برای تو می نویسم
- شروع کننده موضوع hilari
- تاریخ شروع
- وضعیت
[FONT="]من هنوز منتظرم[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]
مگر می شود بی تو بمانم ؟
چشم به راهت می مانم
چون برایم سخت است دل کندن
[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شوق دیدار تو[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]
آتش به جان و روح من می‌کشد
برای تو اینگونه می سوزم
برای تو اینگونه می خوانم ...
بهارم همچو خزان زرد و بی روح است
خودت بهتر می دانی که بی تو دلگیر و افسرده‌ام
تنها مانده‌ام ،[/FONT]
[/FONT][FONT="]
مگر می شود بی تو بمانم ؟
چشم به راهت می مانم
چون برایم سخت است دل کندن
[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]شوق دیدار تو[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]
آتش به جان و روح من می‌کشد
برای تو اینگونه می سوزم
برای تو اینگونه می خوانم ...
بهارم همچو خزان زرد و بی روح است
خودت بهتر می دانی که بی تو دلگیر و افسرده‌ام
تنها مانده‌ام ،[/FONT]
[FONT="] داغ دوری از هم
[/FONT][FONT="]مرا پیر کرده است[/FONT][FONT="] ...[/FONT][FONT="]
تا زمانی که خیالت آتش به جان من می زند ،[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]
برایت اینگونه خواهم خواند ...[/FONT]
[/FONT][FONT="]مرا پیر کرده است[/FONT][FONT="] ...[/FONT][FONT="]
تا زمانی که خیالت آتش به جان من می زند ،[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]
برایت اینگونه خواهم خواند ...[/FONT]
elh@m_arch
عضو جدید
گاهی نباید ناز کشید ، انتظار کشید ، آه کشید ، فریاد کشید ، تنها باید
دست کشید و رفت!
دست کشید و رفت!
elh@m_arch
عضو جدید
*بارها پنچره ها را قسم دادم
تا به وقت آمدنت دست مرا بگیرند...
که فقط تو میدانی که چقدر دلواپس لحظه آمدنت بوده ام*
ــــ در اینجا صمیمانه از تو تشکر میکنم که در تمام لحظات نبودنم
نگهبان سرزمینم بوده ای.
فرمانروای سرزمین خورشید مچکرم.
ــــ فکر میکنم برای شروع دوبارم همین خیلی معنا داشته باشه.
تا به وقت آمدنت دست مرا بگیرند...
که فقط تو میدانی که چقدر دلواپس لحظه آمدنت بوده ام*
ــــ در اینجا صمیمانه از تو تشکر میکنم که در تمام لحظات نبودنم
نگهبان سرزمینم بوده ای.
فرمانروای سرزمین خورشید مچکرم.
ــــ فکر میکنم برای شروع دوبارم همین خیلی معنا داشته باشه.
elh@m_arch
عضو جدید
گناهی نداریم اگر گاهی اوقات همدیگرو فراموش میکنیم؛
چون بر روی زمینی زندگی میکنیم که هر روز خودش را هم دور می زند...
چون بر روی زمینی زندگی میکنیم که هر روز خودش را هم دور می زند...
elh@m_arch
عضو جدید
حواسم را هر کجا پرت میکنم باز کنار تو می افتد...
وقتی از محبت سیرم میکنی
وقتی با چشات اسیرم میکنی
وقتی که دل منو با اون نگات
دادی به باد
وقتی که رویای با هم بودن و
دادی به یاد. . . .
وقتی. . .
کاش روزها هم کمی مهربانتر می گذشتند. . .
ای دنیا این رسمش نبود ..
http://barayat-minevisam.persianblog.ir/post/84/
خیلی وقته سراغی از اینجا نگرفتم. . .
دلیلی هم نداشت. . .از یادم هم نرفته بود. . . شاید حسی نبود برای نوشتن
اما می خوام دوباره بیام و بنویسم . . .
ای کاغذ مجازی من منتظرم باش
خیلی وقته سراغی از اینجا نگرفتم. . .
دلیلی هم نداشت. . .از یادم هم نرفته بود. . . شاید حسی نبود برای نوشتن
اما می خوام دوباره بیام و بنویسم . . .
ای کاغذ مجازی من منتظرم باش
تا بدانجا که خدا می داند و بس
گاه جلوی آینه می ایستم ... خودم را در آن میبینم ..
دست روی شانه اش میگذارم و می گویم... ...
چه تحملی دارد "دلت"...!!!
- وضعیت