تلنگر.....

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بابا ، ولله ، بالله ، ما هشت سال با كل دنيا جنگيديم !!!



ما ۲۵۰۰۰۰ هزار جوون داديم !!!




سالي هزار تاش رو هم فراموش كنيم ، بازم ۲۵۰ سال بايد طول بكشه !!!




امـــا الآن . . .




فقط ۲۵ سال از پايان جنگ ميگذره !!!




آآآآآآي بالائيا ، يكم يواش !!!




آآآآآآي مدّعيا ، يكم حيا !!!




آآآآآآي مردم ، يكم به هوش !!!




آآآآآآي منتظرا ، يكم دعا !!!




آآآآآآي ، پياده ها ، آآآآآآي سواره ها ، آآآآآآي بي طرفا ، يكم آروم ... .. .




دارين روخون يه شهيد پا ميذارين . . .




من خودم بدتر و پستتر از همه م... .. .




شك نكنيد ... .. .




ولي حسين رو هم منتظراش كشتن !!!




يادتون باشه




392720_RWI0qMzr.jpg
 
آخرین ویرایش:

Nazi_Elite

عضو جدید
کاربر ممتاز


 
آخرین ویرایش:

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
واقعا ما به کجا رسیده ایم؟



بر ما چه رفته است؟راستی ما چه می کنیم؟اولویت رفتاری ما چیست و خیلییییی

سؤال های دیگر؟

به این پیام دقت کنید:«دیروز از هر چه بود گذشتیم،امروز از هرچه بودیم!آن جا

پشت خاکریزبودیم و این جا در پناه میز!دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز

مواظبیم ناممان گم نشود!جبهه بوی ایمان می داد و این جا،ایمانمان بوی...می

دهد-الهی نصیرمان باش تا بصیر شویم...بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و

آزادمان کن تا اسیر نگردیم...»


دیروز،نسل ما از همه چیز خود گذشتند،دل بریدند از هر چه بود و خود را

خالص برای خدا کردند و جامه جهاد پوشیدند و رفتند،اما امروز،بعضی از ماها

که بوی باروت را استشمام کردیم از شخصیتی که در جبهه از ما ساخته شده بود

می گذریم و مثل کودکی که گنجی را به پفکی عوض می کند،ما «آن بودن»گوهر

نشان و خدایی شده مان را در رهگذر باد می گذاریم و می گذریم و آن چه به

ازایش گیرمان می آید از «ثمن بخس»هم بی ارزش تر است وتلخ قصه ای است

این سرنوشت تلخ...آن جا،پشت خاکریز بویم مثل شهدا و آنان بودند که قامت می

کشیدند و به خاکریز درس ایستادگی می دادند.


اما امروز برخی از ما،دیگر در پناه میز قرار گرفته ایم.تلخ تر این که بعضی از

ما ها،پشت همه مقدسات سنگر می گیریم حال آن که شهیدان جان سپر کردند تا

حرمت مقدسات حفظ شود.ما همه هستی خود را،جانمان را به جبهه می کشاندیم تا

سخن امام روی زمین نماند.


امروز برخی ها حاضرند برای این که مطالبشان،فزون خواهی شان جواب بگیرد

روی کلام امام،رهبری و همه آن چه مقدس می دانیم پا بگذارند...


دیروز دنبال گمنامی بودیم،کارها بی نام انجام میشد.فرمانده دور از چشم همه

پوتین ها را واکس میزد.رزمنده در خفا لباس همرزمش را می شست،اما امروز

برخی ها،جبهه نرفته می خواهند پیروزی ها را به اسم خودشان سند بزنند و در

دیگر کارها هم می خواهیم اسم مان بالاتر از همه نوشته شود!...جبهه بوی ایمان

می داد و رفتارهامان مؤمنانه بود و از نور ایمان سرشار،امروز اما،ایمانمان بوی

ریا و تظاهر و فریب می دهد و رفتارمان از نفاق سرشار شده است و تلخ حکایتی

است این قصه...-واقعا ما به کجا رسیدیم...

shohada.jpg

 
آخرین ویرایش:

*Roshana*

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا ما به کجا رسیده ایم؟



بر ما چه رفته است؟راستی ما چه می کنیم؟اولویت رفتاری ما چیست و خیلییییی

سؤال های دیگر؟

به این پیام دقت کنید:«دیروز از هر چه بود گذشتیم،امروز از هرچه بودیم!آن جا

پشت خاکریزبودیم و این جا در پناه میز!دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز

مواظبیم ناممان گم نشود!جبهه بوی ایمان می داد و این جا،ایمانمان بوی...می

دهد-الهی نصیرمان باش تا بصیر شویم...بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و

آزادمان کن تا اسیر نگردیم...»


دیروز،نسل ما از همه چیز خود گذشتند،دل بریدند از هر چه بود و خود را

خالص برای خدا کردند و جامه جهاد پوشیدند و رفتند،اما امروز،بعضی از ماها

که بوی باروت را استشمام کردیم از شخصیتی که در جبهه از ما ساخته شده بود

می گذریم و مثل کودکی که گنجی را به پفکی عوض می کند،ما «آن بودن»گوهر

نشان و خدایی شده مان را در رهگذر باد می گذاریم و می گذریم و آن چه به

ازایش گیرمان می آید از «ثمن بخس»هم بی ارزش تر است وتلخ قصه ای است

این سرنوشت تلخ...آن جا،پشت خاکریز بویم مثل شهدا و آنان بودند که قامت می

کشیدند و به خاکریز درس ایستادگی می دادند.


اما امروز برخی از ما،دیگر در پناه میز قرار گرفته ایم.تلخ تر این که بعضی از

ما ها،پشت همه مقدسات سنگر می گیریم حال آن که شهیدان جان سپر کردند تا

حرمت مقدسات حفظ شود.ما همه هستی خود را،جانمان را به جبهه می کشاندیم تا

سخن امام روی زمین نماند.


امروز برخی ها حاضرند برای این که مطالبشان،فزون خواهی شان جواب بگیرد

روی کلام امام،رهبری و همه آن چه مقدس می دانیم پا بگذارند...


دیروز دنبال گمنامی بودیم،کارها بی نام انجام میشد.فرمانده دور از چشم همه

پوتین ها را واکس میزد.رزمنده در خفا لباس همرزمش را می شست،اما امروز

برخی ها،جبهه نرفته می خواهند پیروزی ها را به اسم خودشان سند بزنند و در

دیگر کارها هم می خواهیم اسم مان بالاتر از همه نوشته شود!...جبهه بوی ایمان

می داد و رفتارهامان مؤمنانه بود و از نور ایمان سرشار،امروز اما،ایمانمان بوی

ریا و تظاهر و فریب می دهد و رفتارمان از نفاق سرشار شده است و تلخ حکایتی

است این قصه...-واقعا ما به کجا رسیدیم...

مشاهده پیوست 156792


به این عکسها خیره شو خیره شو !
به اون روزهای پر از خاطره
نذار گرمی خواب چشم کسی
بذاره که بیداری یادت بره ...
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟


مادر گفت : باقالی پلو با ماهی...


با خنده رو به مادر کرد و گفت : ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یک روزی این ماهی ها ما را می خورند...


چند وقت بعد ...


عملیات والفجر 8 ...


درون اروند رود گم شد ...


و مادر...


تا آخر عمرش ماهی نخورد .....






 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز بعد از عملیات ، یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود دستش هر جا می رفت همراه خودش می برد..از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟گفت: آرپی جی زن بودهتوی عملیات آنقدر آرپی جی زده که دیگه نمی شنوهباید براش بنویسی تا بفهمه
گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شودچشم و گوشمان که باز نشد هیچ ، ..... بماند!شرمنده ی ایثارت هستیم جوانمرد
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ما خون دلها خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود ![/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من [SIZE=+0]آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها[SIZE=+0] امروز هر ساعت ، [/SIZE][/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند![/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0] من[SIZE=+0] آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم [/SIZE][/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]و بعضی ها[SIZE=+0] امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی ![/SIZE][/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]
[/SIZE][/FONT]​
[SIZE=+0] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]من[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، [/FONT][/SIZE][FONT=arial,helvetica,sans-serif]بعضی ها[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند ![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0] من[SIZE=+0] در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ، [/SIZE][/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]بعضی ها[SIZE=+0] امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من های کلاسم ، نگاهم کنید ![/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]
[/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من[SIZE=+0] آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، [/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بعضی ها[SIZE=+0] امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است ![/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]
[/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من[SIZE=+0] آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود [/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ، بعضی ها[SIZE=+0] امروز به هر ناشناسی می گویند : [/SIZE][/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]برایم شارژ بفرست ![/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0] من[SIZE=+0] آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، [/SIZE][/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]از آن لذت می بردم ، بعضی ها[SIZE=+0] امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی ![/SIZE][/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]من[SIZE=+0] آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]و بعضی ها[SIZE=+0] امروز سگ های نجس تزیینی گران قیمت را ![/SIZE][/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]
[/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]
[/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من[SIZE=+0] آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]اسغفار می کردم و لذت می بردم ، بعضی ها[SIZE=+0] امروز در چت رو م ها [/SIZE][/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند ! [/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] من[SIZE=+0] آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم [/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]و بعضی ها[SIZE=+0] امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس![/SIZE][/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0] [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0] من[SIZE=+0] آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، [/SIZE][/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ، بعضی ها[SIZE=+0] امروز لباس های رنگارنگ خارجی [/SIZE][/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]و صورتی تزیین شده اما خود انگاره ای زشت [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند ![/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من[SIZE=+0] آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها[SIZE=+0] امروز [/SIZE][/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و [/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پیام های عمومی دعوت [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]به دوستی با نامحرمان در چت روم ها ! [/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0] من[SIZE=+0] آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم [/SIZE][/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]و برای دفاع توان داشته باشم، بعضی ها[SIZE=+0] امروز شلوار و مانتوی کوتاه [/SIZE][/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند ![/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من[SIZE=+0] آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]، بعضی ها[SIZE=+0] امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم [/SIZE][/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]، بر خود حرام کرده اند! [/SIZE][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه ! این قرارمان نبود ![SIZE=+0] ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید[SIZE=+0] ، [/SIZE][/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! [/SIZE][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،[/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم مراعات کن ! [/SIZE][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]بر گرد و اندکی بیاندیش ؛ ... ما خون دلها خورده ایم ![/SIZE][/FONT]​
 

Old Architectur

عضو جدید
در هنگام فتنه، همچون شتر نر دو ساله باش که کوهان ندارد تا بر پشتش سوار شوند و پستان ندارد تا شیرش را بدوشند.

طمع کار خود را خوار می کند.
در شگفت شوید از انسان که با دو قطعه چربی (چشم ها) می بیند، با تکه ای گوشت (زبان) سخن می گوید، با استخوانی (گوش ها) می شنود و از سوراخی تنفس می کند.

چون بر دشمن پیروز شدی ، عفو او را شکرانه پیروزیت قرار بده.

آيا نديديد كساني را كه آرزوهاي دور و دراز داشتند و بناهاي محكم و استوار ساختند و اموال بسيار اندوختند چگونه خانه هايشان گور شد و آنچه جمع كرده بودند تباه گشت اموالشان به وارثان رسيد و همرانشان به ديگران.

کسی که عملش سبب پیشرفتش نشود ، نسبش باعث ترقی اش نمی شود.
نیکوکار از کار نیک بهتر و بدکار از کار بد بدتر است.
زبان عاقل پشت دل اوست و دل احمق پشت زبانش.
اگر بر زبانت حاکم نباشی ، همچون درندگان تو را نابود می کند.

مولای متقیان
....


 
بالا