رد پای احساس ...

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" آیــــنه "


با تـــو ام . . .


محــــض رضای خـــدا برای یــــکبار هم شـــده


به جـــای چشمـــهایم دلـــم را نشان بـــده


تـــا / بدانــــند /


دیـــوار ِ دلـــم آنقــــدرها هم که فـــکر میــــکنند


کـــوتاه نیــــست


گاهـــی زیـــادی کـــوتاه میــــآیم !!!
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند

مثل آسمانی که امشب می بارد....

و اینک باران

بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند

و چشمانم را نوازش می دهد

تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در شوق نگاهی
به سوی
عشق میرویم
اما
کدامین عشق
وقتی
ادمیان ان را افسانه میداند
روزی
عاشقی را
میشد حس
کرد
کی
انوقت
که حرفها بوی دروغ و تزویر نمیداد
حال
پشت هر لبخندی
هر نگاه پر مهری
یک چیز هست
دروغهای
رنگارنگ
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

دیگر از مهر نگویم
اخر
هر که
برایم از مهر گفت
تنها
هوس بودن در کنارم را داشت
کاش
کسی میفهمید
تنها میخواهم
کسی مهر و محبت
بی منتش
را بی دلیل تقدیمم کند
و همین هست
که باعث میشود
اشک نریزم دیگر
برایت
دیگر
اشکی
برایم نمانده
انقدر اشک ریختم و به خدایم التماس کردم
انقدر جلویت خندیدم تا
غمهایم را ندانی
تا ندانی
از بی مهریهایت
ازبی وفایهایت
خسته ام
از دروغها
از وعده ای پوچت خسته ام
ولی تنها
برایت میخندیدم
تا وقتی
میسوختم متوجه نشوی
تا مبادا
دلت بسوزد
نیازی نداشتم دلت بسوزد
مهر وعشقت را میخواستم
که هرگز نداشتی تا به من بدهی
 

zahra.71

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه‌ی نرسیدن عاشق به معشوق
تلخ‌ترین قصه‌ی دنیاست
وقتی برای گام برداشتن به سمت مرگ
دست و پایت را می‌بندند
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
امشب دوباره اومدی ... تا رویاهام رنگی بشه

شاید همین خواب عمیق پایان دلتنگی بشه ...

امشب دوباره اومدی تا خوابمو رنگی کنی ...

تا چشمای مغرورمو در گیر بی صبری کنی ...


برای دل بستن به تو دل کنده بودم از همه

چشمامو رو هم میذارم ... هر چه ببینمت کمه


امشب دوباره اومدی تاحالمو بهتر کنی

تا خوابم رو لبریز یاس تا بغضمو پر پر کنی

حالا که قسمت دوریه با رویاهات سر میکنم

دستامو محکم تر بگیر دستاتو باور میکنم ...


با رویاهات سر میکنم ...
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه گفتند:

بخشش از بزرگان است
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى . . .
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میرویی


امروز که بازارت پرجوش خریدار است
دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی

چون شمع نکورویی در رهگذر باد است
طرف هنری بربند از شمع نکورویی

آن طره که هر جعدش صد نافه چین ارزد
خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش خویی

هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]گاهی دلمـــــــــــ
[/FONT]
[FONT=&quot]
برای آن زمانی که نمیشناختمـتـــــــــــ

تنگـــــــ میـــ ــــــشود[/FONT]



http://
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
ازچوپان پیری که دیگر توان چوپانی نداشت پرسیدند
چهخبر؟؟
بالهن تلخی گفت:
گرگشد!
… آن بره ای که نوازشش میکردم…
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرفیاز جنس زمان نشنیدم!
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.

هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد..
 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی اوقات اصلا حواسمان نیست
وقتی دلی را میشکنیم
یا غروری را له میکنیم
انوقتها تنها
ادعایی پاک بودن داریم
تنها از خدایم میخواهم
مگذارد ادعای پاکی کنم
که در من نیست
و بعضی ادمها
بی جهت مرا پاک میدانند در حالی که من نیز انسانم و گاهی حق دارم
اشتباه کنم و درس یاد بگیرم
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ، [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]می گویندحساسیت فصلی است ،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]

[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]شـــاید برایت عجیب ســت این همه آرامشـــم !

خــودمـــانی بگویــم ؛ ...

به آخر که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی . . .

[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]


گــاهی شهــری را...

آرام دلـــی را...

رابطـــه ای را…

گــاهی همــه چیـــز را…

به هــم می ریزنــد...

این “غریبــه ” های لعنتـــی...

[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]


همــۀ تفـــاوت مـــا ایـــن است...
[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]تــــو بخــــاطــــر نمــــی آوری...[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]مــن از خــــاطــر نمــی بـــرم...[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به رســم شهر،دلتنــگم نگــــاهم را زیــارت كن،

نگـــاه پـــر نیــازم را به چشـــمانـــت تـــو دعـــوت كــن،

تــو میـــگفتـــی اگــر رفتــم حــــلام كــن غمـــی دارم...

بــرو بــاشـــد ولــــی مــن هـــم خـــدا وعــالـــــمی دارم...

وْْْْْلـــــی شبـــها اگـــر دیـــدی بــد آهنـــگ اســت...

بــدان من گریـــه می كـــردم...

از ایـــن دنیــا دلـــم تنــــگ اســــت

من از دنیـــا گلـــــه دارم...
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]مچاله شده ام در خودم با بوی سیگار و طعم تلخ چای مانده[/FONT][FONT=times new roman,times,serif]

پنجره را باز نکن !

امروز دلم می خواهد غمگین باشم …![/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم…

اما

ایـــــــــــــن روزها…

به لطـــــــــــفِ تــــــــــو…

انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم….!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی اوقات اصلا حواسمان نیست
وقتی دلی را میشکنیم
یا غروری را له میکنیم
انوقتها تنها
ادعایی پاک بودن داریم
تنها از خدایم میخواهم
مگذارد ادعای پاکی کنم
که در من نیست
و بعضی ادمها
بی جهت مرا پاک میدانند در حالی که من نیز انسانم و گاهی حق دارم
اشتباه کنم و درس یاد بگیرم


گاهی
حواسمان نیست
همیشه
در حال قضاوت هستیم
کمی خسته ام
اخر
ادمهای
درو برم
مرا پاک میدانند
ولی
خودم
هرگز خودم را پاک نمیدانم
اخر از کجا معلوم
ندانسته
عمل ظالمانه ای نکرده باشم
برای همین میگویم
خدای مهربان
همگان را
ببخش و بیامرز
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سکوت شبهای مهتابی
سکوت
لحظات انتظار
و سکوت
مبهمی که
هر کسی تنها
در نگاهت غرق میشوند
ولی کسی
معنایش را نمیفهمد
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و آنچنان به تو می اندیشم که حتی از ضربان قلبم به من نزدیکتر می شوی...

و آن زمان است که قلبم برای شنیدن صدای قلبت سکوت می کند تا...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کدام راه است
که پای خسته را نشناسد

کدام کوچه
خالی از خاطره است

و کدام دل
هرگز نتپیده
به شوق دیدار

بیا...
تا برایت بگویم
از سختی انتظار
که چگونه
در دیده های بارانی
رنگ هذیان به خود می گیرد
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
امـشبـ هـیچـی نـمے خـوآهـم !

نـه آغـوشـتـ رآ

نـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ

نـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ...

فقـطـ بـیـآ

مےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـم

هـمیـن کـآفـی استـ

بـرآے آرامـش قلبـــ بــی قـرآرم

تـو فقـط بـیــآ . .
.

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2234

Similar threads

بالا