من که نمیدونستم باید چیکار کنم
گفتم باید خودم برم و باهاش حرف بزنم
یعنی بدونه که من بهش علاقه دارم
نمیدونستم همین اوله کار هم باید مثلا یکیو واسطه کنم
بعدشم گفتم شاید بدش بیاد
آدما مختلفن و نظراشونم مختلفه
مثلا یه خانومی گفته بود که من دوست دارم هرجا میرم پسره دنبالم بیاد و جلوی دوستام نگام کنه و اگه جلوی دوستامم بیاد سمتم ناراحت نمیشم(حالا به خوب بودن این خانوم یا بد بودنش کاری ندارم) فقط خواستم بگم من نمیدونستم کدوم راه بهتره
و درضمن
من گفتم خودم برم بگم خیلی بهتره
وقتی برای باره اول رفتم سمتش و اونجوری شد
یه مدت ازم دوری میکرد
منم دنبالش بودم که یه فرصتی پیدا کنمو ازش معذرت بخوام و بگم که قصدم بد نبوده
دوست عزیزم
من خواستم و میخوام که باهاش حرف بزنم و نظر خودشو دربارم بدونم و شرایطمو بگمو شرایطشو بشنوم و با وجود علاقه اون و خواستن اون یه تصمیم خوب بگیریم
من نمیخواستم که الان ازدواج کنم
اگه اینجوری بود آره حق با شماست همون اول از طریق خانواده ها باید جلو رفت
من گفتم 2سال سربازیمه اونم 2سال درس داره
باهاش حرف بزنم و نظر اونو بدونم
مطمئن باش تا عاشقت نشه برات صبر نمیکنه تازه اگه عاشق هم بشه اگه یکی خواستگاریش بره یا از فامیلش یکی بخوادش حتمن شرایط اون رو میسنجه و ممکنه بهش جواب مثبت بده
عزیزم من بهت توصیه میکنم فعلن از فکرش بیای بیرون تا ببین دو سال دیگه چی میشه .
باور کن به ریسکش که ممکنه تو این قضیه ضربه روحی بخوری و حتی چند سال غصه بخوری نمیارزه . تو عاشق پیشه ای و احساساتی ممکنه تا چند سال اذیت بشی