زنگی نامه ننی کوچلو..سری 2

alikia

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام منو که یادتونه احمدم احمد
وقتی کارم تو رنگ کاری نگرفت رفتم تو یه باغ وحش ومشغول کار شدم

ولی کارش خیلی سخت بود..

اون موقعه بود که تصمیم گرفتم برگردم خونمون......بازگشت احمد به خانه

اونجا بود که دیدم بابا مامان تازه خیلی کم بودیم چندتا بچه هم به فرزند خوندگی گرفتن


بچه ها دیگه منو تحویل نمیگرفتن...


حسام از همه بدجور تر نگاه میکرد منو..


ابجی سوسنم که با من اون موقعه ها خوب بودبا هام غریبی میکرد.
 

alikia

عضو جدید
کاربر ممتاز
انگار بی حیای حسن بین بقیه هم سرایت کرده بود..


داداش رامتین همیشه خواب های خنده دار میدید.

از بی جای جاه خواب سحر شده بود تو یکی از کشو ها..

مهشید ورزشکار شده بود....
 

alikia

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعید داداش وسطی به فکر سلامتی خودشو دندوناش بود تو اون شرایط سخت

بعد از ماجرای خوانندگی داداش بزرگه احسان دیونه شعر های زپ داداش شده بود.

ابجی عسلم از خوشحالی اینکه من دوباره اومده بودم خونه پاشو میخورد

اب محلون رفته بود ولی ما اب داشتیم..بخاطر همین همسایون اورد دخترشو خونه ما بشوره...که من عاشقش شدم


 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای جووووووووووووووونم چه نی نی ناااااازی
 

ati3254

کاربر حرفه ای
آآآآآآآآآآآآخیییییییییییییی........................من عاشق داداش رامین شدم!!!!!!!.....................مرسی;)
 

shabnam...

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی دمت گرم عالیه
واقعا همچین با صبرو حوصله اینارو مینگاهم در عجبم:D
دستت ندرده:gol:
 

گلسا2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اه سه خب سد رفتین خونه
انسالله به عسقت بلسی آمین..دی
 

گلسا2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نوچ اونا مال خودته......
به کسی سهم تورو نمیدم گلم
وایس مییسیییییییییییییی عمو عاسختمااااااااااا
اسالله خوسفخت سین.دی
فقط تو علوسی به من هه عالمه کیک بدین...دی
 

گلسا2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باشه عزیزم.........
گلسا زنمو خوشگلتره یا تو

عموووووووووووو هر گل هه بوی داله خب
اینکه من خومسلترم سک نتون ولی اونم خومسله ...دی
نه گناه داله اون خومستله من بامسه تر
 

Similar threads

بالا