نامه هایی برای بابا لنگ دراز...

iQl

عضو جدید
کاربر ممتاز



15سپتامبر
بابا جون

دیروز خودم را با قپان آرد کشی دکان بقالی در کامرز کشیدم،وزنم چهارکیلو زیاد شده.لاک ویلو را به عنوان آسایشگاه تندرستی به شما توصیه میکنم.


ارادتمند همیشگی جودی








25سپتامبر
بابا لنگ دراز عزیز


توجه کنید،من سال دوم دانشکده هستم!
جمعه ی گذشته به دانشکده برگشتم.با ناراحتی لاک ویلو را ترک کردم ولی خوشحالم از این که دوباره حیاط دانشکده را میبینم. برگشتن به یک محیط آشنا خیلی کیف دارد.کم کم دارم احساس میکنم در دانشکده خیلی راحت هستم. در حقیقت دارم در دنیا احساس راحتی میکنم،طوری که انگار واقعا مال همین دنیا هستم،نه اینکه قاچاقی وارد آن شده باشم...
فکر نمیکنم شما اصلا منظور مرا بفهمید.اشخاصی مثل شما که آنقدر مهم بوده اند که جزو هیئت امنا شده اند نمیتوانند احساسات آدم فقیری را که آنقدر بی اهمیت بوده که بچه ی سرراهی شده درک کنند.
حالا بابا،این جا را گوش کنید.فکر میکنید امسال با کی هم اتاق هستم؟با سالی مک براید و جولیا پندلتون.باورکنید راست میگویم.ما یک اتاق مطالعه و سه اتاق خواب کوچک داریم.این است!



من و سالی بهار پیش تصمیم گرفتیم که هم اتاق باشیم و جولیا هم تصمیم داشت حتما پیش سالی باشد اما برای چه نمی دانم.چون آنها یک ذره هم شبیه هم نیستند.ولی پندلتون ها ذاتا محافظه کارند و با هر تغییر وضعیتی سرناسازگاری(چه کلمه ی دقیقی!)دارند.در هر صورت فعلا باهم هستیم.فکرش را بکنید جروشا ابوت یتیم و ساکن سابق پرورشگاه جان گریر هم اتاق یک پندلتون است.واقعا در این کشور دمکراسی است.
سالی نامزد شده تا ارشد کلاس شود و اگر نشانه ها غلط از آب درنیاید انتخاب می شود.باید می دیدید چه فضای پر دسیسه ای است و ما چه سیاست مدار هایی هستیم.بابا جون باید خدمت تان بگویم وقتی ما زن ها حقوق خودمان را به دست بیاوریم شما مردها باید بجنبید تا حقوق تان را از دست ندهید;)انتخابات شنبه ی دیگر شروع میشود و هرکی ببرد فرقی نمی کند و ما شب دسته جمعی با مشعل توی دانشکده راه می افتیم.
تازه درس شیمی را که یکی از عجیب ترین درس هاست شروع کرده ام.تا حالا هیچ درسی مثل این یکی ندیده ام.این درس ها به چیزهایی مثل مولکول و اتم می پردازد.ولی ماه بعد می توانم دقیق تر درباره ی آن بحث کنم.
من درس منطق را هم انتخاب کرده ام.
هم چنین تاریخ عمومی جهان را.
و نمایشنامه شکسپیر را.
به اضافه فرانسه.
اگر چند سال دیگر همین طوری پیش برود آدم کلا با سوادی میشوم!!!
بیشتر دوست داشتم به جای فرانسه اقتصاد بخوانم(چه درس مزخرفی)ولی جرئت نکردم این کار را بکنم(کار خوبی کردی:smile:)چون میترسیدم اگر دوباره فرانسه را نگیرم استاد فرانسه نمره ی قبولی بهم ندهد.
توی امتحان ماه ژوئن هم به زور قبول شدم.چون توی دبیرستان پایه ام در این درس قوی نبود.
دختری در کلاس هست که فرانسه را هم عین انگلیسی مثل بلبل صحبت میکند چون در بچگی با والدینش خارج بوده و سه سال در یکی از مدرسه های وابسته به صومعه درس خوانده.بنابراین میتوانید حدس بزنید که در مقایسه با بقیه چه قدر زرنگ است.صرف افعال بی قاعده برایش مثل آب خوردن است.کاش والدین من هم وقتی بچه بودم به جای پرورشگاه مرا توی یک همچین مدرسه ای به امان خدا ول کرده بودند.اما نه،چون شاید هیچ وقت با شما آشنا نمیشدم.آشنایی با شما را به درس فرانسه ترجیح میدهم.
خداحافظ بابا جون.من باید به دیدن هاریت مارتین بروم و بعد از اینکه راجع به وضع درس شیمی باهاش صحبت کردم خیلی منطقی و به طور اتفاقی چیزهایی درباره ی انتخاب ارشد بعدی بهش بگویم.

ارادتمند و سیاستمدار شما،ج.ابوت


 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
من عاشق این کارتون بودم حتی با اینکه سنن هم کوچیک نبودم ولی نگاه میکردم
 

baran270

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنونم از دعوت زیباتون:gol::gol::gol:
تشکر منو بردید به یادآوری روزهای شیرین که با خواهرام یا فامیلامون این برنامه رو نگاه میکردیم چه روزهای دلنشینی بود...یادش بخیر:w38:
 

iQl

عضو جدید
کاربر ممتاز
من عاشق کارتن جودیم.
خیلی دوسداشتم بدون سانسور ببینمش.
:razz:

حتما ببینش اگه ندیدیش مثل اینه که اصلا جودی آبت را ندیدی:D

مرسی ابجی خانوم عزیزم...

قربون تو گلوم;)

من عاشق این کارتون بودم حتی با اینکه سنن هم کوچیک نبودم ولی نگاه میکردم

الان هم دیدنش به آدم فاز میده:smile:

مرسی آبجی گلم

خوش اومدی:gol::heart::gol:


ممنونم از دعوت زیباتون:gol::gol::gol:
تشکر منو بردید به یادآوری روزهای شیرین که با خواهرام یا فامیلامون این برنامه رو نگاه میکردیم چه روزهای دلنشینی بود...یادش بخیر:w38:

خوش اومدی عزیزم....:gol:
 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
من عاشق این کارتون بودم. ممنون دوست عزیزم
 
  • Like
واکنش ها: iQl

iQl

عضو جدید
کاربر ممتاز
این یکی از بهترین تاپیک هایی هست که دیدم
چه کارتون و چه کتابش عالیه(گرچه من کتاب دومش رو دوست ندارم خیلی)
ممنونم عزیزم


پ.ن:گاهی به حال بچه های نسل جدید تأسف می خورم که ما چه چیزایی می دیدیم، اینا چی می بینن!:w05:

ممنون عزیزم...
من که همشو دوس دارم:D
ج.پ.ن : اره واقعن... :cry:

مرسی عزیزم
عالیه عالی:gol:
ممنونم

مرسی عزیزم...


;)
من عاشق این کارتون بودم. ممنون دوست عزیزم

:w16:

عالی مثل همیشه

:gol::gol::gol:

مرسی عزیزم. واقعن عالی بود. ;)

مرسی از حضورت خوش اومدی...


:gol::gol:
 

shamoh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از دعوتتون .
اون موقعی که این فیلم رو میگذاشت من همیشه با خواهرم دعوامون میشد من میخاستم فیلمهایی مثل پسر شجاع ، سفرهای میتی کومان و ... رو ببینم .

1334485849641055_large.jpg
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بازم ملسی وهمچنان هی روزگاررررررررررررررررررر:cry:
 
  • Like
واکنش ها: iQl

iQl

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون از دعوتتون .
اون موقعی که این فیلم رو میگذاشت من همیشه با خواهرم دعوامون میشد من میخاستم فیلمهایی مثل پسر شجاع ، سفرهای میتی کومان و ... رو ببینم .

مشاهده پیوست 134907










غصه نخور ما همه این مشکلو داشتیم:d

بازم ملسی وهمچنان هی روزگاررررررررررررررررررر:cry:

:surprised::d:redface:



عاشق این برنامه بودم و هستم;)

بلی بلی:gol::heart::gol:
 

iQl

عضو جدید
کاربر ممتاز





17 اکتبر
بابا لنگ دراز عزیز

فرض کنید در سالن ورزش استخری پر از ژله ی لیموست و یک نفر می خواهد در آن شنا کند. آیا او میتواند خود را بالای ژله نگه دارد یا غرق میشود؟
امشب ژله ی لیمو داشتیم. برای همین این سوال مطرح شد. نیم ساعتی با شور و هیجان درباره ی آن بحث میکردیم اما نتیجه ای نگرفتیم.سالی میگوید میتواند در آن شنا کند ولی من مطمئنم که ماهرترین شناگرهای دنیا هم در آن غرق میشوند.غرق شدن توی ژله خنده دار نیست؟
دو مسئله ی دیگر هم ذهن ما را به خودش مشغول کرده بود:
اول:در یک خانه هشت ضلعی اتاق ها چه شکلی هستند؟
بعضی از دخترها اصرار داشتند که اتاق ها مربع اند ولی من فکر میکنم شکل یک برش شیرینی پای سیب هستند،این طور نیست؟
دو:فرض کنید کره ی توخالی بزرگی از جنس آیینه داریم و شما داخل آن نشسته اید.کجای کره دیگر صورت شما را نشان نمیدهد و به جایش پشت شما را نشان میدهد؟هرچه شما بیشتر راجع به این مسئله فکرکنید معما پیچیده تر میشود.میبینید که ما در اوقات فراغت به چه تاملات عمیق فلسفی مشغولیم؟
راستی چیزی بهتان راجع به انتخابات نگفتم؟این موضوع مال سه هفته پیش است اما زندگی ما اینجا آنقدر سریع میگذرد که سه هفته پیش مثل تاریخ باستان است.سالی به عنوان ارشد انتخاب شد و شب ما با مشعل و شعار زنده باد مک براید و یک دسته موزیک چهارده نفره (سه سازدهنی و یازده تا شانه)راهپیمایی کردیم.
ما در ساختمان شماره ی 258 آدم های مهمی هستیم.برای من و جولیا افتخار بزرگی است که با ارشدمان در یک خانه زندگی میکنیم.

شب بخیر بابای عزیز
با احترامات فراوان،جودی شما



12 نوامبر
بابا لنگ دراز عزیز

دیروز سال اولی ها را در بسکتبال شکست دادیم.البته که خیلی خوشحالیم.آخ کاشکی بتوانیم سال سومی ها را هم ببریم.حتی من راضی ام برای این پیروزی تمام بدنم کبود بشود و یک هفته در رختخواب بیفتم و بدنم را با عصاره ی ملج سفت ببندند.
سالی از من دعوت کرده که تعطیلات کریسمس را با او بگذرانم.خانواده ی او در ووستر ماساچوست زندگی می کنند.فکر نمیکنید خیلی به من لطف دارد؟خیلی دلم میخواهد بروم. تا حالا در عمرم توی یک خانواده نبوده ام غیر از لاک ویلو که بین خانواده سمپل بودم.ولی آنها آدم های بزرگ و پیری هستند و به حساب نمی آیند.اما خانواده مک براید یک عالم بچه دارند(هرچه باشد دو سه تا را که دارند)به اضافه ی یک پدر،یک مادر،یک مادربزرگ و یک گربه ی آنقوره.(چیچی:surprised:)خانوادشان کامل کامل است!چمدان بستن و مسافرت رفتن کیفش خیلی بیشتر است تا در دانشکده ماندن.از شوق رفتن به آنجا خیلی شور و هیجان دارم.
زنگ هفتم باید فوری برای تمرین نمایش بروم.من در تئاتر شکرگزاری نقش شاهزاده ای را در یک برج با پیراهن مخمل و موهای حلقه حلقه ی طلایی بازی میکنم.بامزه نیست؟


ارادتمند ج.ا



 
آخرین ویرایش:

dina arian

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی گلم........
مثل همیشه خاطره انگیز بود.....
دستت طلا....;)
 

Similar threads

بالا