زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خانومی.............
چطوری عزیزم؟؟
وای چ داستانه جالبی داره!!!!!
برام خیلی جالب بود،برای خانواده ام هم رفتم تعریف کردم.............
مرسی از مطالبه قشنگی که میذاری..............
دوست دارم یه عالمه، هرچی بگم بازم کمه!!!!!:w14::w30:

سلام خانوم گل کم پیدایی حسابی غرق درس و مشق شدی حتما:cool::)
خواهش میشه اصلا قابل دوستان گلی مثل شما رو نداره
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما می دانید؟؟

شما می دانید؟؟

آیا تا به حال به شهرک شهید محلاتی سری زده اید؟

آیا بنای یادبود این شهرک را از نزدیک دیده اید؟

آیا از خودتان پرسیده اید که چرا گنبد فلزی به این بزرگی ساخته شده اما دو سال است که ادامه فعالیت برای تکمیل این بنا متوقف شده است؟

آیا ترکیب گنبد فلزی بزرگ و جرثقیل قرار گرفته در زمین این بنا برایتان عجیب نبوده؟
اهالی شهرک شهید محلاتی بی شک پاسخ این سؤال ها را می دانند. اما شاید هم محله ای های دیگر از آن بی خبر باشند. پس برای آنهایی که این گنبد را ندیده اند بزرگ ترین طنز تصویری قرن را توضیح می دهم. همان طور که در عکس می بینید مقبره ای فلزی و بسیار بزرگ با اسکلتی کاملاً مدرن که بی تردید هزینه هنگفتی را در برداشته، ساخته شده است،

در عکس جرثقیل بزرگی هم دیده می شود که البته هیچ کدام از اینها وارونه نیست.

وارونه ترین قسمت قصه ما این است که جرثقیل در کنار اسکلت گنبد قرار ندارد. بلکه سازندگان باهوش این بنای بزرگ ابتدا جرثقیل را در مرکز گنبد قرار داده اند و بعد شروع به ساختن گنبد کرده اند همین طور که گنبد اوج می گرفته جرثقیل هم کم کم در آن حبس می شده تا اینکه بالاخره یک روز ساخت اسکلت گنبد تمام می شود و… . از اینجا به بعد چشمتان را ببندید و به کمک قوه تخیلتان تصور کنید. همه نفس راحتی می کشند، فریاد شادی از نهاد کارگران و کارگزاران این بنا بلند می شود، همه به هم خسته نباشید می گویند، خیلی ها لبخند رضایت بر لب دارند و با آستین پیراهنشان عرق پیشانی را خشک می کنند. در میان همهمه و فریادهای شادی یکباره سکوتی سنگین حاکم می شود. همه مات و مبهوت به گنبد و جرثقیل نگاه می کنند.








یکی از پرسنل پروژه ساخت مقبره الشهدا:


ضربان قلب کارفرمای پروژه کند می شود.. هیچ کس جرئت حرف زدن ندارد. در این سکوت یک کارگر ساده با صدای بلند سؤالی می پرسد: «حالا جرثقیل را چطور بیرون بیاوریم؟» این سؤال، سؤالی است که حدود چند سال است هیچ کس نتوانسته به آن پاسخ دهد.


































 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام بر همه عزیزان...
کنکوریها و دانشجویان عزیز خدا قوت.....
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
آيا ميدانستيد اين نوزاد برنده زيباترين لبخند جهان شده است





اگر شما هم مثل من خواستيد گازش بگيريد مراقب دندان هايتان باشيد چون در مقابل شما مانيتور وجود دارد
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
به سلامتی کاج که تو اوج یخ بندون زمستون ذات سبزش رو نشون میده
وگرنه تو تابستون که هر علف هرزی ادعای سبزی داره . . . !
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بی تابی نکن ![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هی نپرس پس کی برف می باره؟
موهای منو نگاه کن …
آدم برفی نبودم که سپید متولد بشم …
من؛ مو به مو سپید شدم !!!
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آره....حالا بعد از این همه رنگ، نوبت سپیدی رسیده …[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]خیلی دوست دارم برگردم به اون دوران که بابام بیدارم میکرد و میگفت :[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]پاشو ببین چه برفی اومده …[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]این روزها بازم سردمه[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]اما خیلی از یخ کردن های من از هوا نیست،[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]لحن بعضی ها زمستونیه ![/FONT]
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو میخواستی بشی "سنگ صبورم"[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو شدی "سنگ" و من هنوز " صبورم"! [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!![/FONT]
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیرگاهیست که تنها شده ام[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]قصه غربت صحرا شده ام[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]وسعت درد فقط سهم من است[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]بازهمقسمت غم ها شده ام[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]دگر آیینه ز من بی خبر است[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]که اسیر شب یلدا شده ام[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]منکه بی تاب شقایق بودم[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]همدم سردی یخ ها شده ام[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]کاش چشمان مرا خاک کنید[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا نبینم که چه تنها شده ام[/FONT]
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به گوشت میرسه روزی، که بعد از تو چی شد حالم،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه جوری گریه می کردم، که از تو، دست بردارم!
نشد گریه کنم پیشت، نخواستم بدشه رفتارم،
نمی خواستم بفهمی تو، که من طاقت نمیارم!
دلم واسه خودم می سوخت، برای قلب در گیرم،
یه روز تو خندهات گفتی، تو می مونی و من میرم!
سرم رو گرم می کردم، که از یادم بره این غم،
ولی بازم شبا تا صبح، تو رو تو خواب می دیدم!
نمی دونستی اینارو، چرا باید می فهمیدی،
منو دیدی ولی یک بار ازم چیزی نپرسیدی!
[/FONT]
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوری‌ اما همکناری‌ ، آخرِ این‌ انتظاری‌ توی‌ زمهریرِ دستام‌ ، نفس‌ِ گرم‌ِ بهاری‌
یه‌ پرنده‌ ، یه‌ امیدی‌ ، مث‌ِ دفترِ سفیدی‌
خط‌ّ خورشیدِ چشات‌ُ ، روی‌ مشق‌ِ شب‌ کشیدی‌
یه‌ نشونه‌ ، یه‌ چراغی‌ ، درِ نقره‌کوب‌ِ باغی‌
برای‌ ساحل‌ِ خلوت‌ ، مث‌ِ تابستون‌ِ داغی‌
مثل‌ِ دریا پُرِ رازی‌ ، از ترانه‌ بی‌نیازی‌
تیله‌ی‌ آخرِ عشقی‌ ، برای‌ نجات‌ِ بازی‌ تو مث‌ِ ماه‌ِ قشنگی‌ تو شب‌ِ شعرای‌ نابم‌
من‌ یه‌ لبخندِ قدیمی‌ رو لب‌ِ عکس‌ِ تو قابم‌
تو مث‌ِ سیب‌ِ گُلابی‌ ، مثه‌ بیداری‌ تو خوابی‌
عُمری‌ِ چشمام‌ُ بستم‌ ، یه‌ دفه‌ بیا به‌ خوبم‌
با ستاره‌ همنگاهی‌ ، چهره‌ی‌ زلال‌ِ ماه‌ی‌
مثل‌ یه‌ حدس‌ِ دُرُستی‌ سرِ تردیدِ دوراهی‌
یه‌ جسارت‌ِ نجیبی‌ ، گره‌ِ مُشت‌ِ تو جیبی‌
جرأت‌ِ دستای‌ آدم‌ ، برای‌ چیدن‌ِ سیبی‌
یه‌ دریچه‌ روی‌ دیوار ، یه‌ دلیلی‌ واسه‌ تکرار
هم‌ مث‌ِ سلام‌ِ اول‌ ، هم‌ مث‌ِ خدانگهدار
یه‌ پُلی‌ واسه‌ رفاقت‌ ، زنگ‌ِ بیداری‌ِ ساعت‌
هر جا باشی‌ مث‌ِ سایه‌ ، با تواَم‌ تا بی‌نهایت‌... تو مث‌ِ ماه‌ِ قشنگی‌ تو شب‌ِ شعرای‌ نابم‌
من‌ یه‌ لبخندِ قدیمی‌ رو لب‌ِ عکس‌ِ تو قابم‌
تو مث‌ِ سیب‌ِ گلابی‌ ، مث‌ِ بیداری‌ تو خوابی‌
عُمری‌ِ چشمام‌ُ بستم‌ ، یه‌ دفه‌ بیا به‌ خوابم‌
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
این چیه دستتون؟
چقدر بانمکه

میگم همه بعداز ارشد رفتن استراحت
نه اینکه خیلی هم درس خونده بودن
الان اسم جک وجونوره وگیاه و.... که توی مغزشون بالا پایین میپره:D

ها دیه همه رفتندو تنها مانده ایم

جغجغه است میخای؟
 
بالا