کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیر سیگاری ام را خالی نکن !
اینها که میبینی ته سیگار نیستند ، لحظه لحظه خاطراتم را برایشان تعریف کرده ام . . .
این ها خط به خط ِ برگ های دفترچه خاطرات من است !
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به مهر تو چنان رام شدم٫که خدا می داند
من به زلف تو چنان خام شدم٫که خدا میداند
این چه سحری ست که بر جام نگاهت جاری ست
من چنان جادوی این دام شدم که خدا میداند

 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهمــــــ برایت تنهایـــ ــ ـی را معنی کنمــــــ :


در ساحل کنار جاده نشسته ای ...

هوای سرد،

صدای باد،

انتــــــظار انتــــــظار انتــــــظار … … …

دستت می سوزد با سیگار !

به خودت می آیی،

یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،

نه دستی که شانه هایت را بگیرد،

نه صدایی که قشنگ تر از باد باشد ...

تنهایـــ ــ ـی یعنی این …
 

mar.1980

عضو جدید
***درست هنگامی که احساس میکنم تنهاترین تنهایانم ، بسیار کسانی به یادم هستند و دل نگرانم ! ...

آنگاه که در کوچه ای خلوت و تاریک قدم میزنم و گه گاه پکی به سیگارم و ....

آن هنگام از پشت پنجره ای چشمی مرا خواهد دید و در دل خواهد گفت :

کاش به جای .... نگاهی به این پنجره می کردی تا مرا ببینی که چگونه با حسرت می بینمت ! ...
***mar
 
آخرین ویرایش:

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتقادم همیشه به راستگویی بود اما انگار در این دنیا ادم راستگو متهم میشود
چرا ادم به خاطر یک اسم گاهی باید مجازات بشه؟؟!!!
دلم میخواد زمان بر میگشت عقب ولی نمیشه
کاش میشد حرف های بی ربط و مسخره ی ادم ها را نشنید
کاش عین خفاش ها گوشمان ماهیچه ای داشت تا به جای صداهای بلند حرف های مزخرف را نشنویم
کاش عین فیلم های تلویزیون خودمان بعضی چیز ها در دنیای واقعی هم سانسور میشد
انوقت شاید میشد بعضی چیز های دیگر را تحمل کرد
کاش خسته نبودم
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش امشب جواب گوشی ام را نمیدادم
کاش امشب کر بودم
کاش تو امشب لال بودی
اخر لعنتی الان چه وقت اعتراف کردن بود؟
حالا؟حالا که همه چیز تمام شده حالا که من تصمیم ام راگرفته ام وبه همه گفته ام؟
حالا که دنیایم را جور دیگر ساخته ام؟حالا به عشقت اعتراف میکنی حالا برایم دلیل میاوری؟
حالا حقایق را میگویی؟
نه نمیتوانم
نه نمیبخشمت
به خاطر همه ی ان روزها که سکوت کردی
به خاطر همه ی ان لحظه ها که حقیقت را کتمان کردی
به خاطر همه ی ان ثانیه ها که مرا زیر غرورت له کردی
به خاطر همه و همه
نمیبخشمت
هیچ گاه نمیبخشمت
وبرنمیگردم
چون
در زندگی گل دقیقه ی 90 به درد نمیخورد!!
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه قدر غریبانه خواب میبینم توی خواب فریاد میزنم از خواب میپرم به پهنای صورت اشک میریزم
و بدون ین که کسی بفهمد اشک هایم را پاک میکنم و دوباره میخوابم!
چه قدر این روزها تنها شده ام انقدر تنها که جز خودم خدا را هم پیدا نمیکنم!
انقدر تنها که هیچ کس را ندارم درد دلم را با اوبازگو کنم
انقدر تنها که تشنه ی محبت مادرانه ام حتی یک قطره!
خدایا من تو را گم کرده ام تو مرا پیدا کن!
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستم به قلم نمی ره.به تایپ هم نمی ره
خیلی وقته نمیتونم بنویسم
نقاشی هم نمیتونم بکشم

احساسم خشکیده ینی؟
نمیدونم
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی وقتا انقدر از این زمونه و آدماش دلگیر میشم
که دلم میخواد از تموم مرزهای این دنیا بگذرم...
دلم میخواد برم یه جایی که هنوز هیچکس نرفته.یه جایی که فقط رد پای خدا روی
شن های ساحلشه...
دلم میخواد حتی رد پای خودمم روی ساحل نمونه!دوست دارم فکر کنم همچین جایی هست!یه جایی که اصلا بوی آدم نمیده!واسه روز مبادا!
اگه یه روز رفتم اونجا،نمیذارم هیچ چیز اونجا بوی منو بگیره!بوی آدمو!بوی این همه دلتنگی!بوی دروغ و ریا و تزویر،بوی دورویی و خودخواهی و نامردی...
فقط یه نفس تو اون هوا کافیه!فقط یه نفس!

بیا که عنصر کمیاب این جهان باشیم
بیا به دیده خاموشمان زبان باشیم
اگر زمانه افق های بی کران غم است
بیا فراتر از این مرز بیکران باشیم..
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی وقتا انقدر از این زمونه و آدماش دلگیر میشم
که دلم میخواد از تموم مرزهای این دنیا بگذرم...
دلم میخواد برم یه جایی که هنوز هیچکس نرفته.یه جایی که فقط رد پای خدا روی
شن های ساحلشه...
دلم میخواد حتی رد پای خودمم روی ساحل نمونه!دوست دارم فکر کنم همچین جایی هست!یه جایی که اصلا بوی آدم نمیده!واسه روز مبادا!
اگه یه روز رفتم اونجا،نمیذارم هیچ چیز اونجا بوی منو بگیره!بوی آدمو!بوی این همه دلتنگی!بوی دروغ و ریا و تزویر،بوی دورویی و خودخواهی و نامردی...
فقط یه نفس تو اون هوا کافیه!فقط یه نفس!

بیا که عنصر کمیاب این جهان باشیم
بیا به دیده خاموشمان زبان باشیم
اگر زمانه افق های بی کران غم است
بیا فراتر از این مرز بیکران باشیم..



منم دنبال همین جام.........
کاش وجود داشت!!!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ کس نفهمید..
شاید شیطان ، عاشق حوا شده بود..
که به آدم سجده نکرد...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد ِ تو می اندازد
طعنه های دیگران است !
شاید اگر این " دیگران " نبودند ،
تو زودتر از اینها
برای من ، مـُرده بودی ...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه اسمش عشق است؛ نه علاقه؛ نه حتی عـادت؛ حماقت محض است ! دلتنگِ کـسی باشی؛ که دلش با تـو نیست !!!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی غروب چیست؟ نوشتم نبودنت

گفتی که غصه چیست؟ نوشتم ندیدنت

گفتم: گناه کارترینم بدون تو

گفتی: گناه چیست؟ نوشتم نچیدنت

گفتم که در خیال بهشتم که زنده ام

گفتی: بهشت چیست؟ نوشتم رسیدنت

گفتم کنار بام نشستم پر از هراس

گفتی که ترس از چه؟ نوشتم: پریدنت

گفتم غروب تا که می آید، تو می روی

گفتی غروب چیست؟ نوشتم نبودنت...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توی ایـن چـنـد سالِ عمـرم یه چـیز ُ خـوب فهمیـدم ؛


گـُذر ِ زَمـان هیچ چیز ُ حـَل نمیکنه . . .
ماست مالــی میکُـنه
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک شهروند مضطرب،
يک کارمند گیج
یک دختر سرگشته،
یک انسان بـﮯرؤیا؛
تنهایــﮯمن شکلهایـﮯمختلف دارد
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلخــــور که میشَـوم ,

بغـض میــکنم می آیم پشـت صفحـه ی مانیتــورم کامنـت مینویسـم ُ صورتک میگــذارم صورتکی که میخنـدد و پشتـش قایم میشــوم

که فکـــر کنی میخنــدم و بخنـــدی...

اشکهایم میـــــــآیند و من مدام با صورتک مجازی ام میخندم
 

mar.1980

عضو جدید
***دردل من چیزی است مانند یک بیشه ی نور ، همانند خواب دم صبح ...

وچنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت ، بروم تاسر کوه ...

در آن دوردستها آوایی است که مرا می خواند !...
***
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
روی گره طناب آسمان / شب بریدن ناف ماه ؛

رد پای ستاره ای ست ...

که برق نگاهش / روی گیسوانِ بلندِ شب جا مانده!

در این بی هوائی ممتد / من و خیالت ؛

زیر سقفی بی نشان / بیداریم (!)

شب بخیر مسافرِ من ... /.



 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گریه نشانه ی ضعف نیست..گاهی نشانه ی یک بخشش است

یک فداکاری..گاهی یک ظلم . . .
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دائم شکر گذار خدا باشیم که :

شاید بدترین شرایط زندگی ما ، برای دیگران آرزو باشد . . .
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی‌ها را نوشتم

شعر شدند

بعضی‌ها را نتوانستم بنویسم

اشک شدند

بعضی‌ها را اما.... نه

می‌شد نوشت

و نه ننوشت

آن‌ها را فقط زیستم
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمــــــــی دانم...
من به مســـــــافر دل بستم ،
یا مســــــــافر شد..
آنكه به او دل بســـــــتم.......!!!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا