من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خاطرات در من
تمام نمیشود
بلکه میدانم
تو میایی
و مرا در اغوش میگیری
انگاه میتوانی
تمام بغضهای فرو داده ام را
به سادگی بترکانم
و همین مرا شاد میکند
و منتظر همان لحظه هستم
که ارام بگویی دوستت دارم
 

t4t

عضو جدید
خاطرات در من
تمام نمیشود
بلکه میدانم
تو میایی
و مرا در اغوش میگیری
انگاه میتوانی
تمام بغضهای فرو داده ام را
به سادگی بترکانم
و همین مرا شاد میکند
و منتظر همان لحظه هستم
که ارام بگویی دوستت دارم

ای کلک

...

تو خیلی ناقلایی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
...

...

میدانی
چه مرا ارام میکند
اینکه حس بودن تو در خودم
میخواهم بدانی
هر لحظه به یادت هستم
حتی میدانم
مرا چقدر دوست داری
اما خوب من
اگر زیاد نمیگویم دوستت دارم
بگذار به حساب حجبو حیای دخترانه ام
ولی تو با هر بار گفتن این کلام
قلبم را به تو میدهم
و بی ترس میگویم دوستت دارم
 

E.M.F

عضو جدید
ماه من !ا

غصه اگر هست ! بگو تا باشد ! معني خوشبختي
بودن اندوه است ?!ا اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور

چه بخواهي و چه نه ! ميوه يک باغند

همه را با هم و با عشق بچين ?! ولي از ياد مبر

پشت هرکوه بلند ، سبزه زاري است پر از ياد خدا

و در آن باز کسي مي خواند که خدا هست ، خدا هست

و چرا غصه ؟ چرا !؟! ماه من ، غصه چرا ؟!!

آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روزمثل آن روز نخست

گرم وآبي و پر از مهر ، به ما مي خندد !

يا زميني را که، دلش ازسردي شب هاي خزانانه نشکست و نه گرفت !

بلکه از عاطفه لبريز شد ونفسي از سر اميد کشيد

و در آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت

تا بگويد که هنوز، پر امنيت احساس خداست !!

ماه من غصه چرا !؟! تو مرا داري و من هر شب و روز ،آرزويم

همه خوشبختي توست ! ماه من !

دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن کارآن هايي نيست ، که خدا را دارند ?

ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزي، مثل باران باريد یا دل شيشه اي ات

از لب پنجره عشق ، زمين خورد و شکست

با نگاهت به خدا ، چتر شادي واکن و بگو با دل خود ، که خدا هست

خدا هست او هماني است که در تار ترين لحظه شب ، راه نوراني اميدنشانم مي داد ?

او هماني است که هر لحظه دلش مي خواهد ، همه زندگي ام ،غرق شادي باشد ?
 

E.M.F

عضو جدید
وقتی به خاطرات کودکی ام می نگرم، بعضی از آنها برایم نا آشنایند و برخی آشنای آشنا .
و اما کودکی تعریف خوبی است از بازی وشادی وهزاران لبخند . ولی آنچه را که به خوبی
به یاد می آورم سکوتی است در پس یک چهره معصوم و حسرت در دلی آکنده از حزن
وغمی پنهان در یک نگاه....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سر بر شانه کودکی گذاشتم که داشت گریه میکرد
من نیز با او گریستم
تا کسی نفهمد
این اشکها بخاطر توست
و همه گفتند چه با احساس
که اشک کودکی باعث ریختن اشکش میشود
اما کسی نفهمید چگونه
میخواهم اشک بریزم
تنها خسته شدم
از تنهایی گریستن
خواستم یکبار هم که شده کسی با
اشکهایم همراهی کند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خاطرات را نمیشود
نوشت و نمیشود خواند
تنها باید
در سکوت تماشایش کرد
و ارام
بخواب رفت
 

E.M.F

عضو جدید
چه لطيف است حس آغازي دوباره،و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس...و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن!و چه اندازه شيرين است امروز...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بنوازید
اینجا من تنها نشسته ام بنوازید گروه ارکست بنوازید
میخواهم از غمهایم بگویید
از عشقی پاک و بی ریا
بنوازید بگذارید ادمها هر طور دوست داردن نگاهم کنند شما بنوازید
میخواهم با صدای بلند فریاد بزنم بنوازید
شاید این بغض در گلو بشکند
شاید این نگاه کور من دست از اشکک ریختن بردارد
دیگر اشک برای چه میریزید چشمانم
اگر برای عشق پاکم هست
اینقدر نبارید
خسته شدم از سرخی چشمانم
میخواهم بخندم
به عشقم بخندم
و بگویم دوستت دارم
و باز بگویم دوستت دارم
بنوازید اهنگ دوست داشتنم را
اهنگ عشق پاکم را
 

mar.1980

عضو جدید
من با خاطرات ...

من با خاطرات ...

***چه زیباست کسی را دوست بداریم ؛

نه به خاطر زیبایی ، نه بخاطر نیاز ، نه بخاطر ثروت !..

دوستش بداریم به این خاطر که ارزش دوست داشتن را دارد ...

(( دوستت دارم))
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
غریبانه در شب مینشینم
انجا در شب به ماه نگاه میکنم
و به تنهایش یاد تنهای خود میافتم
و بعد به تک ستاره اسمان و باز به یاد خود میافتم
نمیدانم
چرا امشب اینگونه ام اما میدانم
روزی یا زمانی
مثل همین ستاره تنها
در گوشه ای از زمان مرا از یاد خواهند برد​
 

mar.1980

عضو جدید
*خوبان نه در ازدحام روز گم میشوند نه در خلوت و تنهایی شب !....

بدان همیشه در خاطراتم پیدایی ...... mar
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
میخواهم به عقب برگردم
در تلاقی گریه و سکوت از نو شروع کنم
تار بزنم
و در ترکیب رنگها فقط به قرمز برسم
جاهایمان را عوض کنم
جاده را برای خودم....
انتظار را برای تو بکشم...!
اگر به عقب برگردم...
این بار
تویی که میمانی...
منم که میروم!
کاش میشد به عقب برگردم
 

robotnic

عضو جدید
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ساده بودن را بلد هستم
اما هزار رنگی را نه
اعتماد دارم به پاکی دل ادمها
اما کسی نمیداند چگونه میشود به پاکی دل من اعتماد کند
باور دارم دوستت دارمهای ادمها را
اما کسی باور ندارد دوست درمهای مرا
 

E.M.F

عضو جدید
میگفتند باران که می بارد بوی خاک بلند میشود...

اما اینجا باران که میزند فقط بوی خاطره ها می آید.
 

E.M.F

عضو جدید
نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچیک از مردم این آبادی .....

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازهم احساسم را در خاطراتت می جویم...
آخر دیریست خاطراتت غبار گرقته...
ولی من نخواهم گذاشت...
غبارش را خواهم زدود با اشکهایم...
تا تورا یاد باران آورم...
آخر تو دوستش داری عشق بارانی من...
حرفهایت را دوباره از ذهن گذراندم...
چه شیرین بود کلمه به کلمه حرفهایت...


 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با خاطرات تو زندگی میکنم .... زنده بودن پیشکش این زندگی خسته .... خاطرات شیرینت را کنار هم میچینیم تا تلخی دوری را تحمل کنم .... تلخی که باعثش غرور بود ....
 

E.M.F

عضو جدید
بازهم احساسم را در خاطراتت می جویم...
آخر دیریست خاطراتت غبار گرقته...
ولی من نخواهم گذاشت...
غبارش را خواهم زدود با اشکهایم...
تا تورا یاد باران آورم...
آخر تو دوستش داری عشق بارانی من...
حرفهایت را دوباره از ذهن گذراندم...
چه شیرین بود کلمه به کلمه حرفهایت...


:cry:.........
:w27::w27::w27::w27::w27:
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خاطراتم را گفته ام
دور شوید
دیگر نیازی به مرور
این خاطرات ندارم
چه نیازیست
به یاد کسی باشم
که هر لحظه به یاد دیگری بود
و تنها
تظاهر میکرد
دوستم دارد
من صادقانه دوستت داشتم و تو صادقانه دروغ عاشقانه میگفتی
چقدر سخت هست همه دنیایم بودی
و حال دنیایی ندارم
برای همین دیگر
برایم مهم نیست که بگوید دوستم دارد و که نگوید
دروغ باشد یا حقیقت
فرقی ندارد
اما یک چیز را میخواهم
ان هم کنار کسی باشم که
من حقیقتا تمام دنیایش باشم
نه اینکه تنها مدعی این باشد تمام دنیایش هستم
روزی کسی را میابم که من را با تمام تار و پود وجودش دوست میدارد
و ترکم نمیکند
باید دیدن بهتر از من
 

mar.1980

عضو جدید
*** تخت حکومت را برای دروغگو ساخته اند !...

اما اگر دروغهایش بر او چیره گردد ، مردمان بر صورتش تف می زنند .....
***((کوروش بزرگ ))
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به كوری چشـم تو هــم كه باشــد
حالــم خوب ِ خوب است
اصلاًهم دلم برایــت تنــگ نشده
حتی به تو فكــر هــم نمی‌كنم
باران هــــم تو را دیگـــر به یادِ من نمی‌آورد
مثلِ همیـن حالا كه می‌بارد

لابــد حالا داری زیـــرِ باران قـــدم می‌زنی
چتـــرت را فرامـــوش نكن
لبــــاس گـَـــرم را هم
هوا ســـــرد شده.....!
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی صدا
روی دیوار انفرادی قلبم ، نوشتم :
خیلی وقت است که دیگر
منتظر هیچکسی نیستم
و زیرش امضای جانانه ای انداختم .

مرگ ، ترسید ...
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک نفر در هـمین نزدیکــی ها

چـــیزی

به وسـعت یک زنـــدگی برایـت جا گذاشــته است

خیالــــت راحـت باشــد

آرام چشــمهایت را ببـــند

یک نفر برای همه نگرانــــــی هایت بیـــدار است

یک نفر که از همه زیـبایی های دنیـــا

تــنهـا تــــو را بــــاور دارد


 

Similar threads

بالا