برای آنها که به تناسخ معتقدند!!!جالبه ببینید

bayan.

عضو جدید
اولش که اینو دیدم باورم نشد گفتم یه چیزیه مثل بقیه ی مطالب ولی وقتی امتحانش کردم باورم نشد خیلی شبیه به واقعیت بود
بهتون پیشنهاد میکنم که امتحانش کنید و نتیجه شو بگید
راستش جای دیگه بجز این تالار رو واسه گذاشتنش پیدا نکردم:d
اگربه تناسخ معتقدید، به نشانی
http://thebigview.com/pastlife/
بروید تا با وارد کردن تاریخ میلادی تولدتان متوجه شوید که در زندگی قبلی چه جور آدمی بوده اید!چه تجربیاتی داشته اید و چه درسهایی را از زندگی قبلی بایددر زندگی جدید به کار ببندید.

 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اولش که اینو دیدم باورم نشد گفتم یه چیزیه مثل بقیه ی مطالب ولی وقتی امتحانش کردم باورم نشد خیلی شبیه به واقعیت بود
بهتون پیشنهاد میکنم که امتحانش کنید و نتیجه شو بگید
راستش جای دیگه بجز این تالار رو واسه گذاشتنش پیدا نکردم:d
اگربه تناسخ معتقدید، به نشانی
http://thebigview.com/pastlife/
بروید تا با وارد کردن تاریخ میلادی تولدتان متوجه شوید که در زندگی قبلی چه جور آدمی بوده اید!چه تجربیاتی داشته اید و چه درسهایی را از زندگی قبلی بایددر زندگی جدید به کار ببندید.
من که متوجه نشدم چی بود ............خارجی بود بعدش کدوموباید کلیک میکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرت بود بابا
به من میگه تو قبلا نجار بودی و 6 قرن پیش زندگی کردی
تو قسمت سمالیه چین
 

memar_w

عضو جدید
:biggrin:به من میگه تو استرالیا زندگی میکردم و نمایشنامه نویس واهله موسیقی بودم
خداییش خیلی خندیدم
 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی مال من همش درست بود 1775 مهندس جاده و پل واسکله ساز و رئیس .
توصیه ی آخرش هم به اونچیزی که می اندیشم اشاره میکرد.
وای چه ترسنااک.:w45:
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ولی مال من همش درست بود 1775 مهندس جاده و پل واسکله ساز و رئیس .
توصیه ی آخرش هم به اونچیزی که می اندیشم اشاره میکرد.
وای چه ترسنااک.:w45:
برای منم میری بخونی من سردرنیاوردم1984/8/17دست گلت درد نکنه
 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای منم میری بخونی من سردرنیاوردم1984/8/17دست گلت درد نکنه

مغولستان- 1300 م - شغل شیمیدان یا کیمیاگر،سازنده سم.
شما یک شخص عاقل، عملی، مادی بدون آگاهی معنوی .
شما باید عشق به خود و توانایی برای کاشت امید را در دل مردم ایجاد کنید.
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مغولستان- 1300 م - شغل شیمیدان یا کیمیاگر،سازنده سم.
شما یک شخص عاقل، عملی، مادی بدون آگاهی معنوی .
شما باید عشق به خود و توانایی برای کاشت امید را در دل مردم ایجاد کنید.
اصلا تناسخ چی هست یعنی من تواون سال بودم یایکی مثل من بوده من مغول بودم:(
راستی دست گلتونم دردنکنه:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
[SIZE=+2]Your past life diagnosis:[/SIZE]
I don't know how you feel about it, but you were male in your last earthly incarnation.You were born somewhere in the territory of modern North India around the year 775. Your profession was that of a writer, dramatist or organiser of rituals.
Your brief psychological profile in your past life:
You had the mind of a scientist, always seeking new explanations. Your environment often misunderstood you, but respected your knowledge.
The lesson that your last past life brought to your present incarnation:
Your lesson is to study, to practice and to use the wisdom that lies within the psychological sciences and in ancient manuscripts. With strong faith and hard work you will reach your real destiny in your present life.
اینو باش:
incarnaion منو مردی نویسنده یا درام نویس یا برگزارکننده عبادت و ... در سال 775 توی هند شمالی تصویر می کنه
منو هیچ وقت نشناختن، اما بهم احترام میذاشتن و ذهن یه دانشمندو دارم
باید مطالعه کنم، آزمایش کنم، علم و هوشمو بکارببرم که توی علم فیزیولوژی و در دست نوشته های قدیمی هستش. با اراده قوی و کار سخت و تلاش به destiny تقدیر واقعیم در زندگی فعلی می رسم!!!
اصلا اعتقادی ندارم اما پروفایل فیزیولوژیکی و درس عبرت از گذشته فجیع و عجیب درسته.............
 

EECi

مدیر بازنشسته
اصلا تناسخ چی هست یعنی من تواون سال بودم یایکی مثل من بوده من مغول بودم:(
راستی دست گلتونم دردنکنه:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
تناسخ عقیده ایست که مردم هند و چین و .... بنا به ادیان خودشان به ان اعتقاد دارند

دیده شده معتقدین به این عقیده علت ناقص الخلقه بودن نوزاد یا بدبختی و فقر ، ثروت و... رو به زندگی گذشته شان نسبت داده اند
به نظر بنده این اعتقاد ابزاری مناسب برای استثمار مردم نا آگاه بوده است که بدنبال خواسته های طبیعی خودشان نباشند

در دین مبین اسلام و مذهب شیعه دوازده امامی اعتقاد به تناسخ باطل است
البته در تعدادی اندک از فرقه های اسلامی اعتقاد به این پدیده وجود دارد که بیشتر تاثیر گرفته از عرفان های هندو می باشد

جدیدا و در اغلب عرفان های نوظهور غربی - بودایی تناسخ به عنوان اصل اساسی اعتقادادشان مطرح است
که به نظر بنده به دلیل تمایل این ادیان نوظهور به مادی گرایی است

نهایتا باید گفت تناسخ ، اعتقادی بسیار سطحی به عدالت جهان است که ایرادات اساسی فراوان می شود به آن گرفت

وقتتان را با این اعتقاد به ظاهر جذاب ولی توخالی تلف نکنید

یا علی (ع):gol:
 

s a r a h

عضو جدید
واااااااااااااای خیلی جالبه!
کاری ب اعتقاد ب تناسخ ندارم ولی همه علایقمو آورد و حتی محل زندگیمو نیوزلند گف ک من عاااااااااااااااااااشق اونجام و میخام برم همونجا!!!
واقعا جالبه...مرسی;)
 

bayan.

عضو جدید
واااااااااااااای خیلی جالبه!
کاری ب اعتقاد ب تناسخ ندارم ولی همه علایقمو آورد و حتی محل زندگیمو نیوزلند گف ک من عاااااااااااااااااااشق اونجام و میخام برم همونجا!!!
واقعا جالبه...مرسی;)
آره خیلی جالبه;)
 

persian_land

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولش که اینو دیدم باورم نشد گفتم یه چیزیه مثل بقیه ی مطالب ولی وقتی امتحانش کردم باورم نشد خیلی شبیه به واقعیت بود
بهتون پیشنهاد میکنم که امتحانش کنید و نتیجه شو بگید
راستش جای دیگه بجز این تالار رو واسه گذاشتنش پیدا نکردم:d
اگربه تناسخ معتقدید، به نشانی
http://thebigview.com/pastlife/
بروید تا با وارد کردن تاریخ میلادی تولدتان متوجه شوید که در زندگی قبلی چه جور آدمی بوده اید!چه تجربیاتی داشته اید و چه درسهایی را از زندگی قبلی بایددر زندگی جدید به کار ببندید.

این که ربطی به نظریه تناسخ نداره ..اما ممنون جالبه ....مثل اون سایت پیتیر میمونه که قادر بود به سوالات جواب بده ......اینم اگه علمی باشه حتما بر مبنای خاصی چیده شده که همون احتمالات ضعیف .......در کل امیدوارم دوستان فاضل الان آفتابه دستشون بر ندارن بیان اینجا بگن تناسخ یعنی این
 

bayan.

عضو جدید
این که ربطی به نظریه تناسخ نداره ..اما ممنون جالبه ....مثل اون سایت پیتیر میمونه که قادر بود به سوالات جواب بده ......اینم اگه علمی باشه حتما بر مبنای خاصی چیده شده که همون احتمالات ضعیف .......در کل امیدوارم دوستان فاضل الان آفتابه دستشون بر ندارن بیان اینجا بگن تناسخ یعنی این
مرسی
حالا میشه شما تناسخ رو توضیح بدید؟:D
 

persian_land

عضو جدید
کاربر ممتاز
تناسخ عقیده ایست که مردم هند و چین و .... بنا به ادیان خودشان به ان اعتقاد دارند

دیده شده معتقدین به این عقیده علت ناقص الخلقه بودن نوزاد یا بدبختی و فقر ، ثروت و... رو به زندگی گذشته شان نسبت داده اند
به نظر بنده این اعتقاد ابزاری مناسب برای استثمار مردم نا آگاه بوده است که بدنبال خواسته های طبیعی خودشان نباشند

در دین مبین اسلام و مذهب شیعه دوازده امامی اعتقاد به تناسخ باطل است
البته در تعدادی اندک از فرقه های اسلامی اعتقاد به این پدیده وجود دارد که بیشتر تاثیر گرفته از عرفان های هندو می باشد

جدیدا و در اغلب عرفان های نوظهور غربی - بودایی تناسخ به عنوان اصل اساسی اعتقادادشان مطرح است
که به نظر بنده به دلیل تمایل این ادیان نوظهور به مادی گرایی است

نهایتا باید گفت تناسخ ، اعتقادی بسیار سطحی به عدالت جهان است که ایرادات اساسی فراوان می شود به آن گرفت

وقتتان را با این اعتقاد به ظاهر جذاب ولی توخالی تلف نکنید

یا علی (ع):gol:
نظریه تناسخ کی رد شده ؟ با کدوم دلیل و برهان علمی یا دینی؟ ممنون میشم بگیددلایلتون از کجا آوردید ....
نظریه تناسخ هنوز نه تایید شده و نه رد شده ...بررسی اون توسط دانشمندا هنوز ادامه داره و تا اونجا که من می دونم تمام کسایی که متا فیزیک کار کردن یا به قولی با مسایل ماورایی کار می کنن در حال بررسی اون هستند .....من توی قرآن هم جایی ندیدم که به رد تناسخ یا دفاع از اون بپردازه ....
چرنده این نظریه رد شده
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نظریه تناسخ کی رد شده ؟ با کدوم دلیل و برهان علمی یا دینی؟ ممنون میشم بگیددلایلتون از کجا آوردید ....
نظریه تناسخ هنوز نه تایید شده و نه رد شده ...بررسی اون توسط دانشمندا هنوز ادامه داره و تا اونجا که من می دونم تمام کسایی که متا فیزیک کار کردن یا به قولی با مسایل ماورایی کار می کنن در حال بررسی اون هستند .....من توی قرآن هم جایی ندیدم که به رد تناسخ یا دفاع از اون بپردازه ....
بله رد شده این موضوع به سالهای قبل مربوط میشه که اتفاقا هم با دلایل عقلی رد شده و بحثش بسته شده
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جایی در قلمرو مدرن شمال نیوزیلند در حدود سال 475 به دنیا آمده اند. حرفه ای خود را که یک هنرمند، شعبده باز یا ثروت گوی بود. زندگی گذشته خود را به عنوان یک استعداد طبیعی در روانشناسی، شما می دانست که چگونه به استفاده از فرصت های خود را. خونسرد و آرام در هر موقعیتی است. این درسی است که تاریخ و زمان آخرین زندگی گذشته خود را به تجسم حال حاضر شما: وظیفه شما است تا بیاموزید، تا به دوست داشتن و اعتماد به جهان است. شما ملزم به فکر می کنم، مطالعه، منعکس کننده، و به حکمت و دانش درونی است
اينم فهميده عاشقه روانشناسيممممممممممممممم:D
 

persian_land

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی
حالا میشه شما تناسخ رو توضیح بدید؟:D
این چیزیه که ویکیپدیا میگه :
وازایش یا تناسخ یا باززایی یعنی زاییده شدن دوباره پس از مرگ، با اختلافاتی در مفهوم، از اعتقادات ادیانی مانند دائو، بوداگرایی ، هندوگرایی، مانوی، برهمایی، جینیسم، سیکیسم، اهل حق (یارسان) و غُلات شیعه است.
اما اصل این ماجرا و این که چطور مشهور شد بر می گرده به جریانات و جلسات احضار ارواح و همچنین هپنوتیزم ....هیپنوتیزم که الان به عنوان یه شاخه از علم تایید شده بر این موضوع تاکید داره که روح انسان ها ممکنه چندین بار در جسم های مختلف به زمین اومده باشه ....
البته دلایل دینی رو که کنار بگذاریم اما دلایل علمی دیگه ای هم وجود داره که میگه این امر امکان پذیر نیست ..
اما همینطور که می دونید همیشه ادیان مخالف علم بوده اند ...البته خود ادیان نه ها کسانی که فکر می کنند از ادیان بالاترند .....
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سوال 14 : در مورد تناسخ برام توضيح بديد و دليل عقلي براي ردش چيه؟ چر نميشه تناسخ وجود داشته باشه؟
پاسخ :
1ـ معني تناسخ تعلق گرفتن روح يک شخص به بدني غير از بدن خودش است. اهل تناسخ بسيار مختلفند و هر کدام در باب تناسخ عقيده ويژه اي دارند. اما وجه مشترک همه آنها اين است که مي گويند روح انسان بعد از خروج از بدن بلافاصله در يک بدن مادّي ديگر قرار مي گيرد اعم از اين که اين بدن، بدن يک انسان باشد يا بدن يک حيوان يا بدن يک گياه. و وجه مشترک ديگر همه اين گروه ها اين است که هيچ کدام برهان عقلي محکمي براي اثبات تناسخ ندارند و براي اثبات آن از اموري مثل هيبنوتيزم و مکاشفات مرتاضان و امثال آن استفاده مي کنند که از نظر عقل، فاقد اعتبارند. چون در حال هيبنوتيزم شخص از معلومات ذهن ناخودآگاه خود بهره مي گيرد و مکاشفات نيز به شدّت تحت تاثير عقائد شخص مکاشفه کننده هستند ؛ لذا تا مکاشفه از طريق عقل يا نقل معصوم تاييد نشود ارزشي ندارد. و سومين وجه مشترک قائلين به تناسخ انکار معاد است. لذا تناسخيه تناسخ را جايگزين معاد مي کنند و از اين طريق سعي مي کنند مساله جزا و پاداش اعمال را تبيين کنند؛ لذا از نظر علماي اسلام ، قائلين به تناسخ ملکي ــ که توضيح آن بعداً مي آيد ــ به سبب انکار معاد کافرند و وجه اشترک چهارم آنها اعتقاد به بقاء روح است.
حکماي اسلامي دو نوع تناسخ را تعريف کرده اند. يکي تناسخ ملکي است که همان انتقال نفس يک انسان از بدن خود به يک بدن مادّي ديگر است؛ و تناسخ ديگر تناسخ ملکوتي است که عبارت است از تعلق روح انسان به بدن برزخي خود بعد از مرگ و تعلق گرفتن روح به بدن اخروي خود بعد از گذر از عالم برزخ. چنين تناسخي از نظر حکماي اسلامي بلامانع است لکن تناسخ ناميدن اين امر يک نوع جعل اصطلاح است. چرا که جسم برزخي انسان چيزي جز باطن جسم دنيايي او نيست؛ و جسم اخروي او نيز چيزي جز باطن بدن برزخي او نيست. از نظر حکماي اسلامي همين الان نيز انسان جسم برزخي و اخروي را داراست؛ و در واقع اين سه جسم يک حقيقت ذو مراتبند و مرگ يعني رها کردن بدن مادّي و زندگي با بدن برزخي و مرگ برزخي يعني رها کردن بدن برزخي و زندگي کردن با بدن اخروي.

2ـ دلائل بطلان تناسخ

دليل نخست:
در تناسخ ملکى حال مفارقت روح از بدن اوّل و اتحاد آن با دوم، از دو حال خارج نيست:
1ـ يا روح همه ي کمالات خود را ـ که در بدن اوّل به دست آورده ـ از دست بدهد و سپس به بدن جديد منتقل شود.
2ـ يا با همه ي کمالات خود، به بدن جديد منتقل بشود.
حالت اوّل با دو مشکل مواجه است:
يکم. اين که روح همه ي کمالات خود را از دست بدهد و سپس به بدن جديد منتقل شود، خلاف مقتضاى حرکت است. حرکت همواره از قوّه و استعدادِ شدن، به سوى فعليت و شدن است. محال است که وقتى موجودى، از حالت قوه به فعليت رسيد، دوباره به حالت قوه بازگردد؛ مثلاً يک دانه گندم، وقتى در شرايط مناسب قرار گيرد، قابليت‏هاى او به فعليت مى‏رسد. آرام شکافته مى‏شود و مى‏رويد، رشد مى‏کند، سنبل مى‏دهد و دانه‏هاى جديدى ايجاد مى‏کند. امّا هرگز ممکن نيست اين فعليت‏هاى به دست آمده را از دست بدهد و دوباره به همان دانه اوّل تبديل شود؛ يا يک تخم مرغ که تبديل به جوجه گشته ، محال است دوباره اين جوجه به همان تخم مرغ اوّلي تبديل گردد. روح انسان نيز چنين است و محال است که فعليت‏هاى خود را از دست بدهد. بخصوص که روح ، امر مجرّد است.
دوم. قائلان به تناسخ، آن را راهى براى ادامه ي تکامل ارواح متوسّط مى‏دانند. به فرض که حالت اوّل محال نباشد، با دو مشکل مواجه است: 1ـ از دست دادن کمالات گذشته خلاف تکامل است.2ـ کمالات به دست آمده در بدن جديد، ادامه ي کمالات گذشته محسوب نمى‏شود و باز تکامل صدق نمى‏کند. چون تکامل در بدن دوم ، تکاملي است غير از تکامل نخست.
حالت دوم نيز محال است؛ زيرا وقتى روح در بدن اوّل خود، از دوران جنينى قرار مى‏گيرد، همگام با رشد مادّى بدن، مراحل کمال خود را طى مى‏کند. براى اين که روح بتواند به مراتب کمال خود دست يابد، بدن مادّى او نيز بايد مراحل کمال را طى کند. روح نمى‏تواند بدون کمال بدن، همه کمالات خود را تحصيل کند؛ مثلاً روح يک نوزاد، نمى‏تواند بدون رشد سلول‏هاى مغزى، به تحصيل علوم و تفکر دست يابد. بدن مادّى يک نوزاد، به طور طبيعى، تحمّل اين نوع از کمال روح را ندارد.
حال روحى که قبلاً در يک بدن مادى، مراحلى از اين کمالات را تحصيل کرده باشد، اگر بخواهد دوباره با همان کمالات، در يک بدن جنينى ديگرى - آن گونه که قائلين به تناسخ مى‏گويند - قرار گيرد و با آن متّحد شود، بدن جديد تحمّل کمالات او را نخواهد داشت و نمى‏تواند با آن متحد شود. تجربه نيز نشان مي دهد که نوزادان ، کمالات بزرگسالان را ندارند. اگر تناسخ به اين نحو درست بود پس بايد تعداد قابل توجّهي از نوزادان با علم و آگاهي بالايي متولّد مي شدند.
از مجموع بطلان اين دو حالت، نتيجه مى‏گيريم که وقتى روح از بدن مادّى خود مفارق شد، نمى‏تواند بار ديگر در يک بدن جنينى ديگر، قرار گيرد و با آن متحد شود.
آرى روح، پس از مفارقت از بدن مادى، حيات خود را با «بدن برزخى»، در عالم برزخ ادامه مى‏دهد. بدن برزخى، بدنى است که متناسب با حيات عالم برزخ است و متناسب با کمالات و فعليت‏هايى است که روح در دوران حيات دنيوى خود، با اعتقادات، نيّات، گفتار و رفتار و اختيارى خود، کسب کرده است.
روح در قيامت کبرى نيز، پس از مفارقت از آن بدن برزخى، حيات خود را با «بدن قيامتى» ادامه مى‏دهد. بدن قيامتى، بدنى متناسب با حيات اخروى است که بر اساس همه کمالات و تحولاتى است که روح تا آن لحظه، به دست آورده است.
تحول روح از بدن مادّى به بدن برزخى و از بدن برزخى به بدن قيامتى را «تناسخ ملکوتى» مى‏گويند و از ديدگاه اسلام پذيرفته و مقبول است. البته تناسخ ناميدن اين مورد نيز همراه با نوعي تسامح است. چون در اين جا روح از بدني به بدن ديگر نمي رود ؛ بلکه بدن انسان خود داراي مراتب سه گانه مي باشد که روح ابتدا با هر سه مرتبه تعلّق وجودي دارد ، هنگام مرگ ، يک تعلّق را از دست مي دهد ؛ و هنگام قيامت تعلّق دوم نيز بريده مي شود و در نهايت يک تعلّق باقي مي ماند.

دليل دوم:

هنگامي که جنيني به مرحله ي دريافت روح مي رسد، سه احتمال مطرح است ؛ يا روحي از سوي خدا به او افاضه مي شود؛ يا روح شخص ديگري ـ که مرده ـ به آن تعلّق مي گيرد ؛ يا هم خدا روحي به او افاضه مي کند ، هم روح شخص ديگر به آن تعلّق مي گيرد.
احتمال سوم باطل است ؛ چون لازم مي آيد که يک نفر ، در آن واحد دو نفر باشد ؛ و يک بدن را دو روح تدبير نمايد ؛ که اين امر موجب نابودي بدن مي شود. نيز به علم حضوري مي يابيم که ما يک نفريم نه دو نفر.
احتمال دوم نيز باطل است. چون مستلزم ترجيح بلامرجّح مي باشد. اگر جايز است که روح کس ديگري به اين جنين تعلّق گيرد ، چرا اين روح تعلّق گرفت و نه آن روح و نه روح سوم و چهارم و ... . اين جنين اگر ذاتاً قابليّت دريافت هر روحي را دارد، پس چرا اين و نه آن؟ پس اگر يکي از اين روحها به آن تعلّق گيرد ، ترجيح بلامرجّح خواهد بود که امري است محال. چون ترجيح بلامرجّح در حقيقت مستلزم وجود معلول است بدون علّتش.
همچنين از يک طرف ـ طبق ادّعاي تناسخيّه ـ جايز است که روح شخص ديگري به اين جنين تعلّق گيرد و از طرف ديگر جايز است خدا روحي را به آن جنين افاضه کند. حال چرا از بين اين دو حالت، اوّلي ترجيح يافت نه دومي. حال آنکه دومي با فيّاضيّت خدا سازگارتر است. پس در اين حالت نيز ترجيح بلامرجّح لازم مي آيد يا ترجيح مرجوح ، که هر دو محال مي باشند.
پس تنها حالت اوّل است که با مشکل عقلي مواجه نمي شود.

دليل سوم:

براساس براهين مطرح در حکمت متعاليه، تعلّق نفس به بدن، تعلّقى ذاتى است. نفس انسانى حقيقتى است عين تعلق به بدن و در متن و ذات آن، تعلّق به بدن نهفته است. از اين رو روح انسانى، در هيچ عالمى بدون بدن نخواهد بود و در هر نشئه و هر عالم، بدنى متناسب با آن عالم خواهد داشت.
ترکيب نفس و بدن، ترکيب اتحادى است، نه انضمامى؛ يعنى، روح و بدن به يک وجود موجود هستند و بر اثر اين ترکيب، حقيقتى به نام انسان شکل مى‏گيرد. لازمه اين انگاره آن است که روح انسان، بى‏بدن نمى‏تواند به هستى خود ادامه دهد و بدن هم بدون روح، نمى‏تواند موجوديت خود را حفظ کند. به تعبير ديگر، اساساً روح بدون بدن معني ندارد ؛ و مرگ به معني جدا شدن روح از بدن نيست ؛ بلکه هنگام مرگ، نفس مادّه ي بدن مادّي را رها نموده با مرتبه ي دوم و سوم بدن زندگي مي کند ؛ و در قيامت، با مرتبه ي سوم بدن خواهد بود. لذا مرگ رها نمودن بدن نيست بلکه رها نمودن مراتب پايين بدن است.
پس با اين نگاه به نفس و بدن ، اساساً جايي براي اعتقاد به تناسخ وجود نخواهد داشت. تناسخ نتيجه ي اين پندار باطل است که نفس ، بدون بدن مي تواند وجود داشته باشد. حال آنکه طبق براهين فلسفي ، نفس ، حيثيّت تعلّقي دارد ؛ و چنين موجودي حتّي يک آن نيز نمي تواند فاقد بدن باشد. قول به اينکه نفس از بدني جدا شود و در بدني ديگر قرار گيرد مثل اين است که بگويي: رابطه ي پدر و فرزندي که بين رستم و سهراب بود بعد از مردن سهراب ، به دو نفر ديگر تعلّق گرفت. اين حقيقتاً خنده دار مي باشد. نفس نيز حقيقتي است از سنخ ربط و اضافه ّ؛ با اين تفاوت که رابطه ي پدر و فرزندي ، اضافه ي مقولي و ماهوي است ؛ ولي نفس از سنخ اضافه ي اشراقي مي باشد. نفس جزئي اشخاص در حقيقت تعلّق نفس واحد کلّي است به بدني مشخّص. لذا محال است اين تعلّق بين نفس کلّي و يک بدن ديگر برقرار شود. چون نسبت نفس کلّي با آن بدن ديگر ، تعلّقي ديگر خواهد بود. همان گونه که نسبت آقاي پدر با پسر اوّلش يک تعلّق است و نسبتش با پسر دوم ، تعلّقي ديگر ؛ هر چند که هر دو تعلّق ، از قبيل رابطه ي پدر و فرزندي مي باشند.

براي آشنايي بيشتر با کيفيت ارتباط روح با بدن هاي سه گانه و تناسخ ملکي و ملکوتي و معاد از ديدگاه اسلام و حکماي اسلامي به کتابهاي « معاد از ديدگاه امام خميني » و « معاد يا بازگشت بسوي خدا» ، تاليف استاد محمّد شجاعي مراجعه فرماييد
 

Similar threads

بالا