رد پای احساس ...

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در کوی ادمها نشسته ام
دلم یک فرشته میخواهد
بر بالهایش بنشینم به اوج اسمان بروم
میخواهم کمی
از ادمها دور باشم
ادمها نامهربان اند
با این دل کوچکم
 

AndanaEnd

عضو جدید
گیاه وحشی کوهم نه لاله ی گلدان
مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر
به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم
مرا به خانه مبر زادگاه من کوه است
ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون
به زیر سنگی یک روز می شوم مدفون
سرشت سنگی من آشیان اندوه است
جدا ز یار و دیار دلم نمی خندد
ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه
گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار
مرا نوازش و گرمی به گریه می آرد
مرا گریه میار







 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نيستي و دلم ميل گفت و گو دارد … طلوع چشم تو را ، چشم آرزو دارد … خبر نداري از اين دل چه ميکشد بي تو …
چه بغض ها که بدون تو در گلو دارد … بيا براي هميشه بمان که اين تنها …
کسي به جز تو ندارد ، خودت بگو دارد؟ … چقدر شعر سرودم چقدر بي حاصل … تو نيستي و دلم ميل گفت و گو دارد …..
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
در زندگی برای هر آدمی
از یک روز ،
از یک جا ،
از یک نفر ،
به بعد
دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیست !
نه روزها ، نه رنگ ها ، نه خیابان ها ...
همـه چیز می شود ،
دلتنگی ... !
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
حتی اگر
يك در ميان
به خاطرت بيايم
تو،
سطر پيوسته‌ي شعرهاي مني
در روزهاي دغدغه
ـ مثل نكته‌اي ظريف و ملوس ـ
جاهاي خالي‌ام را پر مي‌كني.
حالا
فرقي نمي‌كند كجا باشم
چه بپوشم
با اين همه
وقتي مي‌گويم:«دوستت دارم»
يعني هميشه ،
حتی ساعت‌هاي غيراداري.
و روزهاي تعطيل!

 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گوش کن ...يک نفر ...آنطرف پنجره ي بسته...تورا ميخواند! و نسيم...لاي اين پرده ي آويخته رامي کاود... تا تو را در يابد،
نورخورشيد که از منزل پر مهر خدا آمده است...لب درگاه تو در يک قدمي مي ماند...
قلب اين پنجره از دست غم پرده، به تنگ آمده است! پرده را برداريم ، دل اين پنجره را باز کنيم..!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهي نميدانم چه پيامي را بهانه کنم ، تا از حال آنکه دلم با اوست آگاه شوم. اين بار که ” دلتنگي ” را بهانه کردم، فردا را چه کنم؟
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نامه ای در جیبم
و گلی در مشتم
غصه ای دارم با نی لبکی
سر کوهی گر نیست
ته چاهی بدهید
تا برای دل خود بنوازم
عشق جایش تنگ است

 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود آن قیامت، که دمی بیش نبود فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟ کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقدر ها هم
روی وقار من حساب نکن…
قطب زمین هم که باشم
تو را که میبینم
یخ هایم آب میشود….
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلايل بودنم را مــــــــرور ميکنم هر روز!
هر روز از تعدادشان کــــــــم ميشود!
آخرين باري که شمردمشان
تنها يک دليل برايم مانده بود..!
آنهــــــــــم ديدن تو بود...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ســــر زده بيــــــا …
کمــــــے آشفتــــگي بــــد نـيست …
آن وقــــــت …
تکــــــاندن ِ شانــــــه هاے ِ پُـر غُـبــــــار
و مُرتب کردن ِ موهــــــاے ِ پريـشــــــانت ،
بهانـــــــہ اے مـےشود براے ِ زندگـــــــے . . .
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آن شب …
که مـــاه عاشـــقــانه هـــايمـان را …
تماشا مي کرد …
آن شب که شب پره ها …
عاشــقـــانه تر …
نــــور را مي جســـتند …!
و اتاقم …
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود… !
دانستم…
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه هاي تاريخي…!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


اینروزها زیــــــــادی ساکت شــــــــــده ام ،

نمی دانــــــم چـــــــرا حرفــــــــهایم،

به جـــــــــــــای گلو

از چشمهایم بیرون می آیند…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را
بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـی نـقـص …
و تــو
بـا یـک اشـاره
هـمـه چـیـز را
در هـم می ریــزی …
در شرح حال گل
بنویسید خار را
بر هم زنید : خوب و بد روزگار را .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در میان اشعارم
به دنبال کسانی میگردم
که به یادم هستند
دوستم دارند و دوستشان دارم
همیشه ارزوی من
حضورشان هست
در تمام لحظات زیبای زندگی
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز


در غروب سرد عشق
این جمله را با من بخوان


مرگ تو مرگ من است
پس تمنا می کنم
هرگز نمیر
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اگه يه روز بغض گلوت رو فشرد
خبرم کن
بهت قول نمي دم که بخندونم
ولي مي تونم باهات گريه کنم
اگه يه روز خواستي بري
حتما خبرم کن
قول نمي دم که ازت بخوام وايسي
اما مي تونم باهات بيام
اما اگه يه روزي سراغم رو گرفتي
و خبري نشد سريع به ديدنم بيا
احتمالا بهت احتياج دارم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2234

Similar threads

بالا