دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبـــــــیه مه شده بـــــــــودی

نه میــــــــشد در آغوشت گرفــــــت
و نه آنســـــــــــوی تو را دیـــــــد
تنـــــــــــــها میشد در تـــــو گم شد
که شـــــــدم…
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران..
بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی
کاش…
نه کوچه انتهایی داشت
نه باران بند می امد
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
هزاران دست به سویم دراز شود…
پس خواهم زد
تنها
تمنای دستان تو را دارم….
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا……… در اسمان نشسته ای همه چیز عادلانه است..انسان شو به زمین بیا تا عمق فاجعه ای که افریدی حس کنی…..
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگ که باشی

آدم دیگری میشوی!!!!
خشن تر، عصبی تر، کلافه تر و تلخ تر…
و جالب تر اینکه با اطراف هم کاری نداری…
همه اش را نگه میداری…
و دقیقا سر همان کسی خالی میکنی که
دلتنگش هستی…!!!
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
شغلش این بود… بیاید ..عاشق کند…تنها بگذارد و برود…نامرد..نمیدانم مامور بود و معذور….
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدا میکردم ” او ” را…. این ‘ جانی’ که میگفت… جانم را دارد میگیرد… کاش این حرف ها را نمیزد …دل من جنبه نداشت….موقعی که نیست….دارد دمار از روزگارم در می اورد….
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز جلوی آینه سه تار موی سفید توی کله ام پیدا کردم… اولی اینجا….. دومی آنجا…… سومی همان جایی که یکبار انگشتش را فشار داد و گفت : ” من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن…..”
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگفتم "دوستت دارم" ، ولی دارم

تو را دیدم که خواندی

شعری از "نیما"

همان نیمای بازیگوش!

و شاید تا ابد هم

هیچ یاسی را نگردانم

نثار دست های زندگی سازت

و شاید تا ابد

من میزبان شعر خود باشم

نمیدانم تو میدانی :

تو را چون چشم

چون دل

چون تمام زندگانی دوست دارم

تو را چون شعر نیما دوست دارم

تو را چون اخر یک راز پر معنا

پرستش میکنم در خلوت احساس ناچیزم

در این احساس بی پایان من از تو


بدان من دوستت دارم

تو بارانی و من احساس باران

تو تنها ابر در این سرزمین هستی

که بویت میزند بر سقف قلبم چنگ

دلم میگیرد از هر انچه در این رنگ
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
من زنم ...

با دست هایی که دیگر دل خوش به النگو هایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد.

من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو

میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی .

قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند .

دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم .

دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است .

به خواهر و مادرت که می رسی قیصر می شوی .

دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی .

و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا می شوی .

تمام حرف هایت عوض می شود .

دردم می آید نمی فهمی .

تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است .

حیف که ناموس برای تو نه تفکر

حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است .

من محتاج درک شدن نیستم .

دردم می آید خر فرض شوم.

دردم می آید آن قدر خوب سر وجدانت کلاه می گذاری

و هر بار که آزادیم را محدود می کنی.

می گویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است.

نسل تو هم که اصلا مسئول خرابی هایش نبود .

میدانی ؟

دلم از مادر هایمان می گیرد .

بدبخت هایی بودند که حتی می ترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده

خیانت نمی کردند نه برای اینکه از زندگی راضی بودند

نه خیانت هم شهامت می خواست . نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت جایش النگو داد .
مادرم از خدا می ترسد . از لقمه ی حرام می ترسد . ازهمه چیز می ترسد

تو هم که خوب می دانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است .

دردم می آید این را هم بخوانی می گویی اغراق است .

ببینم فردا که دختر مردم در بیرون به جرم موی بازش کتک می خورد . باز هم همین را می گویی .

ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟

دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند .

و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند . دردم می آید از این همه بی کسی دردم می آید .

سیمین دانشور

 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی خسته ام
وقتی کلافه ام
وقتی دلتنگم
...
... بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغض لعنتی است!!
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـاشـَد مـَن تـسـلـیـم . . .

امـّا چـه فـایـده . .

وقـتـی مـیدانـَم آخـر سـر ...

بـه جـای ایـنـکـه مـَن بـرایـَت

پـرچـم سـفـیـد تـکـان دهـم

"او" بـرایـت


لـبـاس ِ سـفـیـد مـی پـوشـد . .



 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خلوت كوچه هایم

باد می آید

اینجا من هستم ؛

دلم تنگ نیست....

تنها منتظر بارانم

تا قطره هایش بهانه ایی باشند

برای نم ناك بودن لحظه هایم

و اثباتی

بر بی گناهی چشمانم!
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدمای دلتنگ...

وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن...

یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری...

یکم ثابت میشن...

یواش یواش چشماشون پر اشک میشه..




 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشتبـــاه هــم اگـــر بــــــود...

اشتبــاه ِ قشنگـــی بــــود!

هـم صحبتـــی بـا تــــو... بــودن ِ بــا تـــو...

گـــرچــه گمـــان مـــی‌كـــردی كــه منــ ... منــ نیستـــم...!!!

امـّـا مــن گمــان نمـــی‌كــردم كــه تــ ــو ...تـــ ــو نبــاشـــی

و مـــن تنــهــا بـــرای ِ خودتــــ مـــی‌خواستــمتـــــ ...!




 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش یک روز دلم

با خودش یک دل و یک رنگ شود

تا که اقرار کنم:

گاه گاهی دل من

دوست دارد که برای تو فقط تنگ شود

می زند شور دلم

گاه برای تو فقط

دوست دارد نگرانت باشد

و برای گذر از هر خطر و حادثه ای

دیده بانت باشد

این دل و دغدغه من

تو ولی راه به دشواری دل من می بندی

بی خبر می گذری

و به دلتنگی من می خندی!!

 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، [/FONT]
[FONT=&quot]كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...[/FONT]
[FONT=&quot]كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ، [/FONT]
[FONT=&quot]با چشماش بهت بگه : [/FONT]
[FONT=&quot]هستم تا ته تهش ! هستی !؟[/FONT]


 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی میکنم ...
حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!
چون این زندگی کردن است
که بهترین های دیگر را برایم میسازد
بگذار هر چه از دست میرود برود؛
من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،
حتی زندگی را...
" ارنستو چگوارا"
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریک بــاد ! خـانـه ی مــــردی که . . .

نــمی جنـگـــــد بـــرای زنـی که . . . . . .
دوستـــش دارد
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوشـتــ ــه هــ ـایمـ مخــــــ ـــاطــب نــ ـدارد

مخــــ ـاطب نوشتــ ـه هـ ـــایــم بــ ه ســـ ــادگی یـک لبخنـــ ـــــد رهــــ ـــا کرد


 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
کـــو ر بــاش بانـــو...
نـگاه کـه مـی کنـی، مـی گوینــد: نـخ داد!
عـبوس بــاش بانــــو...
لبــخند کـه مـیزنـی، مـی گـوینــد: پـا داد!
لال بــاش بانــــو...
حـرف کـه مـی زنـی، مـی گوینــد: جـلوه فـروخـت!
شـاید دسـت از سـرمان بردارنـد...
شـــــاید !!!
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز

[h=6]من زنم…[/h]
[h=6]بی هیچ آلایشی…[/h]
[h=6]حتی بی هیچ آرایشی ![/h]
[h=6]او خواست که من زن باشم …[/h]
[h=6]که بدوش بکشم،بار تو را که مردی ![/h]
[h=6]و برویت نیاورم که از تو قویترم ...[/h]
[h=6]آری من زنم...[/h]
[h=6]او خواست که من زن باشم ...[/h]
[h=6]همچنان به تو اعتماد خواهم کرد ...[/h]
[h=6]عشق خواهم ورزید ...[/h]
[h=6]به مردانگی ات خواهم بالید ...[/h]
[h=6]با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد ...[/h]
[h=6]پشتیبانت خواهم بود ... و تو ...[/h]
[h=6]مرد بمان![/h]
[h=6]این راز را که من مرد ترم[/h]
[h=6]به هیچ کس نخواهم گفت[/h]






 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
وستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد

تپــش قــلب مــی گیــرمـ !

مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ
...
مـــرا ببخـش

کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدانم چه میخواهم خدایا
به دنبال چه میگردم خدایا...
چه میجوید نگاه خسته ی من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
زجمع اشنایان میگریزم... به کنجی میخزم ارام و خاموش...
نگاهم غوطه در تیرگی ها...به بیمار دل خود میدهم گوش...
گریزانم ازین مردم که با من...به ظاهر همدم و یکرنگ هستند...
ولی در باطن از فرت حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند....
ازین مردم که تا شعرم شنیدند به رویم چون گلی خوشبو شکفتند...
ولی ان دم که در خلوت نشستند مرا دیوانه ای بدنام گفتند...
دل من ای دل دیوانه ی من که میسوزی ازین بیگانگی ها...
مکن دیگر زدست غیر فریاد خدا را بس کن این دیوانگی ها.
 

fbarani67

عضو جدید
کاربر ممتاز

[h=3]مهم نیست . . .[/h]اگر شعرهای من زیباست


دلیلش آن است که تو زیبایی


حالا هی بیا و بگو چنین است و چنان است . . .


اصلأ مهم نیست تو چند ساله باشی


من همسن و سال تو هستم


مهم نیست خانه ات کجا باشد


برای یافتنت کافی است چشمهایم را ببندم . . .


خلاصه بگویم


حالا


هر قفلی که میخواهد به درگاه خانه ات باشد


عشق پیچکی است که دیوار نمی شناسد . . .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا