امام حسین علیه السلام از مدينه تا كربلا

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

حرکت امام حسین از مدینه تا کربلا
پس از مرگ معاویه آغاز شد. امام حسین(ع) بیعت با یزید را مشروع ندانسته و با توجه به دعوت کوفیان از وی برای پذیرش زمامداری آنها، از مکه به سوی کوفه رهسپار شد؛ ولی در کربلا با پیمان شکنی کوفیان مواجه شد و سرانجام در جنگی که در روز عاشورا میان دو لشگر در گرفت، امام حسین(ع) و اصحاب اندکش (حدود ۷۲ نفر) به شهادت رسیدند و بازماندگان وی از یاران و اهل بیت وی به اسارت درآمدند و به سوی کوفه و شام فرستاده شدند

حركت امام حسين (ع) از مدينه به مكه ، از مكه تا كربلا به سمت کوفه و تغيير مسير از منزل اشراف به سوي كربلا ، سرشار از درس ها و آموزه ها و ظرافت هايي است كه با مطالعه دقيق راه و حوادث آن آشكار مي شود.


طول سفر از مدينه تا مكه و از مكه تا كربلا و شهادت در روز عاشورا حدود یک صد و شصت روز است .
امام 27 رجب سال 60 هجري يعني دوازده روز بعد از مرگ معاويه از مدينه به مكه هجرت نمود و روز سوم شعبان به پايگاه وحي ( يعني مكه) قدم گذاشت. ماه هاي شعبان ، رمضان ، شوال ، ذيقعده تا هشتم ذي حجه ( يوم الترویه ) حدود صد و سي روز امام در جوار مكه اقامت داشتند . وسپس سفر شكوه مند و حماسي خود را براي آفرينش عظيم ترين حادثه تاريخ بشري آغاز كرده است .
بيست و چهار روز بعد از حركت از مكه ، روز دوم محرم سال 61 هجري برابر با 11 يا 12 مهر سال 59 شمسي ، امام با كاروان و ياران و همراهان به كربلا رسيد ، اين فاصله حدود 430 كيلومتر بوده است كه روزانه متوسط 20-16 كيلومتر راه سپري شده است .

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیعت نکردن با یزید و پیامدهای آن

پس از مرگ معاویه در نیمه رجب سال شصت هجری، [SUP][۱][/SUP] مردم با یزید بیعت کردند.[SUP][۲][/SUP] یزید پس از رسیدن به حکومت، اندیشه‌ای نداشت جز آن که از آن چند نفر که دعوت معاویه را برای بیعت با یزید، نپذیرفته بودند بیعت بگیرد.[SUP][۳][/SUP] از این رو به حاکم وقت مدینه -ولیدبن عتبه بن ابی سفیان- نامه‌ای نوشت و خبر مرگ معاویه را به او اطلاع داد و به همراه آن نامه، نامه‌ای بسیار کوچک هم فرستاد؛ او در این نامه خطاب به ولید نوشت: «‌از حسین بن علی(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.‌» [SUP][۴][/SUP]
با رسیدن نامه، نامه دیگری نیز از طرف یزید آمده و تأکید کرده بود که «‌نام موافقین و مخالفین را برای من فرستاده و سر حسین بن علی(ع) را هم با جواب نامه به سوی من بفرست.[SUP][۵][/SUP] از این رو ولید با مروان مشورت کرده؛ [SUP][۶][/SUP] و به پیشنهاد مروان بن حکم آنان را به دارالإماره فرا خواند.[SUP][۷][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولید، عبداللّه بن عمرو بن عثمان بن عفان را به دنبال حسین(ع)، ابن زبیر، عبداللّه بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر فرستاد[SUP][۸][/SUP] تا آنان را به نزد حاکم مدینه بخواند. اما امام(ع) با سی تن[SUP][۹][/SUP] از یاران خود به دارالاماره مدینه رفتند.[SUP][۱۰][/SUP]

ولید خبر مرگ معاویه را به امام حسین(ع) داد و سپس نامه یزید را برای امام(ع) قرائت کرد که از او خواسته شده بود از حسین بن علی(ع) برایش بیعت بگیرد. بنابراین از ایشان خواست که با یزید بیعت کند. امام(ع) از او فرصت خواست و ولید نیز موافقت کرد.[SUP][۱۱][/SUP] امام(ع) به ولید فرمود: «‌آیا تو راضی می‌شوی که من در پنهانی با یزید بیعت کنم؛ به گمانم هدف تو این است که بیعت من در حضور مردم باشد.‌» ولید جواب داد: «‌نه؛ نظر من هم همین است.‌» [SUP][۱۲][/SUP] حضرت(ع) فرمودند: «‌پس تا فردا به من فرصت بده تا نظر خود را اعلام کنم.‌» [SUP][۱۳][/SUP]
حاکم مدینه عصر روز بعد از ملاقات امام(ع)، مأموران خود را به خانه حضرت(ع) فرستاد تا جواب حضرت(ع) را دریافت کنند.[SUP][۱۴][/SUP] امام(ع) آن شب را هم مهلت خواست که با موافقت ولید همراه بود.[SUP][۱۵][/SUP] دیگر مدینه ناامن شده بود از این رو حضرت(ع) تصمیم به ترک مدینه گرفت.[SUP][۱۶][/SUP] امام حسین(ع) همان شب ـ یعنی شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب ـ مدینه را به قصد مکه ترک کرد.[SUP][۱۷][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خروج از مدینه

امام(ع) عزم خروج از مدینه را کرد ایشان شب هنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خوانده و وداع کرد و صبح به خانه برگشت.[SUP][۱۸][/SUP] در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کردند.[۱۹

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
وصیت امام(ع) به برادرش



محمد بن حنفیه -برادر امام حسین(ع) - پس از اطلاع از سفر قریب الوقوع حضرت(ع)، خدمت امام(ع) آمد تا با وی خداحافظی کند. امام(ع) نیز وصیتنامه خود را خطاب به وی چنین نوشت:


..به درستی که من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری، قیام نکردم؛ بلکه برای تحقّق رستگاری و اصلاح امّت جدّم رسول خدا(ص) قیام نمودم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدّم محمّد(ص) و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم....‌» [SUP][۲۰][/SUP]

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرکت به سمت مکه


امام(ع) شبانگاه بیست و هشتم رجب[SUP][۲۱][/SUP] و به نقلی دیگر سوم شعبان سال شصت هجری[SUP][۲۲][/SUP] به همراه هشتاد و دو نفر از اهل بیت و یارانش از مدینه خارج شد.[SUP][۲۳][/SUP] در این سفر به جز محمد بن حنفیه[SUP][۲۴][/SUP] بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت(ع)، ایشان را در این سفر همراهی می‌کردند.[SUP][۲۵][/SUP] علاوه بر بنی هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند.[SUP][۲۶][/SUP]

امام حسین(ع) به همراه همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.[SUP][۲۷][/SUP]
در میان راه مکه، امام(ع) و همراهانش با عبداللّه بن مطیع، دیدار کردند. امام حسین(ع) پس از پنج روز، در روز سوم شعبان سال شصت به مکه رسید.[SUP][۲۸][/SUP] و مورد استقبال گرم مردم مکه و حجاج بیت الله الحرام قرار گرفت.[SUP][۲۹][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مسیر حرکت امام(ع) از مدینه به مکه

مسیر حرکت کاروان امام حسین(ع)مدینه (۱۵ رجب سال ۶۰ هجری هلاکت معاویه و ۲۸ رجب سال ۶۰ هجری خروج امام(ع) از مدینه)، ذوحلیفه ملل، سیاله، عرق ظنیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هرشا، رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان، مرظهران، مکه مکرمه (۳ شعبان سال ۶۰ هجری ورود امام(ع) به مکه).
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ورود امام به مکه


کاروان امام حسین(ع) پنج روز پس از خروج از مدینه در سوم شعبان سال شصت هجری، وارد شهر مکه شد.[SUP][۳۰][/SUP] ساکنان مکه و زائران بیت الله الحرام با شنیدن خبر ورود امام(ع) به مکه بسیار شادمان شدند. مردم، صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت و آمد بودند و این بر عبداللّه بن زبیر، سخت گران می‌آمد؛ چرا که امید داشت مردم مکه با وی بیعت کنند و می‌دانست که تا امام حسین(ع) در مکه هست، کسی با او بیعت نمی‌کند؛ زیرا جایگاه امام حسین(ع) در نزد مردمان مکه، بسیار بالاتر از جایگاه پسر زبیر بود.[SUP][۳۱][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامه کوفیان و دعوت وی به قیام


مدت چندانی از ورود امام(ع) به مکه نگذشته بود که شیعیان عراق خبر مرگ معاویه را دریافت کردند و از سرپیچی امام حسین(ع) و ابن زبیر از بیعت با یزید با خبر گشتند، در منزل سلیمان بن صُرَد خزاعی گرد آمدند و اقدام به نامه نوشتن به امام و دعوت او به کوفه نمودند.[SUP][۳۲][/SUP]

آن‌گاه نامه را به همراه عبداللّه بن سَبعِ هَمْدانی و عبداللّه بن وال روانه کردند.[SUP][۳۳][/SUP] آن دو خود را دهم ماه رمضان در مکه به امام حسین(ع) رساندند.[SUP][۳۴][/SUP]
دو روز از ارسال نامه اول کوفیان گذشت که آنان قیس بن مُسهِر صیداوی، عبدالرحمن بن عبداللّه بن کدِنِ اَرحَبی و عُمارَة بن عُبَید سَلولی را که حامل صد و پنجاه نامه و هر نامه شامل امضای یک تا چهار نفر بود را نزد امام(ع) گسیل داشتند.[SUP][۳۵][/SUP] محتوای تمامی این نامه‌ها درخواست از حضرت(ع) برای آمدن به کوفه بود. پس از ارسال این نامه‌ها کوفیان آخرین نامه خود را دو روز بعد به همراه دو قاصد به نام‌های هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی نزد امام(ع) فرستادند و از حضرت(ع) خواستند به کوفه بیاید.[SUP][۳۶][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالب‌تر اینکه شَبَث بن رِبعی، حَجّار بن اَبجَر، از سران هواداران حکومت بنی امیه به همراه یزید بن حارث بن یزید بن رُوَیم، عَزْرَة بن قیس، عمرو بن حَجّاج زُبَیدی و محمّد بن عُمَیر تمیمی، نیز نامه‌ای به امام(ع) نوشتند[SUP][۳۷][/SUP] و از آن حضرت(ع) در خواست کردند تا به کوفه برود.[SUP][۳۸][/SUP]

اما با وجود این همه نامه امام(ع) در پاسخگویی به نامه‌ها تأمل و تأنی می‌کرد تا اینکه در یک روز ششصد نامه از مردم کوفه به دست امام(ع) رسید[SUP][۳۹][/SUP] و پس از آن هم، نامه‌های دیگر نیز پی در پی می‌آمد تا آنکه تعداد این نامه‌ها به دوازده هزار نامه رسید.[SUP][۴۰][/SUP] آنگاه امام(ع) نامه‌ای نوشته و به هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی[SUP][۴۱][/SUP] داد. در این نامه آمده:
...اینک من برادر و پسر عمو و معتمد و اهل خاندانم را سوی شما فرستادم و به او گفتم از حال و کار و رأی شما به من بنویسد اگر نوشت که رأی جماعت و اهل فضیلت و خرد چنان است که فرستادگانتان به من گفته‌اند و در نامه‌هایتان خوانده‌ام به زودی پیش شما می‌آیم.[SUP][۴۲][/SUP] بنابرای آمدن خود را منوط به تأیید گفته‌های کوفیان از سوی مسلم بن عقیل اعلام کردند.

سفیر امام(ع) به کوفه............
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
سفیر امام(ع) به کوفه

امام(ع) همراه با نامه‌ای[SUP][۴۳][/SUP] به مردم کوفه، پسر عمویش –مسلم بن عقیل- را عازم عراق نمود تا اوضاع و احوال آنجا را بررسی نموده، به ایشان گزارش دهد.[SUP][۴۴][/SUP] مسلم در نیمه ماه رمضان، مخفیانه از مکه بیرون رفت و در پنجم شوّال به کوفه رسید، [SUP][۴۵][/SUP] و در خانه مختار بن ابی عُبَید ثقفی منزل گزید.[SUP][۴۶][/SUP] در این زمان، امیر کوفه نعمان بن بشیر انصاری بود. شیعیان پس از آگاهی از ورود مسلم، به نزدش رفته و با او بیعت کردند. گزارش‌ها حاکی از آن است که، تعداد هجده هزار نفر از مردم کوفه با او بیعت کردند.[SUP][۴۷]

[/SUP]

عبدالله بن مسلم و سپس عُمارة بن عُقبه و پس از آنها عمر بن سعد ناتوانی نعمان بن بشیر – والی کوفه- را در اداره امور کوفه، به یزید گزارش دادند و خواستار عمل عاجل و جدی‌تر یزید برای مشکل کوفه شدند.[SUP][۴۸][/SUP] یزید با مشورت سِرجون مسیحی، اداره همزمان حکومت کوفه و بصره را به عبیداللّه بن زیاد سپرد.[SUP][۴۹][/SUP] عبیداللّه با لباسی مبدل وارد کوفه شد و پس از ورود به قصر (دارالاماره) خود را به همگان شناساند.[SUP][۵۰]

[/SUP]


عبیدالله در مسجد کوفه به سخنرانی پرداخت و مردم را از مخالفت با خویش ترساند؛ او بر سران قبایل و مردم بسیار سخت گرفت و مخالفان را به شدت تهدید کرد.[SUP][۵۱][/SUP] مسلم بن عقیل، چون خبر آمدن عبیداللّه و سخنرانی او را شنید و از سختگیری‌هایش بر مردم و سران قبایل با خبر گشت از خانه مختار بیرون آمد و به منزل هانی بن عروه مرادی پناه برد.[SUP][۵۲][/SUP] او نامه‌ای را به همراه عابس بن ابی شَبیبِ شاکری، برای امام حسین(ع) فرستاد، [SUP][۵۳][/SUP] و در آن یادآور شد که «‌هجده هزار نفر با من بیعت کرده‌اند چون نامه‌ام به دست شما رسید، در آمدن، شتاب کنید.‌»

[SUP][۵۴][/SUP] ابن زیاد پس از تسلط نسبی بر کوفه، جهت اطلاع از محل اختفای مسلم، غلام خود –معقل- را میان یاران مسلم نفوذ داد.[SUP][۵۵][/SUP] عبیدالله پس از اطلاع از مخفیگاه مسلم، هانی را با حیله‌ای به دارالاماره کشاند و او را زندانی کرد.[SUP][۵۶][/SUP]



با دستگیری هانی، مسلم یاران خود را با شعار «‌یا منصور امت‌» فرا خواند[SUP][۵۷][/SUP] و با چهار هزار نفر دارالاماره را در محاصره گرفت.[SUP][۵۸][/SUP] عبیداللّه از برخی سران کوفی مانند کثیر بن شهاب بن حُصَین حارثی، محمد بن اشعث، قَعقاع بن شَور ذُهْلی، شَبَث بن رِبعی تمیمی، حَجّار بن اَبجَر عِجلی و شمر بن ذی الجوشن عامری خواست تا هر کدام از آنان افراد قبایل خود را از اطراف پسر عقیل پراکنده سازند و از آنان خواست که در این راه از فریفتن مردم با وعده مال و منال حاکم کوفه و ترساندن آنان از لشکر شام که به طرف کوفه حرکت کرده است، هیچ دریغ نورزند.[SUP][۵۹][/SUP]

با سخنان سران کوفه، رفته رفته یاران مسلم بن عقیل از اطراف او پراکنده شدند[SUP][۶۰][/SUP] تا آنجا که شب هنگام جز سی مرد، کسی همراهش نبود.[SUP][۶۱][/SUP] تا اینکه پس از اقامه نماز مغرب و عشاء و خروج از مسجد کوفه، باقی مانده همراهان مسلم نیز، پراکنده شدند و او تنها ماند.[SUP][۶۲][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستگیری مسلم

مسلم در حالیکه تنها مانده و در کوچه‌ها سرگردان شده بود به منزل زنی به نام "طوعه" پناه برد.[SUP][۶۳][/SUP] ابن زیاد پس از فروکش کردن قیام مسلم، به مسجد رفت و پس از اقامه نماز و سخنرانی، دستور جستجوی خانه به خانه مردم، برای یافتن مسلم، را صادر کرد.[SUP][۶۴][/SUP] در این هنگام پسر طوعه که از محل اختفای مسلم با خبر شده بود آن را به اطلاع عوامل حکومتی رساند. [SUP][۶۵][/SUP] عبیدالله نیز محمّد بن اشعث را همراه هفتاد نفر راهی منزل طوعه کرد. [SUP][۶۶][/SUP] وقتی مسلم از محاصره خانه مطّلع شد، با شمشیر از خانه بیرون آمد و با آنان به نبرد پرداخت.[SUP][۶۷][/SUP] تا اینکه جراحت‌های سنگین برداشت و به اسارت درآمد.[SUP][۶۸][/SUP]

شهادت مسلم

پس از اسارت، مسلم از محمّد بن اشعث و عمر بن سعد خواست تا پیکی بفرستند و امام(ع) را از اوضاع کوفه با خبر سازند.[SUP][۶۹][/SUP] سرانجام مسلم در روز سه شنبه هشتم یا چهارشنبه نهم ذی حجّه (روز عرفه) [SUP][۷۰][/SUP] سال شصت هجری[SUP][۷۱][/SUP] پس از دو ماه و چهار روز اقامت در کوفه، به شهادت رسید.[SUP][۷۲][/SUP]

فرستاده محمّد بن اشعث و عمر بن سعد در منزل زُباله به کاروان امام حسین(ع) رسید و پیام مسلم را ـ که خواسته بود پراکنده شدن کوفیان را پس از بیعتشان با او، بازگو کند ـ، رساند.[SUP][۷۳][/SUP] شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، امام را بسیار متأثر کرد.[SUP][۷۴][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرکت از مکه به کوفه

عزیمت امام(ع) به کوفه


شایعه سفر امام حسین(ع) در بین مردم مکه پیچید و بسیاری از آنان را نگران کرد. عبداللّه بن عبّاس و محمّد بن حنفیه نزد حضرت(ع) آمده و سعی در منصرف نمودن ایشان از سفر به کوفه را داشتند.

امام حسین(ع) و یارانش پس از طواف خانه خدا و انجام سعی صفا و مروه آماده رفتن شدند. [SUP][۷۵][/SUP] و سرانجام پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مکه، در روز سه شنبه، هشتم ذی حجّه (روز تَرْوِیه)، [SUP][۷۶][/SUP] به همراه هشتاد و دو نفر[SUP][۷۷][/SUP] و به نقلی شصت نفر از بزرگان کوفه و پیروان و خانواده‌اش، مکه را به سوی کوفه ترک کرد.[SUP][۷۸][/SUP]

ناکامی در جلوگیری از رفتن امام(ع)

پس از خروج امام حسین(ع) و یارانش از مکه، یحیی بن سعید، فرمانده پاسبانان عمرو بن سعید بن عاص -فرماندار مکه، - با گروهی از یارانش، راه را بر امام(ع) بستند. حضرت(ع) اعتنایی نکرد و به راهش ادامه داد.[SUP][۷۹][/SUP]

ایاتی که امام حسین(ع) تا زمان حرکت به سمت کوفه به کار بردند








حرکت امام حسین علیه السلام بر اساس قرآن




امام حسین علیه السلام در طول مسیر به آیاتی استناد فرموده اند که عبارتند از:



1) آیه اول: آیه 33 سوره احزاب: همینکه نماینده یزید در مدینه تصمیم گرفت از امام حسین علیه السلام برای یزید بعیت بگیرد امام فرمود: وای بر تو، تو پلید هستی و ما خانواده ای هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است:

«همانا خداوند می خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی (احتمالی، شک و شبهه ای) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد».



2) آیه دوم: آیه 88 سوره هود: امام حسین علیه السلام در پایان وصیت نامه ای که قبل از حرکت به کربلا نوشتند به این آیه استناد کردند:
«توفیق من جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکل کرده ام به او روی آورده ام».



3) آیه سوم: آیه 21 سوره قصص: همین که برای فرار از بیعت با یزید (در 28 رجب) از مدینه به سوی مکه خارج شدند این آیه را تلاوت فرمودند:

«آن گاه که (موسی) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده».



4) آیه چهارم: آیه 78 سوره نساء: شیخ مفید می گوید: هنگامی که امام حسین علیه السلام به سوی م
دینه رهسپار شد گروه هایی از جن و فرشته برای یاری آن حضرت حاضر شدند اما امام آیات زیر را تلاوت فرمودند:


«هر کجا که باشید ولو در برج های استوار سربه فلک کشیده مرگ شما را فرامی گیرد» و «کسانی که کشته شدند در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پای خویش) به قتلگاه خود رهسپار می شدند».


5) آیه پنجم: آیه 22 سوره قصص: هنگامی که امام حسین علیه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند این آیه را تلاوت فرمود:
«چون روبه سوی مدین نهاد، گفت: باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند»



6) آیه ششم: آیه 54 سوره توبه: امام هنگامی که با ابن عباس در مکه گفتگو می کردند درباره بنی امیه این آیات را تلاوت فرمودند:

«آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته اند» و «با مردم ریاکاری کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند» و «در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشته اند نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهی واگذردش، هرگز برای او بیرون شدنی نخواهد یافت».



7) آیه هفتم: آیه 41 سوره یونس: در آستانه عیدقربان که امام حسین علیه السلام از مکه به سوی کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بستند درگیری را تازیانه رخ داد. به امام حسین علیه السلام گفت: می ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنی! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند:
«عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من می کنم بری و من از آنجا شما می کنید بری و برکنارم».



8) آیه هشتم: آیه 156 سوره بقره: هنگامی که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند:

«کسانی که چون مصیبتی به آنان رسد گویند: ما از خداییم و به خدا بازمی گردیم»





مسیر مکه به کوفه......
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

یاری دروغین


حسین فریاد می زند :
" هل من ناصر ینصرنی؟ "
و من در حالی که نمازم قضا شده است می گویم :
لبیک یا حسین ! لبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم :
لبیک یا حسین ! لبیک...
حسین شمشیر می خورد من سر مادرم داد می زنم و می گویم :
لبیک یا حسین ! لبیک...
حسین سنگ می خورد ، من در مجلس غیبت می گویم :
لبیک یا حسین ! لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس نگاه های حرامم فریاد میزنم
لبیک یا حسین ! لبیک...
حسین رمق ندارد باز فریاد میزند:
" هل من ناصر ینصرنی ؟ "
من محتاطانه دروغ میگویم و باز فریاد می زنم :
لبیک یا حسین ! لبیک...
حسین سینه اش سنگین شده است ، کسی روی سینه است ، حسین به من نگاه می کند می گوید : تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم :
لبیک یا حسین ! لبیک...
خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم :
اللهم عجل لولیک الفرج...
به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم :
" دوستت دارم تنهایت نمی گذارم "
مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند.
مهدی تنهاست...حسین تنهاست..
من این را میدانم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مسیر مکه به کوفه


مکه مکرمه (۸ ذی حجه خروج امام از مکه و ۱۵ رمضان ۶۰ هجری ارسال مسلم به کوفه)، بستان بنی عامر، تنعیم (تصرف کاروانی که بحیر بن ریسان حمیری کارگزار یزید در یمن از صفایا –غنایم برگزیده- به شام می‌فرستاد.)،
صفاح (ملاقات حضرت با فرزدق شاعر)،
ذات عرق (ملاقات امام(ع) با بشر بن غالب و نیز با عون بن عبدالله بن جعفر...)،
وادی عقیق، غمره، ام خرمان، سلح، افیعیه، معدن فزان، عمق، سلیلیه، مغیثه ماوان، نقره، حاجز (فرستادن قیس بن مسهر به کوفه از سوی امام(ع)، سمیراء، توز، اجفر (برخورد امام(ع) با عبدالله بن مطیع عدوی و نصیحت امام(ع) برای بازگشت.)،
خزیمیه، زرود (۹ ذی الحجه، پیوستن زهیر بن قین به کاروان امام(ع) و دیدار با فرزندان مسلم و اطلاع از شهادت مسلم و هانی.)، ثعلبیه، بطان، شقوق، زباله (اطلاع از شهادت قیس و پیوستن گروهی به امام(ع) از جمله نافع بن هلال.)، بطن عقبه (ملاقات امام(ع) با عمرو بن لوزان و نصیحت امام(ع) برای بازگشت.) عمیه، واقصه، شراف، برکه ابومسک، جبل ذی حم (برخورد امام(ع) با سپاه حر بن یزید ریاحی.)، بیضه (خطبه معروف امام(ع) برای یاران خود و حر.)، مسیجد، حمام، مغیثه، ام قرون، عذیب (مسیر کوفه از عذیب به قادسیه و حیره بود، اما امام(ع) راه را عوض کرده و در کربلا فرود آمد.)، قصر بنی مقاتل (ملاقات امام(ع) با عبیدالله بن حر جعفی و رد نمودن دعوت امام(ع) برای یاری.)، قطقطانه، کربلا -وادی طف- (روز دوم محرم سال ۶۱ هجری ورود امام به کربلا.) [SUP][۸۰][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرستادن قیس بن مُسْهِر به کوفه



نقل شده چون امام حسین(ع) به منطقه بطنُ الرُّمّه رسید، برای کوفیان نامه‌ای نوشت و از حرکت خود به سمت کوفه به کوفیان خبر داد.[SUP][۸۱][/SUP] امام(ع) نامه را به قیس بن مسهر صیداوی سپرد. او وقتی به قادسیه رسید، گروهی از مزدوران ابن زیاد راه را بر او گرفته تا از او بازجویی کنند، قیس به ناچار نامه امام(ع) را پاره نمود تا دشمنان از مضمون آن آگاه نشوند. عبیدالله خشمگین شد و فریاد زد: «‌به خدا سوگند تو را هرگز رها نکنم؛ مگر اینکه اسامی آن افرادی را که حسین(ع) برای آنها نامه فرستاده است بگویی، و یا اینکه بر منبر بالا رفته و حسین(ع) و پدر و برادرش را سبّ کنی! در این صورت تو را رها می‌کنم و الاّ تو را خواهم کشت!‌» قیس قبول کرد و برفراز منبر رفته ولی به جای سب امام(ع) گفت:
من فرستاده حسین بن علی(ع) به سوی شما هستم، نزد شما آمده‌ام تا پیام او را برسانم، به ندای او لبّیک گوئید.‌»


خشم سر تا پای ابن زیاد را فرا گرفت، دستور داد که او را به بالای قصر دارالاماره برده و به پایین افکنند، مأمورین او چنین کردند و قیس را به شهادت رسانده استخوان‌های او را در هم شکستند.[SUP][۸۲][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرستادن عبدالله بن یقطُر به کوفه

روایت شده که «‌امام حسین(ع) قبل از اطلاع از شهادت مسلم، برادر رضاعی خود –عبدالله بن یقطر- [SUP][۸۳][/SUP] را به سوی مسلم فرستاد، که به دست حصین بن تمیم گرفتار و به نزد عبیدالله بن زیاد برده شد. عبیدالله دستور داد که عبدالله بن یقطر را به بالای قصر دارالاماره برده تا در برابر مردم کوفه، امام حسین(ع) و پدر بزرگوارش را لعن کند! هنگامی که فرزند یقطر، بالای قصر رفت خطاب به مردم گفت:

«‌ای مردم! من فرستاده حسین(ع) فرزند دختر پیامبر(ص) شمایم؛ به یاری او بشتابید و بر پسر مرجانه بشورید.‌» [SUP][۸۴][/SUP]
عبیدالله چون چنین دید فرمان داد تا او را از بالای قصر به زیر انداختند، او در حال جان دادن بود که مردی آمد و او را به قتل رساند.[SUP][۸۵][/SUP] خبر شهادت عبدالله بن یقطر نیز به همراه شهادت مسلم و هانی در منزل زباله به دست امام(ع) رسید.[SUP][۸۶][/SUP]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
سفیر امام(ع) در بصره

امام حسین(ع) نامه‌ای نوشت و آن را به وسیله یکی از موالیان خود به نام سلیمان، برای سران پنج قبیله بصره (یعنی قبایل: عالیه، بکر بن وائل، تمیم، عبد القیس و اَزْد) فرستاد.[SUP][۸۷][/SUP] سلیمان به هر یک از سران بصره به نام‌های مالک بن مِسمَع بَکری، احنف بن قیس، مُنذِر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هَیثَم و عمرو بن عبیداللّه بن مَعمَر نسخه‌ای از نامه امام(ع) را تقدیم نمود.[SUP][۸۸][/SUP] مضمون این نامه‌ها که با متنی واحد نگارش یافته بود، چنین بود: ::«...شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا(ص) فرا می‌خوانم. به راستی که سنّت، از میان رفته است و بدعتها زنده شده‌اند. اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه درست، هدایت می‌کنم.‌» [SUP][۸۹][/SUP]

هر یک از بزرگان بصره که نسخه‌ای از نامه امام(ع) را دریافت کردند آن را مخفی نگه داشتند به جز مُنذِر بن جارود که گمان بُرد این امر از نیرنگ‌های عبیداللّه بن زیاد است.[SUP][۹۰][/SUP] از این رو در شبی که فردای آن روز ابن زیاد قصد عزیمت به کوفه را داشت، موضوع را به وی گزارش داد.[SUP][۹۱][/SUP] عبیداللّه نیز فرستاده امام(ع) را به حضور طلبیده او را گردن زد.[SUP][۹۲]

[/SUP]
برخورد با سپاه حر بن یزید ریاحی(* منزل بيست و یکم : منزل ذوحُسَم ).....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بيست و چهار روز بعد از حركت از مكه ، روز دوم محرم سال 61 هجري برابر با 11 يا 12 مهر سال 59 شمسي ، امام با كاروان و ياران و همراهان به كربلا رسيد ، اين فاصله حدود 430 كيلومتر بوده است كه روزانه متوسط 20-16 كيلومتر راه سپري شده است .
منزل هاي مسير به شرح ذيل است :

* منزل اول : بستان بن معمر ( ابن عامر)

نقطة پيوند دو وادي نخلة يماني و نخلة شمالي است و متعلق به مر بن عبيد الله بن معمر بوده است كه به « بستان ابن عامر » معروف است . صبحگاه 8 ذي حجه سال 60 هجري از مكه آهنگ كوفه كرده است.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل دوم : منزل ابطح

ابطح به سيل گاه وسيعي كه در آن سنگ ريزه و ريگ است گفته مي شود و نيز به درة پهن و مجراي فراخ ، مسيل پهن ، هموار و صاف و مسطح نيز مي گويند. ابتداي اين منزل وادي منا و انتهاي آن مقبره اي مي پيوسته كه اهل مكه به آن معلّي مي گفتند . محل پيوستن نخستين پيوستگان به كاروان اباعبدالله الحسين(ع) را اين منزل نوشته اند .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل سوم : منزل تنعيم

اين منزل در دو يا چهار فرسنگي مكه قرار دارد و نام آن از كوهي به نام « تنعيم » كه درسمت راست اين منطقه قرار دارد ، گرفته شده است . و در سمت چپ آن نيز كوهي به نام « ناعم » است . زمين ميان اين كوه را « دشت لغمان » مي گفتند . از حوادث اين منزل ملاقات عبدالله بن عمر با امام حسين (ع) است . امام و همراهان در اين منزل با كارواني برخورد كردند كه بحير بن ريسان عامل يمن براي تبريك و تهنيت آغاز حكومت يزيد به شام اهداء كرده بود.

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل چهارم : منزل صفاح :

صفاح كناره و حاشية كوه است . و اين ناحيه در دامنه كوه قرار د ارد . از مهم ترين حوادث در اين منزل، ملاقات ابا عبد الله الحسين(ع) با فرزدق شاعر عرب و مذاكراتي كه ميان وي و امام صورت گرفت ، اين بيت را به فرزدق نسبت داده اند :
« لقيت الحسين بارض صفاح / عليله اليلامق و الدرق ؛ حسين را در سرزمين صفاح ديدار كردم كه قبايي بر تن و سپري بر دوش افكنده است» .

زمان: چهارشنبه 9 ذي الحجه 60 هجري

امام حسين(عليه السلام) در پاسخ به مخالفين حرکت به سوي عراق، فرمود: «رسول خدا را در خواب ديدم و به امر مهمي ماموريت يافتم و بايد آن را تعقيب کنم.»

در اين منطقه فرزدق شاعر با آن حضرت ملاقات کرد و در جواب حضرت که از احوال مردم عراق جويا شده بود، گفت: دل هاي مردم با توست وليکن شمشيرشان با بني اميه است .

سخن امام حسين (عليه السلام) خطاب به فرزدق در اين منزلگاه:

اگر پيش آمدها طبق مراد باشد، خدا را بر نعمت هايش شکر گوييم. اگر پيش آمدها طبق مراد نبود آن کس که نيتش حق و تقوا بر دلش حکومت مي کند، از مسير صحيح خارج نشود و ضرر نخواهد کرد.

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل پنجم : وادي عقيق

در اين منزل براي حج احرام مي بستند ، وادي به معناي مسيل و سرزمين گود ميان دو كوه يا تپه است . وجود آب اين منزل را توقف گاه كاروانياني مي كرد كه از دو سوي مكه به كوفه وكوفه به مكه حركت مي كردند . دريافت نامه يحيي بن سعيد بن عاص و عبدالله بن جعفر را به اين منزل نسبت داده اند .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل ششم: ذات عرق

عرق نام كوهي است در راه مكه كه عراقي ها از آن مسير وارد مكه مي شدند . منزل ذات عرق ميان مكه و عراق محل ميقات احرام براي مناطق شرقي مكه است و فاصله اين منزل تا مكه حدود دو منزل تقريباً 92 كيلومتر است كه امام دو روز در آن اقامت داشتند . ملاقات امام با بشر بن غالب اسدي ، چهره آشناي كوفه و ديدار با رياش مهم ترين حوادث اين منزل است .

زمان: دوشنبه 14 ذي الحجه 60 هجري

در اين منزلگاه بود که عبدالله بن جعفر، همسر زينب (سلام الله عليها) امان نامه اي را از استاندار مدينه "عمروبن سعيد" که آن ايام در مکه به سر مي برد، گرفت و براي حضرت آورد که مضمون آن چنين بود: من تو را از ايجاد تفرقه بر حذر داشته و از هلاک شدن تو مي ترسم!! لذا به سوي من برگرد تا در امان من بماني!

حضرت در جواب چنين فرمود: کسي که به سوي خدا دعوت کند عمل نيک انجام دهد و بگويد از مسلمانان هستم، از خدا و رسولش جدا نمي شود ... اگر در نوشتن نامه ات خير مرا آرزو کرده اي، خدا پاداش تو را بدهد.

عبدالله پسران خويش (عون و محمد) را به خدمت در کنار حضرت و جهاد با دشمنان سفارش کرد و خود به سوي مکه بازگشت .

قسمتي از نامه امام به عمربن سعيد که در اين منزلگاه نوشت:

بهترين امان، امان خداوند است. از خداوند، ترس از او را در دنيا خواهانيم تا در قيامت به ما امان بخشد.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل هفتم : منزل عيون :

وفور آب ، چشمه ساران و گودال هاي پر از آب باعث شده كه اين منزل را « عيون » بنامند. عيون فرودگاه زائران بصره است . امام در اين منزل براي مسافران كوفه درباره فساد حكومت اموي ، حقانيت خويش و اهل بيت (ع) و علت قيام و حركت و اشاراتي به فرجام راه مطالبي را بيان فرمودند .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل هشتم : غمره :

غَمَره يكي از گذرگاه هايي است كه امام و همراهانش از آن جا عبور كردند و درنگ بسيار كوتاهي در آن جا داشتند . اين منطقه جزو « بطن الرمه » محسوب مي شده است . اين منطقه داراي امكانات به دليل رفت و امد كاروانيان بوده است . كه قافله هايي كه از راه مي رسيدند براي نوشيدن و برداشتن آب در اين نقطه توقف مي كردند . واژة غمره به معني انبوه مردم ، آب بسيار و گرداب زا ، شدت وسختي ، جايگاه فراواني اشياء به كار رفته است .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا شوهر زینب در کربلا نبود ؟

برای اگاهی از موضوع، به دو گفتار زیر توجه نمایید:
الف) در ابتدا باید گفت که عدم حضور عبدالله در کربلا به جهت سهل انگاری یا عدم موافق بودن او با قیام امام حسین (ع) نبود؛ زیرا عبدالله بن جعفر از شخصیت های لایق و با تقوا بود. به همین دلیل، امام علی (ع) حضرت زینب (س) را به عقد وی درآورد. عبدالله، همان شخصیتی است که به حضرت زینب (س) اجازه داد در کربلا حضور یابد (1) و دو تا از فرزندان خود را به کربلا فرستاد و خود از این که در کربلا حضور نداشت اظهار تأسف نمود. (2) او عاشق خاندان اهل بیت (ع) و در خدمت امام علي (ع)، امام حسن (ع) و امام حسين (ع) بود. وی در جنگ جمل، جنگ صفين و جنگ نهروان همراه علي (ع) با نيروهاي مخالف جنگيد. (3) بنابراین، در باره عدم حضور وی در کربلا دو احتمال از اهمیت بیش تری برخور دار می باشد:
اول: برخی احتمال داده اند که شاید علت نرفتن او به کربلا این بود که امام قیام را بر وی واجب نکرده، انجام این کار را بر عهده خود عبدالله گذاشته بود. شاید عبدالله تشخیص می داد که ماندن وی در مدینه به مصلحت نزدیک تر است. (4)
دوم: برخی دیگر هم احتمال داده اند شرکت نکردن او به اشاره و فرمان امام حسین (ع) بود تا عبدالله برای حفظ بقیه بنی هاشم در مدینه باقی بماند. (5)
ب) بسياري از خواص، توفيق همراهي با امام حسين را نداشتند؛ اما پاسخ چرايي اين مطلب را از كلام صاحب تنقیح المقال بيان مي داريم:
وي معتقد است امام حسین (ع) در مدینه یا مکه فردی را مکلف به همراهی نکرد. او می نویسد: امام حسین هنگامی که از حجاز به طرف عراق حرکت کرد، خود می دانست که به فیض شهادت خواهد رسید؛ ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد تا بر همه مکلفان واجب شود که به عنوان جهاد با او همراه شوند؛ بلکه بر اساس وظیفه خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم که حضرتش را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. در این صورت، بر دیگران واجب نیست که با او همسفر شوند و اگر کسی هم همراهی نکند، گناهی را مرتکب نشده است. آری گناهکار فردی است که در قیام کربلا و محاصره امام حسین (ع) در روز عاشورا حضور داشته و با آن حال، از امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.
اما کسانی که در حجاز بودند و از همان اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند و عدم همراهی آنان، تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست. مامقانی پس از بیان این مقدمات می گوید:
بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شکی نیست که احدی در عدالت آنان تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و عبدالله جعفر، به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده است. (6)
علامه مجلسی نقل می کند که:
امام حسین، قبل از شهادتش به بنی هاشم چنین نوشته است:
«من الحسین بن علی الی بنی هاشم، اما بعد، فانه من لحق بی منکم استشهد معی و من تخلف لم یبلغ الفتح و السلام»؛ «اما بعد، هرکس از شما با من بود، به شهادت خواهد رسید و افرادی که با من نیامدند، به درجه فتح نایل نشدند».
وی بعد از ذکر روایت فوق، چنین می نویسد:
جمله: «به فتح نایل نمی شود»، این احتمال را می رساند که امام (ع) دیگران را بین آمدن به کربلا و نیامدن مخیر کرده بود. پس چون آمدن آنان امر واجبی نبود، بلکه تخییری بود، تخلف از آن، گناه محسوب نمی شود. (7)
گفتنی است که برخي مانند حبيب بن مظاهر كه به امام ملحق شدند، در كوفه بودند و در آغاز راه از مدينه يا مكه تعداد اندكي همراه امام بودند.


پي نوشت ها:
1. محلاتی، ذبیح الله، رياحين الشريعه، ج 3، ص 41، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
2. دشتی، مصطفی، معارف و معاریف، ج 7، ص 232، صدر، قم، 1376.
3. قمی، شیخ عباس، منتهي الآمال، ج 1، ص 382، مؤسسه انتشارات هجرت، قم، 1378.
4. صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان کربلا، ص 94، نشر مطهر، 1372ش.
5. جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف تشیع، ج 11، ص 83.
6. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، ص‏112، بی جا، مطبعة الحیدریة؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81 .
7. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 44، ص 233- 298، سال چاپ: 1403 - 1983 م، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل نهم : منزل رهيمه ؛

رهيمه تصغير واژه « رهمه» ، باران اندك و نرم و مداوم است . رهيمه منطقه اي آباد نزديك كوفه است . و آن را چشمه اي نيز د انسته اند كه بعد از منطقه اي به نان « خفیه » بوده است و فاصله بين رهيمه و خفیه سه ميل است و در قسمت غربي قطيفه قرار دارد . ملاقات ابو هريره اسدي ، بيان سه برنامه حكومت فاسد اموي در مقابله با خود اشاره دارد . موج فرهنگي و تبليغاتي ، موج اقتصادي و تهديد اقتصادي ، تصميم به قتل .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* منزل دهم :حاجر ( حاجز )

يكي از منازل مهم و حادثه خيز كاروان كربلا است . حاجر به معناي نگاه دارنده آب و جايي كه آب در آن جمع مي شود . در اين منطقه ر اه بصره و كوفه در مسير مدينه يكي مي شود .


زمان: سه شنبه 15 ذي الحجه 60 هجري

حضرت نامه اي را براي تعدادي از مردم کوفه توسط "قَيس بن مُسهِر" فرستاد و چنين نوشت: «نامه مسلم بن عقيل که حاکي از اجتماع شما در کمک و طلب حق ما بود به من رسيد خداوند به خاطر نصرت و ياريتان پاداش بزرگي نصيبتان کند ... هنگامي که فرستاده من "قيس" بر شما وارد شد در کارتان محکم و کوشا باشيد، من همين روزها به شما مي رسم.»

"قيس" را در ميان راه دستگير کردند. او به ناچار نامه امام را پاره نمود تا از مضمون آن آگاه نشوند. سپس او را به قصر دارالاماره نزد عبيدالله بردند. از او خواستند نام افرادي که به حسين (عليه السلام) نامه نوشته اند افشا کند و يا در برابر مردم به حسين(عليه السلام) و پدر و برادرش دشنام دهد. او بالاي قصر رفته و ضمن تمجيد از حضرت علي(عليه السلام) و فرزندانش و معرفي خويش، ابن زياد و يارانش را نفرين کرد و خبر از حرکت حضرت به سوي آنان داد و از مردم خواست دعوت امام حسين (عليه السلام) را اجابت کنند. لذا عبيدالله دستور داد او را از بالاي قصر به پايين انداختند و بدنش قطعه قطعه گرديد و اين چنين به شهادت رسيد .


از سخنان امام حسين(عليه السلام) در بين راه مکه تا کربلا:


«فَاِنّي لا اَرَي المَوت اِلاّ سَعادَة وَلَا الحَياةَ مَع الظّالِمينَ اِلاّ بَرَماً»؛ من مرگ را جز سعادت نمي بينم و زندگي با ستمگران را جز ننگ نمي دانم.

 
بالا