مشاعرۀ سنّتی

امالیا · Sep 8, 2012

اورابانی گفت:
روزها فکر من این است همه شب این سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

من بنالم که عاشقم عاشق
تو که معشوقی از چه نالی زار؟

aynaz.m · Sep 8, 2012

امالیا گفت:
من بنالم که عاشقم عاشق
تو که معشوقی از چه نالی زار؟

سکوت میکنم در برابر نگاهت
اخر میدانی نگاهت مرا محصور خود میکند
نمیدانی
چقدر برایم عزیزی و دوستت دارم

zizigolu91 · Sep 8, 2012

aynaz.m گفت:
سکوت میکنم در برابر نگاهت
اخر میدانی نگاهت مرا محصور خود میکند
نمیدانی
چقدر برایم عزیزی و دوستت دارم

می برم منزل به منزل چوب دار خویش را
تاکجا پایان دهم آغاز کار خویش را

امالیا · Sep 8, 2012

aynaz.m گفت:
سکوت میکنم در برابر نگاهت
اخر میدانی نگاهت مرا محصور خود میکند
نمیدانی
چقدر برایم عزیزی و دوستت دارم

می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او

امالیا · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
می برم منزل به منزل چوب دار خویش را
تاکجا پایان دهم آغاز کار خویش را

آن دوست که ناکامی ما خواسته است
کام دل دشمنان روا خواسته است

Ghazal_joon · Sep 8, 2012

تا به گریبان نرسد دست مرگ

دست ز دامن نکنیمت رها

امالیا · Sep 8, 2012

Ghazal_joon گفت:
تا به گریبان نرسد دست مرگ

دست ز دامن نکنیمت رها

از خنده ی دیروز حکایت چه کنی؟
بازآ و ببین گریه ی امروز مرا

مهندکس · Sep 8, 2012

امالیا گفت:
از خنده ی دیروز حکایت چه کنی؟
بازآ و ببین گریه ی امروز مرا

از تو که حرف میزنم تمام فعلهایم "ماضی"اند

کمی نزدیکتر بنشین،دلم برای یک"حال ساده"تنگ شده است

zizigolu91 · Sep 8, 2012

مهندکس گفت:
از تو که حرف میزنم تمام فعلهایم "ماضی"اند

کمی نزدیکتر بنشین،دلم برای یک"حال ساده"تنگ شده است

تو که از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت دهند آدمی

اورابانی · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
تو که از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت دهند آدمی

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

مهندکس · Sep 8, 2012

اورابانی گفت:
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی...

اورابانی · Sep 8, 2012

مهندکس گفت:
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی...

یا رب کاش آشنایی ها نبود
یا به دنبالش جدایی ها نبود

901010 · Sep 8, 2012

اورابانی گفت:
یا رب کاش آشنایی ها نبود
یا به دنبالش جدایی ها نبود

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

zizigolu91 · Sep 8, 2012

اورابانی گفت:
یا رب کاش آشنایی ها نبود
یا به دنبالش جدایی ها نبود

دل نیست کبوتر که چو برخواست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیـــــــــــــم

zizigolu91 · Sep 8, 2012

901010 گفت:
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

من در عجبم ز می فروشان کایشان
به زان که فروشند چه خواهند خرید

901010 · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

من در عجبم ز می فروشان کایشان
به زان که فروشند چه خواهند خرید

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

اورابانی · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
دل نیست کبوتر که چو برخواست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم پریدیـــــــــــــم

محبت ره به دل دادن صفای سینه میخواهد
به یاد یکدگر ماندن دل بی کینه می خواهد

مهندکس · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید

من در عجبم ز می فروشان کایشان
به زان که فروشند چه خواهند خرید

داری هوس که غیر،جان دهد برای تو

آه این چه آرزوست؟؟مگر مرده ایم ما؟؟

اورابانی · Sep 8, 2012

مهندکس گفت:
داری هوس که غیر،جان دهد برای تو

آه این چه آرزوست؟؟مگر مرده ایم ما؟؟

آسمانی ها کمی آهسته تر
یک کبوتر یک کبوتر مانده است

zizigolu91 · Sep 8, 2012

901010 گفت:
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
ترا من چشم در راهم شباهنگام
در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

zizigolu91 · Sep 8, 2012

اورابانی گفت:
آسمانی ها کمی آهسته تر
یک کبوتر یک کبوتر مانده است

تورا در دل درخت مهربانی
به چه ماند به گلزار خزانی

901010 · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
تورا در دل درخت مهربانی
به چه ماند به گلزار خزانی

یعقوب وار وا اسفاها همی زنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

اورابانی · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
تورا در دل درخت مهربانی
به چه ماند به گلزار خزانی

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

zizigolu91 · Sep 8, 2012

اورابانی گفت:
آسمانی ها کمی آهسته تر
یک کبوتر یک کبوتر مانده است

تا چند عمر در هوس و آرزو رود ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود

zizigolu91 · Sep 8, 2012

اورابانی گفت:
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

روی زمین خیل شیاطین گرفت
[FONT=tahoma, sans-serif]شمع برافروز و سلیمان طلب [/FONT]

901010 · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
تا چند عمر در هوس و آرزو رود ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را

اورابانی · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
تا چند عمر در هوس و آرزو رود ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود

دوستانم همه از دستم رفت
دل به هر پاک دلی بستم رفت

901010 · Sep 8, 2012

zizigolu91 گفت:
روی زمین خیل شیاطین گرفت
شمع برافروز و سلیمان طلب

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

zizigolu91 · Sep 8, 2012

901010 گفت:
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را

ای هدهد صبا به سبا می فرستمت بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

اورابانی · Sep 8, 2012

901010 گفت:
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را

آدما از آدما زود سیر میشن
آدما از عشق هم دلگیر میشن

Thread starter	عنوان	تالار	پاسخ ها	تاریخ
	اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه	مشاعره	109	Jul 18, 2015
	مشاعرۀ شاعران	مشاعره	11	Sep 9, 2009

مشاعرۀ سنّتی

کاربر حرفه ای

کاربر فعال تالار ادبیات ,

عضو جدید

کاربر حرفه ای

کاربر حرفه ای

عضو جدید

کاربر حرفه ای

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

Similar threads