معماری با مصالحی از جنس دل

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بـــاران همیشه می بارد، اما مردم ستـاره را بیشتر دوست دارند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن [/FONT]

 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میـدونی بن بسـتــــــ| زنـدگی کـجـاست ؟؟؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]جــایــی کـه ...[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]نـه حـــق خــواسـتن داری[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن[/FONT]
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه یادمان باشد که زندگی پیمودن راهی برای رسیدن به خداست

و قدم هایمان باید طوری باشد که حتی دانه کشی زیر پایمان له نشود . .
.
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سال ها می گذرد

و من از پنجره بیداری


کوچه یاد تو را می نگرم ، می پویم


و چنان آرامم که کسی فکر نکرد


زیر خاکستر آرامش من


چه هیاهویی هست عاشقی هم دردی است


و من از لحظه دیدار تو می دانستم


که به این درد شبی خواهم مرد...
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه تـــلـــخ است با بــــغـــض بنویسی
با خــنـــــده بخوانند...
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه سخت است دل تنگ قاصدک بودن
در سرزمینی که در آن هیچ بادی نمی وزد
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به آسمان نگاه كن .

كسي هست كه عاشقانه تو را مي نگرد و منتظر توست .
اشكهاي تو را پاك مي كند و دستهايت را صميمانه مي فشارد .
تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت .
و اگر باور داشته باشي مي بيني ستاره ها هم با تو حرف مي زنند .
باور كن كه با او هرگز تنها نيستي. فقط كافيست عاشقانه به آسمان نگاه کنی
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید گاهی سکوت کنیم ؛
شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد

 

Melina666

عضو جدید
وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد ، هیچ فاصله ای دور نیست ،
هیچ زمانی زیاد نیست و هیچ عشق دیگری نمی تواند آن دو را از هم دور کند !
محکم ترین برهان عشق ، اعتماد است



 

Melina666

عضو جدید


درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی…!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام…
تو هر چه میخواهی‌ مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی‌ احساس

نمیــــــــفروشــــــــــم

 

Melina666

عضو جدید

سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم...
راستی
این دل ...
دل می شود ؟
 

Melina666

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شاید آرام تــر می شدم
فقــط و فقـــط…
اگر می فهمیدی ،
حرفهایم به همین راحتــــی که می خوانی
نوشته نشده اند !!!

[/FONT]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درست يك روز است كه يكديگر را ترك كرده ايم…

ولي بي تو لحظه ها آن قدر دير ميگذرند

كه ميخواهم فردا…

سالگرد جداييمان را جشن بگيرم !
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش میشد لحظه ای پرواز کرد
حرفهای تازه را آغاز کرد
کاش میشد خالی از تشویش بود
برگ سبزی توفه ی درویش بود
کاش تا دل می گرفتو می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت
کاش که این لبخند ها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب و نان نداشت
کاش می شد ناز را دزدیدو برد
بوسه را با غنچه هایش چیدو برد
کاش دیواری میان ما نبود
بلکه میشد آن طرف تر را سرود
کاش من هم یک قناری میشدم
در تب آواز جاری میشدم
بال در بال کبوتر میزدم
آن طرفتر ها کمی سر میزدم
با پرستو ها غزل خوان میشدم
پشت هر آواز پنهان میشدم
کاش هم رنگ تبسم می شدم
در میان خنده ها گم می شدم
آی مردم من غریبستانیم
امتداد لحظه ای بارانیم
شهر من آن سو تر از پرواز هاست
در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل می دهد
هر که می آید به او گل میدهد
دشت های سبز وسعت های ناب
نسترن نسرین شقایق آفتاب
باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت
می روم آن سو تورا پیدا کنم
در دل آینه جایی وا کنم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و رسالت من اين خواهد بود
تا دو استکان چاي داغ را
از ميان دويست جنگ خونين
به سلامت بگذرانم
تا در شبي باراني
آن ها را
با خداي خويش
چشم در چشم هم نوش کنيم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبخند که می زنم پیدایم می کنی


باران می بارد، تو از کنارم می گذری


فریاد نمی کشم که بازگردی


می دانم امشب این آسمان تاب ماه را ندارد


لبخند می زنم،


فراموش می کنم..
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران که بيايد

از دست چترها کاري ساخته نيست

ما اتفاقي هستيم که افتا ده ايم

تو کوچک شدي؟

يا قلب من بزرگ شد؟

فرقي نمي کند عاشق شدم!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تو ، به اوج
نخواهم رسید
چون پیچکی که بی ستون
تا همیشه
سهمش خاک است و
حسرتش
آسمان
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:cry:...........................

دلم براي چشم هايمان تنگ مي شود كه
پنهاني به هم دل مي دادند
دلم براي نوازشت تنگ مي شود
دلم براي هيجاني كه با هم داشتيم تنگ مي شود
دلم براي همه چيزهايي كه با هم سهيم بوديم تنگ مي شود
دلتنگي براي تو را دوست ندارم
احساس سرد و تنهايي است
كاش مي توانستم ....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لطفا

کمی دورتر بايست

مهربان که میشوی

بيشتر دلم تنگ میشود

...
 

حنا جون

عضو جدید
دلم براي چشم هايمان تنگ مي شود كه
پنهاني به هم دل مي دادند
دلم براي نوازشت تنگ مي شود
دلم براي هيجاني كه با هم داشتيم تنگ مي شود
دلم براي همه چيزهايي كه با هم سهيم بوديم تنگ مي شود
دلتنگي براي تو را دوست ندارم
احساس سرد و تنهايي است
كاش مي توانستم ....
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم......بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد.........مرا روزی مباد ان دم که بی یاد تو بنشینم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی ترسناک حس سردی می دهد، می لرزاند
می ترسم و دوستش دارم

مثل ماه
که چون چشم یک مقتول می‌درخشد.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم......بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد.........مرا روزی مباد ان دم که بی یاد تو بنشینم
چون دفتر شعر- خط به خط - عاشق بود
آن روز - درست یا غلط - عاشق بود
آشفته نشد، جار نزد ، شعر نگفت،
دیوانه نبود که ، فقط عاشق بود
 
بالا