مشاعرۀ سنّتی

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در مــن زنـــی پنهــــان استـــ

کــهـ دیگـــــر

مثـــل گــذشتـــه هـــا نخـــواهـــد دیـــــد ،

نخـــواهـــد بــــود ،

نخــواهــــد خــواســتـــــ . . .


تذکر میدهم به ادمهای مهربان
اگر روزی کسی
به زور خواست مهربانیتان را بدزد
پشت خود پنهانش کنید
تا از دست رفته نشوید
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تذکر میدهم به ادمهای مهربان
اگر روزی کسی
به زور خواست مهربانیتان را بدزد
پشت خود پنهانش کنید
تا از دست رفته نشوید
در نهفته ترین باغ ها ، دستم میوه چید .
و اینک
شاخه نزدیک !
از سر انگشتم پروا مکن
.
بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست ، عطش آشنایی است .
درخشش میوه !

درخشان تر .
وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید .
دورترین آب
ریزش خود را به راهم فشاند .
پنهان ترین سنگ ، سایه اش را به پایم ریخت .
و من
شاخه نزدیک ! از آب گذشتم ، از سایه بدر رفتم .
رفتم ، غرورم را بر ستیغ عقابِ آشیان شکستم
و اینک
در خمیدگی فروتنی ،

به پای تو مانده ام

خم شو ، شاخه نزدیک !
 

I2ose

عضو جدید
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به ميهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست

فروغ فرخزاد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به ميهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست

فروغ فرخزاد
تاسرزلف تودر دست نسیم افتادست
دل سودازده ازغصه دونیم افتادست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تاسرزلف تودر دست نسیم افتادست
دل سودازده ازغصه دونیم افتادست
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش
دور خوبی گذران است نصیحت بشنو
 

I2ose

عضو جدید
و این جهان به لانه ی ماران مانند است

و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که ترا میبوسند
در ذهن خود طناب دار ترا میبافند

فروغ
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و این جهان به لانه ی ماران مانند است

و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که ترا میبوسند
در ذهن خود طناب دار ترا میبافند

فروغ
در شگفتم، گناه باد چه بود؟
برگ، خشکیده بود، باد ربود.
باد، هرگز نبود دشمنِ برگ
مردن برگ، دست باد نبود.
 

مهندس2010

عضو جدید
یاد باد آن که به بالین تو شبهای دراز
پاسبان مردم چشم نگران بود مرا

ای که بی تو خودمو، تک و تنها می بینم
هر جا که پا میذارم، تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو ، قد صدتا قصه بود
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای که بی تو خودمو، تک و تنها می بینم
هر جا که پا میذارم، تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو ، قد صدتا قصه بود
در دادگه ذات وجـــودم چـــــــه بگـــویم
پرســشی گر شود از من چه بگویم

شاهدی نیست در این محکـمه هیهات
شاهد بشوم از در اجبار , چه بگویم
 

succulent

عضو جدید
در دادگه ذات وجـــودم چـــــــه بگـــویم
پرســشی گر شود از من چه بگویم

شاهدی نیست در این محکـمه هیهات
شاهد بشوم از در اجبار , چه بگویم

مدتی در ره عشق تو دویدیم، بس است
راه صد بادیه ی درد بریدیم، بس است
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
" تو !
تویی که هیچگاه نمی خوانی اش !!!
جایی میان ِ دلت، این واژه ها را خاک کن،
تا در غربت ِ همیشگی ِ خاطرت ،
تشنه نمیرند !!! "
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" تو !
تویی که هیچگاه نمی خوانی اش !!!
جایی میان ِ دلت، این واژه ها را خاک کن،
تا در غربت ِ همیشگی ِ خاطرت ،
تشنه نمیرند !!! "
دل ناله کند از من ، من ناله کنم از دل
یا رب تو قضاوت کن دیوانه منم یا دل . .

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل ناله کند از من ، من ناله کنم از دل
یا رب تو قضاوت کن دیوانه منم یا دل . .

لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
**
انکه به پرسش امد و فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را میکنم از پیش روان
**
ای که طبیب خسته ای روی زبان من ببین



فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان ** لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان

آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود ** گو نفسی که روح را می‌کنم از پی اش روان

یعنی شما از مصرعِ دومِ بیت شروع کردین؟؟؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
**
انکه به پرسش امد و فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را میکنم از پیش روان
**
ای که طبیب خسته ای روی زبان من ببین


[FONT=&quot]نه به بی قراری های دیروزهایت ؛[/FONT]
[FONT=&quot]نه به صبوری های امروزهایت[/FONT] .
[FONT=&quot]آهای[/FONT]!
[FONT=&quot]فلانی؟[/FONT]
[FONT=&quot]سراغم را بگیری ،[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]کم نمی شود از نخواستن هایت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
[/B][/B][/B]نه به بی قراری های دیروزهایت ؛
نه به صبوری های امروزهایت .
آهای!
فلانی؟
سراغم را بگیری ،
کم نمی شود از نخواستن هایت

تو مهربان میشوی
وقتی که دستانت در دستانم بگیری
وقتی نفسهایت بگذارد نفس بکشم
کمی مهربان باش عزیز من
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
**
انکه به پرسش امد و فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را میکنم از پیش روان
**
ای که طبیب خسته ای روی زبان من ببین


نمیشود درک کرد ادمها را
هر کدام داستانی دارند
یکی بی وفایی دیده برای همین همه را حکم بی وفایی میدهد
یکی سردی دیده حکم سردی میدهد به همگان
داستان زیبای دارند همه
اما زیباتر وقتی
که با وجود تمام تلخیها ان که تلخی را هدیه شان کرد
ببخشاین و ارام بگویند شکر خدا مهربان که همیشه میان ادمها بی احساس تنهایم نگذاشتی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل ناله کند از من ، من ناله کنم از دل
یا رب تو قضاوت کن دیوانه منم یا دل . .



دلم دیوانه ات بود
اما تنهایم گذاشتی
شاید دروغ نباشد که بگویم
پای دیگری وسط بود
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو مهربان میشوی
وقتی که دستانت در دستانم بگیری
وقتی نفسهایت بگذارد نفس بکشم
کمی مهربان باش عزیز من
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم، سکوتم آب شد

چشم بستم، بسترم آتش گرفت

در زدم ،کس این قفس را وا نکرد

پر زدم، بال و پرم آتش گرفت
 

aida22

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم، سکوتم آب شد

چشم بستم، بسترم آتش گرفت

در زدم ،کس این قفس را وا نکرد

پر زدم، بال و پرم آتش گرفت
تنی زنده دل،خفته در زیر گل
به از عالمی زنده مرده دل
.......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيــــــــالوده ام به بد ديدن

به مي پرستي از آن نقش خود بر آب زدم
كه تا خراب كنم نقش خود پرســــتيدن​
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيــــــــالوده ام به بد ديدن

به مي پرستي از آن نقش خود بر آب زدم
كه تا خراب كنم نقش خود پرســــتيدن​
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق

برو ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این؟
 

I2ose

عضو جدید
دريا صبور وسنگين
می خواند و می نوشت
"من خواب نيستم
خاموش اگر نشستم
مرداب نيستم
روزی كه برخروشم و زنجير بگسلم
روشن شود كه آتشم و آب نيستم!"

مشیری
 

مهندس2010

عضو جدید
دريا صبور وسنگين
می خواند و می نوشت
"من خواب نيستم
خاموش اگر نشستم
مرداب نيستم
روزی كه برخروشم و زنجير بگسلم
روشن شود كه آتشم و آب نيستم!"

مشیری



مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد..
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]مســاحــت خلــوتــم را پــر کــن[/FONT]!
[FONT=&quot]فــرقــی نــمی کنــد،[/FONT]
[FONT=&quot]عمــودی یــا افقــی[/FONT]!
[FONT=&quot]همیــن کــه ضلعــی[/FONT]
[FONT=&quot]از چهــار دیــواری ام بــاشــی،[/FONT]
[FONT=&quot]کــافــی ســت[/FONT] .
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا