بزرگتریـن خطایـت ایـن بـود کـه
فکـر میکـردی
مـن
بـرای همیشـه
صبـورم...
فکـر میکـردی
مـن
بـرای همیشـه
صبـورم...
دل نامه یا نامه دل
- شروع کننده موضوع MAHDI.VALVE
- تاریخ شروع
- وضعیت
متأسفانه بعضی ها هستند که :
بی غذا ، دو ماه دوام می آورند
بی آب ، دو هفته
بی هوا ، چند دقیقه
و
بی "وجـــدان" ، خـیلی !!
بی غذا ، دو ماه دوام می آورند
بی آب ، دو هفته
بی هوا ، چند دقیقه
و
بی "وجـــدان" ، خـیلی !!
[h=5]براي آدمها مرز بگذاريد !
.
.
.
.
... ... .
.
.
..
.
.
.
.
.
.
مرز صميميت ... مرزتماس فيزيکي .... مرز رفتار.... مرز کلام ....
شما اين مرز را تعيين کنيد ، و هميشه يک قدم عقب‌تر بياستيد ! هميشه
[/h]
.
.
.
.
... ... .
.
.
..
.
.
.
.
.
.
مرز صميميت ... مرزتماس فيزيکي .... مرز رفتار.... مرز کلام ....
شما اين مرز را تعيين کنيد ، و هميشه يک قدم عقب‌تر بياستيد ! هميشه
[/h]
گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ
آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد
هرگز نگذارید
تنهایی
شما را به آغوش کسی بسپارد که
میدانید متعلق به او نیستید.
تنهایی
شما را به آغوش کسی بسپارد که
میدانید متعلق به او نیستید.
برای اصیل بودن کافی است که دروغ نگویی...
آغاز اصالت خوب همین است که...
نخواهی چیزی باشی که نیستی!!!
آغاز اصالت خوب همین است که...
نخواهی چیزی باشی که نیستی!!!
اگر به این می اندیشی که... دیگران چگونه به تو می اندیشند...
یا از دیگران میترسی...
یا خودت را باور نداری!!!
یا از دیگران میترسی...
یا خودت را باور نداری!!!
هرگز برای کسی که شما را می آزارد گریه نکنید...
در عوض لبخند بزنید و به او بگویید،
ممنون بخاطر اینکه به من فرصتی دادی
تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم!
در عوض لبخند بزنید و به او بگویید،
ممنون بخاطر اینکه به من فرصتی دادی
تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم!
[FONT="]بنشینم به قلم فرسایی[/FONT]
[FONT="]تا کجاها بنویسم برگرد[/FONT]
[FONT="]تا کی انکار کنم می آیی[/FONT]
[FONT="]مده آزار مرا چونکه تو را[/FONT]
[FONT="]نکند مردن من تاثیری[/FONT]
[FONT="]آه تاوان کدامین گنه است[/FONT]
[FONT="]که تو از زندگی ام می گیری[/FONT]
[FONT="]به خدا یک سرم و یک سودا[/FONT]
[FONT="]نیست جز بودن تو در سر من[/FONT]
[FONT="]سایه پرورده بیا کاری کن[/FONT]
[FONT="]سایه افکنده غمت بر سر من[/FONT]
[FONT="]رفته دیگر ز تنم گرمی عشق[/FONT]
[FONT="]شکل من شکل چراغی خاموش[/FONT]
[FONT="]تا کجاها بنویسم آری[/FONT]
[FONT="]با دو زانو شده ام هم آغوش[/FONT]
[FONT="]گاه گویم به خودم دیوانه[/FONT]
[FONT="]تا به کی در غم او می سوزی[/FONT]
[FONT="]ولی انگار دلم می گوید[/FONT]
[FONT="]که تو از دور می آیی روزی[/FONT][/h]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک جایی یک غریبه
میشود همان اتفاق ناخوانده زندگیت
که سالها
به آرزویش نشسته بودی
اما او
فاتحه کل زندگیت را یک جا میخواند...[/FONT]
میشود همان اتفاق ناخوانده زندگیت
که سالها
به آرزویش نشسته بودی
اما او
فاتحه کل زندگیت را یک جا میخواند...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خسته شدم ازتکرارِ شنيدن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]''مواظب خودت باش''[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو اگر نگران حال من بودي که نمي رفتي[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مي ماندي...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]''مواظب خودت باش''[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو اگر نگران حال من بودي که نمي رفتي[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مي ماندي...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تنها یک حرف مرا آزار می دهد..[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]حتی یک کلمه هم نمیشود![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تنهایک حرف مرا هرروز غمگین تر می کند..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تنها...یک"ن"که در ابتدای "بودنت" نشسته است![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تنهایک حرف مرا هرروز غمگین تر می کند..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تنها...یک"ن"که در ابتدای "بودنت" نشسته است![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نتـــــــــرس . . .[/FONT]
اگـــــــر هم بخـــــواهم
از ایـــن دیــــــــوانـه تـر نمیــشوم!
گفـــــته بودم بی تـــو سخــــت میگــــــذرد بـی انـصـاف!
حـــــرفم را پس میگــیرم
بــی تــــــو انگـــــــار اصـلا نمـیگــــــذرد
__________________
بر احساسم مرهم میگذارم
تا
ذره ذره های روحم
به پای تو نریزند...
تا
ذره ذره های روحم
به پای تو نریزند...
یــاریــم کـــن خـــاطـــره ...
بــجـــز عــاشــقـــی چـــه گــفـــتم؟
شـایــد اشـک چــشـم هـایـم زیـــر پــایـش را نــخـیــسـانـد ؟؟؟
بــخـدا مــن مـثـل بــاران گـریــه کـــردم او نـمـانـد ...
گـل یـاسش لابلای دفــتــرم مــانـــده هــنـــوز
و هـــزار بـــار هــــر روز
مــن کــنـار گـل یــاس مـی رویـــم ...
مــن هــنـــوز عــطـــر نــفــس هــایــش را
شــب و روز مــی بـــویـــم ...
بــجـــز عــاشــقـــی چـــه گــفـــتم؟
شـایــد اشـک چــشـم هـایـم زیـــر پــایـش را نــخـیــسـانـد ؟؟؟
بــخـدا مــن مـثـل بــاران گـریــه کـــردم او نـمـانـد ...
گـل یـاسش لابلای دفــتــرم مــانـــده هــنـــوز
و هـــزار بـــار هــــر روز
مــن کــنـار گـل یــاس مـی رویـــم ...
مــن هــنـــوز عــطـــر نــفــس هــایــش را
شــب و روز مــی بـــویـــم ...
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
ای رفته ز دل ، راست بگو !* بهر چه امشب
با خاطره ها آمدهای باز به سویم؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من او نیم او مرده و من سایه ی اویم
من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودازده از عشق شرر داشت
او در همه جا با همه کس در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر !* به سر داشت
من او نیم این دیده ی من گنگ و خموش است
در دیده ی او آن همه گفتار ، نهان بود
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ
مرموزتر از تیرگی ی شامگهان بود
من او نیم آری ، لب من این لب بی رنگ
دیری ست که با خنده یی از عشق تو نشکفت
اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت
بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم
آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد
او در تن من بود و ، ندانم که به ناگاه
چون دید و چها کرد و کجا رفت و چرا مرد
من گور ویم ، گور ویم ، بر تن گرمش
افسردگی و سردی ی کافور نهادم
او مرده و در سینه ی من ،* این دل بی مهر
سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
ای رفته ز دل ، راست بگو !* بهر چه امشب
با خاطره ها آمدهای باز به سویم؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من او نیم او مرده و من سایه ی اویم
من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودازده از عشق شرر داشت
او در همه جا با همه کس در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر !* به سر داشت
من او نیم این دیده ی من گنگ و خموش است
در دیده ی او آن همه گفتار ، نهان بود
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ
مرموزتر از تیرگی ی شامگهان بود
من او نیم آری ، لب من این لب بی رنگ
دیری ست که با خنده یی از عشق تو نشکفت
اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت
بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم
آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد
او در تن من بود و ، ندانم که به ناگاه
چون دید و چها کرد و کجا رفت و چرا مرد
من گور ویم ، گور ویم ، بر تن گرمش
افسردگی و سردی ی کافور نهادم
او مرده و در سینه ی من ،* این دل بی مهر
سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم
سنجاقک بیچاره تو هم مثلِ منی
آویزان ؛ به گوشه ی هر برگ
درست شبیه این روزها
که من آویزانِ زندگی شده ام
آویزان ؛ به گوشه ی هر برگ
درست شبیه این روزها
که من آویزانِ زندگی شده ام
سقفِ آرزوهایمان ریخت
مسیر را تا رسیدنِ به تو می دویدم
حادثه ایی در راه بود
دور بودی؛دورِِ دورسایه ات هم شتابان ازمن میگذشت
دست بر دیوار میکشیدم
صدا در گلویم جا خشک کرده بودهراسان بودم تنم را به آتش کشیدم
وتمام راه را تُند تُند می دویدم
تا برسم
و قبل از آن حادثه ی شوم در برت بیفتم
اما سوختم
دیگر دیر شده بود
تمامِ خاکسترم بر باد شده بود
مسیر را تا رسیدنِ به تو می دویدم
حادثه ایی در راه بود
دور بودی؛دورِِ دورسایه ات هم شتابان ازمن میگذشت
دست بر دیوار میکشیدم
صدا در گلویم جا خشک کرده بودهراسان بودم تنم را به آتش کشیدم
وتمام راه را تُند تُند می دویدم
تا برسم
و قبل از آن حادثه ی شوم در برت بیفتم
اما سوختم
دیگر دیر شده بود
تمامِ خاکسترم بر باد شده بود
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18272 | |
|
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
|
دل نوشته‌هاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
|
|
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
|
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |