دل نوشته های دلتنگی

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
درد دارد وقتی به هوایی کسی به سراغت بیایند تا تنها او را از تو بگیرند و وقتی اینکار کردند
با دیدن او کنارت بگویند چرا و تو به انها و او لبخند بزنی هر روز و سکوت کنی
نه به او میتوانی بگویی که تو را از من گرفتن
نه به انها بگویی تبریک میگم موفق شدین اون حالا کنارم اما من کنارش نیستم
او را دوست دارم اما میدانی هیچ یک از حرفهایش را باور ندارم
به بودنهایش اعتماد ندارم به هیچ یک از رفتارهایش اعتماد ندارم
 

fati24

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
درد من حصار برکه نیست
درد من زیستن با ماهیانیست که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی میگویند صبوری و انتظار درد دارد
میگویم اری درد داری
اما این درد وقتی شیرین میشود
که انکه انتظارش را میکشی به کنارت بیاید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر سخته یکی بهت بگه گل باش بچینمت! بعد یه عمر بهت بگه برو نمیخوام ببینمت
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
درد داره وقتی چیده میشی اما خیلی ساده پرپرت میکنن
و روی گلبرگهات لگد میزنند
اصلا هم مهم نیست احساس تو
 

**E.Kh**

عضو جدید
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] [/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] تلخ تر از خود جدایی ها...[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]آنجایی است که بعد ها آن دو نفر مدام باید وانمود کنند،[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که چیزی بینشان نبوده...[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که هیچ اتفاقی نیفتاده...[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]که از همدیگر هیچ خاطره ای ندارند....[/FONT]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم رافرصتی برای

خشک شدن نیست...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش فقط یک نفر بود که ؛

وقتی بغض میکردم ،


بغلم میکرد و میگفت :


گریه کنی میکشمتا...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کنم ؟ تا تو باورم کنی ...

" از یاد بُردنت " حتی برای ثانیه ای

کار من نیست !!!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تـــــو را من یادخواهم کرد

همه هنگام؛

نه چون"نیـــــــما"که می گوید

شباهنگام!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدم ها هـرگـز کسانی را کــــه دوسـت دارنــد

فـراموش نمی کُنـــــــند


فقـــط عـــادت می کُـــــنــند


کـــــــــه دیـــــگــر کِــــــنارشــان نــــباشـــند !


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ویــرانه نه آنست که جمشــید بنـــا کرد!

ویــرانه نه آنست که فــرهاد فــروریخت !

ویـــرانه دلٍ ماست که با هر نظر دوست

صدبـار بنـا گشت و،دگربار فــروریخت!


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکــــ روز آمـَدی

تمــآمـِ مــنَ شـــدی

یکـ روز همـ رفتــیُ

من تمـــآمـ شـُدمـ!


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده اتــــ...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای
گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...

... گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی دلگیری...شاید از خودتــــــــــــــــــــ
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چنان کام از سیگارت میگیری و میسوزانی
که من را به جنگ علیه سیگارت دعوت میکنی
ملالی نیست اتش بزن به سیگارت و من

تا ببینی کدام عاشقانه تر میسوزد و جان میدهد . . . . .


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

میگن اگه غم داری توکل کن به خدا

همون خدایی که میدید منو دادی بازی

به شکست قلبمم بودی راضی

بذارهمه بدونن چقدرپست و بد دلی

قلب منو شکستی و بعد میخوای بری؟

نه جوابشو یه روزی بد پس میدی...........
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من صبورم اما...
به خدا دست خودم نيست اگر مي رنجم
يا اگر شادي زيباي تو را به غم غربت چشمان خودم مي بندم .
من صبورم اما . . .
چقدر با همه ي عاشقيم محزونم !
و به ياد همه ي خاطره هاي گل سرخ
مثل يک شبنم افتاده ز غم مغمومم .
من صبورم اما . . .
بي دليل از قفس کهنه ي شب مي ترسم
بي دليل از همه ي تيرگي تلخ غروب
و چراغي که تو را ، از شب متروک دلم دور کند. . . مي ترسم .
من صبورم اما . . .
آه . . . اين بغض گران صبر نمي داند چيست
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلــــــــــــــم ؛

براي تمـــام حـرفــ هايي کــه نميــزنـي ...

تنــــــگ است ..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاصدك حرف دلم را تو فقط می دانی ،قصه ی تنهاییم رو تو فقط می خوانی، قاصدك هيچ كس با من نيست ، همه رفتند ،

تو چرا مي مانی ؟؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
شده ام سنگ صبور روزگار.....

دارد تمام غم هاي ديرينه اش را يك جا به خوردم مي دهد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
به دلتنگی هایمـــ دست نزن

می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!

آنگاه غرقـــــ می شوی

در سیلابـــــ اشكهایی كه

بهانه ی روانــــــ شدنش هستی !! . . .
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــــــرا کــه هیــچ مقصـــدی بــه نامـــــم ..


و هیــــچ چشمــــی در انتظــــارمـ نیسـت را !.. ببخشیـد !


کــه بـا بـودنـــمـ تـــــرافیـک کــــــرده امـ !!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا!


کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده ...

تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری ...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم

در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم

در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم

در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم

ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم
که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را
برای بار دوم برایت باز گوید.
چرا مرا شکستی ؟چرا؟
اشعاری برایت سرودم
که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند
چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟
چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم
چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟
زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.
خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.
چرا این چنین شد/؟چرا؟
من که بودم؟
که هستم به کجا دارم می روم؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
یخواهی بروی؟
خب برو…
انتظار مرا وحشتی نیست
شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو…
برای چه ایستاده ایی؟
به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟
برو..
تردید نکن
نفس های آخر است
نترس برو…
احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو…
یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافری در راه انتظارت را میکشد
طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد
برو…
فقط برو…..
 

Similar threads

بالا