برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه عزيـــــزم !
قرار نيست اتفاق خاصي بيافتد
...
فقط من و تـــــو
از اين به بعد همديگر را
شــــما
صدا خــــواهيم کرد
... !

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز


آرام باش حوصله کن

آب های زودگذر


هیچ فصلی را نخواهند دید
از ریگ های ته جویبار شنیده ام
مهم نیست که مرا
از ملاقات ماه و گفت و گوی باران بازداشته اند.
من برای رسیدن به آرامش
تنها به تکرار اسم تو
بسنده خواهم کرد...
حالا آرام باش
همه چیز درست خواهد شد...
همه چیز درست خواهد شد...


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه دردی داره وقتی میبینم که باید نبودنت تحمل کنم در حالی که ازت خواستم دیگه از نبودنت حق نداری بگی
چه دردی داره وقتی لبخندت ارزوم هست و برای شاد کردنت حاضرم هر کاری کنم
اما نمیتونی ببینی
یه دیالوگ دیشب تو یه فیلم وقتی باران ببارد بازیگر گفت
ادمهای سالم گاهی نه میشنوند و نه میتونند از احساسشون حرف بزنند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مرا به رقیب سپرده ای
باز هوای رفتن به سرت زده
چه روزگار بی انصافی
تا امدم کنارت شاد باشم
باز نبودنهایت را
تماشا باید بکنم
چه بی انصاف هستی روزگار
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز منتظرم
وسط یک شب بارانی
که از شدت تب عرق کرده ام
بیدارم کنی و
بگویی
چیزی نیست
خواب می دیدی...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سرنوشت چه بازی عجیبی دارد
من این سو دل تنگ
تو ان سو دل تنگ
من این سو اشک میریزم
تو ان سو
نمیدانم
چه کنم
تا این
دوری تمام شود
 

E.M.F

عضو جدید
چیزی شبیه دریا
چیزی شبیه آتش
شبیهن چشمان تو
وقتی آهسته از لای سکوتی سبز نگاهم می کنی
واژه ای
کبوتری
دریایی
و یا شاید ستاره ی کوچک سبزی
درون من زاده می شود
واژه ای که احتمالا تمام پاییز تو را بابا صدا می کند
واژه ای ساده و آسوده
که پیله ی پروانگی اش را مو به مو برایت تعریف می کند
حالا بیا به دوشنبه ی من
کنار پنجره ای از اضطراب باران و خیابان
و زستانی از کودک و کبوتر و برف
که نمی داند تکلیف این همه آدم برفی که در حوالی خوابش پرسه می نند چیست
یاد آن جمعه ی خلوت از جنس بوسه افتادم
همان جمعه
که آوازی سپید از آسمان بارید
می ترسم ، ستاره ی سبز من
از آدم برفی های عریان
که به نگاه معطر ما
حسودی می کنند
از سایه های بی پروا
حتی از پررنگی چای
و بی رنگی برف و ترانه
صدای گریه ی جوجه ای می اید
که رؤیای سه شنبه را
روی برف ها پیدا نمی کند
ساعتم قارقار می کند
کلاغ روی آنتن خانه ی همسایه
تیک تک سر می دهد
می ترسم
دیگر نگو چرا
شاید از نبودن کسی مثل تو
شاید از بودن تو
در آخرین دقیقه ی
علاقه و اقاقی
شاید از واژه ای که درونم زاده شده
می ترسم
با آن که می دانم
قد همان صبح جمعه ی آخر دی ماه
دوستم داری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اوايل ارديبهشت...


اواسط اوريل....


و اواخر من ....


وتوكه نيستي هيچ وقت هم نبوده اي!


پس بگذار فرياد كنم ...


دروغ اول آوریلم را ..


"لعنت به اين ارديبهشت هاي بي تو" ....


"لعنت به من" ....


"لعنت به تو" ....








 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


چرا هرچی که خوبه زود تموم میشه
تو رو از دور دیدن آرزوم میشه
چرا هرچی که خوبه زود تموم میشه
داره گرمای دستهات بی دوام میشه​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود که دنیــــا با تمام ِ وسعتش برایـَم تنگ میشود ... ... دلتنــگـم...

دلتنـــــگ کسی کـــــه گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد...

دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...

دلتنگ ِ خود َم...

خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـر د ه ام ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

رویِ دَســــــتِ " شَـــ ـــب " مانــــــده ام ...!


دیگــــــر حتــــــی ...

" خــــ ــواب " هــــــم مــــــرا نمــــــی بَــــــرَد ...!
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روزيست دست هايم را ...
با چند کتاب و نوشته ،
سرگرم کرده ام اما
...
گول نمي خورند
...
هيچ چيز معجزه ي دست هاي تو نمي شود
!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه

خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم​
..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برايم نقاشي كن
نم نم باران را

تا شوره زار خشك دل تنگي ام
دشتی سرسبز گردد و آشيان شقايق ها .


نقاشي كن سايه بان امنيت را

[FONT=&quot] تا در زير آن ببافم فرشی از جنس آرامش
و بنشينم
بنشينم در انتظار تو
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی ♥

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی♥

شاکی بشی ولی شکایت نکنی♥

گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن♥

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری♥

خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری♥

خیلی هادلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی. . . ♥
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی ♥

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی♥


شاکی بشی ولی شکایت نکنی♥


گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن♥


خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری♥


خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری♥


خیلی هادلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی. . . ♥


آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه

خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم​
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاص m

مخاطب خاص m

چه زیباست وجودت .........

چه زیباست احساست .......

این وجود توست که به من زندگی بخشیده است .......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمي دونم از كجا شروع كنم؟

از خوبيت از اميدت از حرفهاي پر از ماهت يا از چشات كه من’ كشته حتي از عصبانيتت چون

اونم برام غنيمته كاش بدوني كه چه قدر دوستت دارم كاش بدوني ارزشت بيشتر از اين

حرفهاست تو برام مثل باروني كه برام هميشه سبكي مياره مثل بارون از آسمون به دل عاشق

من مي باره مثل بارون صدات براي دل آدمي آرام و نرمه چه خوبه بودنت چه خوبهه احساست

و حتي لمس كردنت انقدر دوست دارم به اون شونه هات سرم’ بزارم’ حرفهاي دلم’ بهت بگم

باهات گريه كنم باهات بخندم و هر لحظه به چشماي پر مهرت نگاه كنم چون اون چشمات من’ به

زندگي بيشتر وابسته مي كنه. هر موقع صداي قشنگت’ مي شنوم دلــــم مي لرزه يه جوري اروم

و هيجان زده ميشم از خودم از بودنم جدا ميشم و خودم’ به تو ميسپارم اگه تو دلم باشي باور

نميكني ميگي اين دل هموني كه فكر ميكنم دوستم نداره ولي كاش از چشام بخوني كه حتي بودنت

گفتنت خواستنت و همه چيزت برام از همه كس باارزش تر. مي دوني ، زندگي من مثل يه كاغذ

سياه كه تو نقطه ي سفيدش هستي و هر لحظه كه عشق من به تو زياد مي شه اون نقطه به اوج

خود مي رسه و بزرگتر مي شه و زندگي يه رنگ ديگه با تو مي گيره هيچ كس تو رو از من نمي

تونه بگيره حتي خودت چون اسمت ، عشقت و بودنت تو دلم حك شده و محاله كه پاك شه يعني

خودم هم نمي زارم پاك شه عشقت بـــــرام مثل گلهاي بهاري هر روز تازه تر مي شه به جاي

اينكه تكراري شه هر روز بوي قشنگتري به خودش مي گيره عشقت برام خيلي تازه و تازه تر

هست مثل بوي بارون مثل بوي ياسمن انقدر از ته دل نفس مي كشم تا بيشتر به بودنت و

عشقت معتاد بشم.

اما...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]کاش مخابرات
یه روز صبح بهت اس ام اس میداد:

مشترک محترم و عزیز ما،
شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی

اس ام اس که حرفش رو نزن،
اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت
حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود
که برا خودمون سیوش میکردیم
حتی یه شب، ( زمستون بود فکر کنم)، اینقدر حرفای خشگل خشگل میزدین و ما هم هی گوش میدادیم
که پای تلفن خوابمون برد،
یادمون رفت بقیه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنیم

حالا مشترک
حالا مشترک محترم و عزیز،
چی شده که این روزا دیگه خبری ازت نیست؟
چیزی شده؟
چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری؟
یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی

منِ مخابرات، اون دوره رو باهاتون زندگی کردم، حقمه که بدونم

تو هم اس ام اس بدی بگی:
بیخیال رفیق،
این روزا هم میگذره.....[/FONT]
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش مخابرات
یه روز صبح بهت اس ام اس میداد:

مشترک محترم و عزیز ما،
شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی

اس ام اس که حرفش رو نزن،
اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت
حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود
که برا خودمون سیوش میکردیم
حتی یه شب، ( زمستون بود فکر کنم)، اینقدر حرفای خشگل خشگل میزدین و ما هم هی گوش میدادیم
که پای تلفن خوابمون برد،
یادمون رفت بقیه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنیم

حالا مشترک
حالا مشترک محترم و عزیز،
چی شده که این روزا دیگه خبری ازت نیست؟
چیزی شده؟
چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری؟
یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی

منِ مخابرات، اون دوره رو باهاتون زندگی کردم، حقمه که بدونم

تو هم اس ام اس بدی بگی:
بیخیال رفیق،
این روزا هم میگذره.....

دوست دارم لحظه لحظه با تو بودن را .

كنار تو شا نه به شانه قدم زدن تا گل سرخ را.

با تو كوچه هاي بي قراري را دويدن و به خيابان خاطره رسيدن را .

دوست دارم كنار تو در بارش يكريز غزل رفتن و دست در دست هم در تب يك هيجان تازه تر سوختن را.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

باید به خودم فشار بیاورم تا تمام لحظه هایی را تجربه کنم که خدا امروز به من بخشیده.
در لحظه نمی توان صرفه جویی کرد،
جایی برای ذخیره لحظات وجود ندارد،
تا سر فرصت و آرامش، برگردیم و از آن ها استفاده کنیم،
اگر از این لحظات لذت نبرم، آن ها را لاجرم و برای همیشه از دست می دهم.
باید لحظات کوچک امروز را بپذیرم، که همه چیز در چرخشند.
تنها بدین گونه می توانم از دردم رها شوم و زندگی ام را باز بسازم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی برات مینویسم
همشه
همه میخونند جز خودت
لایک میزنند
میان سراغم و میپرسن عاشقم
تا میگم اره عاشقم
عاشق کسی که
همیشه تا خواستم کنارش باشم
رهام میکرد و دور میشد
تا میخواستم بهش تکیه کنم
میگفت باید برم
تا میخواستم
کنارش بخندم میگفت به اشکهای من میخندی
هر کاری میکردم
به خودش نسبت میداد
ولی هرگز نفهمید
میخندیدم تا اونو بخندونم
بهش تکیه میکردم تا بدونه دوستش دارم
بهش میگفتم عزیزم در حالی که
هیچ وقت به کسی غیر اون نمیگفتم
تا اینها رو میشنون فقط میگن چه عشقت پاک هست
اخر نفهمیدم
عشقم پاک هست یا ناپاک که
بعضیها
تا میفهمیدن عاشقتم
من متهم میکردند به ناپاکی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی کنار تو هستم شاد هستم
پس دیگر از نبودن و رفتن
سخن نگو
دیگر از کس دیگر سخن نگو
که جز تو کسی را ندارم
اینقدر
اشکهایم را در نیاور
اخر ادم تحمل دیدن اشکهای انکه دوستش دارد را ندارد
با اینکه اشکهایم را در اوردی
ولی تو اشک نریز
تنها ارام باش در اغوشم
و اهسته گریه کن
کسی نخواهد
فهمید با من
درد و دل کردی
که همیشه
محرم اسرارت میشوم
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای تو مینویسم
تو که رنگ آرزومی
تو که تو رویای تلخم
طعم شیرین سکوتی
برای تو مینوسم
تو که حس بی عبوری
تو تموم خاطراتم
مثه آسمون میمونی
برای تو مینویسم
تو که نقش یک طلوعی
برای تموم دردام
تو قشنگترین غروبی

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت تو تمام هستی مرا فرو میریزد.
ومنم که در پس این غربت به ویرانی میرسم.

چرا لب به سخن نمیگشایی:
مگر نمیدانی که زمزمه های تو.حیات را در من جاری می کند
و روح تازه به کالبد بیجان من میدمد.


چقدر تو در من زندگی میدمی...
هوا را از من بگیر نجوایت را نه........


 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

مثل من تنها بودي

مثل من همسفر غمها بودي

مثل من در انتظار ياري با وفا بودي

در آرزوي داشتن عشقي بي ريا بودي

حالا ديگر من تنها نيستم و تو همان يار باوفاي مني

تو نيز ديگر تنها نيستي و تمام هستي مني
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻏﺮﯾﺒــــﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻫـﯿﭻ . . .
ﺩﻭﺳـــــــﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﮔـﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺧﻂ ﺑﯿﺸﺘﺮ،
ﺣﻮﺻــــــﻠﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧـــــﺪ
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درد دارد وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم ،
دیگران یاد عشقشان میفتند و تو هنوز بی خیالی !
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخت است ؛ خیلی سخت !
وقتی بدانی او کجای زندگی توست ،
اما ندانی تو کجای زندگی او هستی !
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا