برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یک روز مادرم گفت[/FONT][FONT=&quot]:[/FONT]
[FONT=&quot]درد بی درمان بگیری[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]نفرینش گرفت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]... .[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]عاشق شدم[/FONT][FONT=&quot] ..[/FONT]
 

solmazfarhang

عضو جدید
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.دومین روز بارانی چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی می‌کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!
دکتر علی شریعتی
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها دچار سر گیجه‌ام
تلخ تر از تلخ…
زود می رنجم ، انگار گمشده‌ام! حتی گاهی می‌ترسم …
چه اعتراف بدی…
شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای سردی غربت دارد …
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنقدر پیش این و آن از خوبی هایت تعریف کرده بودم
که وقتی سراغت را می گیرند …
شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت…
!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در برکه‌ات بمانْ ماهی کوچک!

دریا بزرگ است برای تو



«رضا کاظمی»
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عشق یعنے بعد از یه دعـواے مفـصل

از روے لجـبازے گوشے رو بذارے روے سایلنت و برے زیـر پتـو . . .

بعـد هر چنـد دقیقه یه بار یواشکی گوشـه پتو رو کـنار بزنے و زل بزنے به سقف

تا ببـینے نورے از گوشے افتـاده روی سـقف یا نـه . . .

 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدایـــا

دَخلَـــم با خـَـــرجم نمیخوانَد...

کـــــم آورده ام،

صـَبری که داده بــودی تَـــمام شُد،

ولـــی دردَم هـَمچنــان باقیست!!

بدهکــار قَلبــــ ـــم شده ام،

میــدانَم شَرمنده ام نمیکُنی،

باز هَـم صـَبــــــ ــــر میخواهَم...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در زندگیم جز مهر چیزی نمیخواهم
اگر توانستی انچه من کشیدم را تحمل کنی
تنها میخواهم بگویم
دردم زیاد اما مهر خدایم افزونتر
پس نمیهراسماز خون دلهای خورده ام
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گریه ام میگیرد وقتی میبینم کسی که همه دنیای من بود ، منت دیگری را می کشد . . .
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهایی که دلم شکسته بود یادحرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت :

پینوکیو ! چوبی بمان ! آدمها سنگی اند ، دنیایشان قشنگ نیست !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از لب پنجره ام میگذری ...!!!

رد پایت پیداست ...

باغچه ام پر گل شده است ....

اطلسی می خندد ...

چمن و سبزه چه نازی دارند ...!!!

وقتی از پنجره ام میگذری ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اران که می بارد تو می آیی بارانِ گل ، بارانِ نیلوفر
باران ِمهر و ماه و آئینه بارانِ شعر و شبنم و شبدر


باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ ِ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری


غم می گریزد ، غصه می سوزد شب می گدازد ،سایه می میرد
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد..... تا شعر باران تو می گیرد........


از لحظه های تشنه ی بیدار تا روزهای بی تو بارانی
غم می کُشد ما را و می بینی دل می کِشد ما را تو می دانی.....
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی




دلت بگیره ولی دلگیری نکنی...






شاکی بشی ولی شکایت نکنی...











گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن...



خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری...



خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری....








خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی...!!!!!
 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارم برای تو مینویسم ... تمام نوشته هایم برای توست ... اینجا شده جایی برای نوشتن من ... جایی برای خالی شدن ... شده دفتر خاطرات
ولی نمیدانم چرا هرچه مینویسم سبک نمیشوم .... هر وقت چیزهایی را که مینوشتم به تو میگفتم مثل پرنده ای سبک میشدم اما الان .... سنگینم ...... پرم از غم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دستم به تو نمی رسد،
حتی در شعرهایی
که با دست خودم می نویسم..
پس همچنان
در ارتفاع دورترین استعاره ها بمان!،
مباد
که دست کسی به تو برسد...!

 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا! خورشید را به من قرض میدهی ؟ از تو که پنهان نیست سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=5]حتی کلمه ای کوتاه
کافی بود
تا دوباره با بالهای شکسته
در هوایت پروانه شوم...
تا بشکنم
تمام مرزهای خیالی را
که هیچ وقت،
حسِ خوبِ بودنت را
خط خطی نکرد!
صدایت کافی بود
تا کالبدم
تنگ شود برای دلی
که با هزار زحمت
به زنجیر کشیده بودمش...
آری
صدایت کافی بود
تا باز
روزی هزار بار
از غم فاصله ها بمیرم!!!


علی طاهری
[/h]
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]باتوام بی احساس! آه من می شنوی ؟[/FONT]
[FONT=&quot]نام من رفت ز یادت ، هیچ با خود گفتی که فلانی به کجا رفت و چه آمد سراو ؟[/FONT]
[FONT=&quot]من خودم می گویم ،[/FONT]
[FONT=&quot]خانه ام شد غربت، پیشه ام شد محنت ، کار من شد زاری، با تو بودن در خواب، آه در بیداری[/FONT] .
[FONT=&quot]من هنرمند شدم ، می کشم نقش بر این کاغذ بی خط، نقش یک گل ، گل میخک ،می زنم رنگ به[/FONT]
[FONT=&quot]آن[/FONT]
[FONT=&quot]نیمی از آنرا سرخ ، که حکایت کند از قلب پر از خون ،[/FONT]
[FONT=&quot]نیمی از آنرا زرد ، که روایت کند از رنگ رخ و حال درون[/FONT] .
[FONT=&quot]کاش می دانستم ، من چه کردم که کشیدی تو زدستم آن دو دستان لطیفت ،[/FONT]
[FONT=&quot]که شدی سرد تو با من همچو یک کوه یخی ،[/FONT]
[FONT=&quot]و کمی بعد رهایم کردی ،[/FONT]
[FONT=&quot]هستی ام را بردی ، همه هستی من بود همان دل که به دستت دادم ، تو به آنخندیدی[/FONT]
[FONT=&quot]نه٫ به قول استاد[/FONT]
([FONT=&quot]تو به من خندیدی ، و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه ،سیب رادزدیدم[/FONT].....)
[FONT=&quot]با توام بی احساس ، آه من میشنوی ؟[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حرفهای زیادی بلد نیستم …
من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید …
از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی !

 
  • Like
واکنش ها: RZGH

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باور كن

"عين" ، " شين" ، " قاف"

جدا از هم كه باشند

هيچ خاصيتي ندارند!

اما در كنار هم، معجزه مي آفرينند.

درست مثل من و تو !!!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نذر کردم تا بيايي هرچه دارم مال تو
چشم هاي خسته پر انتظارم مال تو
يک دل ديوانه دارم با هزاران آرزو
آرزويم هيچ ، قلب بي قرارم مال تو
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
" آشیانه ایست برای خستگی هایم عطر گرم صدایت ... "

به عاشقانه ترین شکل دوستت دارم

برای عشق تو تقدیر انتخابم کرد

بیا چراغ شب انتظارمن ،که دلم

دوباره تشنه دیدار آفتابم کرد
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای تو مینویسم آخه خیلی وقتا حرفای زده شده از یاد آدم میره ولی یه نوشته به این راحتیا پاک نمیشه ... هرچند میشه پاره کردش و این کار از شکستن یه دل آسونتره...... ولی مینویسم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مشقم کن..
وقتی که عشق را
زیبـــــــــــــا
بنویسی
فرقی نمیکند
که قلم
از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پـر کبوتر


حسین منزوی

 

ARMINA_68

عضو جدید
وقتی با تو آشنا شدم درخت مهربانیت آنقدر بلند بود
که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم
معجون زیبایت آنقدر شیرین بود
که هر چه نوشیدم سیراب نشدم
و دریای عشقت آنقدر وسیع بود
که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم
و سرانجام در آن غرق شدم
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=1]
زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود
زیباترین سخنی که شنیدم سکوت دوست داشتنی تو بود
زیباترین احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود
زیباترین انتظار زندگیم حسرت دیدار تو بود
زیباترین لحظه زندگیم لحظه با تو بودن بود
زیباترین هدیه عمرم محبت تو بود
زیباترین تنهاییم گریه برای تو بود
وزیباترین اعترافم
عشق تو بود



[/h]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا