لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

sea ray

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که نمیدونستم باید چیکار کنم

گفتم باید خودم برم و باهاش حرف بزنم

یعنی بدونه که من بهش علاقه دارم

نمیدونستم همین اوله کار هم باید مثلا یکیو واسطه کنم

بعدشم گفتم شاید بدش بیاد

آدما مختلفن و نظراشونم مختلفه

مثلا یه خانومی گفته بود که من دوست دارم هرجا میرم پسره دنبالم بیاد و جلوی دوستام نگام کنه و اگه جلوی دوستامم بیاد سمتم ناراحت نمیشم(حالا به خوب بودن این خانوم یا بد بودنش کاری ندارم) فقط خواستم بگم من نمیدونستم کدوم راه بهتره

و درضمن
من گفتم خودم برم بگم خیلی بهتره

وقتی برای باره اول رفتم سمتش و اونجوری شد

یه مدت ازم دوری میکرد

منم دنبالش بودم که یه فرصتی پیدا کنمو ازش معذرت بخوام و بگم که قصدم بد نبوده

دوست عزیزم
من خواستم و میخوام که باهاش حرف بزنم و نظر خودشو دربارم بدونم و شرایطمو بگمو شرایطشو بشنوم و با وجود علاقه اون و خواستن اون یه تصمیم خوب بگیریم

من نمیخواستم که الان ازدواج کنم

اگه اینجوری بود آره حق با شماست همون اول از طریق خانواده ها باید جلو رفت

من گفتم 2سال سربازیمه اونم 2سال درس داره

باهاش حرف بزنم و نظر اونو بدونم


مطمئن باش تا عاشقت نشه برات صبر نمیکنه تازه اگه عاشق هم بشه اگه یکی خواستگاریش بره یا از فامیلش یکی بخوادش حتمن شرایط اون رو میسنجه و ممکنه بهش جواب مثبت بده

عزیزم من بهت توصیه میکنم فعلن از فکرش بیای بیرون تا ببین دو سال دیگه چی میشه .
باور کن به ریسکش که ممکنه تو این قضیه ضربه روحی بخوری و حتی چند سال غصه بخوری نمیارزه . تو عاشق پیشه ای و احساساتی ممکنه تا چند سال اذیت بشی
 

A Engineer

عضو جدید
دوست خوبم اتفاقا منم توی پست قبلیم می خواستم همینو بگم...که آدما روحیات و شرایط مختلف دارن ... و نمی شه برای دو نفر یک نسخه پیچید...و از حرفهایی که می زنین میشه حدس زد اون خانم به اندازه من دلزده و کلافه نشده..


بعدم اینکه شرایط شما رو من می دونم...ایشون که نمی دونسته .

حالا هم شما تا اینجا پیش اومدی، سعی کن از حالا سنجیده تر و مطمئن تر قدم برداری که انشاالله به بهترین انتخاب برسی.

میشه دقیق تر بگین؟ نظرش در مورد چی رو بدونین؟
شما می خواین این دو سالی که شما سربازی می رین دوست باشین؟ نامزد؟ هیچ کدوم یا ...؟


اگه الان مشکلی پیش اومده به خاطر کارای خودمه
چون وقتی اون مشکل پیش اومد دیگه دانشگاه تعطیل شد تا ترم جدید

منم گفتم باید باهاش حرف بزنم و دلیله اون کارمو بگم و بگم که من نمخواستم مشکلی برات درست کنم و چون دیدم تنهایی گفتم شاید راحت تر باشی تا توی دانشگاه و جلوی دوستات و بتونم متقاعدش کنم که من آدمه بدی نیستم و احساسم پاکه

واسه همین تصمیم گرفتم ترم جدید بیشتر حواسم باشه و کلاساشو بفهم که چه روزایی میاد دانشگاه تا اگه فرصت مناسببی پیش اومدم برم سمتش

واسه همین دنبال کردنام از اول این ترم شروع شد

من واقعا احساس کردم ازم بدش نمیاد که رفتم جلو

گفتم برم باهاش حرف بزنم و بگم که بهش علاقه دارم و نیت و قصدم پاکه و بگم که این آشنایی برای ازدواجه و من اصلا اهل دوستی با دختر و دختر بازی نیستم

و از خودم بگم
خونوادم

جوری که آشنا بشه و بهش بگم نظر تو درباره من چیه و حالا که من بهت علاقه دارم به نظرت باید چیکار کنیم

مثلا تا سربازیم تموم میشه باهم دوست باشیم؟

یا دوست نشیم و هرچنوقت یه بار گذری توی دانشگاه همو ببینیم و سلامو احوالپرسی

یا هیچ رابطه ای نباشه تا بعد سربازیم که بیام خواستگاری

یا الان باید بیام
من شرایطم اینه قبول میکنن؟

منظورم این چیزا بود
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و اینم بگم که واقعا هدف من ازدواج بوده و هست

گفتم نظر اونو بدونم که بفهمم خودش و خونوادش چه انتظاراتی دارن و شرایط منو بفهمه

یعنی بهترین کار چیه

دوست باشیم

رسمی برم خواستگاریش

وقتی سربازیم تموم شد برم(یعنی برام بمونه) و دوستی نباشه

یا مثلا خواهرای بزرگمون و یا مادرامون بدونن

من خواستم باهاش حرف بزنم و آشنا بشیم

الان منو بد میدونه

من قصدم بد نبوده و اگه اشتباهیم بوده از بی تجربگی بوده

میخوام اینارو بدونه و به حرفام گوش بده و از من بدش نیاد

من این پست شما رو بعد پست خودم دیدم..

اول اینکه یادتون باشه اصلا قبل این برخوردی که می گین ناراحت شده هم می گفتین ممکن بود ایشون شرایط شما رو نپذیرین و بهتره آمادگی هر پاسخی رو داشته باشین.

به نظرم اگر می تونین یه مدت هرچند کوتاه تو چشمش نباشین و بعد هم یک واسطه (خانم ، مثل خواهرتون) رو بفرستین باهاش صحبت کنه ... اگر حاضر شد با خودتون حرف بزنه وگرنه خواهرتون شرایطتون رو بگه و ازش جواب بگیره.
 

A Engineer

عضو جدید
مطمئن باش تا عاشقت نشه برات صبر نمیکنه تازه اگه عاشق هم بشه اگه یکی خواستگاریش بره یا از فامیلش یکی بخوادش حتمن شرایط اون رو میسنجه و ممکنه بهش جواب مثبت بده

عزیزم من بهت توصیه میکنم فعلن از فکرش بیای بیرون تا ببین دو سال دیگه چی میشه .
باور کن به ریسکش که ممکنه تو این قضیه ضربه روحی بخوری و حتی چند سال غصه بخوری نمیارزه . تو عاشق پیشه ای و احساساتی ممکنه تا چند سال اذیت بشی


سلام
خوب وقتی منو بد بدونه و اصلا بهمم فکر نکنه خوب توی گزینه هاشم نیستم

واسه همینم میخوام بدونم چطوری باید بگم که من بد نیستم به خدا

مثلا همین دیروز وقتی نگاهم کرد واقعا نمیدونستم باید به چیی فکر کنم

من داشتم سوار اتوبوس میشدم که دیدم زیرچشمی نگام کرد

من الان 2ترمه که بهش علاقه مند شدم و دوستاشم دیگه منو میشناسن
خیلی سخته توی دانشگاه وقتی منو میبینن نگام میکنن

حالا بی خیال شم

خوب شاید اون پیش خودش بگه حالا که دیگه دورو برم نیست که منو نمیبینه حتما بی خیال شده(پس واقعا یه مزاحم بوده و وقتی دیده من راه نمیدم رفته دنبال یکی دیگه)

نمیخوام این فکرو کنه
 

A Engineer

عضو جدید
من این پست شما رو بعد پست خودم دیدم..

اول اینکه یادتون باشه اصلا قبل این برخوردی که می گین ناراحت شده هم می گفتین ممکن بود ایشون شرایط شما رو نپذیرین و بهتره آمادگی هر پاسخی رو داشته باشین.

به نظرم اگر می تونین یه مدت هرچند کوتاه تو چشمش نباشین و بعد هم یک واسطه (خانم ، مثل خواهرتون) رو بفرستین باهاش صحبت کنه ... اگر حاضر شد با خودتون حرف بزنه وگرنه خواهرتون شرایطتون رو بگه و ازش جواب بگیره.


شما خودتون چطوری چنین پسری رو میبخشید؟

من الان دیگه دنبالش نمیکنم و فقط موقع هایی که تنهاس فقط یه بار میرم که نگاش کنم
هم خودم ببینمش و هم اینکه فکر نکنه بی خیال شدم

یعنی خودم باهاش حرف نزنم
یعنی یه بار دیگه نرم جلو
نامه چی؟
میگیره؟
 

sea ray

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
خوب وقتی منو بد بدونه و اصلا بهمم فکر نکنه خوب توی گزینه هاشم نیستم

واسه همینم میخوام بدونم چطوری باید بگم که من بد نیستم به خدا

مثلا همین دیروز وقتی نگاهم کرد واقعا نمیدونستم باید به چیی فکر کنم

من داشتم سوار اتوبوس میشدم که دیدم زیرچشمی نگام کرد

من الان 2ترمه که بهش علاقه مند شدم و دوستاشم دیگه منو میشناسن
خیلی سخته توی دانشگاه وقتی منو میبینن نگام میکنن

حالا بی خیال شم

خوب شاید اون پیش خودش بگه حالا که دیگه دورو برم نیست که منو نمیبینه حتما بی خیال شده(پس واقعا یه مزاحم بوده و وقتی دیده من راه نمیدم رفته دنبال یکی دیگه)

نمیخوام این فکرو کنه

احتمالش کمه این فکرو بکنه اگرم این فکرو بکنه 2 سال دیگه که میری خواستگاریش دور میز میشینین و براش توضیح میدی که عشقته و همش تو فکرته و ...
 

A Engineer

عضو جدید
احتمالش کمه این فکرو بکنه اگرم این فکرو بکنه 2 سال دیگه که میری خواستگاریش دور میز میشینین و براش توضیح میدی که عشقته و همش تو فکرته و ...


خوب من میخوام احساس واقعی و نیت واقعیمو بدونه

به خدا اگه الان موقعیت داشتم میرفتم خواستگاری

هم سربازی هم کار

لااقل اگه یکیشونو داشتم به خدا میرفتم خواستگاریش

من از اونایی نیستم که باید همه چیز داشته باشمو برم خواستگاری

دوست دارم منو به خاطر خودم انتخاب کنن( منظورم این نیست که هیچی به هیچی )نههههههههههههههههههههههه

منظورم اینه که دوست ندارم اینجوری باشه: مثلا بگن کار داره خونه داره ماشینم داره حقوقشم خوبه پس اوکی بدیم

دوست دارم بگن خودش خوبه
خونوادش خوبن
مثلا کارم داره یا داره دنبال کار میگرده پس اوکی
 

sea ray

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب من میخوام احساس واقعی و نیت واقعیمو بدونه

به خدا اگه الان موقعیت داشتم میرفتم خواستگاری

هم سربازی هم کار

لااقل اگه یکیشونو داشتم به خدا میرفتم خواستگاریش

من از اونایی نیستم که باید همه چیز داشته باشمو برم خواستگاری

دوست دارم منو به خاطر خودم انتخاب کنن( منظورم این نیست که هیچی به هیچی )نههههههههههههههههههههههه

منظورم اینه که دوست ندارم اینجوری باشه: مثلا بگن کار داره خونه داره ماشینم داره حقوقشم خوبه پس اوکی بدیم

دوست دارم بگن خودش خوبه
خونوادش خوبن
مثلا کارم داره یا داره دنبال کار میگرده پس اوکی



اگر الان باهاش دوست بشی و بخوای 2 سال دیگه بری خواستگاریش یا الان از فکرش بیای بیرون و 2 سال دیگه بری خواستگاریش هر دوش چه چیزه
در هر دو حالت اگه یکی بره خواستگاریش که هم ظاهرش هم اخلاقش مورد قبول خودش و خانوادش باشه و بتونه زندگی که مد نظر خودش یا خانودشه براش تامین کنه قبول میکنه یا اگر نخواد یکم من من میکنه و خانوادش بهش فشار میارن که قبول کنه و حرف اونا رو گوش میکنه...

پس اگر الان ولش کنی و به فکر درست و شغل آیندت باشی بهتره تا اینکه خودت رو بیشتر درگیر ماجرا کنی
باور کن اینکه میگم ممکنه تا چند سال فکر و زندگیت خراب بشه حقیقته الان اینو درک نمیکنی حتی به احتمال 5 درصد اگر همچین اتفاقی بیفته باز هم به ریسکش نمیارزه خیلی زجر آوره من دیدم چه بلایی سر بعضیا اومده
 

A Engineer

عضو جدید
اگر الان باهاش دوست بشی و بخوای 2 سال دیگه بری خواستگاریش یا الان از فکرش بیای بیرون و 2 سال دیگه بری خواستگاریش هر دوش چه چیزه
در هر دو حالت اگه یکی بره خواستگاریش که هم ظاهرش هم اخلاقش مورد قبول خودش و خانوادش باشه و بتونه زندگی که مد نظر خودش یا خانودشه براش تامین کنه قبول میکنه یا اگر نخواد یکم من من میکنه و خانوادش بهش فشار میارن که قبول کنه و حرف اونا رو گوش میکنه...

پس اگر الان ولش کنی و به فکر درست و شغل آیندت باشی بهتره تا اینکه خودت رو بیشتر درگیر ماجرا کنی
باور کن اینکه میگم ممکنه تا چند سال فکر و زندگیت خراب بشه حقیقته الان اینو درک نمیکنی حتی به احتمال 5 درصد اگر همچین اتفاقی بیفته باز هم به ریسکش نمیارزه خیلی زجر آوره من دیدم چه بلایی سر بعضیا اومده


ببین دوستم

من میگم مثلا اگه دوست باشیم یا بدونه که من قصدو نیتم چیه و برام بمونه

مطیمنا چون 2ساله دیگه درس داره خیلی خونوادش عجله ای برای ازدواجش ندارن( یعنی همکاریه خونوادش با اون برای اینکه درسشو تموم کنه خیلی بیشتره)
از یه طرفیم میبینی خونوادش مثلا میگن اگه خواستگار خوبی اومد نهایتا عقد بمونن تا درسش تموم شه

خوب باید صحبتی بینمون باشه که من بدونم اونا چه عقیده ای دارن

و ممکنه تا دو سال دیگه کسی تو ندگیش نیاد

اینا همش احتماله

همه ی فکرم پیش اونه و وقتی نگام میکنه نمیدونم با خودم چه فکری کنم:
1.فکر کنم که اونم بهم علاقه داره و ازم ناراحته به خاطر کارام
2. فکر کنم که منو بد میدونه و تا نگام میکنه توی دلش نفرتو عصبانیته که یه مدت اذیتش کردم

واقعا گیج میشم
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما خودتون چطوری چنین پسری رو میبخشید؟

من الان دیگه دنبالش نمیکنم و فقط موقع هایی که تنهاس فقط یه بار میرم که نگاش کنم
هم خودم ببینمش و هم اینکه فکر نکنه بی خیال شدم

یعنی خودم باهاش حرف نزنم
یعنی یه بار دیگه نرم جلو
نامه چی؟
میگیره؟

من؟
راستش نمی دونم...من خودم همیشه آدمای مغرور، محکم و قوی رو دوس داشتم...یه همچین رفتاری طرف مقابل رو برای من از این حیطه خارج می کنه و احتمالا نه اینکه کینه به دل بگیرم یا ناراحت بشم، بلکه دیگه نمی تونم بهش اهمیت بدم.

بهترین جا برای اینکه خودتون جلو برین به نظرم دانشگاه و به بهانه های درسی و ... بود که این گزینه برای شما به نظرم رد شده است (اگر نیازه بگم چرا اینطور فکر می کنم)

نامه هم ریسکه...من باشم که نمی گیرم، ایشون هم ممکنه نگیره، ممکنه هم بیشتر بدش بیاد...به نظرم مطمئن ترین راه همون واسطه است..
اگر شما این مدت با دوستانش آشنا شده بودین می تونستین واسطه شون کنین، الان فقط از اطرافیان (ترجیحا خواهر) خودتون.
 

A Engineer

عضو جدید
من؟
راستش نمی دونم...من خودم همیشه آدمای مغرور، محکم و قوی رو دوس داشتم...یه همچین رفتاری طرف مقابل رو برای من از این حیطه خارج می کنه و احتمالا نه اینکه کینه به دل بگیرم یا ناراحت بشم، بلکه دیگه نمی تونم بهش اهمیت بدم.

بهترین جا برای اینکه خودتون جلو برین به نظرم دانشگاه و به بهانه های درسی و ... بود که این گزینه برای شما به نظرم رد شده است (اگر نیازه بگم چرا اینطور فکر می کنم)

نامه هم ریسکه...من باشم که نمی گیرم، ایشون هم ممکنه نگیره، ممکنه هم بیشتر بدش بیاد...به نظرم مطمئن ترین راه همون واسطه است..
اگر شما این مدت با دوستانش آشنا شده بودین می تونستین واسطه شون کنین، الان فقط از اطرافیان (ترجیحا خواهر) خودتون.

محکم و قوی خیلی خوبه
به شرطی که طرف مقابلو بشناسی و از شخصیت و محکم بودنش خوشتون بیاد

نه آدمی که خودشو سبک میکنه و کارای بی مورد انجام میده
اینو موافقم

اما وقتی ایشون اصلا منو نمیشناخت و نمیدونست که من احساسی دارم به یا نه
محکم بودن و غرور هیچ فایده ای نداره

و یا حالا که رفتم و اون مشکل پیش اومده
اگه محکم و مغرور باشم یعنی دیگه نباید برم جلو

خوب ایشون از کجا میخوادبفهمه من قصدم چیه و الان ازش چی میخوام

میگه مثلا محکمو مغروره و دیگه نمیاد پس حتما بی خیال شده دیگه

اگه منظورتون اینه که من واسه بهانه ای درسی توی دانشگاه توانایی یا جربزه ندارم
باید بدونی که اون اجازه ی حرف زدن به من نمیده

یه سوال:
اگه من سر راهش باشم یعنی آدمه بی ارزشیم؟
 

sea ray

عضو جدید
کاربر ممتاز
من میگم مثلا اگه دوست باشیم یا بدونه که من قصدو نیتم چیه و برام بمونه

من گفتم دختر برای هیچ کس نمیمونه مگه اون پسر خوش شانس باشه که برای دختره خواستگار بهتر نره نمیدونم چرا قبول نمیکنی!:confused:

مطیمنا چون 2ساله دیگه درس داره خیلی خونوادش عجله ای برای ازدواجش ندارن( یعنی همکاریه خونوادش با اون برای اینکه درسشو تموم کنه خیلی بیشتره)
از یه طرفیم میبینی خونوادش مثلا میگن اگه خواستگار خوبی اومد نهایتا عقد بمونن تا درسش تموم شه


اینکه خونوادش به فکر درسشن رو بزار کنار خواستگار خوب برای دختر بیاد دختره 18 سالش هم باشه بهش میدن درس و ... اینا همش بهانست اگه یکی رو نخوان میگن دختره درس داره که ناراحت نشه

من آخر نفهمیدم میخوای الان عقدش کنی یا نه؟ اگر میخوای خوب به مادرت بگو بره با مادرش صحبت کنه ماجرا رو بگه ببین بهت میدنش یا نه

همه ی فکرم پیش اونه و وقتی نگام میکنه نمیدونم با خودم چه فکری کنم:
1.فکر کنم که اونم بهم علاقه داره و ازم ناراحته به خاطر کارام
2. فکر کنم که منو بد میدونه و تا نگام میکنه توی دلش نفرتو عصبانیته که یه مدت اذیتش کردم

واقعا گیج میشم

داری فقط خودت رو اذیت میکنی من دیگه هرچی تونستم گفتم دیدم احساساتی و پسر خوبی هستی گفتم حیفه ممکنه ضربه روحی بخوری. ولی تو الان درک نمیکنی من چی میگم دیدم طرف میوفته یه گوشه چند ماه هیچی نمیخوره و نمیخوابه فقط غصه میخوره که بهت گفتم
 

A Engineer

عضو جدید
من گفتم دختر برای هیچ کس نمیمونه مگه اون پسر خوش شانس باشه که برای دختره خواستگار بهتر نره نمیدونم چرا قبول نمیکنی!:confused:




اینکه خونوادش به فکر درسشن رو بزار کنار خواستگار خوب برای دختر بیاد دختره 18 سالش هم باشه بهش میدن درس و ... اینا همش بهانست اگه یکی رو نخوان میگن دختره درس داره که ناراحت نشه

من آخر نفهمیدم میخوای الان عقدش کنی یا نه؟ اگر میخوای خوب به مادرت بگو بره با مادرش صحبت کنه ماجرا رو بگه ببین بهت میدنش یا نه



داری فقط خودت رو اذیت میکنی من دیگه هرچی تونستم گفتم دیدم احساساتی و پسر خوبی هستی گفتم حیفه ممکنه ضربه روحی بخوری. ولی تو الان درک نمیکنی من چی میگم دیدم طرف میوفته یه گوشه چند ماه هیچی نمیخوره و نمیخوابه فقط غصه میخوره که بهت گفتم

میدونم که به فکرمی دوستم
و حرفات برام ارزش داره

اگه دخترا واسه کسی نمونن و همیشه به یکی بهتر فکر کنن که خیلی بی انصافیه

خودم از این دخترا دیدم(از نزدیک) ولی خوب فکر نمیکنم همه اینجوری باشن
اون دیگه به شانس پسرس

آره موافقم
وقتی خواستگار خوب بیاد همه چی میره کنار

خوب من و اون که همو نمیشناسیم
من دنبال یه صحبت بودم که بفهمم چی به چی هست...
میدونم
این مدتم خیلی لاغر شدم
لاغر که بودم دیگه بدترم شدم

اگه هیچ پایبندی نباشه دیگه هیچ ارزشی نداره زندگی

خیلی بده اینجوری
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محکم و قوی خیلی خوبه
به شرطی که طرف مقابلو بشناسی و از شخصیت و محکم بودنش خوشتون بیاد

نه آدمی که خودشو سبک میکنه و کارای بی مورد انجام میده
اینو موافقم

اما وقتی ایشون اصلا منو نمیشناخت و نمیدونست که من احساسی دارم به یا نه
محکم بودن و غرور هیچ فایده ای نداره

و یا حالا که رفتم و اون مشکل پیش اومده
اگه محکم و مغرور باشم یعنی دیگه نباید برم جلو

خوب ایشون از کجا میخوادبفهمه من قصدم چیه و الان ازش چی میخوام

میگه مثلا محکمو مغروره و دیگه نمیاد پس حتما بی خیال شده دیگه

اگه منظورتون اینه که من واسه بهانه ای درسی توی دانشگاه توانایی یا جربزه ندارم
باید بدونی که اون اجازه ی حرف زدن به من نمیده

یه سوال:
اگه من سر راهش باشم یعنی آدمه بی ارزشیم؟

اصلا انتظار نداشتم حرفهای منو به ایشون تعمیم بدین، شاید اصلا نباید می گفتم...خب من اخلاق خودمو دارم و قرار نیست کسی که مطابق میل من (که اتفاقا نسبتاً هم خاصه) نیست آدم خوبی نباشه..من فقط خواستم بهتون صادقانه جواب بدم...سعی می کنم من بعد نظرمو با روحیات خودم نه، با چیزی که بیشتر عرف می دونم بهتون بگم..

در مورد درس هم نه، منظورم این نبود...
منظورم اینه که به قول خودتون الان شما رو بد می دونه...دوستاش هم متوجه شدن...پس بی فایده ست...این به نظرمن اوایل براتون گزینه خوبی حساب می شد نه الان.

جواب سوالتون هم: نه لزوماً... ولی فقط سر راه بودن خب خسته کننده که هست، نیست؟
شما اقدام هم کردین که ایشون به هر دلیل نپسندید...این یعنی بهتره صحبت مستقیم رو فراموش کنین.
 

A Engineer

عضو جدید
اصلا انتظار نداشتم حرفهای منو به ایشون تعمیم بدین، شاید اصلا نباید می گفتم...خب من اخلاق خودمو دارم و قرار نیست کسی که مطابق میل من (که اتفاقا نسبتاً هم خاصه) نیست آدم خوبی نباشه..من فقط خواستم بهتون صادقانه جواب بدم...سعی می کنم من بعد نظرمو با روحیات خودم نه، با چیزی که بیشتر عرف می دونم بهتون بگم..

در مورد درس هم نه، منظورم این نبود...
منظورم اینه که به قول خودتون الان شما رو بد می دونه...دوستاش هم متوجه شدن...پس بی فایده ست...این به نظرمن اوایل براتون گزینه خوبی حساب می شد نه الان.

جواب سوالتون هم: نه لزوماً... ولی فقط سر راه بودن خب خسته کننده که هست، نیست؟
شما اقدام هم کردین که ایشون به هر دلیل نپسندید...این یعنی بهتره صحبت مستقیم رو فراموش کنین.


دوست عزیزم از من ناراحت نشید

من جواب حرفای شمارو دادم

آخه یکی از دوستان هم گفته بود که نباید خودمو جوری نشون بدم که هیچ ارزشی واسه خودم قایل نیستم و باید یکم خوددار باشم

منظور من این بوده:gol:

اوایل هم به این نیت خواستم برم که نذاشتن
تا سلام کردم اونجوری شد

خوب چون فقط سر راه موندن خالی رو بی فایده میدیدم تصمیم گرفتم که برم و بگم

شاید حرفمو باور نکنید
اما اوضاع سختیه که توشم

واقعا احساسشو نمیدونم...
 

sea ray

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدونم که به فکرمی دوستم
و حرفات برام ارزش داره

اگه دخترا واسه کسی نمونن و همیشه به یکی بهتر فکر کنن که خیلی بی انصافیه

خودم از این دخترا دیدم(از نزدیک) ولی خوب فکر نمیکنم همه اینجوری باشن
اون دیگه به شانس پسرس

آره موافقم
وقتی خواستگار خوب بیاد همه چی میره کنار

خوب من و اون که همو نمیشناسیم
من دنبال یه صحبت بودم که بفهمم چی به چی هست...
میدونم
این مدتم خیلی لاغر شدم
لاغر که بودم دیگه بدترم شدم

اگه هیچ پایبندی نباشه دیگه هیچ ارزشی نداره زندگی

خیلی بده اینجوری

تا وقتی ازدواج صورت نگرفته هیچ تعهدی وجود نداره پس ازدواج رو برا چی گذاشتن؟ ازدواج برای اینه که از بعد ازدواج به هم تعهد داشته باشن نه قبل از ازدواج
 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
تا وقتی ازدواج صورت نگرفته هیچ تعهدی وجود نداره پس ازدواج رو برا چی گذاشتن؟ ازدواج برای اینه که از بعد ازدواج به هم تعهد داشته باشن نه قبل از ازدواج

به نظر منم تا قبل ازدواج هیچ کسی در قبال کس دیگه تعهدی نداره؛ شاید خیلی سخت و تند و بی رحمانه باشه ولی اینطوریاس... پابندی کلمه زشتیه مگه اسب و قاطرن که پاشو جایی ببندی؟! دلبسته شدن به شرط داغون نشدن!! که بازم تعهدی نمیاره
 

milad-63

عضو جدید
استرس لعنتی!!!

استرس لعنتی!!!

با سلام

من مدتی زیادی است که دچار استرس وحشتناکی شدم بطوری که جرات حرف زدن در جمع را ندارم -جرات شرکت در جلسه امتحان را ندارم شاید باورتون نشه من جواب سوال های امتحان را برای دیگران حل می کنم ولی نمیدونم چرا اینطوریم و دچار استرس نابود کننده ی میشم در ضمن اعتماد به نفسم هم پایینه

صدام می لرزه-حالت چهرم تغییر می کنه- دستم می لرزه و .....

لطفا راهنمایی کنید چکار کنم کلافه شدم؟:(

هر چه هم با خودم صحبت می کنم فاید های نداره
موقعیت های زیادی را بخاطر همین استرس از دست دادم
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
سلام دوستان عزیز
اگه میشه لطفا برا مریضی که 69 روزه در کماست دعا کنید. خدا میدونه که دلم چقدر خون هست از وضعیتش. تموم راه های درمانی ممکن امتحان شده ولی جواب نداده. بردنش خونه ولی بخاطر وخامت حالش دوباره به بیمارستان منتقلش کردن.
واسم خیلی عزیزه و متاسفانه اواخر اسفند پارسال به کما رفته و هنوز درجه هشیاریش خیلی پایینه. دکترها احتمال بهوش اومدنش رو خیلی کم میدونن.
ازتون استدعا می کنم براش دعا کنین. ممنون.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با سلام

من مدتی زیادی است که دچار استرس وحشتناکی شدم بطوری که جرات حرف زدن در جمع را ندارم -جرات شرکت در جلسه امتحان را ندارم شاید باورتون نشه من جواب سوال های امتحان را برای دیگران حل می کنم ولی نمیدونم چرا اینطوریم و دچار استرس نابود کننده ی میشم در ضمن اعتماد به نفسم هم پایینه

صدام می لرزه-حالت چهرم تغییر می کنه- دستم می لرزه و .....

لطفا راهنمایی کنید چکار کنم کلافه شدم؟:(

هر چه هم با خودم صحبت می کنم فاید های نداره
موقعیت های زیادی را بخاطر همین استرس از دست دادم

دوست عزيز براي كاهش استرس بايد سعي كنيد از چيزهائي كه باعث اين موقعيت ميشه دوري كنيد ...سعي كنيد توي جمع بيشتر باشيد از جمع دوري نكنيد
اين لينكو مطالعه كن خيلي براتون مفيده
http://www.iranjewish.com/Ravan/Ravan_Ghalabe_Bar_Asteres.htm
 

amir-sta

عضو جدید
سلام دوستان یه سوال دارم. اگر از شخصی خوشتان بیاید(در حد اولیه) ولی قصد ازدواج نداشته باشید به نظرتان عقلانیست که به ایشون پیشنهاد بیشتر آشنا شدنو بدید؟میدانید تا دو سال دیگر خبری از ازدواج نیست این خانومو در حد کم میشناسید و سلام علیک دارید و همچنین به علاقه ایشون برای برقراری ارتباط نیز پی بردید و اینکه میدانید ایشون استعداد زود وابسته شدنو دارند حالا به نظرتون دادن پیشنهاد منطقیه؟در صورت دادن پیشنهاد،باید چه کنم تا وابستگی پیش نیاد؟
 

A Engineer

عضو جدید
سلام دوستان یه سوال دارم. اگر از شخصی خوشتان بیاید(در حد اولیه) ولی قصد ازدواج نداشته باشید به نظرتان عقلانیست که به ایشون پیشنهاد بیشتر آشنا شدنو بدید؟میدانید تا دو سال دیگر خبری از ازدواج نیست این خانومو در حد کم میشناسید و سلام علیک دارید و همچنین به علاقه ایشون برای برقراری ارتباط نیز پی بردید و اینکه میدانید ایشون استعداد زود وابسته شدنو دارند حالا به نظرتون دادن پیشنهاد منطقیه؟در صورت دادن پیشنهاد،باید چه کنم تا وابستگی پیش نیاد؟

با این صحبتایی که کردی دوست من بهترین کار اینه که هیچ پیشنهادی ندی!!!

دختر مردم که بازیچه ی شما نیست که وقتی شرایط ازدواج نداری بری باهاش رابطه داشته باشی

اونم واسه شناخت

اگه فقط دوستیه امروزی بود من اصلا حرفی نمیزدم
اما چون میگی واسه ازدواجه و اونم زود وابسته میشه نباید رابطه رو شروع کنی

تا دوسال دیگه خدا میدونه چیا میشه

به نظر من اگه واقعا واسه ازدواج میخوایش فعلا صبر کن

اگه اون موقعیت ازدواج داره و نمیتونی بیکار بشینی و نگاه کنی به صورت رسمی و علنی شروع کن

2سال دوست باشی که ادامه دار باشه یا نباشه!!!

برادر من با دختر مردم و با احساس پاک دخترا بازی نکن

وقتی رابطه شروع بشه وابستگی پیش میاد

اگرم واقعا دوستش داری برو جلو و اگه قبولت کرد مثه یه مرد تا آخرش بمون!! تا آخره آخرش!!

اذیتشم نکن!
 

M-A-B

عضو جدید
سلام به همگی
یه مدت هست نمیتونم خوب تمرکز کنم مخصوصا رو درسا اصلا نمیتونم بیشتر از 20 دیقه یا نیم ساعت درس بخونم بعدش تمرکزمو از دست میدم و حواسم پرت میشه و بعد 3-4 ساعت دوباره میتونم یه 20 دیقه درس بخونم سر همین مسئله هم خیلی به مشکل خوردم حدود دوسالی میشه اینجوری شدم هر کاریم کردم درست نشد الانم کم کم کلا دارم تمرکزمو رو بقیه چیزام از دست میدم
کسی میتونه راهنماییم کنه
ممنون
 

IT Engineer2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام به همگی
یه مدت هست نمیتونم خوب تمرکز کنم مخصوصا رو درسا اصلا نمیتونم بیشتر از 20 دیقه یا نیم ساعت درس بخونم بعدش تمرکزمو از دست میدم و حواسم پرت میشه و بعد 3-4 ساعت دوباره میتونم یه 20 دیقه درس بخونم سر همین مسئله هم خیلی به مشکل خوردم حدود دوسالی میشه اینجوری شدم هر کاریم کردم درست نشد الانم کم کم کلا دارم تمرکزمو رو بقیه چیزام از دست میدم
کسی میتونه راهنماییم کنه
ممنون
سلام

به نظر میرسد ذهنتان مشغول است و یا بازیگوشی میکنید و یا استرس دارید.

اول باید متوجه شوید که دقیقا کدام مورد باعث میشود که تمرکزتان را از دست بدهید؛ بعد به فکر راه حل باشید.
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
روانی شدم بچه ها کمک.....

روانی شدم بچه ها کمک.....

سلام. مدت هاست از یک یکچیزی رنج میبرم. اما تا حالا به این فکر نکرده بودم که میتونه یک بیماری باشه.ببینید من خییییییییییلی زود نگران میشم. وزیاد اضطراب دارم. طوری که دیگه خسته ام کرده. مثلا وقتی یکی از اعضای خانوادم مسافرت میره من هر 20دقیقه یک بار تک زنگ میزنم بهش فقط کافیه یک بار در دسترس نباشه. دلم هزار راه میره . نمیتونم غذا بخورم بخوابم وکارای معمولی رو انجام بدم. فکرای ناجور میزنه به سرم. این اختلال واقعا امانمو بریده. نمیدونم چیکار کنم شما راهنمایی کنید.
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام. مدت هاست از یک یکچیزی رنج میبرم. اما تا حالا به این فکر نکرده بودم که میتونه یک بیماری باشه.ببینید من خییییییییییلی زود نگران میشم. وزیاد اضطراب دارم. طوری که دیگه خسته ام کرده. مثلا وقتی یکی از اعضای خانوادم مسافرت میره من هر 20دقیقه یک بار تک زنگ میزنم بهش فقط کافیه یک بار در دسترس نباشه. دلم هزار راه میره . نمیتونم غذا بخورم بخوابم وکارای معمولی رو انجام بدم. فکرای ناجور میزنه به سرم. این اختلال واقعا امانمو بریده. نمیدونم چیکار کنم شما راهنمایی کنید.
فهمیدی چارش چیه به منم بگو
منم اینجورم:(
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
فهمیدی چارش چیه به منم بگو
منم اینجورم:(
من اصلا مریضم. همیشه بدترین فکرا میزنه به سرم. تا حدی که بعضی وقتا میشینم گریه میکنم. دیگه هرکی جای دور میخواد بره به من نمیگه که نگران نشم مثلا
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اصلا مریضم. همیشه بدترین فکرا میزنه به سرم. تا حدی که بعضی وقتا میشینم گریه میکنم. دیگه هرکی جای دور میخواد بره به من نمیگه که نگران نشم مثلا
بخدا منم اینجورم دیگه بعضی وقتا به خودم میگم بسه دیگه
میرم خودمو با یه چیزی سرگرم میکنم اما دوباره شروع میشه
 

Similar threads

بالا