گفتگوهای تنهایی
- شروع کننده موضوع سرمد حیدری
- تاریخ شروع
- وضعیت
بیهـــــودِه نَـقّـــاش بــــــودِه ام . . .
ایــــــטּ هَمِـــــﮧ ســـــال . . !
بِـــــﮧ چَ ــــــــشم هــایَت ڪِـــــﮧ مے رِسَـــــم ،
قَلَـــــــم مــــوهـــا خ ـــــیس مے شَــــوَنــد . . .
بِـــــﮧ لَــب هــایَت ڪِــــﮧ مے رِسَـــــم ،
دَستَــــــم مے لَــــــرزَد . . .
رَنـــگــ هــــا مے گــُــــریـــزَنــــد ،
وَ قــاب هـــاےِ خ ــــــالے ، ، ،
تَنـــ ــهـا . . .
نَبــــودَטּِ تـــــو را . . .
بِـــــﮧ دیـــــوارِ زِنـــدِگـــــے ام ،
مے ڪـــــوبَنــــــد . . .
ایــــــטּ هَمِـــــﮧ ســـــال . . !
بِـــــﮧ چَ ــــــــشم هــایَت ڪِـــــﮧ مے رِسَـــــم ،
قَلَـــــــم مــــوهـــا خ ـــــیس مے شَــــوَنــد . . .
بِـــــﮧ لَــب هــایَت ڪِــــﮧ مے رِسَـــــم ،
دَستَــــــم مے لَــــــرزَد . . .
رَنـــگــ هــــا مے گــُــــریـــزَنــــد ،
وَ قــاب هـــاےِ خ ــــــالے ، ، ،
تَنـــ ــهـا . . .
نَبــــودَטּِ تـــــو را . . .
بِـــــﮧ دیـــــوارِ زِنـــدِگـــــے ام ،
مے ڪـــــوبَنــــــد . . .
همه ی آدمها درد دارند...
حتماً که نباید جای ِ زخم هایشان را
به شما نشان دهند
تا باورتان شود!!!!
حتماً که نباید جای ِ زخم هایشان را
به شما نشان دهند
تا باورتان شود!!!!
شــَبـــِ تآریکـــ ،
اُتــ ـآقـــ ،
پـَنجرهـ ـهآیـــِ یـَـخــ زَدِهـ ،
نـُـور مـ ـآهـ
وَ جـ ـآیـــِ خـالیــِ تــُو
هَمهـ بـآ ـهَــمــ تـَـنهـ ـآ مـ ـآنـدِهـ ایمــ
مــَنـــ ، قـَـلـَمــ ، کـ ـآغـَذ وَ اینــــ وآژه ـهآیـــِ سـَرگـَردآنـــــــ
اُتــ ـآقـــ ،
پـَنجرهـ ـهآیـــِ یـَـخــ زَدِهـ ،
نـُـور مـ ـآهـ
وَ جـ ـآیـــِ خـالیــِ تــُو
هَمهـ بـآ ـهَــمــ تـَـنهـ ـآ مـ ـآنـدِهـ ایمــ
مــَنـــ ، قـَـلـَمــ ، کـ ـآغـَذ وَ اینــــ وآژه ـهآیـــِ سـَرگـَردآنـــــــ
__________________
تشکر نداشتم
میشود حس کرد ادمیان با یک لبخند شاد میشوند
دلیلی برای غصه نیستخیلی وقت هست یاد گرفته ام
از لحظات غم هم نیز شادی بیافرینم
خیلی وقت هست یاد گرفته ام حتی وقتی دل تنگ میشوم لبخند بزنم
خیلی وقت میشود به نبودنهای کسی که دوستش دارم تا حدودی کنار امده ام اگر او مرا بخواهد خودش راهی برای کنار من بودن میابد نیازی به این همه تلاش من نیست که هر بار بخواهم او را کنار خود نگه دارم انکه بخواهد بماند خودش مرا در دقایق خویش جا میدهد انان نیز که نمیخواهند تلاشی نمیکنند حال به خودش مربوط هست کدام یک را انتخاب کند تنها امیدوارم بتوانم با غصه هایم کنار بیایم و مزاحم شادی هیچ انسانی نشوم نه خودش نه اطرافیان خویش
خیلی وقته یاد گرفتم ادمهایی هستند که ارزش انسانی را در ظاهر و داری میدانند اگر کسی فاقد همچین چیزی باشد ولی انسان باشد را بی ارزش میکنیم
ادمیان بزرگ را بزرگ بدارید و ادمیان کوچک را کوچک اگر بزرگی را کوچک کنیم کوچکی را رایج کرده ایم و اگر کوچکی را بزرگ تنها باعث دردسرمان میشود
خوب یاد گرفته ام ارزش ادمها به نوع برخورد خودشان فقط بر نمیگردد بلکه به نوع برخورد ان که در مقابلش هم هست بر میگردد
آخرین ویرایش:
اگر مهربانی هایتان را بخواهید به رخ بکشید نشان میدهد هنوز معنای مهربانی را درک نکردید انان که قلبی مهربان دارند بی توقع و بی منت مهربانی میکنند هرگز سنگ را به دلت نشان نده روزی که سنگ شد میشوی مثل من که دیگر حتی وقتی کسی بهش محبت میکند لبخند میزند ولی نمیتواند بگوید ببخشید خیلی وقت شده بخاطر انکه کسی را دوست داشتم و هر بار به دلم گفتم دوستم ندارد هرگز امکان ندارد دوستم بدارد دلم را شکستم و سنگیش کردم حال هر کس دوستم بدارد تنها ارام حس میکنم دلم میخواهد فریاد بزنم و بگویم ببخشید اگر سراغ دل قدیمم امدید سنگ شده لطفا نزنید به این سنگ انقدر وقتی دل بود شکستیدش که حال سنگش کردم تا اگر یکبار دیگر عاشق شدم با سنگدل نشان دادنم او را پیش خود نگه دارم ولی هرگز این امکان پذیر نخواهد بود تنها با مهر و عاطفه میتوان عشق را زنده نگه داشت نه با دل سنگی و غرور تنها خودم کمی دارم این سنگ را نرم میکنم تا دوباره دل قدیمم را از زیر مزارش خارج کنم دیگر از سنگدلی خسته شده ام دیگر از اینکه از دوست داشتن ادمیان فرار کرده ام خسته شده ام میخواهم دوست بدارم و دوست داشته شوم
دلم آغوش میخواهد نه زن و نه مرد
خدایا زمین نمی آیی؟
خدایا ایوب را هم بیاور میخواهم از صبر برایش بگویم.........
خدایا زمین نمی آیی؟
خدایا ایوب را هم بیاور میخواهم از صبر برایش بگویم.........
شاید یک روزی...
یک جایی...
بی تفاوت از کنار من بگذریو بگویی...
این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.....
یک جایی...
بی تفاوت از کنار من بگذریو بگویی...
این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.....
دوست داشتن سخت است
براى کسى که
فراموش کردم برایش ساده ترین کار است!
براى کسى که
فراموش کردم برایش ساده ترین کار است!
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
|
کوچه های تنهایی | ادبیات | 6182 | |
|
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |
Similar threads
-
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم)
- شروع شده توسط حمید...HaMiD
- پاسخ ها: 122
-
-