زنی در ماه 1929

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
زنی در ماه Frau im Mond/Woman in the Moon
فیلم آلمانی زنی در ماه، آخرین فیلمی بود که توسط فریتس لانگ به صورت صامت کارگردانی شد. بازیگران اصلی این فیلم که بر مبنای فیلمنامه ای از تئا فون هاربو ساخته شد، عبارت بودند از ویلی فریتش، گردا ماروس، کلاوس پل، گوستاو فون وانگنهایم و فریتس رسپ.
پروفسور مانفلت که زمانی دانشمند سرشناسی محسوب می شد، پس از ارائه نظربه علمی خود در خصوص وجود طلا در نیمه تاریک کره ماه، مورد تمسخر جامعه علمی قرار گرفته و از محافل علمی رانده می شود. وی که در انزوا و تهیدستی به تحقیقات خود ادامه می دهد، همچنان در آرزوی فرصتی است که بتواند نظریه خود را اثبات کند. دانشمند جوانی به نام هلیوس (ویلی فریتش)، تنها فردی است که به نظریه مانفلت باور دارد. هلیوس که قصد دارد به زودی به ماه سفر کند، برای مشاوره نزد مانفلت می رود. مانفلت دست نوشته های خود را در اختیار هلیوس قرار داده و از وی می خواهد از آنها به خوبی مراقبت کند. ...
با این وجود دست نوشته ها توسط باندی از قدرتمندان که صنعت استخراج طلا در سراسر جهان را در کنترل خود دارند، به سرقت می رود. هلیوس تنها دو انتخاب دارد: یا با حضور نماینده این باند در سفر به ماه موافقت کند و دست نوشته های تحقیقات مانفلت را تحویل بگیرد و یا تحقیقات به همراه سایر تجهیزات از جمله موشکی که برای سفر به ماه آماده شده، نابود خواهد شد...
از سوی دیگر، هانتس به تازگی با فریدا، دختر مورد علاقه هلیوس نامزد شده است. این دو برای همراهی با هلیوس اعلام آمادگی می کنند. ظاهرا چاره ای نیست جز اینکه این مثلث عشقی در سفر به ماه حضور داشته باشند....
البته در این سفر مانفلت به همراه موش کوچک و بازیگوشش هم حضور دارد، بعید نیست افراد دیگری نیز اضافه شوند...
اکنون سوال اینجاست که آیا هلیوس و دوستانش به ماه سفر خواهند کرد؟ این سفر موفقیت آمیز خواهد بود؟
آیا نظریه علمی پروفسور مانفلت در مورد وجود طلا در ماه، تایید خواهد شد؟ و آیا گروه به سلامت قادر به بازگشت به زمین خواهد بود؟
***​
اغلب از زنی در ماه، به عنوان اولین فیلم علمی-تخیلی که به صورت جدی به موضوع فضا می پردازد، نام برده می شود. البته پیش از این فیلم، فیلم هایی با موضوعات فضایی ساخته شده اند (مثلا الیتا ملکه مریخ، محصول شوروی/ 1924) ولی این فیلم ها اغلب تخیلی صرف هستند تا علمی-تخیلی. حال آنکه فریتس لانگ در زنی در ماه، توجه ویژه ای به پایه های علمی داستان داشته است و نتیجه کار، فیلمی است که به صورت واقع گرایانه و منطقی، مساله سفر انسان به ماه را به شکل رویایی قابل دست یابی نشان می دهد.
لانگ با ارائه داستانی مبتنی بر اطلاعات دقیق علمی (مثلا در مورد میدان مغناطیسی زمین و ماه، فاصله این دو، اینکه موشک برای غلبه بر جاذبه زمین باید به سرعت 11200 متر بر ثانیه برسد و همچنین اشاره به مسئله بی وزنی که البته در این فیلم گذرا و موقتی است) به بیننده خود احترام می گذارد. وی برای ساخت این فیلم، از مشاوره با دو دانشمند بزرگ آلمانی به نام های فریتس فون هاپل و هرمان اوبرت (پدر صنعت موشک سازی آلمان) بهره برده بود.
بی شک به یادماندنی ترین قسمت فیلم، صحنه پرتاب موشک و آماده سازی قبل از آن است، جایی که لانگ بسیار جلوتر از زمان خود حرکت می کند:
طبق برنامه تعیین شده، فضانوردان به محض طلوع ماه، سفر خود را آغاز خواهند کرد. مراحل آماده سازی موشک برای پرتاب، واقعا دیدنی است. موشک غول پیکر با استفاده از وسیله نقلیه بزرگی به جایگاه پرتاب حمل می شود و می توانیم ببینیم که انسانها چقدر در برابر آن کوچکند. در این لحظه ها، لانگ مرتب زاویه دوربین را عوض می کند تا بیننده را بیشتر درگیر ماجرا کند. جالب اینجاست که طبق توضیحی که داده می شود، موشک به دلیل وزن سبکی که دارد، برای اینکه راست بایستد، در مخزنی از آب قرار داده می شود.
به مناسبت این سفر فضایی، ناقوس کلیساها و بوق قطارها و کشتی ها در سراسر جهان به صدا درمی آید و مردم و خبرنگاران زیادی که برای تماشای این رویداد در محل پرتاب حضور دارند، همگی به احترام پیشگامان سفر انسان به فضا، کلاه از سر برمی دارند.
قبل از پرتاب موشک، شمارش معکوس انجام می گیرد. جالب این است که شمارش معکوس قبل از پرتاب موشک که از اختراعات لانگ محسوب می شود و پیش از آن انجام نشده بود، بعدا نه تنها در فیلم ها که در دنیای واقعی نیز تبدیل به بخشی از مراحل پرتاب موشک شد.
از دیگر ویژگی های جالب موشک این است که سمتی روشن و سمتی تیره دارد و در طول سفر، گاه برای جذب انرژی خورشیدی، سمت تیره خود را به طرف خورشید می گرداند. این موشک فضاپیما، از نظر طرح کلی بی شباهت به آپولو11، نیست؛ هم مثل فضاپیمایی که در پروژه آپولو11 استفاده شد، چندمرحله ایست و بخش هایی از آن در طول سفر جدا می شود و هم بین مراحل پرتاب این دو شباهت هایی دیده می شود. این در حالی است که فیلم زنی در ماه، چهل سال پیش از انجام پروژه آپولو11 ساخته شد. به عبارت دیگر، خیلی از پیش بینی های این فیلم، به حقیقت پیوست.
لانگ اطلاعات علمی را با مهارت خاصی و بدون اینکه فیلم، شکل مستند به خود بگیرد، ارائه می دهد. البته، در این میان مسائلی هم در این فیلم دیده می شود که بعدا از لحاظ علمی رد شدند؛ مثلا این نکته که در آن سمت ماه که رو به زمین قرار ندارد، هوای قابل تنفس یا طلا وجود دارد. با این وجود، این نکته نه تنها برای بیننده امروز قابل درک است و ضربه ای به فیلم نمی زند، بلکه جذابیت بیشتری به آن می دهد. به علاوه، آیا می توان ادعا کرد که این فیلم در مقایسه با بعضی فیلم های علمی-تخیلی جدیدتر که در آنها سفینه به راحتی با سرعتی بیش از سرعت نور حرکت می کند، کمتر علمی است؟!
با وجود تمام بلندپروازی های فیلم زنی در ماه و ارائه اطلاعات علمی در این فیلم، طرح اصلی داستان علمی-تخیلی نیست. در نیمه اول فیلم، بیشتر با ماجرایی از نوع ماجرای دکتر مابوزه و یا جاسوسان رو به رو هستیم و در نیمه های فیلم است که وجه متمایز فیلم کم کم رو می شود. زنی در ماه، در اصل ملودرامی است با کلیشه های آشنا. (یک مثلث عشقی، تنش هایی که در اثر طمع، رقابت در عشق و یا بلندپروازی ایجاد می شود، فردی سختکوش که در مسیر رسیدن به هدف خود با موانعی روبروست، زنی که تشویق کننده و امید دهنده است و ...) به عبارت دیگر، امکان داشت شخصیت های داستان، به جای ماه به محلی دیگر مثلا جزیره ای دورافتاده سفر کنند و ماجرا همین باشد. البته این ویژگی در مورد بسیاری از فیلم های علمی-تخیلی صدق می کند.
مثلث عشقی فیلم هم چندان باورپذیر نیست. یک دلیل آن، این است که هیچ اشاره ای به گذشته این افراد نمی بینیم. مثلا نمی دانیم اگر فریدا به هلیوس علاقه دارد، چرا از هانتس ویندگر هم بدش نمی آید و با او نامزد شده است؟! با این وجود، در این داستان هم عشق همان نقشی را ایفا می کند که در بسیاری از فیلم های دیگر لانگ بر عهده دارد یعنی راه امید و نجات. فیلم دارای پایانی باز است، دقیقا نمی دانیم چه بر سر هلیوس و فریدا خواهد آمد و آیا فضاپیما برای برگرداندن آنها باز خواهد گشت یا خیر. با این حال، در صحنه پایانی فیلم، وقتی هلیوس تصور می کند تنهاست، فریدا را در مقابل خود می بیند. این، احتمالا به آن معنی است که در این شرایط سخت عشق به دادش خواهد رسید و او را نجات خواهد داد. در واقع، در صحنه ای که هلیوس و هانتس بر سر اینکه کدام یک باید در ماه باقی بماند، قرعه کشی می کنند، بدون آنکه خود بدانند، در حال دوئل بر سر فریدا هستند. لازم به ذکر است که در اینجا هم مثل متروپلیس، تکنولوژی مانعی در برابر عشق است.
لانگ معمولا به کمک میزانسن و صحنه آرایی، اطلاعات زیادی در مورد شخصیت هایش به بیننده می دهد. در این فیلم اتاق پروفسور مانفلت، قابل توجه است. عکس های دور تا دور اتاق، طرح ها و یادداشت های عجیب و غریبی که او بر دیوار کشیده است، کره ماه که بر روی تختش قرار دارد و یا کتابهای قطوری که از آنها به جای یکی از پایه های شکسته صندلی استفاده می کند، همه نشان دهنده علاقه وی به علم با وجود داشتن یک زندگی آشفته است.
مانفلت در یکی از صحنه های به یادماندنی فیلم، زمانی که در غاری در ماه به طلا می رسد، دیوارهای غار را همچون ضریحی مقدس می بوسد!
این فیلم از نظر جلوه های ویژه، بسیار قابل توجه است. یکی از تصاویر به یادماندنی فیلم، زمانی است که موشک در حال دور زدن ماه و رفتن به سوی دیگر آن است. در این نما سطح ماه را در حال حرکت می بینیم (که در اصل به خاطر حرکت موشک است) و زمینی که دور و تنها به نظر می رسد، کم کم، در افق ماه ناپدید می شود. به نظر می رسد برای این صحنه از چیزی شبیه به یک گردونه استفاده شده باشد.
یکی از صحنه های شاعرانه فیلم، وقتی است که فضانوردان از پنجره فضاپیمای در حال حرکت به بیرون نگاه می کنند و یکی از آنها می گوید: "آنجا را ببینید! در زمین ما خورشید در حال طلوع کردن است!"
چیزی که برایم بسیار جالب بود، این بود که در آسمان ماه ستاره دیده می شود. در عکس هایی که از نخستین سفر انسان به ماه در سال 1969 گرفته شده، ستاره ای در آسمان ماه به چشم نمی خورد و این یکی از دلایلی است که عده ای با استناد به آن، کل پروژه آپولو11 را زیر سوال برده و آن را نمایشی می دانند! به هر حال اینکه در این فیلم در آسمان ماه ستاره می بینیم، بیش از هر چیز نشان دهنده دقت و وسواس فراوان لانگ در توجه به جزئیات و از قلم نیانداختن آنهاست.
شخصیت مورد علاقه ام در این فیلم، کاراکتری به نام والت ترنر با نقش منفی بود. آقای ترنر (فریتس رسپ) با وجود تهدیدهایی که می کند، بامزه و دوست داشتنی است و همیشه هم لبخند به لب دارد! به علاوه استاد تغییر قیافه نیز هست و مدل مویی شبیه به هیتلر دارد. ترنر که پس از دستیابی به طلاها قصد داشت به تنهایی به زمین بازگردد، در لحظه مرگ وضعیتی ترحم برانگیز دارد، مخصوصا زمانی که هلیوس از او می پرسد: "آیا کسی را در زمین داری که ما در صورت برگشت، آخرین حرفهایت را به او برسانیم؟" و ترنر پاسخ می دهد:"نه!".
زنی در ماه با اینکه فیلمی بلندپروازانه بود، همچون متروپلیس از نظر تجاری ناموفق بود که البته یکی از دلایل این مساله این بود که در آن زمان سینمای صامت کم کم در حال از رونق افتادن بود. البته بر خلاف متروپلیس، که بعدها فراوان مورد توجه قرار گرفته و ستایش شد، زنی در ماه، همچنان از فیلم های کمتر شناخته شده فریتس لانگ به شمار می آید.
در سال 1936، مقامات آلمانی متوجه شدند موشکی که در این فیلم نمایش داده می شود، شباهت زیادی به موشک آلمانی V-2، که در آن زمان در دست ساخت بود، دارد، به همین دلیل، این فیلم را تهدیدکننده امنیت ملی تشخیص داده و نمایش آن را ممنوع و مدل موشک ساخته شده برای آن را نیز ضبط کردند.
فریتس لانگ در زمان ساخت زنی در ماه (1929)
 
بالا