( فيلم ، مد و كمك هاي خارجي ) عناصري براي چيرگي باشند ، اما واردات (نفت ، ماشين و رايانه) بسيار بيش از صادرات است ؛ كه بسته به توجه مردم ، برخي چيزها را ضروري تشخيص مي دهند و برخي را نه. ( لويفر ، 1388 : 10 ) تلاش براي صادر كردن دموكراسي شايد يك كنايه باشد ، ولي صادر كردن هنوز ارزشمند است. ( لويفر ، 1388:10). به دليل تغييرات مداوم اوضاع جهاني ، نياز قانوني به گسترش امنيت است كه بر شيوه هاي معماري اثر مي گذارد يا آنها را تغيير مي دهد . با توجه به بودجه ي ناكافي امور خارجي ، براي فراهم كردن بودجه ي پروژه هاي نو و نگهداري و نگهباني چنين ساختمان هايي به عنوان آثار تاريخي ، نياز به فروش مستقلات موجود است ، كه منطقي به نظر نمي رسد. اما آنها ساختمان هايي با ويژگي تاريخي براي امريكا هستند و نيازمند رويكردي است كه آنها را پيش از فروخته يا واگذار شدن يا از دست رفتن ، دست كم ثبت و مستند كند تا وزارت امور خارجه بتواند روند تاريخي آنها را بايگاني كند و تاريخ پژوهان آينده بتوانند اين وجه از ديپلماسي را بهتر واكاوي و تفسير كنند. ( لويفر ، 1388: 11 ). در مارس 1946 ، موقعي كه وينستون چرچيل از خطر كشيده شدن « پرده يي آهنين » بر روي اروپا خبر مي داد ، جنگ سرد – پيشاپيش – در ذهن سياستمداران و سياست گزاران در حال شكل گرفتن بود . زود معلوم شد كه تحريكات شوروي ، امريكا را به وارد شدن در نبردي واداشته است كه مرزهاي آن ، مرزهاي معمولي ميدان هاي نبرد نبود. دكترين ترومن ، كه هدف آن محدود كردن توسعه ي شوروي در اروپا بود ، نخستين واكنش در اين زمينه بود. واكنش ديگر ، ايجاد « آژانس اطلاعات ايالات متحده » (USIA) بود ؛ و باز برنامه ي بسيار كگسترده تر ساخت و ساز سفارت خانه ها پاسخي ديگر بود براي چالش هايي كه در آن موقع پيش روي ملت آمريكا قرار داشت. ( لويفر ، 1388 : 15 ) . بررسي نخستين تلاش هاي آمريكا براي سفت كردن جاي پاي خود در جهان : سال هاي اعتماد به نفس پس از جنگ جهاني دوم كه اين برنامه از نظر ديدگاه و مقبوليت آن به اوج خود رسيده بود ؛ دوران پرآشوب دهه هاي 60 و 70 كه مشخصه ي آن ترديد سياست مداران و افزايش توجه به مسئله ي امنيت بود ؛ و رويدادهاي اخير ، از جمله حمله هاي تروريستي و پيمان هاي همواره در حال تغيير كه ديدگاه سياسي دوران پس از جنگ سرد را تشكيل مي دهد. ( لويفر ، 1388 : 15 ). برنامه ي ساخت و ساز سفارت خانه ها ، بخشي از تلاش گسترده تر امريكا براي تعريف نقش جهاني اش بوده و هست. سفارت خانه هاي جديد نيز مانند برنامه ي تبادل آموزشي « فول برايت » - كه هدف آن افزايش تفاهم بين المللي است و به عنوان ژستي خيرخواهانه مورد تمجيد جهاني قرار گرفته – به عنوان نشاني از حسن نيت و تعهد امريكا مورد ستايش قرار گرفته است ؛ و معماري مدرن آنها ، كه در اواخر دهه ي 1940 معرفي شد ، به عنوان نمادي از گشاده رويي سياستي مردم در آمده است. ( لويفر ، 1388 : 15 ). « سفارت خانه » ، ساختماني است سرشار از بار نمادين كه منحصراً توسط سياست ملي ،امور خارجه و مجموعه اي پيچيده از ضرورت هاي نمودي (تصويري) تعريف مي شود. سفارت خانه ها ، مانند ساختمان هاي اداري ، نه تنها به لحاظ برنامه ها و موقعيت نامتعارفشان ، بلكه از نظر ارباب رجوع شان نيز با پروژه هاي معمول تفاوت دارند. (يعني) آنچنان كه معمول است ، يك نوع ارباب رجوع ندارند. ؛ بلكه ارباب رجوع آنها بسيار متنوع است . وزارت امور خارجه ، خدمات خارجي ، كميته هاي نظارت كنگره ، دولت هاي ميزبان و سفيران ، همه و همه اين ساختمان ها را از آن خود مي دانند ؛ همچنان كه ماليات پردازهاي امريكايي . كساني كه عملاً در اين ساختمان ها كار مي كنند نقش و مشاركت چنداني در فرآيند شكل گيري سفارت خانه هاي جديد ندارند. به همين خاطر تعجبي هم ندارد كه تاريخچه ي ساخت و ساز سفارت خانه ها بيانگر نوعي رقابت و مصالحه است. ( لويفر ، 1388: 16 ). ايالات متحده ي امريكا ، برخلاف رژيم هاي مستبد ، و نيز بر خلاف بسياري از دولت هاي دموكراتيك كه در آنها پارلمان ناظر بر اقدامات سياسي است اما فقط اعمال نظر اندكي دارد ، به ديپلماسي اي مي بالد كه كنگره ي منتخب آن ، در آن نقشي اساسي ايفا مي كند . تصميم سياسي مبني بر تعيين مكان سفارت خانه ، برآورد هزينه ي آن ، و حتي شكل و شمايل آن ، نتيجه ي تعامل ميان وزارت خانه هاي اجرايي و كنگره است. بدون درك نقشي كه نمايندگان منتخب بازي مي كنند و طرزي كه موضوعات به ظاهر نامربوط ، به گونه يي سياسي با هم جفت و جور مي شود ، سر در آوردن از برنامه ي ساخت و ساز سفارت خانه ها ناممكن است . ( لويفر ، 1388 : 16 ). امريكا تا اواخر دهه ي 1920 ، كه تازه كنگره ضرورت بهبود وجهه ي خارجي را تشخيص داد ،بيش از چند سفارت درخارج نساخته بود . ضرورت وجود ساختمان هاي خارجي ، قبل از جنگ جهاني دوم هم حس مي شد ؛ اما پس از جنگ بود كه امريكا به فكر توسعه ي بيشتر منافع جهاني اش افتاد ؛ و تا پيش از آن زمان ، اعتباري براي تحقق برنامه هاي عظيم ساخت و ساز وجود نداشت. ( لويفر ، 1388 : 16 ). « مدرسه ي عالي طراحي هاروارد » داشت اولين نسل معماران مدرنيست امريكا را بيرون مي داد ؛ گروهي شامل « جان كارل وارنك » ، « ادوارد لارابي بارنز » ، « جان يوهانسن » ، «آي .ام.پي » و « پال رودولف » . اين معماران و استادان مشهورشان ، « استادان باوهاوس » ، « والتر گروپيوس » و « مارسل بروئر » همه در مسابقه هاي طراحي سفارت خانه هاي مهم وزارت امور خارجه برنده شدند. ( لويفر ، 1388 : 18 ). هيچ عاملي مهم تر از اين نكته نيست كه چطور در سال هاي پس از جنگ جهاني دوم ، مدرنيسم در معماري به دموكراسي نزديك شد. مدرنيسم رفته رفته ، از طريق ارتباط با مدارس پيشرو معماري و از راه يك رشته مسابقه ها و نمايشگاه هاي معتبر ، در امريكا مقبوليتي به دست آورد. با اين همه ، تعداد ساختمان هاي مدرن و شاخصي كه مي شد آنها را در اواخر دهه ي 1940 در امريكا مشاهده كرد ، چندان زياد نبود . با وجودي كه شركت هاي خصوصي راغب بودند كه خود را با اين نگاه جديد پيوند دهند ، غالب«حاميان امريكايي هنر » ، كه برجسته ترين آنها خود دولت امريكا بود ، هنوز از استفاده از معماري مدرن در داخل كشور واهمه داشتند. ( لويفر ، 1388 : 19 ). همانطور كه معماران روسي با قيافه هاي سنت گراي « معماري استاليني » تجديد پيمان مي كردند ، و عظمت و عناصر كاملاً كلاسيك و تزئينات معماري متكلف را دوباره باب مي كردند ، معماران امريكايي مشتاق حركت در سويي مخالف بودند . امريكايي ها كه ديگر به پيوند ميان دموكراسي و يونان يا رم باستان علاقه اي نداشتند ، دموكراسي را با تازگي ، گشاده رويي ، انتزاع ، ابهام و نوآوري فن آورانه و راحت و مناسب همگن مي دانستند. ( لويفر ، 1388 : 19 ). سفارت خانه هاي امريكا ، به صورت نمادهايي از ايالات متحده ي امريكا در آمد . كشوري با آرماني به عنوان ملتي پويا و رو به آينده . از اين رو ، خود ساختمان ها نقش آگهي هاي – يا شايد شعارهاي – فرهنگي را داشت ؛ اما در عين حال بازتابي هم بود از نظريه معماري كه به عقد ضرورت سياسي درآمده بود. بنابراين جاي تعجب نيست كه خود نمادها كه ايهام داشت ، ناگهان به صورتي آراسته ، ظريف ، تزئيني و پر زرق و برق درآمد. گرچه اين ساختمان ها عموماً پشت پرده اي از چوب ، فلز يا مصالح ساختماني پنهان بود ، توجه آدم را به گشاده رويي ديوارهاي شيشه اي ، قابل دسترسي بودن فضاها و نونواز بودن آشكار آنها جلب مي كرد. ( لويفر ، 1388 : 20 ). برنامه ي ساخت و ساز امريكا در دهه ي 1950 جلوه اي از خودنمايي امريكا براي وجهه ي ابرقدرتي بود. اين امر نتايجي اجتماعي ، فرهنگي ، بوروكراتيك و روان شناختي را در بر داشت. ( لويفر ، 1388 : 20 ). تعريف ديپلماسي : ديپلماسي ( به فرانسوي : Diplomtie ) به دانش ارتباط ميان سياست مداران و سران كشورهاي جهان گفته مي شود . به سياست مداري كه در كار ديپلماسي است ديپلمات مي گويند و كاري را كه به ديپلماسي وابسته است را ديپلماتيك مي خوانند. اقناع ، مهم ترين ابزار و دستاورد ديپلماسي است . پيشنهاد پاداش و تهديد به مجازات نيز در بين ابزارهاي ديپلماسي هستند. اين پيشنهاد پاداش و تهديد مجازات ، مي تواند مستقيم و از راه كارگزاران سياست خارجي و يا غيرمستقيم از راه رسانه ها و واسطه ها انجام پذيرد. ديپلماسي وسيله اي است كه سياست خارجي با استفاده از آن ،به جاي جنگ ، از راه توافق به هدف هاي خود مي رسد و براساس اين تعريف آغاز جنگ ، شكست ديپلماسي است ؛ ولي گروهي بر اين عقيده اند كه ديپلماسي در دوران جنگ و پس از آن نيز مي تواند دوام داشته باشد . ديپلماسي بر حسب سنت هميشه به وسيله ديپلمات هايي كه به دولت هاي ديگر معرفي مي شده اند ، اعمال مي شده است ؛ اما رؤساي دولت ها و وزيران خارجه نيز كم كم در اين كار شركت مي كنند. با پيدايش جامعه ملل ، ديپلماسي از حالت عمل دوجانبه خارج شد ؛ امروزه ديپلماسي حالت نيمه علني به خود گرفته و افكار عمومي را تحت تأثير قرار مي دهد. ( بهشتي ، 1369 : 65 ). فصل هاي مقاله حاضر به شرح زير معرفي مي شود : فصل 1 - « سال هاي اوليه » : به اين امر مي پردازد كه چطور فرياد اعتراض بازرگانان و ساير كساني كه از شرايط اقامتگاه هاي امريكا در خارج به ستوه آمده بودند ، كنگره را به صرافت انداخت كه قانوني را براي استفاده از بودجه هاي عمومي به منظور خريد و ساخت ، ساختمان هاي خارج از كشور به تصويب برساند. تا آن موقع ، ديپلمات هاي امريكايي و كارمندان كنسولگري ها براي خانه و دفتر كارشان در خارج از كشور ، از جيبشان مايه مي گذاشتند . در سال 1926 « قانون پورتر » (Porter Act ) باعث ايجاد « كميسيون ساخت و ساز خدمات خارجي » (FSBC) شد و برنامه ساختمان سازي در خارج را پي ريزي كرد كه از سال 1936 به بعد ، سرپرستي آن بر عهده « فدريك آ. لاركين » گذاشته شد. ( لويفر ، 1388 : 20 ). فصل 2 - « توسعه ي پس از جنگ » : نشان مي دهد چطور برنامه ساختمان سازي ، كه اعتبارات آن از اعتبارات جنگي تأمين شد ، پس از جنگ جهاني دوم به سرعت رشد كرد ؛ چطور« اف بي او » براي پروژه هاي آينده زمين خريداري كرد ؛ چطور ابتدا اقامتگاه ها و كنسولگري هايي با ظاهري سنتي ساخت ؛ و چطور بعداً شروع به ساخت ساختمان هاي اداري مدرن كرد. به دنبال شكسته شدن سنت ساختمان سازي دولتي ، در سال 1948 ، معمار ارشد لاركين ، « ليلاند دابليو . كينگ » دو تن از مدرنيست هاي معروف - « والاس . ك . هريسون » و « ماكس آبرامويتز » - را براي طراحي سفارت خانه هاي امريكا در ريودوژانيرو و هاوانا برگماشت. ( لويفر ، 1388 : 20 ) . فصل 3 - « مدرنيسم در وزارت امور خارجه » : به بررسي پروژه ها ( ي مدرن) مي پردازد ؛ و اينكه چرا در كنگره با اين ساختمان ها اين همه مخالفت كردند؟ ساختمان هايي كه معمولاً با برج جديد سازمان ملل در نيويورك مقايسه مي شوند. ( لويفر ، 1388 : 20 ). امريكا كه با وظيفه ي خطير انعقاد پيمان هاي سنگين و حفظ تعادل با روس ها روبرو بود ، وظيفه ي كمك به نوسازي وتعالي دموكراسي درقلمروهاي دشمنان سابقش – آلمان و ژاپن- را نيز در پيش رو داشت. ( لويفر ، 1388 : 21 ). فصل 4 - « صدور دموكراسي توسط امريكا » : به اين تلاش و به شيوه هايي مي پردازد كه بر برنامه ي ساختمان سازي اثر گذاشت. در اينجا اين مطلب بررسي مي شود كه چطور خانه سازي هاي جديد براي كارمندان در توكيو توسط « ريموند رادو » به گونه اي نمادين ، توجه امريكا را به يك ژاپن مدرن به اثبات رساند. همچنين نشان مي دهد كه امريكا چگونه با معماري « برنامه ي آلمان » - شامل 40 ساختمان با هزينه ي تقريبي 19 ميليون دلار – به شكلي مشابه ، تعهد خود را به آلمان به انجام رساند. ( لويفر ، 1388 : 21 ). فصل 5 - « معماري مدرن زير آتش » : رويدادهاي مربوط به پيروزي جمهوري خواهان در سال 1952 ، و تأثير آن را بر برنامه ي ساختمان سازي خارجي بررسي مي كند. هر چند ، « كينگ » توانست يك طرح 90 ميليون دلاري را در سال 1952 ، قبل از انتخابات ، به تصويب برساند ؛ اما پس از آن ، مجلس قانون گذاري و كار به دستان نورسيده ي وزارت امور خارجه ، آرام آرام ميدان را بر اف بي او ، اداره اي كه سال ها از نوعي خودمختاري نامتعارف برخوردار بود ، تنگ كردند. در جوّي بگيروببند ، كه تا حدودي بر اثر هياهوي مك كارتي ايجاد شده بود ، « كينگ » به سوء مديريت متهم شد . كار به دستان نورسيده ي وزارت امور خارجه « سبك به اصطلاح بين المللي » را محكوم كردند و به او (اف بي او ) دستور دادند كه به طرح هايي بپردازد كه از قصرهاي دوره ي رنسانس الهام گرفته است. به همين جهت ، پيش از آمدن مشاوران جديد براي به راه انداختن مجدد اف بي او ، كارهايي كه در حال انجام بود معوق ماند. ( لويفر ، 1388 : 21 ). فصل 6 - « به هم خوردن ترازوي قدرت »:به بررسي اين مطلب مي پردازد كه چطور برنامه ي ساختمان سازي ، دوباره كمافي السابق توسعه يافت ؛ چرا معماران وفادارترين قهرمانان آن شدند ؟ و چرا منتقدان كنگره اين قدر در مورد چيزي كه تصور مي كردند معماري متظاهرانه باشد نگران بودند ؟ تحولات سياست خارجي چگونه بربرنامه ي ساختمان سازي اثرگذاشت ؟ و اينكه چطور قدرت سياسي و زيبايي شناختي ، ميان نهادها و افرادي كه تصميم هاي آنها سياست عمومي را شكل مي داد ، توزيع شد : اعضاي كنگره ، مجريان وزارت امور خارجه ، كار به دستان كاخ سفيد ، كاربه دستان خدمات خارجي ، سفيران ، رهبران خارجي ، معماران ، طراحان محلي و عموم مردم ، جه در امريكا و چه در خارج ، همه و همه خود را « كارفرماي » اينگونه عمليات طراحي مي دانستند. وزارت امور خارجه ، به عنوان بخشي از سازماندهي جديد سياسي ، يك هيئت تجديدنظر طراحي را از « متخصصان » برجسته گماشت تا انتقاد كنگره را نسبت به برنامه ي ساختمان سازي تعديل كند. ( لويفر ، 1388 : 21 ). فصل 7 - « كميته ي مشاوره ي معماري » : به معرفي اولين شركت كنندگان در اين كميته مي پردازد و بررسي مي كند كه چطور آنها معماراني جديد را براي انجام پروژه هاي متعددي كه در دستور كارشان بود انتخاب كردند ؟ چطور طرح ها را ارزيابي كردند ؟ و نقش رئيس جلسه در اين تلاش چه بوده است ؟ همچنين چطور معماران باز هم بُعد سياسي ديگري را به برنامه ي كاري اضافه كردند ؟ اين كميته همچنين ثابت كرد كه كه تلاش آنها مطابق معمول « غيرسياسي » بوده است . اف بي او با رهبري هيئت رئيسه ي جديد ، به ساخت ساختمان هاي مشخصاً مدرن ادامه داد. سياست جديد طراحي اف بي او ، معماران را در تدارك طرح هايشان در جهت ملاحظه ي دقيق آب و هوا ، محل و آداب محلي هدايت كرد. طراحي ساختمان طوري در نظر گرفته شد كه با محيط همساز شد ، نه آنكه همچون مزاحمي اجنبي سربرآورده باشد. ( لويفر ، 1388 : 22 ). فصل 8 - « اوج برنامه ريزي » : ديدي كلي را از برنامه هاي جاري سال هاي 1955 و 1956 و 1957 ارائه مي دهد ؛ و توضيح مي دهد كه چرا در سال بعد ، اين برنامه ها به اوج شكوفايي رسيد. معماران واقعاً تا چه حد آب و هوا را در نظر مي گرفتند ؛ و اينكه چطور تلاش مي كردند تا آن جعبه هاي شيشه اي مدرنيستي با آب و هواي حاره اي جور در آيد. چطور معماران ، آداب محلي را در كارهايشان منظور كردند ؟ مدرنيست ها با وجودي كه از لحاظ نظري التقاط گرايي را دون شأن خود مي دانستند ، مواردي را از سنت هاي محلي وام گرفتند تا سبك بين المللي را با ويژگي هاي منطقه اي تطبيق دهند. ( لويفر ، 1388 : 22 ). فصل 9 - « معماران حرف خود را مي زنند » : به مطالعات موردي در پروژه هاي « ادوارد دارل استون » ، « ايرو سارينن » و « مارسل بروئر » مي پردازد. « استون » در طرحي – كه به نشان حرفه اي او تبديل شد – تاريخ و تخيل را به گونه اي درهم آميخت كه سفارت خانه ي « دهلي نو » را به عنوان نماد تعهد امريكا به هند در دهه ي 1950 به يادماندني كرد. ( لويفر ، 1388 : 22 ). فصل 10 - « بن بست دوبلين » : چطور برنامه ي ساختماني در مبارزه ي قدرت كه اندكي با معماري ارتباط داشت به دام افتاد و چطور با خشكيدن منابع مالي ، بحران مالي ايجاد شد و اف بي او مجبور شد براي اعتبارات جديد دوباره به كنگره روي آورد. اينكه چطور دست آخر كندي ، رئيس جمهور وقت ، اين بن بست را گشود . تجديدنظر در سياست طراحي اف بي او در سال 1961 پاسخي بود به نگراني راجع به امنيت در اقامتگاه هاي خارج از كشور . ( لويفر ، 1388 : 23 – 22 ). فصل 11 - « طعمه هايي براي ايجاد وحشت » : تأثير امنيت را بر معماري سفارت خانه اي مطرح مي كند ، و اينكه چطور معيارهاي جديد امنيتي دارند سفارت خانه ها را به گونه اي مدرن از جان پناه هايي قلعه وار تبديل مي كنند. اين فصل به رسوايي هايي در مورد املاك امريكا در قاهره و مسكو مي پردازد كه تصويري سياه از اف بي او به دست دادو كنگره را به پادر مياني واداشت. اين فصل همچنين به ارزيابي رويدادهايي مربوط به افتتاح مجموعه اي از سفارت خانه ها در كشورهاي تازه استقلال يافته ي شوروي سابق مي پردازد. برنامه ي ساختمان سازي خارجي بار ديگر بر سر دوراهي قرار گرفت . پس از جان سالم به در بردن از چالش هاي جنگ سرد ، اين برنامه اكنون با كنگره اي سخت گير و خشك روبروست كه دائم بر كم كردن اعتبارات كمك هاي خارجي و عمليات خارجي تأكيد مي ورزد. روند جهاني شدن اقتصاد ، به استقلال بيشتر – نه كمتر – كشورهاي جهان مي انجامد . به همين جهت اهميت سفارت خانه ها روز به روز افزايش مي يابد. زيرا تجارت و سياست ، شيوه هاي جديد بازرگاني و همكاري بيشتر ميان كشورها را مي طلبد ، و جدا كردن منافع امريكا از منابع ساير كشورها روز به روز كاري مشكل تر مي شود. براي درك چگونگي تعامل ميان معماري و سياست و فهم تغييرات دامنه داري كه هم اينك در حال وقوع است ، لازم است به سال هاي اوليه اين قرن بازگرديم ؛ هنگامي كه كنگره متقاعد شد كه دفاتر و اقامتگاه هايي را براي ديپلمات هاي امريكايي در خارج از كشور تدارك ببيند. ( لويفر ، 1388 : 23 ). فصل اول : سال هاي اوليه در سال 1821 ، سلطان مراكش بنايي را در « تنجه » به امريكا پيشكش كرد. اين بنا « مقر هيئت نمايندگي » امريكا شده و از آن زمان تاكنون ، امريكا همچنان مالك اين قديمي ترين ساختمان ديپلماتيك خود است (تصوير 1 ). (لويفر ، 1388 : 25 ). چون سفارت خانه ها ، اقامتگاه هايي رسمي بودند كه با سفرا سروكار داشت و چون هيچ ديپلمات امريكايي تا اواخر قرن نوزدهم ، در رده ي سفير انجام وظيفه نكرده يود ، تا آن موقع امريكا سفارت خانه اي واقعي نداشت ؛ بلكه از آن گروه كشورهايي بود كه حضور خارجي اش با « هيئت نمايندگي ديپلماتيك » انجام مي شد و توسط ديپلمات هاي پايين رتبه تري – معمولاً كاردار – اداره مي شد كه در ساختمان هايي با نام « مقر هيئت نمايندگي » كار و زندگي مي كردند. (لويفر ، 1388 : 25 ). خدمات ديپلماتيك و كنسولي ، تا سال 1924 جدا از هم وجود داشت . ديپلمات ها سرگرم مسائل نمايندگي بودند و كنسول ها نيز با مسائل مربوط به گذرنامه ، رواديد و امور بازرگاني سروكار داشتند . هر كجا كه امريكايي ها درگير تجارت بودند يا هر كجا كه زمينه هاي تجاري مهيا و آماده به نظر مي آمد ، مقر كنسولي تأسيس مي شد. تا سال 1840 ، در مقايسه با 20 جايگاه ديپلماتيك ، 145 جايگاه كنسولي وجود داشت. (لويفر ، 1388 : 27 ). امريكا در سال 1910 ، با توجه به منافع مالي جهاني اش ، فقط در چهار پايتخت خارجي ، صاحب املاك ديپلماتيك بود : قسطنطنيه ( استانبول فعلي ) ، پكينگ ( پكن فعلي ) ، توكيو و بانكوك ، و در منطقه ي بين المللي تنجه. (لويفر ، 1388 : 28 ). با وجودي كه هنوز براي معماري سفارت ، الگوي پذيرفته شده اي وجود نداشت ، اين را درك مي كردند كه يك الگوي كلاسيك ( براي اين منظور ) مناسب است. مقر هيئت نمايندگي (امريكا) در پكن توسط يك معمار دولتي طراحي شد كه براي نظارت بر ساخت و ساز (ساختمان ياد شده) به آنجا سفر كرده بود ، و بيشتر مصالح ساختماني از امريكا وارد شد. (لويفر ، 1388 : 29 ). پيش از اينكه امريكا ، ساخت سفارت خانه ها را آغاز كند ، زماني كه وزارت امور خارجه فقط مي توانست ساختمان هايي را بخرد كه نقش اقامتگاه يا دفتر (نمايندگي ) را داشته باشد ، معمولاً تنها ساختمانهاي موجود ، خانه هايي بزرگ و حتي كاخ مانند بود. (لويفر ، 1388 :35). موقعي كه وزارت امور خارجه شروع به ساخت سفارت خانه هاي خود كرد ، معماران آن معروف شدند و خانه هاي امريكايي به عنوان الگو به طرزي گسترده مورد بهره برداري قرار گرفت. (لويفر ، 1388 : 36 ). وقتي كه سفارت خانه از هدف مسكوني اش فاصله گرفت ، خانه ها ديگر الگوهايي لزوماً مفيد نبود. يعني طراحي ساختمان هايي كه عملكردهاي متفاوتي داشته باشند ؛ بخشي از آن خصوصي باشد وبخشي عمومي،بخشي تشريفاتي باشدوبخشي معمولي.(لويفر، 1388 : 37 ). معماران براي اولين پروژه هاي ساخت و ساز سفارت خانه در توكيو و پاريس ، از اصول هنرهاي زيبا – كه تأكيد آن بر وضوح طرح ، همبستگي بخش ها و تناسب بيان (معمارانه) بود – تبعيت مي كردند. (لويفر ، 1388 : 37 ). امريكايي ها از اولين سال هاي نمود ديپلماتيك امريكا ، درباره ي تسهيلات و هزينه هاي ناضرور براي آنچه ادعا مي شد « زلم زيمبو» ترديد نشان مي دادند. (لويفر ، 1388 : 48 ). فصل دوم : توسعه ي پس از جنگ دوره ي بين 1946 تا 1954 ، دوره ي گذرا براي برنامه ي ساخت و ساز خارجي بود. بازار ، پر از املاك با قيمت خوب بود. بودجه ي خريد حاضر و آماده بود ؛ و اف بي او استطاعت آن را داشت كه مكان هايي را به اميد استفاده ي آينده بخرد. (لويفر ، 1388 : 57 ). هر چند كه اولين پروژه هاي پس از جنگ در خود امريكا ، وتوسط معماراني محافظه كار و با ذهني سنتي طراحي مي شد ، اما روز به روز كارهاي بيشتري به شركت هاي خصوصي واگذار مي شد كه در عرصه ي معماري ممتاز با حال و هواي كاملاً مدرن شناخته شده بودند. (لويفر ، 1388 : 57 ). در اولين سال هاي برنامه ي ساخت و ساز پس از جنگ ، يعني وقتي كه سياست تجديدنفوذ شوروي در دستور كار سياست خارجي اولويت داشت ، وزارت امور خارجه با پروژه هايي بزرگ در آلمان ، يونان ، تركيه ، ايران ، هند و پاكستان پيش مي رفت.اين كشورها كه از نظر جغرافيايي ، يا با شوروي ،يا با هم پيمانانش هم مرز بودند ، اهدافي اوليه براي رخنه ي كمونيسم تلقي مي شد. (لويفر ، 1388 : 58 ). نخستين سال هاي پس از جنگ ، زمان تغيير جهت از ساختمان هاي اجاره اي در مكان هاي پراكنده به طرف ساختمان هايي كنار هم و با تملك دولتي ؛ وزمان تغييرتأكيد از« اقامتگاه- هاي سفير » به « ساختمان هاي اداري » (سفارت خانه ) بود. اين ساختمان هاي اداري جديد طوري طراحي شده بود كه در مقابل دزدي و آتش سوزي ايمن بود ، اما حمله هاي تروريستي و بمب گذاري هاي انتحاري در آن موقع امري ناشناخته بود . به همين خاطر ايمني در برابر اين خطر در نظر گرفته نمي شد. (لويفر ، 1388 : 61 ). گسترش استفاده از تجهيزات ارتباطي پيچيده نيز به سفارت خانه هاي بزرگ تر با طرح هاي پيچيده تر راه يافت. براي حفاظت از فعاليت هاي سياسي حساس و تجهيزات جديد ارتباطي كه براي جمع آوري ، نگهداري و انتقال اطلاعات حساس به كار مي رفت ، رسفارت خانه هاي جديد به محيط هايي امن نياز داشتند . اين مكان ها بايد طوري طراحي مي شد كه به ويژه ضدصوت بوده ، و از نظر دسترسي و بهره مندي از گرمايش و سرمايش مناسب كاملاً قابل كنترل باشد. (لويفر ، 1388 : 62 ). پس از جنگ ، وقتي مقامات سفارت فهميدند كه تأسيسات موجود در پاريس هرگز كفايت نمي كند ، شروع كردند به اضافه كردن زمين هاي اجاره به مستغلات امريكا. (لويفر ، 1388: 71 ). فصل سوم : مدرنيسم در وزارت امور خارجه وزارت امور خارجه ، اولين سفارت خانه هاي كاملاً مدرن خود را در ريودوژانيرو ( 52- 1948) و هاوانا ( 52-1950) ساخت. در همان حال نيز در پاسخ به ضرورت هاي فوري به فضاي ادراي و مسكن سازي ( براي كاركنان سفارت خانه هاي امريكايي) در اروپا ، اف بي او دفاتري منطقه اي در پايتخت هاي مهم اروپا ايجاد كرد. (لويفر ، 1388 : 83). ساختمان سازمان ملل متحد با شكل هندسي ساده و عريانش ، استفاده اش از شيشه و فولاد و مصالح مدرن مانند آلومينيوم و ردّ آشكار مكان و اشاره هاي تاريخي و حتي اقليمي به عنوان عوامل تأثيرگذار بر طرح ؛ به بيان بارز مدرنيسم تبديل شد – كه در اين مورد به حق عنوان « سبك جهاني »به آن داده شد- . مكان تجمعي براي مردمان سراسر جهان ؛ مكاني كه مي توانست و بايست به همه خير مقدم گويد و اعلام كننده ي مساوات جهاني باشد. در حاليكه به نظر برخي ها همانندي مكانيكي و طرح شبكه مانند بخش هاي آن ، تجليل از بروكراسي بود ، ديگران آن را پيروزي فن آوري مي ديدند. راه حلي بي امضاء و مناسب براي مسئله ي طراحي معماري هاي عمومي بزرگ مقياس در جهان پس از جنگ . هر چند كه سازمان ملل مورد تمجيد گسترده ي معماران مدرنيست قرار گرفت ، بعدها ارتباط ميان ساختمان سفارت خانه ها و ساختمان سازمان ملل ، به ضرر اف بي او تمام شد. (لويفر ، 1388 : 93 ). ناآرامي هاي سياسي در واشنگتن باعث شد كه اف بي او كار روي سفارت خانه ها در آتن و اسلو و آپارتمان هاي كارمندان در پاريس و داكار را به تعويق بيندازد. (لويفر ، 1388 : 109). فصل چهارم : صدور دموكراسي توسط امريكا در اولين سال هاي پس از جنگ ، امريكا با وظيفه ي سنگين بستن پيمان هاي دائم مواجه شد ؛ در حالي كه از طرفي سعي مي كرد تا تمايلات روس ها و گرايشات كمونيستي را نيز خنثي كند . ايالات متحده ي امريكا ، در قلمرو دشمنان سابق – ژاپن و آلمان – با چالش كمك به نوسازي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي در قالبي دموكراتيك مواجه بود. وزارت امور خارجه از طرفي تعداد و ابعاد سفارت خانه ها و كنسولگري هاي خود را افزايش داد تا نياز نظاميان امريكايي و خانواده هاي آنها را كه در خارج مستقر بودند ، تأمين كند(مثلاً با افزايش اندازه ي دفاتر گذرنامه ، رواديد و خدمات مهاجرتي و خدمات بهداشت عمومي ) ، و از طرفي فضايي را براي خدمات اداره ي برنامه هاي جديد – از تغذيه ي رايگان گرفته تا ارائه ي كمك و آموزش هاي اقتصادي بلندمدت – به وجود آورد. وزارت امور خارجه نه تنها مسئول فراهم كردن مسكن و فضاي اداري مقامات عالي رتبه ي ساير وزارت خانه ها را كه از طريق سفارت خانه هاي امريكا در دولت هاي خارجي به كارگمارده شده بودند ، تأمين كند . از اين رو برنامه ي نسبتاً محدود ساختمان سازي اف بي او بخشي از تلاش وسيع تري بود كه هدف آن اختصاص منابع امريكا به ساخت و ساز در خارج و نيز تقويت چشمگير حضور امريكا در خارج بود. (لويفر ، 1388 : 113 ). در تاريخچه ي معماري ديپلماتيك امريكا در حالي كه سفارت خانه ها ، احتمالاً مهم ترين ساختمان هاي خارجي بوه اند ، ديگر انواع ساختمان ها نيز نقش هاي سياسي مهمي را ايفا كرده اند. (لويفر ، 1388 : 113 ). گرچه در طول تاريخ معمولاً پس از هر اشغال نظامي ، به ساختمان هاي بنا شده توسط مهاجمان بي حرمتي مي شد ، گويا رويدادها در ژاپن به نحو ديگري پيش رفت كه سابقه نداشت. دو تا از اولين ساختمان هاي پس از جنگ در توكيو ، پروژه هايي امريكايي بود كه بسيار چشمگير بود و به گرمي مورد استقبال قرار گرفت. هر دوي اين ساختمان ها توسط « ريموند» با همكاري « لاديسلاو رادو » طراحي شده بود. يكي از ساختمان ها « ساختمان ريدرز دايجست » (1949) بود. اولين ساختمان بزرگ پس از جنگ در ژاپن و برنده ي جايزه ي سالانه ي دانشگاه معماري ژاپن. در حاليكه « ريموند» و «رادو» روي پروژه ي « ريدرز دايجست» مشغول كار بودند ، روي طرح دومين پروژه ي جديد امريكا براي اف بي او – آپارتمان هاي كارمندي كاركنان سفارت امريكا درژاپن- هم كارمي كردند. (لويفر ، 1388 :114). امريكايي ها در توكيو براي ديپلمات ها و مشاوران عالي رتبه ، و نيز براي منشي ها ، كارمندان اداري و ديگران كه بسياري از آنها خانواده هايشان هم همراهشان بودند ، به مسكن نياز مبرم داشتند . سفارت امريكا از وزارت امور خارجه براي مسكن اضافي درخواست كرد. (لويفر ، 1388 : 115 ). معمارها فضاي داخلي را طوري طراحي مي كردند كه قابل تغيير باشند ؛ و براي آن اسباب و لوازم هم مهيا كردند . براي آنكه ساختمان ، انعطاف پذيري لازم را براي خانواده هايي با جمعيت هاي مختلف داشته باشد،آنها ديوارهاي پيش ساخته (پارتيشن) نصب كردند كه مي شد آنها را برداشت و فضاي بيشتري ايجاد كرد. (لويفر ، 1388 : 116 ). مبلمان ها مشخصاً بيش از آنچه براي راحتي فيزيكي طراحي شده باشد براي مسرت زيبا شناسي طراحي شده بود. (لويفر ، 1388 : 117 ). ساختمان هاي جديد امريكا با مشكلاتي غيرمترقبه مواجه شد ؛ دليل اين امر تا اندازه اي به خاطر نحوه ي خودنمايي آنها بود و به ويژه به خاطر مقدار نامتعارف شيشه هاي به كار رفته در آنها . اين دو ويژگي نه تنها باعث مي شد كه انبوه خرابكاران را به ساختمان هاي ديپلماتيك جلب كند كه ثابت شده بود دردسرهاي پرهزينه اي را روي دست وزارت امور خارجه مي گذارد ، بلكه تأمين سرمايش و گرمايش ساختمان نيز مشكل وپرهزينه بود. (لويفر ، 1388 : 130 ). ظاهراً اف بي او هيچ وقت منطقي بودن استفاده از اين همه شيشه را مورد پرسش قرار نداده بود ؛ بلكه كميابي و گران بودن فولاد باعث شده بود كه در نماي ساختمان از آن استفاده نشود ، « بان شفت » سيستم سازه اي را براساس استفاده از فولاد نما طراحي كرده بود. (لويفر ، 1388 : 130 ). در آن زمان كه اتحاد جماهير شوروي داشت در خارج كشور براي خود ساختمان هاي مسكوني به سبك متكلف كلاسيك و الهام گرفته از گذشته هاي دور مي ساخت ؛ ايالات متحده راه كاملاً متفاوتي رانشان مي داد : ساختمان هاي كاملاً مدرن ازفولاد و شيشه. كنسولگري هاي امريكا روي چند تا ستون و بالاي فضاهاي باز و شيشه اي برافراشته شده بود. (لويفر ، 1388 : 135 ). وقتي كه امريكا كانون خلاقيت معمارانه شد ، آلمان هاي كوچيده به امريكا ، توسط كساني مثل «هريسون» و «بان شفت» گرد هم جمع شدند. آنها طلايه دار چيزي شدند كه جنبش مدرن پس از جنگ شناخته شد. با اين تفاوت كه اين بار در اين جنبش مدرن ، مشي سوياليستي كاملاً غالب بود. به جاي تعهد خاص به يك جامعه ي مساوات طلب ، تعهدي عام تر به دموكراسي جايگزين شد. مشي سياسي جايش را به مشي يي داد كه كمابيش منحصراً هنري بود. مدرنيسم اينك نمايانگر كاپيتاليسم بود – كاپيتايسم گروهي – نه سوسياليسم. (لويفر ، 1388 : 135 ). فصل پنجم : معماري مدرن ، زير آتش سال 1952 نقطه ي عطفي را در تاريخ برنامه ي ساخت و ساز خارجي امريكا رقم زد. (لويفر ، 1388 : 137 ). دولت امريكا نيز مانند ساير دولت هاي خارجي ، نمي توانست در لندن صاحب زمين شود ؛ بنابراين لازم بود براي زميني كه روي آن ساخت و ساز صورت مي گيرد ، اجاره هاي طولاني مدت بست. (لويفر ، 1388 : 138 ). در حالي كه توفيق قانون گذاري سال 1952 گواهي بود بر حمايت از مأموريت فراهم آوردن فضاي اداري مناسب و ساختمان هاي مسكوني براي امريكائيان خارج از كشور ، اين حمايت اصولاً از اشتياق و تمايل هر دو حزب براي بهبود اعتبارات خارجي به هر طريق ممكن ، سرچشمه مي گرفت. مهم تر اينكه تأكيد بر اين بود كه بودجه ي برنامه ي ساخت و ساز را مي توان با افزايش اختيار استفاده از اعتبارات خارجي ، تأمين كرد ، بدون آنكه به ماليات دهندگان امريكايي فشاري تحميل شود. اين امر باعث شد كه قانون گذاري در اين زمينه در كنگره پيش برود و تصويب شود. (لويفر ، 1388 : 138 ). تا زمان جنگ جهاني دوم ، تمام حفاظت هاي امنيتي تأسيسات ديپلماتيك ، به مواردي چون دزدي ، ورود غيرمجاز ، و مهم تر از همه آتش سوزي منحصر بود. اما جنگ سرد ، تهديدهاي جديدي را مطرح كرد . سنا كه به خاطر افزايش نگراني ها در مورد جاسوسي كشورهاي خارجي در مورد امريكايي ها و استفاده ي روزافزون از تجهيزات الكترونيك ، و نيز به خاطر زياد شدن اطلاعات حساس كه بايد در سفارت خانه ها پردازش و ذخيره مي شد،دلواپس بود ؛ به دو سناتور اختيار داد تا تحقيقاتي را در اين زمينه انجام دهند : « تئودور فرانسيس گرين» ( نماينده ي دموكرات ايالت رود آيلند) و « هنري كابت لوج » ( نماينده ي جمهوري خواه ايالت ماساچوست). آنها در سال 1950 گزارشي را تسليم كردند و يافته هاي آنها با لايحه ي ساخت و سازهاي خارجي 1952 درآميخت. مثلاً تحقيق كنندگان نتيجه گرفتند كه مالكيت دولتي املاك خارجي خطرات امنيتي را بسيار كاهش داده است. در گزارش آنها چنين آمده است : به دلايل امنيتي ، مطلوب است كه امريكا در خارج از كشور ، ساختمان ها را مالك باشد تا آنكه آنها را اجاره كند . سناتورها در حمايت از نتيجه گيري آنها وضعيت هاي نامطلوبي را كه در پست هاي مختلف خارج از كشور وجود داشت ، يادآور شدند . آنها خواهان مالكيت ساختمان ها شدند تا ساخت و ساز ويژه ي مورد نياز براي امنيت جاهاي حساس ، مانند اتاق هاي رمز و رمز نويسي ، ميسر شود و نيز نصب دستگاه هاي تهويه ي مطبوع در جاهايي كه پنجره ها بايد بسته بماند تا از تجهيزات خاص محافظت شود ، امكان پذير باشد. (لويفر ، 1388 : 140 ). فصل ششم : به هم خوردن ترازوي قدرت در حالي كه برخي از افراد كنگره ، برنامه ي ساخت و ساز را راهي براي احياي دارايي هاي راكد امريكا در خارج از كشور مي ديدند و قوياً از آن حمايت مي كردند ، انتقاد كنگره در خلال دهه ي پنجاه مرتب زيادتر مي شد . كنگره در برابر وزارت امور خارجه و كاخ سفيد به خاطر افزايش اعتبار در امور بين المللي مقاومت مي كرد. (لويفر ، 1388 : 161). تمايل كنگره به توسعه ي حوزه ي نفوذ خود و طرح سؤالات جديد در خصوص افزايش تعهدات بين المللي امريكا ، برنامه ي ساخت و ساز خارجي را در طي سال هاي رياست جمهوري « آيزنهاور » به شدت تحت تأثير قرار داد. به ويژه پس از آنكه دموكرات ها ، كنترل كنگره را در سال 1954 دوباره به دست گرفتند ، هم چشمي بين كنگره و وزارت خانه ها شدت گرفت. افزايش نيازمندي هاي پرسنل وزارت امور خارجه در پست هاي خارج از كشور و رقابت شديد براي دريافت اعتبار و تسهيلات نيز بر برنامه ي ساخت و ساز تأثير گذاشت. از طرفي گروه هاي غيردولتي نيز به دنبال حفظ و تقويت منافع خود وارد معركه هاي سياسي شدند. طبيعتاً معماران هم براي دستيابي به پروژه ها به رقابت پرداختند و در كش و واكش ميان گروهي دوآتشه اما دست خالي ، و معدودي منتقد بانفوذ و سمج ، معماران از پروپاقرص ترين هواداران اين برنامه بودند. كشمكش موجود براي قدرت سياسي ، كه كاهش موجودي اعتبارات خارجي و تغيير شرايط در خارج به آن دامن مي زد باعث شد كه برنامه ي ساخت و ساز خارجي در اواخر دهه ي پنجاه و اوايل دهه ي شصت رو به ضعف بگذارد ،بودجه ي برنامه معوق بماند ، و ساخت و سازهاي جديد متوقف شود . اعطاي اختيارات جديد در سال 1963 به اف بي او تجازه داد تا بار ديگر فعاليتش را از سر بگيرد. (لويفر ، 1388 : 161 ).


RE: معماري ديپلماتيك - paya - 02-17-2013 11:23 PM

در خلال دهه ي 1950 ، سنت گراها ، مشخص ترين گروهي را تشكيل مي دادند كه در وزارت امور خارجه در خارج از كشور خدمت مي كردند. (لويفر ، 1388 : 163 ). موقعي كه رئيس جمهور « جان. اف. كندي » در سال 1960 انتخاب شد ، تصميم گرفت تمام پست هاي سفارت خانه اي مهم و از جمله پست هاي اروپايي – به رغم رقيبان ثروتمندكه معمولاً سرقفلي ترين پست ها مانند : رم و لندن ، براي آنها از پيش در نظر گرفته شده بود – با كاركنان رسمي خدمات خارجه پر كند. (لويفر ، 1388 : 167 ). بودجه ي اف بي او با اعتباري جداگانه ، هدفي آسان براي منتقدان در كنگره بود. قانون گذاران به منظور كاهش بودجه ي فدرال – بي آنكه دردسري ايجاد كند – اف بي او ، « آژانس توسعه ي بين المللي » (AID) و « آژانس اطلاع رساني ايالات متحده »(USIA) را هدف هايي خوب و موجه تشخيص دادند. زيرا بودجه ي هر يك از اينها جداي از درخواست اعتبار كل وزارت خانه در نظر گرفته مي شد. (لويفر ، 1388 : 170 ). برنامه ي ساخت و ساز خارجي نشانه هايي از آسيب ديدگي را نشان داد . در سال 1959 ، تمام پروژه هاي جديد سرمايه گذاري در امر ساختمان سازي خارج از كشور معوق ماند و يك سال بعد ، اعتبارات اف بي او قطع شد . گويا برنامه ي چشمگير ساخت و ساز ، با سر رو به انحطاط مي رفت . گويا كنگره ، پس از يك توقف دو ساله آماده بود تا اعتبار جديدي را در سال 1962تصويب كند ؛و اين زماني بود كه مخالفت هاي محلي با انتخاب جاي سفارت خانه- هاي خارجي در محله هاي مسكوني « واشنگتن دي . سي » باز تأخير يك ساله ي ديگري را رقم زده بود. (لويفر ، 1388 : 171 ). برنامه ي ساخت و ساز ، دشمنان خود را داشت ، اما در ميان آنها معماري نبود. معماران ، اين برنامه را راهي براي نمايش معماري مدرن و افزايش وجهه ي حرفه ي خود مي ديدند. تصويب اعتبارات ، به برنامه ، اعتبار بيشتري بخشيد ،انتقاد عمومي را يرطرف كرد ، و تأثيري غلط انداز اما مفيد بر جاي گذاشت كه يك برنامه ساختماني با حمايت دولتي مي تواند رنگ و بوي غير سياسي به خود بگيرد. (لويفر ، 1388 : 171 ). معماران ، رابطه اي مطلوب بامأموريت هاي سفارت خانه اي داشتند و غالباً به كار بدون سود و گاهي حتي با ضرر هم تن مي دادند ، فقط با اين مقصود كه در برنامه اي بسيار مردمي و عمومي شركت كرده باشند. (لويفر ، 1388 : 17 ). حتي در ميان معماران پيشكسوت ، در مورد مدرنيسم ، مفهوم تاريخ ، اهميت بافت كالبدي پيرامون و راه هاي پرهيز از هوچيگري هنرمندانه ، اتفاق نظري وجود نداشت . مثلاً « پاول رودولف » ، با اشاره به مجمع ملي « انجمن معماران امريكا » (AIA) در سال 1954 ، يكه تازي معماري مدرن را محكوم كرد ؛ استفاده ي دلبخواه از ستون (Piloti) و كاربرد بي حساب و كتاب شيشه را به باد مسخره گرفت ؛ و اصالت ساختماني را كه هيچ ارتباطي با همسايه هاي خود ندارد زير سؤال برد . «رودلف» زير نظر « گروپيوس» در دانشگاه هاروارد تحصيل كرده بود و با وجودي كه 36 سال بيشتر نداشت ، او را يكي از سخنگويان اين حرفه تلقي مي كردند . او معماران را به خاطر ايجاد يك عالمه تنگ ماهي و حداقل استفاده از غار سرزنش كرد. ديگراني كه به همين جمع پيوستند ، عبارت بودند از : سارينن ، جوزف لويي سرت ، ويليام وارستر و رالف واكر . سرت ، در جلسه اي كه مجله ي « آركيتكچرال ركورد » از آن به پرشنونده ترين نشست ها ياد كرد ، معماري نوين ( new architecture ) را به خاطر ايجاد كليشه هايي از فقر هولناك محكوم كرد ؛ و معماران را به طراحي ساختمان هايي فراخواند كه با مكان خود ، به نحوي موزون ، هماهنگي داشته باشند . وارستر نيز خواهان توجه بيشتري به تاريخ شد. (لويفر ، 1388 : 172 – 171 ). اعضاي حرفه ي معماري ، با تأكيد بر انحصاري بودن اين حرفه ، اين فكر را تقويت كردند كه اعضاي حرفه متخصصاني اند كه فقط براي كمك وهدايت جنبه ي معمارانه ي برنامه ي ساخت و ساز خارجي صلاحيت دارند. (لويفر ، 1388 : 173 ). فصل هفتم : كميته ي مشاوره ي معماري ( AAC ) كميته ي مشاوره ي معماري – كميته ي تازه منصوب اف بي او – پس از به جا آوردن تشريفات اوليه و مشخص كردن نقش خود ، به بررسي پروژه هاي موجود و انتخاب معماران جديد اقدام كرد. (لويفر ، 1388 : 175 ). معماران تقريباً بي آنكه ايده ي مشخصي از آنچه از آنان مي خواستند داشته باشند ، پروژه ها را شروع كردند. اف بي او به غير از خط مشي بيان شده ي كلي ، برنامه اي را در اختيار معماران قرار داد كه تنها كاربردهاي ضروري مختلف در آن مشخص شده بود ؛ همين و بس. معماران نه سابقه اي از پروژه هاي ساختماني سفارتي گذشته در گوشه و كنار دنيا در اختيار داشتند ، نه اصولاً چنين مرجع هايي وجود داشت. (لويفر ، 1388 : 175 ) . « رالف واكر » ، « هنري شپلي » و « پيترو بلوچي » مصرانه مي خواستند نسبت به انتخاب هاي معمارانه به صورت مستقل عمل شود ؛ اما آنها در كارشان دقيق بودند و به نحو شگفت آوري در تلاششان براي انطباق طرح ها با خط مشي طراحي جديد ، رويكردي منتقدانه داشتند. ( لويفر ، 1388 : 175 ). اف بي او به پشنهاد اولين هيئت مشاوره ي معمولي ، اولين كميته ي مشاوره ي معماري ( AAC) ، براي تمام پروژه هاي بزرگ و جديد ، سياست « امريكايي استخدام كن » را پيش گرفتند با اينكه كنگره پرهيز از استخدام معماران خارجي را خواستار نشده بود ، وزارت امور خارجه ، اهميت سياسي برگماردن امريكايي ها را حس كرده بود. ( لويفر ، 1388 : 177 ). كميته ي مشاوره ي معماري (AAC) دو سياست جديد ديگر هم پيشنهاد كرد : يكي اينكه براي كارهاي مقدماتي حق الزحمه اي به معماران پرداخت شود تا تضميني براي جلوگيري از فسخ قرارداد باشد ؛ ديگر اينكه پيش از شروع كار ، معماران را براي مشاهده ي مستقيم به محل هاي خارجي بفرستند. ( لويفر ، 1388 : 177 ). سياست جديد « امريكايي استخدام كن » بر هزينه ي مستقيم برنامه ي ساخت و ساز افزود. زيرا قبلاً اف بي او اين امكان را داشت كه دستمزد معماران خارجي را به جاي دلارهاي حاصل از ماليات ، با ارز خارجي پرداخت كند . با اين همه ، اين تغيير سياست ، معماران را از استخدام معماران محلي – براي كمك در كار ترسيم نقشه هاياجمع آوري اطلاعات خاص درمورد محل – باز نداشت. اف بي او همچنان كه داشت امكان استخدام معماران محلي را براي كارهاي عمده بررسي مي كرد ، فرصت مهمي را براي سرمايه گذاري در پرورش استعدادهاي محلي از دست داد. اما اين امر اولويت اف بي او نبود. هيچ عاملي بيش از اين واقعيت كه اين طرح ها توسط امريكايي ها طراحي شده بود – كه سياست كار بود – در رنگ و بوي امريكايي ساختمان هاي خارجي تأثير نداشت. ( لويفر ، 1388 : 179 ). در سال 1953 ، نماينده هاي كنگره خواستار يك نظام انتخاب تعريف شده تري شدند ؛ و معماران وانهاده ، براي دست يافتن به كارهاي با پرستيژ دولتي سر و صدا به پاكردند. در اين سازماندهي مجدد ، چيزي كه عوض شد ، چگونگي انجام انتخاب ها نبود بلكه فرد يا افراد انتخاب كننده بودند. ( لويفر ، 1388 : 182 ). كميته ي مشاوره كه به كميته ي مشاوره ي معماري(AAC) تغيير نام داده بود در سال 1957 يازده بار تشكيل جلسه داد و چهارده پروژه را بررسي كرد . 9 تا از اين پروژه ها ، سفارت خانه هاي جديد بود : بانكوك ( « جان كارل وارنك » ) ، بيروت (« رالف راپسون») ، الجزاير (« جان ليون ريد») ، تايپه (« آندرسون ، بك ويث اند هيبل ») و « كمپ بل اند آلدريچ » ، كاراكاس (دن هچ ) ، دوبلين (« جان يوهانس ») ، مكزيكو سيتي ( شركت معماري « ساوث وسترن آركيتكتز») ، سنگاپور ( «جونز اند ايمنس») و ورشو (مشاوران «ولتون بكت») . تقريباً نيمي از پروژه هاي بررسي شده در سال 1957 ، عاقبت معوق ماند كه در بيشتر موارد به خاطر نبود اعتبارات بود . ناآرامي هاي سياسي نيز دليل ديگري بود كه طرح ها را تحت تأثير قرار مي داد . مثلاً طرح 1957 «راپسون» براي بيروت ، پس از آنكه تفنگ داران دريايي امريكا در سال 1958 در لبنان پياده شدند ( تا رژيمي راكه درگير جنگ هاي داخلي بود ، نجات دهند ) ، موقتاً كنار گذاشته شد . يا وجود مشكلاتي در تملك محل ، تأخيرهايي را ايجاد كرد كه نهايتاً به ابطال پروژه ي «وارنك» در بانكوك انجاميد. ( لويفر ، 1388 : 199 ). در خلال سال 1956 ، اف بي او مشغول كارهاي جديد بود . معماران مشاور نيز كه بسيار بيش از اين ، توقع كار داشتند ، مرتب تشكيل جلسه مي دادند و طرح هاي بسياري را بررسي كردند. اما هيچ كس تأخير ، كنار گذاشتن ها و ساير مشكلاتي را كه در پيش بود پيش بيني نمي كرد. ( لويفر ، 1388 : 199). فصل هشتم : اوج برنامه ريزي سال هاي بين 1954 تا 1960 ، اوج شكوفايي برنامه ي ساختمان سازي امريكا بود. اين سال ها از نظر تاريخي با سال هاي قبل و بعد از آن فرق داشت. از همين رو،بررسي كلي سفارت خانه هايي كه طي اين دوره طراحي شده است ، بي فايده نيست . برنامه ي ساخت و ساز ، بين سال هاي 1954 تا 1957 به اوج خود رسيد؛ چه از نظر تعداد جلسه هاي تشكيل شده توسط مشاوران معماري و چه از نظر تعداد پروژه هاي جديدي كه توسط آنها بررسي شد. اف بي او توانست – بي آنكه به دنبال اعتباري تازه يا جذب دلارهاي حاصل از ماليات باشد – مأموريت هاي خود را تا سال 1957 توسعه دهد. پس از سال 1958 كاهش بودجه ها ، افزايش منافع و مداخله هاي سياسي امريكا ، و رخدادهاي متغيرجهان ، باعث شد تعداد پروژه هاي جديد بسيار كم و نشست هاي كميته ي مشاور ، از آن هم كمتر شود. با اين همه بسياري از ساختمان هايي كه طراحي آنها در سال هاي 1954و 1955به عهده ي معماران محول شده بود ، در حدود سال هاي 1959 و 1960 داشت تكميل مي شد ؛ و اين تصور را به وجود مي آورد كه برنامه همچنان فعال است. ( لويفر ، 1388 : 201). همانطور كه انتظار مي رفت معماران مي كوشيدند از موقعيت طراحي سفارت خانه اي به عنوان راهي براي جلب توجه به خلاقيت ها و فرديت هنري شان استفاده كنند. « شاهكار» معماري يي مثل سفارت امريكا در دهلي نو – توسط « ادوارد دارل استون» - بيشترين توجه را به خود جلب كرد و قويترين حمايت را از جانب اعضاي « كميته ي مشاوره ي معماري» (AAC) دريافت داشت. ( تصوير 53 ). ( لويفر ، 1388 : 201 ). هر كس كه با برنامه ي ساخت و ساز خارجي ارتباط داشت ، مي فهميد كه وزارت امور خارجه مايل بود كه معماري جديدش ترسيم كننده ي تصوير ملتي جوان ، پرشور و آينده نگر باشد. اما واكنش منفي به اولين ساختمان هاي پس از جنگ ، دعوت را به متانت و پرهيز از تظاهر را باعث شده بود. ( لويفر ، 1388 : 202 ). بسياري از معماران به رهنمود طراحي جديد ، با تأكيد بر ويژگيهاي عجيب و بومي محل واكنش نشان دادند. ( لويفر ، 1388 : 203 ). با وجودي كه پروژه هاي جديد از نظر موقعيت ، اقليم ، شرايط زلزله اي ، قابليت دسترسي ، و دسترسي به مصالح با يكديگر متفاوت بود ، زبان طراحي بسياري از آنها مشترك بود. با وجود درجه حرارت هاي بسيار متفاوت در بسياري از جاها ، اكثر سفارت خانه هاي جديد ، ديوارهاي شيشه اي داشتند ؛ مثلاً سفارت خانه هاي امريكا در دهلي نو ، آتن و مانيل . براي محافظت ديوارهاي شيشه اي از آفتاب حاره اي ، بيشتر آنها با سايبان هاي خارجي حفاظت مي شد. ( لويفر ، 1388 : 204 ). اف بي او املاكي را به عنوان هديه از دولت هاي خارجي دريافت كرده بود و گاهي نيز مانند مورد آتن ، املاك به طريقه معاوضه به دست آمده بود.(تصوير61-62)، (لويفر ، 1388 : 206 ). « گروپيوس» به اين بحث پرداخت كه مدرنيسم راهي است براي بيان منطقه اي . او مي گفت : مدرنيسم ، مصالح خام ،اسكلت هاي فولادي ، بتني ، پنجره هاي رديفي ، تاوه هاي بازويي يا بام هاي معلق روي تعدادي ستون را در اختيار معمار قرار مي دهد تا بتوان با آنها نمودهاي مختلف معماري منطقه اي را ايجاد كرد. او در سال 1943 ايده ي سبك ها را رد كرد و عبارت « سبك بين المللي» را نيز محكوم كرد. چون همانطور كه او گفت : اين سبك نيست ، چون هنوز در حال تغيير و تبديل است ؛ بين المللي هم نيست ، زيرا اصولاً گرايش آن برعكس است – يعني ، به دنبال بيان بومي و منطقه اي منبعث از محيط ، اقليم ، چشم انداز و عادت هاي مردم است. ( لويفر ، 1388 : 230 ). هنگامي كه گروپيوس ، مسئوليت مأموريت آتن را پذيرفت ، او ملزم به مطالعه و گنجاندن چيزهايي از سنت معماري محلي در طرحش بود. ( لويفر ، 1388 : 230 ). هرچندكه اف بي اوهريك ازمعماران رابراي بازديد از سفارت خانه ي پيشنهادي « گروپيوس» فرستاد تا از مفهوم تاريخي مكان سر در بياورند، بسياري از معماران به اين نتيجه رسيدند كه ، معماري محلي يي كه قابل الهام گرفتن باشد ، يا الگويي براي يك ساختمان اداري جديد ، وجود ندارد. ( لويفر ، 1388 : 231 ). به همين ترتيب معماران امريكايي در لاگوس و «لئوپولدويل» معماري يي محلي و تاريخي را پيدا نكردند كه رهگشا باشد. گاهي معماران فقط به اين خاطر به چنين نتيجه اي مي رسيدند كه اين مكان هاي دورافتاده را خارجي تلقي مي كردند. غالباً مفهوم توسعه با آنچه آنها در امريكا مي شناختند كاملاً فرق مي كرد ؛ و سابقه اي از ساخت ساختمان هاي تجاري يا دولتي بزرگ وجود نداشت و در هر حال سابقه اي را در اختيار معماران قرار نمي داد. ( لويفر ، 1388 : 231). مشكل ديگر البته اين بود كه چطور مي توان اشاره هاي تاريخي را در كشورهايي گنجاند كه سفارت خانه ها در جاهايي واقع شده بود كه دستخوش تغييرات سريع و فاقد گذشته ي قابل تعريف بود . يك مشكل ديگر ، تصميم گيري بر سر اين موضوع بود كه آيا مي توان در كشورهاي تازه استقلال يافته ، از سابقه ي مرتبط با رژيم هاي استعماري ، چيزهايي را برداشت كرد يا نه ؟ ( لويفر ، 1388 : 231 ). جايي كه ويژگيهاي معمارانه اي مثل تاق هاي گهواره اي – شبيه كشورهاي اسلامي – معمول بود ، معماران آنها را در طرح هايشان مي گنجاندند . « نيوترا اند الكساندر» يك رديف سقف قوس دار خاص را براي كراچي درست كرد. ( لويفر ، 1388 : 232 ). «سبك بين المللي» عنواني بود كه با حركت مدرن سنخيت داشت ؛ نه چندان به اين خاطر كه ريشه ي اين معماري در اروپابود و سپس به ساير جاهاي دنيا انتقال يافته بود ؛ بلكه به اين سبب كه به هر زوري بود طوري ترجمه شد تا سبك هاي محلي ، سنت هاي محلي ساخت و ساز ، يا اقليم را منعكس گرداند و به آنها احترام گذارد. اين سبك از اين نظر بين المللي بود كه معماران گمان مي كردندكه يك قاعده ي كلي رامي توان درهمه جاپياده كرد. ( لويفر، 1388 :234). فصل نهم : معماران ، ابراز وجود مي كنند « كميته ي مشاوره ي معماري» ، معماراني را انتخاب مي كرد كه مايه ي اعتبار برنامه ي ساخت و ساز وزارت امور خارجه باشند . البته گاهي آنها را وا مي داشت تا كارشان را با خط مشي هاي طراحي اف بي او سازگار كنند؛اما اغلب اوقات دست آنهاراتاحدزيادي بازمي گذاشت. كميته ي مشاوره ي معماري (AAC) تا آنجا كه مقدور بود ، تسليم رأي معماراني مي شد كه انتخاب كرده بود.آنهايي كه پردل و جرأت ترازبقيه بودندازمأموريت هاي اف بي او براي آزمون ايده هاي نو ، مصالح نو و نيز براي ابراز وجود معمارانه استفاده مي كردند. اندكي به خاطر خود سفارت خانه ها ،و بيشتر به خاطر بهره مند شدن معماران از تشخص ارتباط داشتن با وزارت امور خارجه و برخورداري از حمايت آن ، اين پروژه ها به پيشرفت معماران كمك مي كرد و در واقع براي تعداد زيادي از معماران شهرتي بين المللي به همراه آورد. ( لويفر ، 1388 : 239 ). محكم ترين دليلي را كه كميته ي طرفدار يك ساختمان مدرن بود ، مي توان در انتخاب معماران انتخابي اش ديد. ( لويفر ، 1388 : 251 ). مدرنيست هاي انگليسي آن قدرها كه به آينده چشم دوخته بودند به چيزهايي كه اشارتگر گذشته باشد ، چندان علاقه اي نداشتند. آنها مي گفتند تلاش براي هماهنگ كردن ساختمان ها با چنين طرحي ، اساساً اشتباه است. آنها از امريكايي ها چيزي نو – حتي چيزي اساسي – را توقع داشتند. چون توقعات معمارانه ي چنين منتقداني به طور تفكيك ناپذيري با احساساتشان راجع به ايالات متحده و جايگاهش به عنوان يك قدرت جهاني گره خورده بود. آنها از چيزي مقرر شده – چيزي كه به لحاظ معماري به قدر كافي مبتكرانه نبود – همان قدر مبهوت و عصبي مي شدند كه از چيزي تند و جسورانه ؛ چيزي كه نگاهي بيش از حد امپرياليستي يا تهاجمي داشته باشد. اما وقتي چيزي كه قرار است مورد قضاوت قرار گيرد ، سفارت خانه ، خودش يك موضوع سياسي است ، نمي توان قضاوت زيباشناختي را از ديدگاه سياسي منفك كرد. از اين رو اينكه بسياري از منتقدان انگليسي هنگام افتتاح سفارت خانه ي جديد و بزرگ در امريكا در سال 1960 ، دلخورده شده باشند ، چندان عجيب نيست. ( لويفر ، 1388 : 260 ). فصل دهم : بن بست دوبلين شاخص ترين ويژگي سفارت خانه ي امريكا در دوبلين – چيزي كه باعث شد در فضاي شهر شاخص باشد و توجه را به خود جلب كند – گردي آن است. اين سفارت خانه در عكس هاي اوليه از ساختمان ، به خصوص عكس هايي كه در شب گرفته شده ، موقعي كه اين «طبل استوانه اي» از داخل روشن است ، به نظر مي رسد كه بيشتر توخالي است تا توپر. و سطح ديوار مواج به نظر مي رسد ،طوري كه انگار ساختمان داردبه آرامي حول محورش مي چرخد . سفارت امريكا در دوبلين ساختمان كوچكي است ، اما از نظر بصري حالتي پويا دارد كه آن را درمقابل ميداني كوچك باشكلي عجيب و غريب قرار داده است كه درآن چند تك درخت پراكنده وجود دارد ( و اكنون حصارهايي امنيتي هم به آن افزوده شده است). ( لويفر ، 1388 :282). پروژه ي دوبلين احتمالاً آخرين پروژه اي بود كه در آن يك معمار از نعمت توانايي كشف قابليت هاي تنديس وار بتن يا پيچيدگي هاي شيشه برخوردار شد. ( لويفر ، 1388 : 287 ). از نظر تاريخچه ي كلي ، برنامه ي ساخت سفارت خانه ها ، با بازنشستن «روني» از كنگره در سال 1975 ، و كناره گيري «هيز» از كرسي كنگره در سپتامبر 1976 ، يك دوره ي مشخص پايان پذيرفت. ( لويفر ، 1388 : 298 ). «رالستون» بلافاصله پس از «هيز» كناره گيري كرد . جيمي كارتر (رئيس جمهوروقت) ، « ويليام ال.اسليتون» ، مهندس طراحي شهرساز و معاون اجرايي اسبق «انجمن معماران امريكا» را به سرپرستي اف بي او منصوب كرد. «اسليتون» هنگامي كه در ژانويه ي 1978 عهده دار مسئوليتش شد ، سبك و سياق جديدي را براي اف بي او پياده كرد. هدف او تثبيت مجدد اهميت ديپلماتيك ساختمان هاي شاخص بود. اما متأسفانه ، مشكلات مديريتي برنامه ساخت و ساز خارجي در طي دوره ي خدمت اسليتون نه تنها از بين نرفت كه بيشتر هم شد. پروژه هايي بزرگ تر و گران تر ، زمينه اي را براي اشتباهات بزرگ تر و پرهزينه تر فراهم كرد و امنيت به عنوان دغدغه اي روزافزون سر بر آورد. ( لويفر ، 1388 : 298 ). فصل يازدهم : هدف هايي بر اي ايجاد وحشت سفارت خانه هاي امريكا- نماد تشخص و اقتدار ملي و مظهر دولت و ملت امريكا – به هدف هايي براي ايجاد وحشت تبديل شده است. بهاي تمهيد حفاظت هاي اضافي گزاف بوده است ؛ چه از نظر انطباق معمارانه و چه از نظر هزينه هاي مالي و اعتباراتي كه پيش تر ، بنابه مقتضيات سياسي و اقتصادي ، سروته آن را زده بودند. اكنون از معماران خواسته شده است كه سفارت خانه هايي راطراحي كنندكه همچون قلعه هانفوذ ناپذيرباشند.(لويفر، 1388 : 301). برنامه ي ساخت سفارت خانه هاي امريكا ، كه تلاشي براي نماياندن دموكراسي در اوج جنگ سرد تلقي مي شد ، ديگر چندان نشان دهنده ي پيروزي آشكار اصول دموكراتيك نيست. مثلاً وزارت امور خارجه ، بدون بودجه اي براي ساخت و سازهاي جديد ، مانده است كه چطور اعتبارات سفارت خانه ي جديدش را – كه اهميت نمادين زيادي هم دارد – در آلمان دوباره به وحدت رسيده تأمين كند. اينكه اين موارد براي ديپلماسي امريكا چه معنايي دارد معلوم نيست ، اما پيامي از دلهره ، ترديد و فقدان تعهد را به همراه دارد كه براي امريكا و منافع بين المللي اش مفيد نيست. ( لويفر ، 1388 : 301 ). در طي سال هاي دهه ي هفتاد ، تروريستها سفارت خانه هاي امريكا را آماج يورش هاي خود قرار دادند. ( لويفر ، 1388 : 302 ). امريكايي ها ديگر نمي توانند براي امنيت خودشان به قدرت هاي منطقه اي تكيه كنند . از همين رو وزارت امور خارجه شروع كرد به افزايش استقرار مقر تفنگداران ويژه در سفارت خانه ها . اف بي او در خارج از تأسيسات موجود ، در نقاط حساس ، قرارگاه هايي را براي تفنگداران ويژه ودر سرسراي سفارت خانه ها ، پست هاي بازرسي ايجاد كرد.( لويفر ، 1388 : 303 ). تهديد تروريسم ، در نگرش موجود به سفارت خانه هاي امريكا ، تغييري بنيادي ايجاد كرد ؛ سفارت خانه هاي امريكا تا دهه ي هفتاد ، ساختمان هايي مردمي و قابل دسترس تلقي مي شد كه شهروندان امريكايي و ميزبانان خارجي ،آنها را مي ديدند ، از آنها استفاده مي كردند و از آنها تعريف مي كردند. از اين گذشته تا پيش از بحران گروگان گيري در تهران ، آنها مكان هايي مصون از تعرض تلقي مي شد ؛ اما همچنان كه اين فرضيات روز به روز غيرواقعي تر مي شد تشخص طرح معماري سفارت خانه ها هم رفته رفته كم رنگ تر شد ، قيافه اي بسته تر و تدافعي تر پيدا كرد و از نظر موقعيت قابليت دسترسي كمتري يافت. جعبه ي شيشه اي كه زماني از نظر نمادين ارزش داشت ، ديگر به عنوان يك الگوي طراحي فايده اي نداشت. از اين گذشته كل روند طراحي به دقت بيشتري نياز داشت ؛ زيرا ايمني عمومي و امنيت ، مهم ترين مسائل شده بود. اما معماران از دل كندن از سبك وروش گذشته اكراه داشتند. ( لويفر ، 1388 : 304 ). «هيئت مشاوره در امور امنيت خارجي » ، گزارشي ارئه داد كه در اين گزارش ، به منظور بهبود امنيت و ساخت و سازهاي جديد ، از كنگره ، افزايش عمده اي را در اعتبارات خواستار شد. در اين گزارش ، استانداردهاي امنيتي جديدتر و دقيق تري تصريح شده بود كه بايد در تمام سفارت خانه هاي امريكا (صرف نظر از موقعيت آنها) به اجرا در مي آمد. در اين گزارش درخواست شده بود تا سازماني جديد به نام «سازمان امنيت ديپلماتيك» در وزارت امور خارجه و نيز سازماني با نام « خدمات امنيت ديپلماتيك» با چند نقش جديد امنيتي تأسيس شود. ( لويفر ، 1388 : 309-308 ). معماران سفارت خانه صرف نظر از محل كارشان ، با چالشي بزرگ روبرو بودند : انطباق استانداردهاي «اينمن» با خط مشي از پيش تعيين شده ي طراحي كه تأكيد آن توجه به حال و هواي محل و همسازي با شرايط ساختمان سازي و استفاده از مصالح محلي بود. ( لويفر ، 1388 : 322 ). علم به اينكه هيچ ساختماني را نمي توان به طور كامل حفاظت كرد ، از يك طرف و در نظر گرفتن كمبود كلي بودجه ، از طرف ديگر باعث شد تا در مورد استانداردهاي «اينمن» ارزيابي مجددي صورت گيرد. ( لويفر ، 1388 : 326 ). در حالي كه معماري ، احساسات پرشوري را در ميان برخي از منتقدان بر مي انگيزاند ، حمله به يك ساختمان ، ندرتاً به خاطر اعتراض به طرحش ، صورت مي گيرد. اما وقتي ساختمان هايي عمومي مانند سفارت خانه ها ، از طريق معماري شان باعث جلب توجه مي شوند ، موقعي كه اين معماري تلفيقي باشد از آرمان هاي فرهنگي ، ضرورت هاي اقتصادي و اولويت هاي سياسي ، اين معماري اهميت پيدا مي كند ؛ و هرگونه ارزيابي از وقايع مربوط به چنين مكان هايي بايد خود ساختمان ها را هم به حساب بياورد – چه به عنوان نماد هايي از حضور امريكا و چه به عنوان مكان هاي امن كاري براي كارمندان – چه براي شهروندان امريكايي و چه براي ساير كارمندان خارجي. ( لويفر ، 1388 : 338 ). عليرغم اينكه امريكا در اوايل كار علاقه داشت كه سفارت خانه هايش به نمادهاي امريكايي – مانند كاخ سفيد – شباهت داشته باشد ، اين ايده عملاً باب نشد . كنگره ي امريكا در واكنش به انتقادهاي پس از جنگ از ساختمان هاي مدرن در آلمان ، سوئد ، برزيل و كوبا به وزارت امور خارجه فشار آورد تا سفارت خانه هايي را طراحي كند كه به كاخ هاي كلاسيك شباهت داشته باشند. ( لويفر ، 1388 : 338 ). اما اف بي او،از خط مشي طراحي متعهد به معماري معاصرحمايت مي كرد.(لويفر، 1388 :338). معماران سفارت خانه هاي امريكا ، كه ضمن تعهد به مدرنيسم ، توسط اف بي او به سوي احترام به عرف و سنت محلي هم هدايت مي شدند ، با اين دو راهي مواجه بودند كه چطور هم گذشته ي مفيدي را پيدا كنند و هم آن را به زباني مدرن بيان كنند. مدرنيست هاي اوليه از اشاره ها و تزئينات تاريخي پرهيز كرده بودند. آنها تا دهه ي 1950 ، به جستجوي راهي براي نوآوري ، مجذوب بيگانه گرايي شدند و مشتاقانه عوامل آن را از فرهنگ هاي ديگر وام گرفتند . اما همخوان كردن پروژه هاي بزرگ ، مثل ساختمان هاي اداري ، با بافت هايي كه درآنها تاريخ محلي و سنت بومي ممكن است «كهن الگو»هاي مفيدي را ارائه دهد يا ندهد كار مشكلي بود. معماران سفارت خانه با چنين معضلي روبرو بودند. ( لويفر ، 1388 : 339 ). به دست آوردن تعالي ميان خطرپذيري و نمود معمارانه، دوراهي يي است كه از اولين باري كه معماران سفارت خانه ها شروع به ساخت سفارت خانه كردند پيش روي آنان بوده است ، كه مشخص ترين آنها از اوايل دهه ي شصت بود. استانداردهاي «اينمن» تلاشي بود براي حذف خطر از اين معادله ؛ اما به قول « شلدون جي . كرايس» - معاون اسبق وزير امور خارجه در امور « امنيت – ديپلماتيك» - « امنيت مطلق وقتي است كه اصلاً كسي آنجا نباشد ». ( لويفر ، 1388 : 341 ). آنچه معماري سفارت خانه ها را ممتاز مي كرد ، تازگي ، عظمت (نه شكوه) و ابتكار طراحان آن بود. آنچه به سفارت خانه ها رنگ و بوي امريكايي مي داد ، بيش از هر چيز ، اصالت هر پروژه و اين واقعيت بود كه هر پروژه تجليل آگاهانه از فرديت است. اين امر به ويژه از اين جهت اهميت داشت كه نقطه ي مقابل يكنواختي از پيش تعيين شده و گمنامي پروژه هاي شوروي در خلال سال هاي جنگ سرد بود ؛ موضوعي كه امروز ديگر چندان مطرح نيست. ( لويفر ، 1388 : 342 ). فصل پاياني : سخن آخر ترديد وعدم تعهدي كه اف بي او و برنامه هاي مختلف آن را دربرگرفته است ، بر طيف وسيعي از منافع امريكا تأثير مستقيم دارد. ( لويفر ، 1388 : 344 ). برخي از سفيران ، كه با كاهش بودجه ي نوسازي سفارت خانه ها مواجه اند ، زمام امور را ديگر خود به دست گرفته اند ، كه معمولاً از نظر ديپلماتيك نتايج مطلوبي در بر ندارد. ( لويفر ، 1388 : 345 ). ناآرامي ها ، مهاجرت هاي گروهي ، هيجانات مذهبي ، جنايت ، وحشت و ترور و نسل كشي ، معناهاي جديدي به عبارت « مقرهاي سخت» بخشيده است و حفظ يك نقشه ي جهاني دقيق را روز به روز مشكل تر كرده است ؛ تا چه رسد به داشتن دفاتري كارآمد و ايمن در خارج . ممكن است مجتمع هاي مجزا ، مكان هاي كار امني به دست دهد اما تصويري از يك امريكاي خوشبين و قابل دسترسي را به دست نمي دهد. ( لويفر ، 1388 : 346 ). منافع امريكا اكنون بيش از هر زمان ديگري با منافع ساير كشورها گره خورده است ، چه در نقش شريك تجاري ، چه در نقش حامي صلح و چه در نقش سكان دار يك دنياي محدود و شكننده . نياز به حضور خارجي كارآمد هيچ وقت تا اين حد واضح نبوده است. ( لويفر ، 1388 : 346 ). انقلاب ارتباطات ، تصور سفارت خانه اي را كه كمي بزرگ تر از يك پايانه ي كامپيوتري و مجهز به نرم افزارهاي ارتباطي باشد ميسر كرده است ؛ اينترنت ممكن است روزي جانشين چنته ي ديپلماتيك شود. با اين همه تا وقتي كه ساختمان ها باعث بهبود امنيت شوند و مدام كه فرصت هاي اقتصادي و حسن نيت فرهنگي در دستور كار سياسي از جايگاه بالايي برخوردار باشد ، ساختمان هاي ديپلماتيك همچنان اهميت خود را حفظ خواهند كرد. تا زماني كه مردم به امريكا براي رهبري جهان نگاه مي كنند و مادام كه سفارت خانه هاي ما آينه ي تشخص امريكا و تعهد آن به كشورهاي ديگر است ، معماري ديپلماسي همچنان اهميت خواهد داشت. ( لويفر ، 1388 : 346 ). معماري ديپلماتيك در ايران هنر ومعماري در كشورهايي كه صاحب تاريخ و فرهنگ باستاني هستندازمهم ترين پايه هاي تمدن ديرينه ي آنها به شمار مي آيد به نحوي كه شكوه و نقش آفريني هاي خلاقانه در بناها نمايانگر اعتلاي فرهنگ وتمدن آن مملكت مي باشد. ( خرازي ، 1388 ). سرزمين ايران نيز با پيشينه ي مدنيت چندهزار ساله ي خود طبعاً داراي شاهكارهاي معماري بسياري است كه در معرفي فرهنگ وتمدن اين سرزمين سهم بسزايي دارند . ناگفته پيداست كه معماري نيز مانند ساير آفريده هاي انساني تحت تأثير رخدادهاي گوناگون سياسي ، اجتماعي و اقتصادي دستخوش تغييرات و دگرگوني هايي مي شود. در يكصد و پنجاه سال اخير ، معماري ايراني اسلامي كه خود زماني الهام بخش معماران خلاق جهان بود سيري نزولي گرفته و نشانه هاي شكوه ، جلال و ارزش هاي والاي ايراني – اسلامي در بناهاي اين دوره كمترديده مي شود.به تبعيت ازاين تغييروتحولات ،در بناهاي نمايندگي هاي جمهوري اسلامي ايران در كشورهاي مختلف نيز نشاني از اين شكوه و ارزش هاي معنوي ديده نمي شود. ( خرازي ، 1388 ). تاريخچه ي سفارت خانه هاي ايران هيئت نمايندگي بريتانيا در تهران در ابتدا در سال 1821 ميلادي (1200 شمسي) در باغ الچي يا بازار كهنه در تهران مستقر شد. تقريباً چهل سال بعد شلوغي بيش از اندازه و شرايط نامناسب بهداشتي محل سبب شد دولت در پي يافتن محل مناسب تري براي اين منظور برآيد و براي اين كار محل واقع در خيابان فردوسي در حومه ي وسيعي در شمال شهر قديمي تهران به قيمت 20000 تومان خريداري شد. پس از انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 سفارت بريتانيا تحت محافظت كشور سوئد قرار گرفت. در سال 1987 تمامي كاركنان سفارت در پي رخداد سلسله اي از موانع در روابط فراخوانده شدند. در نوامبر 1988 «جفري هاو» وزير خارجه بريتانيا با ولايتي وزير امور خارجه ايران در مورد برقراري روابط ديپلماتيك به توافق رسيد. اما در 14 فوريه 1989 ، آيت الله خميني فتوايي عليه سلمان رشدي و ناشر آثارش صادر نمود. وزراي خارجه جامعه اروپا تصميم گرفتند رؤساي هيت هاي نمايندگي ديپلماتيك خود را در پاسخ به اين عمل از ايران فراخوانند. دولت بريتانيا تمامي كاركنان بريتانيايي را از ايران خارج نمود. تهاجم عراق به كويت بار ديگر در سال 1990 برقراري مجدد روابط را لازم ساخت. با آنكه بريتانيا و ديگر كشورهاي عضو اتحاديه اروپا پس از صدور حكمي توسط دادگاهي در آلمان در خصوص دخالت مأمورين امنيتي ايران در قتل چهار كُرد ايراني در آلمان در سال 1992 سفراي خود را از ايران فراخواندند ، روابط از آن زمان تاكنون ادامه داشته است. نمونه ساختمان وزارت امور خارجه ، مونومانتالي از ديروز تا امروز0 بررسي معماري ديپلماتيك ايران به راستي ناقص مي ماند اگر در روند پيش رو ،به ساختمان فعلي وزارت امور خارجه نمي پرداختيم ؛ ساختماني كه خود بر پيشاني اش نشانه هاي بسياري از تاريخ اين مرز و بوم دارد ، ساختماني كه طرح اوليه آنرا معمار بزرگ تاريخ معماري ايران «گابريل گوركيان» مي دهد .( آقاجاني ، 1388 : 9). اين ساختمان ، ساختاري متقارن با يك تركيب سه گانه را نشان مي دهد ؛ ساختمان طويلي كه از يك جزء مياني و دو جزء كناري تشكيل شده است. معمار به كمك حجم هاي جلو آمده بر قسمت مياني تأكيد مي كند . اين مجموعه متشكل از مكعب هاي عمودي تودرتو است ؛ و در مركز آن در اخل يك عقب نشيني ورودي اصلي قرار دارد. جزء هاي كناري ساختمان را معمار به صورت محاط در مربع در نظر گرفته است. ضلع شمالي ساختمان بر امتداد مايل خيابان فروغي است. اختلاف مشهود بين اجزاي شرقي و غربي ساختمان به دليل تغييراتي است كه درضلع شرقي ساختمان در چند سال گذشته داده شده و ارتباطي با طرح اوليه ندارد. ( آقاجاني ، 1388 : 9). نگاهي به ساختمان جديد سفارت ايران در ژاپن ساختمان جديد سفارت ايران در توكيو ، تابستان سال گذشته به بهره برداري رسيد. طراحي اين ساختمان كار مشتركي ميان شركت باوند از ايران و ني هون سكه ( يكي از بزرگترين شركت هاي طراحي در ژاپن ) بود . اين پروژه يكي از سري پروژه هايي است كه وزارت خارجه ايران در راستاي معرفي فرهنگ و تكنولوژي ايراني ، ساختمان هاي مربوط به خود را با همكاري معماران بزرگ ايراني اجرا مي كند. ( همشهري ، 1384 : 5-6). ساختمان سفارت در يكي از بهترين مناطق مسكوني در مركز توكيو قرار دارد. ساختمان سفارت ايران در توكيو از تركيب يك مكعب مستطيل كه يك ضلع بلند آن داراي انحنايي به سمت داخل مستطيل با شعاع بسيار بزرگ و يك ديوار منحني شكل است كه از درون مكعب بيرون آمده است. فضايي كه ميان ديوار منحني و مكعب مستطيل درست شده است تبديل به يك آتريوم بزرگ شده است كه از طبقه ي زيرزمين تا طبقه ي دوم ساختمان ادامه دارد. سقف اين آتريوم شيشه اي است كه با استفاده از سازه ي كششي نگاه داشته شده است و آتريوم را به صورت گلخانه اي باز و روشن درآورده است. كاربردهاي اين آتريوم، مكاني براي پذيرايي رسمي و ورودي رسمي سفارت خانه است. مكعب مستطيل، قسمت هاي اداري را در خود جاي داده است. ( همشهري ، 1384 : 5-6). ساختمان از لحاظ سيستم كاربردي بسيار ساده و روشن است. از ديگر نقاط برجسته ي اين ساختمان كه آن راازديگر ساختمان هاي هم سنخ خود برتر مي سازداين است كه زين الدين سعي كرده است تا تصور امنيتي و بسته بود ساختمان را از بين برده و ساختماني باز را طراحي كند . ضلع شمالي ساختمان كه مشرف به پاركينگ سفارت است بطور تقريباً كامل از شيشه ساخته شده است ؛ و هرچند كه به راحتي نمي توان تا نزديكي آن رفت ، ولي مي توان از دور فعاليت كارمندان سفارت را ديد و بدين وسيله ارتباطي ديداري ميان اهالي محل و كارمندان ايجاد مي شود. ( همشهري ، 1384 : 5-6). هدف از اين ساختمان معرفي فرهنگ ايراني نيست . شما با ديدن اين ساختمان نمي توانيد ارتباط اين ساختمان و ايران را درك كنيد. و نمي توانيد رابطه ي ديوار منحني و دراي اريا را با معماري ايراني درك كنيد. زيرا كه اين دو عنصر كاملاً در ادبيات مدرن اين ساختمان حل شده اند. ( همشهري ، 1384 : 5-6). نه تنها هويت ايراني سفارت در اين ساختمان ديده نمي شود بلكه هويت معمار را هم در اين ساختمان نمي توان تشخيص داد . چرا كه ساختماني كه ساخته شده است در عمل هيچ تفاوتي با ديگر ساختمان هاي ژاپني از اين دست ندارد. به خصوص اينكه شباهت بسيار زياد با ديگر ساختمان هاي شركت ني هون سكه دارد . شايد يكي از دلايل اين شباهت بسيار زياد اين باشد كه احتمالاً طراحي فاز 2 به بعد ساختمان را بيشتر همكاران ژاپني مهندس زين الدين انجام داده اند . و استفاده از جزئيات و مصالح رايج در ژاپن اين شباهت را بيشتر كرده باشد( احتمالاً اين امر اجتناب ناپذير در معماري در خارج از كشور است). اين عوامل باعث شده اند كه هويت معمار و پشتوانه او ديده نشود و همه محاسن و ويژگيهاي معمار در پشت آرايشي ژاپني گم شود و قابل تشخيص نباشد. ( همشهري ، 1384 : 5-6). زين الدين در توضيح مفهوم كلي (concept) اين پروژه اين گونه مي گويد : معماري وسيله اي است كه با آن فرهنگ به تصوير كشيده مي شود. نهضت معماري از گذشته آغازوتاآينده ادامه داردوتأثيرگذاربرفرهنگ هاي مختلف است.(همشهري، 1384 : 5-6). سابقه ي تاريخي روابط ديپلماتيك مدرن قدمت چنداني ندارد ولي اصول ساختمان هايي كه براي فعاليت هاي ديپلماتيك ساخته مي شود بسيار تغيير كرده است . در اوايل قرن 20 ميلادي سفارت خانه ي يك كشور در خارج ، مكاني براي معرفي آن كشور بود. ولي امروزه ساختمان سفارت خانه ، دليلي بر ارزش انساني ، وسيله اي براي نشان دادن ديدگاه كشور در برابر توسعه ي جهاني در روابط بين المللي است. ( همشهري ، 1384 : 5-6). ايجاد توازن ميان عناصر معماري ايراني و توكيو به عنوان سايت موضوع اصلي اين ساختمان است ؛ و با استفاده از مصالح تكنولوژي كه با شرايط جغرافيايي ژاپن هماهنگ است عتاصر ساده شده ي معماري ايراني به اجرا در آمده است. ( همشهري ، 1384 : 5-6). در اين ساختمان تلاش شده است تا عناصر ايراني مانند حياط مركزي و يا سطح ديوارهاي بزرگ استفاده شود. حياط مركزي در نقش دراي اريا(dry area) وظيفه ي نورگيري ساختمان را به عهده دارد. ديوار منحني شكل در اين ساختمان به يادآورنده ي ديوارهاي خشتي در معماري ايراني است. ( همشهري ، 1384 : 5-6). در جهت يكي از سياست هاي خارجي ايران كه تلاش براي نشان دادن شفافيت ايران و ايجاد حس نزديكي به ايران در ملت ميزبان است ، شفافيت ساختمان هم يكي ديگر از موضوعات اين ساختمان بود. ولي با توجه به شرايط خاص امنيتي سفارت خانه كه نيازمند سيستم امنيتي پيچيده اي است ، ايجاد همزمان شفافيت و امنيت در اين ساختمان يكي از اهداف اين پروژه بود. براي برقراري امنيت لازم در اين ساختمان از كمترين تعداد پنجره ها در طبقات پاييني ساختمان استفاده شده است. و نورگيري ساختمان از طريق تاپ لايت (top light) ، آتريوم (atrium) و دراي اريا(dry area) انجام مي شود. ( همشهري ، 1384 : 5-6).

منبع: http://forum.springdl.ir
 

Parisa R

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]نگاهی به یک سفارتخانه ایرانی در خارجه[/h] نگاهي به سفارت ايران در اردن








موقعیت پروژه: امان – اردن هاشمي

سطح زير بنا : 2717

مساحت زمين : 4676 متر مربع

مشاور طرح: مهندسان پلشير- داالعمران

پیمانکار: شركت حسين مقداد شركا

طراح: محمدرضا قانعي.


Location:Amman, Jordon
Building area:2717 sqm
Site area : 4676 sqm
Consultant : Polshir- Dar al omran
Contractor : Meghdadi co .
Architect :Mohamadreza Ghanee

۱-مقدمه






زمين سفارتخانه ايران در شهر امان ( پايتخت كشور اردن ) بر روي يكي از تپه هاي سمت غربي شهر به نام جبل عمان واقع است .شرايط آب و هوايي – موقعیت شهري ويژه- شيب رو به جنوب – بادهاي ملايم مديترانه اي - چشم انداز مناسب – همجواري با ساختمانهاي دولتي و ديپلماتيك از ويژگي هاي بارز زمن طرح مي باشد

زمن مورد نظر وسعتي حدود 4676 متر مربع دارد و از تجمع چهار پلاك در جنوب ساختمان فعلي سفارتخانه به وجود آمده است . اين زمن در شمال خيابان زهران . بين ميدانهاي سوم و چهارم قرار دارد از ويژگي هاي اين زمن قرار داشتن در محدوده اي است كه در آن اكثر سفارتخانه ها و منازل مسكوني سفيرا ن . وزارتخانه ها و همچنين كاخ ملكه مادر درست در سمت غربي زمن ساخته شده است . هتل رويان و چندين هتل 5 ستاره و نزديكي به خيابان زهران موقعیت ويژه اي براي زمن طرح به وجود آورده است .جنس زمين در اكثر نقاط از سنگ بسيار مقاوم است كه از سمت شرق به دو واحد مسكوني نسبتا وسيع از شمال و غرب به دو خيابان ده متري و از جنوب به محور اصلي خيابان زهران محدود مي شود .





۲- برنامه طرح

به طور كلي از 4676 متر مربع زمن طرح -2717متر مربع به ساختمان ها وعناصر ساختماني و 2479 متر مربع به محوطه سازي و فضاي سبز و آب نما و رامپ اختصاص يافته است .دراين مجموعه بخش كنسولگري از دو ساختمان مجزا و بخش سفارتخانه از سه ساختمان مجزا تشكيل شده است.

از جمله فضاهاي طراحي شده در اين مجموعه عبارتند از :

1- پاركينگ سرپوشيده و فضاي باز سكو مانند بر روي آن به وسعت 324مترمربع در تراز 6 متر .

2- بخش نسبتا مرتفع كنسولگري شامل زر زمن و طبقه هاي همكف و اول با زر بناي 1076

3- حياط مركزي و آب نما به مساحت 670 متر مربع

4- بخش مرتفع سفارتخانه شامل زر زمن ها و طبقه هاي همكف اول دوم و سوم با زيربنا1835

5- ساختمان 1 طبقه خانه ايران و فضاي سكو مانند مانند روي آن با زر بناي 250متر مربع











۳-تكوين و تحول طرح

به منظور تحقق معمارانه مفاهيم وانديشه هاي ياد شده ايده هاي گوناگوني مطرح شد كه نهايتا به ايده معماري ويژه اي انجاميد كه عبارتست از تركيب اجزا و عناصر مكعب شكل صورت خطي در مكعب مستطيل بزرگتري كه تيغه هاي نامرئي بخش هايي از فرم هندسي منظم آن را برش داده است بدون آنكه مكعب مسطتيل شكل متعارف خود را از دست بدهد .

با رعايت تعادل در ايجاد فضاهاي پر وخالي قسمتهاي بريده شده از آن جدا و فضاهاي خصوصي و عمومي متمايز گرديده است .پوسته و حجم هاي عمودي هسته اصلي را احاطه كرده اند به شكلي كه اندك چرخس مكعب مستطيل در پوشش سنگي شفاف محيطش تاكيدي بر اين هسته مركزي است .با توجه به اينكه در شهر امان نماي اكثر ساختمانها سفيد است در نماي بيروني سفارتخانه از سنگ سفيد استفاده شده است تا با ساختمان سفارتخانه را بافت و محيط بيرون از نظر نما و ظاهر پيوند دهد.

صفحه هاي عمودي علاوه بر تعريف فضا و تامين امنيت از لحاظ بصري نقش مهمي در در نظام گردش و مسير ارتباط داخل مجموعه دارد . به طور كلي فضا تحت تسلط دو نقطه ابتدا و انتها است .ساختمان بلند سفارتخانه به ارتفاع 15 متر در شمال و ساختمان كوتاهتر بخش كنسولي با ارتفاع 7 متر در جنوب كه با استفاده از عناصر افقي و متصل به يكديگر نوعي كشش بصري قوي بين آنها به وجود آورده و مجموعه را به يك نظام بصري واحد تركيب مي كند . تكرا ر فرم هاي مكعب و مكعب مستطيل در سطوح و ارتفاع متفاوت تاكيدي است بر نظام بصري ياد شده ضمن آنكه فضا را محصور مي نمايد تداوم فضايي و بصري را ايجاد ميكند

استفاده از سقف به صورت سكو و تراس دومحور ارتباطي كه در جهت مخالف يكديگر درون مجموعه مي چرخند آب نما و تقسيم مجموعه به بخش هاي خصوصي و تشريفاتي و اداري – سالن اجتماعات . كنسولي و ويزا. خدمات فرهنگي .پشتيباني و پاركينگ . طراحي فضاي سبز و تراس ها ويژگي هايي است كه رد مسير تكوين ايده طرح شكل گرفت و نهايتا به طرحي متشكل از لايه ها و سطوح تا خورده كه فضاي باز باغ مانندي آن را در بر گرفته است انجاميده








۴- انديشه هاي حاكم بر شكل گيري طرح

معماري گستره اي بيكران است كه گرچه در پديده اي كالبدي تبلور مي يابد ليكن تمام ابعاد مادي معنوي انسان و حضور او در جهان را در بر مي گيرد پديده اي كه مي توان آن را دريك كلام "تجسم عيني فرهنگ و تمدن " دانست.

در معماري سياست. روابط بين الملل. پيوند و تمايز دو فرهنگ ميزبان و مهمان هم به اين مقوله ها اضافه مي شود تهيه طرح معماري ساختمان سفارتخانه ايران در امان موقعيتي بود كه ما را در برابر پرسش هاي متعدد و متنوع قرار داد .

سفارتخانه چگونه جايي است؟

روابط ديپلملتيك در قرن 21 در جهاني كه مداوم متحول مي شود چگونه خواهد بود اين مفاهيم وانديشه هاد در عناويني چون امنيت – گشاده رويي – تجلي فرهنگ جامعه مبدا- انطباق با فرهنگ و جامعه مقصد- مقتضيات روز نگاه به آينده – نشانه هاي صلخ و دوستي تواضع پايداري و ماندگاري و .. خلاصه مي شد. مفاهيمي گاه متضاد كه مي بايد در يك طرح معماري باهم در آميخته شوند به طوري كه هيچكدام به نفع ديگري كنار كذاشته نشود طرحي كه در عيت ايراني بودن با بستر خود نا سازگار نباشد . ضمن تامين امنيت كافي . گشاده رويي . تواضع و اصالت . ياد آور اقتدار ايران باشد ساختماني مشخص اما نه متفرعن ساختماني كه بتواند نيازهاي سفارتخانه از نظر فضا – نور – سيركولاسيون-ظاهري خوش نما و متناسب با بافت كالبدي طبيعي پيرامون را تامين كند.









۵- ويژگي عناصر مفهومي طرح







مفاهيم و ويژگي هاي عمده اين ايده تكوين يافته را مي توان در هماهنگي با محيط . امنيت . و حفظ حريم ها تناسيب با موضوع سفارتخانه . فضايي شرقي در عين حال معاصر . شكوه همراه با توازن.انطباق با طبيعت و فرهنگ بستر طرح. سهولت راه يابي همراه با هيجان كشف فضا . القاي حس پايداري خلاصه نمود كه در عناصر مفهومي و كاركردي زير تجسم يافته است .
ارتفاع ساختمان سفارتخانه در بلند ترين نقطه زمن. بيانگر اقتدار

استفاده از سنگ سفيد در نماي بيروني. به منظور پيوند با محيط بيروني

استفاده از سطوح عمودي پيوسته .به منظور تعريف فضا و تامين امنيت
طراحي دو مسير چرخشي به دور مجموعه و در ميان ديوارهاي سنگي براي معرفي فضا ها به مراجعان

ارتباط مستقيم وردي عمومي (دسترسي با بخش كنسولي)يا خيابان زهران به منظور پيوند با بخش عمومي تر شهر

ارتباط وردي خصوصي (سفارتخانه/VIP) با خيابان حسن خالدابوالهدي با بخش ويژه شهر و تفكيك آن از بخش هاي عمومي
طراحي سطوح افقي تراس و سكو بر روي سقف ساختمانها به منظور بهره مندي از چشم انداز زيبا و نسيم ملايم مديترانه اي

استفاده از سطوح افقي و فضاي باز به منظور گشاده رويي طرح

تشديد شيب طبيعي زمن توسط ارتفاعات ساختماني به منظور بهره گيري از ويژگي هاي زيست محيطي و تاكيد بر جهت گيري مجموعه

طراحي فضاي سبز براي انطباق بيشتر با طبيعت اطراف

استفاده از آب نما و فضاهاي سبز مركزي به منظور ياد آوري عناصر اصيل معماري ايراني (حوض- باغچه-حياط مركزي)


منبع: http://omransakhtenoor.blogfa.com

...................................................
مدیر جان نتونستم عکسها رو دیگه داخل باشگاه بیارم ...هم سرعت کمه هم 2 تا بیشتر قبول نمیکنه ...
 

asemane aby

عضو جدید
سلام دوست گلم
من طرح 4 مرکز جراحی قلب کار کردم
ریز فضا هاش به دردت می خوره ؟

سلام عزیزم! خیلی ممنونم از کمکت من باید بخش قلبم واسه بیمارستانم بذارم لطف میکنی اگه بهم بدی:w14:
هرچند بیشتر احتیاج به ریز فضای اورژانس سوختگی و بخش BICU و اتاق های جراحیش دارم ...
 

Maryam.67

عضو جدید
کاربر ممتاز
برنامه فیزیکی مرکز جراحی قلب

برنامه فیزیکی مرکز جراحی قلب

سلام عزیزم! خیلی ممنونم از کمکت من باید بخش قلبم واسه بیمارستانم بذارم لطف میکنی اگه بهم بدی:w14:
هرچند بیشتر احتیاج به ریز فضای اورژانس سوختگی و بخش BICU و اتاق های جراحیش دارم ...

سلام:smile:
ببخشید دیر شد دوست خوبم
واست تایپ کردم
امیدوارم مفید باشه :gol:
 

پیوست ها

  • برنامه فیزیکی-م&#1.pdf
    229.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

samar_eng

عضو جدید
سلام.من دارم سفارت ایران تو ایتالیا رو کار میکنم.چون یه جای حفاظتی و اطلاعاتیه، اطلاعات خاصی پیدا نکردم ،دوستان اگه اطلاعاتی دارین راهنماییم کنید ممنون میشم

مجله معمار شماره55 درباره سفارت خانه هاست
 

baharestan.f

کاربر بیش فعال
من موضوع پایان نامم عرفان در معماری و طراحی مقبره شمس تبریزی بر اساس عرفان بود.اگه کسی نیاز داشت میتونم راهنماییش کنم.

سلام دوست عزیز.
من اینجور مباحثو خیلی دوست دارم .اگر راهنمایی کنید و بیشتر در مورد طراحیتون. یه دنیا ممنون میشم.
 

AMMARIYA

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوست من، در اسرع وقت خلاصه ای از پایان ناممو قرار میدم تا آشنا بشید....:)
 

Godarzi

عضو جدید
سلام...متاسفانه استاد راهنمام موضوع پایان ناممو تغییر داده حالا میخوام *مدرسه معماری *کار کنم....کسی میتونه کمکم کنه ممنون میشم:redface:ایمیلمم اینه.gb.mehr@yahoo.com
 

shima jo0on

عضو جدید
سلام دوستان
موضوع من خانه شعره تو مطالعات کم اوردم و همینطور همه میگن منطق کارم کمه..اگه کسی میتونه کمکم کنه لطفا
 

sunshid

عضو جدید
من میخواستم خانه کودک بردارم ولی استادم قبول نکرد گفت گستردست نمیرسی تو این سه ماه که من ایرانم کارتو ببندی. الان موضوعم شده بنیاد کودکان مستعد( نخبه) نمیدونم باید از کجا شروع کنم کسی میتونه راهنماییم کنه؟
 

parvin rk

عضو جدید
من میخواستم خانه کودک بردارم ولی استادم قبول نکرد گفت گستردست نمیرسی تو این سه ماه که من ایرانم کارتو ببندی. الان موضوعم شده بنیاد کودکان مستعد( نخبه) نمیدونم باید از کجا شروع کنم کسی میتونه راهنماییم کنه؟

ebteda bayad etelaati dar mord kudak motale koni,
کودکی مفهومی در ابهام! علیرغم اینکه دولت ایران از سال ۱۳۷۰ با امضای کنوانسیون به جرگه متعهدان مفاد این قانون پیوسته است ولی هنوز در بسیاری از مفاد و رویکرد ها و نحوه اجرای این کنوانسیون با روح این قانون فاصله دارد. باوجودیکه قریب نیمی از جمعیت کشور در زیر سن کودکی قرار دارد و به تعبیری جامعه ایران امروز ‏جامعه‌ای کودکانه بشمار می‌رود ولیکن جایگاه کودکان و به تبع آن پدیده کودکی در ایران از ابعاد مختلف از ابـهام و ناروشنی بسیاری برخوردار است. مروری کوتاه بر تعاریف حدود و ثغـور این مفهوم در ادبیات مختلف قانونی، شرعی، سیاسی و اجتماعی تایید این نکته خواهد بود: 1-براساس تعهدی که دولت به کنوانسیون‌های بین‌ا‌لملل داده است این تعریف پذیرفته شده است که کودک شامل کلیه افراد تابعه‌ای است که در فاصله سنی بین صفر تا ۱۸ سالگی قرار دارند. 2-از نظر قانون کار کشور کودک شامل کلیه افرادی است که زیر ۱۵ سال تمام قرار داشته و هیچ کارفرمایی حق بکارگیری آنان را ندارد. 3-از منظر قانون استخدام کشوری که شامل نیروی کار شاغل در بخش دولتی می‌گردد، افراد زیر ۱۸ سال بدلیل قرار گرفتن در سن تحصیل و به تعبیری کودکی از اشتغال منع شده‌اند.4-از زاویه فقهی و شرعی افراد صغیر شامل کسانی است که در بین دختران زیر سن ۹ سالگی و بین پسران زیر سن ۱۴ سالگی قرار دارند. این رویکرد هنوز مبتنی بر تلقی سنتی از کودکی و نگرش بیولوژیک از آنان است.از نظر سیاسی نیز افراد واقع در زیر ۱۶ سالگی بدلیل عدم بلوغ سنی وکودک سالی نمی‌توانند در انتخابات سیاسی کشور شرکت کرده و رای دهند. از نظر قانون تامین اجتماعی نیز تنها فرزندان آن دسته از بیمه شدگان می توانند از خدمات بیمه‌ای و درمانی بهره‌مند شوند که دختران تا سن ۲۵ سالگی و پسران تا سن ۱۸ سالگی بصورت مجرد در خانه پدری باشند. در نهایت از منظر نظام آمارگیری کشور نیز افراد زیرسن ۱۰ سال کودک معرفی شده و در مورد وضعیت اشتغال، افراد بالای ۱۰ سال از زمره کودکان خارج شده است. (طایفی۱، علی؛ ۱۳۸۳)
 

mokhzani

عضو جدید
سلام دوستان کسی در مورد ایستگاه راه آهن چیزی داره ؟ موضوع پایان نامه منه کمککککککککک :cry:
 

AMMARIYA

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلاصه ای از پایان نامه عرفان در معماری و طراحی مقبره شمس تبریزی بر اساس عرفان
( فهرست مطالب )
فصل اول : مطالعات پایه1
عرفان ..........................................................................................................7
هدف عارف .............................................................................................10
اندیشه و فلسفه عرفان در شعر مولانا ..............................................15
تصوف و عرفان در شعر فارسی ....................................................... 18
سماع ....................................................................................................27
توصیف سماع .....................................................................................35
سماع از نظر عارفان ............................................................................39
مولانا و سماع .....................................................................................42
موسیقی ..............................................................................................50
عرفان از دیدگاه شهید مطهری .................................................... 58
بررسي عرفان در غزليات امام خميني (ره) و حافظ ................
عرفان و جلوه هاى هفت شهر عشق در شعر عطار ..............................
عرفان در مکاتب مختلف ............................................................................
عرفان زردشتي ............................................................................................
عرفان و دین یهود .................................................................................
فصل دوم: مطالعات پایه2
شمس ........................................................................................................
مولانا .............................................................................................................
آثار حضرت مولانا .....................................................................................
معمـاری شاعرانه .....................................................................................
فصل سوم: مطالعات تکمیلی
فرهنگ تدفین در ملل و ادیان مختلف ...................................................
آرامگاه ...........................................................................................................
انواع مقبره ها در مصر باستان ..............................................................
فصل چهارم: نمونه های تطبیقی
آرامگاه شیخ ‌احمد جامی در استان خراسان رضوی ..........................
حکیم عمر خیام نیشابوری و آرامگاهش .............................................
فردوسی ..................................................................................................
باباطاهر .................................................................................................
سعدی ....................................................................................................
حافظ ........................................................................................................
خیام .....................................................................................................
فصل پنجم: مبانی نظری
منظور از مبانی نظری طراحی ........................................................
فضا در معماری ..................................................................................
رنگ .....................................................................................................
مکان .................................................................................................
از فضا تا مکان ...................................................................................
سیر تحول تاریخی مفهوم فضا ........................................................
زمان ..........................................................................................................
نور در معماری ..........................................................................................
آب و معماری .........................................................................................
اشکال استفاده از آب در معماری و شهرسازی ..................................
نقش فرم در آفرینش معماری .............................................................
هندسه در معماری .....................................................................................
فصل ششم: مطالعات اقلیمی
تاریخچه و مطالعات اقلیمی تبریز ..........................................................
معرفی، تاریخچه و آشنایی با شهر خوی ..............................................
فصل هفتم: روند طراحی
بررسی روش های تبدیل ایده به فرم ....................................................
ایده در معماری ,کانسپت ,معماری .......................................................
روند طراحی ...............................................................................................
فصل هشتم: معرفی سایت
مدارک .........................................................................................................
منابع ...........................................................................................................
فصل اول:
مطالعات پایه1
عرفان عرفان دانشی است که موضوع آن معرفت خداوند و راه‏های نیل به آن است. و به عبارتی، شناخت خداوند در درون خویش و تسلیم شدن به او و عشق ورزیدن به او با عقل و دل و جان می‌باشد.عرفان در اصطلاح عبارت است از معرفت قلبی که از طریق کشف و شهود, نه بحث و استدلال , حاصل می‌شود و آن را علم وجدانی هم می‌خوانند. کسی را که واجد مقام عرفان است عارف گویند.عرفان از نظر لغوی به معنی شناختن، شناسایی و آگاهی است. عرفان یعنی شناخت خداوند.عرفان علمی است جهت شناختن حق تعالی و اسما و صفات او. شناخت خداوند به دو روش ممکن می‌شود. یکی به روش استدلال یعنی از اثر پی به وجود موثر بردن و از صفات به ذات پی بردن که علما به این روش عمل می‌کنند.وروش دیگر صاف و خالص نمودن باطن و روح می‌باشد که این، روش اولیا و عارفان می‌باشد.اجرای این روش فقط از طریق اطاعت و عبادت قلبی است.عرفا اعتقاد دارند که برای رسیدن به حقیقت عارف باید مراحلی را سپری نمایدتا نفس به اندازه ظرفیتش از حق آگاه شود. مبنای کار عرفا کشف و شهود و سیر می‌باشد.از رسول اكرم(ص) روايت شده است كه فرمودند: «اِذا بَكي العَبْدُ مِنْ خَشْيَةِ اللّه‏ِ تَتَحاتُّ عَنْه الذُّنُوبُ كَما يَتَحاتُّ الوَرَقُ فَيَبْقي كَيَوْمٍ وَلَدَتْهُ أُمُّه؛ هرگاه بنده از خوف الهي گريه كند مانند ريزش برگ درختان گناهان او فرو مي‏ريزد و مانند روزي كه از مادر زاده شده از معصيتها پاك مي‏شود.»4و روشن است تمامي اين راهكارهايي كه شمه‏اي از آن بيان شد اموري هستند كه با مشغله‏هاي بانوان در خانه منافاتي ندارد و با همت والايي كه در بسياري از آنان مشاهده مي‏شود عمل به اين موارد با وجود گرفتاريهاي درون خانواده كاملاً قابل جمعند و حداقل اين است كه اگر كسي موفق نشد به عرفان به معناي اصطلاحي آن دست يابد خشنودي خداوند را نسبت به خود كسب كرده است و اين نهايت نيكبختي و سعادت است بودن آن مناسبت داشته باشد. مفهوم عرفانعرفان در لغت به معناي شناخت و پي بردن به حقايق امور است.راغب اصفهاني، لغت‏شناس معروف مي‏گويد: «المعرفة و العرفان ادراك الشي‏ء بتفكّر و تدبّر لأثره و هو اخصّ من العلم و يضادّه الإنكار ...» معرفت و عرفان پي بردن به چيزي به واسطه تفكر و تدبر در آثار آن است و اخصّ از علم است و ضد آن انكار است ...1در اين تعريف دو نكته قابل توجه است، اول آنكه كه دائره معرفت كوچكتر از علم شناسانده شده است. و هم در بيان آن توضيحي دارد كه چكيده آن اين است: «معرفت نوعي از آگاهي است كه از تدبر و تفكر به دست مي‏آيد ولي علم اعم از آن است و لذا صحيح است بگوييم خداوند نسبت به مخلوقات خود عالم است ولي درست نيست او را نسبت به آنها عارف بناميم.»2بنابراين «عرفان» شناختي است كه از راه فكر و تأمل در آثار قدرت الهي و مظاهر هستي و ملك و ملكوت براي انسان حاصل مي‏شود.نكته ديگر اينكه، در اين تعريف ضد معرفت «انكار» معرفي شده است و اين خود نكته جالبي است كه به نوعي، به محدوديت معرفت نسبت به علم برمي‏گردد.توضيح اينكه، در دانش منطق براي علم دو قسم بيان شده است يكي تصور. و آن نقش بستن صورت چيزي در صفحه نفس است، بدون اينكه از سوي انسان حكمي مبني بر پذيرش و يا ردّ آن صورت پذيرد. و ديگري تصديق است و آن هنگامي است كه شخص، وجود آنچه در ذهن او ارتسام يافته است قبول و يا ردّ كند.در اين تعريف، عرفان به نوعي از علم اطلاق شده است كه انسان حقيقتي را كه درك كرده و از راه تفكر به آن دست يافته است، گذشته از تصور، اذعان و اعتقاد بدان نيز پيدا كرده و آن را پذيرفته است و لذا ضد آن انكار معرفي شده كه قسم ديگري از تصديق است، در صورتي كه ضدّ علم جهل است نه انكار. اهميت عرفانشناخت حقيقي، كه محصول تفكر ناب و انديشه هدايت يافته است، مرز بين زندگي حيواني و انساني است. عرفان همان گوهر بي‏بديلي است كه عقل سالم در سير خود در حقايق كائنات بدان مي‏رسد و زندگي بشر را از حضيض ملك، تا اوج ملكوت بالا مي‏برد.قرآن كريم مي‏فرمايد: «الذين يذكرون اللّه‏ قياما، و قعودا و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا»آنان كه خداي را در حال قيام و قعود و بر پهلو به ياد مي‏آورند و در آفرينش آسمانها و زمين مي‏انديشند به حقيقت هستي پي برده و مي‏گويند: ـ پروردگارا اين نظام خلقت را بيهوده و باطل نيافريدي.3جامعه اگر به عرفان روي نياورد، قهرا به وادي حيوانيت كشانده خواهد شد، گرچه در بالاترين سطح، از فرآورده‏هاي دانش و تمدن بشري برخوردار باشد، و به فرموده يكي از بزرگان: «جامعه بي‏عرفان كالبد بي‏جان است».4 اساسي‏ترين بحث عرفاناز مهمترين مباحث عرفان مسأله توحيد است، كه عارف با معرفت حقيقي خداوند، به شناختهاي ديگر مي‏رسد. توحيد در نظر عارف غير از آن چيزي است كه در ديدگاه مردم ديگر است. مردم عادي هر موجودي را به چشم استقلال مي‏نگرند، آن گاه بين آن و خدا رابطه خلق و خالقي مي‏بينند، ولي در منظر عارف اصل وجود، خداست و ديگران پرتوي از اويند.مرحوم حكيم سبزواري مي‏فرمايد: «اينكه وجودات، در ذات خود وابسته و فقيراند ـ و به عبارت ديگر عين وابستگي‏اند ـ توحيد خاص است و شايسته توحيد شريعت هم همين است. به يقين پديده‏هاي هستي فقر محض و نياز صرف به بي‏نياز تمام و فوق تمام‏اند».1ـ المفردات في غريب القرآن، انتشارات مرتضوي، تهران، ص331.2 ـ همان.3 ـ سوره آل‏عمران، آيه 191.4 ـ هزار و يك نكته، مركز نشر فرهنگي رجاء، تهران، نكته 234، ص141. عرفا براى رسیدن به مقام عرفان حقیقى، به منازل و مقاماتى قائلند که عملا باید طى شود و بدون عبور از آن منازل، وصول به عرفان حقیقى را غیر ممکن مى‏دانند.عرفان با حمت الهى وجه مشترکى دارد و وجوه اختلافى. وجه مشترک این است که هدف هر دو «معرفة الله‏» است. اما وجه اختلاف این است که از نظر حکمت الهى، هدف خصوص معرفة الله نیست، بلکه هدف معرفت نظام هستى است آنچنانکه هست. معرفى که هدف حکیم است نظامى را تشکیل مى‏دهد که البته معرفة الله رکن مهم این نظام است، ولى از نظر عرفان هدف منحصر به معرفة الله است.از نظر عرفان معرفة الله معرفت همه چیز است، همه چیز در پوتو معرفة الله و از وجهه توحیدى باید شناخته شود و اینگونه شناسائى فرع بر معرفة الله است.ثانیا معرفت مطلوب حکیم، معرفت فکرى و ذهنى است، نظیر معرفتى که براى یک ریاضیدان از تفکر در مسائل ریاضى پیدا مى‏شود. ولى معرفت مطلوب عارف، معرفت‏حضورى و شهودى است، نظیر معرفتى که براى یک آزمایشگر در آزمایشگاه حاصل مى‏شود. حکیم، طالب علم الیقین است و عارف، طالب عین الیقین.ثالثا وسیله‏اى که حکیم به کار مى‏برد عقل و استدلال و برهان است، اما وسیله‏اى که عارف به کار مى‏برد قلب و تصفیه و تهذیب و تکمیل نفس است‏حکیم مى‏خواهد دوربین ذهن خود را به حرکت آورد و نظام عالم را با این دوربین مطالعه کند، اما عارف مى‏خواهد با تمام وجودش حرکت کند و به کنه حقیقت هستى برسد و مانند قطره‏اى که به دریا مى‏پیوندد، به حقیقت بپیوندد.کمال فطرى و مترقب انسان از نظر حکیم در فهمیدن است، و کمال فطرى و مترقب انسان از نظر عارف در رسیدن است. از نظر حکیم انسان ناقص مساوى است با انسان جاهل، و از نظر عارف، انسان ناقص مساوى است با انسان دور و مهجور مانده از اصل خویش.عارف که کمال را در رسیدن مى‏داند نه در فهمیدن، براى وصول به مقصد اصلى و عرفان حقیقى، عبور از یک سلسله منازل و مراحل و مقامات را لازم و ضرورى مى‏داند و نام آن را «سیر و سلوک‏» مى‏گذارد.در کتب عرفانى درباره این منازل و مقامات به تفصیل بحث‏شده است. که از نمط نهم «اشارات‏» بوعلى سینا استفاده می کنیم.بوعلى فیلسوف است نه عارف، ولى یک فیلسوف خشک نیست، مخصوصا در اواخر عمرش تمایلات عرفانى پیدا کرده و در «اشارات‏» که ظاهرا آخرین اثرش است فصلى را به «مقامات العارفین‏» اختصاص داده است.ما ترجیح مى‏دهیم که به جاى اینکه از کتب عرفا چیزى ترجمه و نقل کنیم خلاصه‏اى از این فصل که فوق العاده زیبا و عالى است بیاوریم. المعرض عن متاع الدنیا و طیباتها یخص باسم الزاهد، و المواظب على فعل العبادات من القیام و الصیام و نحوهما یخص باسم العابد; و المتصرف بفکره الى قدس الجبروت مستدیما لشروق نور الحق فى سره یخص باسم العارف و قد یترکب بعض هذه مع بعض.آنکه از تنعم دینا روگردانده است «زاهد» نامیده مى‏شود. آنکه بر انجام عبادات از قبیل نماز و روزه و غیره مواظبت دارد به نام «عابد» خوانده مى‏شود. و آنکه ضمیر خود را از توجه به غیر حق بازداشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق بدان بتابد به نام «عارف‏» شناخته مى‏شود. البته گاهى دو تا از این عناوین یا هر سه در یک نفر جمع مى‏شود.اگر چه بوعلى در اینجا زاهد و عابد و عارف را تعریف کرده است ولى ضمنا زهد و عبادت و عرفان را نیز تعریف کرده است. زیرا تعریف زاهد بماهو زاهد، و عابد بما هو عابد، و عارف بما هو عارف، مستلزم تعریف زهد و عبادت و عرفان است.پس نتیجه مطلب این مى‏شود که زهد در عبادت است از اعراض از مشتهیات دیناوى، و عبادت عبارت است از انجام اعمال خاصى از قبیل نماز و روزه و تلاوت قرآن و امثال اینها، و عرفان مصطلح عبارت است از منصرف ساختن ذهن از ماسوى الله و توجه کامل به ذات حق براى تابش نور حق بر قلب. به نکته‏اى مهم در جمله اخیر اشاره شده است، و آن اینکه «گاهى بعضى از اینها با بعض دیگر مرکب مى‏شوند» پس ممکن است‏یک فرد در آن واحد هم زاهد باشد و هم عابد، و یا هم عابد باشد و هم عارف، و یا هم زاهد باشد و هم عارف و یا هم زاهد باشد و هم عابد و هم عارف، ولى شیخ توضیحى نداده است. البته منظورش این است که هر چند ممکن است‏یک فرد زاهد و عابد باشد اما عارف نباشد، ولى ممکن نیست که عارف باشد و زاهد و عابد نباشد.زهد غیر عارف نوعى داد و ستد است، گوئى کالاى دنیا را مى‏دهد که کالاى آخرت را بگیرد، اما زهد عارف، نوعى پاکیزه نگهداشتن دل است از هر چه دل را از خدا باز دارد. عبادت غیر عارف نیز نوعى معامله است از قبیل کار کردن براى مزد گرفتن، گوئى در دنیا مزدورى مى‏کند که در آخرت مزد خویش را که همان اجر و ثوابها است دریافت کند، اما عبادت عارف، نوعى تمرین و ورزش روح براى انصراف از عالم غرور و توجه به ساحت‏حق است تا با تکرار این تمرین بدان سو کشیده شود.
هدف عارف:
عارف، حق (خدا) را مى‏خواهد نه براى چیزى غیر حق، و هیچ چیز را بر معرفت‏حق ترجیح نمى‏دهد و عبادتش حق را، تنها به خاطر این است که او شایسته عبادت است، و بدان جهت است که عبادت رابطه‏اى است‏شریف فى حد ذاته نه به خاطر میل و طمع در چیزى یا ترس از چیزى. مقصود این است که عارف از نظر هدف «موحد» است، تنها خدا را مى‏خواهد و لکن او خدا را به واسطه نعمتهاى دنیوى و یا اخرویش نمى‏خواهد، زیرا اگر چنین باشد، مطلوب بالذات او این نعمتها است و خدا مقدمه و وسیله است، پس معبود و مطلوب حقیقى همان نعمتها هستند و در حقیقت معبود و مطلوب حقیقى نفس است زیرا آن نعمتها را براى ارضاء نفس مى‏خواهد.عارف هر چه را بخواهد به خاطر خدا مى‏خواهد. او اگر نعمتهاى خدا را مى‏خواهد از آن جهت مى‏خواهد که آن نعمتها از ناحیه او است و عنایت او است، کرامت و لطف او است. پس غیر عارف خدا را به خاطر نعمتهایش مى‏خواهد و عارف نعمتهاى خدا را به خاطر خدا مى‏خواهد. اینجا پرسشى پیش مى‏آید که اگر عارف خدا را براى چیزى نمى‏خواهد پس چرا او را عبادت مى‏کند؟ مگر نه این است که هر عبادتى براى منظورى است؟ شیخ پاسخ مى‏دهد که هدف عارف و انگیزه عارف بر عبادت یکى از دو چیز است. یکى شایستگى ذاتى معبود براى عبادت، یعنى از آن جهت او را عبادت مى‏کند که او شایسته عبادت است. نظیر اینکه انسان کمالى در شخصى یا شیئى مى‏بیند و او را مدح و ستایش مى‏کند. اگر بپرسند انگیزه تو از این ستایش چیست؟ این ستایش براى تو چه فایده‏اى دارد؟ مى‏گوید: «من به طمع فایده‏اى از این شخص یا از این شى‏ء ستایش نکردم، فقط از ان جهت‏ستایشش کردم که او را به حق لایق ستایش دیدم.« همه تحسینهاى قهرمانان در هر رشته‏اى از این قبیل است.هدف دیگر عارف از عبادت، شایستگى خود عبادت یعنى شرافت و حسن ذاتى عبادت است. عبادت از آن جهت که نسبت و ارتباطى است میان بنده و خدا، کارى است در خور انجام دادن. پس لازم نیست که الزاما هر عبادتى به خاطر طمعى یا ترسى باشد. جمله معروفى که از على علیه السلام نقل شده است که: الهى ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فى جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک[SUP] (1)[/SUP]عبادت به خاطر شایستگى معبود را بیان مى‏کند. عرفا روى این مطلب زیاد تکیه مى‏کنند که اگر هدف و مطلوب انسان در زندگى و یا در خصوص عبادات، غیر از ذات حق چیزى باشد، نوعى شرک است. عرفا صد در صد بر ضد این شرک است. در این زمینه سخنهاى لطیف بسیار گفته‏اند. ما در اینجا به تمثیلى عالى و لطیف که سعدى در «بوستان‏» ضمن داستانى از محمود غزنوى و ایاز آورده است قناعت مى‏کنیم: یکى خرده بر شاه غزنین گرفت که حسنى ندارد ایاز اى شگفت گلى را که نه رنگ باشد نه بو دریغ است‏سوداى بلبل بر او به محمود گفت این حکایت کسى بپیچید زاندیشه بر خود بسى که عشق من اى خواجه بر خوى او است نه بر قد و بالاى دلجوى او است شنیدم که در تنگنائى شتر بیفتاد و بشکست صندق در به یغما ملک آستین بر فشاند وز آنجا به تعجیل مرکب براند سواران پى در و مرجان شدند ز سلطان به یغما پریشان شدند نماند از وشاقان گردن فراز کسى در قفاى ملک جز ایاز چو سلطان نظر کرد او را بدید ز دیدار او همچو گل بشکفید بگفتا که اى سنبلت پیچ پیچ زیغما چه آورده‏اى؟ گفت هیچ من اندر فقاى تو مى‏تاختم ز «خدمت‏» به «نعمت‏» نپرداختمسعدى پس از آوردن این داستان منظور اصلى خود را این طور بیان مى‏کند:گر از دوست چشمت به احسان اواست تو در بند خویشى نه در بند دوست خلاف طریقت بود کاولیا تمنا کنند از خدا جز خدا
فصل ششم:
مطالعات اقلیمی

تاریخچه و مطالعات اقلیمی تبریزشهر تبريز مركز استان آذربايجانشرقي در قسمت شمال­غربي كشور ايران واقع است يكي از قديميترين و مهمترين شهرهاي ايران مي­باشداين شهر در موقعيت38درجه و8 دقيقه عرض شمالي و46 درجه و15 دقيقه طول شرقي درگوشه شمال شرقي دشتي به وسعت30 كيلومترمربع، به ارتفاع تقريبي1350متر از سطح دريا قرار گرفته است.شهر تبريز از شمال به شهرستان مرند و اهر و از جنوب به شهرستان مراغه و هشترود از مشرق به شهرستان سراب و ميانه و از مغرب به درياچه اروميه محدود است. مينو رسكي در رابطه با موقعيت جغرافيايي تبريز مي­نويسد: تبريز در گوشه شرقي جلگه رسوبي همواري واقع شده است كه مساحتش تقريباً 30 كیلومتر مربع مي­باشد اين جلگه شيب ملايمي به سوي ساحل شمال­شرقي درياچه اروميه دارد و بوسيله چند رودخانه آبياري مي­شود كه مهمترين آنها آجي­چاي است كه از سمت جنوب­غربي كوه(سبلان) سرچشمه مي­گيرد و پس از عبور از محازات قراجه­داغ يعني حد شمالي تبريز، وارد جلگه شده از شمال شهر مي­گذرد مهران رود كه در وسط شهر جاري است از سمت چپ به تلخه­رود ملحق مي­شود شهر تبريز از ناحيه شمال­شرقي به كوه عينعلي و زينعلي(زيارتگاه عون­بي­علي و زيدبن­علي) كه ارتفاع1800متر و به مثابه رشته است كه سلسله جبال قراجه­داغ كه در شمال و شمال­شرقي واقع شده و به دامنه كوههاي سهند كه مرتفع­ترين قللش در حدود3547 متر مي­باشد متصل است و از طرف شمال به كوه بهلول و باباغي بين كوه بهلول و سرخاب واقع شده و از طرف مشروع به كوه كم ارتفاع ساري داغ (زردكوه) متصل است.به همين دليل اين شهر به سمت مغرب گسترش يافته است از علل ديگر گسترش تبريز به سمت غرب دسترسي به آب آسانتر وجود رودخانه مهران رود و وجود خاك حاصلخيز و وجود راه­آهن سراسري ايران، راه­آهن تبريز جلفا و تبريز تهران مي­باشد.وجود كارخانه­ها و تراكتورسازي و پتروشيمي و پالايشگاه به طور كلي شهر صنعتي تبريز به طرف غرب گسترش يافته است. بادهاي تبريزي را تحت تاثير قرار مي­دهند.بادهاي جهات شرق، شمال­شرقي، غرب، جنوب غربي به ترتيب مهمترين جهات وزش باد شهرتبريزيند و از بيشترين مقدار وزش ساليانه برخوردارند وزش بادهاي شرق و شمال­شرقي آلودگي هوا در غرب تبريز بيشتر بوده و كمترين آلودگي هوا در شرق تبريز كه در مسير بادهاي سهند و سرد شمال است مي­باشد.شاردن در مورد آب و هواي تبريز مي­نويسد هواي تبريز سرد و خشك است، سخت نيكو بسيار سالم است به طوريكه در اين محيط به هيج وجه براي پيدايش و تكوين هيچگونه خوي و خلق بد زمينه­اي وجود ندارد. سرما مدت مديدي دوام دارد چون شهر رو به شمال است قلل جبال آن سهند طي نه ماه از سال برف مشاهده مي­شود تقريباً همه روزه صبحگاهان و شامگاهان باد مي­وزد اغلب اوقات سال به استثناي تابستان باران مي­بارد. و در تمام فصول در آسمان ابر مشاهده مي­شود و حيات مردم قرين لذت و معاش بسيار است.[1] و اين گونه تاكيد مي­كنند كه شصت قسم انگور در اطراف تبريز بار مي­آيد. در ايران به هيجوجه نقطه­اي وجود ندارد كه در آن بتوان دلپذيرتر و ارزانتر از تبريز زندگي كرد [2] نظريه­هاي جالبي در رابطه با وجه تسميه شهر تبريز ارائه شده نام اين شهر در زبان مغولي«تيوريس» در زبان دري تيوريز و دهقانان «تاب­ريز» و در زبان فارسي «تبريز» مي­گويند يعني تب را مي­ريزد. حقيقتاً يك نفر مريض تب­دار اگر به اين شهر وارد شود از آب گوارا و هواي لطيف اين شهر استشمام كند از تب خلاص مي­شود. مؤسسه اين شهرهارون­الرشيد خليفه عباسي است زبيده خاتون زن هارون­الرشيد آب و هواي اين شهر را پسنديده اين خاك پاك عبيرآميز حمل سرور و خوشگذراني كرده بود مبلغ زيادي خرج كرده كه به بناي اين شهر اقدام كند براي نام اين شهر علماي فارسي دولت عباسي تبريز گفتند [3]تاريخ تبريز در مورد تاريخ اين شهر از زمان مادها تا دوره ساسانيان اطلاعات روشني وجود ندارد و تنها در منابع متعلق با دوره ساساني به اين شهر اشاره شده است. به عقيده هرتسفلد به علت نزديك بودن اسكو به تبريز، شهر تاروئي به احتمال زياد همان شهر امروزي تبريز بوده است. با توجه با اينكه مادها بيشتر در اجتماعات كوچكي بنام ده دژ زندگي مي­كردند اعتقاد بر اين است كه تبريز يكي از اين دژها بوده است. و وجود شهري با دو قلعه تو در تو بيشتر اين نظريه را تقويت مي­نمايد. عقيده دوم در رابطه با شكل­گيري شهر تبريز، مربوط به نظريه­اي است كه بناي شهر را به پادشاه ارمني بنام خسرو در سال253ميلادي نسبت مي­دهد.«داستان از اين قرار بوده كه پادشاه ارمني به نام خسرو بااردوان، پادشاه ايراني داراي ارتباط نزديك بوده است در سال243ميلادي اردشير وزير اردوان در يك توطئه، پادشاه را مي­كشد و سلسله ساسانيان را بنا مي­نهد. زماني كه خسرو از اين خبر مطلع مي­شود درصدد انتقام از اردشير برمي­آيد و سرانجام پس از10سال جنگ اردشير را شكست مي­دهد و در محلي كه وي جنگ را برده بود دستور ساخت شهري را مي­دهد به نام دايورج كه پس از گذشت زمان اين اسم به تاورز در نهايت تبريز تبديل مي­گردد.نكته بسيار مهم در مورد شهر تبريز اينست كه از قرن سوم تا قرن نهم ميلادي ظاهراً اسمي از اين شهر در منابع تاريخي برده نشده است و تا بحال نيز تحقيق و تلاش براي يافتن نامي از تبريز در متون آن دوره بي­نتيجه بوده است. يكي از دلايلي كه براي از بين رفتن اين شهر در دوره باستان مي­تواند وجود داشته باشد همانا زلزله است زيرا در مطالعات تاريخي زلزله­نگاري نشانگر آنست كه تبريز جزء مناطق زلزله­خيز ايران بشمار مي­رود. زمين­لرزه­هاي مخرب تبريز كه در بعضي از موارد شهر را به كلي ويران كرده است، به احتمال قريب به يقين در مدت ششصد سال(قرن سوم تا قرن نهم ميلادي) مي­تواند زلزله­اي وحشتناك شهر را در كام خود فرو برده باشد.نظريه ديگر در رابطه با از بين رفتن شهر مي­تواند وجود جنگ باشد، چراكه تبريز هميشه در طول ادوار تاريخي خود درگير جنگهاي فراوان بوده است.و بعد از ظهور اسلام در گستره وسيع حكومت اسلامي به«قبله­الاسلام» مشهور مي­شود سپس در مسير جاده ابريشم شرق را با غرب پيوند مي­دهد و رونق واقتصادش به بنيان بازارها و كاروانسراها مي­انجامد كه به عظيم­ترين بازار مسقف و به هم پيوسته دنيا شهره مي­گردد.تاورنيه فرانسوي نيز در اين رابطه مي­نويسد در شهر تبريز بواسطه تجارت بزرگ يكي از معروفترين شهرهاي آسياست با عثماني و اعراب و گرجيها و منگرلي­ها و ايران و هندوستان و دولت مسكو و تاتارها دائماً تجارات دارد و بازارهاي آن تمام سرپوشيده است هميشه پر است از امتعه­نفيس.[4]چون قراجه­داغ منطقه كوهستاني است و كوه بزرگ سهند تمام فاصله بين تبريز و مراغه را اشغال كرده لذا تبريز يگانه راه مناسب براي مواصلات بين شرق(امتداد: آستارا، اردبيل، تبريز، تهران، قزوين، ميانه، تبريز) و غرب(امتداد: ترابوزان، ارزوم، خوي، تبريز) شمال: امتداد: تفليس، ايروان صفا، مرند، تبريز) مي­باشد بالاخره دامنه كوههاي سهند معبد بسيار باريكي به كرانه شرقي و درياچه اروميه ايجاد كرده لذا راه مراصلات بين شمال(ماورقفقاز، قراجه­داغ) و جنوب(مراغه، كردستان) بايد از تبريز بگذرد.[5]در تبريز بزرگترين دانشگاه آن عصر، «ربع­رشيدي» موقعيت علمي و فرهنگي تبريز را به جهانيان مي­نمايند. تبريز را شهر اولين­ها مي­ناميدند. چنانچه اولين مدرسه به سبك جديد اولين چاپخانه و كتابخانه و اولين روزنامه و سالن نمايش(تئاتر) در اين شهر بنا شده است. تبريز بيش از شهرهاي ديگر ايران زمين داراي سابقه مدنيت مي­باشد به طوريكه نخستين انجمن شهر (شوراي شهر) در اين شهر تأسيس شده است. تبريز داراي آثار و ابينه تاريخي متعددي است كه هر يك بيانگر سير تاريخي فرهنگي اين ديار است. تبريز يكي از هفت شهر بزرگ تاريخي و فرهنگي كشور است توسعه صنايع در اين منطقه در سال1350 پايه­گذاري شده است توليدات عمده صنعتي در اين منطقه عبارت است: مواد غذايي، مواد شيميايي داروئي، فولاد، ماشين­آلات سبك، سنگين، تراكتور ماشين آلات نساجي، فرش و... مطالعات اقليمي آب و هوا و اقليم از نظر تقسيمات اقليمي ، افليم ايران به چهار گروه تقسيم مي­شود: الف) اقليم معتدل و مرطوب (سواحل درياي خزر) اقليم سرد(كوهستانهاي غربي) ، اقليم گرم و خشك(فلات مركزي) و اقليم گرم(سواحل جنوبي ايران) تقسيم شده است، كه منطقه تبريز در گروه اقليم سرد قرار مي­گيرد.خصوصيات عمومي اين اقليم(اقليم سرد) به قرار زير است:كوهستانهاي غربي كه دامنه­هاي غربي رشته­كوههاي مركزي ايران را شامل مي­شوند با توجه به اين كه در اين منطقه متوسط حداقل دماي هوا در سردترين ماه كمتر از 3- درجه سانتيگراد است، جزو مناطق سردسير محسوب مي­شوند.سلسله كوههاي غربي چون سدي مانع نفوذ هواي مرطوب مديترانه به داخل فلات ايران شده و رطوبت هوا را در دامنه­هاي خود نگه مي­دارند از ويژگيهاي اين اقليم گرماي شديد دره­ها در تابستان و اعتدال آنها در فصل زمستان است. مقدا و شدت تابش آفتاب در تابستان اين منطقه زياد و در زمستان بسيار كم است.زمستانهاي طولاني ، سرد و سخت بوده و چندين ماه از سال زمين پوشيده از يخ است. در سراسر اين منطقه از آذربايجان تا فارس زمستانها به شدت سرد بوده و سرما از اوايل آذر ماه شروع شده و كم و بيش تا اواخر فروردين ماه ادامه مي­يابد. مقدار بارندگي در تابستان كم و در زمستان زياد و اكثراً به صورت برف است. برفهاي پياپي اكثر قلل را پوشانده و در ارتفاعات بيش از 3000متر همواره برف دائمي وجود دارد . بطور كلي در اين منطقه، بهاري كوتاه، زمستان و تابستان را از هم جدا مي­سازد. شهرهاي تبريز، اروميه، سنندج و همدان در اين اقليم قرار دارند. حرارت:جلگه تبريز قلمرويي مرتفع و كوهستاني با آب و هواي سرد و خشك است كه از زمستانهاي طولاني و سرد و تابستانهاي كوتاه و معتدل برخوردار است. موقعيت توپوگرافي بستر طبيعي شهر تبريز و استقرار آن در دره وسيعي كه از تمامي جهات به جزء غرب و شمال­غربي به شيبهاي تند و كوههاي پيرامون محدود شده است، موجب گرديده تا اين شهر علاوه بر تبعيت از خصوصيات اقليمي ناشي از موقعيت طبيعي جلگه تبريز، تا حدودي تابع كيفيت خاص موقعيت بستر شهر نيز باشد. معدل ده ساله(85-1976) درجه حرارت هواي شهر تبريز نشان مي­دهد كه مدت سرما در تبريز بسيار طولاني است و حدود 5 ماه (آبان تا اسفند) از سال را دربر مي­گيرد. سرما از ماه نوامبر (آبان) شروع مي­شود، در ماههاي دسامبر، ژانويه و فوريه (آذر، دي، بهمن) بويژه ماه ژانويه(دي) شدت مي­يابد و تا اواخر ماه مارس(اسفند) ادامه پيدا مي­كند. معدل ده ساله تعداد روزهاي يخبندان در ماههاي فوق به ترتيب برابر 9، 24، 29، 23، 13 روز و معدل ده ساله متوسط حرارت ميزان رطوبت نسبي در ساعت30:6 صبح در مدت ده سال فوق از حداقل8/44 درصد در ماه اوت(مرداد) تا حداكثر3/79 درصد در ماه دسامبر (آذر) و معدل شش ساله ميزان رطوبت نسبي در ساعت30:12 ظهر از حداقل 5/20درصد سپتامبر (شهريور) تا حداكثر7/64درصد در ماه ژانويه(دي) در نوسان بوده است.تغييرات شش ساله متوسط ميزان رطوبت در ماههاي مختلف سال كه ناشي از نوسانات شدت تغيير در طول سال است، نشانگر آن است كه ميزان رطوبت نسبي شهر تبريز با سرد شدن هوا و كاهش شدت تبخير از ماه اكتبر(مهر) افزايش مي­يابد و متوسط روزانه آن در ماه ژوئيه(خرداد) كاهش پيدا مي­كند. و متوسط روزانه آن در ماه اوت (مرداد) به حداكثر 1/34 مي­رسد. ميزان حداكثر و حداقل رطوبت نسبي در ساعت30:6 صبح در طي شش سال خود به ترتيب برابر 86درصد (ژانويه1981) و 21درصد(اوت1976) ميزان حداكثر و حداقل رطوبت نسبي در ساعت 30:12 در طي شش سال به ترتيب برابر 71درصد(ژانويه1981و15) درصد(دسامبر1979) بوده است.بارشموقعيت طبيعي دره تبريز و كوههاي مرتفعي كه اين دره را در ميان گرفته­اند و جبهه هواي سرد كه همه ساله از شمال غربي آذربايجان در جلگه تبريز جريان مي­يابد تأثيرات مشخص در ميزان بارندگي اين جلگه به جاي مي­گذارد . اين جبهه هواي سرد باران­زاترين جبهه هوايي است كه وارد اين منطقه مي­شود، در فصل زمستان از مركز فشار زياد اروپا به طرف جنوب شرقي به حركت درمي­آيد. حين عبور از روي مناطق مديترانه و درياي سياه كه داراي فشار كم هستند ، مقدار زيادي رطوبت با خود به اين منطقه مي­آورد و كوههاي مرتفع آذربايجان كه بر همه عوارض كوهستاني ايران مقدم هستند، اين رطوبت را جذب مي­نمايد و به صورت باران در مناطق پست به صورت برف در قسمتهاي مرتفع جاري مي­سازد . بارندگي در تبريز كه معمولاً از ماه مهر در حد متعادلي شروع مي­شود از ماه اسفند شدت مي­گيرد و در ماههاي فروردين و ارديبهشت به حداكثر ميزان خود مي­رسد. در مجموع ماههاي اسفند تا ارديبهشت دوره پرباران جلگه تبريز است.پس از اين دوره ميزان بارندگي ده ساله شهر تبريز به حسب ماههاي مختلف سال نشان مي­دهد كه ماههاي فروردين و ارديبهشت به ترتيب ميانگين ميزان بارندگي7/50و7/53 ميليمتر، پرباران­ترين ماههاي سال و ماههاي تير و مرداد به ترتيب با ميانگين ميزان بارندگي 31/1و1/78 ميليمتر كم باران­ترين ماههاي اخير شهر تبريز بوده­اند.وزش بادبررسي جريان وزش باد به لحاظ جهات جغرافيايي، سرعت و تعداد و درصد دفعات وزش در شهر تبريز در طي ده سال نامبرده شده نشان مي­دهد كه بادهاي محلي با شدت و ضعف از تمامي جهات به اين شهر مي­وزند و از ميان آنها بادهاي سمت شرق و پس از آن از سمت شمال شرقي است و اين دو جهت جهات اصلي جريان هواي شهر را تشكيل مي­دهند بادهاي سمت جنوب غربي و غرب در مرحله بعدي قرار دارند. اين بادها از مقاومت كمتري برخوردار بوده و به لحاظ مقدار وزش در حد متوسطي هستند و بادهاي سمت شمال، جنوب، جنوب شرقي و شمال شرقي داراي مقدار وزش بسيار پاييني بوده و از اهميت چنداني برخوردار نيستند. نتايجي كه از بررسي جريان هوا در ده سال اخير حاصل آمده است، نشان مي­دهد كه جهات شرق، شمال­شرقي، جنوب غربي و غرب به ترتيب مهمترين جهات وزش باد شهر تبريز را تشكيل مي­دهند و از بيشترين مقدار وزش ساليانه برخوردار هستند. از ميان اين چهار سمت مهم وزش باد كه در جهت متقابل با يكديگر جريان دارند، بادهايي كه از سمت شرق و شمال­شرقي مي­وزند از مقدار وزش ساليانه بسيار بالايي (به ترتيب معادل182گره درصد و168گره درصد ) برخوردار بوده و به لحاظ مقدار وزش باد در مقايسه با بادهايي كه از سمت جنوب غربي و غرب مي­وزند، فاصله زيادي دارند(مقدار وزش ساليانه بادهايي كه از اين دو سمت مي­وزند به ترتيب معادل120گره درصد و90 درصد است) بادهاي شرقي و شمال­شرقي جريان هواي مداومي است كه با مقدار وزش قابل ملاحظه­اي در تمام طول سال ، در جلگه تبريز مي­وزد. غلبه كامل پيدا مي­كند. ضمن آنكه باد شرقي در فصل پاييز و باد شمال شرقي در فصل زمستان نيز بر بادهايي كه از جهات ديگر مي­وزند غلبه دارند. اين دو جريان هوا فقط در فصل بهار با مقدار وزش نسبتاً بالا و فاصله بسيار كم با مقدار وزش جريان بادي كه از جنوب غربي مي­وزد، مغلوب باد جنوب غرب مي­شوند. در مجموع نتايج اين بررسي گوياي آن است كه جريان هوايي كه از نواحي سيبري و اسكانديناوي برمي­خيزد و از سمت شرقي و شمال­شرقي بر جلگه تبريز مي­وزد، جريان هواي غالب شهر تبريز است كه بيشترين مقدار وزش ساليانه را از سمت شرق داراست . فشار هوا فشار هوا در تبريز در سالهاي مختلف و ماههاي مختلف سال تقريباً يكنواخت بوده و با نوسانات قابل ملاحظه­اي روبرو نبوده است. متوسط فشار هوا در طي شش سال1976 تا1981 نشان مي­دهد كه حداكثر متوسط فشار هوا برابر5/864 ميلي­بار در سال1977 و حداقل متوسط فشار هوا برابر 5/792 ميلي­بار در سال1979بوده است. تابش نور خورشيد عامل تعيين كننده تابش نور خورشيد عرض جغرافيايي است. تبريز با قرار داشتن در عرض جغرافياي37 درجه وضعيت كلي زواياي تابش اين عرض را دارد. زاويه سمت (آزيموت) نيز براي طلوع آفتاب از حدود12درجه در ماه دي(30:8صبح) تا70 درجه در تير ماه (ساعت6 صبح) متغير است. اين ارقام براي غروب آفتاب به ترتيب برابر236 درجه(حدود30:4 بعد از ظهر) و290درجه (حدود6بعد از ظهر ) مي­باشد. ميزان انرژي خورشيدي تابيده شده بر سطوح عمودي در مواقع مختلف سال و در حوادث گوناگون براي دماي مؤثر22درجه سلسيوس بعنوان مرز نياز به سايه نشان مي­دهد كه بيشترين مقدار انرژي تابيده شده در مواقع سرد و كمترين در مواقع گرم در جهت جنوب شرقي است. علاوه بر اين ميزان ساعات آفتابي براي بررسي آثار و عوامل اقليمي بر ساخت و سازها اهميت دارد. حداكثر ساعات آفتابي مربوط به تير،357ساعت و حداقل آن در دي ماه117ساعت مي­باشد. معرفی، تاریخچه و آشنایی با شهر خوی

خوی یکی از شهرستان های استان آذربایجان غربی است که در ناحیه ی شمال این استان واقع شده است. شهرستان خوی به واسطه شرايط خاص جغرافيايی دارای چشمه های آب معدنی متعددی است که اين چشمه ها از جاذبه های طبيعی منطقه به شمار می آيند. خوی منطقه ای كشاورزی محسوب شده و آب مورد نياز آن از رودها و چاه های عميق تامين می شود. وجود مساجد قديمی، کليساها، بازار قديمی خوی، قلعه های قديمی، برج ها، کاروان سراها، حمام ها و اماکن قديمی حکايت از پيشينه ی غنی تاريخی اين منطقه دارد. سفرنامه نويسان در تعريف اين منطقه نوشته اند "هنگامی كه به شهر خوی می رسيم صحنه دگرگون می شود؛ مسافر از دور نوک ساختمان ها و گنبدهای زيبای اين شهر را در هوا معلق می بينند. اگر ورود مسافران هم زمان با فرا رسيدن پاييز باشد عطر گل های وحشی و منظره ميوه ها بهترين ياد آور خرمی و زيبايی اين شهر است. ديدن روی مردمانی سر خوش و شاداب و خوشدل و خوش بيان، به مسافران نويد می دهد كه در اين جا به سرزمين متمدنی گام نهاده اند". خوی سرزمين مردمانی خوش رو و صبور است كه آوازه مهمان نوازی آن ها در سرتا سر منطقه شهره است.مکان های دیدنی و تاریخیشهرستان خوی به واسطه شرايط خاص جغرافيايی دارای چشمه های آب معدنی متعددی است که اين چشمه ها از جاذبه های طبيعی منطقه به شمار می آيند. وجود مساجد قديمی، کليساها، بازار قديمی خوی، قلعه های قديمی، برج ها، کاروان سراها، حمام ها و اماکن قديمی حکايت از پيشينه غنی تاريخی اين منطقه دارد. صنايع و معادنصنایع این شهرستان به دو گونه ی کارخانه ای و دستی رواج دارد. صنايع دستی رونق خاصی دارد و قالی بافی و گليم بافی مهم ترين صنايع اين منطقه است. تبديل پشم به نخ، دباغی پوست و جاجيم بافی نیز از ديگر صنايع دستی خوی محسوب می شود. عمده ترين صنايع کارخانه این این شهرستان را نیز؛ صنايع غذايی، نساجی، چاپ و انتشارات، چرم سازی، تهيه اشيای فلزی و چوبی‌، وسايل حمل و نقل و صنايع غير فلزی معدنی تشکیل می دهند. هم چنين بیش ترین معادن اين شهرستان؛ معادن نمک و سنگ نمک است که در کارخانه های اطراف تبدیل می شوند. کشاورزی و دام داریخوی منطقه ای كشاورزی محسوب شده و آب مورد نياز آن از رودها و چاه های عميق تامين می شود. گندم، جو، چغندر قند، آفتابگردان، توتون، ‌تنباكو، گياهان علوفه ای، بنشن، ‌سيب، انگور، گلابی، انار و. مهم ترين محصولات اين شهرستان به شمار می آیند. دام داری نیز در کنار کشاورزی از مشاغل اصلی مردم این ناحیه محسوب می شود. دام داری در این ناحیه به صورت سنتی رواج دارد. وجه تسميه و پيشينه تاريخيخوی در زبان كردی به معنای نمک است و به واسطه وجود معادن نمک؛ این منطقه، به نام خوی معروف شده است. خوی را كه به علت استقرار در محلی پست اصطلاحا«خوی چوخوری» نيز می نامند، در طول تاریخ ‌از اهميت نظامی و تجاری ويژه ای برخوردار بوده است. خوی امروزه يكی از مناطق مهم استان آذربايجان غربی بوده و دارای آثار تاريخی متعددی است. محل اوليه خوی «چورس» كنونی يا «دروازه ماكو» بوده كه در اثر حمله مغولان منهدم و ويران شده است. شهرستان خوی تاريخچه نسبتا طولانی دارد. اين منطقه هنگامی اهميت يافت كه جنگ معروف چالدران بين شاه اسماعيل صفوی و سلطان سليم خليفه عثمانی، در منطقه سيه چشمه در گرفت. بعدها فتح علی شاه با راهنمايی ژنرال گاردان حصار محكمی اطراف آن بنا نهاد. پيش از اسلام شعبه ای از بزرگ راه معروف ابريشم كه خاور را به باختر متصل می نمود، از خوی عبور می كرد. در صدر اسلام نيز راهی كه سرزمین های عربی را به ماورای خزر، ارس، اردبيل و مركز آذربايجان وصل می كرد، از خوی می گذشت.
آثار تاریخی و مذهبی
آثار تاریخی زیادی در منطقه خوی قرار دارد از جمله دروازه سنگی، مسجد مطلب خان، برج شمس تبریز، پل خاتون، بازار خوی، کارونسراهای خوی اطراف آن، پل قطور، ساختمان شهرداری پیشین، کلیسای مهلزان، کلیساهای مارخنه و سورپ نشان، کلیسای سورپ سرکیس، مسجد شاه «سید الشهداء» خوی، مسجد ملاحسن و...شهرستان خوی دارای اماکن متبرکه زیادی است که می‌توان به امامزاده سید بهلول واقع در محله امامزاده، بقعه مبارک شیخ نوائی و بقعه متبرک میر فتاح اشاره کرد.
طبیعت
خوی در میان کوه‌های بلند واقع شده‌است به همین دلیل آب و هوای آن در تابستان گرم و در زمستان بسیار سرد است. آب و هوای این شهرستان در فصل بهار بسیار دلچسب است. کوه چله‌خانه در مجاورت این شهرستان قرار دارد و نیز کوه اورین
که برای مردم این شهر کوهی با ارزش و تاریخی است. منطقه بکر جهنم‌دره یا به قولی دره قیریس که یک دره کاملاً بکر با کوه‌ها و صخره‌هایی است که از وسط شان راه عبوری دارند و ارتفاع آنها گاهی به ارتفاع یک برج ده طبقه می‌رسد که در بالا به همدیگر چسبیده‌اند. در این دره سرسبز جانورانی مانند خرس قهوه‌ای، آهو، و گوزن وجود دارند.
محصولات
سال‌ها پیش به دلیل نوع خاک مزارع خوی پنبه در آن کاشته و بهره برداری می‌شد. و این مزارع سبب به وجود آمدن نساجی در خوی شد.ولی کم کم مزارع پنبه جای خود را به آفتابگردان (گونه باخان) داد.تخمه آفتابگردان از محصولات اصلی این شهرستان است كه در كشور معروف است . همچنین عسل مرغوب این شهرستان از دیگر محصولات غذایی می‌باشد.فرشهای نفیس دستباف از دیگر تولیدات این شهر می‌باشد.یکی از نقشهای ماندگار فرش ایرانی «نقش ماهی» است.
صنایع دستی منطقه فرش بافی، گلیم بافی، جاجیم بافی، جل بافی، مفرش بافی، زیلوبافی، حصیربافی، سبدبافی، ریسندگی الیاف، سفالگری و دست بافته‌های پشمی می‌باشد.‍‍‍‍‍[SUP]
[/SUP]
سرشناسان
از خاندانهای معروف این شهرستان خاندان دنبلی را می‌توان نام برد سالیان متوالی در آذربایجان حکومت داشته‌اند.
از شخصیتهای معروف این شهرستان می‌توان به آیت‌الله خویی، عباس زریاب خویی ، محمدامین ریاحی اشاره کرد.
راه ترانزیت
شهرستان خوی با وجود قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم تنها راه مرزی نزدیک به کشور ترکیه است. خوی تنها شهریست که مسافت آن با شهر وان در کشور ترکیه از طریق بازارچه رازی حدود یک ساعت است.در سال ۲۰۰۶ هیتی از طرف کشور ترکیه برای بررسی وضعیت بین راهی دو کشور جلسه‌ای با حضور معاون وزیر و سایر افراد متولی صادرات و واردات استان آذربابجان غربی و افراد منتخب از این شهرستان برگزار نمودند.به علت اینکه فاصله سایر بازارچه‌ها با وان زیاد است بنابراین کشور ترکیه اعتراض کتبی خود را راجع به این مسئله به مقامات ایران اعلام کرد که چرا رانندگان ما با وجود راه نزدیک مسافتی در حدود ۴:۳۰ ساعت را برای رسیدن به جاده ترانزیتی بین المللی طی کرده و ضررهای زیادی را متحمل شوند.
نگارخانه
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Khaneh_kabiri_khoy4.jpg
خانه کبیری
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Darvazeh_sangi_khoy.jpg
دروازه سنگی، خوی
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Iran_bazar_khoy.jpg
بازار خوی
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:IMG_4589.JPG
طبیعت خوی
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Khaneh_kabiri_khoy4.jpg
خانه کبیری، خوی
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Stone_gate_of_Khoy_1.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Stone_gate_of_Khoy_2.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Stone_gate_of_Khoy_3.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_1.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_2.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_3.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_4.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_5.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_6.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_7.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_8.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_9.JPG
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Tomb_of_Shams_Tabrizi_10.JPG


آبشار بدلان طبیعت بکر خویشهر خوي مركز شهرستان خوي در استان آذربايجان غربي با پهنه اي حدود30كيلومتر مربع در شمال استان آذربايجان غربي واقع شده است . معني واژه خوي و ريشه اين نام و اينكه از چه زماني به اين شهر خوي گفته اند روشن نيست . محمد امين رياحي ، نويسنده كتاب تاريخ خوي بر اين باور است كه شايد واژه خوي با جزء آخر نام شهر « اولخو » كه2700سال پيش در همين جا قرار داشته يا با جزء آخر نام « ساردوري » دژي كه يكي از شاهان اورارتو به نام ساردوري در كنار شهر اولخو ساخته بوده است ، بي ارتباط نباشد . واژه خوي در زبان كردي و پهلوي به معني نمك است از آن جا كه كردان بازمانده مادها بوده و يا اين كه به گفته خودشان مادها از آنها هستند و تا كنون زبان باستاني خود را كه گونه اي از زبان پارسي باستان است حفظ كرده اند ، مي توان گفت كه ساكنان نخستين خوي از مادها بوده اند و اينان مسكن نخستين خود را به دليل وجود معادن نمك در اين ناحيه « خوي » ناميده اند . از آنجا كه شهر خوي در سرزمين نسبتاً پست قرار گرفته است . در اصطلاح محلي آن را « خودي چو خوري » مي نامند . كاربرد نام خوي در شعر فارسي ، از جمله در شعرهاي خاقاني شرواني ، لامعي گرگاني و ديگران ، نشان مي دهد كه بيان آن در سده هاي گذشته هم به صورت امروزي بوده است . شاعران با استفاده از اينكه اين واژه ( خوي ) به معني عرق هم هست و در پهلوي xvai بيان مي شده است مضمون هايي به صنعت ايهام پرداخته اند و ظهير خونجي شاعر سده 6 و 7 هجري قمري در يك رباعي ، اصل گل سرخ را از شهر خوي دانسته است .گل را مبارك رخ و فرخنده پي است هر جا كه بود زينت آن جا ز وي استگفتم : ز كدام شهري ، اي من خاكت گفتا : نشنيده اي كه اصلم ز خوي استبنا به اظهار نظر ظهيري ، امروز نيز گل سرخ در شهر خوي و پيرامون آن فراوان است و حتي گونه هايي از آن در باغ هاي شهر ، به صورت خودرو بن و ريشه دارد و گل و گلاب خوي داراي امتياز و ويژه اي است . ماه خرداد را هم كه گلها شكفته مي شوند « گله ماه » مي نامند كه به صورت پهلوي « ماه گل » است و اين تعبير كهن نيز پيشينه بسيار بازار گل سرخ را در اين شهرستان مي دهد و همه اينها ادامه آبادي و فرهنگ را در شهر خوي در طي سدها مي رساند . اين شهر از قديم الايام داراي اهميت استراتژيك بوده است تا آنجا كه فتحعلي شاه قاجار با راهنمايي ژنرال گاردن ديوار استواري گرد آن ساخت . اين شهر يكي از شهرهاي كهن ايران است كه در دوران مادها و پيش از آنها وجود داشته است و در دوران هخامنشي ، اشكاني و ساساني نيز جز قلمرو آن ها بوده است . اين شهر در طي تاريخ كهن خود بارها توسط سرداران و پادشاهان مختلف از قبيل عتبه بن فرقد سلمي سردار اسلام و يوسف بن ابوالساج فتح شد . اين شهر به دليل جايگاه جغرافيايي و نظامي كه داشت ، از اهميت زيادي برخوردار بود . جنگ چالدران بين شاه اسماعيل و سلطان سليم در 920 هجري قمري در 70 كيلومتري شهر خوي در گرفت و همچنين در دوران حكومت بازماندگان نادرشاه افشار و زنديه ، امراي خاندان دنبلي مدتها در خوي حكومت كردند .شهر خوي در عرض جغرافيايي َ32 و ْ38 شمالي و طول جغرافيايي َ58 و ْ44 شرقي قرار گرفته است و ارتفاع آن از سطح دريا 1103 متر مي‌باشد و رودخانه قطورچاي از منطقه قطور كه در نزديكي خوي قرار دارد ميگذرد .با توجه به اينكه در طول دورة آماري 1986 لغايت 1996 متوسط درجه حرارت گرمترين ماه 83/31 درجه سانتيگراد و ميانگين بارندگي سالانه 6/214 ميليمتر و ميانگين‌ دماي متوسط سالانه 4/13 درجه سانتيگراد بوده است. اقليم شهر خوي نسبت به اروميه خشكتر و گرمتر مي‌باشد.ميانگين روزهاي يخبندان در طي اين دورة آماري 2/112 روز مي‌باشد و متوسط سرعت وزش باد 2200 متر بر ثانيه و ميزان متوسط رطوبت طي اين دورة آماري 36/59 درصد مي‌باشد.ويژگيهاي جغرافياي تاريخي شهرستان خوي :خوي بعلت همسايگي با دو كشور خارجي در گذشته داراي اهميت نظامي و سياسي بوده است. صرف نظر از وضع ظاهري شهر كه حاكي از تجاري بودن آن است. طبق مدارك موجود خوي از زمان‌هاي قديم اهميت بسياري داشته است. پيش از اسلام ، شعبه اي از بزرگ راه معروف ابريشم كه شرق و غرب را به هم متصل مي‌نموده از خوي عبور مي‌كرده است. درصدر اسلام طبق نوشته اصطخري و نقشه موجود در كتاب المسالك و الممالك ، بزرگراهي كه عربستان را به ماوراي خزر و ارس و اردبيل و مركز آذربايجان وصل مي‌كرده از خوي مي‌گذشته است.خوی یکی از شهرستان های منطقه ی آذربایجان غربی است که در ناحیه ی شمال این استان واقع شده است. مرکز این شهرستان در 44 درجه و 58 دقيقه درازای خاوری و 38 درجه و 33 دقيقه پهنای شمالی در ارتفاع 1180 متری از سطح دريا واقع شده است. شهرستان خوی از شمال به شهرستان های ماکو و چالدران؛ از جنوب به شهرستان سلماس از خاور به مرند در استان آذربايجان شرقی و از باختر به مرز ايران و تركيه محدود می شود. خوی در 130 كيلومتری شمال اروميه و در مسير راه اصلی مهاباد - مرز بازرگان قرار گرفته است. شهر خوی در جلگه ای قرار دارد كه رود قطور چای مناطق جنوبی و رود الند مناطق باختری آن را آبياری می كند. آب و هوای این منطقه معتدل و خشک است. راه های دسترسی به این منطقه عبارت اند از:
-
راه اصلی به سوی خاور خوی - تبريز به درازای140 كيلومتر. -راه اصلی به سوی جنوب خوی - اروميه به درازای 130 كيلومتر. -راه فرعی به سوی شمال خاوری خوی - قره ضيا ء الدين به درازای 48 كيلومتر. -راه فرعی به سوی باختر خوی - مزر ايران و تركيه به درازای 60 كيلومتر. -راه فرعی به سوی شمال باختری خوی - سيه چشمه به درازای 110 كيلومتر . -راه آهن سراسری تهران تركيه. الگوي سكونتاين شهرستان طي بيست سال از ميزان شهرنشيني نسبتاً بالايي برخوردار بوده است. به طوري كه ميزان شهرنشيني از 68/40 درصد در سال 1355 به 85/54 درصد در سال 1375 رسيده است. در آبان 1375 در اين شهرستان از 62504 خانوار معمولي ساكن 98/99 درصد در واحد مسكوني معمولي زندگي مي‌كردند. اين نسبت هم در نقاط شهري و هم در نقاط روستايي 98/99 درصد بوده است.دين و مذهبدر آبان 1375، از جمعيت شهرستان 83/99 درصد را مسلمانان تشكيل مي‌داده‌اند. اين نسبت در نقاط شهري 77/99 درصد و در نقاط روستايي 89/99 درصد بوده است. مذهب مردم خوي در اكثريت شيعه و در اقليت سني مي‌باشد. آموزشدر آبان 1375، از جمعيت 6-24 ساله شهرستان، 48/56 درصد در حال تحصيل بوده‌اند. اين نسبت در نقاط شهري 79/68 درصد و در نقاط روستايي 12/42 درصد بوده است.در اين شهرستان، 09/80 درصد از كودكان، 42/72 درصد از نوجوانان و 57/30 درصد از جوانان به تحصيل اشتغال داشته‌اند.زبان و لهجهزباني كه مردم خوي امروزه به آن تكلم مي‌كنند تركي آذربايجان جنوبي مي‌باشد. مردم شهرستان خوي نيز از قديم الايام داراي زبان و فرهنگ غني مي‌باشد. علاوه بر زبان لهجة مردم اين شهرستان از نوع گويش و لهجة شمال غربي مي‌باشد كه خصوصيات اين لهجه عبارتند از:1. فتحه تبديل به كسره مي‌شود: اِيلش به جاي ايلش (بنشين)2. (ن) غنه در حال از بين رفتن است.3. عده‌اي از پسوندها تابع قانون هماهنگي نيستند: بشليخ (Beslix) به جاب بشليك (Beslik)4. در اغلب كلمات دخيل (ف) تبديل به (پ) مي‌شود: پهله به جا فهله (فعله، كارگر)5. ضماير اختصاصي موجود است مانند: هابو (اين)، هونداهوننار، هبله (آنها)6. پسوند زمان حال : گله دورور (مي‌آيد)7. پسوند اضافي سي در بعضي موارد حذف مي‌شود: گوزآغري به جاي گوز آغريسي (درد چشم)مراكز فرهنگي و هنريبا استناد به گزارش اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان در سال 1380 مراكز فرهنگي و هنري شهرستان خوي به شرح زير مي باشد.6 كتابخانه عمومي (63/13 درصد از كتابخانه هاي عمومي استان) و 3 سالن سينما با ظرفيت 1280 نفر (59/14 درصد از ظرفيت صندليهاي سالنهاي سينماي استان) و 1 واحد موزه و 4 واحد عرضة محصولات فرهنگي (25/6 درصد از واحدهاي عرضه محصولات فرهنگي استان) و 53 مركز بازيهاي رايانه اي (72/18 درصد از مراكز بازيهاي رايانه اي استان) و 10 چاپخانه (4/20 درصد از چاپخانه هاي استان).در شهرستان خوي، 2 ناشر (10 درصد از ناشران استان) به كار نشر كتاب و روزنامه و مجله مي پردازند. میراث فرهنگی بازار قدیمی خوی موقعيت: ضلع شرقي شهر بين خيابان انقلاب و طالقاني اين بازار كه يكي از قديمي‌ترين بازارهاي استان آ.غ مي‌باشد داراي قدمت زيادي است و به دوره زنديه مي‌رسد. اين بازار داراي معماري سنتي مي‌باشد كه توسط ميراث فرهنگي مورد مرمت قرار گرفته و يكي از مراكز مهم داد و ستد در سطح استان بشمار مي‌آيد. مقبره آل یعقوبموقعيت: خيابان طالقاني اين سيد حدود 150 سال قبل فوت كرده است. و مردم زيادي از روستاها و سلماس و مرند و ساير شهرها براي زيارت به اين مقبره مي‌آيند. مقبره شامل زيارتگاه و حياط است. اين مكان محل تجمع علما مي‌باشد.
منار شمس تبریزی : موقعيت :شمال غربي شهر محله امام زاده در 3 كيلومتري خوي قرار دارد. برجي است به بلندي 14 الي 15 متر و در زمان شاه اسماعيل صفوي ساخته شده است كه با شاخه‌هاي كوچ كه بعد از شكار يك روزه‌اش دستور داد كه قوچهاي وحشي را در آن بكارند. از خصوصيات ويژه اين برج نصب شاخ‌‌ها به همراه جمجه حيوان به عنوان تزئين نصب شده است. مرمت اين منار در سال 1377 ش در كنگره شمس‌تبريزي تصميم گرفته شد كه به همت وزارت و فرهنگ اسلامي مرمت گرديد.
دروازه سنگی موقعيت : جنوب شرقي شهر خوياين دروازه سنگي زيبا متعلق به اواخر دوران مغول مي‌باشد. باني اين اثر تاريخي را زوجه آباقاخان ايلخان مغول مي‌دانند. اين اثر تاريخي در گذشته قسمتي از حصار قديمي شهر را تشكيل مي‌داد. اين اثر تاريخي در فاصله سالهاي 1371 تا 1373 توسط ميراث فرهنگي مرمت شده است. 5- كليساي سورپ سرگين موقعيت :خوي محله قديمي امام زاده (ميدان تسال) اين كليسا در محله قديمي امامزاده شهرستان خوي قرار دارد. در وسط يك محوطه وسيع قرار گرفته است كه قدمتش به سالهاي چهارم و نهم م. مي‌رسد. مرمت‌هايي نيز در سالهاي قبل بر اين كليسا شده است كه ناكافي بوده است. 6- مقبره مير هادي و مير بهلول موقعيت : خوي خيابان امام زاده امامزاده ميرهادي و ميربهلول كه مقبره هر دو بطور مجزا از هم هستند در محله امامزاده خوي قرار گرفته‌اند و در مراسم خاصي افراد زيادي از گوشه و كنار شهرستان به اين دو محل مي‌آيند. در مراسم عزاداري حسيني نيز مراسم عزاداري و تعزيه خواني در اين محل انجام مي‌گيرد.
فصل هفتم:
روند طراحی
بررسی روش های تبدیل ایده به فرمکانسپت خلق شده برای یک پروژه ی معماری، ساختاری کلی را برای طراحی موضوع مورد نظر به وجود می آورد.ساختاری که به واسطه ی آن به خطوط و سطوحی دست میابیم کهشمایی از کلیت فرمی، فضایی و حال و هوای پروژه را مشخص کرده و واسطه ایست بین زبان انتزاعی کانسپت به وجود آمده با کالبد واقعی معماری. اگر بتوان گستره ی ذهن را بخش بندی کرد می توان چنین نتیجه گرفت که در مراحل اولیه ی خلق یک اثر لایه هایی از ذهن فعالیت می کنند که بیشتر جنبه ی شهودی داشته و رفته رفته که به عینیت اثر هنری نزدیک می شویم فکر و منطق جای پای بیشتری میابد، چنان که در معماری نیز لایه های ثانویه ی تاثیرگذار بر روی یک پروژه، برخلاف مراحل اولیه که حالتی شهودی و انتزاعی داشتجنبه ی فکری و تجربی به خود می گیرند. تلاش کانسپت در جهت تجسم بخشی به ذهنیت و فکر معمار است و در عوض ساختاری که القا می کند سعی دارد الگوها و یا چارچوبی فیزیکی و نه صرفا فکری را برای طراح به وجود آورد. در این بین ذهن هنرمند در کنار رابطه ی عمودی که با مراحل مختلف از روند طراحی یاد شده دارد به هر کدام از این مراحل تبدیل و تغییر و نظارت کرده و در کنار انجام اصلاحات مورد نیاز تا آخرین لحظه خلق کامل اثر معمار را همراهی می کند.لازم به ذکر است که دیاگرام مورد نظر در چهارچوبی عقلانی ترسیم شده و تنها بازگو کننده یک شمای کلی از روندی است که یک هنرمند در مقام خلق کننده آن را طراحی می کند و چه بسا در شرایطی خاص، جوابگو و یا قابلیت توجیه را نداشته باشد؛ لذا در تکمیل بحث و خلاء های موجود باید به این نکته اشاره کرد که تمامی مراحل ذکر شده در وحدت و ادغامی سخت به سر می برند که حتی در مواردی قادر به تفکیک و بررسی تاثیر جز به جز آنها نیستیم، چه بسا در مواردی از کار معماران، شاهد تلفیق و یا حذف گونه ای از این عناصر هستیم. به عنوان مثال در هر مرحله ای می توان بروز ایده ای جدید را حتی در نهایی ترین مرحله ساخت نیز مشاهده کرد،از آنجا که معماری هنری کاربردی است و ما در معماری میخواهیم به نتیجهای ملموس دست یابیم، باید این توانایی را داشته باشیم که از ایده که از شناختههای ما بصورت مجرد و خالص استخراج شده است، به یک محصول و یا فرایندی برای تولید محصول معماری برسیم. علیرغم اهمیت فوقالعاده زیاد ایدههای معمارانه، توجه صرف به ایدهپردازی در طراحی معماری و غفلت از سایر جنبههای معماری همچون فرم میتواند آثاری با ایدههای قوی را به تدریج به ورطه فراموشی بسپارد، زیرا در طول زمان معانی اولیه فراموش میشوند و آنچه میماند فرم است.مسأله عمده در فرایند طراحی شناسایی مشخصههای اصلی پدیدههایی است که معمار آنها را به عنوان منابع خلق ایدههای معمارانه در نظر گرفته است. ذهن کنجکاو عصاره یا ویژگی مهم آن چیزهایی را که با حواس شناخته است، استخراج و سپس آن را با استفاده از استراتژی مشخص به فرم تبدیل میکند.تبدیل ایده به فرم در گرو دو شرط اصلی است: قابلیت شکلزایی ایدههای نخستین و مهارت و دانش طراح در رابطه با تبدیل ایده به فرم. نکته مهم در تبدیل ایده به فرم قابلیت شکلزایی ایده است و البته این قابلیت چیزی نیست که به خودی خود وجود داشته باشد. قابلیت شکلزایی هم به منبع ایده مربوط است و هم به ذهنیت طراح. ذهنی خلاق است که ورای ظاهر پیش پاافتاده یا گنگ مسائل مورد مطالعه و پدیدههای روزمره میتواند قابلیتهای شکلزایی را شناسایی کند.هنگامی که صحبت از طراحی معماری به میان می آید،هزاران مقوله و مشکل از زمین شناسی ساختمان تا جامعه شناسی و روانشناسی مطرح می شوند.در عمل توجه به همه ی عوامل و مسائل به معنی عدم توجه به تک تک آنها است. در نظر گرفتن کلیه ی عوامل و بررسی آنها مهم است ولی به اصطلاح در "هنگام خط کشیدن" فقط مسائل محدودی، ذهن ما را به خود مشغول می کند. در مورد معماری نیز، برای مثال، اقلیم مسئله ای مهم است و حداقل در اکثر گزارش های پایان نامه های دانشگاهی، مبحثی به اقلیم اختصاص یافته است، ولی اگر اقلیم، قرار باشد، در نهایت به حل مسئله ی گرما و سرما در ساختمان، از طریق نصب تعداد کمتر یا بیشتری فن کوئل بیانجامد، می توان گفت که اقلیم در طراحی اولیه نقشی ندارد. اگر برعکس اقلیم قرار است همانند نمونه های برجسته ی بادگیرهای یزد، " شکل زا" بشود و به راه حل معمارانه و فضایی ختم شود، پس اقلیم نیز مهم است.حقیقت اینجاست که طراحی به "قطعیت" در پیش فرضها نیاز دارد و امروزه ثابت شده است که افزایش اطلاعات با درجه ی قطعیت نسبت معکوس دارند. برای مثال در برنامه ریزی اقتصادی در دست داشتن میلیون ها داده ی جزئی در مورد شرایط اقتصادی هرگز جایگزین چند شاخص مهم نظیر تورم، تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه و ... نمی شود. شرط دوم تبدیل ایده به فرم، که قبلاً به آن اشاره کردیم، دانش و مهارت طراح در این رابطه است.منظور از دانش، اطلاعات طراح از تکنیک های خلاقیت، تکنیک های ترکیب و مقوله هایی از این قبیل است که هر فرد می تواند از طریق مطالعه بیاموزد. مسئله ی مهارت پیچیده تر است و به تربیت ذوق، سلیقه و کسب تدریجی توانایی در به کارگیری فرم ها مربوط می شود. در حقیقت مسئله اینجاست که هیچ فردی قادر نیست تصمیم بگیرد و برای مثال، برای اولین بار، پروژه ای را به تقلید از سبکی طراحی کند. چنین کاری مهارتی می خواهد که تنها از طریق پشتکار و البته استعداد فردی حاصل می شود، زیرا فرم پیش از آنکه به صورت در و دیوار و سقف در آید، یک استراتژی است و استراتژی مسئله ای بسیار شخصی است. خانواده ی فرم های مورد استفاده ی فرانک گهری، با خانواده ی فرم های مورد استفاده ی نورمن فاستر متفاوت است. حالا پروژه ها و ایده های آن هر چه می خواهد باشد. تجربه ی زیبایی شناختی از همین حاصل می شود. استفاده از خانواده ی خاصی از فرم ها یا به کارگیری شیوه های ویژه ی ترکیب و تکمیل فرم ها به مهارت نیاز دارد. مثالی می زنیم، چنانچه خواسته باشیم از فراکتال ها در طراحی استفاده کنیم، ضروروی است قابلیت های شکلی فراکتال ها را کاملاً تجربه کرده باشیم.کسب چنین مهارتی در بسیاری از موارد در خارج از محدوده ی پروژه های دفتری صورت می پذیرد. نقاشی های لوکوربوزیه برای او ، میدانی برای تجربه و کسب مهارت در زمینه ی ترکیب سطوح و احجام خالص انتزاعی در معماری بودند. برای ژان پرووه فرم از عمل ساختن، جدا نبود. او در کنار کار طراحی به ساختن و تجربه کردن اجزای صنعتی ساختمان و اسکلت های نوین می پرداخت. تجارب فرمال و زیبایی شناختی عموماً عمری طولانی تر نسبت به تک پروژه ها دارند و بعضی از مواقع، مانند مورد ریچارد مایر، کل آثار یک طراح را تحت شعاع قرار می دهند. معماران سبک ساز عموماً از یک خانواده ی مشخص فرم و ترکیب استفاده می کنند. امروزه ممکن است صحبت از سبک، از آنجایی که به معنی محدودیت در سر راه خلاقیت جلوه کند، مسخره به نظر برسد، ولی حقیقت این است که بدون محدودیت،خلاقیت و ایجاد فرم هیچ معنایی ندارد. تعیین محدودیت در طراحی به معنی جهت دار کردن عمل خلاقیت و تسهیا دستیابی به شرایط ضروری وجود قطعیت است و به همین جهت در تبدیل ایده به فرم و تعیین چهارچوبی مشخص بسیار اهمیت دارد.تقویت ذهن و گشودن دریچه های تخیل یک هنرمند امریست بسیار مهم و نمی توان یک معمار و یا هنرمندی را در خارج از چارچوب ایده و خلاقیت تعریف کرد. مفاهیمی که به گونه ای استعاری و تمثیلی در یک فضای ذهنی شکل می گیرند نیازمند زمینه ای برای پرورش و توسعه اند و باید با ابزار مشخص هر حرفه ای در دنیای خارج تجسم یابند. تحلیلی دوباره بر روی نمونه کارهای انجام شده و انعکاس دوباره ی آن در ذهن، حرکتی دو سویه را تداعی می کند که در مسیری افقی دارای رفت و برگشتی عمودی است و همین امر در کنار عمق دهی به ساختار عملی ذهن، ایده های پخته ای را ارائه کرده و سطح تفکر معماری شخص را بالا می برد.
ایده در معماری، کانسپت، معماریایده ها مصالح طراحی هستند. پالایش و تلفیق ایده های خرد وکلان، برای ساختاری منسجم در معماری به معنی خاص آن. ساختن ایده مهم تر از ساختن بناست. اما اگر چه وجود مصالح خوب، یعنی داشتن ایده های مناسب و بدیع معمارانه ضروری است، به کارگیری صحیح و خلاقانه ی ایده ها اساسی ترین بخش معماری است. در حالی که معماری گذشته با تلفیق، تطبیق و تکمیل ایده های فضایی مشخصی که فرم و مصداق های عینی آن، نظیر هشتی و ایوان، حیاط و پنج دری، از قبل موجود بود، سر و کار داشت؛ معماری امروز، بیشتر از گذشته به جوهر معماری، فضا، فرم، نور و رنگ توجه دارد. طراحی معماری نیز در این شرایط از ایده هایی مجرد آغاز می شود و سپس به طرح فضای عینی زندگی، می انجامد. عبور از مقوله ای ذهنی و مجرد به پدیده ای عینی، لحظه ای جادویی است.ایده اصطلاحی است که در بحث های معماری زیاد به کار می رود و همین نکته، اهمیت آن را می نمایاند. در تمدن بشر، ایده، نقش بسیار مهم یا شاید بتوان گفت مهم ترین نقش را ایفا کرده است. اگر به اطراف نگاهی کنیم، می بینیم که تمامی اشیاء زندگی ما در اصل بر اساس ایده هایی مشخص به وجود آمده اند. پوسته ی خرچنگی که لوکوربوزیه در سال 1946 در یک ساحل یافته بود، به ایده ای برای مهم ترین آثار معماری معاصر تبدیل شد: سقف کلیسای رونشان در هر حال نه تنها فرم های طبیعی، بلکه تمام پدیده هایی که در این جهان وجود دارند، از قبیل یک ساختمان یا حتی یک داستان و یک شعر نیز ممکن است به کاتالیزورهایی برای پرورش ایده ای در ذهن تبدیل شوند. نکته ی مهم، چگونگی استخراج ایده از مقولات شناخته شده است. زیرا تبدیل مستقیم چیزهایی را که کنجکاوی ما را جلب کرده اند به معماری، به اندازه ی ساختن ساختمانی به شکل خرچنگ، مضحک است.ذهن کنجکاو، عصاره یا ویژگی مهم آن چیزهایی را که با حواس، شناخته شده است، استخراج می کند و سپس آن را به زبان مناسب پروژه ترجمه می کند. در طول زمان، معانی اولیه فراموش می شوند، کاربری ها عوض می شوند و آنچه باقی می ماند فرم است. به همین جهت، صحیح است که شکل گیری ایده یا تبلور آن، مسیر خود را طی کند. معماری پیش از آنکه یک ساختمان باشد یک تفکر، یک اختراع و یک واقعه ی پیش بنی نشده است. اختراع معمولا زمانی صورت می گیرد که به یک راه حل استثنایی نیاز باشد و کار معماری، همواره در شرایطی صورت می پذیرد که به لحاظ زمانی، مکانی یا موضوعی، منحصر به فرد محسوب می شود و بنابراین نیاز به اختراع دارد.کار اصلی معمار، یافتن جوهر منحصر به فرد هر پروژه و پرداختن به آن است. از این طریق، ایده تولید می شود و در کنار ساختمان،که راه حلی برای مسئله ای محدود و مشخص است، فرهنگ معماری نیز به پیش می رود.ایده ابزاری برای گفتگو و پیشنهاد راه حل مکمل است، آن هم نه راه حلی که به صورت نقطه ضعف در آید و سرنوشتی انگل وار داشته باشد. اگر در گذشته تنها ابنیه ی بسیار خاص، به ایده های نوین دست می یافتند و اکثر سازندگان به استفاده از ایده ی گذشتگان یا تکمیل تدریجی آنها می پرداختند، امروزه وضعیت کاملا متفاوت است و معماری اگر صاحب ایده نباشد نه تنها به لحاظ فرهنگی بی ارزش است، بلکه حتی به جای پرداختن به مسایل پروژه، ناچار است به دور آنها بچرخد و با شعبده بازی های سلیقه ای، مشروعیت ظاهری برای خویش کسب کند. ایده همواره ماهیتی جهانی است ولی سلیقه ی محلی است. به دلیل فقدان ایده است که اینقدر از نفوذ معماری جهانی به کشور نگران می شویم. تنها راه مقابله با تهاجم فرهنگی نیز تولید ایده هایی اصیل و با ارزش است. معماری ما هم زمانی که دارای ایده بود، مسئله ی تهاجم فرهنگی را حل کرده بود. پیش بینی می شود که در آینده ای نزدیک، عمده ترین فعالیت بشر، تولید ایده خواهد بود و روبات ها و کامپیوترها بقیه ی کارها را انجام می دهند. تولید ایده در حقیقت یکی از مهم ترین فعالیت های مغز است که کامپیتوتر قادر به انجام آن نیست همانقدر که در معماری، داشتن ایده مهم است، گذر از مرحله ی ایده به فرم نیز اهمیت دارد. این مسئله در آغاز طراحی که مسئله ی تبدیل ایده‌های اصلی و محور پروژه به ساختاری دارای شکل، مطرح است بسیار حساس و تعیین کننده است. ایده‌های مکمل بعدی که تا مرحله ی تعیین جزئیات فنی و تزئینی بنا، رفته رفته شکل می‌گیرند، این امکان را می‌یابند که از تجربه ی شکل های حاصل شده یا از تجربیات قبلی طراحی سود ببرند . تبدیل ایده به فرم، دانش و مهارت طراح را می‌طلبد منظور از دانش، اطلاعات طراح از تکنیک‌های خلاقیت، تکنیک‌های ترکیب و مقوله‌هایی از این قبیل است که هر فردی می‌تواند از طریق مطالعه بیاموزد. مسئله ی مهارت، پیچیده‌تر است و به تربیت ذوق و سلیقه و کسب تدریجی توانایی در بکارگیری فرم ها مربوط می‌شود تبدیل ایده به فرم در طراحی معماری یک مرحله ی خاص و محدود از زمینه‌های پژوهشی و تجربی است که بسیار وسیع‌تر و مهم‌تر از یک پروژه (با تمامی مسایل آن ) است. هر نوع قاعده ی طراحی درونی یک پروژه، که از ویژگی‌های موضوع طراحی استخراج می‌شود، هر چقدر مفید و جذاب باشد، نمی‌تواند با نگرش کلی طراح، نسبت به معماری و مسایل آن تفاوت اساسی داشته باشد و به همین دلیل قالب‌ها و قواعد فرمال خاص یک پروژه، باید همواره به صورت انتقادی و انعطاف پذیر دیده شوند. در غیر این صورت یک جزء، یعنی مسایل مربوط به یک پروژه ی خاص، ممکن است به کل، یعنی اهداف و مسایل اصلی پروژه ی معماری، خدشه وارد کند .بهتر است زیبایی‌شناسی پروژه برای خود معمار هم غافلگیر کننده باشد. در واقع باید فرم به دست آمده از یک ایده، محصول پروسه‌ (مطالعات) تبدیل ایده به فرم باشد، نه اینکه از ابتدا در ذهن معمار وجود داشته باشد.حداقل در مورد پروژه‌های پیشرو چنین است که زیبایی شناسی آن‌ها در اثر روند مطالعه ی گفته شده به دست می‌آید و لزوما" با معیارهای زیباشناسی پذیرفته شده ی موجود هم خوانی ندارد. ایده باید بتواند پروژه‌ را سازمان دهی کند. پروژه باید از کل به جز شکل بگیرد و ایده در تمامی مراحل شکل‌گیری آن بر روند کار تاثیر بگذارد. بعد از شکل گرفتن ایده، باید استراتژی متناسب با آن را برای پیشبرد طرح انتخاب کرد و در نهایت فرم یک مساله است که فارغ از هرگونه سلیقه‌ای باید به آن پرداخت.مقاله ی حاضر به وسیله ی سرکار خانم فرشته محمدنیا تهیه و تنظیم شده است. با کمال تشکر و قدر دانی از زحمات ایشان٬ شما را دعوت به مطالعه با دقت این مقاله ی ارزشمند می کنم:روند طراحی :فرایند طراحی یک معمار شامل تعداد زیادی تصمیم ها و مراحل تکامل آن هاست که در نهایت مفهومی خیالی متولد شده از یک سری واقعیت هاست که در آینده قرار است توسط معمار تحقق پیدا کند. این مفهوم خیالی بر گرفته از یک سری مسائل خاص مانند الزامات فرم، عملکرد، فن آوری، زیست شناسی، بوم شناسی و مقررات دولتی به واسطه ی ترسیمات، گام به گام به طرح نزدیک می شود. سه دسته اصولی که در طراحی اهمیت زیادی دارند عبارتند از:۱) مثلا می توان فرم یک ساختمان یا توزیع فضا را در ابتدا به وسیله ی ملاحظات عقلی مثلا قواعد سازه، استانداردهای سرویس و یا نیاز های استفاده کننده تعیین کرد. این نوع اصول را اصول عقلی می نامند. این اصول از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۰ نفوذ زیادی در معماری داشته است.۲) در این دسته اصول با فرم هایی که تکمیل شده اند سر و کار دارند. این اصول از آثار نماد سمبلیک عناصر معماری بر روی مشاهده گر است که در کارهای معماران دهه های اخیر اهمیت خاصی داشته است. همچنین این اصول نتایج روان شناسی خاصی دارد.۳) اصول دیگر نیز برای ایجاد واکنش های خاص روانی در افراد وجود دارد. این اصول که اصول روان شناسی نامیده می شود می تواند استفاده کننده را در روند طراحی دخالت دهد.یکدست کردن طرح: اگر چه ارزیابی گزینه ها به ما در انتخاب بهترین روند طراحی کمک می کند، ولی بسیاری از پدیده های مناسب، زمانی شکل می گیرد که طراح سعی در جای دادن ایده ها در کنار هم (در طرح خود) داشته باشد. هنگامی که بر روی تمامی اجزای طرح کار می شود٬ بسیاری از ترکیب ها دوباره طراحی می شود. حتی در مرحله ی تکمیلی و پایانی طرح، نیز ممکن است اصلاحاتی بر روی آن انجام گیرد. طراح به تأکید در تمام قسمت های طرح خود کنکاش می کند و در نهایت٬ اسکیس ها در ابعاد، شکل و دیدگاه طراحی در موقعیت ویژه تری قرار می گیرند.جزئیات :در بعضی از مراحل طراحی، معمار باید از واقع گرایانه بودن کانسپت های طرح مطمئن شود که آیا اجزای طراحی شده امکان ساخت دارد؟ آیا این اجزا بر یکدیگر منطبق می شوند؟ اسکیس جزئیات، به نوعی طرح را زیر میکروسکپ قرار می دهد. تغییرات روند طراحی و ساختمان سازی، کاملا واضح و آشکار است. در هر مرحله، کارگزاران بیشتری دخالت دارند. سه وضعیت مهم در معماری، این شبکه ی پیچیده ی کارگزاران و فعالیت ها را تحت پوشش قرار می دهد که عبارتند از:۱) تغییر در کانسپت کار فرما۲) گسترش«گروه طراحی» ۳) افزایش تعداد و پیچیدگی عواملی که روند طراحی و ساخت و ساز را تشکیل می دهند.نمونه ی یک روند طراحی : علاوه بر طراح و آنچه طراحی می شود، هدف دیگری نیز وجود دارد که عبارتست از: تبدیل برنامه ی کارفرما به یک ساختمان خاص یا آنچه پاسخگوی نیاز او باشد. در تمرین معماری این امر مستلزم برنامه ریزی ساختمان، طراحی شماتیک، طرح اولیه، گسترش طرح، اسناد پیمان، طرح های نهایی قابل عرضه و اجرا، و ساخت و ساز می باشد. مسائلی که در هر یک از این مراحل باید حل شود، روند حل مسأله ی بسیار مؤثری را از جانب معمار می طلبد. شیوه های مناسبی برای روند طراحی(حل مسأله) وجود دارد که در اینجا به شیوه ی پنج مرحله ای اشاره می کنیم:۱) تعریف مسأله۲) گسترش گزینه ها۳) ارزیابی۴) انتخاب۵) ارتباطارتباط در روند طراحی : هر یک از مراحل روند طراحی، نوعی وظیفه ی ارتباطی است که در آن٬ یک تعریف به نوع دیگری متناسب با مرحله ی بعدی این روند تبدیل می شود. در طراحی شماتیک٬ نمودار ها و نوشته هایی که مسأله ی طراحی را تعریف می کند، به اسکیسی تبدیل می شود که طرح های ممکن را به گونه ای تعریف می کند که منجر به تصمیم گیری کارفرما شود. در مرحله ی دیگر پیمان کارانترسیمات جزئیات طرح معمار را به ترسیمات نهایی قابل عرضه و اجرا تبدیل می کنند. با نگاهی به این جریانات طراحی، طراحان وظایف چندگانه ی مدیریت اطلاعات را از طریق به کارگیری ارتباطات گرافیکی سازمان دهی می کنند.اطلاعات به دست آمده، به صورت کدهای خلاصه ی زبان گرافیکی تبدیل شده، محدودهی وسیعی از متغیر ها را به جریان انداخته و تجزیه و تحلیل نتایج گوناگون را گسترش می دهد. پس از پردازش اطلاعات، آن ها را به کد های زبان شفاهی و گرافیکی تبدیل می کنند تا در روند طراحی بتواند با مرحله ی بعد ارتباط بر قرار کند. نگرش دیگر به ارتباطات طراحی آن است که روند طراحی را روند تکراری تجربیات و مشاهدات محسوب می کنیم. در روش تجربی، طراحان از زبان گرافیکی استفاده می کنند که راه های تازه ای برای کاوش و تحقیق مطرح می کند، ولی در روش مشاهده، طراح ترسیمات یا نمودار هایی را به کار می برد که منجر به درک و ارزیابی نتایج آزمایش می شودایده (کانسپت):در تمدن بشری، ایده نقش مهمی در تحولات جامعه و سطوح گوناگون ان از خود بروز داده است. سفر به کره ی ماه بدون داشتن ایده ای که نخستین بار ژول ورن بیان کرد، امکان پذیر نبود. اگر به پیرامون خود نگاهی بیندازیم، درمی یابیم که تمام اشیای زندگی ما در اصل بر اساس ایده های مشخص به وجود آمده اند. در تمجید از ایده سخنان زیادی گفته شده است از جمله این که: "ایده ی خوب را نمی توان خدشه دار کرد، درک ایده ها خود به طرح ایده ی جدید می انجامد"ایده از کلمه ی یونانی به معنای دیدن مشتق شده است. به نظر جان لاک ایده از عملیات ذهن بر محسوسات پدید می آید. اطلاعاتی که حواس از جهان بیرون به دست می آورند نقش به سزایی در پیدایش و شکل گیری ایده دارند.پیدایش ایده:لوکوربوزیه پنج مرحله ی دستیابی به ایده را اینگونه بیان میکند:الف) نگریستن ب) نظاره ج) دیدن د) تصور کردن ه) خلقکار اصلی معمار، یافتن جوهر منحصر به فرد هر پروژه و پرداختن به آن است و ازطریق آن ایده تولید می شود.ارتباط ایده با کلام و نوشتار:معماری اصولا با مقولاتی نظیر فرم، رنگ، نور و غیره که هیچکدام نوشتاری نیستند، سر و کار دارد و توصیف یا تحلیل مقولات معماری با استفاده از نوشتار، خالی از دشواری نیست. ولی انچه مسلم استدانش معماری مانند بخش عظیمی از دانش بشری عمدتا از طریق نوشتار انتقال می یابد. معماری امروز بیش از پیش مبتنی بر روش هایی است که در اصل از ایده های مجرد نشأت می گیرد. نوشتن لاجرم نه فقط یگانه وسیله ی انتقال ایده ها محسوب می شود بلکه یگانه وسیله ایست که با آن می توان افکار معمارانه را به نظم درآورد. در هر حال نوشته ی معماری وسیله ایست برای ایجاد ارتباط بین معماری و دیگر مقوله های فرهنگی. گزینش ایده:معماری با بیشمار مسایل مختلف سر و کار دارد و طبیعی است که در آغاز کار یا در ضمن طراحی، ایده های فراوانی شکل بگیرد. مشکل اصلی بسیاری از طراحان اغلب این نیست که ایده ای ندارند بلکه این است که هزاران ایده دارند. ایده ی پروژه اغلب از طریق حذف حاصل می شود و وظیفه ی معمار شناسایی اصلی ترین مسایل و پاسخگویی به آن ها در درجه ی اول و پاسخگویی به بقیه بر اساس اولویت است در نتیجه ایده هایی که همواره از طریق انتخاب بهترین گزینه ها و تقویت ویژگی های اصلی ایده های انتخاب شده در طراحی به ثمر می رسند.ایجاد فضاهای ذهنی بر اساس ایدهپس از انتخاب ایده که پیشتر گفته شد اغلب از طریق حذف صورت می گیرد، طراحی وارد مرحله ی خطیری با عنوان تبدیل ذهنیت به عینیت می شود. طراح بر اساس کیفیات ایده ی مورد نظر شروع به خلق فضایی ذهنی می کند. کار طراح از این پس شناخت زوایای متنوع فضای ذهنی تصور شده است. این شناخت از طریق پرورش ایده در ذهن و وضوح بخشی و آشکارسازی کمیات و کیفیات فضای ذهنی انجام می گیرد.ایده های شکل دهنده:ایده ی شکل دهنده به عنوان مفهومی تلقی می شود که طراح به وسیله ی آن می تواند به طرحش شکل دهد یا آن را تحت نفوذ قرار دهد. می توان از این ایده ها برای سازماندهی تصمیم های مربوط به رعایت سبک و ایجاد آگاهانه ی فرم استفاده کرد. طراح با استفاده از جایگزین کردن یک ایده ی شکلدهنده به جای یک ایده ی دیگر طرحش را متمایز و شاخص می سازد. برخی از این ایده ها عبارتند از:رابطه ی پلان با مقطع و نما ــــ رابطه ی واحد و کل ــــ رابطه ی عناصر تکراری و مجرد ــــ الحاقی و حذفی تقارن و تعادل ــــ هندسه و شبکه ــــ الگو های سازماندهی ــــ گسترش ها ــــ تقلیل.فرایند اکتشافبرای معمار یا طراح فرایند اکتشاف شامل دو بخش ابداع و شکل گیری کانسپت است. ابداع در پایه ی اکتشاف، در جستجوی ایده ی اصلی برای پروژه است. شکل گیری کانسپت، برگرداننده ی اکتشاف به یک گرافیک یا به عبارت تحت اللفظی است که باید برای توسعه ی کامل پروژه یک مسیر مشخص کند. شکل گیری کانسپت :کانسپت اولیه ساختار با دوامی است که طراحان معماری که برای بنا نهادن تشکیلات اساسی یک ساختمان و هدایت کل روند توسعه ی طرح از آن بهره می جویند. این نظام در بهترین نوع خود، موارد زیر را تأمین می کند:۱) نخستین ارتیاط پاسخ طراحی با عوامل فرم (برنامه ریزی، اهداف، زمینه، سایت و...)۲) محدود کردن مجموعه ی تصمیمیاتی که پایه و اساس مسیولیت های طرح است.۳) نموداری از فعالیت های بعدی طرح به ترتیب ارزش ها و فرم های پیشنهادی.۴) تصوری که خواسته ها را تحریک می کند، در تمامی افراد دیگر با فرایند طراحی، انگیزه ایجاد می کند.این عمل معمولاْ با استفاده از بیان انتزاعی شکل می گیرد، مانند (ساختمان من یک پیچ است) یا (بنای ما روی شکاف پل زده است

در یک تعریف کلی از معماری ویلیام موریس چنین می‌نویسد:معماری؛ شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشر را در بر می‌گیرد و تا زمانی که جزئی از دنیای متمدن بشمار می‌آییم، نمی‌توانیم خود را از حیطه آن خارج سازیم، زیرا که معماری عبارت از مجموعه اصلاحات و تغییراتی است که به اقتضای نیازهای انسان، بر روی کره زمین ایجاد شده‌است که تنها صحراهای بی آب و علف از آن بی نصیب مانده‌اند. ما نمی‌توانیم تمام منافع خود را در زمینه معماری در اختیار گروه کوچکی از مردمان تحصیل کرده بگذاریم و آنها را مامور کنیم که برای ما جستجو کنند، کشف کنند، و محیطی را که ما باید در آن زندگی کنیم شکل دهند و بعد ما آن را ساخته و پرداخته تحویل بگیریم و سپس شگفتزده شویم که ویژگی و کارکرد آن چیست. بعکس این بر ماست که هر یک، بنوبه خود ترتیب صحیح بوجود آمدن مناظر سطح کره زمین را سرپرستی و دیدبانی کنیم و هر یک از ما باید از دستها و مغز خود، سهم خود را در این وظیفه ادا کند.در تعریفی دیگر از لوکوربوزیه (یکی از بزرگترین معماران دوران مدرن) می‌گوید:معماری بازی استادانه و درست اشکال در زیر نور است.واژه«معماری» در زبان عربی از ریشه «عمر» به معنای عمران و آبادی و آبادانی است و «معمار»، بسیار آباد کننده. در زبان فارسی برابرهایی گوناگونی برای آن آمده‌است مانند: «والادگر»، «راز»، «رازیگر»، «زاویل»، «دزار»، «بانی کار» و «مهراز». مهراز، واژه‌ای است که از «مه» + «راز» درست‌شده و مه برابر مهتر و بزرگ بنایان است. بنابراین از دو بخش «مه»، به‌معنای بزرگ و «راز» به‌معنای سازنده درست شده‌است. این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزی است. در زبان لاتین نیز واژه "architect" از دو بخش archi به معنای سر، سرپرست و رئیس و tecton به معنای سازنده درست شده که کاملاً همتراز با واژه مهراز می‌باشد. مفهوم دقیق واژه معماری ریشه در واژه یونانی archi-tecture به معنای ساختن ویژه دارد، ساختنی که هدایت شده و همراه با آرخه باشد. آرخه(arkhe)از فعل آرخین(arkhin)به معنای هدایت کردن و اداره کردن است.
 

shima jo0on

عضو جدید
خلاصه ای از پایان نامه عرفان در معماری و طراحی مقبره شمس تبریزی بر اساس عرفان

عالی بود مرسی...به نظر شما از این موضوعات به چه صورت میتونم توی خانه شعر استفاده کنم و کمک بگیرم....موضوع من خانه شعر سهرابه خیلی دوست دارم نظر بقیه رو بدونم....
 
بالا