کدوم رو تو دوران مدرسه تجربه کردی؟

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
با ذکر خاطره


 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

1- یه دفعه داشتیم تو کلاس حرفه و فن با بچه ها کاغذ رد وبدل میکردیم(توش معلممونو مسخره کرده بودیم(خوب چیه،بچه بودیم دیگه))کسی که به من رسوند کاغذ رو،تابلو داد،معلمه فهمید و خلاصه با خوندن کاغذ،جفتمون 3 روز جلوی دفتر راست وایساده بودیم....:D
2-کلا من تو بیشتر کلاس ها خواب بودم...ولی خوب تو دانشگاه جلوه اش بیشتر بودش.....یه بار بچه ها ازم فیلم گرفته بودن...فک کنید،کلی آبروم رفتش...
3-روزه معلم....سوم ابتدایی...کادو بردم،جعبه خالی بودش:Dخیلی اذیتم کرده بود آخه!!!
4-مبسر کلاس بودم سوم دبیرستان،باید هر ساعت برگه حضور غیاب رو میدادم تا دبیر مربوطه اسامی غایب هارو بنویسه و امضا کنه و من آخر وقت تحویله دفتر میدادم....فک کنم کلا 4 بار به دبیرا دادمش..کلا خودم اسم کسی رو نمینوشتم و امضا میکردم:D
5-هان..نه...خداروشکر اینو تجربه نکردم!!! تو دانشگاه فراوون..استاده عقده ای،هی پسر هارو جلوی دخترا ضایع میکرد....:razz:
6-اصلن به من میاد.......زنگ آخر بمونم مدرسه:cool:
7-نه دیگه...این آخرته کله خرابیه.......
8-هووووم،خوب آره،یه بار راهنمایی با یکی دعوام شد،زنگ ورزش بود و هیچکس تو حیاط نبود،فک کنم 25 دقیقه همو زدیم....آخرش خسته شدیم....:biggrin:
9---این چیه مامانی؟:surprised:
 

**mahsa**

کاربر بیش فعال
1.بلی
توضیحاش طولانیه هااا
خب کلاسه سوم راهنمایی بودم معلمه گرام مثه همیشه منو صدا زدن منم که اصن تو بگو یه روز تکلیف انجام میدادم نمیدادم
دی:
آخه راهنماییم خییلی شیطون بودم
ولی از دببرستان خوب شدما
:)
حالا این خوب شدنم قضیه داره اینجا جاش نیست

داشتم میگفتم دوستم داشت تقلب میداد بعد یه بچا ها داشت با معلممون راجبه یه موضوعی حرف میزد وسطه حرفاش به یه شخصیتی که من اونموقه ها
دورانه جاهلیت بود دیگه
دی:
دوسداشتم یه حرفه بد زد منم فرصتو مساعد دیدم برگشتم گچو پرت کردم صاف خورد تو سرش
همون موقه از کلاس اخراج شدم
ولی بعد با وساطته همه دوباره اومدم تو
:D
آقا من شارژه لپتاپم داره تموم میشه بقیه رو موردی میگم توضیحاتو بعدا میام میدم
با عرضه پوزش

2.فقط تو دانشگاه مدرسه که جا خاب نیست
دی:

3......
6.....
:D
 

samaneh91

عضو جدید
بجز 1و2 همش بوده
وقتی حوصله مدرسه رو نداشتم خودمو به مریضی میزدم و میومدم خونه با داداشم دعوا
تا دلتونم بخواد مامان بزرگ و بابا بزرگای بیچاره رو راهی قبرستون میکردم تازه سر کلاس گریشم میکردم
بعضی وقتام میگفتم مامانم مریضه و این حرفا
برنامه ریزی برای تعطیل مدرسه

وچون بچه درس خون بودم مچمو که میگرفتن کاریم نداشتن
یه بارماول دبیرسستا ن که بودم دم عید بچه ها رو تعطیل کردم رفتن خونه بعد خودمم اومدم رفتم حموم زیر دوش که بودم و داشتم اواز میخوندم دیدم مامانم داره میزنه به در حموم زود باش بیا بیرووووون چه غلطی کردی بچه و....
خلاصه ساعت 10 منو برد مدرسه و یه تعهد ازم گرفتن و قرار شد از انظباتم کم کنن که نکردن
 

behnam.95

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تو دوران مدرسه خیلی وقتا فرار میکردم..ولی یه بار بد شانسی آوردم ، فرار کردم آومدم 2 تا خیابون پایین تر معلممون با موتور از جلوم عبور کرد میخواست بیاد مدرسه یهو دیدم.رسیدم خونه بهشون گفتم معلم نداشتیم نیم ساعت بعد تلفن زنگ خورد گفتن بهنام فرار کرده از مدرسه بهش بگید بیاد مدرسه...چشمتون روز بد نبینه آقا منفجرمون کردن اما آخرش نرفتم مدرسه.فرداش که رفتم یه برگه زده بودن به دیوار که بهنام فلانی به دلیل (فرار از مدرسه یک هفته از مدرسه اخراج شدن)

کتک هم خوردیم.جعل امضا هم در امور خیره هم خیلی کمک کرد بهمون.مخصوصا نوبت اول

در هر صورت پسر خوبی بودم
 
ohohohoh man hameye mavared boodam:D
yani agar khodam bekham begam ta 15 ham mirese:D
vali ye bar kheyli khit zadam
emtehan riazi dashtim sale avale dabirestan bood
man ba riazi va dabiraye riazi hamishe moshgel dashtam
oonroozam aslan havasam be emtehan nabood chon terme aval bood
man hamishe base terme dovom darsamo mikhoondam:d
bargeye emtehano kardam bargeye naghashi
bad axe chanta karikatoro be tarze vahshatnaki keshide boodam va esme har dabire riazi ham ro balaye oona zade boodam
chon aslan hichi yadam nemioomad az darsa
ye dafe ye ki bargaro az zire dastam keshid
khode dabire riazi
hichi nagoft raft biiroon bade 20 min oomad va kole damo dastgahi ke too madresaro dashtam ke shamele parvandam mishod ro dad behem goft to emsal be tatilat khordi:D
hamoon shod ke ye sal man aghab moondam:d
har kari kardam nzashtan biam
ta sale bad baz esm nevisi kardam:D
enghade sooti dadam too madrese ke nagoo
az ozare mohtaram talabe bakhshesh mikonam
azinke engilisi tipe mikonam
 

shahram_anvar

عضو جدید
کاربر ممتاز
1-با اینکه بچه مثبتی بودم ولی وقتی معلم از کلاس اخراجمون میکرد کلی ذوق میکردیمو میرفتیم با بچه های زنگ ورزش فوتبال بازی میکردیم چه حالی میداد:D
2-اینم آره زیاد میخوابیدم
یبار همچین خوابده بودم که از روو نیمکت خوردم زمین (باید واسه نیمکتا هم کمربند ایمنی تعبیه کنن:D)
3-آری
4-نه
5-آری:(
6-کلید درب خونمون درب حیاط مدرسه رو باز میکرد زنگهایی که معلممون اول کلاس حضور غیاب میکرد از مدرسه جیم میشدم میرفتم ازین کلوبها که الان ارتقا پیدا کردنو شدن گیم نت
7-نه
8-آی وای آری،سر کلاس ریاضی گسسته یه معلم داشتیم که (بییییییییییییییییییییب) ،ما دوز بازی میکریمو اسم فامیلو اینا،یهو وسط بازی با همکلاسیم که جسش از الانم گنده تر بحثم شد انقدر منو زد این معلم (بییییییییییییییییب) بعد از تموم شدن کتک کاری از کلاس انداختمون بیرون:surprised:
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بجز 9 که نمیدونم چیه بقیه گزینه ها درسته...البته از مدرسه اخراج نشدم ....بچه معلم که باشی به این دردا میخوره دیگه:cool:
مرسی از تاپیکت کلی خاطرات مرور شد برام :)
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه موارد به جز امور خیریه

خاطرات ک خیلی زیاده اگه بخوام بگم خودش یه تاپیک میشه


از کپسول انداختن داخل بخاری مدرسه تو سرمای زمستون بگیر تا کتک خوردن تو ابدارخونه مدرسه

اما یکی از شیرین ترین خاطراتم تو دوران هنرستان بود ک اموزش یه ویروس خیلی ساده رو از نت یاد گرفته بود
فردای همون روز اومدم و اون ویروس رو روی کل سیستم های کارگاه مدرسه کپی کردم
زنگ بعدی سر کلاس ادبیات بودم مسوول کارگاه اومد دم درب اتاق و گفت : همایون همایونی کیه ؟
بیاد بیرون کارش دارم
من ک اصلا فکرشم نمیکردم کار به جاهای باریک بکشه رفتم بیرون و بعد از دو تا شلنگ نا قابل خوردن و پاک کردن اون ویروس از تمام سیستم ها با غرور وارد کلاس ادبیات شدم
اون موقع یه لحظه احساس هکر بودن بهم دست داد :D
 

Риал Краесис

عضو جدید
البته چون بابام گردن کلفت بود از مدرسه اخراج نشدم تا حالا خوب درس خودمم خوب بود به خاطر همین همیشه از استبا هاتم میگذشتن.
 

گلسا2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من فکر کنم یبار بخاطر اینکه جدول ضرب یاد نگرفته بودم سوم ابتدایی معلم مارو ابرد بیرون مدیر صدا کرد اینقده گریه کردم که نگو تنها نبودیما یه تعداد زیادی بودیم خلاصه اخراجمون نکردم
بقیه ها رو تجربه نکردم:D
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من فکر کنم یبار بخاطر اینکه جدول ضرب یاد نگرفته بودم سوم ابتدایی معلم مارو ابرد بیرون مدیر صدا کرد اینقده گریه کردم که نگو تنها نبودیما یه تعداد زیادی بودیم خلاصه اخراجمون نکردم
بقیه ها رو تجربه نکردم:D
اجی:surprised:چقدر مثبت بودی
 

مسعود.م

متخصص والیبال باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
زمان مدرسه سر به راه و درس خون بودم و تقریبا تجربه هیچ کدوم نداشتم به جز

مورد ۶ که در اون استاد بودم‏!‏

بیشتر مواقع که حسش نبود مدرسه بمونم یا مدرسه برم تاکتیک های مختلفی رو اجرا می کردم
وقتی مدرسه بودم میرفتم پشت در اتاق معاون و نفسم رو می گرفتم تا صورتم سرخ بشه بعد که میرفتم داخل بدون کمترین مخالفتی میگفت تصمیم موندن یا رفتن با خودته !‏‏!‏‏!‏

وقتی هم خونه بودم از روش هایی مثل زردچوبه زدن به صورت گرفته تا صحنه سازی مسمویت استفاده می کردم‏!‏ که یه بار استفاده از زرد چوبه لو رفت‏ و ...

اما چون درسم خوب بود از مدرسه باهام کاری نداشتند و حتی نمره انضباطم هم همیشه ۲۰ بود
 
آخرین ویرایش:

REYMOND00

کاربر بیش فعال

1)برای یک هفته با همکاری پدر و مادر از مدرسه اخراج شدیم:razz:
2)در دانشگاه یه بار اتفاق افتاد و استاد هم گفت خوابی؟و من هم از اون موقع کلا خجالت می کشیدم ازش....
3)ناظم دبیرستان و معلم سوم ابتدایی
5)تا دلت بخواد(البته تو یونی)
6)چون جهشی درس خوندم و دوست نداشتم پایه پایین تر رو امتحان بدم وقتی قرار بود از سرجلسه ی امتحان ثلث3 سوم برم سر جلسه ی جمله نویسی دوم از مدرسه فرار کردم ولی مامانم منو یافت و تا آخرشم بالاسرم وایساد...
8)بله یه بار تو دبیرستان...
 

reil way

عضو جدید
همه موارد شامل من میشه ولی انقد اینکارارو کردم وشیطونی کردم که نمیدونم کدوماشو بگم!:D
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

1 . نه خودا رو شکر ...
2.تو مدرسه نه ولی تو دانشگاه زیاد ، با چشم باز حتی ( از دست آورد های دانشگاس ):دی

3.بلی زیاد :دی
البته در مورد معلما بیشتر حال گیری بوده تا سر کار گذاشتن اونم در دوران شیرین دبیرستان به خصوص معاونام و معلمای آقا در سال پیش دانشگاهی ...
یکیش این بود : سال سوم دبیرستان بودم ، ناخونم بلند بود معاونه گیر داد جلو در کلاس ...
منم دیدم ناخونای خودش قد بیله ، بهش گفتم اگه بده چرا مال خودت اینجوریه ،بهش برخورد داد زد ، منم که کم نمیوردم صدامو بردم بالا و کار به دعوا کشید اونم سر یه ناخون :دی
در حدی عصبی شده بود که صداش میلرزید و منم عین خیالم نبود ، به یه ربع نکشید که به خونمون و گوشی مامانمو سر کارش زنگ زده بود تا پیداش کنه و شکایتمو بکنه که البته بعدش از زنگ زدن به مامانم هم پشیمون شد :D
بقیشونو نمیگم ، زشته تعریف کنم ، بد آموزی داره :D

4.ما فخط امضای مامانمونو جعل میکردیم البت با اطلاع خودش :redface:
5. پیرو حال گیری ها از معلمین و معاونین محترم ! ضایعم می کردن نامردا :razz:ولی منم تلافی میکردم به جز یه بار تو پیش دانشگاهی که طرفم معاون مدرسمون بود و چون پیر بود روم نشد جوابشو بدم ، الان پشیمونم که کوتاهی کردم :D
متاسفانه در این مورد دستمون تو دانشگاه بستس نمیتونیم جواب بدیم :razz:
6 و 7 و 8 : نه ....
 

Similar threads

بالا