معماری با مصالحی از جنس دل

marziye70

عضو جدید
تو آن شبنم عشقی که با آمدنت
به روزگار
تیره و تارم
رنگ مهر و وفا بخشیدی!!
دفترچه خاطرات قلبم را که خالی از عشق و یکرنگی بود
سرشار از عشق و محبت کردی
حضور گرم و همیشگی ات را
هزاران هزاران بار
سپاس می گویم...!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خيلي سخته كه دلي روبا نگات دزديده باشي
وسط راه اما ازعشق،يه كمي ترسيده باشي
خيلي سخته كه بدونه واسه چيزي نگراني ازخودت مي پرسي يعني،ميشه اون بره زماني؟
خيلي سخته توي پاييزباغريبي آشنا شي اما
وقتي كه بهار شد يه جوري ازش جداشي
خيلي سخته يه غريبه به دلت يه وقت بشينه بعد به اون بگي كه چشمات نمي خواد اونو ببينه
خيلي سخته كه ببيني كسي عاشقيش دروغه
چقدر از گريه اون شب،چشم تو سرش شلوغه
خيلي سخته واسه اون بشكنه يه روز غرورت اون نخواد ولي بمونه هميشه سنگ صبورت
خيلي سخته بري يكشب واسه چيدن ستاره ولي تا رسيدي اونجا ببيني روزشد دوباره
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم....
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی......
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است...
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت...
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت....
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو....
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو......
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت....
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من.....
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است......
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم........
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...

آخه دارم از رفتن بدجوري گُر ميگيرم ...
دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...
كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...
اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...
آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...
گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...
من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...
اگه يروز برگشتي و گفتن فلاني مرده ...
بدون كه زير خاك سرد حس نگاتو برده
گريه نكن براي من قسمت ما همينه ...
دستامو محكمتر بگير لحظه ي آخرينه ...
اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...
آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...
گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...
من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...
برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من ...




 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
كــــفش هاى آخرين ديــدارمان را برق مي اندازم
امــــــا
.....
چـــقدر براى پاهـــايم كـوچكند
...

 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی تو دست از این سر و سامان کشیده ام
"شهریار"
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دورانی زندگی می کنیم:
که احساس ها یخ زده اند نه آغوش
به دنبال محبت باش که
احساس را با محبت گرم میکنند نه آغوش
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفت جبران مي کنم

گفتم کدام را؟

عمر رفته را...

روي شکسته را...

دل مرده اما تپيده را...

حالا من هيچ! جواب اين تار موهاي سفيد را مي دهي؟

نگاهي به سرم کرد و گفت:چه پير شده اي!

گفتم جبران مي کني؟

گفت کدامش را...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گرفته تر از خزان دلم

خزانی نیست

ستاره بارتر از آسمانم

آسمانی نیست

به حجم دلتنگی آفتاب من

حوصله هیچ کهکشانی نیست

برای پاکی ات ای اشک

دیگر هیچ آستینی نیست
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سهم ِ تو از من
هرچه بود؛
سپردی اش به باد!
سهم ِ من از تو
هر چه بود؛
هست؛
به همان طراوت و گرمای ِ آغازین!
عزیز می دارمش
تا آخرین نبض ِ بودن
تا لحظه ی سپردن به خاک
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت ؟

تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت؟


تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟

یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟

بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟

خسته از این زندگی با غصه های بی شمار ؟ ...

 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم تنگ است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس وبارانیست
نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاه کوچکم میبینی گاه بزرگ...
نه کوچک هستم نه بزرگ، خودت هستی که گاه دور میشوی گاه نزدیک...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای دیدنت دلم چه ساده رام می شود

و در سکوت سایه ها پر از کلا م می شود

منی که خسته ام ولی،چه دل شکسته ام ولی

تمام نا تمام من بی تو تمام می شود

اگر چه شعر گفتنم ز اقتباس یاد توست

حضور شعرهای من بی تو حرام می شود

تو هستی اما نیستی،چه واژه های مبهمی

تمام شعر های من چه نا تمام می شود...





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاه كن كه غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب ميشود
چگونه سايه سياه سركشم
اسير دست آفتاب ميشود
نگاه كن
تمام هستيم خراب ميشود
شراره اي مرا بكام ميكشد
مرا به اوج ميبرد
مرا به دام ميكشد
نگاه كن تمام آسمان من
پر از شهاب ميشود
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنکه میگوید دوستت دارم
خنیاگر غمگینی ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را زبان سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش در گلو من
عشق را ای کاش زبان سخن بود
آنکه میگوید دوستت می دارم
دل اندوهگین شبی ست که مهتابش را می جوید
عشق را ای کاش زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرم توست
هزار ستاره گریان در تمنای من
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنبالش نگرد...
پیدا نمی کنی!
وقتی که رفتی
من هم پاکش کردم!
پاک پاک پاک
رد پایش را می گویم...
ردپای عشق!
ولی نمی دانم...
چرا هرچه میکنم
رد پای تو پاک نمی شود!
نمی دانم...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوباره سیر نگاهم کن
قطار امد و من
زود زود خواهم رفت
نگاه اخر خود را دعای راهم کن
ذخیره کن همه لحظه های اخر را
تمام حافظه ات را پر از نگاهم کن.
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقـتـی تـو نـیـسـتـی ...

نــگـاهـم حـوصـلـه نـمـی کـنـد پـایـش را از چــشـمـم بـیـرون بـگـذارد ...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
در زير باران...

بدون چتر...

ميخواهم تنهايي ام را به رخ اين هواي دو نفره بکشم!

باران... نبار!

من نه چتر دارم...

نه يار...!

زین پس تنها ادامه میدهم در زیر باران...
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم!
میخواهم تنهاییم را به رخ این هوای دو نفره بکشم!
باران نبار...
من نه چتر دارم نه یار...

 
آخرین ویرایش:

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـم کــ برايـت تنگــ مـي‌ شـود

سرکــ ميکشـم اـا بــ اـا ي نـوشتـه‌ هـايـم

هيـچ جـاي ديگـري نيسـت

کــ اينقـدر پـر بـاشد از تــــــو ...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تلاش براي فراموش کردن اونيکه دوسش داري ...

مثل اين ميمونه که کسي رو که تا حالا نديدي ...

بخواي به خاطر بياري ...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر وقت دارم برای تو و چقدر وقت نداری برای من
و چقدر دلم میگیرد از این تنگی وقت
که حتی
وقت نمیکنی دلتنگ شوی برای من...
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
شــاید قانون دنیـــا همین باشــد ..

تـــو صاحب آرزویی باشی ؛
که شیرینی تعبیرش از آن ِ دیگریست
 
بالا