خلوتی با خدا
- شروع کننده موضوع shadii
- تاریخ شروع
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عتراف [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خدا ببخش این بنده رو،بنده ی سر تا پا گنات[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اون دیگه تسلیم شده،اومده واسه ی قصاص[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قصاص اون خنده ای که از لبای یکی پروند [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قصاص اون گریه ای که روی چشم یکی نشوند [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قصاص کم ترین جزامه / مرگ کمترین بلامه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خدا می بخشی بنده تو / بنده ی بی حمایتو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بنده ای که ذلیل شده / اومده بعد عمری پیش تو [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آره گنام زیاد ولی / بخشش تو زیادتره[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آره بدون که روزگار / از یه قفس برام تنگ تره[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جونی بده یا که بگیر / که دیگه طاقت ندارم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فرصت جبران ندارم / جرات کتمان ندارم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کتمان اون گناهائی / که رخنه کردن در وجود [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گناهی که از جنس منه / بگو چرا کردی سکوت [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سکوت علامت / بخشش یا که بلاست [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بگو که طاقت ندارم / زجر سکوت بی انتهاست[/FONT]
__________________
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خدا ببخش این بنده رو،بنده ی سر تا پا گنات[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اون دیگه تسلیم شده،اومده واسه ی قصاص[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قصاص اون خنده ای که از لبای یکی پروند [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قصاص اون گریه ای که روی چشم یکی نشوند [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قصاص کم ترین جزامه / مرگ کمترین بلامه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خدا می بخشی بنده تو / بنده ی بی حمایتو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بنده ای که ذلیل شده / اومده بعد عمری پیش تو [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آره گنام زیاد ولی / بخشش تو زیادتره[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آره بدون که روزگار / از یه قفس برام تنگ تره[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جونی بده یا که بگیر / که دیگه طاقت ندارم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فرصت جبران ندارم / جرات کتمان ندارم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کتمان اون گناهائی / که رخنه کردن در وجود [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گناهی که از جنس منه / بگو چرا کردی سکوت [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سکوت علامت / بخشش یا که بلاست [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بگو که طاقت ندارم / زجر سکوت بی انتهاست[/FONT]
__________________
مهربانم . ..خدای من !
براستی نمی دانم ..
..نمی دانم تو زیباتر شده ای ؟!
یا من عاشق تر؟...
تو دلرباتر شده ای ؟!
یا من کمی چشم باز کرده ام؟...
تو مهربان تر شده ای؟!
یا قفلهای دروازه دلم برویت گشوده شده؟...
تو دستگیرتر شده ای ؟!
یا این دستان من است که به سوی توست؟...
....
سالها غربت را تجربه کرده ام..
خوب می دانم جسم غریب آرام می گیرد
اما .. اما دل بی تو هرگز رنگ آرامش نمی بیتد ..!
براستی نمی دانم ..
..نمی دانم تو زیباتر شده ای ؟!
یا من عاشق تر؟...
تو دلرباتر شده ای ؟!
یا من کمی چشم باز کرده ام؟...
تو مهربان تر شده ای؟!
یا قفلهای دروازه دلم برویت گشوده شده؟...
تو دستگیرتر شده ای ؟!
یا این دستان من است که به سوی توست؟...
....
سالها غربت را تجربه کرده ام..
خوب می دانم جسم غریب آرام می گیرد
اما .. اما دل بی تو هرگز رنگ آرامش نمی بیتد ..!
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود
ماهیان می گفتند : تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن
وبگو ماهی ها حوضشان بی آب است
باد می رفت به سر وقت چنار
من به سر وقت خدا می رفتم.
کسی می گوید: سر خود بالا کن، به بلندا بنگر.
به بلندای عظیم، به افق های پر از نور امید و خودت خواهی دید
و خودت خواهی یافت خانه ی دوست کجاست...
خانه دوست در آن عرش خداست
خانه ی دوست در آن قلب پر از نور خداست
و فقط دوست، خداست.
تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود
ماهیان می گفتند : تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن
وبگو ماهی ها حوضشان بی آب است
باد می رفت به سر وقت چنار
من به سر وقت خدا می رفتم.
کسی می گوید: سر خود بالا کن، به بلندا بنگر.
به بلندای عظیم، به افق های پر از نور امید و خودت خواهی دید
و خودت خواهی یافت خانه ی دوست کجاست...
خانه دوست در آن عرش خداست
خانه ی دوست در آن قلب پر از نور خداست
و فقط دوست، خداست.
خدا جون این روزا بازم دلم برات تنگ شده
احساس میکنم بام قهر کردی!!
بازم این حقیقت و تجربه کردم که من به تو محتاجم
چه حقیقت شیرینی هست
از تجربه کردنش اصلا خسته نمیشم
کاش ادما این و باور میکردن که تو هم گاهی سر به سر
بنده هات میزاری.
باهاشون شوخی میکنی . حتی گاهی ناز میکنی براشون
چقدر شیرینه نازت و کشیدن سر سجاده ی نیاز وعشق
دوست دارم مهربونم
دلم برا اغوش دلگرمی هات تنگ شده
میدونم که تنهام نمیزاری
دوستت دارم زیباترین ،مهربان
احساس میکنم بام قهر کردی!!
بازم این حقیقت و تجربه کردم که من به تو محتاجم
چه حقیقت شیرینی هست
از تجربه کردنش اصلا خسته نمیشم
کاش ادما این و باور میکردن که تو هم گاهی سر به سر
بنده هات میزاری.
باهاشون شوخی میکنی . حتی گاهی ناز میکنی براشون
چقدر شیرینه نازت و کشیدن سر سجاده ی نیاز وعشق
دوست دارم مهربونم
دلم برا اغوش دلگرمی هات تنگ شده
میدونم که تنهام نمیزاری
دوستت دارم زیباترین ،مهربان
خداوندا
چرا دل تنگی ما برایشان بی اهمیت است؟
بودن یا نبودن ما برایشان یکیست....
چرا ماکه صادقانه آنها را می ستاییم مارا به استهزا میگیرند؟
چرا ما که صمیمانه به وجودشان احترام می گذاریم ناچیزمان می شمارند؟
خداوندا.................
می دانی و آگاهی که عاشقانه عاشق هستم
وکمکم کن تا آنکس که دوستم دارد را دوست داشته باشم.
به کسی وفادار باشم که صادقانه به وفا احترام بگذارد.
به من بیاموزتابتوانم بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند
به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگزتبسمی بر لبم ننواختند.
به من بیاموز که ببخشم در حالی که دلم پر از نفرت است از دستشان
ومحبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند.
خدايا !
ياري ام ده تا از جماعت سوداگر نباشم
که از بيم فرداي شمار ، دست از خطا مي کشند
تا در آن روز به پيشگاهت پريشان
و از شرم سر به گريبان نباشند.
دستگيرم شو تا از مردم دل آگاه باشم
که در همه حال ، حرمت دوست نگه مي دارند ،
زيرا مي دانند در همين دم حاضر است و بينا
و فردا دور است ،
اما دوست نزديک تر از رگ گردن.
پس مرا متانتي عطا کن
تا يک دم در حضور دوست آنچه نا پسند اوست ،
از من سر نزند...
ياري ام ده تا از جماعت سوداگر نباشم
که از بيم فرداي شمار ، دست از خطا مي کشند
تا در آن روز به پيشگاهت پريشان
و از شرم سر به گريبان نباشند.
دستگيرم شو تا از مردم دل آگاه باشم
که در همه حال ، حرمت دوست نگه مي دارند ،
زيرا مي دانند در همين دم حاضر است و بينا
و فردا دور است ،
اما دوست نزديک تر از رگ گردن.
پس مرا متانتي عطا کن
تا يک دم در حضور دوست آنچه نا پسند اوست ،
از من سر نزند...
الهی! خواندی تأخیر کردم. فرمودی تقصیر کردم.
الهی! اگر دوستی نکردیم، دشمنی هم نکردیم. اگر چه بر گناه مصریم بر یگانگی حضرت تو مقریم.
الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن
الهی! دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده تا در چاه نیفتیم. دست گیر که دستاویزی نداریم، بپذیر که پای گریزی نداریم.
الهی آب عنایت تو به سنگ رسید سنگ بار گرفت درخت رویانید، درخت میوه وبار گرفت، درختی که بارش همه شادی، طعمش همه انس ، بویش همه آزادی، درختی که بیخ آن در زمین وفا ، شاخ آن بر هوای رضا ، میوه آن معرفت و صفا، حاصل آن دیدار و لقا.
الهی به حق آن که تو را هیچ حاجت نیست ، رحمت کن بر آن که او را هیچ حجت نیست.
الهی! اگر دوستی نکردیم، دشمنی هم نکردیم. اگر چه بر گناه مصریم بر یگانگی حضرت تو مقریم.
الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن
الهی! دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده تا در چاه نیفتیم. دست گیر که دستاویزی نداریم، بپذیر که پای گریزی نداریم.
الهی آب عنایت تو به سنگ رسید سنگ بار گرفت درخت رویانید، درخت میوه وبار گرفت، درختی که بارش همه شادی، طعمش همه انس ، بویش همه آزادی، درختی که بیخ آن در زمین وفا ، شاخ آن بر هوای رضا ، میوه آن معرفت و صفا، حاصل آن دیدار و لقا.
الهی به حق آن که تو را هیچ حاجت نیست ، رحمت کن بر آن که او را هیچ حجت نیست.
الهی و ربی من لی غیرک
خدايا ،
به هر که دوست مي داري بياموز
که عشق از زندگي کردن بهتر است ،
و به هر که دوست تر مي داري ، بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر!
آمین
خدايا ،
به من زيستني عطا کن ،
که لحظه ي مرگ ،
بر بي ثمري لحظه اي که براي زيستن گذشته است ،
حسرت نخورم .
و مردني عطا کن ،
که بر بيهودگي اش ، سوگوار نباشم.
بگذار تا آن را من ، خود انتخاب کنم ،
امّا آن چنان که تو دوست داري .
" چگونه زيستن " را تو به من بياموز ،
" چگونه مردن " را خود خواهم آموخت !
آمین
به هر که دوست مي داري بياموز
که عشق از زندگي کردن بهتر است ،
و به هر که دوست تر مي داري ، بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر!
آمین
خدايا ،
به من زيستني عطا کن ،
که لحظه ي مرگ ،
بر بي ثمري لحظه اي که براي زيستن گذشته است ،
حسرت نخورم .
و مردني عطا کن ،
که بر بيهودگي اش ، سوگوار نباشم.
بگذار تا آن را من ، خود انتخاب کنم ،
امّا آن چنان که تو دوست داري .
" چگونه زيستن " را تو به من بياموز ،
" چگونه مردن " را خود خواهم آموخت !
آمین
یك دنیا حرف برای تو دارم ، یك دنیا پر از حرفهای نگفته، یك دنیا پر از بغض های
نشكفته. با منی ، هر جا و اینك آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام
باشی!
دلم به وسعت یك آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان
روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست.
من آمده ام! اینجا ، كنار دلواپسی های شبانه ات،* كنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما
نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد...
دلم گرفته، دلم سخت در سینه گرفته، با تمام وجود تو را می خوانم ؛ از تو چیزی نمی
خواهم جز دریای بی ساحل وجودت را، جز دستهای مهربانت را، جز نگاه آرامت را
كه دیرزمانی است در سیل باد بی وفای زمانه گم كرده ام.
هر شب حضورت را در كلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده
در نهانخانه قلبم نهان می كنم ، چشم هایم را باز نمی كنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر
روی پلك های بسته ام حك كنم ، اما باز هم جای تو خالی است... .
شاید اگر جای تو بودم ؛ كمی، فقط كمی برای مرگ تدریجی نیلوفرهای خاطره اشك می
ریختم ، شاید اگر جای تو بودم ؛ طاقت دیدن چشم های خیره و خسته ات را نداشتم،
شاید اگر جای تو بودم؛ بلور بغضم را با تلنگری آسان می شكستم تا بدانی، تا بدانی كه
چقدر دوستت دارم...
نشكفته. با منی ، هر جا و اینك آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام
باشی!
دلم به وسعت یك آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان
روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست.
من آمده ام! اینجا ، كنار دلواپسی های شبانه ات،* كنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما
نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد...
دلم گرفته، دلم سخت در سینه گرفته، با تمام وجود تو را می خوانم ؛ از تو چیزی نمی
خواهم جز دریای بی ساحل وجودت را، جز دستهای مهربانت را، جز نگاه آرامت را
كه دیرزمانی است در سیل باد بی وفای زمانه گم كرده ام.
هر شب حضورت را در كلبه خیال خویش می آورم، وجودت را با تمام هستی باقیمانده
در نهانخانه قلبم نهان می كنم ، چشم هایم را باز نمی كنم تا شاید بتوانم تصویرت را بر
روی پلك های بسته ام حك كنم ، اما باز هم جای تو خالی است... .
شاید اگر جای تو بودم ؛ كمی، فقط كمی برای مرگ تدریجی نیلوفرهای خاطره اشك می
ریختم ، شاید اگر جای تو بودم ؛ طاقت دیدن چشم های خیره و خسته ات را نداشتم،
شاید اگر جای تو بودم؛ بلور بغضم را با تلنگری آسان می شكستم تا بدانی، تا بدانی كه
چقدر دوستت دارم...
| براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 800x600 مي باشد |
خدایا دلم ...
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
می دانید عرش خدا روی دوش کیست؟ | خدا ، عشق ، عرفان | 0 | |
|
برترین نعمت خدا رو بشناسید | خدا ، عشق ، عرفان | 7 | |
|
چرا گاهی خدا به ما پس گردنی می زند؟! | خدا ، عشق ، عرفان | 0 | |
|
در جستجوی خدا | خدا ، عشق ، عرفان | 2 | |
|
پیامی از سوی خدا به بنده های دلشکسته | خدا ، عشق ، عرفان | 2 |