دست بر شانه پسر .... به افتخار همه باباهای گل دنیا

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید: تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟
پسر جواب داد: من میزنم .
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید
با ناراحتی از کنار پسر رد شد

بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود.
پسرم من میزنم یا تو؟

این بار پسر جواب داد شما میزنی.
پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟
پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی..
روز پدر ... روز مرد مبارک....


 

♫ ♫ (。◕‿◕。) ♫ ♫

عضو جدید
کاربر ممتاز
روز تمام پدرهای عزیز مبارک.....

روز تمام اقایون هم مبارک......


 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



با تشکر از استارتر...

خواندن بارها و بارها این داستان کوتاه برای من تازگی خواندن اولین بار و لرزش وجود حقیرم در برابر وجود نازنین پدرم (اولین و اخرین دوست واقعی من از ازل تا ابد در زندگیم ...)

از طرف ناتانائیل به اسطوره زندگی اش ...

رفتن را دوست دارم

گم شدن را

فارغ از دنیا شدن را

دستم را بگیر پدر ...

کورسو زنان می بینمت

گویی از من دور شده ای

فاصله ای عجیب بین ماست

حصارم را بشکن

به من نزدیک شو

به اغوش گرمت نیازی عجیب دارم

تو خود به از هر که دانی

وجودم به تو وابسته

نگاهم به تو دوخته

دعایم به پایت ریخته

در خوابگاه عدم برای سلامتی ات دعا خوانم

عمرم برای تو

عاشقانه دوستت دارم...

"سالهای دوری این سیاه خط رو برای پدرم نوشتم و با خوندنش برای پدرم ..."

پدرم ، کوه محکمم ، حالا به من تکیه کن...






دنیای غریبیست... دیرهنگامی خواهیم شناخت...

باشد داشته هامان را ارج نهیم...
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با تشکر از استارتر... خواندن بارها و بارها این داستان کوتاه برای من تازگی خواندن اولین بار و لرزش وجود حقیرم در برابر وجود نازنین پدرم (اولین و اخرین دوست واقعی من از ازل تا ابد در زندگیم ...) از طرف ناتانائیل به اسطوره زندگی اش ... رفتن را دوست دارم گم شدن را فارغ از دنیا شدن را دستم را بگیر پدر ... کورسو زنان می بینمت گویی از من دور شده ای فاصله ای عجیب بین ماست حصارم را بشکن به من نزدیک شو به اغوش گرمت نیازی عجیب دارم تو خود به از هر که دانی وجودم به تو وابسته نگاهم به تو دوخته دعایم به پایت ریخته در خوابگاه عدم برای سلامتی ات دعا خوانم عمرم برای تو عاشقانه دوستت دارم... "سالهای دوری این سیاه خط رو برای پدرم نوشتم و با خوندنش برای پدرم ..." پدرم ، کوه محکمم ، حالا به من تکیه کن... دنیای غریبیست... دیرهنگامی خواهیم شناخت... باشد داشته هامان را ارج نهیم...
خیلی ممنون بسیار زیبااااااااااااااا بووووووود ... تقدیم به همه پدرای مهربون و زحمتکش
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه …
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد …
… تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی …
اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری …
.
.
.
.
روز پـــــــــــــــدر و مــــــــــرد مبارک....
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛
و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی
که اگر بدانی … چه کسی ،
کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛
“پدرت”را می پرستیدی …
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو 10 سالگي : ” مامان ، بابا عاشقتونم ”

تو 15 سالگي : ” ولم کنين ”
(من اینجوری نیستما http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/cry.gif)

تو 20 سالگي : ” مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم ”
(من اینجوری نیستما http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/cry.gif)

تو 25 سالگي : ” بايد از اين خونه بزنم بيرون ”
(من اینجوری نیستما http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/cry.gif)

تو 30 سالگي : ” حق با شما بود ”

تو 35 سالگي : “ ميخوام برم خونه پدر و مادرم ”

تو 40 سالگي : ” نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”

تو هفتاد سالگي : ” من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن . . .
:cry:
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو 10 سالگي : ” مامان ، بابا عاشقتونم ”

تو 15 سالگي : ” ولم کنين ”
(من اینجوری نیستما :cry:)

تو 20 سالگي : ” مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم ”
(من اینجوری نیستما :cry:)

تو 25 سالگي : ” بايد از اين خونه بزنم بيرون ”
(من اینجوری نیستما :cry:)

تو 30 سالگي : ” حق با شما بود ”

تو 35 سالگي : “ ميخوام برم خونه پدر و مادرم ”

تو 40 سالگي : ” نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”

تو هفتاد سالگي : ” من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن . . .
:cry:

بله کاملأ درسته چیزایی رو که داریم زمانی قدرشونو میدونیم که از دستش میدیم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند !
روز پدر مبارک....
 

t3teknik

عضو جدید
کاربر ممتاز
قدرپدراتونو بدونین

طعم دوریش خیلی خیلی تلخه
 
بالا