برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
خــیلـــــے בور نـَبـآش !
בورے هـَمــیشـــﮧ
בلـتـنـگــــــے نـمـے آورב
فـَرامـوشــےهـَمـیـטּ نـَزבیـکـــــــے هـآسـت !
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
هَنـوزْ هَـمْ نمـی دانــَمْ...

اینــجا کُدامـیـنْ فــَصـْل اَسـتْ

کــِ مَـنْ کـالْ مـانـده اَمْ ...

وَ نِمـی رِسَــــمْ بــه تـــو ...
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]همیــــشه جایی در حوالی دلتــنگی من جــاری می شــوی[/FONT][FONT=&quot]…
[/FONT]
[FONT=&quot]جــاری می شــوی در[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ابـــریِ چشــمانـــم[/FONT][FONT=&quot]…
[/FONT]
[FONT=&quot]و می بـــاری آنقــدر تا زلال شـــوم[/FONT][FONT=&quot]…
[/FONT]
[FONT=&quot]تا آســمانی[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شــود هــوایِ دلــم[/FONT][FONT=&quot]…
[/FONT]
[FONT=&quot]آنقــدر که با همـــه روحـــم حــس کنـــم[/FONT][FONT=&quot]…
[/FONT]
[FONT=&quot]داشتــــن[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]تو[/FONT][FONT=&quot] …
[/FONT]
[FONT=&quot]می ارزد[/FONT][FONT=&quot]…
[/FONT]
[FONT=&quot]به تمـــام نداشــته هـــای دنیــــا[/FONT][FONT=&quot] …[/FONT]
 

مهندس2010

عضو جدید
یادته یه روز آفتابی ازت پرسیدم :اگه یه اتفاقی واسه من بیافته تو چیکار می کنی؟؟؟

یادته گفتی :اااااااااااا...این چه حرفیه می زنی؟خدانکنه...

گفتم : حالااا..مثلا...فرض کن بهت خبر بدن تصادف کردم...تو چیکار می کنی؟

گفتی : اول سرم رو می کوبم به دیوار، بعد میام هر کاری که ازم بر بیاد برات انجام میدم...

الان خیلی وقته که بهت نیاز پیدا کردم...ولی ازت خبری نیست...


 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی حرفا جزئی از الفبایِ زندگیِ
اونقدر بدیهی و واضحه که حتی بلد نیستی توضیحشون بدی
ولی وقتی یه نفر نتونه یکی از این حرفا رو متوجه شه، کاری از دستت بر نمیاد،
فکر کردن بهش فقط مایه عذابه ... فراموش کن ...
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم​
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیــچ چیــز جای خـــود نیست

زنــــدگی،آدم ها،قلـب ها

یا یکــی بـی دل است یا دو دل. . .

یکی هــم اینجا بی تـــ ــو , دل تــوی دلش نیست .
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امــــــــروز با همه دنـیــــــــا قهــــــرم
امــــــا!!!!!...
«تــــــــــو»
صدایــــــم کــن ؛ بـرمـیگـــــــــــــردم!!!

 

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی
،به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]پلک برهم بزن وحال مرا بر هم زن[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] جز تماشای تو تاثیر ندارد دارو[/FONT]​
 

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز
از این راهرو یک نفر رد شده
که عطرش همونه که تو می زنی
برای به زانو در آوردنم
تو از مرگ حتی جلو میزنی
از این راهرو یک نفر رد شده
مث ِ وقتایی که تو ناراحتی
نفس میکشم با تمام وجود
عجب عطر خوبی زده لعنتی
صدات میکنم تا همه بشنون
جواب ِ صدام غیر ِ پژواک نیست
من اونقد شکستم حس میکنم
که هیچ ارتفاعی خطرناک نیست
یه جوری دلم تنگ میشه برات
محاله بتونی تصور کنی
گمونم نمیتونی حتی خودت
جای خالیتو تو دلم پر کنی
از این راهرو یک نفر رد شده...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تک و تنها تو خيابون
به زير نم نم بارون
باز به ياد تو ميافتم
حرفائي که با تو گفتم
گفتم عشق من يه کوه
تو ببين چه با شکوه
عشق تو مثل سراب
عمر کوتاه حباب
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق من شعر و شرابه
عشق تو نقش بر آبه
عشق تو يک گل زرده
دستهائي که سرد سرده
عشق من مثل جنونه
آبي رنگ آسمونه
عشق يک ماهي به درياست
عشق من ببين چه زيباست
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق تو عکساي پاره
نامه هاي نيمه کاره
حرفائي که ناتمومه
ميدونم که بي دوومه
عشق من سادست و آسون
پاک و تازه مثل بارون
عشق من جنس بهاره
توي قلبم موندگاره
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر افتخارت دل شکستن است!!!
به عزیزانت بگو اسپند دود کنند...
این بار افتخار که نه....
حماسه آفریدی!!!!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟

بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !!

بـاران کـه بـاریــد... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!!!

خـورشـیـد کـه تـابـیـد... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!

اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!


او کـه رفـت،

نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتهایی فراموش کن نگاهشان را
لبخند نامهربانشان را
دروغهای عاشقانه شان را
تنها قدم یزن و بخند به مدعیان عشق
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدونم این جمله خیلی تلخه اما متاسفانه تو دنیای امروزه ی ما حقیقته:
بايد خيانت كني تا ديوونه ات باشن ؛
بايد دروغ بگي تا هميشه تو فكرت باشن ؛
بايد هي رنگ عوض كني تا دوسِت داشته باشن ؛
اگه ساده اي ، اگه باوفايي ، اگه يک رنگي ؛
بدون که هميشه تنهايي
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نوشتن از خود عشق انقدر سخت شده
که گاهی فراموش میکنیم از عشق بگویم
عشق زیباترین اتفاق زندگیست
وقتی قلبی را تصاحب میکنی
وقتی روحی را طوری تسخیر میکنی
که هرگز نمیتواند فراموشت کند
وقتی کسی را بی دلیل دوست داری
و هر لحظه به یادش هستی
و گاهی با او در یادت جر و بحث میکنی
اما وقتی به او میرسی تمام ناراحتیهایت را فراموش میکنی
بدان او تو را عاشق کرده
حتی اگر با تو بحث میکند تو تنها سکوت میکنی
تا ارام شود بدان عاشقش هستی
وقتهایی که دل تنگش میشوی
بی قرارش هستی
تنها با شنیدن نامش ارام میشوی
بدان عاشقش هستی
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]کلّ ِ دنیــــــا را همــــــ کهـ داشتــهـ باشـــی[/FONT]..
[FONT=&quot]باز همـــــ دلــــــــت میخواهد ،[/FONT]
[FONT=&quot]بعضــــــــــی وقتهـــــــــــــا[/FONT]..
[FONT=&quot]فقــــــــــــط بعضــیـ وقتهـــــــــــا[/FONT]..
[FONT=&quot]اصـــــــــلا" برای ِ یک لحظـــــــــــه همـــــــ کهــ شده ،[/FONT]
[FONT=&quot]همه ی دنیـــــــــــــــــای ِ یک "نفـــــــــــر" باشیــــــــ[/FONT]
...[FONT=&quot][/FONT]
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
 
آخرین ویرایش:

AndanaEnd

عضو جدید
ای کاش افسانه بودی تا تلخی واقعیتت را با شیرینی افسانه بودنت جبران می کردم (کیان)
 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
غروبم مرگ رو دوشم طلوعم کن تو میتونی
تمومم سایه میپوشم شروعم کن تو میتونی
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
سلام...

هیچ وقت یادم نمی رود که باید به تو سلام کنم.گرمترین سلام های من همیشه مال تو بوده و هست!

راستی اگر روزی بخواهی جواب همه ی سلام هایم را بدهی چقدر طول می کشد؟آخر من همه سلام هایم را که نمی نویسم!من در لحظه لحظه ی این ایام سرد ، وقتی می بینم که از نگاه این همه آدم ، یک دانه شقایق هم قد نمی کشد، دلم هوای تو را می کند و تا به رویاهایم وارد می شوی ، لبم می لرزد که : سلام...!

در سرزمین رویاست که می بینم در آتش بازی این همه عشق ، یادم می رود که کجای جهان ایستاده ام و چه می کنم و چه می خواهم و اصلا که هستم؟! و بعد تویی که نگاهت را از آن سرزمین پس می کشی که: باختم!در کشاکش این نگاه ممتد...!

و هیچ وقت نخواستی بدانی که من از همان ثانیه های اول چنان قافیه را باخته ام که مستی این همه غزل را تاب نیاورده ام! انگار غرق می شدم در آن همه سیاهی ، بی هیچ دست و پا زدنی!...که امیدی به دست و پا نبود در آن بی دست و پایی!!!

می بینی؟باز هم از اصل مطلب پرت افتادم.راستی چه می خواستم بگویم؟ " یادت هست ؟ "

حرفهایم صف کشیده اند و من سرشان فریاد می زنم که : آسیاب به نوبت!

آسیابان مهربان لبخند تو، همه ی گندم های عاشقانه مرا تحویل می گرفت. همه ی آن گندم هایی را که از بهشت خدا دزدیده بودم، به طمع دیدن آسیابان!!!...و تو آردشان می کردی تا نان غزل همیشه سر سفره ام باشد در این قحطی لا یموت!!!

آهان...یادم آمد، می خواستم بگویم امان از گرسنگی! معده ام دارد تیر می کشد!...چی؟...معده ام نیست؟!...نمی دانم،حالا چه فرق می کند مقداری بالاتر! مهم این است که تیر می کشد و من می دانم از گرسنگی و " تشنگی " است!نان بیات شده و اشک که اینها را رفع نمی کند، تازه همانها هم دارند ته می کشند!
انبان حادثه مگر چقدر جا داشت؟!دیگ جادویی افسانه ها هم اگر بود؛ تا حالا کفگیر به تهش رسیده بود!

باید بدانی که هر غذایی به من نمی سازد.نمی توانم چشمانم را ببندم و بگویم هرچه بادا باد...فلسفه ام را هم که خوب می دانی: تا نیمه چرا ای دوست لا جرعه مرا سرکش...من فلسفه ای دارم یا خالی و یا لبریز...پس نصیحتم مکن!
ای آسیابان مهربان!
من هنوز دارم از بهشت گندم می دزدم!یا نه...راستش را بخواهی از همان روز اول هم فهمیدم که خدا زیر چشمی همه چیز را دیده و خودش را زده به کوچه علی چپ!!!که خودش هم می دانست این فرزند خلف آدم گندم دزدی اش بخاطر حواست. و او می دانست که چه خلق کرده!...می دانست حوا یعنی چه!!!
می دانست...و می داند... به خاطر همین ، همیشه فقط یواشکی لبخندی می زند و سری تکان می دهد.
و من هر روز هزار هزار خوشه گندم را توی پیراهنم می ریزم و تمام جانم بوی گندم می گیرد فقط به نیت تو!
و تو که تنها باید یزدگرد غصه را سر ببری!همین!!!
آسیابان قصه من!
رودسار زندگی هنوز بر پره آسیابت می گذرد و سنگ های آسیاب دلت ، بی هیچ گندمی، تنها به فرسایش خویش مشغولند!
گندم های مرا هم که از سه شنبه ها!!!... موش های سپید و سیاه دارند می جوند و تنها ...یشان را برایم می گذارند!و من بر سر سفره ای که دلش برای عطر نان تنگ شده و عطش آب چشمه ی زلال تو را دارد!...تنهای تنها سماق می مکم!بی عطر ریحان و با بویی که بوی کباب نیست که اینجا..." دل" داغ می کنند!
می بینی؟!

دلتنگم و دیدار تو درمان من است

بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آن کز غم هجران تو در جان من است...
 

hasan_g2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدونم که میدونی اما میخوام که همیشه یادم بمونی
میدونی! اصلا مهم نیست چقدر فکر میکنی که برام مهمی! اونیکه مهمه اینه که من می دونم که تو چقدر برام مهمی! میدونم
تاریخ تولدت اصلا برام مهم نیست تاریخه تبلورته که برام مهمه
اهل کجا بودنت مهم نیست اهل و بجا بودنت برام مهمه
منطقه زندگیت مهم نیست منطق زندگیت برام مهمه
گذشته زندگیت مهم نیست امروزت مهم که چه گذشته ای برای فردات می سازی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا