کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
رفتی بی انکه لحظه ای به من و این دل که طاقت دوریت را ندارد فکر کنی کاش بجای اینکه تو را دوست داشتم کمی بیشتر حواسم به دلم بود تا دل به تو نده تا حال و روزم این نشه
 

ali3588

عضو جدید
تنهــایـی مـال آدم هـای شـریـف اسـت !
هـرزه هـا هیـچ وقـت تنهــا نمــی مـاننـد ...
که معنــی تنهــایی را بفهمــند !!!
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه تلخ است قصه عادت.....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خود[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]بعد از این بر کودک دل سخت گیری می کنم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدم باید یه "تو" داشته باشه که هر وقت از همه چی
خسته و نا امیدبود بهش بگه :
مهم اینه که تو هستی
بیخیال ِ دنیا
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
میتــرســم…

کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد

نغمــه ِ دلـت را بشنــود

و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش!!!

چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت!

ایــن عــآشقــآنـه هــآی حســود مــن …
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنچه زبان می‌خورد
همیشه همان چیزی ست
که زبان را می‌خورد :
امیدِ آمدن ِلغتی
لغتی که نمی آید

تو آنسوتر آنجا تر
برابر من ایستاده ای
برابر بامن
و چهره ام
چیزی به آینه از من نمی‌دهد

چیزی از آینه درمن می‌کاهد
و انتظار صخرۀ سرخ،
نوکِ زبانِ تو، امیدِ آمدن ِلغتی ست
لغتی که نمی آید
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
انتقام کار من نیست ....

رهایت میکنم !

همین برایت بس است ... !!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهــی وَقتــــــــا دِلَــــــم میخواد بــِگـــــم .... :
مَن رَفتــــَم، بـــاهات قــَهرَم، دیـــــگه تـَموم، دیـــگه دوسِت
نـَـــدارم ...!!!!
و چـِقـَدر دِلــَم میخواد بشــــنوَم .... :|
کُجــا بَچه لــــــــــوس؟ غَـــلَط میکنی کــــه میـــــری! مَگه دستِ خودتــــه؟
... ... رَفتــَـــــن به این راحَتی نیســـت ...!!!!
امّـــا نمیــــدانم چه حُکمَتیـــست که آدَمی , همیشــــــــــه اینجور وقتـــــــــــــا میشـــــــــــــــــنود:
"بــه جـَــــــهــَـــــــنــــَـــــــــــــــــــــــــــــــم"...!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کمی دور میشوم از خاطراتمان تا کمی اسوده شوم
تا به سادگی بتوانم دوریت را تحمل کنم
 

abareghi

عضو جدید
پرسید مرا " غم " :
تو چرا " تنهایی " ؟
گفتمش : " دوست " توئی !
در آغوشم کشید م و آرام " گریه " کرد مرا .. !
 
  • Like
واکنش ها: DOZI

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
مردمانی هستند که می‌خواهند بدانند تو چه مرگــــتــــــ است .
و وقتی بفهمند چه مرگــــتــ است ...
.​
.
بهت می‌گویند بس کن ...
انرژی منفی نفرست ...
.​
.
اینجاست که سکوتــــــــــــ معنا پیدا می کند ...
و تنهـــــــــــــــــــــــایی می شود تنها چاره ... !
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
از وقتی که نگاهت از تو نگاهم رد شد
این فیلم عاشقانه، یه فیلمِ مستند شد

بازی دیگه یادم رفت، نقشم خودِ خودم بود
نقش کسی که چشماش لبریزِ عشق و غم بود

اسکارو من می گیرم... اما چه فرقی داره
نقش سیاهی لشکر، با یه ابرستاره

وقتی تو رو ندارم، وقتی تو دورِ دوری
وقتی باید بسازم با حسرت و صبوری

این فیلم موندگاره، گیشه ها قبضه می شن
اما بازم من بی تو، اما بازم تو بی من

تو دیگه داری می ری، این آخرین پلانه
تیتراژ میاد و آهنگ، همراه این ترانه



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کوچه ها را اب میریزم تا امده برگشت تو شوم
تا شاید زودتر برگردی
تا کمی رنگ شادی را در نگاه غمگینم
ببینم
 

میهن مشرقی

عضو جدید
يادت باشد

دلت که شکست ، سرت را بگيري بالا

تلافي نکن ، فرياد نزن ، شرمگين نباش.

حواست باشد ؛

دل شکسته ، گوشه‌هايش تيز است.

مبادا که دل و دست آدمي را که روزي دلدارت بود زخمي کني به کين،

مبادا که فراموش کني روزي شاديش، آرزويت بود...

صبور باش و ساکت. . .
:w05:
 
  • Like
واکنش ها: DOZI

میهن مشرقی

عضو جدید
[h=6]می گویند : شــــاد بنـــویس
نوشـــته هایت درد دارند!
و من یـــــــاد ِ مــــردی می افتم ،
که با سه تــــــارش ،

گوشه ی خیابان شـــــاد میــــــزد . . .
امــــا با چشمهای ِ خیــــــــس
[/h]
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]چه رسم جالبیست[/FONT] ...!!!
[FONT=&quot]محبت را میگذارند پای احتیاجت ،صداقت را میگذارند پای سادگیت،سکوتت رامیگذارند پای نفهمیت ،نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت و وفاداریت را پای بی کسیت...انقدرتکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بی کس و محتاج[/FONT]...!
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
وقتی کسی به دل نشست ، نشستنش مقدس است ، حتی اگر نخواهدت نفس کشیدنش بس است
 

میهن مشرقی

عضو جدید
[h=6]آرزویم برایتان این است:
در میان مردمی که می دوند
برای "زنده بودن"،
آرام قدم بردارید برای
"زندگی کردن” ....
[/h] [h=6].
[/h].
.
خدایا شکرت
 

میهن مشرقی

عضو جدید
هر صبح، بر می خیزم تا دروازه های آسمان را به روی پنجره های بسته زندگی بگشایم؛
هنوز امید در صبح های زمین قدم می زند؛
هنوز بوی خوشبختی را می شود از گلوی گلدان ها بویید..
پس سلام بر صبح...
سلام بر روز...
و سلام بر دوست ...
 

**ALmA**

عضو جدید
گاه فقط از کل دنیا ...
دلت یکی را می‌خواهد
و می دانی، تا ابد هم که خدا خدا کنی،
بدستش نمیاری...
می‌دانی که باید
بگذاری و بگذری...
:cry:
 
  • Like
واکنش ها: DOZI

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سکوت کوچه مرا دیوانه میکند
اخر در این سکوت تمام خاطرات کهنه و قدیمی و تلخ به سراغم میاید
اخر تو را به یادم میاورد
کمی دور میشوم تا سکوت کوچه را از یادم برود
 

میهن مشرقی

عضو جدید
كاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم خنده هایم حرف است
کاش می دانستی
خوابهایم بغض است
روزهایم سرد است....به گمانم خورشید نیست در نزدیکی
کاش میدانستی...
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
سپیده بودی واسه من واسه شب وستاره هام
رفتی ولی موندی هنوز تو دفتر خاطره هام
هنوز توی اتاق من عطر تو رو حس میشه کرد
جای تو خالی و منم همه وجودم شده درد
حالا دیگه ترانه هام ترانه ی بی کسیه
حالا دیگه شبای من شبای دلواپسیه
نمی دونم چرا دلت از دل من جدا شده
رفتی و کار هر شبم گریه بی صدا شده
گریه بی صدا شده
کاشکی فقط یه روز بیای واسه یه لحظه دیدنت
منتظرن چشمای من منتظر رسیدنت
وقتی تو بودی آسمون برام پر از ستاره بود
اومدنت برای من یه فرصت دوباره بود
رفتی نمی دونم چرا دادی منو به بی کسی
هیشکی مثل من نمی شه یه روز به حرفم می رسی
یه روز میشه دل خودت بشه گرفتار کسی
هیشکی مثل من نمی شه یه روز به حرفم می رسی
یه روز به حرفم می رسی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز

من از اين فاصله ها،فاصله ها دلگيرم
بي تو اينجا چه غريبانه شبي ميميرم
دل من با همه ادمكاني كه بدنبال تواند
قهر ميگردد و من با خود خود درگيرم
ديرساليست كه ميخواهم از اينجا بروم
ولي انگار كه با قلب زمين زنجيرم
مثل اين است كه من با همه ي هق هق خود
روي سجاده ي احساس تو جان ميگيرم
ساعت گريه و غم هيچ نميخوابد ومن
در الفباي زمان خسته ي اين تقديرم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدیدن را باور نکنید که تنها دروغی بیش نیست
گریه هایم را هرگز نمیبینی
نگاه سردت مرا کمی بیچاره کرده حتی بیش از قبل دل میگیرد
 
  • Like
واکنش ها: DOZI
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا