تصمیم خلیفه دوم بر هتک حرمت از معتبرترین کتب اهل تسنن

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز اصلا منظور من در بی خردی یا خدای ناکرده توهین ب اصحاب پیامبر نیست ..بلکه بحث گسترده ای است ک ایا خلیفه مسلمین را باید مردم انتخاب کنند یا از طرف خداوند و ایا همان پیامبری ک همه ما ها ایمان داریم ک ب وسیله وحی از اینده مطلع می شده ایا امکان دارد ک ب فکر جانشینی بعد از خود نباشد؟
حتی یک پذشک وقتی قصد سفر را دارد ابتدا سعی میکند یک نفر ک ب کار او و صلاحیت او ایمان دارد را جایی گذین خود کند پس چطور امکان دارد کسی مانند پیامبر انهم در امری مانند اسلام ک به خاطرش این همه زحمت کشیده است را بدون اینکه نگران اینده ان نباشد رها کند........

البته شما حتمی اطلاع دارید ک حضرت میخواستن وصیت نامه ای بنویسند ک خلیفه دوم مانع از اوردن مرکب و قلم شدن شاید اگر همچین وصیت نامه ای بود دیگر این دوگانگی نبود!

اما در خصوص همان افرادی ک شما میگویید امکان دگر گونی در انها وجود دارد ..بله منهم از نظر خودم این فکر رو قبول دارم امادو نکته
اول: ( پسر خاله خلیفه بود)
دوم:جایی هست ک پیامبر در خصوص بعضی از انها مستقیم اشاره کرده بودن ک اگر انهارا در مسند قدرت دیدید انهارا باسنگ بزنید و همچنین بعضی همان افرادی ک در زمان خلیفه اول باز گردانده شدند در زمان خلیفه دوم از حکومت رانده شدن


یا در جای دیگر


دوست عزیز اخه چرا کسی ک باید از ناموس مسلمان حفاظت کنه ک خودش ب اسم مسلمان باشه و ب کلمه و انچه ک دوستداره در مورد مخالفانش اعمال کنه چرا باید خلیفه مسلمین همچین افرادی رو صاحب منسب کنه ک الان من از انجام دادن کارای ک ب عنوان یک مسلمان اونم صاحب منسب انجام داده خجالت بکشم و حتی نتونم اینجا بگم(خودت برو بخون ..)

اینکه خلیفه دوم از نوشتن وصیتنامه جلوگیری کرده از شبهاتی است که اهل تشیع وارد کردند و اهل سنت ان را نپذیرفتند.اصولا خلیفه دوم از اینکه پیامبر وصیت بنویسند ضرری نصیبش نمیشد که بخواهد جلوگیری کند چون بعد از پیامبر او خلیفه نشد که مستقیما از ننوشتن وصیت نامه ذینفع باشه واینکه امیدوار باشه بعد از وفات خلیفه اول خلیفه بشه هم از محالاته چون ان صحابی بزرگوار مرگ را نزدیکتر از هرچیز به خود می دانستند.

اما در مورد خالد ابن ولید که به اسم سیف السلام مشهوره تمامی کتب به نقش ایشان در گسترش اسلام اذعان دارند
اما اینکه در مورد یکی از بزرگان اینگونه نوشته شود دلیلی نیست بر صحت ان ادعا چون متاسفانه در کتب اهل تشیع واهل سنت جانب اعتدال وعدالت در مورد بزرگان دو طرف رعایت نمیشه و یک مورد دیگر اینکه من هنوز نمیدانم بالاخره شما تاریخ طبری را قبول دارید یانه اگر قبول دارید که خیلی چیزها بر علیه شما دران وجود داره که هر زمان ما به ان استناد میکنیم شماها ان را تاریخی نا معتبر می خوانید واگر ندارید نباید به ان استناد کنید.
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اگر قرار است سینه به سینه باشد که ماهم میگیم سینه به سینه. اما ظاهرا اطلاع ندارید واژه سنت به چه معناست؟ا اهل سنتیم یعنی ادامه دهنده راه پیامبر هستیم به همین سادگی. ما اگر امام شافعی را هم نداشتیم تفاوتی در احوال ما نمیکرد چون پیامبر راداریم.

دقیقا شما از کجا میدانید همانیست که رسیده؟
سلام
جواب سوال من موند
پرسیدم

در واقع آنچه که امام جعفر صادق علیه السلام دارند همانی است که از خدا به پیامبر رسیده ، بی هیچ کم و کاستی
اگر کم و کاستی داره ، بفرمایید تا همه بدونن
فعلا به این جواب بدین ، چون مابقی حرف هاتون کلمه به کلمه اش نقد داره و فعلا بحث به جای دیگه ای میره
انشالله به آن هم خواهیم رسید .
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
خدا کنه ک راه درست رو بری و خدا ازت راضی باشه ...اما ب جای تعصب ی کم فکر کن اسلام راستینی ک ازش حرف میزنی ایا غیراز سنت پیامبره !!اگه نیست پس چرا حلال پیامبر رو حلال و حرومش رو حروم نمیدونید؟؟؟ ..ایا پیامبر نعوذبالله اشتباه میکرده ؟!چرا این اسلام راستینتون با کتاب مقدس قران فرق داره ....و......



دوست عزیز نه ب خاطر چیزهای ک تا ب حال نخواستی ببینی .......بلکه انچه ک خودت حق میدونی برو و تحقیق کن ......در زیر دلایلی از قران و دیگر .......لطف کن بدون تعصب بخون

دلايل عصمت پيامبران وامامان



دلايل عصمت پيامبران وامامان


قران نازل شد و تمام شد!!!! دوست عزیز ایا همین قران ک تو میگی تمام شد اگر اهل بیت نبودن ایا کسی میتونست ب درستی از قران استفاده کنه و مفهوم کامل و درست رو از ایات درک کنه ,ناسلامتی شما مسلمونیت و میدونید ک یکی از معجزه بودن قران اینه ک مخصوص یک زمان خاص نیست و در تمامی زمانها مربوط میشه (مانند مشرقین و مغربین- گل سرخ در اسمان-شقل قمر- و...) ک در زمانهایی بعد از نظر علمی ب جهان ثابت شد..حالا هم ایا شما ب تنهایی تمام ایات رو میفهمید !؟ ک ا دعا دارید قران همه راها رو نشان داده و هر شخص میتونه خودش انتخاب کنه؟
یکی باید از قران و مطالب اون تفسیری انجام بده ک توی مکتب قران بزرگ شده باشه خودش قران ناطق باشه نه اینکه چند سال بعد بیاد ..!! اصلا چرا سخن حضرت محمد(ص) رو حجت قرار نمیدید :

قران و اهل بیتم از هم جدا نمیشن.........




قبل از اینکه این رو بگی باید بدونی ک ایرانیان قبل از ورود زردتشت بودن و خیلی از ادابشان ب یکتا پرستان نزدیک بود انان نماز میخواندند و روزه می گرفتن(تاریخ ایران) همانطور

ک کلمه نماز و روزه مانند دیگر کلمات عربی وارد ایران نشد....باری بگذریم

اصلا سیره پیامبر تشکیل یک امپراطوری اسلامی نبوده ک با زور مردم رو مسلمون کنه ک این هم یکی دیگه از اشکالات بوده چه بسا اگر فرهنگ ایرانیان ک نزدیک ب اسلام بود با

اسلام اشنا میشد شایدو با جان و دل یک اسلام ناب ب وجود می امد نه اینکه امروزه شاهد باشیم ک خیلی ها چه شیعه و چه سنی حتی نماز نخونند مسکرات رو استفاده کنند

و......البته هرکس مسئول عمال خودش هست

اما از اسلام اوردن ایرانی ها میگی ........ک بازور شمشیر بوده... ازت خواهش میکنم برو از اون اسلامی ک میگی وارد ایران کردن تاریخ رو بخون حتما حتما...اونجاشو بخون ک

تمام کسایی ک حضرت محمد (ص) در مدت رسالتش از شهر اخراج یا مرتد دونسته بودن و حتی بعضی از انها مورد نفرین حضرت بودن و در تمام جنگها در مقابل حضرت قرار

میگرفتن...به سپاه اسلام دعوت شده بودن و وعده های ...داده بودن ....انجاشو بخون ک کسی مثل خالدبن ولید(
فرماندهان لشگر كفر در بدر احزاب و خندق بود و كسي بود كه در

جنگ احد با حمله به مسلمانان از شكاف كوه بزرگترين ضربه در احد را به اسلام وارد آورد و بعد از اين اقدام خالد بود كه حمزه سيدالشهداء عموي پيامبر به شهادت رسيد ) که توسط ابوبکر

ب سيف الاسلام لقب گرفت !!!

وقتی در یکی از حمله های خود به ایران حمله کرد روزه بود و قسم یادکرده بود ک تاوقتی از ایرانیان جوی خون جاری نکند عقب نشیند(عجب اسلام) تا سه روز بعد ...افطار نکرد ...چقدر

انسان بیگناه ک کشته نشدن و جوی خون جاری نشد سرانجام دل سپاه ب رحم امد و پنهانی اب در جوی میریختند (تاریخ ایران میر سعید لبنانی ص 6250)

منظور شما همین افتخاره دیگه؟؟



البته نظر شما محترم هست و به اعتقادات خودتون برمیگرده ک از چه کسی دوست دارید پیروی کنید و این شخص کی بوده و نسبش و اقداماتاش قبل از اسلام و ......

اما افرین از شما ک چیزی رو غیر از خداوند طلب نمیکنید..ما هم بر این عقیده ایم و فقط تفاوت ما در واسطه قرار دادنه در نزد خداوند هستش ک حتی امامان خودتون هم این کار رو میکنند اما متاسفانه شما ها ب دلایل پیروی کور کورانه از دیگران از این موضوع ک حتی در قران هم امده منحرف شدید. درزیر تاپیکی گذاشتم لطف کنید مطلاعه کنید


توسل و شبهات آن



دوست عزیز میدونی مشکل شما چیه .؟ مشکل شما اینه ک اینقدر از شیعه بهتون بد گفتن(منظورم علمای سنی نیست بلکه همین تازه ب دوران رسده هایی ک ادعای روشن فکری میکنند و شما ها ناخواسته تحت تاثیر افکار انها بدون اینکه از اصل موضوع اگاهی داشته باشیدقرار میگیرید حتی ب صورت غیر مستقیم)

به همین خاطر حتی ب خودتون اجازه نمیدید درباره یک مطلبشون ی کم فقط و فقط ی کم تعمل کنید و تفکر تا چه برسه ب تحقیق در مورد درستی اون مطلب

اگه ب این تاپیک مراجعه کنید میبینید ک علمای خودتون هم اهل توسل بودن.
توسل و شبهات آن


من بر خلاف دیگران با سند حرف میزنم و باسند هم حرف دیگران رو قبول میکنم...چون فقط قصدم اینه ک گمراه نباشم حالا اگه شماسندی دارید ک توسل نبوده ؟!!




دوستان اهل سنت من سوال دارم:

شما ک خودتون رو پیرو سنت پیامبر میدونید چرا سنت ان حضرت رو اجرا نمیکنید و چرا حلال رو حروم میکنید چرا حروم رو حلال میکنید..؟؟

چرا کسانی ک از طرف پیامبر از شهر اخراج شده بودن و ممنوع ورود و......... بعد از ایشان باز گردانده شدن و دارای منسب های حکومتی شدن؟

.................
واقعا" براتون متاسفم
من حتی تو این تاپیک و هیچ تاپیک دیگه ای از اهل سنت دفاع نکردم بلکه از تشییع حرف زدم و چیز های که به خورد شما دادن حرف زدم
من هیچ وقت هیچ چیزی رو بدون فکر قبول نمیکنم
هر کسی هم که میخواد از دین حرف بزنه و نونی توش باشه براش نه دنبالش میرم نه باهاش حرف میزنم چون به نظرم دین یه چیزه شخصیه ولی اینجا یه مطلبی گفتن که من با توجه به اعقاید اهل تشییع مطالب رو بیان و باز کردم که از بیانات شما معلوم شد علی بن ابی طالب حتی نمیتونه از خانواده ی خودش دفاع کنه( بر اساس چیز هایی که تشییع میگه) حالا به نظرتون کسی نمیتونه حق خودشو بگیره میتونه حق منو بگیره؟
اما در مورد این مطلبتون که حرف منو عوض کردید
مامقلد نیستیم که دنبال رو افکار یه سری از آدمها باشیم که ازمون سو استفاده کنن و هرچی میخوان در غالب فوتواهاشون به خوردمون بدن
قران نازل شد و تمام شد!!!! دوست عزیز ایا همین قران ک تو میگی تمام شد اگر اهل بیت نبودن ایا کسی میتونست ب درستی از قران استفاده کنه و مفهوم کامل و درست رو از ایات درک کنه ,ناسلامتی شما مسلمونیت و میدونید ک یکی از معجزه بودن قران اینه ک مخصوص یک زمان خاص نیست و در تمامی زمانها مربوط میشه (مانند مشرقین و مغربین- گل سرخ در اسمان-شقل قمر- و...) ک در زمانهایی بعد از نظر علمی ب جهان ثابت شد..حالا هم ایا شما ب تنهایی تمام ایات رو میفهمید !؟ ک ا دعا دارید قران همه راها رو نشان داده و هر شخص میتونه خودش انتخاب کنه؟
یکی باید از قران و مطالب اون تفسیری انجام بده ک توی مکتب قران بزرگ شده باشه خودش قران ناطق باشه نه اینکه چند سال بعد بیاد ..!! اصلا چرا سخن حضرت محمد(ص) رو حجت قرار نمیدید :
قران تمام شدنی نیست و میتونی ازش همیشه بهره بگیری
خب به فرض که اینطور شما میگید و باید یکی قرآن رو تفسیر کنه که باید معصوم باشه خب بعد از امام 11 هم تون که تقریبا" 1000 سال میشه کی داره قرآن رو برای مردم تفسیر میکنه آیا بازم این علمای دین معصوم هستن؟
اگه قرار بر این باشه که خدا بندگانش رو از امام بی نصیب نذاره تو همه ی دوران تنها نمیذاره وگرنه چه فرقی داره که بعد از ژیامبر دیگه امامی نباشه یا بعد از حسن عسکری
از امام زمان نگو و اینکه ژشت ژرده هستش و مثل خورشید ژشت ابر هستش که اصلا" قابل قبول نیست و وجودش تایید نشده ست
حالا چی داری که بگی؟
 
آخرین ویرایش:

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
دوست عزیز اصلا منظور من در بی خردی یا خدای ناکرده توهین ب اصحاب پیامبر نیست ..بلکه بحث گسترده ای است ک ایا خلیفه مسلمین را باید مردم انتخاب کنند یا از طرف خداوند و ایا همان پیامبری ک همه ما ها ایمان داریم ک ب وسیله وحی از اینده مطلع می شده ایا امکان دارد ک ب فکر جانشینی بعد از خود نباشد؟
حتی یک پذشک وقتی قصد سفر را دارد ابتدا سعی میکند یک نفر ک ب کار او و صلاحیت او ایمان دارد را جایی گذین خود کند پس چطور امکان دارد کسی مانند پیامبر انهم در امری مانند اسلام ک به خاطرش این همه زحمت کشیده است را بدون اینکه نگران اینده ان نباشد رها کند........

البته شما حتمی اطلاع دارید ک حضرت میخواستن وصیت نامه ای بنویسند ک خلیفه دوم مانع از اوردن مرکب و قلم شدن شاید اگر همچین وصیت نامه ای بود دیگر این دوگانگی نبود!

اما در خصوص همان افرادی ک شما میگویید امکان دگر گونی در انها وجود دارد ..بله منهم از نظر خودم این فکر رو قبول دارم امادو نکته
اول: ( پسر خاله خلیفه بود)
دوم:جایی هست ک پیامبر در خصوص بعضی از انها مستقیم اشاره کرده بودن ک اگر انهارا در مسند قدرت دیدید انهارا باسنگ بزنید و همچنین بعضی همان افرادی ک در زمان خلیفه اول باز گردانده شدند در زمان خلیفه دوم از حکومت رانده شدن


یا در جای دیگر


دوست عزیز اخه چرا کسی ک باید از ناموس مسلمان حفاظت کنه ک خودش ب اسم مسلمان باشه و ب کلمه و انچه ک دوستداره در مورد مخالفانش اعمال کنه چرا باید خلیفه مسلمین همچین افرادی رو صاحب منسب کنه ک الان من از انجام دادن کارای ک ب عنوان یک مسلمان اونم صاحب منسب انجام داده خجالت بکشم و حتی نتونم اینجا بگم(خودت برو بخون ..)
پس این همه در قرآن بحث از شورا به میان آمده برای چه بوده؟
مگه الان رهبر مملکت از طرف خداوند تعیین میشه یا شایدم از طرف امام زمان تعیین میشه ما خبر نداریم؟
اما در مورد بث جانشین در مدت زمانی که ژیامبر زنده بود همه نماز ها به امامت ایشون اقامه میشد تا اینکه روزی مریض بودن و برای نماز به ابوبکر گفتن که نماز جماعت رو امامت کنه و مردم پشت سرش نماز خوندن و بعدش ژیامبر خودش با همون حال پشت سر ابوبکر نماز خوند
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
کدام بدعت؟ منظور همان صیغه است دیگه؟ درسته؟

از نظر ما هر کلامی بر خلاف قران وگفته های پیامبر باشه باطله.من نمیدونم واقعا این مطلب رواز ان کتاب اوردید یانه یا اصولا ان کتاب از مستندات اهل سنت هست یانه اما از نظر من وتمام اهل سنت این سخن باطله. پس بیهوده سخن نگویید
اما در هیچ کجای قران دلیلی بر معصومیت اماما ن شما وجود نداره اینها فقط تفاسیریست که بزرگان شما به هر زور وتزویری که شده به امامانتان منتسب می کنند.

بزرگترین بدعت بستن دست در نماز هست که خودتون هم میدونید و هیچ دلیلی بر اثباتش ندارید...

بر عکس صیغه که اثبات شد در زمان پیامبر بوده و نتونستین ردش کنید... احادیث و روایات و آیه قرآنش رو فرستادیم...

جالب اینجاست که صیغه در بین اهل (به ظاهر)تسنن شما رواج داره فقط با اسم دیگه ای به نام نکاح مسیار

پس خلیفه شما طبق فتوای خودشون عمل کردند نه سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن

از نظر ما هر کلامی بر خلاف قران وگفته های پیامبر باشه باطله

نمیدونم چرا خودتون رو گول میزنید...

امام حنبلتون که میگه همه کافرن الا پیروان من...منبع و مطلبش رو گذاشتم براتون تو پست 61

تعصب و پیروی کورکورانه شما باعث ندیدن حقایق شده ....

و گرنه علماتون فتوای جهاد نکاح یا جهاد جنسی رو نمی دادن...(تو اینترنت سرچ کنید میبینید...)


متاسفانه تو این پست هم مثل پست شماره 37 همین تاپیک جوابی برای گفتن ندارید و فقط بحث رو عوض می کنید...


 
آخرین ویرایش:

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان لطفا درباره موضوع تاپیک صحبت کنید و موضوعات دیگه رو در قالب یه تاپیک مجزا بیان کنید.

ممنون...


 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا این زمان ک بندگانت بسان شیر و اب درهم شدن و حق را جستجو نمیکنند و بر اصل بودن خیش اسرار میکنند من ب تو پناه اورم

خدایا این زمان ک بندگانت بسان شیر و اب درهم شدن و حق را جستجو نمیکنند و بر اصل بودن خیش اسرار میکنند من ب تو پناه اورم

اینکه خلیفه دوم از نوشتن وصیتنامه جلوگیری کرده از شبهاتی است که اهل تشیع وارد کردند و اهل سنت ان را نپذیرفتند.اصولا خلیفه دوم از اینکه پیامبر وصیت بنویسند ضرری نصیبش نمیشد که بخواهد جلوگیری کند چون بعد از پیامبر او خلیفه نشد که مستقیما از ننوشتن وصیت نامه ذینفع باشه واینکه امیدوار باشه بعد از وفات خلیفه اول خلیفه بشه هم از محالاته چون ان صحابی بزرگوار مرگ را نزدیکتر از هرچیز به خود می دانستند.

من این مطلب رو توی کتاب تاریخ (نویسنده غیر شیعه)خونده بودم و حتی در دفاع از اون یکی از دوستان اهل سنت دلیلش رو برای جلوگیری از مزاحمت در ان زمان از بیمار را مطرح می کرد

اما در مورد خالد ابن ولید که به اسم سیف السلام مشهوره تمامی کتب به نقش ایشان در گسترش اسلام اذعان دارند
اما اینکه در مورد یکی از بزرگان اینگونه نوشته شود دلیلی نیست بر صحت ان ادعا چون متاسفانه در کتب اهل تشیع واهل سنت جانب اعتدال وعدالت در مورد بزرگان دو طرف رعایت نمیشه


یعنی سخنان خلیفه دوم و حتی میدونید ک بعد از خلافت اولین کاری ک کرد عزل خالد بود....لقب دادن عدو الله به خالد سيف الله

وقدم خالد على أبي بكر فقال له عمر يا عدو الله قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته لأرجمنك

اسد الغابة ج 4 ص 296- تاريخ الاسلام ذهبي ج 3 ص 36.

خالد (پس از بازگشت از تقل مالك بن نويره) نزد ابوبكر آمد پس عمر به او گفت اي دشمن خدا مردي از مسلمانان را كشتي و با همسرش همبستر شدي تو را سنگسار خواهم كرد.

ایا قبول ندارید؟!


[/FONT گفت:
بردوک بزرگ;6211139]
[/B گفت:
بردوک بزرگ;6210889]
و یک مورد دیگر اینکه من هنوز نمیدانم بالاخره شما تاریخ طبری را قبول دارید یانه اگر قبول دارید که خیلی چیزها بر علیه شما دران وجود داره که هر زمان ما به ان استناد میکنیم شماها ان را تاریخی نا معتبر می خوانید واگر ندارید نباید به ان استناد کنید.


شاید من قبول نداشته باشم اما شما ک قبول دارید اگه از هرجای دیگه هم من مطلب بیارم شما شاید قبول نکنید پس چه بهتر از کتابهای خودتان

درضمن من خودم ب شخصه با کتابهای شما مشکل ندارم و بدون تعصب انهارا مطالعه میکنم همچنین ب خود شما هم توصیه میکنم همین کتابها را بخوانید و اگه ب راه و روش شیعه اعتقادی ندارید
از روی لجاجت کور کورانه از دیگران پیروی نکنید ک نه دلشان ب حال شما و نه ما میسوزد ...در تمام کتابهای شما مطالبی هست ک امروزه همین افراد انهارا رد میکنند و شبه افکنی میکنند

یک سوال:

ایا شما در اخر نماز بر حضرت محمد(ص) سلام نمی فرستید؟

اگر نمی فرستید پس نمازتان .....!!!
اگر می فرستید پس مشرکید و خونتان مباح است!!
ببینید این تفکر رو نه شیعه قبول دارد نه سنی ....پس از کجا و بر چه اساسی سلام دادن به پیامبر و انبیا کفر است !!!

با اینکه بیشتر علمای اهل سنت در زیارت قبور خود نیز میرفتندو همچنین بحث واسطه قرار دادن انبیا و اولیا ایمان داشتن پس
چرا امروزه کفر شمارده میشود ؟؟

دوست عزیز اینقدر درگوشهای شما از ما بد گفتن ک تنفر چشمهایتان را بسته و مصداق همان جمله
"اکثر مردم گوش میدهند نه برای فهمیدن بلکه برای جواب دادن"


عمل میکنید در حالی ک کتب خودتان ب راحتی تمام انچه ایراد میگیرید رو بیان کردن.

 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
بزرگترین بدعت بستن دست در نماز هست که خودتون هم میدونید و هیچ دلیلی بر اثباتش ندارید...

بر عکس صیغه که اثبات شد در زمان پیامبر بوده و نتونستین ردش کنید... احادیث و روایات و آیه قرآنش رو فرستادیم...

جالب اینجاست که صیغه در بین اهل (به ظاهر)تسنن شما رواج داره فقط با اسم دیگه ای به نام نکاح مسیار

پس خلیفه شما طبق فتوای خودشون عمل کردند نه سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن



نمیدونم چرا خودتون رو گول میزنید...

امام حنبلتون که میگه همه کافرن الا پیروان من...منبع و مطلبش رو گذاشتم براتون تو پست 61

تعصب و پیروی کورکورانه شما باعث ندیدن حقایق شده ....

و گرنه علماتون فتوای جهاد نکاح یا جهاد جنسی رو نمی دادن...(تو اینترنت سرچ کنید میبینید...)


متاسفانه تو این پست هم مثل پست شماره 37 همین تاپیک جوابی برای گفتن ندارید و فقط بحث رو عوض می کنید...



دوستان لطفا درباره موضوع تاپیک صحبت کنید و موضوعات دیگه رو در قالب یه تاپیک مجزا بیان کنید.

ممنون...


خیلی جالبه حرفای خودتو میزنی بعدش میگی در مورد تاپیک حرف بزنید
مهر گذاشتن و آوردن اسم علی بن ابی طالب تو اذان بدعت نیست؟
بعد از صلوات که برای محمد و آل محمد هستش آوردن وعجل فرجهم بدعت نیست؟
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی جالبه حرفای خودتو میزنی بعدش میگی در مورد تاپیک حرف بزنید
مهر گذاشتن و آوردن اسم علی بن ابی طالب تو اذان بدعت نیست؟
بعد از صلوات که برای محمد و آل محمد هستش آوردن وعجل فرجهم بدعت نیست؟

دوست عزیز اوردن اسم علی در اذان اصلا جز اذان نیست و حتی اگه ب قصد گفته بشه باطله

و بعد از صلوات دعا کردن عیبی نداره ...ب نظر شما این بدعته ایا کسی اگه و عجل فرجهم نگه صلواتش قبول نیست !!
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی جالبه حرفای خودتو میزنی بعدش میگی در مورد تاپیک حرف بزنید
مهر گذاشتن و آوردن اسم علی بن ابی طالب تو اذان بدعت نیست؟
بعد از صلوات که برای محمد و آل محمد هستش آوردن وعجل فرجهم بدعت نیست؟

جالب تر اینجاست که وقتی از منابعتون دلیل و مدرک میاریم که خلیفه ها تون به دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله جسارت کردند و منزلشو آتش زدند و باعث شهادتش شدند و ظلم بزرگی در حق اهلبیت بزرگترین و شریف ترین پیامبر انجام دادند ، شما جز فرافکنی و عوض کردن بحث کار دیگه ای تو این تاپیک انجام ندادید...



بدعت رو در یه تاپیک دیگه به زودی مرور می کنیم.

___________________

:warn:باز هم تاکید میکنم موضوع رو منحرف نکنید ، در مورد موضوع تاپیک صحبت کنید.......:warn:
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز

جالب تر اینجاست که وقتی از منابعتون دلیل و مدرک میاریم که خلیفه ها تون به دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله جسارت کردند و منزلشو آتش زدند و باعث شهادتش شدند و ظلم بزرگی در حق اهلبیت بزرگترین و شریف ترین پیامبر انجام دادند ، شما جز فرافکنی و عوض کردن بحث کار دیگه ای تو این تاپیک انجام ندادید...



بدعت رو در یه تاپیک دیگه به زودی مرور می کنیم.

___________________

:warn:باز هم تاکید میکنم موضوع رو منحرف نکنید ، در مورد موضوع تاپیک صحبت کنید.......:warn:
دیدی بازم خودت داری فرا فکنی میکنی از چیزی داری حرف میزنی که اصلا" وجود نداشته
من حتی در مورد این مورد حرف زدم بدون این که از طرف یه اهل سنت حرف بزنم از طرف یه نفر بی طرف حرف زدم جوابی نگرفتم
#45
قبلا" قرار بود در مورد این موضوع بحث کنیم خب فک کنم وقتش رسیده
من کاری به اهل سنت و اهل تشییع و اعتقاداتشون ندارم به عنوان یه نفراز بیرون به این مسئله نگاه میکنم و داستانی که از اعتقادات اهل تشییع نشت میگره رو یه بار مرور میکنیم
در مورد تاپیک بحث رو شروع میکنیم که خیلفه دوم عمر قصد هتک حرمت داشتند و قبل از اون هم ولایت رو از علی بن ابی طالب گرفتند
خب بر اساس اعتقادات اهل تشییع پیامبر طبق دستوری که از طرف خدا بهش نازل شده بود علی رو در غدیر خم به عنوان ولی خود معرفی کردند و مردم رو ملزم به پیروی از دستوراتش کردند
(اینجا بحثهای زیادی هم هست که اصلی ترینش ختم نبوت و اینکه بعد از پیامبر کسی از طف خداون تعیین نمیشه حالا بماند)

بعد از وفات پیامبر عمر با علی بیعت نکرد و بر اساس یک دسیسه ی از پیش تعیین شده(البته بر اساس اعتقادات اهل تشییع) ولایت رو از علی گرفت و علی دم نزد بعد از اون علی رو ملزم به بیعت با ابوبکر کرد و بعدش با خودش و زمان خلافتش علی رو به دستاه حکومتی خودش آورد و ازش استفاده کرد باغ فدک که از غنایم جنگی بود و پیامبر اونو به فاطمه داده بود (که غنایم جنگی مال بیت المال هستش) رو ازش پس گرفت و به بیت الامال برگردوند و دختر علی ام الکلثوم رو به عقد خودش در آورد و باز علی حرفی نزد و دخترش رو به عقدش در آورد و همچنین بر اساس اعتقادات اهل تشییع فاطمه دختر پیامبر رو به شهادت رسوند و باز علی دم نزد حتی موقع مرگش شورای 6 نفره تشکلیل داد و شورا رو ملزم به تعیین خلیفه نمود و رای عبدالرحمن بن عوف رو بر رای دیگران ارجحیت داد و باز هم علی دم نزد
از مجموع چیزهایی که گفتم میشه نتیجه گرفت که علی حتی نتونست از حق خودش و خانواده ش دفاع کنه اون حتی دستور خدا رو که به پیامبر اعلام کرده بود رو نادیده گرفت در حالیکه بر اساس اسلام حرف الله بر هر چیزی ارجحیت داره و دادن جونت در جهت به ثمر نشستنش واجبه
به خانوادش هتک حرمت شد حتی اعتراض هم نکرد حالا آیا چنین فردی که اهل تشییع داره ازش حرف میزنه آیا لایق حکمرانی هستش؟
کسی که به خاطر ترس از جونش از حق خودش و ملتش و اسلام میگذره آیا میتونه از سوی خدا برای این امر مهم تعیین بشه؟
نه اینطور نیست علی ترسو نبود بلکه از بزرگترین جنگاوران اسلام بود کسی بود که بهش لقب حیدر رو دادن پس چرا در برابر این همه ضلم دم بر نیاورد؟
چون اصلا" چنین چیزهای وجود نداشته فقط به خاطر اینکه احساسات مردم رو جریحه دارن کنن چنین حرفهای رو به صورت داستان ساختند و اونو واقعیت جلوه دادن تا بتونن اهدافشونو پیش ببرن
حتی از اینکه اعلام کنن که علی اسم پسرهاش ر ابوبکر و عمر گذاشت ابا دارن و از اسمی از شهدای کربل نمیارن چون اغلبشون که از برادران و اقوام حسین بودن به این نامها بودن
به خاطر اینکه به مقصود برسن از علی ابن ابیطالب یه آدم بی دست و پا ساختن
بهتره کمی فکر کنیم و همیشه هرچیزی رو که بهمون میگن بی تفکر قبول نکنیم
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی بازم خودت داری فرا فکنی میکنی از چیزی داری حرف میزنی که اصلا" وجود نداشته
من حتی در مورد این مورد حرف زدم بدون این که از طرف یه اهل سنت حرف بزنم از طرف یه نفر بی طرف حرف زدم جوابی نگرفتم
#45

این داستان که واقعیت نداره،اینو خودتم خوب میدونی...!!!

ما از منابع مورد اعتماد خودتون و از تاریخ های مورد اعتماد خودتون مطلب گذاشتیم نه مثل شما داستان بدون منبع...


یه کمی فکر کن...


 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
دوست عزیز اوردن اسم علی در اذان اصلا جز اذان نیست و حتی اگه ب قصد گفته بشه باطله

و بعد از صلوات دعا کردن عیبی نداره ...ب نظر شما این بدعته ایا کسی اگه و عجل فرجهم نگه صلواتش قبول نیست !!
اگه جز اذان نیست پس چرا عنوان میکنید؟
یعنی به قصد نمیگید؟ از هر 1000 شیعه یه نفرشم از این چیزی که شما میگید خبر نداره
در ضمن صلوات برای ژیامبر هستش ولی وقتی و عجل فرجهم رو عنوان میکنید که برای ظهور مهدی هستش با توجه به قواعد و دستور و زبان عربی وعجل فرجهم یعنی در ظهورش تعجیل بفرما که منظور مهدی هستش و بر یگرده به مورد خطاب جمله که محمد باشه و میدونیم شما اهل تشییع میگید که مهدی اسمش محمد هستش که این صلوات ها همه برای مهدی فرستاده میشه
در حالیکه چند سال ژیش از این خبرا نبود و جدیدا" همه گیر شده
100 سال دیگه اسمی از ژیامبر نخواهد بود و علنا" عنوان میکنید که خداوند برای مهدی صلوات رو فرستاده
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
این داستان که واقعیت نداره،اینو خودتم خوب میدونی...!!!

ما از منابع مورد اعتماد خودتون و از تاریخ های مورد اعتماد خودتون مطلب گذاشتیم نه مثل شما داستان بدون منبع...


یه کمی فکر کن...


من از کسی حرف زدم که خودتون ازش گفتید و همگی از منابع خودتونه
هرجاش رو قبول ندارید و میگید شما چنین اعتقادی ندارید بگید
از کسی گفتم که شما به عنوان علی میشناسیدش که حتی نتونست از حقوق خودش دفاع کنه وقتی زنش رو به قول خودتون شهید کردن دم بر نیاورد به نظرت کسی که حتی از خانواده خودش نمیتونه دفاع کنه میتونه برای ملت و اسلام مفید باشه؟
این علی هستش که شما ازش حرف میزنید نه علی که اهل سنت قبول داره
علی که اهل سنت قبول داره لقبش حیدر هستش جلو هر ناملایمتی مثل شیر میاسته و پا پس نمیکشه

حالا ما باید فکر کنیم یا شما که هرچیزی رو بهتون بگن بدون فکر قبول میکنید
راحت میتونن ازتون سو استفاده کنن

پس بهتر شما حداقل به فکر ٰ فکر کردن در مورد اعتقاداتت باشی
یه کنکاشی توش داشته باشی بد نیست
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از کسی حرف زدم که خودتون ازش گفتید و همگی از منابع خودتونه
هرجاش رو قبول ندارید و میگید شما چنین اعتقادی ندارید بگید
از کسی گفتم که شما به عنوان علی میشناسیدش که حتی نتونست از حقوق خودش دفاع کنه وقتی زنش رو به قول خودتون شهید کردن دم بر نیاورد به نظرت کسی که حتی از خانواده خودش نمیتونه دفاع کنه میتونه برای ملت و اسلام مفید باشه؟
این علی هستش که شما ازش حرف میزنید نه علی که اهل سنت قبول داره
علی که اهل سنت قبول داره لقبش حیدر هستش جلو هر ناملایمتی مثل شیر میاسته و پا پس نمیکشه

حالا ما باید فکر کنیم یا شما که هرچیزی رو بهتون بگن بدون فکر قبول میکنید
راحت میتونن ازتون سو استفاده کنن

پس بهتر شما حداقل به فکر ٰ فکر کردن در مورد اعتقاداتت باشی
یه کنکاشی توش داشته باشی بد نیست

بله واقعا حق با شماست!!!
البته ما بجز علی یه پیامبر رو هم قبول داریم بنام حضرت لوط که قران دربارش تو ایه 77 سوره هود میگه:
و جائه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السیئات قال یا قوم هولاء بناتی هن اطهر لکم فاتقوالله و لا تخزون فی ضیفی الیس منکم رجل رشید( (و چون فرشتگان بصورت جوانان زیبا به خانه لوط درامدند) قومش به سرعت به درگاه او وارد شدند و قبلا اعمال زشت انجام میدادند.لوط به انها گفت: ای قوم من! اینها دختران منند برای شما پاکیزهترند.از خدا بترسید و مرا نزد مهمانانم خوار و سرشکسته نکنیدوایا در میان شما یک مرد فهمیده نیست؟)چ
واقعا چه پیامبرایی داشتیما!!!! ریختن طرفش،باهاشون مقابله که نکرد هیچ،تازه میخواست دختراش رو هم بهشون بده.به یه مشت کثیف لواط کار.......ای داد بیداد...بگو اخه حضرت لوط نمیتونستی بایستی جلوشون؟؟ فوقش میکشتنت...واقعا این چه خفتی بود که تحمل کردی؟؟؟؟؟ ببین چه کسانی برا هدایت ما اومده بودن!!!! جالبه که قران بعدش هم تقبیحش نمیکنه!! نکنه قران هم مشکل داشته باشه؟؟ نمیدونم....شاید
نه دوست عزیز
نایستادن علی علیه السلام جلوی دشمناش بدلیل بی غیرتی و یا ترس نبود.بلکه بدلایلی که در یکی از پستهام توضیح دادم بود.میتونی بری بخونیش.ایشون نمیخواست اسلام از داخل بپاشه
در پست 33 دلایل سکوت مولا رو توضیح دادم
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
بله واقعا حق با شماست!!!
البته ما بجز علی یه پیامبر رو هم قبول داریم بنام حضرت لوط که قران دربارش تو ایه 77 سوره هود میگه:
و جائه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السیئات قال یا قوم هولاء بناتی هن اطهر لکم فاتقوالله و لا تخزون فی ضیفی الیس منکم رجل رشید( (و چون فرشتگان بصورت جوانان زیبا به خانه لوط درامدند) قومش به سرعت به درگاه او وارد شدند و قبلا اعمال زشت انجام میدادند.لوط به انها گفت: ای قوم من! اینها دختران منند برای شما پاکیزهترند.از خدا بترسید و مرا نزد مهمانانم خوار و سرشکسته نکنیدوایا در میان شما یک مرد فهمیده نیست؟)چ
واقعا چه پیامبرایی داشتیما!!!! ریختن طرفش،باهاشون مقابله که نکرد هیچ،تازه میخواست دختراش رو هم بهشون بده.به یه مشت کثیف لواط کار.......ای داد بیداد...بگو اخه حضرت لوط نمیتونستی بایستی جلوشون؟؟ فوقش میکشتنت...واقعا این چه خفتی بود که تحمل کردی؟؟؟؟؟ ببین چه کسانی برا هدایت ما اومده بودن!!!! جالبه که قران بعدش هم تقبیحش نمیکنه!! نکنه قران هم مشکل داشته باشه؟؟ نمیدونم....شاید
نه دوست عزیز
نایستادن علی علیه السلام جلوی دشمناش بدلیل بی غیرتی و یا ترس نبود.بلکه بدلایلی که در یکی از پستهام توضیح دادم بود.میتونی بری بخونیش.ایشون نمیخواست اسلام از داخل بپاشه
در پست 33 دلایل سکوت مولا رو توضیح دادم
عزیز دل اون چیزی بود که از طرف خدا بود واسه اینکه قوم لوط از لواط دست بکشن
که این خودش یه حرکت رو به جلو بود
دلایل که تو بینش های مدارس گفته شده دیگه برای حفظ اتحاد مسلمانان
اگه دستور خدا بر این بود که علی جانشین باشه باید در راه این دستور جونشم میداد
و همه میدونیم علی از دستورات خدا سرپیچی نمیکرد پس معلومه یه جای کار میلنگه
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
بزرگترین بدعت بستن دست در نماز هست که خودتون هم میدونید و هیچ دلیلی بر اثباتش ندارید...

بر عکس صیغه که اثبات شد در زمان پیامبر بوده و نتونستین ردش کنید... احادیث و روایات و آیه قرآنش رو فرستادیم...

جالب اینجاست که صیغه در بین اهل (به ظاهر)تسنن شما رواج داره فقط با اسم دیگه ای به نام نکاح مسیار

پس خلیفه شما طبق فتوای خودشون عمل کردند نه سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن



نمیدونم چرا خودتون رو گول میزنید...

امام حنبلتون که میگه همه کافرن الا پیروان من...منبع و مطلبش رو گذاشتم براتون تو پست 61

تعصب و پیروی کورکورانه شما باعث ندیدن حقایق شده ....

و گرنه علماتون فتوای جهاد نکاح یا جهاد جنسی رو نمی دادن...(تو اینترنت سرچ کنید میبینید...)


متاسفانه تو این پست هم مثل پست شماره 37 همین تاپیک جوابی برای گفتن ندارید و فقط بحث رو عوض می کنید...




برای بستن دست در نماز نمیدانو واقعا کجا نوشته شده باید دست باز باشه این حرف شما فرار به جلو بود.

ظاهرا شما اطلاعا کمی از صدر اسلام دارید بله در زمان پیمابر تا مدتی برای شرایط بحرانی صیغه حلال بود اما خود پیامبر بعد از مدتی ان را حرام کردند. شما مثل کسانی هستند که از یک جمله فقط کلماتی را که به نفعشا هست برداشت می کنید.
بحث امام حنبل را که جوابتان را دادم گفتم که هر کس بر خلاف قران وپیامبر صحبت کنه حرفش باطله. این از اصول اساسی سر مذهبان اهل سنته و از ابتدایی ترین گفته های این حضرات و همچنین اصول اهل سنته پس بیهوده خودتان را خسته نکنید.
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
من این مطلب رو توی کتاب تاریخ (نویسنده غیر شیعه)خونده بودم و حتی در دفاع از اون یکی از دوستان اهل سنت دلیلش رو برای جلوگیری از مزاحمت در ان زمان از بیمار را مطرح می کرد

یعنی سخنان خلیفه دوم و حتی میدونید ک بعد از خلافت اولین کاری ک کرد عزل خالد بود....لقب دادن عدو الله به خالد سيف الله

وقدم خالد على أبي بكر فقال له عمر يا عدو الله قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته لأرجمنك

اسد الغابة ج 4 ص 296- تاريخ الاسلام ذهبي ج 3 ص 36.

خالد (پس از بازگشت از تقل مالك بن نويره) نزد ابوبكر آمد پس عمر به او گفت اي دشمن خدا مردي از مسلمانان را كشتي و با همسرش همبستر شدي تو را سنگسار خواهم كرد.

ایا قبول ندارید؟!


[/FONT گفت:
بردوک بزرگ;6211139]


شاید من قبول نداشته باشم اما شما ک قبول دارید اگه از هرجای دیگه هم من مطلب بیارم شما شاید قبول نکنید پس چه بهتر از کتابهای خودتان

درضمن من خودم ب شخصه با کتابهای شما مشکل ندارم و بدون تعصب انهارا مطالعه میکنم همچنین ب خود شما هم توصیه میکنم همین کتابها را بخوانید و اگه ب راه و روش شیعه اعتقادی ندارید
از روی لجاجت کور کورانه از دیگران پیروی نکنید ک نه دلشان ب حال شما و نه ما میسوزد ...در تمام کتابهای شما مطالبی هست ک امروزه همین افراد انهارا رد میکنند و شبه افکنی میکنند

یک سوال:

ایا شما در اخر نماز بر حضرت محمد(ص) سلام نمی فرستید؟

اگر نمی فرستید پس نمازتان .....!!!
اگر می فرستید پس مشرکید و خونتان مباح است!!
ببینید این تفکر رو نه شیعه قبول دارد نه سنی ....پس از کجا و بر چه اساسی سلام دادن به پیامبر و انبیا کفر است !!!

با اینکه بیشتر علمای اهل سنت در زیارت قبور خود نیز میرفتندو همچنین بحث واسطه قرار دادن انبیا و اولیا ایمان داشتن پس
چرا امروزه کفر شمارده میشود ؟؟

دوست عزیز اینقدر درگوشهای شما از ما بد گفتن ک تنفر چشمهایتان را بسته و مصداق همان جمله
"اکثر مردم گوش میدهند نه برای فهمیدن بلکه برای جواب دادن"


عمل میکنید در حالی ک کتب خودتان ب راحتی تمام انچه ایراد میگیرید رو بیان کردن.

در جوابتان یک جمله عنوان میکنم. انهم در مورد تعصب کورکورانه. مادربزرگ من اهل تشیع بوده وبا پدر بزرگم ازدواج کرده مشکلی هم در میان نبوده پس اینقدر بهیوده ار تعصب سخن نگویید.این شما هستید که خیلیهاتان هنوز نمیداندید که پیامبر جز فاطمه دخترانی دیگر داشته چرا نمیدانید چون انها همسر خلفای ما بوده اند.
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیز دل اون چیزی بود که از طرف خدا بود واسه اینکه قوم لوط از لواط دست بکشن
که این خودش یه حرکت رو به جلو بود
دلایل که تو بینش های مدارس گفته شده دیگه برای حفظ اتحاد مسلمانان
اگه دستور خدا بر این بود که علی جانشین باشه باید در راه این دستور جونشم میداد
و همه میدونیم علی از دستورات خدا سرپیچی نمیکرد پس معلومه یه جای کار میلنگه

شما تعیین میکنی که چه چیزی مصلحت اون موقع بوده؟؟؟ شما از کجا میدونی که مصلحت این بوده که علی بخاطر دفاع از حقش،جونش رو بده و شروع کنه به جنگ و خونریزی برای پس گرفتن حقش؟؟؟ شما تضمین میکنی که اسلام در خطر نمی افتاد؟ شما تضمین میکنی که این اختلافات درونی کمر اسلام رو نمیشکست؟؟
بهتره دلایل و شواهد تاریخی برای حرفاتون بیارین همون طوری که من در پست 33 اوردم.

اینم یه پاسخ دیگه که در ذیل این نوشته هم گفته شده که منبع شرح ابن ابی الحدید است (منبع:pasokhgoo.ir):

اگر حضرت با توسل به قدرت و قیام مسلحانه در صدد قبضة حکومت و خلافت بر می آمد، بسیاری از عزیزان خود را که ا زجان و دل به امامت و رهبری او معتقد بودند،‌ از دست می داد،‌ علاوه بر این ها گروه بسیاری از صحابه پیامبر(ص) که به خلافت امام راضی نبودند، کشته می شدند. این گروه هر چند در مسئلة رهبری در نقطة مقابل امام موضع گرفته بودند، و روی کینه ها و عقده هایی که داشتند راضی نبودند زمام امور در دست علی(ع) قرار بگیرد، ولی در امور دیگر اختلافی با امام (ع) نداشتند و ممکن بود با کشته شدن این عده که به هر حال قدرتی در برابر شرک و بت پرستی و مسیحی گری و یهودی گری به شمار می رفتند،‌قدرت مسلمانان در مرکز به ضعف گراییده می شود.
امام هنگامی که برای سرکوبی پیمان شکنان (طلحه و زبیر) عازم بصره بود، خطبه ای ایراد کرد و در آن انگشت روی این موضوع حساس گذاشت و فرمود: «هنگامی که خداوند پیامبر خود را قبض روح کرد،‌ قریش با خود کامگی، خودر ا بر ما مقدم شمرده ما را که به رهبری امت از همه شایسته تر بودیم، از حق خود باز داشت،‌ ولی من دیدم که صبر و بردباری بر این کار، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریخته شدن خون آنان است؛ زیرا مردم، به تازگی اسلام را پذیرفته بودند و دین مانند مشکی مملوّ از شیر بود که کف کرده باشد و کوچک ترین سستی و غفلت آن را فاسد می سازد، و کوچک ترین فرد آن را وارونه می‌کند».[5]

از آن جاکه بسیاری از گروه ها و قبایلی که در سال های آخر عمر پیامبر(ص) مسلمان شده بودند،‌هنوز آموزش های لازم اسلامی را ندیده بودند و نور ایمان کاملاً در دل آنان نفوذ نکرده بود. هنگامی که خبر در گذشت پیامبر اسلام در میان آنان منتشر گردید گروهی از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستی را برافراشتند و عملاً با حکومت اسلامی در مدینه مخالفت نمودند و حاضر به پرداخت مالیات اسلامی نشدند و با گرد آوری نیروی نظامی مدینه را به شدت مورد تهدید قرار دادند.
به همین جهت نخستین کاری که حکومت جدید انجام داد این بود که گروهی از مسلمانان را برای نبرد با «مرتدان» و سرکوبی شورشیان بسیج کرد و سرانجام آتش شورش آنان با تلاش مسلمانان خاموش گردید. در چنین موقعیتی که دشمنان ارتجاعی اسلام، پرچم ارتداد را برافراشتند و حکومت اسلامی را تهدید می کردند، ‌هرگز صحیح نبود که اما پرچم دیگری به دست بگیرد و قیام کند.
حضرت در یکی از نامه های خود که به مردم مصر نوشته است به این نکته اشاره می‌کند و می‌فرماید: «به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم و به خاطرم خطور نمی کرد که عرب بعد از پیامبر(ص) امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگیرند و (در جای دیگر قرار دهند) خلافت را از من دور سازند!‌ تنها چیزی که مرا ناراحت کرد،‌ اجتماع مردم در اطراف فلانی (ابوبکر) بود که با او بیعت کنند. (وقتی که چنین وضعی پیش آمد) دست نگه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشتند و می خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگ تر بود،‌چرا که این بهرة دوران چند روزة دنیا است که زایل و تمام می شود، همان طور که «سراب» تمام می‌شود و یا ابرها از هم می پاشد. پس در این پیش آمدها به پا خاستم تا از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید».

خطر حمله احتمالی رومیان نیز می توانست مایة نگرانی دیگری برای جبهة مسلمانان باشد؛ زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان رو در رو، یا درگیر شده بودند، و رومیان مسلمانان را خطری جدی تلقی می کردند و در پی فرصتی بودند که به مرکز اسلام حمله کنند. اگر علی(ع) دست به قیام مسلحانه می زد،‌ با تضعیف جبهة داخلی مسلمانان، بهترین فرصت به دست رومی ها می افتاد که از این ضعف استفاده کنند.
.
.
.
فکر میکنم اینها که شواهد تاریخی هستند دلایل سکوت امام رو روشن میکنند.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پروردگارا مرا ب ان راهی ک تو در پایانش ایستاده ای راهنمایی کن.....

پروردگارا مرا ب ان راهی ک تو در پایانش ایستاده ای راهنمایی کن.....

اگه جز اذان نیست پس چرا عنوان میکنید؟
یعنی به قصد نمیگید؟ از هر 1000 شیعه یه نفرشم از این چیزی که شما میگید خبر نداره


ما جز مستحبات میدونیم و در تمام کتاب مراجع تقلید ب صورت کتبی وجود داره و اگه کسی خبر نداره دلیل کم کار ی خودش هست اما دلیل بر بدعت نیست

در ضمن صلوات برای ژیامبر هستش ولی وقتی و عجل فرجهم رو عنوان میکنید که برای ظهور مهدی هستش با توجه به قواعد و دستور و زبان عربی وعجل فرجهم یعنی در ظهورش تعجیل بفرما که منظور مهدی هستش و بر یگرده به مورد خطاب جمله که محمد باشه و میدونیم شما اهل تشییع میگید که مهدی اسمش محمد هستش که این صلوات ها همه برای مهدی فرستاده میشه

واقعا شما اینچنین فکری میکنید !!!
اولا صلوات مخصوص حضرت محمد(ص) هستش و هیچ مسلمونی صلوات حضرت محمد رو برای کسی دیگه ک اسمش محمد باشه نمیگه (اسم حضرت مهدی احمد هستش)
ثانیا در تمام کتب اسلامی وجود دارد ک خداوند صلوات میپذیره و معمولا شخص برای براورده شدن حاجت , حاجت خودش رو در بین دو صلوات از خداوند می خواهد . ک اگر ما عجل فرجهم میگیم منظور همان دعاست ک خدایا فرج حضرت مهدی رو برسون در ضمن امر واجبی نیست

در حالیکه چند سال ژیش از این خبرا نبود و جدیدا" همه گیر شده

دوست خوبم بهتر معنی بدعت رو بدونی:

«صدور حكم و يا عمل به حكمى به عنوان حكمى شرعى و دينى بدون آن كه آن حكم جزو شريعت بوده و يا از كتاب و سنّت، براى وقوع آن حجت و دليلى وجود داشته باشد».

بنابراين مراد از بدعت، هر امر جديدى نيست، چرا كه هر چيز جديدى باطل و حرام نيست بلكه بدعت مشمول مواردى است كه از جانب شرع نهى شده و يا دليلى ـ خواه به صورت عموم يا خصوص ـ بر جواز و صحت آن وجود نداشته باشد.



100 سال دیگه اسمی از پیامبر نخواهد بود و علنا" عنوان میکنید که خداوند برای مهدی صلوات رو فرستاده

دوست عزیز نمیدونم چطور ب این نظر رسیدی؟!!!!!

اما ...

1- ابن تيميه جشن گرفتن در روز ميلاد پيامبر(صلى الله عليه وآله) را بدعت مى داند ب دلیل اینکه در زمان ان حضرت کسی این کار را نمی کرده!!

2-سلام دادن ب حضرت محمد (ص) و اهل بیت کفر و شرک است


3-ب زیارت قبور انبیا و اهل بیت و فاتحه خانی شرک و کفر است

4-بوسیدن ضریح شرک و کفر است

(البته میدونم ک علمای اهل تسنن همچین عقیده ای ندارند(همان طور ک سندش هم اورده بودم) اما برخی از دوستان ب این مسئله دامن میزنند )
و ................

خوب حالا خودت قضاوت کن :
خدایا مرا ببخش ک این مثال رو میزنم
اما ببین امروزه برای شاعران ,دانشمندان,و حتی فوتبالیستها در تمام جهان بزرگداشت میگیرند!
خدای ناکرده پیامبر اسلام کمتر از این گونه افراد هستش ک نباید برای وفاتش و یا میلادش جشن گرفت!!
اینگونه اگر پیش برویم چند سال دیگه اسمی از حضرت باقی نمیماند!!!د
سلام دادن ک در نماز هم هستش ....اگه ما درود بر پیامبر و اهل بیت نفرستیم انهم ب دلیل اینکه از دنیا رفته اند چگونه میتوان انهارا از این ب بعد گرامی داشت
اینگونه اگر پیش برویم چند سال دیگه اسمی از حضرت باقی نمیماند!!!

وقتی ما ک مسلمونیم ب زیارت قبور نرویم و انهارا ب حال خود واگذاریم تادر مرور زمان از بین بروند چگونه در اینده اسمی از انها باقی خواهد ماند؟؟
ایا در دنیا کسی را سرااغ داری ک برای اشخاص مهم بی اهمیت ؟اگر ما خودمان ب حضرت احترام نگذاریم چگونه باید از غیر مسلمونها انتظار داشت ؟
دوست عزیز تا حالا فکر کردی چرا همزمان با تحقیر و مسخره کردن پیامبرمون توسط کشورهای بیگانه فتوای نابودی قبور و مباح دونستن خون زائرین انها صادر شد(البته باز هم ممنون علمای شیعه و سنی هستم ک ب مقابله برخواستن..اما متاسفانه این تفکر مانند یک ویروس روز ب روز افرادی ک تعقل نمیکنند رو در بر میگیره)

دوست عزیز شک ندارم تا حالا پدر و مادر و دوست و یا........هر چیزی رو ک دوست داری بوسیدی ..ایا اینگونه نیست؟
ما هم از روی دوست داشتن ضریح رو میبوسیم کجای قران امده ک بوسیدن چیزی ک دوستش داری کفر است!!

ک اگر بوسیدن شرک باشد ک تمام عالم مشرکند!!


 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدای ک از رگ گردن ب ما نزدیک تر است از اندیشه هایمان اگاه است ...خدایا اندیشه هایم را فقط برای خودت زینت ده...برای رضای خودت

خدای ک از رگ گردن ب ما نزدیک تر است از اندیشه هایمان اگاه است ...خدایا اندیشه هایم را فقط برای خودت زینت ده...برای رضای خودت

در جوابتان یک جمله عنوان میکنم. انهم در مورد تعصب کورکورانه. مادربزرگ من اهل تشیع بوده وبا پدر بزرگم ازدواج کرده مشکلی هم در میان نبوده پس اینقدر بهیوده ار تعصب سخن نگویید.این شما هستید که خیلیهاتان هنوز نمیداندید که پیامبر جز فاطمه دخترانی دیگر داشته چرا نمیدانید چون انها همسر خلفای ما بوده اند.

خدا روشکر ک اهل تعصب نیستید

اما من هم اگه دارم با شما بحث میکنم ب خاطر تعصب نیست و با هیچ کسی هم کاری ندارم .. بلکه

شما در یک مکتب و تحت درس اموزی معلمانی قرار گرفته اید و من هم در مکتب دیگر و معلمان دیگر

اصلا نمیخوام راهی نشون شما بدم , ک این وظیفه خود هر شخصی هست و البته جوابگو.........من نمی خوام خودم راه اشتباهی برم ..

بحث سر این ک سالهای دور چه اتفاقی افتاده بحث گسترده ای هست ک البته شاید تند روی و کم لطفی بعضی ها هم در ان پیچیدگی هارو افزون کرده باشه

اما با سئوال کردن (ب شرط اینکه هر دو طرف بی تعصب و واقع بین و خواهان راه حق باشن) تنها راه کاری هست ک میتوان راه درست رو پیدا کرد .....من دوستان سنی زیادی دارم ..معمولا همه دوست دارن سوال بپرسن و جوابی هم ک با سند ارائه میدی نشنیده میگیرن انگار ک اصلا وجود نداشته!!! و اگه سوالی هم میپرسی معمولا یا جوابی با سند نمی دهند یا بحثو عوض میکنند!!

اگر مسلمانیم و قران برای هدایت ما امده و پیامبر فرستاده خداست پس چرا دستورات باید با روایات و ایات متناقض باشد؟
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
ما جز مستحبات میدونیم و در تمام کتاب مراجع تقلید ب صورت کتبی وجود داره و اگه کسی خبر نداره دلیل کم کار ی خودش هست اما دلیل بر بدعت نیست



واقعا شما اینچنین فکری میکنید !!!
اولا صلوات مخصوص حضرت محمد(ص) هستش و هیچ مسلمونی صلوات حضرت محمد رو برای کسی دیگه ک اسمش محمد باشه نمیگه (اسم حضرت مهدی احمد هستش)
ثانیا در تمام کتب اسلامی وجود دارد ک خداوند صلوات میپذیره و معمولا شخص برای براورده شدن حاجت , حاجت خودش رو در بین دو صلوات از خداوند می خواهد . ک اگر ما عجل فرجهم میگیم منظور همان دعاست ک خدایا فرج حضرت مهدی رو برسون در ضمن امر واجبی نیست



دوست خوبم بهتر معنی بدعت رو بدونی:

«صدور حكم و يا عمل به حكمى به عنوان حكمى شرعى و دينى بدون آن كه آن حكم جزو شريعت بوده و يا از كتاب و سنّت، براى وقوع آن حجت و دليلى وجود داشته باشد».

بنابراين مراد از بدعت، هر امر جديدى نيست، چرا كه هر چيز جديدى باطل و حرام نيست بلكه بدعت مشمول مواردى است كه از جانب شرع نهى شده و يا دليلى ـ خواه به صورت عموم يا خصوص ـ بر جواز و صحت آن وجود نداشته باشد.





دوست عزیز نمیدونم چطور ب این نظر رسیدی؟!!!!!

اما ...

1- ابن تيميه جشن گرفتن در روز ميلاد پيامبر(صلى الله عليه وآله) را بدعت مى داند ب دلیل اینکه در زمان ان حضرت کسی این کار را نمی کرده!!

2-سلام دادن ب حضرت محمد (ص) و اهل بیت کفر و شرک است


3-ب زیارت قبور انبیا و اهل بیت و فاتحه خانی شرک و کفر است

4-بوسیدن ضریح شرک و کفر است

(البته میدونم ک علمای اهل تسنن همچین عقیده ای ندارند(همان طور ک سندش هم اورده بودم) اما برخی از دوستان ب این مسئله دامن میزنند )
و ................

خوب حالا خودت قضاوت کن :
خدایا مرا ببخش ک این مثال رو میزنم
اما ببین امروزه برای شاعران ,دانشمندان,و حتی فوتبالیستها در تمام جهان بزرگداشت میگیرند!
خدای ناکرده پیامبر اسلام کمتر از این گونه افراد هستش ک نباید برای وفاتش و یا میلادش جشن گرفت!!
اینگونه اگر پیش برویم چند سال دیگه اسمی از حضرت باقی نمیماند!!!د
سلام دادن ک در نماز هم هستش ....اگه ما درود بر پیامبر و اهل بیت نفرستیم انهم ب دلیل اینکه از دنیا رفته اند چگونه میتوان انهارا از این ب بعد گرامی داشت
اینگونه اگر پیش برویم چند سال دیگه اسمی از حضرت باقی نمیماند!!!

وقتی ما ک مسلمونیم ب زیارت قبور نرویم و انهارا ب حال خود واگذاریم تادر مرور زمان از بین بروند چگونه در اینده اسمی از انها باقی خواهد ماند؟؟
ایا در دنیا کسی را سرااغ داری ک برای اشخاص مهم بی اهمیت ؟اگر ما خودمان ب حضرت احترام نگذاریم چگونه باید از غیر مسلمونها انتظار داشت ؟
دوست عزیز تا حالا فکر کردی چرا همزمان با تحقیر و مسخره کردن پیامبرمون توسط کشورهای بیگانه فتوای نابودی قبور و مباح دونستن خون زائرین انها صادر شد(البته باز هم ممنون علمای شیعه و سنی هستم ک ب مقابله برخواستن..اما متاسفانه این تفکر مانند یک ویروس روز ب روز افرادی ک تعقل نمیکنند رو در بر میگیره)

دوست عزیز شک ندارم تا حالا پدر و مادر و دوست و یا........هر چیزی رو ک دوست داری بوسیدی ..ایا اینگونه نیست؟
ما هم از روی دوست داشتن ضریح رو میبوسیم کجای قران امده ک بوسیدن چیزی ک دوستش داری کفر است!!

ک اگر بوسیدن شرک باشد ک تمام عالم مشرکند!!


میشه بگید این مستحبات رو کی تعیین میکنه؟
تقریبا همتون فقط با این کلمه که امر واجبی نیست دارید از زیر بار سوالات شونه خالی مکنید و راه فرار برای خودتون درست میکنید
دوست عزیز گرامی داشتن یه چیزه ضریح و بارگاه درست کردن چیزه دیگه
اهل سنت مخالف شادی نیست (هر چیزی باید بر اساس اصولش باشه)
فاتحه خوانی و گیره و دادو بیداد امر مکروهی هستش چون مرگ قضا و قدر الهی هستش و شیون یه نوع اعتراض به این امر هستش
اما گریه کردن برای عزیزی که از دست رفته هیچ مشکلی نداره اسنان به واسطه ی انسان بودنش ناراحت میشه
زیارت قبور شرک نیست مادامی که جنبه های جز زیارت به خودش نگیره که اگه این زیارت باعث یاد مرگ بشه و آدمی رو تغغیر بده خودش مثبت هستش اما اینکه آدمی که از دست رفته و دنیا فانی رو ترک کرده و به ابدیت شتافته هیچ کاری تزش بر نمیاد رو گرامی بداریم چیزه دیگری هستش در واقع این ها با بتهایی که سالها قبل پرستش میشدن فرقی نداره چون اونها هم ذات خدا رو در بت ها جستجو میکردن حال انکه خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر هستش
بوسیدن ضریح چه معنایی جز شرک میتونه داشته باشه؟ ضریحی که حتی زمان اون حضرات وجود نداشته ؟ که اگه وجود هم میداشت در اصل موضوع تفاوتی نمیکرد
من دست پدر و مادرم رو میبوسم چون زنده هست چون احساسات هنوز درشون جریان داره
اگه میخواید یاد پیامبر رو گرامی بدارید سنتشون رو بجا بیارید به دستوراتش اطاعت کنید
آیا حسین بن علی برای این قیام کرد و شهید شد که براش حرم و بارگاه بسازن و ضریحش از طلا باشه حال انکه مردم در تنگدستی باشن؟
آیا علی بن ابی طالب که دست برادرش رو به خاطر اضافه خواستن از بیت المال داغ کرد حرم و بارگاه میخواست؟
آبا علی بن موسی (رضا) بارگاه وحرم اینچنینی میخواست؟
(سلام خداوند بر این بزرگواران باد)
واقعا" چرا کمی به شیوه زندگی این بزرگوارن توجه نمیشه؟
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
شما تعیین میکنی که چه چیزی مصلحت اون موقع بوده؟؟؟ شما از کجا میدونی که مصلحت این بوده که علی بخاطر دفاع از حقش،جونش رو بده و شروع کنه به جنگ و خونریزی برای پس گرفتن حقش؟؟؟ شما تضمین میکنی که اسلام در خطر نمی افتاد؟ شما تضمین میکنی که این اختلافات درونی کمر اسلام رو نمیشکست؟؟
بهتره دلایل و شواهد تاریخی برای حرفاتون بیارین همون طوری که من در پست 33 اوردم.

اینم یه پاسخ دیگه که در ذیل این نوشته هم گفته شده که منبع شرح ابن ابی الحدید است (منبع:pasokhgoo.ir):

اگر حضرت با توسل به قدرت و قیام مسلحانه در صدد قبضة حکومت و خلافت بر می آمد، بسیاری از عزیزان خود را که ا زجان و دل به امامت و رهبری او معتقد بودند،‌ از دست می داد،‌ علاوه بر این ها گروه بسیاری از صحابه پیامبر(ص) که به خلافت امام راضی نبودند، کشته می شدند. این گروه هر چند در مسئلة رهبری در نقطة مقابل امام موضع گرفته بودند، و روی کینه ها و عقده هایی که داشتند راضی نبودند زمام امور در دست علی(ع) قرار بگیرد، ولی در امور دیگر اختلافی با امام (ع) نداشتند و ممکن بود با کشته شدن این عده که به هر حال قدرتی در برابر شرک و بت پرستی و مسیحی گری و یهودی گری به شمار می رفتند،‌قدرت مسلمانان در مرکز به ضعف گراییده می شود.
امام هنگامی که برای سرکوبی پیمان شکنان (طلحه و زبیر) عازم بصره بود، خطبه ای ایراد کرد و در آن انگشت روی این موضوع حساس گذاشت و فرمود: «هنگامی که خداوند پیامبر خود را قبض روح کرد،‌ قریش با خود کامگی، خودر ا بر ما مقدم شمرده ما را که به رهبری امت از همه شایسته تر بودیم، از حق خود باز داشت،‌ ولی من دیدم که صبر و بردباری بر این کار، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریخته شدن خون آنان است؛ زیرا مردم، به تازگی اسلام را پذیرفته بودند و دین مانند مشکی مملوّ از شیر بود که کف کرده باشد و کوچک ترین سستی و غفلت آن را فاسد می سازد، و کوچک ترین فرد آن را وارونه می‌کند».[5]

از آن جاکه بسیاری از گروه ها و قبایلی که در سال های آخر عمر پیامبر(ص) مسلمان شده بودند،‌هنوز آموزش های لازم اسلامی را ندیده بودند و نور ایمان کاملاً در دل آنان نفوذ نکرده بود. هنگامی که خبر در گذشت پیامبر اسلام در میان آنان منتشر گردید گروهی از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستی را برافراشتند و عملاً با حکومت اسلامی در مدینه مخالفت نمودند و حاضر به پرداخت مالیات اسلامی نشدند و با گرد آوری نیروی نظامی مدینه را به شدت مورد تهدید قرار دادند.
به همین جهت نخستین کاری که حکومت جدید انجام داد این بود که گروهی از مسلمانان را برای نبرد با «مرتدان» و سرکوبی شورشیان بسیج کرد و سرانجام آتش شورش آنان با تلاش مسلمانان خاموش گردید. در چنین موقعیتی که دشمنان ارتجاعی اسلام، پرچم ارتداد را برافراشتند و حکومت اسلامی را تهدید می کردند، ‌هرگز صحیح نبود که اما پرچم دیگری به دست بگیرد و قیام کند.
حضرت در یکی از نامه های خود که به مردم مصر نوشته است به این نکته اشاره می‌کند و می‌فرماید: «به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم و به خاطرم خطور نمی کرد که عرب بعد از پیامبر(ص) امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگیرند و (در جای دیگر قرار دهند) خلافت را از من دور سازند!‌ تنها چیزی که مرا ناراحت کرد،‌ اجتماع مردم در اطراف فلانی (ابوبکر) بود که با او بیعت کنند. (وقتی که چنین وضعی پیش آمد) دست نگه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشتند و می خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگ تر بود،‌چرا که این بهرة دوران چند روزة دنیا است که زایل و تمام می شود، همان طور که «سراب» تمام می‌شود و یا ابرها از هم می پاشد. پس در این پیش آمدها به پا خاستم تا از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید».

خطر حمله احتمالی رومیان نیز می توانست مایة نگرانی دیگری برای جبهة مسلمانان باشد؛ زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان رو در رو، یا درگیر شده بودند، و رومیان مسلمانان را خطری جدی تلقی می کردند و در پی فرصتی بودند که به مرکز اسلام حمله کنند. اگر علی(ع) دست به قیام مسلحانه می زد،‌ با تضعیف جبهة داخلی مسلمانان، بهترین فرصت به دست رومی ها می افتاد که از این ضعف استفاده کنند.
.
.
.
فکر میکنم اینها که شواهد تاریخی هستند دلایل سکوت امام رو روشن میکنند.
ممنون از مطالب کپی پیست و تکراریتون
اگه همون ابوبکر که میگید نبود الان چیزی از اسلام نمونده بود
من یه سوال دارم مردم که پیامبر رو دیده بودن و براش جونشون رو میدادن و حرفش رو زمین نمیزدن پس چرا با وجود اینکه طبق اعتقادات اهل تشییع پیامبر علی رو جانشین اعلام کرد مردم بعد از وقات پیامبر چنین عمل نکردن؟
مردمی که در زمان پیامبر بودن و با ایشان بودن امکان نداشت چنین چیزی رو بشنون و بهش عمل نکنن
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب هنگام اگر چراغی برایم نباشد چگونه پس باید در مسیر دره ها ب سلامت نزد تو برسم ای پروردگار بزرگ

شب هنگام اگر چراغی برایم نباشد چگونه پس باید در مسیر دره ها ب سلامت نزد تو برسم ای پروردگار بزرگ

میشه بگید این مستحبات رو کی تعیین میکنه؟
تقریبا همتون فقط با این کلمه که امر واجبی نیست دارید از زیر بار سوالات شونه خالی مکنید و راه فرار برای خودتون درست میکنید

شونه خالی نمیکنیم بلکه شما نگرفتید..دعا خوندن امر بدی نیست انهم بعد از صلوات و بسیار سفارش شده پس امری مستحبی است و اگر میگویم امر واجبی نیست دلیل بدعت نبودن ان است

«
صدور حكم و يا عمل به حكمى به عنوان حكمى شرعى و دينى بدون آن كه آن حكم جزو شريعت بوده و يا از كتاب و سنّت، براى وقوع آن حجت و دليلى وجود داشته باشد».

دستور بستن دستها در هنگام نماز یک بدعت است
(استحباب بستن دستها در نماز میان اهل سنت شهرت دارد و تنها مذهب مالکی است که به استحباب فتوا نداده است...مالکیه در این مسأله از دیگر مذاهب اهل سنت جدا شده و گفته‏اند: در نمازهای واجب، رها کردن دست‏ها مستحب است. گروهی نیز پیش از مالکیه همچون عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیب، سعد بن جبیر، عطاء، ابن جریج، نخعی، حسن‏ بصری، ابن سیرین و برخی دیگر از فقیهان بر این اعتقاد بودند.)
قبض، بدعتی است که پس از رسول اکرم (ص) پدیدار شده است. سند ما در این زمینه، دو حدیث صحیح است که یکی از طریق اهل سنت و دیگری از طریق شیعه روایت شده و هر دو، دلیل قاطعی هستند که سیره پیامبر واهل بیت بر رها کردن دست‏ها در نماز بوده و گرفتن یکی از دو دست به وسیله دیگری به نشانه خضوع در نماز، پس از رحلت رسول خدا ساخته و پرداخته شده است:

اول حدیث اهل تسنن

الف. حدیث ابو حمید ساعدی: این حدیث را بسیاری از محدثان اهل سنت روایت کرده ‏اند و ما آن را این جا طبق نقل بیهقی نقل می کنیم:

اخبرنا ابوعبداللّه الحافظ فقال ابو حمید الساعدی: انا اعلمکم‏ بصلاة رسول اللّه (ص) قالوا: لم، ما کنت اکثرنا له تبعا و لا اقد مناله صحبته؟! قال:

بلی، قالوا: فاعرض علینا، فقال:

کان‏ رسول ‏اللّه (ص) اذا قام الی الصلاة رفع یده حتی یحاذی بهما منکبیه، ثم یکبر حتی یقر کل عضو منه فی موضعه معتدلا، ثم ‏یقرا، ثم یکبر و

یرفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه، ثم یرکع و یضع راحتیه علی رکبتیه، ثم یعتدل و لاینصب راسه ولایقنع،ثم یرفع راسه فیقول: سمع اللّه لمن

حمده، ثم یرفع یدیه ‏حتی یحاذی بهما منکبیه حتی یعود کل عظم منه الی موضعه ‏معتدلا، ثم یقول: اللّه اکبر، ثم یهوی الی الارض فیجافی یدیه ‏

عن جنبیه، ثم یرفع راسه فیثنی رجله الیسری فیقعد علیها ویفتح اصابع رجلیه اذا سجد، ثم یعود، ثم یرفع،


فیقول: اللّه اکبر، ثم یثنی برجله فیقعد علیها معتدلا حتی یرجع او یقر کل‏عظم موضعه معتدلا، ثم یصنع فی الرکعة الاخری مثل ذلک،ثم اذا قام من

الرکعتین کبر و رفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه‏کما فعل او کبر عند افتتاح صلاته، ثم یصنع مثل ذلک فی بقیة ‏صلاته حتی اذا کان فی السجدة

التی فیها التسلیم اخر رجله‏الیسری و قعد متورکا علی شقه الایسر. فقالوا جمیعا: صدق‏ هکذا کان یصلی رسول اللّه (ص)، (4)


ابوعبداللّه حافظ برای ما نقل کرد که ابو حمید ساعدی گفت: من داناترین شما به کیفیت نماز رسول خدا (ص) هستم. به او گفتند: چگونه چنین

چیزی ممکن است در حالی که تو بیشتر از ما با پیامبر نبوده ‏ای؟ گفت: آری. به او گفتند: پس آنچه را دیده ‏ای بر ما عرضه کن.

گفت: وقتی رسول خدا می خواست نماز بخواند، دستان خود را تا شانه هایش بالا می برد، آن گاه تکبیر می گفت تا این که هر عضوی از او در

جایگاه خود آرام می گرفت، سپس قرائت را آغاز می کرد و پس از پایان قرائت، تکبیر می گفت و دستانش را تا شانه ‏های خود بالا میبرد، آن‏گاه

رکوع می کرد و کف دستان خود را بر زانوانش قرار می داد و آرام می گرفت و سرش را نه بالا می گرفت و نه فرو می انداخت، آن گاه بلند می

شد و می گفت: سمع اللّه لمن حمده، سپس دستان خود را تا شانه هایش بالا می برد تا این که هر عضوی از او در جایگاه خود آرام می گرفت و

می گفت: اللّه اکبر، آن گاه فرود می آمد و دستانش را مقداری با فاصله از دو پهلو بر زمین می گذاشت، سپس سرش را از زمین برداشته، پای

چپش را تا می کرد و روی آن می نشست و هنگامی که به سجده می رفت، انگشتان پاها را از یکدیگر باز می کرد، سپس بر می گشت و پس از

آن، سر را از زمین برمی داشت و می گفت: اللّه اکبر.


سپس پایش را تا می کرد و روی آن آرام می نشست، به گونه ‏ای که هر عضوی به آرامی در جایگاه خود قرار گیرد، سپس همین روند را در رکعت

دوم انجام می داد، آن گاه وقتی رکعت دوم تمام می شد، بر می خاست و تکبیر می گفت و دستانش را تا شانه هایش همچون آغاز نماز بالا می

برد و همین اعمال را تا آخر نماز ادامه می داد تا این که سجده آخر را انجام می داد و سپس از سجده آخر به صورت تورک بر نیم تنه چپ می

نشست. پس از بیان کیفیت نماز رسول خدا (ص) به وسیله ابوحمید ساعدی، همگی گفتند: «راست گفت. رسول خدا (ص) چنین نماز می

خواند». (5)


اموری وجود دارد که درستی این گفتار را روشن می کند:

1. این که صحابه بزرگ، ابو حمید را تصدیق کرده ‏اند، نشان‏ دهنده قوت حدیث و ترجیح آن بر دیگر ادله است.

2. ابوحمید ساعدی واجبات و مستحبات نماز را وصف کرد، اما از قبض یادی به میان نیاورد و از حاضران هم کسی به اعتراض و مخالفت لب

نگشود، در حالی که حدیث نشان ‏می دهد آن‏ها آماده مخالفت و یاد آوری بوده ‏اند، زیرا در آغاز نپذیرفتند که ابوحمید، داناترین آن‏ها به کیفیت نماز

رسول ‏خدا بوده است، در صورتی که همگی در پایان گفتند:«راست گفتی. رسول خدا (ص) این چنین نماز می خواند»، و بسیار بعید است آن‏ها

که ده نفر و در مقام بحث بوده‏اند، فراموش کرده باشند.


3. در چگونگی قرار گرفتن دست‏ها، اصل، رها کردن آنهاست، زیرا رهابودن آن‏ها طبیعی است، پس حدیث هم از آن حکایت دارد.


4. نمی توان گفت که این حدیث مطلق است و احادیث قبض آن را مقید می کند، زیرا این حدیث، تمام واجبات و مستحبات و کیفیت کامل نماز را

وصف و ذکر کرده و این در حالی است که در معرض تعلیم و بیان بوده، و حذف موردی در آن، خیانت به شمار می رفت و این از راوی و حاضران ‏بعید

است.


5. برخی از صحابه ‏ای که در این جمع حضور داشته ‏اند، از جمله کسانی هستند که حدیث قبض از آنها نقل شده است، اما می بینیم که این جا

اعتراض نکرده ‏اند، پس روشن میشود که قبض، یا منسوخ شده یا دست کم از باب تکیه دادن برای کسی است که نمازش به درازا کشیده نه این

که از مستحبات نماز باشد، هم چنان که عقیده لیث بن سعد و اوزاعی و مالک ‏چنین است. (6)

ابن رشد گفته است: علت اختلاف صحابه در این مسأله روایاتی است که در آن‏ها نماز پیامبر اکرم (ص) وصف شده، ولی ذکر نشده که وی در

نماز، دست راست را روی دست چپ میگذاشته است. (7) این جا پرسشی باقی می ماند و آن این که مشهور است مالکیه به قبض قائل نیستند

و مالک، امام مالکیه، این کار را ناپسند می دانسته و در المدونة الکبری آمده است:

مالک، نهادن دست راست روی دست چپ را در نماز، عملی ناپسند شمرده و گفته است که این کار را در نماز واجب سراغ ندارم، در حالی که خود

او در الموطا حدیث قبض را از سهل بن سعد روایت کرده و از عبدالکریم بن‏ابی مخارق بصری آورده است که موارد زیر از سخنان پیامبر (ص) است:

اگر حیا نداشته باشی، هر کاری جایز است: قرار دادن یکی از دو دست روی دست دیگر یعنی قرار دادن دست راست روی دست چپ، شتاب

کردن در خوردن افطار و تاخیر درخوردن سحری.

در پاسخ می گوییم: کتاب الموطا، کتابی حدیثی است و چه بسا امام مالک، روایتی را نقل کرده، ولی مطابق آن فتوا نداده است، از این رو در

المدونة الکبری روایاتی به چشم میخورد که مضمون آن مخالف با روایاتی است که در الموطا آمده است، و کسانی که به فقه مالکی احاطه دارند،

می دانند که در موارد بسیاری بین فتاوای مالک و روایاتی که در الموطا نقل کرده، اختلاف وجود دارد که دکتر عبد الحمید در رسالة مختصرة فی

السدل به این موارد اشاره کرده ‏است. (8)


به هر حال، این سخن مالک (این کار را در نماز واجب سراغ‏ ندارم) دلیل صریحی است بر این که عمل اهل مدینه برخلاف آن بوده، زیرا معنای جمله

این است که «من، این عمل را از امامانی که تابعی بوده و دانش را از صحابه دریافت کرده ‏اند، سراغ ندارم‏».


این، حدیثی از طریق اهل سنت بود که کیفیت نماز پیامبر را بیان می کرد و وجه دلالتش هم مشخص شد.

اکنون به حدیثی که شیعه امامیه نقل کرده‏اند میپردازیم:


ب. حدیث حماد بن عیسی حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود:

ما اقبح بالرجل ان یاتی علیه ستون سنة او سبعون سنة فما یقیم صلاة واحدة بحدودها تامة! چه زشت است برای مرد که شصت یا هفتاد سال از سن او گذشته و یک نماز با تمام

حدود آن اقامه نکرده باشد.


حماد می گوید: با این سخن، احساس حقارتی به من دست‏ داد، از این رو گفتم: فدایت شوم! نماز با تمام حدود آن را به من بیاموز.

فقام ابوعبداللّه مستقبل القبلة منتصبا فارسل یدیه جمیعا علی فخذیه قد ضم اصابعه و قرب بین قدمیه حتی کان بینهما ثلاثة ‏اصابع مفرجات، و استقبل باصابع رجلیه (جمیعا) لم

یحرفهماعن القبلة بخشوع و استکانة، فقال: اللّه اکبر، ثم قرا الحمد بترتیل و قل هو اللّه احد، ثم صبر هنیئة بقدر ما تنفس و هو قائم، ثم قال: اللّه اکبر و هو قائم، ثم رکع و ملاکفیه

من رکبتیه مفرجات و رد رکبتیه الی خلفه حتی استوی ظهره، حتی لوصبت [صب] علیه قطرة ماء او دهن لم تزل لاستواء ظهره و تردد رکبتیه الی خلفه و نصب عنقه، و غمض

عینیه ثم سبح ثلاثا بترتیل و قال: سبحان ربی العظیم و بحمده، ثم استوی قائما، فلما استمکن من القیام، قال:

سمع اللّه لمن حمده، ثم کبر و هو قائم و رفع یدیه حیال وجهه و سجد و وضع یدیه الیالارض قبل رکبتیه و قال: سبحان ربی الاعلی و بحمده ثلاث مرات و لم یضع شیئا من بدنه

علی شیء منه و سجد علی ثمانیة اعظم: الجبهة، و الکفین و عینی الرکبتین، و انامل ابهامی الرجلین، و الانف، فهذه السبعة فرض، و وضع الانف علیالارض سنة و هو الارغام، ثم

رفع راسه من السجود فلما استوی جالسا، قال: اللّه اکبر، ثم قعد علی جانبه الایسر و وضع ظاهر قدمه الیمنی علی باطن قدمه الیسری و قال:

استغفر اللّهربی و اتوب الیه، ثم کبر و هو جالس و سجد الثانیة و قال کما قال فی الاولی و لم یستعن بشیء من بدنه علی شیء منه فی رکوع و لاسجود و کان مجنحا و لم یضع

ذراعیه علی الارض، فصلی رکعتین علی هذا. ثم قال: یا حماد هکذا صل و لا تلتفت و لا تعبث بیدیک و اصابعک و لا تبزق عن یمینک و لا(عن) یسارک و لابین یدیک، (9)



پس امام صادق علیه السلام برخاست و مقابل قبله راست ایستاد و دو دستش را بر ران هایش گذاشت. انگشتان دست را به هم چسبانده، پاها را به هم نزدیک کرد، به طوری که

فاصله بین آن‏ها به اندازه سه انگشت باز بود. تمام انگشتان پاها را باخضوع و خشوع رو به قبله قرار داد، آن گاه گفت: اللّه اکبر، سپس سوره حمد و توحید را با ترتیل قرائت کرد،

آن گاه در حالی که ایستاده بود، مقدار کمی به اندازه یک نفس کشیدن صبر کرد و گفت: اللّه اکبر، پس از آن، به رکوع رفته، تمام کف دستانش را با انگشتان باز روی زانوانش قرار

داد و زانوانش را به عقب راند، به گونه‏ ای که پشتش صاف شد، چنان که اگر قطره‏ای آب یا روغن روی آن ریخته می شد، به سبب صاف ‏بودن کمر و تمایل زانوها به عقب، حرکت

نمی کرد و گردنش را کشید و چشمانش را بست، سپس سه بار با ترتیل گفت:«سبحان ربی العظیم و بحمده‏»


بعد بلند شد و وقتی به خوبی ایستاد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده‏»، سپس ایستاده تکبیر گفت و دستانش را تا مقابل صورت بالا برد و سجده کرد و دستانش را قبل از زانوان بر

زمین نهاد و سه بار گفت:«سبحان ربی الاعلی و بحمده‏» و در حال سجده فقط هشت موضع از بدنش را بر زمین قرار داد: پیشانی، دو کف دست، دو زانو، دو انگشت بزرگ پاها،

بینی که از این هشت موضع، هفت موضع اول واجب و قراردادن بینی بر زمین که به آن ‏ارغام (بینی به خاک مالیدن) می گویند، مستحب است. آن گاه‏ سر از سجده برداشت و

چون راست شد، گفت: «اللّه اکبر»

سپس بر طرف چپ بدن نشست و روی پای راست را بر کف پای چپ قرار داده، گفت: «استغفراللّه ربی و اتوب الیه‏» و در همان حالی که هنوز نشسته بود، تکبیر گفت و به سجده

دوم رفت و آنچه را در سجده اول گفته بود، در این سجده هم گفت. نه در رکوع و نه در سجده هیچ قسمتی از بدنش را تکیه گاه قسمت دیگر آن قرار نداد و در این دو حال،

دستانش از بدن باز بود و در سجده، آرنج‏هایش را بر زمین نگذاشت و به همین ترتیب، دو رکعت نماز خواند، سپس فرمود: ای حماد! اینچنین نماز بخوان و هنگام نماز به اطرافت نگاه

و با دستان و انگشتانت بازی مکن و به اطرافت آب دهان نینداز.


هم چنان که ملاحظه می شود، در این دو روایت که در صدد بیان کیفیت نماز واجب هستند، هیچ اشاره ‏ای به مسأله قبض با اقسام گوناگون آن نشده است، در حالی که اگر این عمل، سنت بود، امام بیان آن را ترک نمی کرد.
او با عمل خود، نماز رسول خدا را برای ما به نمایش می گذارد، زیرا این کیفیت را از پدرش، امام باقر علیه السلام و او هم از پدرانش از امیرمؤمنان و از رسول اکرم صلوات اللّه علیهم اجمعین دریافت کرده است، بنابراین، قبض بدعت شمرده می شود، زیرا وارد کردن چیزی در شریعت است که جزو آن نیست.



دوست عزیز احادیث زیادی از اهل سنت و جود دارد ک قبض یا دست بسته نماز خواندن بدعت است ک ب علت حجم زیاد نیاوردم ک اگر قانع نشدی تو ی تاپیک میزارم
دوست عزیز گرامی داشتن یه چیزه ضریح و بارگاه درست کردن چیزه دیگه
اهل سنت مخالف شادی نیست (هر چیزی باید بر اساس اصولش باشه)
فاتحه خوانی و گیره و دادو بیداد امر مکروهی هستش چون مرگ قضا و قدر الهی هستش و شیون یه نوع اعتراض به این امر هستش
اما گریه کردن برای عزیزی که از دست رفته هیچ مشکلی نداره اسنان به واسطه ی انسان بودنش ناراحت میشه
زیارت قبور شرک نیست مادامی که جنبه های جز زیارت به خودش نگیره که اگه این زیارت باعث یاد مرگ بشه و آدمی رو تغغیر بده خودش مثبت هستش اما اینکه آدمی که از دست رفته و دنیا فانی رو ترک کرده و به ابدیت شتافته هیچ کاری تزش بر نمیاد رو گرامی بداریم چیزه دیگری هستش در واقع این ها با بتهایی که سالها قبل پرستش میشدن فرقی نداره چون اونها هم ذات خدا رو در بت ها جستجو میکردن حال انکه خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر هستش
بوسیدن ضریح چه معنایی جز شرک میتونه داشته باشه؟ ضریحی که حتی زمان اون حضرات وجود نداشته ؟ که اگه وجود هم میداشت در اصل موضوع تفاوتی نمیکرد
من دست پدر و مادرم رو میبوسم چون زنده هست چون احساسات هنوز درشون جریان داره

میدونی من از کجا ناراحت میشم ! از اینجا ک فقط تو همین باشگاه تا حالا سر تک تک همین موضوع ها بحث کردم و وقتی سندی میارم یکی یکی نمیدونم کجا میرید و جواب قانع کننده ای نمیدید و بعد از مدتی یکی دیگه میاد و همون مسئله رو تکرار میکنه!!!

اما ب نظرم شما ادم منطقی میاید اگه حاظر باشید روی تک تک این موضوعات حتی ب صورت خصوصی بحث کنیم ...البته من نمی خوام ب شما چیزی رو بقبولونم بلکه خودم دنبال حقیقتم .

اگه میخواید یاد پیامبر رو گرامی بدارید سنتشون رو بجا بیارید به دستوراتش اطاعت کنید
آیا حسین بن علی برای این قیام کرد و شهید شد که براش حرم و بارگاه بسازن و ضریحش از طلا باشه حال انکه مردم در تنگدستی باشن؟
آیا علی بن ابی طالب که دست برادرش رو به خاطر اضافه خواستن از بیت المال داغ کرد حرم و بارگاه میخواست؟
آبا علی بن موسی (رضا) بارگاه وحرم اینچنینی میخواست؟
(سلام خداوند بر این بزرگواران باد)
واقعا" چرا کمی به شیوه زندگی این بزرگوارن توجه نمیشه؟

کجای شیعه بر خلاف سنت پیامبر(ص) و ائمه (ع) رفتار میکنند؟؟؟
 
آخرین ویرایش:

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نماز تراويح

نماز تراويح

تراویح لغتی عربی است و به نمازهایی اطلاق می‌شود که مسلمانان سنی در شب‌های ماه رمضان به جماعت می‌خوانند. این نماز پس از نماز عشاء خوانده می‌شود. در بین اهل سنت رسم است که هر شب یک جزء قرآن را در این نمازها تلاوت کنند تا در پایان ماه رمضان، قرآن ختم شود.نماز تراویح بیست رکعت است اما پس از هر دو رکعت سلام داده می‌شود، که پس از هر چهار رکعت استراحت (ترویحه) انجام می‌شود و از این رو آنرا نماز تراویح مینامند. ترویحه، وقفه کوتاهی است که از آن برای خواندن دعا یا اذکار استفاده می شود
*
*********
**********
از نظر شیعیان نماز تراویح، همان نماز وتر و یا نماز تجهد است (در کل نافله)که در ماه رمضان و غیر از آن مستحب و سنت است. شیعیان اعتقاد دارند که خواندن نمار مستحب به جماعت صحیح نیست. بر اساس بحارالانوار، نخستین کسی که دستور به جماعت در تراویح داد عمر بن خطاب بود. شیعیان معتقدند که جماعت در تراویح بدعت است. شیعیان اعتقاد دارند که علی بن ابی طالب همواره یاران و پیروانش را از این نماز باز می‌داشته است.از محمد باقر و جعفر صادق نقل شده که :
«همانا که انجام نافله جماعت در رمضان بدعت است. ای مردم آگاه باشید که انجام عبادتی کوچک برطبق سنت بهتر است از انجام عبادتی بزرگ اما با بدعت است.»

در بسیاری از منابع اهل سنت این موضوع که
عمر بن خطاب بنیانگذار تراویح جماعت است اشاره شده است.

  • ابن سعد، کتاب الطبقات ج ۳ ص ۲۸۱
  • سیوطی، تاریخ الخلفا ص ۱۳۷
  • العینی، عمده القاری شرح صحیح بخاری ج۲ ص ۱۲۵
  • العینی، عمده القاری شرح صحیح بخاری ج۲ ص ۱۲۵
بخاری در صحیحش و و نسایی در سنن خود از محمد نقل کرده‌اند:
«ای مردم، نمازهایتان را در خانه‌هایتان برپا دارید همانا بجز نمازهای واجب، بهترین نمازها آنهاییست که در خانه‌ها خوانده شوند»
1-
صحیح بخری جلد ۹ کتاب ۹۲ حدیث شماره ۳۹۳
2-سنن نسایی ج ۳ ص ۱۶۱
3-سنن نسایی ج ۳ ص ۱۹۸​
ابن ماجه در سننش آورده:
«عبدالله بن مسعود از محمد پرسید: نماز در خانه بهتر است یا مسجد؟ او پاسخ داد: آیا نمیبینی خانه من چه نزدیک به مسجد است؟ برپا داشتن نماز در خانه نزد من محبوبتر از مسجد است بجز نمازهای واجب»
سنن ابن ماجه ج ۱ ص ۴۳۹ حدیث شماره ۱۳۷۸
بخاری در صحیحش از قول زید بن ثابت آورده:

«محمد زیراندازی از پوست نخل برای خودش درست کرد و شب برای نماز از خانه بیرون شد و به نماز ایستاد. چند تن در حین نماز به او پیوستند. شب بعد آن عده برای نماز آمدند اما او نیامد. آنها شروع به پرتاب سنگ‌ریزه به خانه محمد کردند و ناگاه او با خشم بیرون آمده و گفت: شما همچنان بر خواسته خود پافشاری می‌کنید، از برای شما ازینکه این نماز را خدا برایتان اجباری کنم، می‌ترسم. ای مردم، نمازهایتان را در خانه‌هایتان برپا دارید همانا بجز نمازهای واجب، بهترین نمازها آنهاییست که در خانه‌ها خوانده شوند»
صحیح بخاری جلد ۸ کتاب ۷۳ حدیث شماره ۱۳۴
نووی (نویسنده شرح صحیح مسلم) گفته:
«مالک، ابویوسف، برخی از علمای
شافعی و برخی دیگر هم گفته‌اند که بهتر است تراویح فردی (غیرجماعت) و در خانه انجام شود.»
نووی، شرح صحیح مسلم ج ۶ ص ۲۸۶​
«ترواویح بدعت نامیده شد زیرا نه در زمان محمد و نه در زمان صدیق (منظور ابوبکر) به جماعت برپا نشد، و نه در سر شب و با این شمار نمازگزار»
1-
نووی، شرح صحیح مسلم ج ۶ ص ۲۸۷
2-قسطلانی، شرح صحیح بخاری ج ۵ ص ۴
*****************************************
1 ـ ابن الهمام: ظاهر المنقول أن مبدأها من زمن عمر.
2 ـ عسقلانى: «فتوفى رسول الله ـ صلى الله عليه و سلّم ـ والناس على ذلك ـ اي على ترك الجماعة فى التراويح.. والمحفوظ أن عمر هو الذي جمع الناس على أبي بن كعب([2]). يعنى پيامبر اكرم رحلت كرد در حاليكه مردم تراويح را به جماعت نمى خواندند. و آنچه كه ثبت شده اين است كه عمربن الخطاب مردم را بر تراويح و به امامت ابى بن كعب جمع كرد.

3 ـ عينى: الأمر على ذلك ـ يعنى على ترك الجماعة في التراويح. وقوله اني ارى هذا، من اجتهاد عمر و استنباطه...»([3]). يعنى پيامبر اكرم از دنيا رفت در حاليكه تراويح را به جماعت نمى خواندند.

4 ـ امام بخارى از عبدالرحمن بن عبدالقارى نقل كرده كه گفت: شبى از شبهاى رمضان با عمر بن الخطاب(رضي الله عنه) به مسجد رفتيم مردم متفرق بودند و هر كسى براى خود نماز مى خواند و بعضاً مردى با جمعى به نماز مشغول بود عمر چون اين بديد گفت: به عقيده من اگر اينها را با يك امام گرد آوريم بهتر است، و در پى اين تصميم، أبي بن كعب را به امامت جماعت گماشت. شب ديگر به اتفاق به مسجد رفتيم و مردم به جماعت، نماز مى خواندند، عمر گفت: نعم البدعة هذه; اين بدعت خوبى است.






ایا منظور شما از سنت پیامبر همین است؟؟
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون از مطالب کپی پیست و تکراریتون
اگه همون ابوبکر که میگید نبود الان چیزی از اسلام نمونده بود
من یه سوال دارم مردم که پیامبر رو دیده بودن و براش جونشون رو میدادن و حرفش رو زمین نمیزدن پس چرا با وجود اینکه طبق اعتقادات اهل تشییع پیامبر علی رو جانشین اعلام کرد مردم بعد از وقات پیامبر چنین عمل نکردن؟
مردمی که در زمان پیامبر بودن و با ایشان بودن امکان نداشت چنین چیزی رو بشنون و بهش عمل نکنن

دوست عزیز
سعی نکنید با حرفهایی مثل کپی پیست و اخوندها و ...... فرار رو به جلو کنید(اخوندها رو البته یکی دیگه بود)...شما شبهه مطرح میکنید و منتظر جوابش هستید.دیگه چکار دارید من از کجا میارم؟؟ اگه حرف خلاف و ناحق میزنیم بگید که اشتباه میکنم.به هر حال من که علامه دهر نیستم.برای شبهاتی که مطرح میشه میرم تحقیق میکنم...اگه مطلب به کپی پیست و این حرفا باشه،ما نباید از قران هم ایه بیاریم!!! چون اون ایه مال قرانه،ما باید فقط از خودمون حرف بزنیم!!!!
و اما......
اینکه چرا مردم تبعیت نکردن از دستور پیامبر.این رو از من میپرسین؟؟ اینو باید از خود اون مردم بپرسین.
چرا وقتی حضرت موسی به کوه طور رفت یه عده گوساله پرست شدن؟؟؟ میبینید پس.یه عده منتظرن که فقط رسول خدا از بینشون بره....باز برمیگردن به همون خلق و خوی جاهلی که بودن. ایا هارون که جانشین و برادر حضرت موسی بود در میان انها نبود؟؟ چرا هارون جلوی اونها رو نگرفت؟ قران میگه که هارون گفت ترسیدم که اختلاف میان امتت بیفته. الان ما میدونیم توی اون قوم چه خبر بوده که هزاران سال ازش فاصله داریم یا خود هارون؟؟ ما میتونیم اینجا بشینیم زیر باد پنکه و براحتی هارون رو محکوم کنیم که چرا جلوی قوم رو نگرفت؟!!!...در حالیکه خود ایشان بر احوال قومش اگاهتر از ما بوده.
پس میبینیم که دلیل نمیشه مردمی که در حضور پیامبر به ظاهر تظاهر به دینداری میکردن،در غیاب پیامبر هم همین رویه رو حفظ کنن...نمونش همون داستان حضرت موسی که متن خود قرانه
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
تراویح لغتی عربی است و به نمازهایی اطلاق می‌شود که مسلمانانسنی در شب‌های ماه رمضان به جماعت می‌خوانند. این نماز پس از نماز عشاء خوانده می‌شود. در بین اهل سنت رسم است که هر شب یک جزء قرآن را در این نمازها تلاوت کنند تا در پایان ماه رمضان، قرآن ختم شود.نماز تراویح بیست رکعت است اما پس از هر دو رکعت سلام داده می‌شود، که پس از هر چهار رکعت استراحت (ترویحه) انجام می‌شود و از این رو آنرا نماز تراویح مینامند. ترویحه، وقفه کوتاهی است که از آن برای خواندن دعا یا اذکار استفاده می شود
*
*********
**********
از نظر شیعیان نماز تراویح، همان نماز وتر و یا نماز تجهد است (در کل نافله)که در ماه رمضان و غیر از آن مستحب و سنت است. شیعیان اعتقاد دارند که خواندن نمار مستحب به جماعت صحیح نیست. بر اساس بحارالانوار، نخستین کسی که دستور به جماعت در تراویح داد عمر بن خطاب بود. شیعیان معتقدند که جماعت در تراویح بدعت است. شیعیان اعتقاد دارند که علی بن ابی طالب همواره یاران و پیروانش را از این نماز باز می‌داشته است.از محمد باقر و جعفر صادق نقل شده که :
«همانا که انجام نافله جماعت در رمضان بدعت است. ای مردم آگاه باشید که انجام عبادتی کوچک برطبق سنت بهتر است از انجام عبادتی بزرگ اما با بدعت است.»

در بسیاری از منابع اهل سنت این موضوع که
عمر بن خطاب بنیانگذار تراویح جماعت است اشاره شده است.

  • ابن سعد، کتاب الطبقات ج ۳ ص ۲۸۱
  • سیوطی، تاریخ الخلفا ص ۱۳۷
  • العینی، عمده القاری شرح صحیح بخاری ج۲ ص ۱۲۵
  • العینی، عمده القاری شرح صحیح بخاری ج۲ ص ۱۲۵
بخاری در صحیحش و و نسایی در سنن خود از محمد نقل کرده‌اند:
«ای مردم، نمازهایتان را در خانه‌هایتان برپا دارید همانا بجز نمازهای واجب، بهترین نمازها آنهاییست که در خانه‌ها خوانده شوند»
1-
صحیح بخری جلد ۹ کتاب ۹۲ حدیث شماره ۳۹۳
2-سنن نسایی ج ۳ ص ۱۶۱
3-سنن نسایی ج ۳ ص ۱۹۸​
ابن ماجه در سننش آورده:
«عبدالله بن مسعود از محمد پرسید: نماز در خانه بهتر است یا مسجد؟ او پاسخ داد: آیا نمیبینی خانه من چه نزدیک به مسجد است؟ برپا داشتن نماز در خانه نزد من محبوبتر از مسجد است بجز نمازهای واجب»
سنن ابن ماجه ج ۱ ص ۴۳۹ حدیث شماره ۱۳۷۸
بخاری در صحیحش از قول زید بن ثابت آورده:

«محمد زیراندازی از پوست نخل برای خودش درست کرد و شب برای نماز از خانه بیرون شد و به نماز ایستاد. چند تن در حین نماز به او پیوستند. شب بعد آن عده برای نماز آمدند اما او نیامد. آنها شروع به پرتاب سنگ‌ریزه به خانه محمد کردند و ناگاه او با خشم بیرون آمده و گفت: شما همچنان بر خواسته خود پافشاری می‌کنید، از برای شما ازینکه این نماز را خدا برایتان اجباری کنم، می‌ترسم. ای مردم، نمازهایتان را در خانه‌هایتان برپا دارید همانا بجز نمازهای واجب، بهترین نمازها آنهاییست که در خانه‌ها خوانده شوند»
صحیح بخاری جلد ۸ کتاب ۷۳ حدیث شماره ۱۳۴
نووی (نویسنده شرح صحیح مسلم) گفته:
«مالک، ابویوسف، برخی از علمای
شافعی و برخی دیگر هم گفته‌اند که بهتر است تراویح فردی (غیرجماعت) و در خانه انجام شود.»
نووی، شرح صحیح مسلم ج ۶ ص ۲۸۶​
«ترواویح بدعت نامیده شد زیرا نه در زمان محمد و نه در زمان صدیق (منظور ابوبکر) به جماعت برپا نشد، و نه در سر شب و با این شمار نمازگزار»
1-
نووی، شرح صحیح مسلم ج ۶ ص ۲۸۷
2-قسطلانی، شرح صحیح بخاری ج ۵ ص ۴
*****************************************
1 ـ ابن الهمام: ظاهر المنقول أن مبدأها من زمن عمر.
2 ـ عسقلانى: «فتوفى رسول الله ـ صلى الله عليه و سلّم ـ والناس على ذلك ـ اي على ترك الجماعة فى التراويح.. والمحفوظ أن عمر هو الذي جمع الناس على أبي بن كعب([2]). يعنى پيامبر اكرم رحلت كرد در حاليكه مردم تراويح را به جماعت نمى خواندند. و آنچه كه ثبت شده اين است كه عمربن الخطاب مردم را بر تراويح و به امامت ابى بن كعب جمع كرد.

3 ـ عينى: الأمر على ذلك ـ يعنى على ترك الجماعة في التراويح. وقوله اني ارى هذا، من اجتهاد عمر و استنباطه...»([3]). يعنى پيامبر اكرم از دنيا رفت در حاليكه تراويح را به جماعت نمى خواندند.

4 ـ امام بخارى از عبدالرحمن بن عبدالقارى نقل كرده كه گفت: شبى از شبهاى رمضان با عمر بن الخطاب(رضي الله عنه) به مسجد رفتيم مردم متفرق بودند و هر كسى براى خود نماز مى خواند و بعضاً مردى با جمعى به نماز مشغول بود عمر چون اين بديد گفت: به عقيده من اگر اينها را با يك امام گرد آوريم بهتر است، و در پى اين تصميم، أبي بن كعب را به امامت جماعت گماشت. شب ديگر به اتفاق به مسجد رفتيم و مردم به جماعت، نماز مى خواندند، عمر گفت: نعم البدعة هذه; اين بدعت خوبى است.






ایا منظور شما از سنت پیامبر همین است؟؟

دوست عزیز خودتان جواب خودتان را دادید اینکه اهل تشیع هم نمازی همچون نماز تراویح دارند پس در اصل خود نماز تراویح مشکلی وجود ندارد شاید مشکل شما اینه که چرا نمازی که پیامبر به فرادا انجام می داد جماعت شده است خوب در روایتی که خود شما نقل کرده اید( و صحت ویا عدم صحتش با خود شما )دلیل پیامبر برای یارانش جالب بوده است استنباط اینگونه است که همانگونه که میدانید پیامبر نسبت به امت بسیار مهربان بودند وتا جای می توانستند سعی می کردند رعایت وانجام امور اسلامی باعث سختی مسلمانان نگردد و ایشان به همین دلیل خود داری نمودند تا نماز تراویح جز واجبات نگردد و امتی که در ادای نمازهای پنجگانه شان ماند ه اند بار این گناه را هم به دوش نکشند. البته جماعت بودن نماز تراویج از انجا که واجب نیست و هرکس به فراخور توانش در ان شرکت میکند نمیتواند جز ایرادات باشد.
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پروردگارا مرا ب ان راهی ک تو در پایانش ایستاده ای راهنمایی کن.....

پروردگارا مرا ب ان راهی ک تو در پایانش ایستاده ای راهنمایی کن.....

دوست عزیز خودتان جواب خودتان را دادید اینکه اهل تشیع هم نمازی همچون نماز تراویح دارند پس در اصل خود نماز تراویح مشکلی وجود ندارد شاید مشکل شما اینه که چرا نمازی که پیامبر به فرادا انجام می داد جماعت شده است خوب در روایتی که خود شما نقل کرده اید( و صحت ویا عدم صحتش با خود شما )دلیل پیامبر برای یارانش جالب بوده است استنباط اینگونه است که همانگونه که میدانید پیامبر نسبت به امت بسیار مهربان بودند وتا جای می توانستند سعی می کردند رعایت وانجام امور اسلامی باعث سختی مسلمانان نگردد و ایشان به همین دلیل خود داری نمودند تا نماز تراویح جز واجبات نگردد و امتی که در ادای نمازهای پنجگانه شان ماند ه اند بار این گناه را هم به دوش نکشند. البته جماعت بودن نماز تراویج از انجا که واجب نیست و هرکس به فراخور توانش در ان شرکت میکند نمیتواند جز ایرادات باشد.


دقیقا فقط ب خاطر جماعت بودن است .

از بین تمام روایاتی ک از کتب اهل سنت اورده بودم این روایت هم دوباره تکرار میکنم

«ترواویح بدعت نامیده شد زیرا نه در زمان محمد و نه در زمان صدیق (منظور ابوبکر) به جماعت برپا نشد، و نه در سر شب و با این شمار نمازگزار»
1-
نووی، شرح صحیح مسلم ج ۶ ص ۲۸۷
2-قسطلانی، شرح صحیح بخاری ج ۵ ص ۴

جالب اینجاست خود خلیفه دوم هم فرموده اند ک عجب بدعت خوبی است......حال سوال من اینجاست ایا بدعت خوب و بدعت بد در دین داریم؟

اگر نداریم پس....

و اگر داریم پس تکلیف ان همه روایات حضرت محمد (ص) و ..... در باره بدعت چه میشود؟
 

بردوک بزرگ

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیقا فقط ب خاطر جماعت بودن است .

از بین تمام روایاتی ک از کتب اهل سنت اورده بودم این روایت هم دوباره تکرار میکنم

«ترواویح بدعت نامیده شد زیرا نه در زمان محمد و نه در زمان صدیق (منظور ابوبکر) به جماعت برپا نشد، و نه در سر شب و با این شمار نمازگزار»
1-
نووی، شرح صحیح مسلم ج ۶ ص ۲۸۷
2-قسطلانی، شرح صحیح بخاری ج ۵ ص ۴

جالب اینجاست خود خلیفه دوم هم فرموده اند ک عجب بدعت خوبی است......حال سوال من اینجاست ایا بدعت خوب و بدعت بد در دین داریم؟

اگر نداریم پس....

و اگر داریم پس تکلیف ان همه روایات حضرت محمد (ص) و ..... در باره بدعت چه میشود؟

دوست گرامی شما به معنای بدعت توجه کنید. بدعت اساسا ب معنای کار اشتباه نیست.این تعریف رو از اساتید خودتان گرفتم.
بدعت در لغت عرب، به معني كار بي سابقه است كه نمونه قبلي نداشته باشد. قرآن، خدا را چنين توصيف مي‏كند: «بَدِيعُ الْسَّمَاواتِ والأرضِ» انعام /101 كه آنها را بدون الگو و نمونه پيشين، آفريده است، و به عبارت ديگر، هر چيز جديد و بي سابقه را «بديع» و كار نو ظهور را «بدعت» توصيف مي‏كنند. راغب در مفردات مي‏گويد: «ابداع، پديد آوردن چيزي است كه نمونه و سابقه‏اي نداشته باشد و چاهي را كه تازه حفر كرده باشند، بديع مي‏گويند.» قرآن پيامبر را چنين توصيف مي‏كند: «قُلْ مَا كُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ» احقاف/9 . بدعت به معني لغوي، يعني كارهاي نو ظهور، نمي‏تواند بدون قيد وشرط حرام باشد، زيرا جهان زندگي پيوسته در دست تغيير و دگرگوني است و همان طور كه طبيعت به طور مستمر در حركت و تغيير و نو آوري است، زندگي انسان نيز از نظر پوشاك و خوراك و مسكن و صنايع، پيوسته در حال دگرگوني و نو شدن است و هيچ عاملي نمي‏تواند حركت عظيم زندگي انسان را متوقف سازد، بلكه او بايد طبق سنت الهي گام به پيش نهد و زندگي را هر روز رنگين تر ساخته و چهرة زندگي را هر روز تازه تر سازد. استاد محقق جعفر سبحاني،فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامي ج
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مقصد اگر خدا باشد راه هم اگر نباشد اسمان برایت باز میشود

مقصد اگر خدا باشد راه هم اگر نباشد اسمان برایت باز میشود

دوست گرامی شما به معنای بدعت توجه کنید. بدعت اساسا ب معنای کار اشتباه نیست.این تعریف رو از اساتید خودتان گرفتم.
بدعت در لغت عرب، به معني كار بي سابقه است كه نمونه قبلي نداشته باشد. قرآن، خدا را چنين توصيف مي‏كند: «بَدِيعُ الْسَّمَاواتِ والأرضِ» انعام /101 كه آنها را بدون الگو و نمونه پيشين، آفريده است، و به عبارت ديگر، هر چيز جديد و بي سابقه را «بديع» و كار نو ظهور را «بدعت» توصيف مي‏كنند. راغب در مفردات مي‏گويد: «ابداع، پديد آوردن چيزي است كه نمونه و سابقه‏اي نداشته باشد و چاهي را كه تازه حفر كرده باشند، بديع مي‏گويند.» قرآن پيامبر را چنين توصيف مي‏كند: «قُلْ مَا كُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ» احقاف/9 . بدعت به معني لغوي، يعني كارهاي نو ظهور، نمي‏تواند بدون قيد وشرط حرام باشد، زيرا جهان زندگي پيوسته در دست تغيير و دگرگوني است و همان طور كه طبيعت به طور مستمر در حركت و تغيير و نو آوري است، زندگي انسان نيز از نظر پوشاك و خوراك و مسكن و صنايع، پيوسته در حال دگرگوني و نو شدن است و هيچ عاملي نمي‏تواند حركت عظيم زندگي انسان را متوقف سازد، بلكه او بايد طبق سنت الهي گام به پيش نهد و زندگي را هر روز رنگين تر ساخته و چهرة زندگي را هر روز تازه تر سازد. استاد محقق جعفر سبحاني،فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامي ج

کاملا درست

اما برای روشن شدن موضوع توجه کن:

کارهاي که به عنوان دين انجام ميگيرد بر سه نوع است :

1- کارهاي که اسلام اساس و همه خصوصيات آن را بيان کرده است مانند: نماز، روزه، حج و.. آنچه مربوط به واقعيت اين عبادات است با تمام خصوصيات درشرع مقدس بيان شده است. انجام چنين عباداتي به عنوا ن دين اطاعت خدا محسوب مي شود.

2-کارهاي که اسلام اصل و حقيقت آن را بيان کرده ولي شکل و صورت آن را به مقتضيات زمان واگذار نموده است، تا مسلمانان با در نظرگرفتن ديگر اصول اسلام، به فرمان الهي تحقق بخشند، مثلاً : اسلام به آموزش فرزندان فرمان داده و با جهل و بي سوادي مبارزه کرده است ، ولي چگونگي اين آموزش در اسلام معين نشده ، و به مقتضيات زمان واگذار گرديده است. روزگاري بشراز طريق نوشتن با قلم ني بر لوحه هاي سنگي، پوست حيوانات ،درخت خرما، آموزش مي ديد، ولي امروزه از ديسکتهاي کامپيوتري، استفاده ميکند. همه اين ابزارها به آرمان اسلامي فراگيري دانش تحقق مي بخشند .

هرگز شايسته نيست فقيهي به اين وسايل آموزشي ايراد بگيرد و آنها را بدعت بشمارد و بگويد اين شکلها و آموزشها در زمان پيامبر نبوده است زيرا برا ي محفو ظ بودن خاتميت اسلام بايد دست بشر درشکل دادن به احکام کلي اسلام باز باشد .

3- کارهاي که به عنوان امر دين انجام گيرد ولي به هيچ نحوي اصل وضابطه اي براي آن در دين وجود نداشته باشد، اين بدعت است.

ابن حجر عسقلاني دانشمند مشهور اهل سنت ميگويد:
( البدعه ما احدث و ليس له
ا صل في الشرع و ما کان له اصل يدل عليه الشرع فليس به بدعه).
بدعه چيزي است که ( پس ازپيامبر )پديد آمده باشد و دليلي حاکي از جواز آن در شريعت يافت نشود و آن چيزي که اصل و ريشه اي در دين دارد بدعت نخواهد بود .

مثلا: رسول اکرم فريضه يوميه را ،17رکعت تعيين فرموده است. اگرکسي تعداد رکعت هاي آن را افزايش دهد اين بدعت است.يا قرآن ازدواج با محارم را تحريم کرده است،اگرکسي برخي از انهارا حلال اعلام کندا ين کار بدعت در دين به شمار مي رود.

باتوجه به اين تقسيم مي توان نتيجه گرفت که قسم اول مصداق روشن اطاعت و سومي مصداق واضح بدعت است ولي قسم دوم را نمي توان بدعت خواند چون اگرشارع مقدس اساس حکمي را بيان کرده ولي شکل وصورت آن را محدود نکرده باشد طبعا هر نوع دگرگوني درکيفيت اجراي آن امري مطلوب بوده بدعت نخواهد بود .

بدعت درلغت به معناي نوآوري است
بايد توجه داشت بدعت يا
دردين است يا در غير دين آنچه ممنوع و حرام است بدعت دين است، يعني حلالي را حرام کردن يا حرامي را حلال نمودن، چيزي را از آئين الهي کاستن و يا چيزي برآن افزودن، آيين جديد اختراع کردن و مردم را به عنوان يک دين به سوي آن دعوت نمودن .
اما نوآوري غيردين اشکالي ندارد، يک کسي درشعر نوآوري کند يا در هنر نوآور باشد، در فلسفه نوآور باشد اين کار نه تنها اشکالي ندارد که کمال محسوب ميشود. بنابراين هر کارنو ظهوري حرام نيست زيرا زندگي انسان همواره درحال تغييرودگرگوني است چنان که طبيعت به طور مستمر در حرکت و تغيير و نوآوري است


تحريم بدعت دراسلام به اين دليل است که بدعت گذاري نوعي افتراء بر خداست و افتراء بر خداوند از گناهان کبيره و حرام است.

چنانکه قرآن مي فر مايد : ا الله اذن لکم ام علي الله تفترون. آيا خداوند اجازه ي چنين کاري را داده است يا به او افتراء مي بنديد.
باز مي فرمايد : و من اظلم ممن افتري علي الله کذبا. کيست ستمکارتر از آنکه بر خدا دروغ بندد.
از انجا که معارف و احکام الهي بايد از طريق وحي و ادله معتبر به ثبوت برسد هر گونه بدعت در دين نا مشروع و گناه عظيمي محسوب مي گردد چرا که اگر باب بدعت در دين گشوده شود هرکس با سليقه شخصي و فکر خاص خود چيزي بر آيين خدا بيفزايد يا از آن بکاهد ، دين بازيچه هوا پرستان و سود جويان مي گردد. ديري نمي پايد که به کلي مسخ گرديده،چيزي از آن باقي نماند .
لذا يکي از عوامل حفظ اسلام و قران از تحريف ها و انحرافات، قانون تحريم بدعت در اسلام است.

چند روايت از زبان معصومين عليهم السلام در نکوهش بدعت نقل مي کنم:


1- قال رسول الله (ص) :کل بدعة ضلالة وکل ضلا له سبيلها الي النار. هر بدعتي گمراهي، و هر گمراهي راه به دوزخ برد

2- قال رسول الله (ص):
من غش امتي فعليه لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعين. قالوا يا رسول الله(ص) :و ما الغش ؟ قال- ان يبتدع لهم بدعة فيعمل بها.
کسيکه امتم را فريب دهد نفرين خدا و فرشتگان و همه مردم بر اوست . عرض کردند اي رسول خدا فريب چيست؟ فرمود: در امتم بدعتي بگذارد و امت بدان عمل کند.


3- قال رسول الله (ص) :
اصحاب البدع کلاب النار.


4- قال رسول الله (ص):ثلاثة ليست لهم حرمة صاحب هوي مبتدع و الامام الجائروالفاسق المعلن.

سه نفر را حرمت و احترامي نباشد کسي که صاحب بدعتي باشد،پيشواي ستمکار، تبهکاري که آشکارا فسق و فجور کند .




اما از بین سوالاتم, سوال من اینه ک با توجه به این روایات و چند روایات زیر.. ک در مورد بدعت گذار هست چگونه میتوانم از همچین شخصی پیروی کنم؟؟


1 - قال رسول الله (ص): من تبسم في وجه مبتدع، فقد اعان علي هدم دينه . هر که به روي بدعت گزار لبخند بزند به نابود کردن دين خود کمک کرده است.
2- قال علي (ع) : من مشي الي صاحب بدعة فو قره فقد سعي في هدم الاسلام . هرکسي با بدعت گذار همگام شد و با او راه رفت و به او حرمت و احترام گذاشت محققأدر ويراني اسلام تلاش کرده است.

3- قال رسول الله(ص) : من و قر صاحب بدعه فقد اعان علي هدم الاسلام . هر کسي به بدعت گزاري احترام کند بر ويران کردن اساس اسلام کمک کرده است.

4-قال الصادق(ع) : لا تصحبوا اهل البدع و لا تجالسوهم فتصيروا عند الناس کواحد منهم . قال رسول الله(ص): المرء علي الدين خليله و قرينه .
با بدعت گزاران هم حبت نشويد و با آنها همنشين نگرديد که در چشم مردم همانند يکي از آنها خواهيد بود که رسول خدا فرمود : مرد بر دين دوست و هم صحبت خويش است.

5- قال رسول الله (ص) : اذا رأيتم صاحب بدعة فاکفهر وا في وجهه . هرگاه بدعت گزاري ديديد به او رو ترش نماييد.

6- قال رسول الله (ص) : من اعرض عن صاحب بدعة بغضا له ملا ا لله قلبه يقينا و رضا . هر که از سر بغض و دشمني از بدعت گزار اعراض کند خداوند دل او را آکنده از يقين و خشنودي نمايد.
 
بالا