اشعار و نوشته هاي عاشقانه

mahsa711

عضو جدید
عطری که به خود می زنی
یک موسیقی جاریست
و امضای شخصی توست
که جعل کردنش غیر ممکن است!

نزار قبانی
 

succulent

عضو جدید
دلم خواهد که امشب با تو از دیدار بنویسم/ مجال دوست بگزینم دم از گفتار بنویسم
عدم گردم اگر گوید برو مشکل گشا باشی/ وصال دوست آسان است اگر اسرار بنویسم
چو کلک یار مجنونی نویسد نغمه شوقش/ نمی ترسم، نمی لرزم که بر دلدار بنویسم
همای غیب را صورت بکار عیب نتوان بست/ اگر من راز دل بر دختر بازار بنویسم
محیا می کند غم را ندای خواب دوشینم/ که یاران غرق شادیند اگر افکار بنویسم
قلم خونش بجوش آید اگر داند نویسد عشق/ مرکب در قلم ماند اگر افکار بنویسم
سروش از پرده می خواند برو مردانه مردی کن/ که شنگولان نمی خوانند اگر بسیار بنویسم
 

marzi2011

عضو جدید
امشب شب روياي تو بودو تو نبودي در دل
همه آواي تو بودو تو نبودي در دل
زير لب آهسته تمناي تو ميكرد
در حسرت ديدار تو بودو تونبودي...
 

marzi2011

عضو جدید
قشنگ ترین
شگفت انگیزترین..
نفس گیرترین...
لحظه زنگیم.. دیدن لبخند معصومانه تو..
از پشت دیوار دلم بود...
 

marzi2011

عضو جدید
وقتــــــــــی از پــشـــــــــت خـــــنـــــــجــر زدی . .
فهمــــــیـــــــدم . . .
هنــــوز به چشـــــمانـــــــم مــــــبتـــــــلایی
 

marzi2011

عضو جدید
میخواهمتــــــــــــــــــــ…
ولــــی…
دوری…
خیلی خیلی دور...
نه دستم به دستانـــــــت میرسد
نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ ...
 

marzi2011

عضو جدید
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور دیگر!
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد !
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم !
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور که دلت قرص شود که من هستم ,
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
از خانه که می آیی
یک دست مال سفید
پاکتی سیگار

گزیده شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است ....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





بازهم سکوت شب ،

بازهم ابهام ،

بازهم حرفهای ناگفته .
 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماتريس متقارن ادبي

ماتريس متقارن ادبي

اين شعر به صورت عمودي وافقي يک جور خوانده مي‌شود:

 
از چهره     افروخته    گل را        مشکن!
افروخته     رخ مرو   تو ديگر       به چمن!
گل را        تو دگر   مکن خجل     اي مه من!
مشکن       به چمن    اي مه من      قدر سخن !
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]تمام اسپند های دنیا را نذر دوباره دیدنَت ؛[/FONT]
[FONT=&quot]می سوزانم[/FONT] ...
[FONT=&quot]تا دودشان در چشم خودم برود[/FONT]
[FONT=&quot]و باز هم بهانه ی اشک هایم باشد[/FONT]

( [FONT=&quot]مهران پیرستانی / سوم آبان نود[/FONT] )
 

succulent

عضو جدید
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم/ بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد/ مرا روزی مباد آندم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کُش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
زتاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل/ بیآر ای باد شبگردی نسیمی زآن عرق چینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی/ که سلطانی عالم را، طُفَیلِ عشق میبینم
اگر بر جان من غیری گزیند دوست، حاکم اوست/ حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
صباح الخیر زد بلبل، کجایی ساقیا؟ برخیز/ که غوغا می کند در سر خیال خواب دوشینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین/ اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد/ همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را دوست دارم
در این
باران
می*خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم

لبخند تو را در باران می*خواستم
می*خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه
نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم…
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب رفتنت

شب رفتنت عزیزم,هرگز از یادم نمیره

واسه هرکسی که میگم قصه شو , آتیش میگیره

دل من یه دریا خون بود ,چشم تو یه دنیا تردید

آخرین لحظه نگاهت غصه داشت باز ولی خندید

شب رفتنت یه ماهی توی خشکی رفت و جون داد

زلزله خیلی دلارو اون شب از غصه تکون داد

غما اون شب شیشه های خونه رو زدن شکستن

پا به پام عکسای نازت اومدن تا صبح نشستن

تو چرا از اینجا رفتی تو که مثل قصه هایی

گلم از چه چیزی باشه نه بدی نه بی وفایی

شب رفتنت نوشتی شدی قربونی تقدیر

نقره ی اشکای من شد دور گردنت یه زنجیر

شب تلخ رفتن تو گلدونامون اشکی بودن

قحطی سفیدی ها بود همه انگار مشکی بودن

شب رفتنت که رفتی گفتی دیگه چاره ای نیست

دیدم اون بالا ها انگار عکس هیچ ستاره ای نیست

شب رفتن تو یاسا دلمو دلداری دادن

اونا عاشقن ولیکن تنها نیستن که زیادن

بارون اون شب دستشو از سر چشمام بر نمی داشت

من تا میخواستم ببارم هرکسی میدید نمیذاشت

شب رفتن تو رفتم سراغ تنها نوارت

اون که واسه م همه چی بود , آره تنها یادگارت

سرنوشت ما یه میدون , زندگی اما یه بازی

پیش اسم ما نوشتن حقته باید ببازی

شب رفتن تو خوندن واسه من همه لالایی

یکی میگفت که غریبی یکی میگفت بی وفایی

شب رفتن تو ابرا واسه گریه کم آوردن

آشنا ها برای زخم وا شده م مرهم آوردن

شب رفتن تو تسبیح از دست گلدونا افتاد

قلب آرزوهام انگار واسه ی همیشه وایساد

شب رفتن تو غربت, جای اونجا , اینجا پیچید

دل تو بدون منظور رفت و خوشبختیمو دزدید

شب رفتن تو دیدم یکی از قناری ها مرد

فرداش اما دست قسمت اون یکی هم با خودش برد

شب رفتن تو چشمات راست راستی چه برقی داشتن

این همه آدم چرا من , پس با من چه فرقی داشتن

شب رفتنت پاشیدم همه اشکامو تو کوچه

قولتو آروم گذاشتم پیش قرآن لب طاقچه

شب رفتنت دلم رفت پیش چشمایی که خیسن

پیش شاعرا که دائم از مسافر می نویسن

شب رفتن تو دیدم تا که غم نیاد سراغت

هیچ زمون روشن نمیشه واسه ی کسی چراغت

شب رفتن تو دیدم خیلیه غمای شاعر

روی شیشه مون نوشتم می مونم به پات مسافر

برو تا همه بدونن , سفرم اینقدا بد نیست

واسه گفتن از تو اما هیچکی شاعری بلد نیست

برو تا همه بدونن , سفرم اینقدا بد نیست

واسه گفتن از تو اما هیچکی شاعری بلد نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


دیوار احساس من را،

همه…
کوتاه می پندارند ،

اما چه می دانند ،
در پس این دیوار کوتاه ،
زمینش عمق فراوان دارد…
 

mahsa711

عضو جدید
[FONT=&quot]کم کم یاد خواهی گرفت ...[/FONT]
[FONT=&quot]تفاوت میان نگهداشتن یک دست ...وزنجیر کردن یک روح را[/FONT]
[FONT=&quot]اینکه عشق تکیه کردن نیست...و رفاقت ..اطمینان خاطر[/FONT]
[FONT=&quot]و یاد میگیری که...بوسه ها قرارداد نیستند[/FONT]
[FONT=&quot]کم کم یاد میگیری[/FONT]
[FONT=&quot]باید باغ خودت را پرورش بدهی[/FONT]
[FONT=&quot]بجای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد[/FONT]
[FONT=&quot]یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی[/FONT]
[FONT=&quot]که ...محکم باشی پای هر خداحافظی[/FONT]

[FONT=&quot]یاد میگیری که خیلی میارزی...![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ابرها می گريند تا پشت پايت را خيس کنند
من انتظار را حس می کنمابرها می گريند تا پشت پايت را خيس کنند
من انتظار را حس می کنم
صبر را ياد گرفته ام
از باغچه کوچکمان زير آفتاب تابستان
برای روزی که اندوه آسمان از
آتش عشق افروخته اش باران بياورد
ودوری ها را پاک کند
و مدام برای برگ ها بخواند که
آسمان نزديک است
دوباره دست هايمان را خيس کند
من رهايت نمی کنم
آنچه را که روزهای بلند و شب های بارانی
به من آموخته اند از ياد نمی برم
صبر را ياد گرفته ام
از باغچه کوچکمان زير آفتاب تابستان
برای روزی که اندوه آسمان از
آتش عشق افروخته اش باران بياورد
ودوری ها را پاک کند
و مدام برای برگ ها بخواند که
آسمان نزديک است
دوباره دست هايمان را خيس کند
من رهايت نمی کنم
آنچه را که روزهای بلند و شب های بارانی
به من آموخته اند از ياد نمی برم
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]حاضر بودم
حاضر بودی
حاضر بود
[/FONT]


[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]حاضر بودیم
حاضر بودید
حاضر نبودند
[/FONT]
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط‌کش و نقاله و پرگار عاشق می شود ....
نجمه زارع
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
حس چشمهایت ژرف است ، شاعری یعنی :
جادادن تو در کلمات ........
 

MaC_MaC

عضو جدید
اینا سه تا طرحن...واس خودمن..یعنی خودم گفتمشون..دوسشون دارم خیلی..برا همه اونایی که مث من منتظرن...همین.
................................................
نمیخواهی "همان" شوی؟!
باید
دلتنگ
آن "تو" بمانم؟
نه!
نمیمانم...
نمیخواهم..
نمیتوانم..
"همان" شو.
.......................................................................
تو برایم "هر " نبودی
قرار بود
"هم" شویم...
"هر" ها نگذاشتند....
........................................................................................
مگر میشود؟!
بی آنکه تمام شود..تمام شدیم
بی آنکه گله ای کنیم..نااحت شدیم
بی آنکه راهی باشد...جدا شدیم!
نه!
میشود!
شاید باز
باز تا بشود برای همیشه
مال هم شدیم....
 

MaC_MaC

عضو جدید
....

....

روزهای دور از تورا
هرگز نخواهم شمرد
تا همیشه بگویم
همین دیروز بود...
 

MaC_MaC

عضو جدید
....

....

روزهای دور از تو را
هرگز
نخواهم شمرد
تا همیشه بگویم
همین
دیروز
بود...
 
  • Like
واکنش ها: noom

MaC_MaC

عضو جدید
خواستم تصویر با تو بودن را
نقاشی کنم
دیدم
فاصله بینمان
در ورق جا نمیشود
کمی نزدیکتر بیا
دفترم تمام شده...
 

MaC_MaC

عضو جدید
...--رفتن و نشستن درست..اما گریه را نمیخواهم
گریه برای حرمت نگاه ناگهان تو...برای یک دل دریا حرف نگفته
--و برای آنچه که گفتم و کفتم و نشنیدی
برای آنچه که خواستم و بودی و خواستی و نبودم
در این دل دل دلواپسی..عزیز دل..
وقتی تو هستی..انگار که همه نیستند..
شب از ان شبها که به عمرت کم دیده ای
دریا..دریا ستاره...

(روحش شاد:خواننده عبداللهی)
 

Similar threads

بالا