حرف های عاشقانه

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگــَـر دِلم نمیخوآهـَـد بَرگَردﮮ ..

تــُو کــِـﮧ ماندَنـــﮯ نیستــﮯ مــﮯ آیــﮯ و میرَوﮮ ..

دوبآره مَن میمآنمــ بآ یــِــﮧ دُنیآ غَم...

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـَــ م را دیگــر هیـــ چ نمـے لرزانــد !

در مـَـ ن دلهـُــره..

در مـَـ ن تـــرس..

در مـَـ ن احســآس مُــرده است !

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
مے گوینـد قِسمت نیست ـحِکمَت است ..!

خدایـآ ...

مـَن معنیِ قِسمت و حِکمَت را نمے دانم ..

امـآ تـو معنےِ طاقَت رآ مے دانـی ...

مـَگــَر نــه ؟؟؟

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگه حَتی نَفَسْ کِشیدَنَمْ مُهِمْ نیستْ ..

اَهْ ، مُردَنْ چــِقَدر زودْ آرِزو شُدْ ...

خــُدایا ، آمادِ ه اَمْ ، بــِریمْ!!!

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
یِکبار تو خواستی،مَن نَخواستَم ..،

یِکبار مَن خواستَم،تو نَخواستی ..،

با هَم که ساده کُنیم ..

میشَوَد مَن تـَنـهـا، تو هَم تـَنـهـا...

 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
هـَــرگِــــز نـــگو بَـــرآیَــــت میـــمیـــرَمــ ...

بـــِمـــآن بَــــرآیـَــــمـــ ..

کـِــــ بـــآ تــــو زنــــدگـــی زیــــبآستـــ ..

مـــــــن بـــی تــــــــــو هیـــــــــــچَم ..!


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

BLOOD STONE

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم​



 

negin:-

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتیــــــ خاطراتــــــ آدمـــــ زیاد میشهــــــ ..

دیوار اتاقشــــ پُر از عکســـــ میشهـــــ ..

اما همیشهـــــ دلت برای کسیــــــ تنگ میشهـــــ ..

که نمیتونیـــــ عکسشـــــ رو بهـــــ دیوار بزنیــــــ ..!

 

رهاپرتو

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلــم یــﮧ رمــآن میخــوآد ..

اولــش "من" و "تــو" بـآشیــم ..

آخــرش "مــآ"....!!

 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم آنچه که اسمش را غرور گذاشته ام برایت به زمین بکوبم احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی!
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
دل سنگ آب شد از ناله فرهاد به کوه / شب همه شب لب خسرو به لب شیرین است...
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
بسیار نمی خواهم تنها کمی ,برای چشم به هم زدنی , دستت رابه من بده تادلت را در آغوش گیرم!
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
در کشور ما شاهی بود که برای سرگرمی خود بازی می ساخت که دو نفر روبروی هم برسرترازو بروند وهرکدام سبک تربود کشته شود. از بخت بدم من و یارم روبروی هم افتادیم من برای اینکه یارم کشته نشود10 شبانه روز غذا نخوردم غافل از آنکه یارم در روز مسابقه وزنه به پای خود بسته بود.
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
خود را در آغوش بگیر و بخواب, هیچکس آشفتگیت را شانه نخواهد زد! این جمع پر از تنهاییست...
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
نبودن هایی که هیچ بودنی جبرانشان نمی کند! آرامش عجیبی دارد« مرگ » می آید گوشه اتاق کمین می کند!!!
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
سهراب! گفته بودی: قایقی خواهی ساخت ...
دور خواهی شد از این خاک غریب. قایقت جا دارد ؟ من از اهل زمین دلگیرم!
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
این روزها در زندگی همه یکی هست که نیست...
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
هربار که کودکانه دست کسی را گرفتم , گم شدم ! ترس من از گم شدن نیست, از گرفتن دستیست که بی بهانه رهایم کند...
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
نمی دانم از دلتنگی عاشق ترم یا از عاشقی دلتنگ تر , فقط میدانم در آغوش منی, بی آنکه باشی ...
ورفتی , بی آنکه نباشی
 

رهاپرتو

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!
دیگه دوستت ندارم …..
وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!
 

رهاپرتو

عضو جدید
کاربر ممتاز

آنقدر انتظار کشیدم که کشیدنِ نقش‌های زیبا بر صفحه زندگی‌ فراموشم شد..

آنقدر دل‌ به دلت دادم که یادم رفت خودم هم دلی دارم...

آنقدر غصه‌هایت را خوردم که از خواب و خوراک افتادم...

آنقدر به خاطر تو زیر شماتت دیگران سر پائین انداختم

که یادم رفتم باید عزت نفس داشته باشم...

آنقدر غمین بودم که برق نگاهم را هم گم کردم...

آنقدر به دل‌ ساده‌ام امید واهی دادم

که باورم شد به خاطر من همه چیز را عوض خواهی‌ کرد...

آنقدر عاشقت بودم که هیچ کس جز تو را نمیدیدم.....

اما حالا...آنقدر سنگم که هر نقشی‌ را بروی بدنم می‌پذیرم

تا شاید کتیبه عبرت آموزی شوم برای ساده عاشق‌های آینده.....

 

رهاپرتو

عضو جدید
کاربر ممتاز

نه پیشانی من به لبهای تو رسید …
نه لیاقت تو به احساس من …
چیزی به هم بدهکار نیستیم ؛ هر دو کم آوردیم !!!
 

رهاپرتو

عضو جدید
کاربر ممتاز


تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف ...
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد ..
از این صدا متنفر بودم اما ...
چشم هایم را میمالم ..
new message
تا لود شود آرزو می کنم ... کاش تو باشی ...
...
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !!

 

رهاپرتو

عضو جدید
کاربر ممتاز



مـَـن میرَوم
بـه اعماق تنــهـایــی ..
رانـده ِ شـُـده ِ‌از تــو ..
در چشــمــآنـَـم بنگـَـر ..
عشــق را فــریــآد میـزَنم ..
عشقـی سوختـه در آتـَـش ِ هوس ..
در آغـوشـم بگـیـر تنــهایی
اینـَـكـ مرهمـی جـز تـو ندارَم ..
گلـویـَـم درد میكنــد ..
از شیــون های بـی كسـی شبانگاهـَـم ..
با من چـه كـرده ای كه عاشقانه هایــشم
جـای خـود را بـه فــریادی گداختـه بـر گلـویـَـم داده ِ است ..
بامــَـن چه كــردی كـه بـوی عشقت شامه ام را مجنـون خـود كــرده ِ ..
قلب من هـزار تكــه شده ِ
نمینالــَـم ..
نمیگــریــَـم ..
فقــطــ ..
عمیــق بــه ریــه میكـشـَـم تمــآم وجـود عشق آتیشنـت را ..
كنــآرَم بمــان ...
بهـانه هایت ..
فــَـریــاد دروغ است ..
بـَــرگــرد ..

 
آخرین ویرایش:

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
.....................................................................................
....................................................................................
.............................................................................................
................................................................................................
 

رهاپرتو

عضو جدید
کاربر ممتاز

نمیبـפֿـشـمتــ {!}
قــبول ڪـُـטּ "هیــچ ڪَـس" جانــشـ
رـآ بـﮧ ایــ ـטּ راפـَتـــے نمیبـפֿـشـد
 
بالا