دانشگاه صنعتی شهدای هویزه...

خو ما 3تا رو که میشناسی ملتو سوژه نکنیم روزمون شب نمیشه....
آره...کاوه بم داد...;)


ینی چی؟؟باتون موافقت نکرد؟؟؟!!
بهمون وعده داد که شما خرج کنید فاکتورشو بیارین من بهتون میدم.خواستم یه نامه بنویسیم که ینی این آقا این حرفو زده و زیرشو امضا کرده...همون لحظه یکی اومد داخل(یکی از دانشجوهاش بود)یه سوال ازش پرسید بحرینی گفت:ببین,از این حرفا نزنی جایی فردا میگن این دانشجو بحیرینیانه.من اینجا آبرو دارم واسه خودمااااااااااا...خلاصه اینو که گفت دهنمونو بست یه قفلم بهش آویزون کرد رفت...گرفتی چی شد؟
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهمون وعده داد که شما خرج کنید فاکتورشو بیارین من بهتون میدم.خواستم یه نامه بنویسیم که ینی این آقا این حرفو زده و زیرشو امضا کرده...همون لحظه یکی اومد داخل(یکی از دانشجوهاش بود)یه سوال ازش پرسید بحرینی گفت:ببین,از این حرفا نزنی جایی فردا میگن این دانشجو بحیرینیانه.من اینجا آبرو دارم واسه خودمااااااااااا...خلاصه اینو که گفت دهنمونو بست یه قفلم بهش آویزون کرد رفت...گرفتی چی شد؟

میشناسمش چه بپیچونیه.:razz:..حتما کلی هم ور زد:D
 

.hossein.

عضو جدید
پسرکجای کاری؟ بچه های برق 90 فردا سر کلاس نمی ریم.به خاطر بی نظمی دانشگاه.
اون وقت شما الان دارید اسم فامیل بازی میکنید؟؟؟ (مرجان و مژده و.......)
شما بچه های مکانیک هم به ما کمک کنید.چون ما فردا با بخشش کلاس مشترک داریم.
تصمیم قطعی است .چون امید سواری و بچه های بوشهر کفرشون درومده.مخصوصا اونایی که خونه ندارن.
 
پسرکجای کاری؟ بچه های برق 90 فردا سر کلاس نمی ریم.به خاطر بی نظمی دانشگاه.
اون وقت شما الان دارید اسم فامیل بازی میکنید؟؟؟ (مرجان و مژده و.......)
شما بچه های مکانیک هم به ما کمک کنید.چون ما فردا با بخشش کلاس مشترک داریم.
تصمیم قطعی است .چون امید سواری و بچه های بوشهر کفرشون درومده.مخصوصا اونایی که خونه ندارن.
حسین جون من باهاتم...خیالی نی...
 

..:PURE:..

عضو جدید
کاربر ممتاز
خو من دختر دایی تورو از کجا بشناسم خو؟نکنه همونه که با داداشش اومده بود؟اونو میگی؟
آره بابا همون...خواهر محمد...

پسرکجای کاری؟ بچه های برق 90 فردا سر کلاس نمی ریم.به خاطر بی نظمی دانشگاه.
اون وقت شما الان دارید اسم فامیل بازی میکنید؟؟؟ (مرجان و مژده و.......)
شما بچه های مکانیک هم به ما کمک کنید.چون ما فردا با بخشش کلاس مشترک داریم.
تصمیم قطعی است .چون امید سواری و بچه های بوشهر کفرشون درومده.مخصوصا اونایی که خونه ندارن.
سلام حسین دوتا خبر نوشتم صفحه 88به بعده فک کنم برو بخونشون....نسبتا خبرای خوبین...;)


شبت بخیر.... ببخشید که باید برم...واستون آرزوی موفقیت میکنم....از ته ته دلم....;)
 

.hossein.

عضو جدید
سلام.
امروز به خاطر اعتراضی که داشتیم بالاخره دکترین را دیدیم.
اون ها در جواب اعتراض بچه ها فقط میگفتند که شما دروغ گو هستین و دکتر از همیشه ولوم صداشو بالاتر برده بود و داد می زد.
در آخر که کم اورده بود و نمی دونست چی بگه یهو درومد به یکی از بچه های 88 که خیلی ازش انتقاد میکرد گفت: مادر تو با من چه کار داره که ساعت 10 شب به من زنگ می زنه؟
یعنی خراب شه اون دانشگاهی که رئیسش چنین فرد بیشعوریه.
آخر سر بحثو نیمه کاره رها کرد و رفت.و بچه ها مجبورند که فردا برن سر کلاس چون کاری نمی تونن بکنن.
فعلا بای.
 
سلام.
امروز به خاطر اعتراضی که داشتیم بالاخره دکترین را دیدیم.
اون ها در جواب اعتراض بچه ها فقط میگفتند که شما دروغ گو هستین و دکتر از همیشه ولوم صداشو بالاتر برده بود و داد می زد.
در آخر که کم اورده بود و نمی دونست چی بگه یهو درومد به یکی از بچه های 88 که خیلی ازش انتقاد میکرد گفت: مادر تو با من چه کار داره که ساعت 10 شب به من زنگ می زنه؟
یعنی خراب شه اون دانشگاهی که رئیسش چنین فرد بیشعوریه.
آخر سر بحثو نیمه کاره رها کرد و رفت.و بچه ها مجبورند که فردا برن سر کلاس چون کاری نمی تونن بکنن.
فعلا بای.
درخت شعورش بیشتر...
ینی چی؟میخواین اعتصابو بشکنید؟
 

ousta mozhde

عضو جدید
سلام.
امروز به خاطر اعتراضی که داشتیم بالاخره دکترین را دیدیم.
اون ها در جواب اعتراض بچه ها فقط میگفتند که شما دروغ گو هستین و دکتر از همیشه ولوم صداشو بالاتر برده بود و داد می زد.
در آخر که کم اورده بود و نمی دونست چی بگه یهو درومد به یکی از بچه های 88 که خیلی ازش انتقاد میکرد گفت: مادر تو با من چه کار داره که ساعت 10 شب به من زنگ می زنه؟
یعنی خراب شه اون دانشگاهی که رئیسش چنین فرد بیشعوریه.
آخر سر بحثو نیمه کاره رها کرد و رفت.و بچه ها مجبورند که فردا برن سر کلاس چون کاری نمی تونن بکنن.
فعلا بای.

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای :mad::w00::wallbash: وقتی دکتر مملکت اینطور حرف میزنه چه انتظاری از باقی هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آدم چقدر میتونه .............................................
هیچی نمیتونم بگم
 

ousta mozhde

عضو جدید
امروز بعد از 2 هفته تنهایی سره کلاسا بالاخره من ومریم یه کلاس با هم داشتیم(محاسبات عددی) در کنار هم با یه اعتراض کلاس ساکت رو که اکثرشون ترم بالایین رو زیر و رو کردیم :biggrin:
بابا استاده یه pdf از درسش درست کرده ما هم انگار سر کلاس تند نویسی هستیم فقط مینویسیم من که دیگه دیدم واقعا هیچی نمیفهمم گفتم : استاد میشه pdf واسمون بذارید رو فلش گفت نه منم اعتراض که من اینطور هیچی نمیفهمم همش دارم مینویسم و در ادامه من ساکت شدم و باقی به مدت 5 دقیقه اعتراض کردن این شد که فرصت نوشتن بهمون داد.
 

ousta mozhde

عضو جدید
در چمران استاد بودن کار خیلی ساده ایه چون
1.اصولا سوال بسیار کم میپرسن از ترس ضایع شدن و عموما خودشون میرن میخونن.
2.مثه استاد محاسبات کلاس میدارن که تو کلا هیچی نمیفهمی که بخوای بپرسی.
3.یا وقتی سوال میپرسی اینقدر بد جواب میدن که دیگه نمیپرسی
 

ousta mozhde

عضو جدید
اینجا برخلاف دانشگاه خودمون سره کلاسا چون تنهام خیلی ساکتم حوصله ام سره کلاسا خیلییییییی سر میره کلاسای اینجا هم که مزخرررررررررررف
دلم واسه کلاسای شلوغ و باحال خودمون خیلییییییییییییییییییی تنگیده.اینجا واسه رضای خدا یه نفر یه تیکه یه شوخی نمیکنه آخ بچه ها جاتون خیلی خالیه. کلا سوال هم نمیپرسن که خوابمون نبره یا من میپرسم یا اینکه دیگه خیلی که نامفهوم باشه یه دختر و یه پسر که زرنگ کلاسن یه نیمچه سوالی میپرسن.:cry:
 
امروز بعد از 2 هفته تنهایی سره کلاسا بالاخره من ومریم یه کلاس با هم داشتیم(محاسبات عددی) در کنار هم با یه اعتراض کلاس ساکت رو که اکثرشون ترم بالایین رو زیر و رو کردیم :biggrin:
بابا استاده یه pdf از درسش درست کرده ما هم انگار سر کلاس تند نویسی هستیم فقط مینویسیم من که دیگه دیدم واقعا هیچی نمیفهمم گفتم : استاد میشه pdf واسمون بذارید رو فلش گفت نه منم اعتراض که من اینطور هیچی نمیفهمم همش دارم مینویسم و در ادامه من ساکت شدم و باقی به مدت 5 دقیقه اعتراض کردن این شد که فرصت نوشتن بهمون داد.
فک کنم تازه دارین طعم واقعیه دانشجو بودنو میچشین...این جو یه جو مطلوبه...تو دبیرستان از این کارا زیاد میکردیم...ولی الان میدونم که دانشجو ام نه دانش آموز...اگه میشنوید که دوران دانشجویی شیرینه نه منظور سر کلاسه منظور بعد کلاسه...بیرون رفتن با دوستا,جیم زدن,شوخی و از این حرفا...
 
در چمران استاد بودن کار خیلی ساده ایه چون
1.اصولا سوال بسیار کم میپرسن از ترس ضایع شدن و عموما خودشون میرن میخونن.
2.مثه استاد محاسبات کلاس میدارن که تو کلا هیچی نمیفهمی که بخوای بپرسی.
3.یا وقتی سوال میپرسی اینقدر بد جواب میدن که دیگه نمیپرسی
اصلش اینه که دانشجو خودش بخونه...په اگه قرار باشه استاد واسه همه چی بخواد توضیح بده:
1_وقت نمیشه همه ی مطالبو بگه
2_دانشجو اسمش روشه...دانش برو بجو...:biggrin:
 
اینجا برخلاف دانشگاه خودمون سره کلاسا چون تنهام خیلی ساکتم حوصله ام سره کلاسا خیلییییییی سر میره کلاسای اینجا هم که مزخرررررررررررف
دلم واسه کلاسای شلوغ و باحال خودمون خیلییییییییییییییییییی تنگیده.اینجا واسه رضای خدا یه نفر یه تیکه یه شوخی نمیکنه آخ بچه ها جاتون خیلی خالیه. کلا سوال هم نمیپرسن که خوابمون نبره یا من میپرسم یا اینکه دیگه خیلی که نامفهوم باشه یه دختر و یه پسر که زرنگ کلاسن یه نیمچه سوالی میپرسن.:cry:
یکی از دوستام میگه چمران استاداش اصن با آدم شوخی ندارن باهات همونطوری که قبلا باهاشون رفتار شده رفتار میکنن...گریتو در میارن تا نمره بدن...شوخی خنده که واویلا...اصن یه وضیه...
 
در کل دانشگاه یه جای خوبه که آدم دوستای واقعیشو اونجا پیدا میکنه...بچه هایی عزیز درس امروز تموم شد...:):D
 

Similar threads

بالا