یا رب نظر تو برنگرددگر بر سر نفس خود امیری مردی ور بر دگری خورده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری مردی
سلامممممممممممممم
یا رب نظر تو برنگردد
برگشتن روزگار سهل است
ز من تو سر ببریدی، من از تو دل نبریدمترنج غبغب آن یوسف عزیز چو دیدم
چنان شدم که به جای ترنج، دست بریدم
ز قهر تیغ کشیدی، به سوی من بدویدی
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ فلک/ هر که از دیده ی مان رفت ز خاطر ببریم
ز من تو سر ببریدی، من از تو دل نبریدمترنج غبغب آن یوسف عزیز چو دیدم
چنان شدم که به جای ترنج، دست بریدم
ز قهر تیغ کشیدی، به سوی من بدویدی
مرغ بيخواب خيالم مانده در كار دلم
باز امشب مثل هر شب زير آوار دلم
باز تنهاتر شدم اما نه در كنج قفس
ميكند پرواز در باران غم ، سـار دلم
مشت خاشاکی کجا بندد ره سیلاب را؟
پایداری پیش اشکم کار دامن نیست نیست
تا چند کنیم از تو قناعت به نگاهی
یک عمر قناعت نتوان کرد الهی
یک نفر امد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت
تواگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟آتشدوزخ اگر قصد ِ تو و ما بکند تو که خشکی چه به من
من که تر هستم به تو چه؟
هجری به سالهای فراوان کشیده ام
وصلی به طول مدت هجرانم آرزوست
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ | متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها |
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه كند
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه كند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |