عشق یعنی یه پلاک( عکس و شعر و متن مداحی ها)



"شهادت لایق کسانیست که در راه شهدا قدم بر میدارند"




  • [*=center]

من اگه لیاقت داشتم وضعم این نبود...
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
مناجاتی از شهید سید مجتبی علمدار با شهدا

مناجاتی از شهید سید مجتبی علمدار با شهدا

مناجاتی از شهید سید مجتبی علمدار با شهدا



چقدرسخت است حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوای او را دارد یانه.
..








این هم لینک دانلود مناجات شهید علمدار

http://irimg.net/images/725fjlps5uqp833uuy1.mp3







 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهری به آتش میكشم گر تو لبت را تر كنی
ما چون گلی در دست تو ،كاش مارا پرپر كنی
بر رشته های معجر زهرا قسم سید علی
خنجر به خنجر میزنیم كر تو هوای سر كنی

 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
اونی كه خاك گِلمُ با كربلا سرشته بود
رو پیرهنای شهدا این جمله رو نوشته بود
آره شهیدایی كه با یا زهرا گفتن اُفتادن
با قطره قطره خونشون، این حرفارو یادم دادن
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
وقتی كه آقامون بیاد پا ركابش سینه زنان
همه گی نوحه دم می دیم مثل خود صاحب زمان
با فرج آقا اگه مدینه جور بشه برامون
با خط خون می نویسیم همه روی سربندامون
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
وقتی یل ام البنین می رفت به سوی علقمه
هر كی می گفت كجا می ری،می گفت با اشك و زمزمه
می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم
اگه كه قبر گمشده،پیدابشه،پیدا بشه
دلم دوباره زائر ،زهرا بشه، زهرا بشه
میمیرم ز تمنای نگاه پاك مادر بی پروا
میگیرم به خدا اذن شهادت با نوای یازهرا
یازهرا یازهرا
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
شهری به آتش میكشم گر تو لبت را تر كنی
ما چون گلی در دست تو ،كاش مارا پرپر كنی
بر رشته های معجر زهرا قسم سید علی
خنجر به خنجر میزنیم كر تو هوای سر كنی


لبیک یا امام خامنه ای
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاعرانش همه بودند شهید...

شاعرانش همه بودند شهید...




شاعرانش همه بودند شهید...

این همه شعر برایت خواندم

از تبسم نگهت خالی بود

هرکسی جز تو غزل ها را خواند:

« گفت احسنت چقدر عالی بود»

گوش هایم پر ازین تحسینها

چشم من خیره به لب های تو ماند

یک نفر گفت قلم را بگذار

او غزل های دلت را هم خواند؛

یک نفر گفت: « تو گفتی و دلت

ذکر معشوق دگر می گوید!

تو هنوز در قدم اولی و

پای تو راه دگر می جوید؟!»

یک نفر گفت برو این اشعار

با غزل های دلت یکسان نیست

چه خیالات تو را بازی داد

شعر خواندن بر او آسان نیست

***

دیدم از دور که تحسین کردی

مجلسی بود شب شعر جدید؟

شاعرانش همه بی سر بودند

شاعرانش همه بودند شهید...
 

اورابانی

عضو جدید
سنگر ، پلاك ، اسلحه ، پوتین پای او

پیچیده در تمام كوه صدای او

سجاده ای رنگ افق رنگ لاله ها

پهن است روبه روی شهادت برای او

تسبیح ، عطرجبهه و سربند یا حسین

اشك ، استغاثه ، ندبه ، دل با صفای او

تكبیر ، شور و حال شهادت ، خدا بهشت

می شد خلاصه نام وفا در وفای او
عاشق تر از همیشه به پرواز بی غرور

تركش ، گلوله ، سینه بی ادعای او.........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بوي بهشت مي‌وزد از كربلاي تو
اي كشته‌اي كه جان دو عالم فداي تو
ديوانه‌وار آمده‌ام تا به قتلگاه
وقتي به استغاثه شنيدم صداي تو
نقدينه‌اي كه داشتم از اشك و خون دل
تقديم كرد ديده به گنبدنماي تو
در حيرتم چه شد كه نشد آسمان خراب
وقتي شنيد ناله و اغربتاي تو
برخيز و باز بر سر ني آيه‌اي بخوان
اي من فداي آن سر از تن جداي تو
خورشيد و ماه و جن و ملك خون گريستند
وقتي ميان لجه خون بود جاي تو
اندر منا ذبيح يكي بود و زنده رفت
اي صد ذبيح، كشته شده در مناي تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بسم رب الشهدا و الصدیقین

((به نام پروردگاری که شهیدان در نزد او روزی میخورند.))


عشق یعنی یه پلاک

عشق يعني يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك
عشق يعني يه شهيد
با لبهاي تشنه سينه چاك
من از اهالي ديار عشقم
من از قبيله و تبار عشقم
هنوزم از دم امام امت
هلاك عشق و بي قرار عشقم
عشق يعني يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك
عشق يعني يه شهيد
با لبهاي تشنه سينه چاك
منم كه جا موندم از شهادت
به حق قرآن و حق عترت
اميد من اينه كه با ولايت
چه رونقي شده به كار عشقم
عشق يعني يه جوون
يه جوون بي نام و نشون
عشق يعني يه نماز
با وضو گرفتن توي خون
عشق يعني يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك
عشق يعني يه شهيد
با لبهاي تشنه سينه چاك
به ياد صوت اذان اكبر
به ياد ظهر و نماز دلبر
به ياد تسليم امر داور
غلام پروردگار عشقم
عشق يعني يه پدر
كه شب ها بيداره تا سحر
عشق يعني يه خبر
خبر يه مفقود الاثر
عشق يعني يه پلاك
كه زده بيرون از دل خاك
عشق يعني يه شهيد
با لبهاي تشنه سينه چاك
گرفته دل هواي كربلا رو
بيا ببين به روي ني سرا رو
آتيش گرفت دامن خيمه ها رو
منم اسير يادگار عشقم
عشق يعني يه پيام
تا بقية الله و قيام
عشق يعني يه كلام
پا به پاي فرزند امام

 

Hosseinrq

عضو جدید
در جاده ی انقلاب روی تابلویی نوشته بود:جاده لغزنده است،دشمنان مشغول کارند.
با احتیاط برانید.....سبقت از ارزش ها ممنوع...!
دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به امام است...
حداکثر سرعت بیشتر ازسرعت ولی فقیه نباشد.اگر پشتیبان ولایت نیستید،لا اقل کمربند دشمن را نبندید.
بادنده ی لج حرکت نکنید...انحراف به چپ و راست یعنی سقوط در دره ی هلاکت
...وبا وضو وارد شوید؛
این جاده مطهر به خون شهداست.
 
آخرین ویرایش:

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز

ای غصه هایت قاتلم...
هرشب دعایت می کنم....
داغت نبینم،جان من!جان رافدایت می کنم...
باید بلرزدقلبشان ، وقتی شنیدند این سران
گفتی که فعلا"من فقط دارم نصیحت می کنم!!
من با تو تنها ای علی ، عهد غلامی بسته ام
محض گل روی شما دارم رعایت می کنم!!!!!!!!

برای تعجیل در فرج مولانا صاحب الزمان(عج) و سلامتی حضرت امام خامنه ای ، ولی امر مسلمین جهان صلوات

 
آخرین ویرایش:

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
کلیپ صوتی سربندهای فراموش شده

کلیپ صوتی سربندهای فراموش شده

کلیپ صوتی سربندهای فراموش شده،خاطراتی است شنیدنی از بچه‌های جنگ و شهداء به روایت حجت الاسلام مهدوی بیات در منطقه طلائیه.





پنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند

من از اظهارنظر های دلم فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند

مختصری از این کلیپ صوتی:

اینجا القمه علمدار خمینی حاج حسین خرازیه.

اینجا همون جاست كه دست حسین خرازی فرمانده پیروز لشكر 14 از تنش جداشد.

اینجا همون جائیه كه سر نازنین حاج ابراهیم همت ؛ سردار خیبر از تنش جداشد.

اینجا همون جائیه كه حاج مهدی باكری وقتی رد میشد شب عملیات ، دید جنازه برادرش حمید باكری افتاده رد شد و رفت هر چی فریاد زدند آقا مهدی جنازه حمید رو برگردون گوش نكرد آخر در مقابل اصرار فرمانده از پشت بی سیم جواب داد آخه اینا كه اینجا افتادند همشون حمید باكری اند كدوم رو برگردونم؟ خواهر شهید باكری میگه ما سه تا برادر داشتیم هر سه تاشون شهید شدند هیچ كدوم جنازه هاشون به ما نرسید. یكی علی باكری بود ، زمان شاه ، ساواك علی ما رو دستگیر كرد ، تكه تكه كرد و هیچ چی از جنازشو به ما نداد. داداش حمید ما رو هم كه آقا مهدی تو خیبر جا گذاشت و رفت. خود آقا مهدی هم تو وصیت نامش نوشته بود :"خدایا از تو میخوام كه وقتی كشته میشم جسدم پیدا نشه تا من یه وجب از خاك این دنیا رو اشغال نكنم " توو عملیات بعدی افتاد تو دجله جنازشو آب برد. هیچ كدوم از سه برادر برنگشتند.


اینجا طلائیه است
.

جوونها! نوجوونها! اینجا یه دونه درخت هم نداره. نه دریاست ، نه كیش ، نه تفریحات داره ، نه پاركه. اینجا فقط بیابونه.
اما حالا بزار بگم طلائیه چیه تا هر كی پرسید بگی طلائیه چه جور جائیه. طلائیه بوی خدا میده اگه رفتی طلائیه هر كی ازت پرسید كجا رفتی سرتو بالا بگیر و بگو رفته بودم قطعه ای از بهشت.

مگه بهشت غیر از اینه؟ بهشت اونجائیه كه هیچ كدوم از زرق و برقهای دنیا دیگه اونجا ارزش نداره. تو اگه رئیس جمهور هم باشی با یه گدا فرق نداری... به عملت بستگی داره "یوم لا ینفع فیه مال ولا بنون الا من اتی الله لقلب سلیم" اون روزیه كه نه شهرتت ، نه مقامت ، نه مدركت ، نه مسئولیتت ، نه نسب ات ، نه فرزندت ، نه مالت ، هیچگدوم به درد نمی خورند فقط یه دل شفاف میخواد عین آینه. طلائیه بهشته چون شهدا دعوت می كنند. شهدا شما رو بومیكنند تا ببینند دلهامون بوی حضرت زهرا میده؟؟ برین بشینین یه گوشه كه دیگه حتی موبایلتون ‌آنتن نده از دنیا دور بشین راحت بشینین یه دل سیر گریه كنین. مگه ما مشكل نداریم وقتی كه دیگه از همه جا رونده شدیم بریم طلائیه .


چرا طلائیه؟

آخه طلائیه مقر ابوالفضل عباسه. طلائیه خیلی شهید داره كه هنوز پیدا نشده خیلی از شهدا رو هنوز جنازه هاسونو به ما نشون ندادند.

تو طلائیه عراق اعلام كرد من تو این منطقه 800000 گلوله سر فرزندان شما ریختم. طلائیه سه راهی شهادته. یعنی اینجا جنازه بچه ها اینقدر روهم روهم ریخت كه رزمنده ها مجبور شدند از رو جنازه بچه ها رد شوند. خیمه گاه قمر بنی هاشم تو طلائیه ست. سر حاج ابراهیم همت تو طلائیه از تنش جدا شد.

توحسینیه قمر بنی هاشم پای عكس شهید حسنی كه میری از در باب التوبه كه وارد شی میبینی عكس یه شهیدی ست كه بدنشو گلوله برده سرش جداشده كنار پاش افتاده ، بدن نداره كنار عكسش 6000 تا از همین جوونایی كه خیلی ها تهمت میزنند میگن اینا ارزشها رودیگه زیر پا میذارند دست نوشته نوشتند. یه دختر جوون نوشته بود : ای سروپا منِ بی سرو پا خودمو كنار عكس تو تازه پیدا كردم. یه دختر خانم تو طلائیه اومده بود با خودش كیك تولدبا خودش آورده بود. بچه های صدا وسیمای خوزستان رفتن باهاش صحبت كردند گفتند خانم كیك براچی آوردی گفت امروز اومدم تولدموتو طلائیه با شهدا جشن بگیرم خیال كردند تولد شناسنامه ایشه گفتند خوب به سلامتی چند ساله میشی گفت امروز یكساله شدم.گفتند یعنی چی؟گفت من یه عمر زیر بار گناه مرده بودم پارسال همین روز مارو آوردند طلائیه شهدا منو زنده كردند اومدم طلائیه جشن یكسالگی بگیرم. اینجا طلائیه ست......


اینجا طلائیه ست ...

اینجا خاكش خیلی مقدسه. شهید زنده ست. خدا وقتی تو قرآن میفرماید : ولا تحسبن الذین قتلوفی سبیل الله امواتا شوخی نداره با كسی. میگه شما مردید شهید زنده ست.

من وتومردیم منِ بیچاره مردم كه نمیتونم بچه خودم ، برادر خودم،همسایه خودمو هدایتش كنم. شهید یه پلاكش هزار هزار دل میبره.

طلائیه كه میری چه جوری خاكی میشی؟كسی غیر از شهید آدمو میكشونه طلائیه؟ طلائیه كه هیچ چی نیست حتی تخت جمشید هم نیست كه بگی رفتم آثار باستانی دیدم خاكهای طلائیه هم تا حالا توسط گروه تفحص چهار بار زیرو رو شده هیچ چی نیست همش خاكه. ولی چشمها چی میبینه كه كه آدمو میكشونه طلائیه؟
راستش اصلا اینجور نیست كه عاشق بشی بری طلائیه .شهدا دلشون برامون تنگ میشه مارو میكشونند. چون طلائیه تا سال 69 دست عراقیها بود. چند ساله راه طلائیه باز شده؟

اگر مجنون دل شوریده ای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بید
خوش به حال اونا كه شهدا دعوتشون میكنن طلائیه.

یكی از فرمانده های جنگ میگفت خدارحمت كنه حاج عبدلله ضابط رو میگفت تو دنیا خیلی دلم میخواست سید مرتضی آوینی رو ببینم. هر كاری كردم جور نشد. بالاخره آقا مرتضی سید شهیدان اهل قلم تو فكه رفت رو مین وبه آسمون پر كشید. یه شب با كاروانی اومدم تو مناطق جنگی. شب تو جایی موندیم ومستقر شدیم. شب به خواب رفتم. خواب دیدم آقای آوینی اومد. تو خواب باهاش حرف زدم درددلامو گفتم بعد بهش گفتم آقا سید خیلی دوست داشتم وقتی تو زنده بودی ببینمت ولی توفیق نشد. تو خواب به من گفتش نگران نباش فردا ساعت 8 صبح بیا سر پل كرخه منتظرتم. صبح بلند شدم مثل منِ بیچاره كه هنوز به زنده بودن شهید شك دارم گفتم این چه خوابی بود؟ این كه خیلی وقته شهید شده!! گفتم حالا برم ببینم چی میشه. بلند شدم رفتم سر قراری كه با من گذاشته بودنیم ساعت دیررسیدو دیدم خبری از آوینی نیست داشتم مطمئن می شدم كه خواب وخیالِ. سربازی كه اون نزدیكی نگهبانی میداد اومد نزدیك من گفت آقا شما منتظر كسی هستین؟ گفتم آره با یكی از رفقا قرار داشتم. گفت چه شكلی بود براش توصیف كردم گفت عجب!!! رفیقت اومد اینجا تا ساعت 8 منتظر شد نیومدی بعد كه میخواست بره اومد پیش من گفت یه كسی میاد با این مشخصات با این قیافه بهش بگو آقا مرتضی اومد خیلی منتظر شد نیومدی كار داشت رفت وبا انگشتش كنار این پل یه چیزی نوشته برو بخون میگفت بخدا رفتم دیدم كنار پل با انگشتش خود مرتضی آوینی نوشته : فلانی آمدیم نبودید وعده مابهشت (سید مرتضی آوینی).


یه شهیدی از طلائیه پیدا كردند سیزده سال زیر خاك طلائیه كه یكسال زیر خاك جنازه بمونه میپوسه ، سالم دراومد ...خدا رحمت كند آقای ضابط رو میگفت: طلائیه چه طلائیه...واقعا چه طلائیه.كاش میشد همونجا زندگی كنیم برا همیشه.یكی از راویای لشكر 17 میگفت من 7 یا 8 ساله دارم كاروان میارم یه روز یه كاروانی آوردم بین اونا یه دختری دانشجوی پزشكی كاشان بود تو راه رفتیم شلمچه مسخره كرد ، رفتیم فكه مسخره كرد ، آوردیم طلائیه مسخره كرد ، تو طلائیه من بعد از صحبتها خاك تبركی دادم دست این دانشجوها گفتم اینجا قدمگاه ابوالفضل العباسه این خاك رو ببرید هروقت دلتون گرفت و دلاتون آلوده شد یه گوشه بشینید و این خاك رو بو كنید یاد طلائیه كنید دلاتون باز بشه تا خاك رو دادم به این دختر خاك رو پرت كرد وگفت این مسخره بازیها چیه؟ تحویل نگرفت رفتیم از اینجا خرمشهر. شب خرمشهر خوابیدیم اول صبح دیدم یه كسی در اطاق رو میكوبه درو وا كردم دیدم همین دختر داره چه جور اشك میریزه و میگه یالا منو ببر طلائیه گفتم تو كه میگفتی مسخره بازیه گفت تو رو خدا تو دیگه نگو شب خواب دبدم یه شهیدی از طلائیه اومد تو خوابم گفت تو میدونی اونایی كه میان طلائیه ما یكی یكی میریم در خونه هاشون دعوتنامه بهشون میدیم.كی تورو راه داده خونه ما اومدی تو با اجازه كی پاتو گذاشتی تو طلائیه؟ گفتم آخه خانم دیگه مسیر ما طلائیه نیست.گفت یا منو میبری طلائیه یا من دیگه كاشان برنمیگردم همینجا میمونم.گفت خدا شاهدِه برداشتم آوردمش طلائیه تا از ماشین پیاده شد پابرهنه شد دوید رو این خاكا خودشو انداخت اینقدر خودشو زد وگریه كرد...طلائیه چه طلائیه. طلائیه قطعه ای از بهشت... اونجا دیگه شاه وگدا با هم فرق نمیكنند اونجا دیگه همه میگن خدا. اونجا میشه با خود حاج ابراهیم همت حرف زد.طلائیه چه طلائیه...........


لینک دانلود کلیپ صوتی :

لینک دانلود

منبع : سایت بچه های قلم


 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
پر کشیدند سمت کرببلا ❁( نوای دیجیتال با صدای حاج مهدی سلحشور )

پر کشیدند سمت کرببلا ❁( نوای دیجیتال با صدای حاج مهدی سلحشور )


پرکشیدند سمت کرببلا
عاشقونه رفتند تا به خدا
حالا تو این دنیای غریبی
دل خوشیمون یاد شهدا
چفیه و سربند و گرمه ی لبخند
و نیمه شب سنگر ، شور نافله ها
رفتند و ما موندیم ، عمریه جاموندیم
کی میره از یادم کوچ قافله ها
غروبا چشم به راهشون ، میمونم با دل خون
خدا این رو سیاهو ، به رفیقاش برسون

کی میشه ندبه های ما اجابت
آرزوی همه مونه
شهادت




لینک دانلود
 

Hamid Reza 1

عضو جدید
یادم هست که

یادم هست که

جوان بود که رفت
تا آمده بود حرفی بزند،دود همه جا را گرفته بود و آتش زبانه می کشید،
آمد فریاد بزند و کمک بخواهد
که این آیه آمد:
ما به مریم(س) گفتیم که روزه سکوت بگیرد...
و از آن روز تا حالا،روزه سکوت گرفته است و با چشمانش با انسان ها حرف میزند؛
.
.
.
یادم هست که
جوان بود وقتی که رفت ولی...
 

Similar threads

بالا