حجب يا حجاب - قسمت سوم

اوسپید

عضو جدید
حجب يا حجاب - قسمت سوم



بنام تو اي آرام جان




حجاب زنان، طرحي براي پايداري عفاف آنان

چنان كه گفته آمد، نيروي حيا و حجب كه عنصري دروني و روحي است، تدبيري از سوي خداوند براي كنترل آنان بر استفاده درست از جمال و جذابيّت خوددر عرصه زندگي و جامعه است.

علاوه بر اين خداوند تدبيري ديگر نيز به كار گرفته است تا زنان در تحكيم عفاف و حياي دروني خود موفق تر باشند و رعايت عفاف، آسان تر صورت گيرد و آن عبارت است از طرح «حجاب». از اين رو خداوند احكام مربوط حجاب راچنين ياد كرده است:

«وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا... وَلايُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ... وَلا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَايُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ» (نور/31)
" و زينت هاي شان ر جز آنچه كه خودنمايان است آشكار نكنند و بايد روسري خود را بر گريبان خويش فرو افكنند و زينتخود را ... آشكار نكنند و پاهاي خود را به گونه اي بر زمين نكوبند كه زينت هاي مخفي آنان معلوم شود"

وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِي لا يَرْجُونَنِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَمُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عليم
» (نور/60)
"و بر زنان وا نشسته اي كه اميد ازدواجي ندارند گناهي نيستكه لباس هاي خود را كنار بگذارند بي آنكه زينتي را آشكار سازند"

"وَقَرْنَ فِيبُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأولَى وَأَقِمْنَالصَّلاةَ وآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُاللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْتَطْهِيرً" (احزاب/33)
و در خانه هاي تان قرار گيريد و جلوه گري جاهليت پيشين را در پيش مگيرد

"يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَالنِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِيقَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا" (احزاب/32)
"اي زنان پيامبر اگرشما تقوا پيشه كنيد مانند هيچ يك از زنان ديگر نيستند پس در سخن گفتن نرمي نكنيد تاآن كسي كه در دل مرضي دارد طمع كند و سخني پسنديده بگوييد"

اين نهي و باز داشتنبدون ترديد از آن جهت صورت گرفته است كه تمايل به جلوه نمايي به صورت طبيعي در زنانوجود دارد و اگر مديريت و كنترل نشود منجر به لغزشهاي جدّي مي شود اما در موردمردان نسبت به زنان چنين خطابها و نواهي وجود ندارد .
ين نشان مي دهد كه از نظر قرآندر مردان اين زمينه و مقوله هاي مشابه به صورت طبيعي و بنيادي وجود ندارد كه آنانرا به آرايش و جلوه گيري اندامي وا دارد و به جلب توجه زنان بكشاند، هر چند پديده خودآرايي در خد ضعيف تر و عارضي تر در مردان نيز مشهود مي باشد، اما گويي خودآرايي مرد، در ميدان روابط آنان با زنان، حرف اول را نمي زند و اهرمي بنيادي به حساب نمي آيد.
از جمله آياتي كه نشان مي دهد، سهم زنان در پاكي جامعه بيشتر و مهمتراست و اگر خطا و ناپاكي مشتركي صورت گيرد، اين زن است كه بگونه اي از توانمندي جنسيخود پاس نداشته و از عنصر حيا چشم پوشيده و درب حريم بر روي بيگانه گشوده است! اين آيه مي باشد كه در خطابي واحد نام زن بدكار را بر مرد بدكار مقدم آورده است:

"الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا"
"زن زنا كار ومرد زنا كار را هر كدام صد ضربه شلاق بزنيد"

اين در حالي است كه وقتي به خطاي سرقت و مجازات آن مي پردازد از آنجا كه ارتكاب اين خطا در مردان رواج بيشتري دارد ويا به صورت كلان تري از سوي مردان صورت مي گيرد نام «سارق» بر «سارقه» مقدّم آمدهاست.

" وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَاكَسَبَا نَكَالا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (مائده/38)
"و مرد وزن دزد را به كيفر آنچه مرتكب شده اند دست شان را به عنوان عقوبتي از جانب خدا قطع كنيد و خدا عزتمند و حكيم است"

با توجه به حكيمانه بودن گزينش و به كار گيريواژه ها در قرآن اين تفاوت تعبير در دو آيه با اين كه هر دو بيانگر كيفر هستند و هردو از كيفر مرد و زن سخن مي گويند، نشان از وجود خصوصيت و ويژگي روحي و باطني دوجنس دارد كه سبب تفاوت تعبير شده است اين ويژگي را مفسران به نقش آفريني ويژه زناندر رابطة جنسي مربوط دانسته اند، طبرسي مي گويد:

"قيل انّما قدّم ذكر الزانيهعلي الزاني لأن الزني منهن اشنع واعير و هو لاجل الحبل اضرّ لان الشهوه فيهنّ اكثرو عليهن اغلب" (طبرسي، 7-8/197)
گفته شده است كه نام زن زنا كار بر مرد زناكار مقدم بيان شده است چون بي عفتي زنان زشت تر و باعث عار و ننگ بيشتر و برايبارداري نيز زيان بار تر است و نيز براي اين كه در زنان بيشتر و بر آنان مسلط تر مي باشد»

علامه طباطبايي نيز همين نظريه را به عنوان «قيل» مطلبي كه گفته شده است ياد كرده است (طباطبايي، 15/79)- تعبير «قيل» نشان مي دهد كه تحليل يادشده از نظر علامه قطعي نبوده است.

بيضاوي نيز گفته است:

و انما قدّمالزانيه لأنّ الزنا في الاغلب يكون بتعرّضها للرجل و عرض نفسها عليه و لانّ مفسدته تحقق بالاضافه اليها» (البيضاوي، 3/184)
"زن زنا كار بر مرد زنا كار مقدم شده است چون غالباً زنا با عرضه كردن زن خودش را بر مرد تحقق مي يابد و همچنين مفاسد وپيامدهاي بد زنا براي زن بيشتر است."

طبرسي در مورد آيه حد السرقه مي گويد:
"و بدأ بالسارق هنا لانّ الغالب وجود السرقه في الرجال و بدأ في آيه الزنابالنساء فقال «الزانيه و الزاني» لأنّ الغالب وجود ذلك في النساء" (طبرسي، 3-4/296)
در اين آيه سخن با مرد سارق شروع شده است چون سرقت از سوي مردان بيشتر است ودر آيه زنا سخن با زنان شروع شده است و فرموده است:
" الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي» چون زنا در زنان بيشتر است"

يكي ديگر از آياتي كه در اين زمينه شايان توجه ميباشد اين است كه در مورد زنان مشركي كه متمايل به ايمان شده و مي خواهند اظهارايمان كنندو بيعت نمايند، از شرايطي كه قرآن مي آورد ترك زنا است:

َاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لايُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلا يَسْرِقْنَ وَلا يَزْنِينَ وَلا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَلا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْلَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ" (ممتحنه/12)
"اي پيامبر هر گاهزنان مؤمن متمايل به ايمان و مصمم براي پذيرش آن نزد تو آيند تا با تو بيعتكنند بر اين اساس كه به هيچ وجه به خدا شرك نورزند و دزدي نكنند و مرتكب زنا نشوندو فرزندان خود را نكشند و بهتاني را كه ميان دست و پاي خود ساخته باشند به ميان نياورند ( فرزندي را كه از شوهرشان نيست به او نسبت ندهند) و در هيچ كار پسنديده اي مخالفت تو نكنند با آنان بيعت كن و از خدا براي آنان آمرزش بخواه قطعاً خدا بسيارآمرزنده و مهربان است»

اما مشابه اين شرط در مورد مردان مطرح نشده است با اينكه زنا يك عمل دو نفره است و از نظر حرمت و كيفر براي هر دو يكسان است ولي در مرحلةياد آوري و تذكر و هشدار و پيشگيري، زنان بيشتر مورد هشدار قرار گرفته اند، زيرابخش زيادي از مديريت و كنترل عفاف يا بي عفتي تحت ارادة آنان است.
در برخي روايات تمايل و نيز قدرت جذب كنندگي و فريبندگي زن نسبت به مرد مطرح شده است:

"النساء همهن الرجال" (كليني، 5/337)
"زنان توجه و اهتمام شان به مرداناست"

"قال رسول الله (ص):
ما رأيت من ضعيفات الدين و ناقصات العقول اسلب لذي لبمنكنّ"(كليني، 5/322)
" هرگز نديدم يك عنصري سست ايمان و كم خرد بتواند يك انسان
با شعور را بفريبد آن گونه كه برخي از زنان سست ايمان و كم خرد آنان را تحت تاثير قرار داده و به رفتاري بي خردانه وا مي دارند"

از اين روايت استفاده ميشود كه اگر نيروي ايمان و انديشه در زنان ضعيف باشد، مي توانند نقشي منفي بزرگي درجامعه ايفا كنند، نه تنها مرداني شبيه خود را جذب كنند، بلكه مرداني كه به صورت معمول و به طور طبيعي گام از حريم ارزشها و اخلاق بيرون نمي نهند گرفتار وسوسه شوندو تصميم را از دست بدهند!

اين كه يوسف صديق در مناجات خود با خدا از كيد زنان مرفه درباري به خدا پناه برده و از او استمداد كرده و مي گويد اگر مرا ياري نكني و نجات نبخشي نگران آن هستم كه من نيز به زنان تمايل پيدا كنم و خواستة وارادة آنان در من تاثير گذار شود با اين كه مي دانم درخواست و روش آنان جاهلانه است
(اصب اليهن واكن، من الجاهلين) اشاره به همين معنا دارد .

آفات حجب و عفاف، در زنان

الف- مراودات و رفت و آمدهاي نا صحيح:

«امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُفَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا » (يوسف/30)
"زن عزيز با رفت وآمدهاي پيوسته خود، تلاش مي كند تا خدمتكارش را به خود فرا خواند، محبت او لبريزشده و وجودش را پر كرده است. " (مصطفوي، 4/271)

از اين آيه استفاده مي شود كه رفت و آمد هاي نادرست از يك محبت و علقه طبيعي مي تواند يك انحراف و بيماري بيافريند.

ب- به نمايش گذاشتن زينتها، آرايه ها و زيبايي هاي طبيعي :

«وَلايُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ » (نور/31)
"و زينت هاي شان را آشكار نكنند"

غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ» (نور/60)
بي آنكه زينتي را آشكارسازند"

"وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِالأولَى" (احزاب/33)
"و در خانه هايتان قرار گيريد و جلوه گري جاهليت پيشين رادر پيش مگيريد"

ج- نرمش در سخن گفتن:

« فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِفَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا » (احزاب/32)
پس در سخن گفتن نرمي نكنيد تا آن كسي كه در دل مرضي دارد طمع كند و سخن يپسنديده بگوييد

د- انتخاب دوست از جنس مردان:

" وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ"
"و نه آنكه محرمانه دوست بگيريد"

ه- خلوت با مرد بيگانه در محيط بسته :

« وَغَلَّقَتِ الأبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ » (يوسف/23)
درها را محكم بست و درحالي كه خود را آماده كرده بود به يوسف گفت، بيا، بشتاب"

و-ارتباط با محافل وجمع هاي ناسالم

« قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْرَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ ليسجنَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ » (يوسف/32 )
بانو گفت: اين استآن كسي كه مرا در عشق او سرزنش كرديد آري من از او كام خواستم ولي او خويشتن داريكرد و اگر آنچه را به وي فرمان مي دهم انجام ندهد قطعاً زنداني خواهد شد و خوار وبي مقدار خواهد گشت.



منابع و مآخذ:

1. البيضاوي عمربن محمد ؛، تفسير البيضاوي، موسسة الاعلمي للمطبوعات ، بيروت.
2. الطباطبائي، سيد محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن ، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
3. الطبرسي، ابي علي الفضل بن الحسن؛ مجمع البيان ، انتشارات ناصر خسرو، تهران.
4. كليني ، محمد بن يعقوب؛ الكافي؛ التحقيق علي اكبرغفاري،الطبعة الثالثة، دارالكتب الاسلامية ،1367ش..
5. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن ، الطبعه الاولي ، جمهوريه ايران الاسلاميه وزاره الثقافه والارشاد الاسلامي ، 1368 هـ
 
بالا