فرآیند و ابعاد کارآفرینی سازمانی

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]فرآیند و ابعاد کارآفرینی سازمانی[/h]


دکترحسن عباس‌زاده*
امروزه برخی از محققان مدیریت استراتژیک نظیر موریس، دیویس و آلن کارآفرینی سازمانی را به عنوان ابزار کارآفرینان سازمانی مطرح کرده‌اند. آنان معتقد هستند که سازمان‌ها برای موفقیت پایدار، چه در حال و چه در آینده، مستلزم نوآوری هستند. آریلا معتقد است که کارآفرینی سازمانی دارای سه بُعد است که عبارت است از: نوآوری، توسعه محصولات، خدمات یا فرآیندهای جدید و ریسک‌پذیری.
بر این اساس کارآفرینی سازمانی فرآیندی است که فعالیت‌های سازمانی را به سمت خلاقیت، نوآوری، مخاطره‌پذیری و پیشتازی سوق می‌دهد. مفهوم نوآوری از اجزای لاینفک کارآفرینی سازمانی در این تعریف است و بسیاری از محققان، خلاقیت و نوآوری را به عنوان کانون فعالیت‌های کارآفرینانه در نظر می‌گیرند. نتایج این نوآوری‌ها عبارت است از: محصولات یا خدمات جدید، بازارها یا فرآیندهای جدید، دستیابی به یک سیستم توزیع جدید، پیاده کردن یک شیوه مدیریتی نوین و غیره. برخی از صاحب‌نظران بر کارآفرینی به‌منزله کار اولیه و ابتدایی که بنیان نوآوری است، تاکید می‌کنند. به عبارتی به کارآفرینی به‌عنوان کاتالیزور اولیه نوآوری می‌نگرند.
در مقابل کارآفرینی سازمانی، رفتارهای کارآفرینانه را درون سازمان ارتقا می‌بخشد و از مبانی مدیریت برای پذیرش سبک رفتاری که بوروکراسی را به چالش کشیده و نوآوری را تشویق کند، استفاده می‌کنند. همان‌طور که بیان شد کارآفرینی‌سازمانی را می‌توان با کارآفرینی درونی (کارآفرینی درون سازمانی) به جای یکدیگر به‌کار برد. برخی پژوهشگران نتیجه گرفته‌اند که کارآفرینی و بوروکراسی در تقابل با یکدیگر هستند و نمی‌توانند در کنار یکدیگر به سر ببرند.


انديشه‌هاي نو و نظرات بديع نياز سازمان براي بقا
خلاقیت و نوآوری چنان به هم درآمیخته‌اند که ارائه تعریف مستقلی از هرکدام دشوار است. خلاقیت، پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است درحالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. برای آنکه ایده جدیدی خلق شده و توسعه یابد، باید نیروهای پیش برنده بر نیروهای بازدارنده غلبه کنند و شرایط به گونه‌ای باشد که نیروهای پیش برنده ما را به سوی نظر و شیوه جدید رهنمون سازند.
خلاقیت، توانایی خلق ایده‏های جدید است که ممکن است به محصولات یا خدمات جدید نیز منجر شود، زمانی خلاقیت به عنوان یک ویژگی منحصربه‌فرد و ذاتی در نظر گرفته می‏شد، اما مقایسه سطح خلاقیت و نوآوری در ایالات متحده با دیگر فرهنگ‏ها، خلاف آن را نشان داد. امروزه برخی از مکاتب فکری معتقدند که خلاقیت قابل آموزش و یادگیری است. به‌طور کلی برای ارائه تعریف واقعی از خلاقیت، باید جایگاه نوآوری را مشخص کرد. نوآوری فرآیند ارائه محصولات جدید به بازار است و خلاقیت نیرویی است که در پس نوآوری نهفته است. خلاقیت ارتباط بین تصور و اندیشیدن ایده‏های نو و ارائه محصول و خدمات نوآورانه است. هم نوآوری و هم خلاقیت از اجزای لاینفک کارآفرینی هستند و به گفته «ویترو راکر» وجود نوآوری در کارآفرینی به قدری ضروری است که می‏توان ادعا کرد کارآفرینی بدون آن وجود ندارد و خلاقیت هم بدون نوآوری نتیجه
ندارد. یکی از مهم‌ترین عوامل تسهیل و تقویت توان خلاقیت و نوآوری در سازمان ساختار مناسب و تشکیلات متناسب با اهداف موردنظر است. طبق نظر «برنز» و «استالکر» ساختار زیستی یا ارگانیک ساختار مناسب خلاقیت و نوآوری در سازمان است.
عوامل موثر بر خلاقیت و نوآوری عبارت است از: به‌کارگیری و جذب نیروهای خلاق و نوآور به سازمان، امکانات مناسب تحقیقاتی و مالی برای فعاليت‌های نوآورانه، آزادی عمل کافی در انجام فعالیت‌ها و تلاش‌های خلاق، همچنین به‌کارگیری نتایج حاصل ازفعالیت‌های خلاق و دادن پاداش مناسب به افراد خلاق. تبادل فرهنگی میان سازمان‌ها و در کنار هم قراردادن افراد محافظه کار و سنتی با افراد نوآور و ایجاد محیطی که در آن اطلاعات و نظرات به سهولت مبادله می‌شوند همه تسهیلاتی است که مجموعه سازمانی را به سوی نوآوری و خلاقیت سوق می‌دهد.
به نظر شومپیتر، نوآوری شامل نوآوری در محصول، روش تولید، توزیع و فروش، استراتژی موسسه و نوآوری در ساختار است. یکی از کاربردهای خلاقیت، حل مسائل سازمانی است که حل خلاقانه مشکلات طی چهار مرحله به شرح ذیل انجام می‌شود؛
1) آمادگی؛ این مرحله شامل جمع‌آوری اطلاعات، تعریف مشکل، ایجاد راه‌حل‌های جایگزین و بررسی آگاهانه تمام اطلاعات در دسترس است. تفاوت اصلی میان حل خلاق مشکل به صورت ماهرانه و حل عقلایی مشکل این است که چگونه با اولین مرحله برخورد می‌شود. حل‌کنندگان مشکل به صورت خلاق انعطاف‌پذیرتر و روان‌تر در جمع‌آوری اطلاعات و تعریف مشکل، ایجاد جایگزین و بررسی گزینه‌ها هستند. در این مرحله است که آموزش در حل خلاق مساله می‌تواند به‌طور قابل ملاحظه‌ای اثربخش باشد.
2) تکوین؛ که اکثرا شامل فعالیت ذهنی ناآگاهانه‌ای است که در آن ذهن، افکار غیرمرتبط را به دنبال یک راه‌حل با هم ترکیب می‌کند و تلاش آگاهانه وجود ندارد.
3) بیان روشن راه‌حل خلاق؛ زمانی رخ می‌دهد که یک راه‌حل خلاق به‌طور مشخص بیان شود.
4) تایید؛ مرحله آخر که شامل ارزیابی راه‌حل خلاق نسبت به برخی از ستانده‌های قابل قبول می‌شود.
بنابراین فعالیت کارآفرینانه، نتیجه ترکیبی از عوامل مختلفی است که مهم‌ترین این عوامل عبارتند از:
- شرایط محیط سطح کلان که دارای ریشه‌های اجتماعی یا اقتصادی است.
- رفتار انسانی که با انگیزه‌های افراد مرتبط است.
- شناسایی فرصت‌ها و استفاده از آن.
از طریق فرآیند کارآفرینی، بینش شهودی یا ایده کارآفرین به واقعیت تبدیل می‌شود. فرآیند کارآفرینی؛ اهداف، استراتژی‌ها، برنامه زمان بندی فعالیت‌ها، موانع و آثار مورد انتظار را تعیین می‌کند. فرآیند کارآفرینی شامل: آموزش و تقویت روحیه کارآفرینی، ارائه آزادانه ایده‌ها، تشکیل تیم کارآفرینی، ایجاد انسجام و همدلی بین اعضای تیم، تامین منابع مالی و توافق در زمینه پرورش و پیشبرد ایده‌های جدید است. بنابراین مراحل لازم جهت تحقق کارآفرینی عبارت است از: ارائه ایده جدید، تشکیل تیم ایده و نوآوری، حمایت رسمی و اجرای ایده.


ابعاد کارآفرینی سازمانی
ابعاد کارآفرینی سازمانی دارای هشت مفهوم کلی است که عبارتند از: سرمایه‌گذاری جدید، کسب‌وکارهای جدید، نوآوری در زمینه محصول و خدمات، نوآوری در فرآیند تولید، تجدید ساختار سازمانی، ریسک‌پذیری، داشتن ابتکار عمل و رقابت تهاجمی.
سرمایه‌گذاری در زمینه‌ها و کسب و کارهای جدید: سرمایه‌گذاری در زمینه‌های جدید از ویژگی‌های مهم کارآفرینی سازمانی است که از ایجاد کسب و کار جدید در حیطه کاری سازمان حاصل می‌شود. ورود به حوزه‌های جدید کسب و کار از طریق تعریف مجدد محصولات و خدمات سازمان یا براساس گسترش بازارهای جدید انجام می‌شود.
نوآوری در فرآیند کاری و محصولات: این بعد شامل نوآوری در تولید محصول یا ارائه خدمات است و برای رسیدن به این اهداف، بر توسعه و نوآوری در تکنولوژی تولید تاکید دارد. از این جهت، کارآفرینی سازمانی شامل تولید محصولات جدید، بهبود کیفیت محصول جاری و به‌کارگیری روش‌های جدید تولید محصول است.
تجدید ساختار سازمانی: این بعد به تغییر شکل سازمان از طریق تعریف مجدد ایده‌هایی که سازمان بر اساس آنها شکل گرفته است، می‌پردازد. همچنین این بعد شامل استراتژی و تغییرات سازمانی می‌شود که شامل تعریف مجدد مفهوم کسب‌وکار، سازماندهی مجدد و ایجاد تغییرات گسترده در سازمان برای افزایش نوآوری است.
ریسک‌پذیری: ریسک‌پذیری یکی دیگر از ابعاد کارآفرینی سازمانی است که به عنوان مهمترین عامل توسعه کارآفرینی محسوب می‌شود. ریسک به عنوان ویژگی اصلی هر فعالیت مبتنی بر نوآوری، کسب‌وکار جدید، پیشگام شدن و رقابت‌جویی در سازمان‌های در حال فعالیت تلقی می‌شود. ریسک‌پذیری را می‌توان در استفاده از فرصت‌ها، تخصیص سریع منابع و روش‌های جسورانه یافت. این جسارت در جست‌وجو و پیگیری فرصت‌ها و کسب مستمر تجربه را می‌توان از ویژگی‌های تفکر کارآفرین در یک سازمان به حساب آورد.
ابتکار عمل یا پیشگامی: این بعد به پیشگام بودن در جست‌وجو و استفاده از فرصت‌های جدید و نیز ورود به بازارهای جدید اشاره دارد. در مفهوم پیشگامی، سازمان‌ها تلاش می‌کنند تا از رقبایشان در مناطق تجاری پیشی بگیرند و محصولات جدیدی را معرفی کنند یا از تکنولوژی‌های پیشرفته و روش‌های مدیریتی نوین استفاده كنند. پیشگامی شامل جست‌وجوی فرصت‌های جدید و اقدام سریع هستند که بازتابی از جهت‌گیری‌ها و فعالیت‌های مدیریت عالی در سازمان است.
مبارزه رقابتی: آخرین بعد کارآفرینی سازمانی است. مبارزه رقابتی به تمایل سازمان در به چالش کشیدن رقبایش اشاره می‌کند. کوین و اسلوین هم معتقدند که بخشی از رفتارهای کارآفرینانه در تمایل سازمان با رقبایش در بازار انعکاس پیدا می‌کند. همچنین مبارزه رقابتی یک حالت مدیریتی است که خواست و اراده سازمان را برای غلبه بر رقبایش نشان می‌دهد. در اختیار داشتن ابتکار عمل در بازار و مبارزه‌جویی رقابتی دو بعد متمایز کارآفرینی سازمانی هستند. داشتن ابتکار عمل به معنی پیشگامی سازمان در استفاده از فرصت‌های موجود در بازار است؛ درحالی‌که مبارزه رقابتی، به رقابت سازمان با سازمان‌های دیگر اشاره دارد. از این رو ابعاد مذکور، سیاست‌ها و اقداماتی است که از کارآفرینی حمایت کرده و زمینه‌های پرورش و گسترش آن را فراهم می‌کند. همچنین گرایش به کارآفرینی به مجموعه‌ای از رجحان‌ها، باورها و طرز تلقی‌های مربوط به افراد یا سازمان‌ها اشاره دارد.
*کارشناس بانکی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه
 

Similar threads

بالا