چرا داشتن معجزه، دلیلی بر فرستاده شدن از طرف خداست؟

persian_land

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ...باز چشم بازار کور کردی که ...ببین در مورد سوره کافرون که گذاشتی ...خب بیا با هم از یه نگاه دیگه ببینیم ...اون نوشته های خیلی ساده به قول شما 1400 سال پیش معنای به خصوصی داشته و نمیتونستن مثال مانند اون بیارن ..در یک کتاب که شما میخونین بعضی نوشته ها پیش درآمد ان بعضی نوشته ها اصل و مغز نه برای اینکه خدا نمیتونسته بگه بلکان ذهن انسان بکشه و بتونه درک کنه ...همونطور هم که هم من میدونم و هم همه مسلمون ها قرآن رو عثمان جمع کرده و ترتیب سوره ها مشخص نشده پس خرده نگیر ....بعد چرا همین قوانین بشری متن قرآن که هنوز هم رعایت نمیشه چه در اینجا چه در اونا به عنوان معجزه در نظر نمیگیری که هزار وچهارصد سال میگه این کار بکن میگیم نه این راه بهتره ......
حالا چرا قرآن گیر دادین این همه معجزه؟
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
سلام :gol:
لطف میکنید مصادره به مطلوب این قضیه رو توضیح بدید؟؟

با سلام و عذر خواهی که اینقدر دیر شد.

دوری که در این قضیه هست. همون مصادره به مطلوبی که گفتم رو اولش که با این موضوع مواجه شدم، نفهمیدم. یه شخص دیگه ای بهم گفت .به نظرم درست میگه.


ببینید ما میگیم دادن معجزه به مدعی دروغگو سبب ابن میشه که انسانها گمراه بشن. و این کار ، کار قبیحی هست و از خدا فعل قبیح سر نمیزنه.

یا به بیان دیگه دادن معجزه به مدعی دروغین راه را به کل بر هدایت انسان میبنده. اما لطف خدا ایجاب میکنه که راهی باز بذاره بنابر این مدعی دروغین به نوعی رسوا خواهد شد. مثلا تا حالا معجزه میکرده اما به محض اینکه ادعای نبوت میکنه این قدرت ازش گرفته میشه.

حالا ایراد در کجاست؟
در " دادن معجزه به مدعی دروغگو سبب ابن میشه که انسانها گمراه بشن"

چطور؟

به نظر شما چه زمانی دادن معجزه سبب گمراهیه؟ زمانی که هر کسی معجزه داشت و ادعای نبوت کرد ما به ناچار باید اون رو به عنوان نبی بشناسیم.
حالا این اجبار و الزام منطقی کجاست؟؟

اصولا ما داشتیم چی رو ثابت میکردیم؟ این که هر کس معجزه داشت و ادعای نبوت کرد ما به ناچار باید اون رو به عنوان نبی بشناسیم.

جمله سبز که نتیجه ماست, در برهان به استفاده شده!! استفاده از نتیجه(که هنوز ثابت نشده). به عنوان مقدمه دور ایجاد میکنه.
جمله قرمز که مقدمه ماست(مقدمه ی مقدمه)

یکم زمان برد تا درک کردم. با وجود اینکه کسی که برام توضیح میداد بیانش از من بهتر بود. امیدوارم (و مطمئن) دوستان با کمی تلاش زودتر از من درک کنن
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
خود من تا کنون دلیل قانع کننده ای ندیدم. چند صفحه ای هم که از این تاپیک مطالعه کردم، ندیدم کسی دلیلی بیاورد. البته چیز عجیبی نیست. شما سوال را از کسانی میپرسید که از مسائل این چنینی هیچ اطلاعی ندارند. اعتقاد اینها یا از ترس است یا از طمع.

پرسیدن سوالات این چنینی از جانب شما- با علم به بدون جواب ماندنش- برای چیست؟ میخواهید بگویید فرزانه اید؟
بر عبث می پایی

سلام.

نظر لطف شماست. البته در این باشگاه افراد فاضلی هم هستن. کم لطفی نفرمایید


موفق باشید
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
خیر تعریف معجزه این نیست. اینی که شما می فرمایید کرامت است. معجزه عملی خارق العاده است که کسی که ادّعای این رو داره که از سوی خداست ارائه می ده، و مردم نمی توانند مثلش بیاورند.

معجزه اینگونه نشاندهندۀ این است که صاحبش از سوی خداست که لازمۀ لطف و هدایتگری خداست که وقتی کسی عمل خارق العاده ای رو انجام داد و گفت که عمل به اذن خداست و مردم هم نمی تونستن مثل اون یا برتر از اون رو انجام بدهند، به شکلی فرد رو رسوا کنه. برای مثال فرد دیگری رو مبعوث کنه تا عملی مثل یا برتر از اون رو انجام بده. اگر چنین اتفاقی نیفته، ما باید بپذیریم که اون عمل معجزه بوده است.

کسی که این قاعده رو نپذیره، به خدا یک نقص وارد می کنه، یعنی یا مدّعی هست که خدا می گذاره که بندگانش تحت تأثیر یک شیّاد قرار بگیرند، بدون اینکه بتونن جوابی بهش بدهند، و این یعنی نقص در لطف و هدایتگری خدا و یا اینکه منکر آمدن انبیاء است، که باز هم نقص در لطف خدا ایجاد می کنه. چون لازمۀ لطف اینه که خدا برای بندگان خودش راهنمایانی رو بفرسته. کسی هم که بر خدا نقص وارد کنه، عملاً وجود اون رو انکار می کنه، چون نقص در خدا، راه نداره.

سلام.

بله
تهانوی در "کشاف اصطلاحات فنون" انواع کارهای خارق العاده رو به 6 نوع تثسیم کرده. که بدیهتا حوصله تایپ همش رو ندارم مگر دوستی اظهار علاقه کنه.

کرامت: خرق عادتی است که از کسی سر میزند که اصولا ادعایی ندارد.

معجزه:خرق عادتی است که از کسی سر میزند که ادعای نبوت دارد. البته بعد از طرح مدعای نبوت. اگر قبل اون باشه بهش میگن ارهاص(شتابزدگی در انجام معجزه)

منم عرض کرده بودم:معجزه هم یعنی عملی خارق العاده که فردی برای اثبات مدعای خودش انجام میده و و دیگران نمیتونن انجام بدن و همراه با ادعای نبوته،

بگذریم.

فرمایش( :) عرایض منظورم بود ) ما در واقع همون استدلالیه که مطرح کردم در 2 پست قبل ترم. بر پایه قاعده لطف.
اینجا که فرمودی:
یعنی یا مدّعی هست که خدا می گذاره که بندگانش تحت تأثیر یک شیّاد قرار بگیرند

همونطور که عرض شد زمانی بندگان تحت تاثیر قرار خواهند گرفت(اگر تحت تاثیر قرار گرفتن به معنای قبول مدعی طرف باشه) که دلیلی بر این باشه که تحت تاثیر قرار بگیرند. این دلیل هنوز ثابت نشده- نتیجه ماست- استفاده از این میشه دور.




اگر لازم بود بیشتر توضیح میدم. 2 پست قبلترم رو هم مطالعه بفرمایید.

برای بقیه پست های شما اگر وقتی بود بود ومطالع شون کردم، پست میزنم.
تشکر
 
آخرین ویرایش:

בְּחִירִי

عضو جدید
با سلام.

سلام.

بله
تهانوی در "کشاف اصطلاحات فنون" انواع کارهای خارق العاده رو به 6 نوع تثسیم کرده. که بدیهتا حوصله تایپ همش رو ندارم مگر دوستی اظهار علاقه کنه.

کرامت: خرق عادتی است که از کسی سر میزند که اصولا ادعایی ندارد.

معجزه:خرق عادتی است که از کسی سر میزند که ادعای نبوت دارد. البته بعد از طرح مدعای نبوت. اگر قبل اون باشه بهش میگن ارهاص(شتابزدگی در انجام معجزه)

منم عرض کرده بودم:معجزه هم یعنی عملی خارق العاده که فردی برای اثبات مدعای خودش انجام میده و و دیگران نمیتونن انجام بدن و همراه با ادعای نبوته،

بگذریم.

فرمایش( :) عرایض منظورم بود ) ما در واقع همون استدلالیه که مطرح کردم در 2 پست قبل ترم. بر پایه قاعده لطف.

اصلاً مهم نیست که شما بر اساس چه چیز دارید بحث می کنید. طرف مسلمان باید بگوید دقیقاً چه چیزی را معجزه می داند، و منظورش از اعجازی که اثباتگر نبوّت است، دقیقاً چیست. ما این را آنقدر در همین تاپیک توضیح داده ایم، که دیگر نیازی به توضیح نمی بینیم.


اینجا که فرمودی:
یعنی یا مدّعی هست که خدا می گذاره که بندگانش تحت تأثیر یک شیّاد قرار بگیرند

همونطور که عرض شد زمانی بندگان تحت تاثیر قرار خواهند گرفت(اگر تحت تاثیر قرار گرفتن به معنای قبول مدعی طرف باشه) که دلیلی بر این باشه که تحت تاثیر قرار بگیرند. این دلیل هنوز ثابت نشده- نتیجه ماست- استفاده از این میشه دور.

اگر لازم بود بیشتر توضیح میدم. 2 پست قبلترم رو هم مطالعه بفرمایید.

برای بقیه پست های شما اگر وقتی بود بود ومطالع شون کردم، پست میزنم.
تشکر

خب باید مطالعه می کردید و بعد شروع به جواب دادن می کردید! تمام این سخنان در سخنان پیشین پاسخ داده شد. شما بفرمایید که در کدام گام استدلالهای زیر ابهام دارید تا ما بدانیم از کجا باید شروع کرد:

1.خدا هست.

2.خدا کمال مطلق است.

3.هدایتگری و لطف از صفات کمالی هستند و خدا دارای آنهاست.

4.لازمۀ لطف و هدایتگری خدا، ارسال پیامبران است.

5.لازمۀ شناخت پیامبران، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند.

شما بفرمایید نخستین گامی که در آن مشکل دارید کدام است، تا روی همان بحث کنیم.
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
4.لازمۀ لطف و هدایتگری خدا، ارسال پیامبران است.

برای این مورد تاپیکی جدا زده ام. اونجا تشریف ببرید و بنویسید.

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/382965-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF%D8%9F

البته در این تاپیک شما تمام اینها رو فرض کنید و ثابت کنید.
 

בְּחִירִי

عضو جدید
برای این مورد تاپیکی جدا زده ام. اونجا تشریف ببرید و بنویسید.

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/382965-آیا-انسانها-الزاما-نیاز-به-پیامبر-دارند؟

البته در این تاپیک شما تمام اینها رو فرض کنید و ثابت کنید.

ما در همین تاپیک بحث می کنیم و نیازی به بحث در تاپیکهای دیگر نیست. خب مشخص است که اگر مدّعی باشیم خدا پیامبری را نمی فرستد یا ممکن است نفرستد، معجزه هم حجّیت ندارد و شما نباید روی حجّیت معجزه بحث کنید ولی اگر قرار بپذیریم که خدا پیامبرانی را می فرستد، حجّیت معجزه قطعی است و خللی بر آن. وارد نیست.


حال که شما می گویید تمام اینها رو فرض کنم(!!!) و ثابت کنم، دیگه خیلی بی معنی هست. اگر شما حتی سر وجود خدا هم شبهه دارید که دیگه ما بحثی با شما ندارید. اندیشۀ بیخدایی اوّلاً خیلی بی ارزشتر از اونه که بخواد پیرامونش بحثی بشه، ثانیاً دیگه وقتی طرف روی بود و نبود خدا هم شک داره، دیگه یک موجودی که معلوم نیست باشه یا نباشه، پیامبر هم ممکن هست یا نیست بفرسته، بعد اگر بفرسته معجزه باهاش می فرسته یا نه، و اگر فرستاد... این که نشد بحث، این شد آش شله قلمکار. ما از یک جای مشترکی باید شروع به بحث کنیم. اگر شما با وجود خدا هم مشکل دارید که دیگر بحثی نیست.


امّا برای اثبات نیاز به بعثت انبیاء، ما، با فرض اثبات شدگی خدا و کمال مطلق بودنش، چند دلیل اساسی اقامه می کنیم:

یکی از سؤالاتی که بدون شک ذهن جوانان را مشغول می کند این است که چرا باید خدا برای ما رسولان و پیامبرانی بفرستد؟ چه لزومی به آمدن پیامبران است؟ در این پست می خواهم تا حدودی به این مهم بپردازم:



1.عقل انسان وجود خدا را اثبات می کند. با اثبات وجود و صفات خدا، ما درک می کنیم که هر چه داریم از خداست. اینجا بار دیگر عقل انسان او را وا میدارد که از خدا سپاسگذاری کند. اینجا انسان برایش سؤال پیش می آید که چگونه باید از خدا سپاسگذاری کنم؟ بدون شک آنچه از دید خود ما سپاسگذاری درست و صحیح برای خداست، نمی تواند همان نوع سپاسگذاری باشد که خدا انتظار دارد که ما از او تشکّر کنیم. در این شرایط برای شناخت نظر خداوند، راهی جز فرستادن پیامبران به سوی مردم، در کار نخواهد بود. پس خداوند این لطف را در حق بشر می کند و با فرستادن پیامبران، راه پرستش صحیح خود را به بشر می آموزد.



2.انسان موجودی اجتماعی است و به زندگی در جمع تمایل دارد. از سوی دیگر انسان بخاطر اینکه خودش را دوست دارد، تمایل دارد امور طبق میل و شهوت خودش باشد. بدون شک در اجتماع لازم است که درخواستهای فردی اعضای اجتماع کنترل گردد و برای این کار قرار گرفتن قانونی مناسب و شایسته، لازم است. اینجا سؤال پیش می آید که بهترین قانونگذار کیست؟ بهترین قانونگذار کسی است که بهتر از هر کسی اعضای جامعه را بشناسد و منافع شخصی خودش را نیز در قوانین دخیل نکند. بدون شک با این حساب، خداوند کسی است که باید برای ما قانون مشخّص کند، از همین رو است که خداوند پیامبران را مبعوث می فرماید تا قوانین او را به گوش بشر برسانند.



3.خداوند جهان را هدفمند آفریده است. خدا انسان را مختار آفریده است لذا برای رسیدن به کمال باید در سایۀ عقل و خرد از اختیار خود استفاده کند و راه رسیدن به کمال را بشناسد، ولی عقل و دانش انسان برای شناخت درست و دقیق راه کمال کفایت نمی کند، زیرا انسان از یک سری مسائل به کلّی ناآگاه است، مثلاً هر چند وجود روح و زندگی پس از مرگ را می تواند ثابت کند، ولی قادر به درک آنها نیست و دانشش به سایر مسائل نیز ناقص است و گذشت زمان همواره اشتباهات پیشین آدمی را نشان می دهد. پس لازمۀ اینکه ما بتوانیم راه کمال را پیدا کنیم این است که خداوند فرستادگانی را برای هدایت ما بفرستد.


همینجا پاسخ بدهید و به جای دیگر ارجاع ندهید. ما هم می توانیم به جاهای دیگر ارجاع بدهیم.
 
آخرین ویرایش:

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
ما در همین تاپیک بحث می کنیم و نیازی به بحث در تاپیکهای دیگر نیست. خب مشخص است که اگر مدّعی باشیم خدا پیامبری را نمی فرستد یا ممکن است نفرستد، معجزه هم حجّیت ندارد و شما نباید روی حجّیت معجزه بحث کنید ولی اگر قرار بپذیریم که خدا پیامبرانی را می فرستد، حجّیت معجزه قطعی است و خللی بر آن. وارد نیست.


حال که شما می گویید تمام اینها رو فرض کنم(!!!) و ثابت کنم، دیگه خیلی بی معنی هست. اگر شما حتی سر وجود خدا هم شبهه دارید که دیگه ما بحثی با شما ندارید. اندیشۀ بیخدایی اوّلاً خیلی بی ارزشتر از اونه که بخواد پیرامونش بحثی بشه، ثانیاً دیگه وقتی طرف روی بود و نبود خدا هم شک داره، دیگه یک موجودی که معلوم نیست باشه یا نباشه، پیامبر هم ممکن هست یا نیست بفرسته، بعد اگر بفرسته معجزه باهاش می فرسته یا نه، و اگر فرستاد... این که نشد بحث، این شد آش شله قلمکار. ما از یک جای مشترکی باید شروع به بحث کنیم. اگر شما با وجود خدا هم مشکل دارید که دیگر بحثی نیست.


امّا برای اثبات نیاز به بعثت انبیاء، ما، با فرض اثبات شدگی خدا و کمال مطلق بودنش، چند دلیل اساسی اقامه می کنیم:

یکی از سؤالاتی که بدون شک ذهن جوانان را مشغول می کند این است که چرا باید خدا برای ما رسولان و پیامبرانی بفرستد؟ چه لزومی به آمدن پیامبران است؟ در این پست می خواهم تا حدودی به این مهم بپردازم:



1.عقل انسان وجود خدا را اثبات می کند. با اثبات وجود و صفات خدا، ما درک می کنیم که هر چه داریم از خداست. اینجا بار دیگر عقل انسان او را وا میدارد که از خدا سپاسگذاری کند. اینجا انسان برایش سؤال پیش می آید که چگونه باید از خدا سپاسگذاری کنم؟ بدون شک آنچه از دید خود ما سپاسگذاری درست و صحیح برای خداست، نمی تواند همان نوع سپاسگذاری باشد که خدا انتظار دارد که ما از او تشکّر کنیم. در این شرایط برای شناخت نظر خداوند، راهی جز فرستادن پیامبران به سوی مردم، در کار نخواهد بود. پس خداوند این لطف را در حق بشر می کند و با فرستادن پیامبران، راه پرستش صحیح خود را به بشر می آموزد.



2.انسان موجودی اجتماعی است و به زندگی در جمع تمایل دارد. از سوی دیگر انسان بخاطر اینکه خودش را دوست دارد، تمایل دارد امور طبق میل و شهوت خودش باشد. بدون شک در اجتماع لازم است که درخواستهای فردی اعضای اجتماع کنترل گردد و برای این کار قرار گرفتن قانونی مناسب و شایسته، لازم است. اینجا سؤال پیش می آید که بهترین قانونگذار کیست؟ بهترین قانونگذار کسی است که بهتر از هر کسی اعضای جامعه را بشناسد و منافع شخصی خودش را نیز در قوانین دخیل نکند. بدون شک با این حساب، خداوند کسی است که باید برای ما قانون مشخّص کند، از همین رو است که خداوند پیامبران را مبعوث می فرماید تا قوانین او را به گوش بشر برسانند.



3.خداوند جهان را هدفمند آفریده است. خدا انسان را مختار آفریده است لذا برای رسیدن به کمال باید در سایۀ عقل و خرد از اختیار خود استفاده کند و راه رسیدن به کمال را بشناسد، ولی عقل و دانش انسان برای شناخت درست و دقیق راه کمال کفایت نمی کند، زیرا انسان از یک سری مسائل به کلّی ناآگاه است، مثلاً هر چند وجود روح و زندگی پس از مرگ را می تواند ثابت کند، ولی قادر به درک آنها نیست و دانشش به سایر مسائل نیز ناقص است و گذشت زمان همواره اشتباهات پیشین آدمی را نشان می دهد. پس لازمۀ اینکه ما بتوانیم راه کمال را پیدا کنیم این است که خداوند فرستادگانی را برای هدایت ما بفرستد.


همینجا پاسخ بدهید و به جای دیگر ارجاع ندهید. ما هم می توانیم به جاهای دیگر ارجاع بدهیم.


سلام بر تحمل کنندگان حقیقت

اول از باید بگم من اون بخشی رو که راجع به الزام آمدن پیامبران نوشتی رو نه میخونم و بدیهتا نه جواب خواهم داد. دلیل منطقیش هم اینه که وقتی برای موضوعی تاپیک کاملن مرتبط داریم. بحث کردن راجع به اون موضوع در تاپیکی سنگین-مثل این- فقط موجب اذیت خوانندگان میشه. شما هرجایی دوست داری میتونی بحث کنی. اما من این کار رو نخواهم کرد. اینها رو در تاپیکی که آدرس دادم بنویس تا جواب لازم رو در یافت کنی.

اما از اینکه گفتم فرض کنیم اون 5 مورد رو :
ببینید برای اینکه پاسخ دادن به این سوال ممکن باشه یکسری فرضیاتی رو باید انجام بدیم. این فرضیات میتونه در جای خودش اثبات بشه. اما ما فعلا صرف نظر از درست بودن یا غلط بودنش، فرض بر درستی میکنیم. که بشه وارد بحث شد.

من هم عرض کردم شما اون فرضیات رو درست بگیر ، نمیخاد ثابت کنی همه رو تو این تاپیک- و بعد ثابت کن.
منظورم از ثابت کن این نبود که این فرضیات رو ثابت کن:) به نظرم واضح بود که ثابت کن یعنی موضوع تاپیک رو ثابت کن. یعنی این قدر گنگ بود؟؟

هنوز هم دیر نشده،
شما اینهارو درست در نظر بگیر:

1.خدا هست.

2.خدا کمال مطلق است.

3.هدایتگری و لطف از صفات کمالی هستند و خدا دارای آنهاست.

4.لازمۀ لطف و هدایتگری خدا، ارسال پیامبران است.

5.لازمۀ شناخت پیامبران، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند
.

بعد ثابت کن چرا انجام دادن معجزه-کاری خارق العاده و ادعای نبوت- یعنی اینکه اون شخص واقعا از طرف خدا وحی دریافت میکنه.

 

בְּחִירִי

عضو جدید
با سلام بر حقجویان


سلام بر تحمل کنندگان حقیقت

اول از باید بگم من اون بخشی رو که راجع به الزام آمدن پیامبران نوشتی رو نه میخونم و بدیهتا نه جواب خواهم داد. دلیل منطقیش هم اینه که وقتی برای موضوعی تاپیک کاملن مرتبط داریم. بحث کردن راجع به اون موضوع در تاپیکی سنگین-مثل این- فقط موجب اذیت خوانندگان میشه. شما هرجایی دوست داری میتونی بحث کنی. اما من این کار رو نخواهم کرد. اینها رو در تاپیکی که آدرس دادم بنویس تا جواب لازم رو در یافت کنی.

اما از اینکه گفتم فرض کنیم اون 5 مورد رو :
ببینید برای اینکه پاسخ دادن به این سوال ممکن باشه یکسری فرضیاتی رو باید انجام بدیم. این فرضیات میتونه در جای خودش اثبات بشه. اما ما فعلا صرف نظر از درست بودن یا غلط بودنش، فرض بر درستی میکنیم. که بشه وارد بحث شد.

من هم عرض کردم شما اون فرضیات رو درست بگیر ، نمیخاد ثابت کنی همه رو تو این تاپیک- و بعد ثابت کن.
منظورم از ثابت کن این نبود که این فرضیات رو ثابت کن:) به نظرم واضح بود که ثابت کن یعنی موضوع تاپیک رو ثابت کن. یعنی این قدر گنگ بود؟؟

پاس دادن دیگران به این تاپیک و آن تاپیک، دیگر روشی قدیمی شده است دوست عزیز. شما نمی توانید با این کارها نیروی ما را تحلیل ببرید. به آن موارد هم پاسخ ندهید چه بهتر. باور کنید ما ابداً فکر نخواهیم کرد که پاسخی برایشان ندارید، مهم این بود که ما دلیلمان برای ارسال رسل را اقامه کرده باشیم. ولی برای اکثر مخاطبین این تاپیک، لزوم ارسال امری پذیرفته شده است، و اندیشۀ شما، مانند هر اندیشۀ الحادی دیگری از نقطه ضعف مهمی رنج می برد که از آن غافلید.

بسیار خوبه که فرض بر درستی می کنید، چون بحث باید یک نقطه مشترک داشته باشه و البته بیخدایی اندیشۀ بی ارزشی هست و مهمترین نقطه ضعفش هم همینه، وقتی که وجود خدا ثابت بشه، پله به پله، گامهای دیگه ثابت می شوند. ولی اگر من بخواهم سر هر گام بحث کنم، این دیگر بحث نخواهد بود، بلکه مثنوی هفتاد من، خواهد بود .

و البته، بله، سخن شما گنگ بود، و منطقیون معمولاً برعکس سوفیستها، عادت دارند که سخنانشان را واضح و آشکار مطرح می کنند تا بخشی از بحث صرف رساندن منظورشان به طرف مقابل نشود. امیدواریم این مورد از شما، فقط یک سهو بوده باشد و نه عملی عمدی.



هنوز هم دیر نشده،
شما اینهارو درست در نظر بگیر:

1.خدا هست.

2.خدا کمال مطلق است.

3.هدایتگری و لطف از صفات کمالی هستند و خدا دارای آنهاست.

4.لازمۀ لطف و هدایتگری خدا، ارسال پیامبران است.

5.لازمۀ شناخت پیامبران، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند

.

بعد ثابت کن چرا انجام دادن معجزه-کاری خارق العاده و ادعای نبوت- یعنی اینکه اون شخص واقعا از طرف خدا وحی دریافت میکنه.


خب وقتی لازمۀ شناخت پیامبران، داشتن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها با سایرین فرق دارند، و شما این را درست فرض می کنید(!!) باید از شما بپرسیم: شما فکر می کنید منظور ما از معجزه چیست؟ منظور ما از معجزه هم، دقیقاً چیزی است که بیانگر این باشد که او با دیگران فرق دارد.

وقتی که این چیز را پیامبر نشان داد و بیانگر این بود که با بقیه فرق دارد، نظر به اینکه شما این پنج فرض را پذیرفته اید، باید بپذیرید: خدا هست(بند1) و کمال مطلق است(بند 2) و لازمۀ این کمال مطلق لطف و هدایتگری است(بند3) و لازمۀ لطف و هدایتگری فرستادن پیامبر است(بند4) و راه شناخت پیامبر، همین چیزی است که پیامبر ارائه داده است(بند5): پس نظر به اینکه پیامبر این چیز را ارائه داد پیامبریش ثابت می شود.

ما دقیقاً همین چیزی که پیامبر باید ارائه بدهد، را معجزه می دانیم. پاسخ به اینکه چگونه حجیّت آن ثابت می شود نیز، پیشتر داده شده است.

حالا شما می پرسید: «
چرا انجام دادن معجزه-کاری خارق العاده و ادعای نبوت- یعنی اینکه اون شخص واقعا از طرف خدا وحی دریافت میکنه» و ما عرض می کنیم: این از همون چیزهایی که شما درست فرضشون کردید حاصل شد، چنانکه در بندهای بالا توضیح دادیم.
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
با سلام بر حقجویان




پاس دادن دیگران به این تاپیک و آن تاپیک، دیگر روشی قدیمی شده است دوست عزیز. شما نمی توانید با این کارها نیروی ما را تحلیل ببرید. به آن موارد هم پاسخ ندهید چه بهتر. باور کنید ما ابداً فکر نخواهیم کرد که پاسخی برایشان ندارید، مهم این بود که ما دلیلمان برای ارسال رسل را اقامه کرده باشیم. ولی برای اکثر مخاطبین این تاپیک، لزوم ارسال امری پذیرفته شده است، و اندیشۀ شما، مانند هر اندیشۀ الحادی دیگری از نقطه ضعف مهمی رنج می برد که از آن غافلید.

.

از آنجایی که قصد ندارم برای موضوعات بی ربط با تاپیک انرژی بذارم. و نظم تاپیک رو بهم بزنم. و حوصله کل کل کردن با امثال شما رو ندارم، یه راست میرم سر اصل مطلب. البته دوستانی که براشون سوال هست که جواب من چیه به "الزام فرستادن نبی" میتونن در تاپیکی که معرفی کردم همین دلایل رو که شماگفتید، بگن تا در جای مناسبش بحث و بررسی بشه.

از طرف دیگه باشد بگم بی اعتقادی من به اسلام فراتر از این بحث هست و در این تاپیک هر نتیجه ای حاصل بشه تاثیری در اعتقادات کلی من نداره. بنابراین این بحث برای من فقط یک بازیه فکریه که لذت میبرم ازش :smile:. پیشنهاد میکنم همه خوانندگان در طول بحث لبخند بزنن و شاد باشن :)


اما استدلال شما رو بخام خلاصه بگم اینه که اگر خداوند برای ما نبی بفرسته ولی راهی برای شناخت نبی نذاره کاری عبث کرده(چون نمیشه از پیامبر حقیقی استفاده کرد) ، پس حتما راهی قرار میده و این راه یا یه نشونه ی عادی هست مثلا سوت بلبلی زدن یا یه چیز غیر عادی مثل شکافتن ماه. از اونجا که هرکسی میتونه یادبگیره سوت بلبلی بزنه پس کاری که عادی باشه نشونه خوبی نیست. بدیهتا باید کاری غیر عادی باشه-خارق العاده- که بهش میگیم معجزه.

آیا این استدلال شماست؟ شبیه بود؟ اگر نبود دقیق استدلالتون رو توضیح بدید.

اما پاسخ به این استدلال:

اول یه نکته کلی. خیلی از استدلالها در زمینه های مختلف فرضیاتی دارند که بیان نمیشن در صورت استدلال.
مثلا من میگم "علی نمیتونه هیچ ماشینی(خودرو) برونه ، پس علی نمیتونه پراید برونه". فرض پنهانی که در این استدلال هست اینه که پراید یک خودرو هست.
بازنویسی این عبارت: "
علی نمیتونه هیچ ماشینی(خودرو) برونه و پراید یک ماشین هست پس علی نمیتونه پراید برونه

به همین شکل برای بررسی دقیقتر استدلال ها لازم فرض های پنهان رو در صورت وجود شناسایی و صدق اونها رو بررسی کنیم.
بعد از این نکته آموزشی که البته خطاب به شما هم نبود "منتخب" استدلال رو بررسی میکنیم.


فرض پنهان این استدلال اینه جز معجزه- که عملی است خارق العاده که از نبی برای اثبات حقانیتش سر میزنه- هیچ راه دیگر برای شناختن نبی واقعی از مدعی دروغین نداریم.

چطور این فرض در استدلال هست؟
فرض کنیم روش @ ، روشی است جز معجزه که ما با اون میتونیم مدعی دروغین و پیامبر واقعی رو از هم تشخیص بدیم.(فعلا فرض کنیم این روش هست)

اگر این روش @ باشد آنگاه اگر معجزه بر نبوت دلالت نکند هم هیچ اتفاقی نمیوفتد. زیرا میگفتیم اگر معجزه دلالت بر نبوت نکند خداوند کار عبث کرده زیرا شناخت نبی واقعی غیر ممکن است. حال میبینیم با وجود @ اگر معجزه دلالت نکند هم خدا کار عبثی نکرده زیرا با روش @ نبی را میابیم.

در اینجا جا داره این استدلال رو یک بار دیگه بنویسیم و فرض پنهان رو آشکارا بگیم

اگر معجزه دلالت بر نبوت نکند، از آنجایی که هیچ راه دیگری بر تشخیص نبی واقعی نداریم، خداوند در فرستادن نبی کاری عبث انجام داده.

برای اینکه استدلالی موردقبول واقع بشه باید فرضیاتش ثابت بشن.

پس باید ثابت کنیم جز معجزه هیچ راه دیگری در شناخت نبی نداریم. تا این رو ثابت نکردیم استدلال ما هم هیچ چیز رو ثابت نکرده.

حالا چطور میخاید این فرض رو ثابت کنید، من نمیدونم. من سعی کردم این رو ثابت کنم اما نشد. امیدوارم شما موفق باشید.
 
  • Like
واکنش ها: ?Why

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
دوستان عزیز باید بگم در اثبات موضوع این تاپیک دو روش دیگه هم هست- تا اونجایی که من دیدم- . که اونهارو فعلا مطرح نمیکنم. چون مطرح کردنش باید با نقدش همراه بشه و چون فعلا وقت این کارو ندارم ایشالا ماه بعد اونهارو میگم و نقد خودم رو برش مینویسم. شما هم در این مدت چیزی به ذهنتون رسید بفرمایید تا یه چیزی یاد بگیریم.

ممنون :gol:
 

בְּחִירִי

عضو جدید
از آنجایی که قصد ندارم برای موضوعات بی ربط با تاپیک انرژی بذارم. و نظم تاپیک رو بهم بزنم. و حوصله کل کل کردن با امثال شما رو ندارم، یه راست میرم سر اصل مطلب. البته دوستانی که براشون سوال هست که جواب من چیه به "الزام فرستادن نبی" میتونن در تاپیکی که معرفی کردم همین دلایل رو که شماگفتید، بگن تا در جای مناسبش بحث و بررسی بشه.

از طرف دیگه باشد بگم بی اعتقادی من به اسلام فراتر از این بحث هست و در این تاپیک هر نتیجه ای حاصل بشه تاثیری در اعتقادات کلی من نداره. بنابراین این بحث برای من فقط یک بازیه فکریه که لذت میبرم ازش :smile:. پیشنهاد میکنم همه خوانندگان در طول بحث لبخند بزنن و شاد باشن :)

عیبی نداره، ما هم با امثال شما زیاد بحث کرده ایم، و به خوبی می دانیم که تمام این بحثهایتان، برای چیست! بحث الزام فرستادن نبی هم برای کسی که اعتقاد صحیحی به خدا ندارد بی فایده است. نمی خواهیم ابتدا به تاپیکی در مورد صفات خدا و بعد به تاپیکی در مورد اثبات وجود خدا پاس داده شویم.

البته این بحث برای شما قدری عبث است، ولی برای بنده ابداً. پس مطمئن باشید ما از شما خیلی خوشحالتر هستیم
:biggrin:



اما استدلال شما رو بخام خلاصه بگم اینه که اگر خداوند برای ما نبی بفرسته ولی راهی برای شناخت نبی نذاره کاری عبث کرده(چون نمیشه از پیامبر حقیقی استفاده کرد) ، پس حتما راهی قرار میده و این راه یا یه نشونه ی عادی هست مثلا سوت بلبلی زدن یا یه چیز غیر عادی مثل شکافتن ماه. از اونجا که هرکسی میتونه یادبگیره سوت بلبلی بزنه پس کاری که عادی باشه نشونه خوبی نیست. بدیهتا باید کاری غیر عادی باشه-خارق العاده- که بهش میگیم معجزه.

آیا این استدلال شماست؟ شبیه بود؟ اگر نبود دقیق استدلالتون رو توضیح بدید.

اما پاسخ به این استدلال:

اول یه نکته کلی. خیلی از استدلالها در زمینه های مختلف فرضیاتی دارند که بیان نمیشن در صورت استدلال.
مثلا من میگم "علی نمیتونه هیچ ماشینی(خودرو) برونه ، پس علی نمیتونه پراید برونه". فرض پنهانی که در این استدلال هست اینه که پراید یک خودرو هست.
بازنویسی این عبارت: "
علی نمیتونه هیچ ماشینی(خودرو) برونه و پراید یک ماشین هست پس علی نمیتونه پراید برونه

به همین شکل برای بررسی دقیقتر استدلال ها لازم فرض های پنهان رو در صورت وجود شناسایی و صدق اونها رو بررسی کنیم.
بعد از این نکته آموزشی که البته خطاب به شما هم نبود "منتخب" استدلال رو بررسی میکنیم.


فرض پنهان این استدلال اینه جز معجزه- که عملی است خارق العاده که از نبی برای اثبات حقانیتش سر میزنه- هیچ راه دیگر برای شناختن نبی واقعی از مدعی دروغین نداریم.

چطور این فرض در استدلال هست؟
فرض کنیم روش @ ، روشی است جز معجزه که ما با اون میتونیم مدعی دروغین و پیامبر واقعی رو از هم تشخیص بدیم.(فعلا فرض کنیم این روش هست)

اگر این روش @ باشد آنگاه اگر معجزه بر نبوت دلالت نکند هم هیچ اتفاقی نمیوفتد. زیرا میگفتیم اگر معجزه دلالت بر نبوت نکند خداوند کار عبث کرده زیرا شناخت نبی واقعی غیر ممکن است. حال میبینیم با وجود @ اگر معجزه دلالت نکند هم خدا کار عبثی نکرده زیرا با روش @ نبی را میابیم.

در اینجا جا داره این استدلال رو یک بار دیگه بنویسیم و فرض پنهان رو آشکارا بگیم

اگر معجزه دلالت بر نبوت نکند، از آنجایی که هیچ راه دیگری بر تشخیص نبی واقعی نداریم، خداوند در فرستادن نبی کاری عبث انجام داده.

برای اینکه استدلالی موردقبول واقع بشه باید فرضیاتش ثابت بشن.

پس باید ثابت کنیم جز معجزه هیچ راه دیگری در شناخت نبی نداریم. تا این رو ثابت نکردیم استدلال ما هم هیچ چیز رو ثابت نکرده.

حالا چطور میخاید این فرض رو ثابت کنید، من نمیدونم. من سعی کردم این رو ثابت کنم اما نشد. امیدوارم شما موفق باشید.


آشکارا مغالطۀ حمله به آدم پوشالی در سخن شما آشکار است.


ابتدا آن پنج فرض را بخوانیم:

1.خدا هست.

2.خدا کمال مطلق است.

3.هدایتگری و لطف از صفات کمالی هستند و خدا دارای آنهاست.

4.لازمۀ لطف و هدایتگری خدا، ارسال پیامبران است.

5.لازمۀ شناخت پیامبران، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند


شما پذیرفتید که در این بحث، اینها را درست فرض کنیم.


وقتی پیامبر طبق فرض پنجم که شما آنرا پذیرفته اید باید دارای چیزی باشد که دیگران ندارند، آنگاه اثبات پیامبری او از طریق معجزه، نیازی به حذف روشهای دیگر نیست، زیرا روشهای دیگر نیز به طور مشابه در این تعریف می گنجند، همانطور که معجزه در این تعریف می گنجد. معجزه هم از مصادیق بند 5 است و نبوّت او را ثابت می کند. بحث ما بر سر حجّیت معجزه است، و نه اینکه معجزه تنها راه است. ما ابداً مدعی نشده ایم که اعجاز تنها راه است، و به این جهت شما مرتکب مغالطۀ حمله به آدم پوشالی شده اید.


حجّیت معجزه اینگونه ثابت می گردد:

1.معجزه یکی از مصادیق بند 5 از آنچه درستی آنرا فرض گرفتید، می باشد؛ لذا از راههای اثبات پیامبری است و طبق تعریفی که از معجزه ارائه کردیم: معجزه علمی است خارق العاده که مدّعی پیامبری در برابر درخواست نشانه از سوی مردم ارائه می دهد و آنرا به خدا نسبت می دهد، و مردم از آوردن مثل آن عاجز هستند.(تا همینجا شما وقتی بند 5 را درست فرض کرده اید، باید حجّیت معجزه را نیز بپذیرید.)

2.وقتی یک مدّعی، ادعای از طرف خدا بودن را دارد و عملی خارق العاده انجام می دهد که مردم نمی توانند مثل آن انجام بدهند، نظر به اینکه طبق بند 3، از آنچه صحّتش را درست فرض کردید، خدا هدایتگر است و صفت لطف را داراست، با هدایتگری و لطف او سازگار نیست که بگذارد بندگانش گمراه شوند، پس اگر مدّعی دروغگوست، لازمۀ لطف خداست که به نحوی او را رسوا گرداند، وگرنه بر هدایتگری و لطف خدا نقص وارد است، و باز طبق بند 2، از آنچه صحّتش را درست فرض کردید، خدا کمال مطلق است، پس نقص در او راه ندارد. پس باید مدّعی دروغگو را رسوا کند.

نتیجه: وقتی مدّعی عملی خارق العاده را به خدا نسبت بدهد و مردم نتوانند مانندش را بیاورند و خدا او را رسوا نفرماید، عمل او معجزه، و نبوّتش اثبات شده، است.

من که هر چه نگاه می کنم، فرض پنهانی نمی بینم!
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
عیبی نداره، ما هم با امثال شما زیاد بحث کرده ایم، و به خوبی می دانیم که تمام این بحثهایتان، برای چیست! بحث الزام فرستادن نبی هم برای کسی که اعتقاد صحیحی به خدا ندارد بی فایده است. نمی خواهیم ابتدا به تاپیکی در مورد صفات خدا و بعد به تاپیکی در مورد اثبات وجود خدا پاس داده شویم.

البته این بحث برای شما قدری عبث است، ولی برای بنده ابداً. پس مطمئن باشید ما از شما خیلی خوشحالتر هستیم
:biggrin:






آشکارا مغالطۀ حمله به آدم پوشالی در سخن شما آشکار است.


ابتدا آن پنج فرض را بخوانیم:

1.خدا هست.

2.خدا کمال مطلق است.

3.هدایتگری و لطف از صفات کمالی هستند و خدا دارای آنهاست.

4.لازمۀ لطف و هدایتگری خدا، ارسال پیامبران است.

5.لازمۀ شناخت پیامبران، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند


شما پذیرفتید که در این بحث، اینها را درست فرض کنیم.


وقتی پیامبر طبق فرض پنجم که شما آنرا پذیرفته اید باید دارای چیزی باشد که دیگران ندارند، آنگاه اثبات پیامبری او از طریق معجزه، نیازی به حذف روشهای دیگر نیست، زیرا روشهای دیگر نیز به طور مشابه در این تعریف می گنجند، همانطور که معجزه در این تعریف می گنجد. معجزه هم از مصادیق بند 5 است و نبوّت او را ثابت می کند. بحث ما بر سر حجّیت معجزه است، و نه اینکه معجزه تنها راه است. ما ابداً مدعی نشده ایم که اعجاز تنها راه است، و به این جهت شما مرتکب مغالطۀ حمله به آدم پوشالی شده اید.


حجّیت معجزه اینگونه ثابت می گردد:

1.معجزه یکی از مصادیق بند 5 از آنچه درستی آنرا فرض گرفتید، می باشد؛ لذا از راههای اثبات پیامبری است و طبق تعریفی که از معجزه ارائه کردیم: معجزه علمی است خارق العاده که مدّعی پیامبری در برابر درخواست نشانه از سوی مردم ارائه می دهد و آنرا به خدا نسبت می دهد، و مردم از آوردن مثل آن عاجز هستند.(تا همینجا شما وقتی بند 5 را درست فرض کرده اید، باید حجّیت معجزه را نیز بپذیرید.)

2.وقتی یک مدّعی، ادعای از طرف خدا بودن را دارد و عملی خارق العاده انجام می دهد که مردم نمی توانند مثل آن انجام بدهند، نظر به اینکه طبق بند 3، از آنچه صحّتش را درست فرض کردید، خدا هدایتگر است و صفت لطف را داراست، با هدایتگری و لطف او سازگار نیست که بگذارد بندگانش گمراه شوند، پس اگر مدّعی دروغگوست، لازمۀ لطف خداست که به نحوی او را رسوا گرداند، وگرنه بر هدایتگری و لطف خدا نقص وارد است، و باز طبق بند 2، از آنچه صحّتش را درست فرض کردید، خدا کمال مطلق است، پس نقص در او راه ندارد. پس باید مدّعی دروغگو را رسوا کند.

نتیجه: وقتی مدّعی عملی خارق العاده را به خدا نسبت بدهد و مردم نتوانند مانندش را بیاورند و خدا او را رسوا نفرماید، عمل او معجزه، و نبوّتش اثبات شده، است.

من که هر چه نگاه می کنم، فرض پنهانی نمی بینم!


تاپیکی که بهش ارجاع دادم برای اثبات خدا و.. نبود براب اثبات الزام فرستادن نبی بود.

در مورد حمله به آدم پوشالین. من برداشت خودم رو از استدلال گنگ شما بیان کردم و بهش پاسخ دادم. و تاکید کردم اگر منظور شما این نیست منظورتون رو توضیح بدید. تا وقتی توضیح ندادید که از این مقدمات چطور این نتیجه رو میگیرید من باید چی رو نقد کنم.
هر چند هدف من در این تاپیک تنها پاسخ به شما نیست و روشهای ممکنی رو که شنیدم نقد خواهم کرد.

اما راجع به استدلال شما.
فرضیات شما بی دلیل است(نه این 5 فرض ها). تا زمانی که اون هارو ثابت نکرده باشید هیچ کار مفیدی نکرده اید. از طرفی به طرز دراماتیکی فرض شما با نتیجه یکی است.
خوب توجه کنید چون حدوداٌ این بار سومی هست که دارم توضیح میدم. و اخرین بار احتمالا

منظور من از فرضیات این 5 فرض نیست ها!! دقت کنید. خود من میگم اینهارو ثابت شده بگیریم.

اما ایراد کار
=============
مورد اول


حجّیت معجزه اینگونه ثابت می گردد:


این جمله براش دلیلی آورده نشده. اصولا همه ی دعوای ما هم همین است که آیا این چنین هست یا خیر:
معجزه یکی از مصادیق بند 5 از آنچه درستی آنرا فرض گرفتید، می باشد

شما به راحتی این را ثابت شده فرض گرفته اید و ادامه داده اید. مرد مومن اگر"معجزه یکی از مصادیق بند 5 از آنچه درستی آنرا فرض گرفتید، می باشد" باشه که دیگه بحث سر چیه؟ ما میخایم ثابت کنیم هست. نه این که یهویی بگیم هست.

خلاصه برای مدعای بی دلیل خود دلیل بیاورید.
در ادامه هم همینطور . مدعای بی دلیل خود رو تکرار میکنید:
تا همینجا شما وقتی بند 5 را درست فرض کرده اید، باید حجّیت معجزه را نیز بپذیرید.

آخه چرا؟؟؟؟؟
چرا باید بپذیریم؟

=====================

راجع به شماره دو:
درسته که ما فرض 3 رو درست گرفتیم و خدا هدایتگره. اما در ادامه میگید که:

با هدایتگری و لطف او سازگار نیست که بگذارد بندگانش گمراه شوند،

حالا من از شما میپرسم چرا باید مردم گمراه بشن و ایمان بیارن؟؟
احتمالا میگید خب مردم اگر به مدعی دروغین ایمان بیاورند گمراه میشوند.
قبول اما
اصلا چرا باید مردم ایمان بیاورند؟ اصولا ما چه زمانی باید یه کسی که معجزه داره و مدعی نبوت هست ایمان بیاریم؟ زمانی که دلیلی داشته باشیم"هر کسی معجزه داره و ادعای نبوت میکنه واقعا پیامبره" اما ما که هنوز این رو ثابت نکردیم. اصلا میخایم همین رو ثابت کنیم.!! دقت کنید

شما دارید فرض میگیرید عاقل به هرکسی که ادعای نبوت همراه با معجزه رو بیاره ، بهش ایمان میاره. سوال اینه چرا باید ایمان بیاره که بخاد گمراه بشه یا نشه
دلیل شما بر این فرض چیه؟

در یک کلام زمانی بر خدا نقص وارد میشه که انسان ناچار باشه به دارنده معجزه ایمان بیاره . این اجبار و الزام از کجاست؟؟
=====================


با توجه به اینکه چندین بار این مطلب رو نقل کردم. با فرض اینکه شما اینارو با دقت میخونی 3 حالت پیش میاد

1- توان من در بیان در حدی ضعیفه که بعد از اینهمه هنوز منظورم رو نرسوندم.
2-توان شما در درک مطلب اونقدر پایینه که متوجه نمیشید
3- متوجه میشید و سعی در تکرار دارید.

چه یکی چه همه موارد درست باشن بهتره من دیگه این موضوع رو تکرار نکنم. دوستانی که واقعا نقص برهان رو متوجه نمیشن. بیشتر مطالعه کنن .باز نشد بگید برم مطلب رو پیدا کنم. بیام کپی پیست کنم.

داشت یادم میرفت:

البته این بحث برای شما قدری عبث است، ولی برای بنده ابداً. پس مطمئن باشید ما از شما خیلی خوشحالتر هستیم :biggrin:
هر کسی که به این طریق(معجزه) اسلام آورده و قرآن رو معجزه میدونه و.... اگر از این بحث نتیجه نده، کل اعتقادش پشت و رو میشه. بله که مهمه. مخصوصا واسه مسلمین عزیز. واسه همین من تاپیکش کردم و اصرار دارم درش

,و از کسی اینجا انتظار جواب ندارم.
شاد باشید
 
آخرین ویرایش:

בְּחִירִי

عضو جدید
سلام بر حقجویان عزیز. به حمدالله جناب s.j.khataeepour، ادّعای فرض پنهان گرفتن معجزه به عنوان تنها راه را رها فرموده و مشغول اکتشاف فرضیات جدید در سخنان ما شده اند.

تاپیکی که بهش ارجاع دادم برای اثبات خدا و.. نبود براب اثبات الزام فرستادن نبی بود.

در مورد حمله به آدم پوشالین. من برداشت خودم رو از استدلال گنگ شما بیان کردم و بهش پاسخ دادم. و تاکید کردم اگر منظور شما این نیست منظورتون رو توضیح بدید. تا وقتی توضیح ندادید که از این مقدمات چطور این نتیجه رو میگیرید من باید چی رو نقد کنم.
هر چند هدف من در این تاپیک تنها پاسخ به شما نیست و روشهای ممکنی رو که شنیدم نقد خواهم کرد.

مطمئناً اگر پیش برویم، در آن تاپیک به آن مرحله هم خواهیم رسید. به خصوص وقتی شما تا این حد تشکیک گرایید.

امّا استدلال ما روشن و واضح بود، و سوء برداشت شما، به فرض سوء برداشت بودن، باید به خاطر عجول بودنتان در مطالعۀ پاسخ بنده بوده باشد. ما هرگز نگفته و نخواهیم گفت که تنها راه اثبات نبوّت یک پیامبر، معجزه است.




اما راجع به استدلال شما.
فرضیات شما بی دلیل است(نه این 5 فرض ها). تا زمانی که اون هارو ثابت نکرده باشید هیچ کار مفیدی نکرده اید. از طرفی به طرز دراماتیکی فرض شما با نتیجه یکی است.
خوب توجه کنید چون حدوداٌ این بار سومی هست که دارم توضیح میدم. و اخرین بار احتمالا

منظور من از فرضیات این 5 فرض نیست ها!! دقت کنید. خود من میگم اینهارو ثابت شده بگیریم.


عرض کردیم که سوفیستها(افراد سفسطه گر) همیشه یک حلقه از پیچیدگی بیجا در سخنان خویش باقی می گذارند تا بتوانند در تنگنا، برای گریز از پذیرش حقیقت، از آن سود ببرند. شما خودتان می فهمید چه می گویید؟ فرضیات بنده، برای این بحث همین پنج فرض هستندو فرض دیگری ندارم، باقی موارد استنتاج از همین موارد هستند.

شما بهتر است به جای مغالطۀ حمله به آدم پوشالی، و نسبت دادن فرضهای وهمی به بنده، وارد استدلال بشوید.


اما ایراد کار
=============
مورد اول

حجّیت معجزه اینگونه ثابت می گردد:


این جمله براش دلیلی آورده نشده. اصولا همه ی دعوای ما هم همین است که آیا این چنین هست یا خیر:

معجزه یکی از مصادیق بند 5 از آنچه درستی آنرا فرض گرفتید، می باشد

شما به راحتی این را ثابت شده فرض گرفته اید و ادامه داده اید. مرد مومن اگر"معجزه یکی از مصادیق بند 5 از آنچه درستی آنرا فرض گرفتید، می باشد" باشه که دیگه بحث سر چیه؟ ما میخایم ثابت کنیم هست. نه این که یهویی بگیم هست.


خلاصه برای مدعای بی دلیل خود دلیل بیاورید.
در ادامه هم همینطور . مدعای بی دلیل خود رو تکرار میکنید:


تا همینجا شما وقتی بند 5 را درست فرض کرده اید، باید حجّیت معجزه را نیز بپذیرید.

آخه چرا؟؟؟؟؟
چرا باید بپذیریم؟


پرسش شما، مثل این است که بپرسند: چرا می گویی خورشید نورانی است؟! چرا می گویی بوئینگ هواپیماست؟ چرا...

پاسخ روشن است: شیء نورانی خواصی دارد که خورشید دارای آنهاست! هواپیما خواصی دارد که بوئینگ آنها را داراست!


اینجا ما فرض نگرفته ایم که معجزه با تعریف بند 5 همخوانی دارد. تعریف معجزه، با آنچه ما در بند پنجم می گوییم، «همخوان هست».



در بند 5، چه گفته بودیم؟

گفته بودیم: لازمۀ شناخت پیامبران، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند

آن چیزی که هم که ما در بند پنجم مطرح می کنیم چه خاصیتی دارد؟ خب آشکار است که آن چیز، چیزی است که نشانگر تفاوت پیامبر با افراد دیگر است. پس:

خاصیت آن چیز فقط این است که نشانگر تفاوت پیامبر با سایرین(افرادی پیامبر نیستند) است.


حال در تعریف معجزه چه گفته بودیم؟

گفته بودیم: معجزه علمی است خارق العاده که مدّعی پیامبری در برابر درخواست نشانه از سوی مردم ارائه می دهد و آنرا به خدا نسبت می دهد، و مردم از آوردن مثل آن عاجز هستند.

خب؟ آیا باید بیشتر توضیح بدهم؟ منظور از مردم در تعریف معجزه، همان سایرینی است که در بیان بند 5، جزء پیامبران نیستند. باز بیشتر توضیح بدهم؟ معجزه، نشانگر تفاوت پیامبر با مردم است، زیرا مردم آشکارا می بینند که او عملی را انجام می دهد که خودشان نمی توانند، و این دقیقاً یعنی چیزی که نشانگر تفاوت پیامبر با آنهاست.


پس معجزه خاصیت آن چیزی را که در بند 5، لازمۀ شناخت پیامبر دانسته شده است، دارا می باشد، و لذا مصداقی از آن است.


به راستی من نمی دانم، آیا برای افرادی که دارای تحصیلات آکادمیک هستند، یک چنین چیزی را ثابت کرد؟ باید بحث را اینگونه در کلمه به کلمه باز کرد؟


آری، ما تطبیق معجزه با آن چیزی که در بند 5 گفتیم را درست فرض نکردیم، بلکه این مسئله اظهر من الشمس بود، و نیازی ندیدیم که برایش توضیح بیاوریم. فکر کردیم خودتان متوجه می شوید! حال دلیلش را هم عرض کردیم. اگر نقدی وارد می دانید بسم الله.

راجع به شماره دو:
درسته که ما فرض 3 رو درست گرفتیم و خدا هدایتگره. اما در ادامه میگید که:

با هدایتگری و لطف او سازگار نیست که بگذارد بندگانش گمراه شوند،

حالا من از شما میپرسم چرا باید مردم گمراه بشن و ایمان بیارن؟؟
احتمالا میگید خب مردم اگر به مدعی دروغین ایمان بیاورند گمراه میشوند.
قبول اما
اصلا چرا باید مردم ایمان بیاورند؟ اصولا ما چه زمانی باید یه کسی که معجزه داره و مدعی نبوت هست ایمان بیاریم؟ زمانی که دلیلی داشته باشیم"هر کسی معجزه داره و ادعای نبوت میکنه واقعا پیامبره" اما ما که هنوز این رو ثابت نکردیم. اصلا میخایم همین رو ثابت کنیم.!! دقت کنید

شما دارید فرض میگیرید عاقل به هرکسی که ادعای نبوت همراه با معجزه رو بیاره ، بهش ایمان میاره. سوال اینه چرا باید ایمان بیاره که بخاد گمراه بشه یا نشه
دلیل شما بر این فرض چیه؟

در یک کلام زمانی بر خدا نقص وارد میشه که انسان ناچار باشه به دارنده معجزه ایمان بیاره . این اجبار و الزام از کجاست؟؟

سؤال جالبی است!


ما چیزی را فرض نگرفته ایم، گرامی!


شما قدری کم حافظه تشریف دارید!!!


طبق بند 5، لازمۀ شناخت پیامبر، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند. وقتی کسی عملی خارق العاده انجام می دهد که کسی قادر به انجام آن نیست و همچنین مدّعی پیامبری هم هست، اینجا آشکارا دارد چیزی را نشان می دهد که نشانگر تفاوت او با دیگران است: عملی خارق العاده که مردم عادی قادر به انجام آن نیستند.

طبق بند 5، مردم منطقاً باید او را بپذیرند، زیرا این عمل خارق العاده نشان می دهد که مدّعی با آنها متفاوت است، و همین امر لازمۀ شناخت پیامبر است.

پس این یک فرض از سوی من نیست، نتیجۀ منطقی همین فرضیاتی است که ثابت انگاشته اید.


حال مردم باید بپذیرند و ایمان بیاورند، و اگر آن مدّعی، پیامبر نیست و به شکلی به یک تکنولوژی خاص دست یافته است که دیگران یا حداقل مردمان اطراف او، [هنوز] بدان دست نیافته اند و قصد فریبکاری دارد، لازمۀ هدایتگری خداست که او رسوا گرداند.

باز اگر نیازی به توضیح داشتید، بفرمایید تا توضیح بدهم.



با توجه به اینکه چندین بار این مطلب رو نقل کردم. با فرض اینکه شما اینارو با دقت میخونی 3 حالت پیش میاد

1- توان من در بیان در حدی ضعیفه که بعد از اینهمه هنوز منظورم رو نرسوندم.
2-توان شما در درک مطلب اونقدر پایینه که متوجه نمیشید
3- متوجه میشید و سعی در تکرار دارید.

چه یکی چه همه موارد درست باشن بهتره من دیگه این موضوع رو تکرار نکنم. دوستانی که واقعا نقص برهان رو متوجه نمیشن. بیشتر مطالعه کنن .باز نشد بگید برم مطلب رو پیدا کنم. بیام کپی پیست کنم.

به این بیانات غرّای شما در علم منطق می گویند: مغالطۀ حمله به شخص. دوست عزیز، این روشهای مضحک که برای عصبانی کردن ما در پیش می گیرید، را منطقیون هزاران سال پیش شناسایی و در لیست مغالطات قرار داده اند.

امّا در این لیست شما، حالت چهارمی هم هست و همان هم درست است: این خود شما هستید که توان درک مطلبتون اونقدر پایینه، که باید چیزهایی رو که در هیچ مناظره و مباحثه ای توضیح داده نمی شوند را برایتان توضیح بدهیم و البته باز هم متوجه نمی شوید.

بنده از دوستان پژوهشگر دعوت می کنم دو سه تا مناظره را گوش بدهند، و توجه کنند، چه مسیحی-مسلمان، چه مسیحی-بیخدا و چه مسلمان-بیخدا، تا به خوبی متوجه بشوند که در یک بحث، نیازی نیست که استدلال را برای طرف مقابل بجوید و در دهانش بگذارید. برخی مسائل اظهر من الشمس هستند. ولی بدبختانه، دوستان تشکیک گرا، می خواهند همه چیز را برایشان توضیح بدهیم.


و البته، این برهان نقصی نداره که ما متوجه نقصش نشویم! منطق شما نقص دارد که متوجه برهان نمی شوید.


داشت یادم میرفت:


هر کسی که به این طریق(معجزه) اسلام آورده و قرآن رو معجزه میدونه و.... اگر از این بحث نتیجه نده، کل اعتقادش پشت و رو میشه. بله که مهمه. مخصوصا واسه مسلمین عزیز. واسه همین من تاپیکش کردم و اصرار دارم درش

,و از کسی اینجا انتظار جواب ندارم.
شاد باشید

اوه اوه!! پشت اسلام لرزید! مسلمانها چه بکنند حالا؟! 1400 سال است دارید خودتان را به در و دیوار می کوبید، و نور اسلام، هر روز بیشتر ظلمت شما را در می نوردد، تا جایی که در فیلم فتنه، دوست هلندیتان، نمودار رشد اسلام در هلند را نشان می دهد و با توجه به رشد برق آسای اسلام در هلند، ادّعا می کند مسلمانان دارند طبق قرآنشان، جهان را می گیرند. در واقع منظور او از فتنه، همین رشد فراوان اسلام است.

در زباله دان تاریخ، از ابولهب و ابوجهل گرفته تا فاضلی و شفا و دشتی انتظارتان را می کشند، بعد شما از پشت و رو شدن اعتقادات اسلامی سخن می گویید؟ نگران نباشید گرامی! قرآن به خوبی پاسخ شما را داده است: ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُون‏(حجر:3) یعنی: بگذار آنها بخورند، و بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد ولى بزودى خواهند فهميد.



ما برای استدلال آماده هستیم، ولی اگر کسی بخواهد خارج از بحث ادّعاهای باطل کند، جوابش را خواهیم داد. البته من مشکلی ندارم که قضاوت را به عهدۀ مخاطبین بگذاریم، ولی از آنجا که شما شروع کنندۀ بحث هستید، باید در هر مرحله پاسختان داده شود و بعد چنین اتفاقی بیفتد.
 
آخرین ویرایش:

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
اوه اوه!! پشت اسلام لرزید! مسلمانها چه بکنند حالا؟! 1400 سال است دارید خودتان را به در و دیوار می کوبید، و نور اسلام، هر روز بیشتر ظلمت شما را در می نوردد، تا جایی که در فیلم فتنه، دوست هلندیتان، نمودار رشد اسلام در هلند را نشان می دهد و با توجه به رشد برق آسای اسلام در هلند، ادّعا می کند مسلمانان دارند طبق قرآنشان، جهان را می گیرند. در واقع منظور او از فتنه، همین رشد فراوان اسلام است.

در زباله دان تاریخ، از ابولهب و ابوجهل گرفته تا فاضلی و شفا و دشتی انتظارتان را می کشند، بعد شما از پشت و رو شدن اعتقادات اسلامی سخن می گویید؟ نگران نباشید گرامی! قرآن به خوبی پاسخ شما را داده است: ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُون‏(حجر:3) یعنی: بگذار آنها بخورند، و بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد ولى بزودى خواهند فهميد.



ما برای استدلال آماده هستیم، ولی اگر کسی بخواهد خارج از بحث ادّعاهای باطل کند، جوابش را خواهیم داد. البته من مشکلی ندارم که قضاوت را به عهدۀ مخاطبین بگذاریم، ولی از آنجا که شما شروع کنندۀ بحث هستید، باید در هر مرحله پاسختان داده شود و بعد چنین اتفاقی بیفتد.

اااایییییییییی بخت نامراد !! به ای ذنب، در این زمان و مکانم، نمیدونم!!:(

دوست هلندی؟ اگر منظورتون ونگلف بود که مسلمین دشنه زدن تو قلبش-وسط خیابون-! باید بگم دوستی خاصی با ایشون نداشتم. در حد سلام علیک بود:D. شما قاتلینش رو میشناسید؟ از دوستان بودن؟ ;)

بعد قراره من برم به زباله دان تاریخ؟؟:D پیش دشتی؟ باشه. :biggrin: شما به کجای تاریخ میرید؟ :redface:

در ضمن من چرا باید نگران باشم؟ اتفاقا من همش از خدا میخام . امثال شما بذارند ما بخوریم و بهره بگیریم. نمیذارید. به قرآنتون هم عامل نیستید:razz:

============

در پست بعد یک بار دیگه ایراد استدلالتون رو میگم. من این ایراد رو دفعه اولم نیست که بیان میکنم. مال خودم هم نیست. جوابی هم براش نیست. هم مسلکان خودتون هم اینو میدونن. وقتی خوب ایراد رو فهمیدی برو مطرحش کن با کسایی که تو حوزه کلام خوندن. اگه خودت جزشون نباشی(که احتمالن نیستی) ببین چی میگن. عزیزدلم من امتحان کردم. میدونم چی میشه تهش. البته خودت باید امتحان کنی تا ایمان بیاری. شجاع باش
 

tehranUNIVERSITY

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
به نظرم جزئی نگری در اصول و اعتقادات کار پسندیده ای است.
البته جناب בְּחִירִי شما هم کم مغالطه نمیکنید. (شاید از این باب باشد که در مقابلتان کسی که مغالطه میکند را میپندارید .... شاید)
ایشون با بعضی دیگه که فقط و فقط قصد تخریب و توهین دارند فرق دارند و شأنشون اجل است. یک جمله از شهید مطهری : اگر ناخونک های متکلّمان نبود، فلسفه رشد نمیکرد.



  • اگه فرض کنیم که کسی از یک راهی غیر از معجزه ادعای نبوت کرد و ما پذیرفتیم اما چطور میشود اینچنین کسی را که معجزه می آورد و ادعای پیامبری هم دارد رد و انکار کرد و قولش را نپذیرفت؟؟؟ (او برای اثبات مدعایش، دلیل (معجزه) آورده ، ما هم در مقابل اگه بخواهیم دلیلش را نپذیریم باید دلیلی برایش بیاوریم)شاید بگویید معجزه اش را نشان از نبی بودنش نمیدانیم اما به هر حال او هم دنبال این است که چرا حرفش را نمیپذیرید.


  • به قول خودتون
    ...... حتی قاعده لطف هم با دادن قدرت معجزه به دروغگو نقض نمیشه. چون - دقت کنیم- چون موقعی قاعده نقض میشه که مردم گول بخورن. مردم چه زمانی گول میخورند؟ موقعی که " معجزه دلیل نبوت باشه و به دروغگو داده شده باشه"


حالا این مردم از هزار وچهارصد سال پیش و بلکه بیشتر گول نخوردند به نظر شما ؟؟؟؟ (این با قاعده لطف چطور جور در میاد؟)
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
به نظرم جزئی نگری در اصول و اعتقادات کار پسندیده ای است.
البته جناب בְּחִירִי شما هم کم مغالطه نمیکنید. (شاید از این باب باشد که در مقابلتان کسی که مغالطه میکند را میپندارید .... شاید)
ایشون با بعضی دیگه که فقط و فقط قصد تخریب و توهین دارند فرق دارند و شأنشون اجل است. یک جمله از شهید مطهری : اگر ناخونک های متکلّمان نبود، فلسفه رشد نمیکرد.



  • اگه فرض کنیم که کسی از یک راهی غیر از معجزه ادعای نبوت کرد و ما پذیرفتیم اما چطور میشود اینچنین کسی را که معجزه می آورد و ادعای پیامبری هم دارد رد و انکار کرد و قولش را نپذیرفت؟؟؟ (او برای اثبات مدعایش، دلیل (معجزه) آورده ، ما هم در مقابل اگه بخواهیم دلیلش را نپذیریم باید دلیلی برایش بیاوریم)شاید بگویید معجزه اش را نشان از نبی بودنش نمیدانیم اما به هر حال او هم دنبال این است که چرا حرفش را نمیپذیرید.


  • به قول خودتون


حالا این مردم از هزار وچهارصد سال پیش و بلکه بیشتر گول نخوردند به نظر شما ؟؟؟؟ (این با قاعده لطف چطور جور در میاد؟)

با سلام
ممنون از مشارکت شما

دوستان، خیلی ها کم لطفی میکنند و جوری با من حرف میزنند که با کافر حربی!! :)


به قول سعدی: دلایل قوی باید و معنوی! نه رگهای گردن، به حجت قوی

مسلمه که خیلی از بچه ها خاسته ناخاسته مرتکب مغالطه بشن. اما اگه بخایم اونهایی که در بحث بی اثر هستند رو برشمریم خیلی اتلاف وقت کردیم.
بگذریم
=============================

در مورد نکته اول فرمایش شما:
چطور میشود اینچنین کسی را که معجزه می آورد و ادعای پیامبری هم دارد رد و انکار کرد و قولش را نپذیرفت؟؟؟ (او برای اثبات مدعایش، دلیل (معجزه) آورده ، ما هم در مقابل اگه بخواهیم دلیلش را نپذیریم باید دلیلی برایش بیاوریم)
به نظر من:

یه مقدار روی واژه دلیل تمرکز کنیم.
(او برای اثبات مدعایش، دلیل (معجزه) آورده
==========
یه مقدار بحث تکمیلی کنیم . دوستان میتونن این قسمت رو نخونن و یه راست برن آخر علامت +++++++
....
با دیدن شخصی که لبخند زده میگیم این شخص شاده. در واقع دلیل ما برای اینکه میگیم شاده طرف ، زدن لبخنده.

خب. از قبل ما فرض کردیم، (یا ثابت کردیم) که هرکسی که لبخند میزنه شاده. حالا لبخند رو دیدیم و به پشتیبانه این فرض ما میگیم شخص شاده.
اگر این فرض نباشه یعنی اگر این دلالت وجود نداشته باشه. آیا لبخند دلیل هست؟ خیر
+++++++++++

موقعی@ دلیلی برای $ هست که دلالت کردن @ بر $ ثابت شده باشه. در واقع ما موقعی میگیم مدعی نبوت که معجزه میاره دلیل آورده که از قبل ثابت کرده باشیم معجزه دلالت میکنه. تا زمانی که ثابت نکردیم این دلالت رو معجزه اصولا دلیل نیست!
==========
برای نزدیک شدن ذهن.فرض کنیم: شخصی ادعای پیامبری میکنه و برای اثبات حقانیت خودش میگه من تنها کسیم که در تاریخه 1360 در ماه تیر روز 5 ام ساعت 12.3 دقیقه در فلان بیمارستان به دنیا اومدم. دلیل من اینه. !!!
هر چقدر این شخص بگه این دلیله منه. این اصلا دلیل نیست. تا زمانی که ثابت کنه به دنیا اومدن در اون تاریخ یعنی راستگو بودن در ادعای نبوت(چگونگی دلالت رو ثابت کنه). و بر ما هم نیست که ثابت کنیم در این تاریخ به دنیا اومدن در فلان بیمارستان دلیل نیست و دلالت نمیکنه. ایشون باید ثابت کنه که دلالت میکنه. و اگر ثابت نکرد. این شخص میاد در زباله دانی تاریخ پیش من!!
===========
پس به طور خلاصه:

تا زمانی که دلالت کردن معجزه بر صدق مدعای نبوت ثابت نشده. معجزه دلیل نیست که بخاهیم در رد کردنش تلاشی کنیم




و اما مورد دوم:

حالا این مردم از هزار وچهارصد سال پیش و بلکه بیشتر گول نخوردند به نظر شما ؟؟؟؟ (این با قاعده لطف چطور جور در میاد؟)

به نظر من . مردم بسیار گول خورده و خواهند خورد. اما این گول خوردن با قاعده لطف منافاتی نداره. چراییش رو الان عرض میکنم؟

به نظر شما آیا خداوند با توجه به اختباری که به انسان داده باید جلوی گول خوردن کسانی که پیرو نبی درونی خودشون- عقل - نیستند رو بگیره؟
در واقع اگر عده ای از موهبت خدا دادی عقل استفاده نکنند و گمراه شوند تقصیر خداست؟

دقت کنیم: اگر معجزه بر صدق مدعا دلالت نکنه، و عقل به ما بگه "ای انسان، الزامی نیست که کسی که معجزه میکنه پیامبر باشه"، تمامه کسانی که گمراه شدن و به پیامبران ایمان آوردن. از جمله کسانی اند که پیرو عقل نبوده اند. و بر خدا نیست که کسانی که از عقل خودشون بهره نمیبرن رو به زور در راه راست نگه داره.

با کمال احترام به همه دیندار ها

شما زکریای رازی رو در نظر بگیر. از دسته آدمهایی بوده که به همین دلایل عقلی که عرض کردم اعتقادی به پیامبرا نداشته. گمراه هم نشده



موفق باشید :gol:
 

בְּחִירִי

عضو جدید
با سلام بر حقجویان.

به نظرم جزئی نگری در اصول و اعتقادات کار پسندیده ای است.
البته جناب בְּחִירִי شما هم کم مغالطه نمیکنید. (شاید از این باب باشد که در مقابلتان کسی که مغالطه میکند را میپندارید .... شاید)
ایشون با بعضی دیگه که فقط و فقط قصد تخریب و توهین دارند فرق دارند و شأنشون اجل است. یک جمله از شهید مطهری : اگر ناخونک های متکلّمان نبود، فلسفه رشد نمیکرد.

این فرمایشات خود دارای مغالطه است:

1.مغالطۀ "حمله به شخص". به جای اینکه به من حمله کنید، بفرمایید، کجا بنده مغالطه کرده ام. به جای شخص به استدلال بپردازید. اینکه بنده متکلم هستم یا فیلسوف، هم قضاوتش به عهدۀ شما نیست.

2.مغالطۀ "این مغالطه بود". باز بفرمایید طبق کدام قاعدۀ منطقی، کجای سخن من مغالطه است. علم منطق، مغالطات را مشخص کرده است، بفرمایید بنده از کدام مغالطه استفاده کرده ام.


  • اگه فرض کنیم که کسی از یک راهی غیر از معجزه ادعای نبوت کرد و ما پذیرفتیم اما چطور میشود اینچنین کسی را که معجزه می آورد و ادعای پیامبری هم دارد رد و انکار کرد و قولش را نپذیرفت؟؟؟ (او برای اثبات مدعایش، دلیل (معجزه) آورده ، ما هم در مقابل اگه بخواهیم دلیلش را نپذیریم باید دلیلی برایش بیاوریم)شاید بگویید معجزه اش را نشان از نبی بودنش نمیدانیم اما به هر حال او هم دنبال این است که چرا حرفش را نمیپذیرید.

مغالطۀ تجاهل. دوست عزیز، بهتر بود، کمی فقط کمی دقیقتر به مسئله نگاه کنید، وقتی یک دروغگو ادّعای پیامبری کند و عملی خارق العاده کند، لازمۀ هدایتگری خدا، رسوا کردن اوست. حال وقتی خدا او را رسوا می کند به چه معناست؟ مثلاً فرد دیگری را مبعوث می کند که کاری بالاتر از کار او انجام می دهد و از سوی دیگر اعلام می کند که این فرد دروغگوست. حال مردم دو راه برای نتیجه گیری دارند:

1.فرد مبعوث شده را دروغگو بدانند که پیامبر نیست، پس اینکه توانسته است کاری بالاتر از مدّعی انجام بدهد، نشانگر این است که افراد غیرپیامبر هم می توانند این کار خارق العاده و از آن بالاتر را انجام بدهند. پس دروغ بودن ادّعای مدّعی ثابت می شود.

2.فرد مبعوث شده، راستگوست، پس فوراً دروغگو بودن مدّعی ثابت می گردد.

پس هر جور که مردم فکر کنند، راهی جز این ندارند که بپذیرند که آن فرد دروغگوست. ما همواره به لزوم توجه به هدایتگری و لطف خدا در کنار معجزه اشاره کرده ایم. کمی دقیق مطلب را بخوانید. ما همیشه گفته ایم، معجزه وقتی حجّیت دارد، و اساساً وقتی معجزه است که عمل خارق العاده با رسوا شدن صاحب عمل از سوی خدا همراه نباشد.


  • به قول خودتون
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/misc/quote_icon.png نوشته اصلي بوسيله s.j.khataeepour http://www.www.www.iran-eng.ir/images/buttons/viewpost-left.png

...... حتی قاعده لطف هم با دادن قدرت معجزه به دروغگو نقض نمیشه. چون - دقت کنیم- چون موقعی قاعده نقض میشه که مردم گول بخورن. مردم چه زمانی گول میخورند؟ موقعی که " معجزه دلیل نبوت باشه و به دروغگو داده شده باشه"

حالا این مردم از هزار وچهارصد سال پیش و بلکه بیشتر گول نخوردند به نظر شما ؟؟؟؟ (این با قاعده لطف چطور جور در میاد؟)

باز هم مغالطۀ تجاهل. پاسخ جناب s.j.khataeepour در جای خودش داده شده است، بد نیست به جای تکرار سخن ایشان، پاسخ ما را بخوانید.

امّا مغالطۀ تجاهل شما، جایی آشکار می شود، که می گویید گمراه شدن مردم از هزار و چهارصد سال پیش، چگونه با قاعدۀ لطف جور در می آید؟! لازمۀ لطف الهی جبر بندگان به عدم گمراهی نیست، که اگر اینگونه باشد دیگر اختیاری در کار نیست. لازمۀ قاعدۀ لطف فقط آشکار شدن دروغ مدّعیان دروغین است. البته همیشه مردمی گمراه می شوند و لازمۀ اختیار این است که خدا به زور آنها را به جمع هدایت شدگان، باز نگرداند.
 

tehranUNIVERSITY

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
موقعی@ دلیلی برای $ هست که دلالت کردن @ بر $ ثابت شده باشه. در واقع ما موقعی میگیم مدعی نبوت که معجزه میاره دلیل آورده که از قبل ثابت کرده باشیم معجزه دلالت میکنه. تا زمانی که ثابت نکردیم این دلالت رو معجزه اصولا دلیل نیست!
==========
برای نزدیک شدن ذهن.فرض کنیم: شخصی ادعای پیامبری میکنه و برای اثبات حقانیت خودش میگه من تنها کسیم که در تاریخه 1360 در ماه تیر روز 5 ام ساعت 12.3 دقیقه در فلان بیمارستان به دنیا اومدم. دلیل من اینه. !!!
هر چقدر این شخص بگه این دلیله منه. این اصلا دلیل نیست. تا زمانی که ثابت کنه به دنیا اومدن در اون تاریخ یعنی راستگو بودن در ادعای نبوت(چگونگی دلالت رو ثابت کنه). و بر ما هم نیست که ثابت کنیم در این تاریخ به دنیا اومدن در فلان بیمارستان دلیل نیست و دلالت نمیکنه. ایشون باید ثابت کنه که دلالت میکنه. و اگر ثابت نکرد. این شخص میاد در زباله دانی تاریخ پیش من!!
===========
پس به طور خلاصه:

تا زمانی که دلالت کردن معجزه بر صدق مدعای نبوت ثابت نشده. معجزه دلیل نیست که بخاهیم در رد کردنش تلاشی کنیم



سلام:gol:


بنده و کسانی که اینطور دلیلیت معجزه رو بر نبی بودن نبی ثابت میکنند همه قائل به برهانی بودن دلیلیت معجزه هستند و اشکال شما همان سخن کسانی که قائل به اقناعی بودن دلیل معجزه اند هست.( خوشم میاد که مصطفی ملکیان هم میخونید)


  • اگه معجزه دلیل مستقلى بر نبوت نباشه، انبیا راهى براى اثبات نبوت برا توده مردم دور از تمدن و فرهنگ عصر خود نداشتند. پس نبوت اونا فقط باید براى تعداد خاصى كه امكان شناخت پیامبران‏ را از راه علمى یا هر راه دیگه داشتند، ثابت‏شده باشه و در نتیجه، همان تعداد اندك مخاطب مستقیم دعوت انبیا باشند و بیش‏تر مردم در اعصار گوناگون، نه قدرت شناسایى رسولان را داشته باشند و نه مشمول دعوت و طرف سخن اونا باشند. به نظر میرسد این منافى با غرض ارسال رسل و خلاف گزارش تاریخ هست.

سخنی از علامه طباطبائی(ره) در اثبات برهانی بودن دلالت معجزه بر صدق نبی:


  • «پیامبران به طریق وحى(ارتباط وحیانى)، مدعى رسالت و نبوت از جانب خداوند بودند. این ارتباط خارق‏العاده است و از سنخ ادراكات ظاهرى و درونى - كه مردم در خود مى‏یابند - نیست، بلكه ادراكى است كه بر عموم افراد پوشیده مى‏باشد. اگر نبى در ادعاى خود صادق باشد، لازمه‏اش آن است كه او متصل به ماوراى طبیعت و مؤیَد به نیروى الهى باشد، به‏گونه‏اى كه بتواند خرق عادت كند. اگر این مطلب(ارتباط وحیانى) درست و حق باشد، امكان این نیز هست كه از نبى خرق عادت دیگرى صادر شود تا نبوت او را بدین‏وسیله تصدیق و تایید كند; زیرا «حكم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد.» پس اگر خداوند اراده هدایت مرم را از طریق خرق عادت (نزول وحى و ارسال نبى) كرده است، باید آن را با خرق عادت دیگرى، كه معجزه باشد، تایید و تصدیق كند. پس بین معجزه (خرق عادت ملموس) و ادعاى نبوت و ارتباط وحیانى (خرق عادت غیر ملموس) تلازم است».

«امیدوارم درست متوجه اشکالتون شده باشم»:gol:
 

בְּחִירִי

عضو جدید
سلام بر حقجویان. به حمدالله جناب s.j.khataeepour هر مرتبه به جای پاسخ به آنچه که ما در پاسخشان گفته ایم، سعی می کنند به خانۀ اوّل بازگردند! این مسئله نشانگر چیست؟


دوست هلندی؟ اگر منظورتون ونگلف بود که مسلمین دشنه زدن تو قلبش-وسط خیابون-! باید بگم دوستی خاصی با ایشون نداشتم. در حد سلام علیک بود:d. شما قاتلینش رو میشناسید؟ از دوستان بودن؟ ;)

:biggrin: از دست این دشمنان اسلام! سازندۀ فیلم فتنه، گیرت ویلدرز(Geert Wilders) است، ابداً هم کشته نشده است. این یارو را هم که شما می فرمایید، بنده نمی شناسم که اصلاً کی هست. هر چه هم در اینترنت جستجو می کنم، هیچ ونگلفی پیدا نمی کنم! ولی اگر منظور شما توئودور ون گوگ است(بنازم به این دقت:surprised:) خیر مسلّم است که گروههای وهّابی دوست ما محسوب نمی گردند! مگر می شود آنها دوست ما باشند در حالی که خون ما را از خون همین تئودور جان شما ریختنی تر می دانند؟!

ضمن اینکه حالا اگر مسلمونها، کسانی رو به جرم توهین به پیامبر اسلام می کشن (چنانکه ون گوگ در مقالاتش با صراحت و طنز بعضاً تند و توهین‌آمیز، اسلام و مسلمانان بنیادگرا را عقب مانده و قرون وسطایی می‌نامید)، خیلی شرف دارن به اون سکولارهایی که بمبهای بیست تُنی رو روی مناطق مسکونی بغداد آزمایش می کردند، در حالی که مردم بغداد هیچ نقشی در دفاع عراق در برابر هجمۀ آنها نداشتند و نیز با اثرات رادیو اکتیویته و کشتارهایی که با بمب اتم فرموده اند در هیروشیما و ناکازاکی و آثار سوء بمب هیدروژنی در عراق. در حالی که قربانیان، هیچ نقشی در مقابله با اهداف سردمداران سکولار آمریکا نداشتند.



بعد قراره من برم به زباله دان تاریخ؟؟:d پیش دشتی؟ باشه. :biggrin: شما به کجای تاریخ میرید؟ :redface:

آره نازنین، زباله دان تاریخ. امّا ما، اگر خدا و دین و پیغمبر حق نباشد، که به جایی بدتر از جایی که شما به درونش شوت می شوید، نخواهیم رفت، ولی اگر اینها حق باشد، ما جایمان در بهشت است و گلهای تاریخ بشریت خواهیم بود و شما جایتان در جهنم است و در زباله دان تاریخ بشریت باقی خواهید ماند. :cool:

در ضمن من چرا باید نگران باشم؟ اتفاقا من همش از خدا میخام . امثال شما بذارند ما بخوریم و بهره بگیریم. نمیذارید. به قرآنتون هم عامل نیستید:razz:

ما می گذاریم بخورید و بهره ببرید، امثال شما هستید که پا را از گلیمتان دراز می کنید، و می خواهید به حریم مسلمین تعرّض کنید، ما اتفاقاً به دینمان و قرآنمان عامل هستیم. البته منظورم از دین، اسلام ناب آمریکایی نیست. در همین غرب که آزادی کامل دارید، می بینیم که چقدر بی حرمتی به مقدّسات مسیحیت در مجله و کتاب و فیلم و تئاتر می کنید و اسمش را هم می گذارید آزادی.


در پست بعد یک بار دیگه ایراد استدلالتون رو میگم. من این ایراد رو دفعه اولم نیست که بیان میکنم. مال خودم هم نیست. جوابی هم براش نیست. هم مسلکان خودتون هم اینو میدونن. وقتی خوب ایراد رو فهمیدی برو مطرحش کن با کسایی که تو حوزه کلام خوندن. اگه خودت جزشون نباشی(که احتمالن نیستی) ببین چی میگن. عزیزدلم من امتحان کردم. میدونم چی میشه تهش. البته خودت باید امتحان کنی تا ایمان بیاری. شجاع باش

مغالطۀ تلقین. در این مغالطه، فرد سفسطه گر، سعی می کند، با بیان جملاتی مثل آنچه در بالا می بینید، درست بودن سخنان خودش را به طرف مقابل یا مخاطبین تلقین نماید. از شانس کج جناب s.j.khataeepour، منطقیون تمام این مغالطات را هزاران سال پیش شناسایی کرده اند.

اگر بخواهم به سبک ایشان سخن بگویم، باید بگویم: ایرادتان را هم ما باز جواب می دهیم. جواب هم از خودمان نیست. جوابمان هم وارد است و ردخور هم ندارد، ولی تعصب، نمی گذارد حقیقت را بپذیرید. شما و همفکرانتون هم می دونید که ایرادتون وارد نیست. وقتی خوب پاسخ رو فهمیدی برو مطرحش کن با کسایی که تو دانشگاههای غربی، درس شکّاکیت(!!!!) خوندن. اگه خودت جزشون نباشی (که احتمالن نیستی) ببین چی میگن. عزیز دلم من امتحان دارم[تازه کلی کار و زندگی و زن و بچه و نوه و نتیجه و ندیده و نبیره هم دارم]. میدونم چی میشه تهش، البته خودت باید امتحان کنی تا ایمان بیاری. شجاع باش.

ولی بنده مثل ایشان نیستم، و سخنانم را با تلقین به طرف مقابلم قالب نمی کنم، پس سخنان فوق را فقط به عنوان اینکه می شود مثل ایشان تلقینی حرف زد، بیان نمودم و بخشی از پاسخ من به سخنان ایشان نیست. بنده حرفهایم را با استدلالاتم مطرح می کنم و نه با مغالطات و تلقینات.



دوستان، خیلی ها کم لطفی میکنند و جوری با من حرف میزنند که با کافر حربی!! :)


به قول سعدی: دلایل قوی باید و معنوی! نه رگهای گردن، به حجت قوی

مسلمه که خیلی از بچه ها خاسته ناخاسته مرتکب مغالطه بشن. اما اگه بخایم اونهایی که در بحث بی اثر هستند رو برشمریم خیلی اتلاف وقت کردیم.
بگذریم


مغالطۀ مظلومنمایی(جلب ترحّم). در سخن کم آورده اید، زده اید به ابراز مظلومیت و ادّعای پوچ و باطل مبنی بر اینکه ما به جای حجّت قوی رگهای گردن را تحویلتان داده ایم؟ دِ اگر به جای حجّت قوی، رگ گردن دریافت کرده بودید که به این مغالطات رو نمی آوردید؟

ضمناً بفرمایید ما کجا، و طبق کدام قاعدۀ منطقی، مغالطه کرده ایم، و گرنه باید مغالطۀ "این مغالطه بود" را نیز به فرمایشات شما اضافه کنم.

فقط چیزی که جالب است، این است که شما به شکلی سخن می گویید که گویی یک استاد تمام عیار هستید که دارید با یک سری انسانهای سبک مغز حرف می زنید. این غرور مضحکی که در تمام مخالفان اسلام، اعم از هر کیشی که تابعش هستند، یافت می شود به راستی برای من جالب است.

در مورد نکته اول فرمایش شما:
چطور میشود اینچنین کسی را که معجزه می آورد و ادعای پیامبری هم دارد رد و انکار کرد و قولش را نپذیرفت؟؟؟ (او برای اثبات مدعایش، دلیل (معجزه) آورده ، ما هم در مقابل اگه بخواهیم دلیلش را نپذیریم باید دلیلی برایش بیاوریم)
به نظر من:
(او برای اثبات مدعایش، دلیل (معجزه) آورده
یه مقدار روی واژه دلیل تمرکز کنیم.

مغالطۀ تجاهل. پیش از توضیح، دوستان دقّت کنند که در هر مرحله پاسخ کاملی به سخنان پیشین جناب s.j.khataeepour می دهیم و ایشان به جای سخنان باطل پیشینشان، به طرح سخنان جدید می پردازند. نه می پذیرند که در گذشته اشتباه کرده اند و نه از سخنان پیشینشان دفاع می کنند. طبق بند 5، لازمۀ شناخت پیامبران، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند پس وقتی معجزه در این تعریف می گنجد، دلیلی می شود برای پذیرش پیامبری. اینقدر خودتان را نپیچانید. البته در ادامه مشخص می شود معنی معجزه را اصلاً متوجه نشده اید.


یه مقدار بحث تکمیلی کنیم . دوستان میتونن این قسمت رو نخونن و یه راست برن آخر علامت +++++++
....
با دیدن شخصی که لبخند زده میگیم این شخص شاده. در واقع دلیل ما برای اینکه میگیم شاده طرف ، زدن لبخنده.

خب. از قبل ما فرض کردیم، (یا ثابت کردیم) که هرکسی که لبخند میزنه شاده. حالا لبخند رو دیدیم و به پشتیبانه این فرض ما میگیم شخص شاده.
اگر این فرض نباشه یعنی اگر این دلالت وجود نداشته باشه. آیا لبخند دلیل هست؟ خیر
+++++++++++

مغالطۀ تجاهل. قیاس مع الفارق به این می گن. نه لبخند نشانۀ شاد بودنه و نه شاد بودن لازمه اش لبخند زدنه، ولی در مورد معجزه، اینطور نیست. معجزه طبق تعریفی که از معجزه طرح می کنیم، نشانۀ پیامبر بودن «هست».(این همه توضیح داده ایم) و از نشانه های پیامبری هم معجزه است. معجزه با خواصی که ذکر کردیم، و بارها توضیح دادیم، نمی تواند نشانگر چیزی جز پیامبری باشد. چرا چون مدّعی ادعا می کند این عمل از سوی خداست و خودش فرستادۀ خداست و حال اگر مردم نمی توانند مثل آن بیاورند و خدا نیز به شکلی او را رسوا نمی فرماید، یعنی این عمل معجزۀ حقیقی است. پس نشانگر پیامبر بودن است. به راستی چرا برخی خود را به نفهمیدن می زنند؟



موقعی@ دلیلی برای $ هست که دلالت کردن @ بر $ ثابت شده باشه. در واقع ما موقعی میگیم مدعی نبوت که معجزه میاره دلیل آورده که از قبل ثابت کرده باشیم معجزه دلالت میکنه. تا زمانی که ثابت نکردیم این دلالت رو معجزه اصولا دلیل نیست!

باز هم مغالطۀ تجاهل و در عین حال: مغالطۀ تکرار. پاسخهای ما به این ادعاهایتان را فراموش فرموده اید؟ خود را به نفهمیدن زدن کار جالبی نیست. ما این دلالت رو هم ثابت کردیم و هم توضیح دادیم، شما زحمت بکشید، به او توضیح جواب بدید، نه اینکه مدام حرف خود را تکرار کنید. توضیحات پیشین را اینجا کپی می کنیم:

ابتدا آن پنج فرض را بخوانیم:

1.خدا هست.

2.خدا کمال مطلق است.

3.هدایتگری و لطف از صفات کمالی هستند و خدا دارای آنهاست.

4.لازمۀ لطف و هدایتگری خدا، ارسال پیامبران است.

5.لازمۀ شناخت پیامبران، نشان دادن چیزی است که بیانگر این باشد که آنها باسایرین فرق دارند


شما پذیرفتید که در این بحث، اینها را درست فرض کنیم.


وقتی پیامبر طبق فرض پنجم که شما آنرا پذیرفته اید باید دارای چیزی باشد که دیگران ندارند، آنگاه اثبات پیامبری او از طریق معجزه، نیازی به حذف روشهای دیگر نیست، زیرا روشهای دیگر نیز به طور مشابه در این تعریف می گنجند، همانطور که معجزه در این تعریف می گنجد. معجزه هم از مصادیق بند 5 است و نبوّت او را ثابت می کند. بحث ما بر سر حجّیت معجزه است، و نه اینکه معجزه تنها راه است. ما ابداً مدعی نشده ایم که اعجاز تنها راه است، و به این جهت شما مرتکب مغالطۀ حمله به آدم پوشالی شده اید.


حجّیت معجزه اینگونه ثابت می گردد:

1.معجزه یکی از مصادیق بند 5 از آنچه درستی آنرا فرض گرفتید، می باشد؛ لذا از راههای اثبات پیامبری است و طبق تعریفی که از معجزه ارائه کردیم: معجزه علمی است خارق العاده که مدّعی پیامبری در برابر درخواست نشانه از سوی مردم ارائه می دهد و آنرا به خدا نسبت می دهد، و مردم از آوردن مثل آن عاجز هستند.(تا همینجا شما وقتی بند 5 را درست فرض کرده اید، باید حجّیت معجزه را نیز بپذیرید.)

2.وقتی یک مدّعی، ادعای از طرف خدا بودن را دارد و عملی خارق العاده انجام می دهد که مردم نمی توانند مثل آن انجام بدهند، نظر به اینکه طبق بند 3، از آنچه صحّتش را درست فرض کردید، خدا هدایتگر است و صفت لطف را داراست، با هدایتگری و لطف او سازگار نیست که بگذارد بندگانش گمراه شوند، پس اگر مدّعی دروغگوست، لازمۀ لطف خداست که به نحوی او را رسوا گرداند، وگرنه بر هدایتگری و لطف خدا نقص وارد است، و باز طبق بند 2، از آنچه صحّتش را درست فرض کردید، خدا کمال مطلق است، پس نقص در او راه ندارد. پس باید مدّعی دروغگو را رسوا کند.

نتیجه: وقتی مدّعی عملی خارق العاده را به خدا نسبت بدهد و مردم نتوانند مانندش را بیاورند و خدا او را رسوا نفرماید، عمل او معجزه، و نبوّتش اثبات شده، است.

شما در پاسخ به این چه گفتید؟ ما در پاسخ به پاسخ شما چه گفتیم؟ یادتان آمد؟! الحمد لله! لطف کنید به همان پاسخ ما پاسخ بدهید و به خانۀ اوّلتان باز نگردید.

برای نزدیک شدن ذهن.فرض کنیم: شخصی ادعای پیامبری میکنه و برای اثبات حقانیت خودش میگه من تنها کسیم که در تاریخه 1360 در ماه تیر روز 5 ام ساعت 12.3 دقیقه در فلان بیمارستان به دنیا اومدم. دلیل من اینه. !!!
هر چقدر این شخص بگه این دلیله منه. این اصلا دلیل نیست. تا زمانی که ثابت کنه به دنیا اومدن در اون تاریخ یعنی راستگو بودن در ادعای نبوت(چگونگی دلالت رو ثابت کنه). و بر ما هم نیست که ثابت کنیم در این تاریخ به دنیا اومدن در فلان بیمارستان دلیل نیست و دلالت نمیکنه. ایشون باید ثابت کنه که دلالت میکنه. و اگر ثابت نکرد. این شخص میاد در زباله دانی تاریخ پیش من!!

مغالطۀ حمله به آدم پوشالی. ما چنین امری را مصداق معجزه نمی دانیم و حتی کرامت هم نمی دانیم. و البته خیلی انسانها در این تاریخ و این لحظه متولّد شده اند و در آن بیمارستان، و این چیزی نیست که از دیگران سر نزند و اعجاز چیزی است که پیامبر به عنوان نشانه ارائه می دهد و نه تاریخ تولّد او... و دهها ایراد دیگر.

ایشان تمثیلی نامربوط را طرح و آنرا نقد می کنند. بله نقد ایشان وارد است! ولی نقد ایشان به بحث معجزه هیچ ربطی، ندارد.


پس به طور خلاصه:

تا زمانی که دلالت کردن معجزه بر صدق مدعای نبوت ثابت نشده. معجزه دلیل نیست که بخاهیم در رد کردنش تلاشی کنیم

مغالطۀ تکرار، حجّیت معجزه را پیشتر نشان دادیم، و در بالا نیز تکرار کردیم. در بحث ایجاد دور نکنید، و پاسخ بدهید و نه اینکه مدام تکرار کنید.


و اما مورد دوم:


به نظر من . مردم بسیار گول خورده و خواهند خورد. اما این گول خوردن با قاعده لطف منافاتی نداره. چراییش رو الان عرض میکنم؟

به نظر شما آیا خداوند با توجه به اختباری که به انسان داده باید جلوی گول خوردن کسانی که پیرو نبی درونی خودشون- عقل - نیستند رو بگیره؟
در واقع اگر عده ای از موهبت خدا دادی عقل استفاده نکنند و گمراه شوند تقصیر خداست؟

دقت کنیم: اگر معجزه بر صدق مدعا دلالت نکنه، و عقل به ما بگه "ای انسان، الزامی نیست که کسی که معجزه میکنه پیامبر باشه"، تمامه کسانی که گمراه شدن و به پیامبران ایمان آوردن. از جمله کسانی اند که پیرو عقل نبوده اند. و بر خدا نیست که کسانی که از عقل خودشون بهره نمیبرن رو به زور در راه راست نگه داره.

مغالطۀ تجاهل. جناب s.j.khataeepour به وفور از این مغالطه بهره می برند. دوستان به چند نکته دقّت کنند:

نکته اوّل: لازمۀ لطف خدا این است، که بندگان را از گمراهی حفظ کند، ولی از آنجا که بندگان مختار هستند، این مسئله در نشان دادن راه حق و رسوا کردن باطل می تواند نمود کند و نه در اجبار به انتخاب راه حق. اگر خدا بندگان را مجبور کند که گمراه نشوند، اختیار معنایی نخواهد داشت.


نکته دوم: بنده گاه با عقل خویش و با هدایت خدا، هم حق را می بینند و هم باطل را، ولی با اختیار خود باید حق را برگزیند. گاهی برخی اغراض دنیوی و شهوانی دارند که مانع از پذیرش کلام حق می گردد و حق را با اختیار خود نمی پذیرند. این افراد خود خواهان گمراهی هستند، و به هدایت خدا پشت می کنند، و درست مثل کسی از نور فرار می کند، به ظلمات دچار می شوند. اینجا خدا هیچ تقصیری ندارد.


نکته سوم: خدا برای بندگان عقل را قرار داده است تا حق را از باطل تمیز و تشخیص بدهند. همین عقل به آن پنج نکته که در بالا اشاره شد اشاره می کند: خدا هست، و خدا کمال مطلق است، و لذا خدا هدایتگر و دارای لطف نیز هست، و لازمۀ هدایتگری خدا فرستادن پیامبر است، و لازمۀ شناخت پیامبر [به زبان خیلی ساده] داشتن چیزی است که او را از دیگران متمایز کند. اینها همگی از سوی عقل تأیید می شوند و جناب s.j.khataeepour نیز فرمودند اینها را ثابت فرض کنیم.


نکته چهارم: معجزه نیز از مصادیق این چیز خاص که پیامبر را از غیر پیامبر تمیز می دهد، می باشد، چنانکه در پاسخ پیشینیمان به جناب s.j.khataeepour به تفصیل این مسئله را شرح دادیم.


نکته پنجم: عقل می گوید ممکن است که فردی عملی مثل معجزه(و نه خود معجزه)، یعنی عملی خارق العاده انجام بدهد و مردم اطرافش نتوانند مثل آن را بیاورند، و به همین خاطر هم هست که ما معجزه را تنها عملی خارق العاده که دیگران نمی توانند مثلش بیاورند تعریف نکردیم. وقتی فردی عملی خارق العاده انجام می دهد و مردم نمی توانند مثل آن بیاورند و چنین افرادی همیشه هستند(همیشه یک بهترین ریاضیدان، یک بهترین شعبده باز، یک بهترین دونده و... وجود دارد که رکوردهای اعجاب آور از خود ثبت می کند). اگر یکی از این افراد ادّعای از سوی خدا بودن کند، آنگاه عمل خارق العاده اش قابل بررسی است. عقل از یک سو می پذیرد که پیامبر باید به هر حال چیزی را ارائه بدهد که نشانگر تمایزش از دیگران باشد، و از سوی دیگر می پذیرد که ممکن است که این فرد دروغگو باشد، پس تنها راه را در بند سوم از فرضهای فوق یعنی لطف و هدایتگری، می بیند، یعنی همان خدایی که این عقل را داده است، باید به شکلی پیامبر را از مدّعیان دروغین تمیز دهد، و عقل که به خدا دسترسی ندارد و نمی تواند به طور مستقیم از او پرسش کند، باید نظر به اینکه خودش قادر به تجزیه و تحلیل قضیه نیست، بنگرد و بررسی کند که آیا خدا صاحب این عمل خارق العاده را به شکلی ضایع می کند یا خیر. مثلاً رسوا کردن چنانکه برای دوست دیگری توضیح دادیم می تواند به این شکل باشد که فرد دیگری را مبعوث می کند که کاری بالاتر از کار او انجام می دهد و از سوی دیگر اعلام می کند که این فرد دروغگوست. حال مردم دو راه برای نتیجه گیری دارند:

1.فرد مبعوث شده را دروغگو بدانند که پیامبر نیست، پس اینکه توانسته است کاری بالاتر از مدّعی انجام بدهد، نشانگر این است که افراد غیرپیامبر هم می توانند این کار خارق العاده و از آن بالاتر را انجام بدهند. پس دروغ بودن ادّعای مدّعی ثابت می شود.

2.فرد مبعوث شده، راستگوست، پس فوراً دروغگو بودن مدّعی ثابت می گردد.

ولی وقتی چنین امری رخ نمی دهد و خدا وی را ضایع نمی کند، عقل دیگر راهی برای انکار قضیه ندارد، زیرا به هر حال وجود پیامبر را پذیرفته است و قبول کرده است که باید پیامبر را تفاوتی با سایر انسانها باشد که بتوانیم بفهمیم او پیامبر است، و اگر کسی تفاوتی داشت و به دروغ نسبت پیامبری به خود داد، باید از سوی خدا رسوا شود، چنانکه در اینجا به تفصیل شرح دادیم. در اینجا عقل نبوتِ نبی را می پذیرد، چنانکه عقل من نبوتِ حضرت محمّد(ص) را پذیرفت.

پس می بینیم که لازمۀ لطف و هدایتگری خدا، به راستی این هست که مدّعی دروغین رو رسوا کنه. آنچه جناب s.j.khataeepour نسبت به آن تجاهل می کنند، این است که معجزه بر صدق مدّعا دلالت می کند، چنانکه بارها توضیح دادیم. و جناب s.j.khataeepour به جای پرداختن به آن موضوع دوباره به خانۀ اوّل بر می گردند، گویی چیزی از ما نخوانده اند.

با کمال احترام به همه دیندار ها

شما زکریای رازی رو در نظر بگیر. از دسته آدمهایی بوده که به همین دلایل عقلی که عرض کردم اعتقادی به پیامبرا نداشته. گمراه هم نشده


موفق باشید :gol:


مغالطۀ مرجعیت کاذب. گذشته از اینکه نگرش دقیق زکریای رازی بر ما روشن نیست، هم چیزهایی به او نسبت داده می شود که نشانگر بیدینی اوست و هم چیزهایی به او نسبت داده می شود که نشانگر دینباوری و ایمان اوست، و اسلامستیزان، فقط آن بخشی که به نفع خودشان است را به زکریای رازی نسبت می دهند؛ اساساً مگر به فرض اینکه زکریای رازی این دلایل شما را "عقلی" دانسته باشد، دلایل شما عقلی می شوند؟! و روی چه حسابی می فرمایید که به فرض بیدین بودن گمراه نشده است؟

در برابر زکریای رازی(به فرض صحّت ادّعای اسنادی که مبنی بر بیدینی او هستند، هر چند اسنادی در تضاد با این اسناد هم موجودند)، بسیاری فیلسوفان و علمایی که برعکس او، تخصّصشان امور فلسفی و دینی بوده است و عمری را به تحلیل و تجزیه پرداخته و گاهی هم مسلک هم نبوده و بعضاً با هم اختلافات عدیده هم داشته اند، قرار دارند، که معجزه را حجّت می دانند و براهین ما را منطقی تلقّی می کنند.


امیدوارم همگی راه حق را بپیماییم و حقیقت را فدای اغراض خویش نکنیم. :gol::gol:
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
جناب בְּחִירִ
وقتی این همه کلمه تایپ شده رو دیدم. حس جالبی بهم منتقل شد. مشخصه که بسیار به اعتقداتون ایمان دارید که این همه تایپ میکنید !!

دم از این میزنید که مغالطه میکنم. انصافن ، خود شما چند بار تا حالا مغالطه کردید تو همین تاپیک؟؟:smile:

بعد مومن، تو خیلی راحت میگی من میرم جهنم و فلانی دوست منه و در حالی که دو تا دونه پست خوندی از من فقط :)

گفتی میرم پیش فاضلی و دشتی و... راستی این فاضلی همونه که بمب گذاشتن تو مغازه اش که بترکوننش اما بچه اش مرد ، ؟ این رو هم وهابیا کشتن!؟:D

به هر حال اگه شما میری بهشت، من ترجیح میدم برم جهنم، اونم طبقه منفی هفتش، که سعادت هم صحبتی شما بیش از این نصیبم نشه.
اصولا آدم خونسردی ام و حوصله کل کل ... رو ندارم. حوصله ندارم به همه اتهامات بی ریط و بی سروته شما جواب بدم. این بازی هست که شما ازش لذت میبری. اما من نه!

==========

ایراد استدلال رو توضیح دادم. میخاستم بازم برات بگم اما دیدم سودی نداره. این استدلال از شما نیست و یک استدلال معمول و متداولی هست. نقدشم موجود هست. هرچند سخت پیدا میشه با این فضای بسته اینترنت. من نقل کردم که علاقه مندان دسترسی داشته باشن.
تکلیف از گردن من یکی افتاد.


از اونجا که میبینم در کلامت توهین و بی ادبی هست مثل این تیکه
جایی که شما به درونش شوت می شوید
سکوت جواب شما خواهد بود. دلیل سکوت هم بی ادبی و نگه نداشتن حرمت من هستش. منی که با شما اینطوری حرف نزدم و نمیزنم.

در ضمن اینکه فرمودی:
، امثال شما هستید که پا را از گلیمتان دراز می کنید، و می خواهید به حریم مسلمین تعرّض:redface: کنید
این یکی رو شدیدن تکذیب میکنم
من که تا حالا به مسلمونی تعرض نکردم. هر رابطه ای بوده، طرف راضی بوده خودش:biggrin:




حقیقت فنا شدنی نیست. این آدمها هستند که فنا میشوند
 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
سلام:gol:


بنده و کسانی که اینطور دلیلیت معجزه رو بر نبی بودن نبی ثابت میکنند همه قائل به برهانی بودن دلیلیت معجزه هستند و اشکال شما همان سخن کسانی که قائل به اقناعی بودن دلیل معجزه اند هست.( خوشم میاد که مصطفی ملکیان هم میخونید)


  • اگه معجزه دلیل مستقلى بر نبوت نباشه، انبیا راهى براى اثبات نبوت برا توده مردم دور از تمدن و فرهنگ عصر خود نداشتند. پس نبوت اونا فقط باید براى تعداد خاصى كه امكان شناخت پیامبران‏ را از راه علمى یا هر راه دیگه داشتند، ثابت‏شده باشه و در نتیجه، همان تعداد اندك مخاطب مستقیم دعوت انبیا باشند و بیش‏تر مردم در اعصار گوناگون، نه قدرت شناسایى رسولان را داشته باشند و نه مشمول دعوت و طرف سخن اونا باشند. به نظر میرسد این منافى با غرض ارسال رسل و خلاف گزارش تاریخ هست.

سخنی از علامه طباطبائی(ره) در اثبات برهانی بودن دلالت معجزه بر صدق نبی:


  • «پیامبران به طریق وحى(ارتباط وحیانى)، مدعى رسالت و نبوت از جانب خداوند بودند. این ارتباط خارق‏العاده است و از سنخ ادراكات ظاهرى و درونى - كه مردم در خود مى‏یابند - نیست، بلكه ادراكى است كه بر عموم افراد پوشیده مى‏باشد. اگر نبى در ادعاى خود صادق باشد، لازمه‏اش آن است كه او متصل به ماوراى طبیعت و مؤیَد به نیروى الهى باشد، به‏گونه‏اى كه بتواند خرق عادت كند. اگر این مطلب(ارتباط وحیانى) درست و حق باشد، امكان این نیز هست كه از نبى خرق عادت دیگرى صادر شود تا نبوت او را بدین‏وسیله تصدیق و تایید كند; زیرا «حكم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد.» پس اگر خداوند اراده هدایت مرم را از طریق خرق عادت (نزول وحى و ارسال نبى) كرده است، باید آن را با خرق عادت دیگرى، كه معجزه باشد، تایید و تصدیق كند. پس بین معجزه (خرق عادت ملموس) و ادعاى نبوت و ارتباط وحیانى (خرق عادت غیر ملموس) تلازم است».

«امیدوارم درست متوجه اشکالتون شده باشم»:gol:

سلام مجدد خدمت جناب خوش اخلاق :smile:


راستش مصطفی ملکی نخوندم. فقط اسمشو شنیدم. خاستم از کتابخونه دانشگاه یه کتابی ازش بگیرم تابستونی بخونم که قسمت نشد.

اون ایرادی که بر قاعده لطف هست رو از سخنرانی حجت الله نیکویی شنیده بودم.

ایرادی که بر استدلال دوم بود- که اگه معجزه نباشه راهی نیست و..- از خودم در کرده بودم.

این قسمت از فرمایش شما:
سخنی از علامه طباطبائی(ره) در اثبات برهانی بودن دلالت معجزه بر صدق نبی:

یه مقاله دانلود کرده بودم که تقریبا همه روشهایی که من دیدم .از جمله این فرمایش شما -از آقای طباطبایی- درش بود. راستش یک انتقاداتی هم به نظرم به این ،شاید وارد باشه. اما اگه بخام الان بگم ، چون 1-هم خوب روش فکر نکردم 2- وقتم الان کمه نتیجه لازم رو نمیگیریم. اما قول میدم آخر تابستون مطرح کنم تا از نظر شما هم استفاده کنم، اگر لطف کنی

اگر این مطلب(ارتباط وحیانى) درست و حق باشد، امكان این نیز هست كه از نبى خرق عادت دیگرى صادر شود تا نبوت او را بدین‏وسیله تصدیق و تایید كند; زیرا «حكم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد.» پس اگر خداوند اراده هدایت مردم را از طریق خرق عادت (نزول وحى و ارسال نبى) كرده است، باید آن را با خرق عادت دیگرى، كه معجزه باشد، تایید و تصدیق كند.
اتفاقا در اون مقاله "دال" مردم جا افتاده بود :)


====================
من به شخصه با این یکی بهتر ارتباط برقرار میکنم:
اگه معجزه دلیل مستقلى بر نبوت نباشه، انبیا راهى براى اثبات نبوت برای توده مردم دور از تمدن و فرهنگ عصر خود نداشتند. پس نبوت اونا فقط باید براى تعداد خاصى كه امكان شناخت پیامبران‏ را از راه علمى یا هر راه دیگه داشتند، ثابت‏شده باشه و در نتیجه، همان تعداد اندك مخاطب مستقیم دعوت انبیا باشند و بیش‏تر مردم در اعصار گوناگون، نه قدرت شناسایى رسولان را داشته باشند و نه مشمول دعوت و طرف سخن اونا باشند. به نظر میرسد این منافى با غرض ارسال رسل و خلاف گزارش تاریخ هست.

اگر اجازه بدید. همونطور که گفتم آخرای تابستون، سر فرصت اینهارو حلاجی کنیم باهم . :gol:


فعلا خدانگهدار :smile:
 

בְּחִירִי

عضو جدید
قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظين‏

سلام بر حقجویان.

بحمد لله، جناب s.j.khataeepour لحظه به لحظه در نمایش منطق مخالفین اسلام، گامی به پیش می گذارند. بحث را به کل از محور خود خارج کرده اند، و از ادامه بر محور اصلی فراری هستند. بنده از مخاطبین می خواهم خودشان قضاوت کنند.


وقتی این همه کلمه تایپ شده رو دیدم. حس جالبی بهم منتقل شد. مشخصه که بسیار به اعتقداتون ایمان دارید که این همه تایپ میکنید !!

حال اگر ما عرض کنیم که این رفتار شما مصداق بارز مغالطۀ "شوخی بی ربط" است، لابد باز می خواهید بگویید ما جای حجّت، رگ گردن به شما نشان داده ایم! اگر با یکی از همفکران شما، اینگونه بحث کنیم، فوراً به لودگی محکوم خواهیم شد، ولی ما دیگر نمی دانیم باید به شما چه بگوییم که مظلومنمایی نفرمایید.




دم از این میزنید که مغالطه میکنم. انصافن ، خود شما چند بار تا حالا مغالطه کردید تو همین تاپیک؟؟:smile:

مغالطۀ "این مغالطه بود" البته با لحن پرسشی!
:) جناب s.j.khataeepour عرض کردیم که این روشهای شما را چند هزار سال پیش، منطقیون شناسایی و در ردۀ مغالطات قرار داده اند. شما برای اینکه بتوانید از این روشها برای فریب مخاطبین این بحث استفاده کنید، یک چند هزار سالی دیر به دنیا آمده اید.

علم منطق، مغالطات را مشخص کرده است، بنده مغالطات شما را مورد به مورد باز کرده و توضیح داده ام و نامی که علم منطق بر هر یک از آنها نهاده است را نیز بیان داشته ام. بدبختانه شما برعکس تظاهری که به منطق می کنید، به شدّت غیرمنطقی تشریف دارید، و سبک لاادریگرانۀ شما در بحثها، در اکثر موارد با منطق سازگار نیست.

بفرمایید بنده کجا، مرتکب چه مغالطه ای شده ام. مغالطۀ "این مغالطه بود"، یعنی مغالطه خواندن سخنان طرف مقابل، حربه ای بسیار کهنه و فاقد ارزش در بحثهای منطقی است. این حربه، بیشتر به درد بحث در اتوبوس و تاکسی می خورد، و نه به درد میدان مباحثه و مناظره.



بعد مومن، تو خیلی راحت میگی من میرم جهنم و فلانی دوست منه و در حالی که دو تا دونه پست خوندی از من فقط :)

اولاً بنده خیلی پایینتر از آن هستم که مؤمن خطاب شوم، شما همان مسلمان خطابمان کنید کافی است.

ثانیاً شما سؤال کردید و ما هم با توجه با خط فکریتان عرض کردیم. نکند گمان کرده اید کسی که از دید قرآن اظلم است، در صورت صحّت کلام قرآن، جایش در اعلا علیین است؟! شما حتی بعثت انبیاء را نیز قبول ندارید، پس آشکارا بیدین هستید، دیگر چه می گویید؟ البته قضاوت در مورد شما با خداست، ولی ما کلاً جواب پرسشتان را دادیم، جناب فرافکن.
:)

گفتی میرم پیش فاضلی و دشتی و... راستی این فاضلی همونه که بمب گذاشتن تو مغازه اش که بترکوننش اما بچه اش مرد ، ؟ این رو هم وهابیا کشتن!؟:d

مغالطۀ رها نکردن پیشفرض. :d دوستان دقّت کنند: این جناب فاضلی، علیه جمهوری اسلامی فعالیتهایی داشت و در زمان این فعالیتها بمبی در مغازه اش منفجر شد که منجر به کشته شدن پسرش شد. حال دو روایت داریم: یکی اینکه ایشان در اون مغازه در حال تولید مواد منفجره بود و روزی حادثه رخ داد و انفجار ایجادشد و پسرش کشته شد، و دومی هم ادّعای خود فاضلی هست که میگه عوامل جمهوری اسلامی در مغازه اش بمب گذاشتن! خب من نمی خوام بگم روایت اوّل درسته، ولی اینکه روایت دوم رو صحیح فرض کنیم، عین مغالطه است: مغالطۀ رها نکردن پیشفرض. چرا باید خیال کنیم ادّعای فاضلی درسته؟

از این گذشته، فاضلی یک مشت و لگدی برای جمهوری اسلامی پرت کرده، گیریم که از سوی جمهوری اسلامی خواسته اند ترورش کنند و ما هم نمی گوییم سردمداران جمهوری اسلامی معصومند و هرگز اشتباه نمی کنند. این کجا و جنایاتی سکولارهای دین گریز به راه می اندازند. مردم نگونبخت بغداد علیه آمریکا چه کرده بودند که بمبهای بیست تُنی بر سرشان «آزمایش» می شد و مردم هیروشیما و ناکازاکی و باقیماندگان تهاجم اتمی، اینها چه کاری کرده بودند؟ همین آمریکا وقتی در برابر شوروی احساس خطر می کرد، به سر کمونیستها چه آورد؟ کمی تاریخ بخوانید بد نیست. البته دوستان دقّت کنند که ما به کشورهای دیگری که خط مشی بدون دین داشته اند، همچون آلمان نازی و شوروی سابق، تمثیل نمی زنیم. ما به مدینه فاضلۀ لبیرالها تمثیل می زنیم تا حقیقت روشن شود.



به هر حال اگه شما میری بهشت، من ترجیح میدم برم جهنم، اونم طبقه منفی هفتش، که سعادت هم صحبتی شما بیش از این نصیبم نشه.
اصولا آدم خونسردی ام و حوصله کل کل ... رو ندارم. حوصله ندارم به همه اتهامات بی ریط و بی سروته شما جواب بدم. این بازی هست که شما ازش لذت میبری. اما من نه!

باز هم اگر ما با همفکران شما اینگونه حرف بزنیم، آیا جز این است که به لودگی محکوم میشویم؟ امّا اتهامات بی ربط و بی سر و ته را هم شما شروع کردید و ما هم جوابتان را دادیم، که بدانید دست ما در پاسخگویی خالی نیست. شما خودت شروع می کنی، اصل بحث را رها می کنی و این حرفها را مطرح می کنی و بعد می گویی حوصله کل کل ندارم؟! شما یادت نمی آید، یک زمانی خجالت هم خوب چیزی بود.

ایراد استدلال رو توضیح دادم. میخاستم بازم برات بگم اما دیدم سودی نداره. این استدلال از شما نیست و یک استدلال معمول و متداولی هست. نقدشم موجود هست. هرچند سخت پیدا میشه با این فضای بسته اینترنت. من نقل کردم که علاقه مندان دسترسی داشته باشن.
تکلیف از گردن من یکی افتاد.

طرح این همه مغالطه در این چند جملۀ محدود به راستی دشوار است و از هنرمندی چون شما بر می آید:

1.مغالطۀ تلقین: باز هم سعی کرده اید که با تلقین اینگونه وانمود کنید که حرف خودتان حرف حساب است. در پست پیشین، نشان دادیم که گام به گام سخنان شما، تنها استفاده از مغالطۀ تجاهل، مغالطۀ تکرار و سایر مغالطات شناخته شده در علم منطق است. دوستان فریب اینگونه تلقینات را نخورید، و به دقّت این بحث را بررسی کنید، و بدون توجه به شانتاژهای ایشان، با دیدی باز و بدون تعصب له یا علیه اسلام قضاوت کنید.

2.مغالطۀ حمله به شخص: به جای اینکه جواب حرف من را بدهید، همانطور که بسیاری از سخنانم حتی یک کلمه پاسخ از سوی شما دریافت نکردند، به خود من حمله می کنید و اینگونه وانمود می کنید که استدلال برای من سودی ندارد! این هم از سوی علم منطق یک مغالطه است. شما اگر جوابی دارید، بدهید، دیگران قضاوت خواهند کرد، در پست پیشین توضیح دادیم که شما بند به بند مغالطه کرده اید و حالا اینگونه وانمود می کنید.

3.مغالطۀ مظلومنمایی(جلب ترحم): توسّل به بسته بودن فضای اینترنت هم دیگر خیلی خنده دار است! شما اینجا آزادید هر استدلالی هست مطرح بفرمایید. بروید بیاورید از آرش و جناب نیکویی بگیرید تا سایر نویسندگان ایرانی و غیرایرانی. ای کاش شما قدری سواد علمی هم داشتید، تا چند مناظره را مشاهده می فرمودید، تا بدانید این شبهاتی که شما بر معجزه وارد می کنید، از سوی هیچ بیخدایی، در یک مناظره طرح نمی شود، زیرا خودشان خوب می دانند، که این استدلالها به جایی نمی رسد، و به همین خاطر، در مناظره با مسیحیان، چنین استدلالهای پوسیده و رد شده ای را، طرح نمی کنند، حتی وقتی اساس مناظره بر سر وقوع یک معجزه است.



از اونجا که میبینم در کلامت توهین و بی ادبی هست مثل این تیکه
جایی که شما به درونش شوت می شوید
سکوت جواب شما خواهد بود. دلیل سکوت هم بی ادبی و نگه نداشتن حرمت من هستش. منی که با شما اینطوری حرف نزدم و نمیزنم.

:eek:

جناب s.j.khataeepour چه عرض کنم؟ فقط می توانم بگویم آنقدر جوابتان را با سکوت دادیم که گفتید: حرف حساب جواب ندارد! کسی که از پشت و رو شدن عقاید دینی یک مسلمان صحبت می کند، کسی که همینجا دارد در لفّافه من را ابله خطاب می کند، که جواب ابلهان خاموشی است،
از اینکه بگویند شوت می شود، ابراز مظلونمایی می کند! خدایا، به برخی از بندگانت چقدر رو داده ای!

بنده با توجه آیۀ شریفۀ
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليم‏، ناراحت نمی شوم. اگر کسی با این حرفها تحت تأثیر قرار می گیرد، همان بهتر که تحت تأثیر قرار بگیرد...



در ضمن اینکه فرمودی:
، امثال شما هستید که پا را از گلیمتان دراز می کنید، و می خواهید به حریم مسلمین تعرّض:redface: کنید
این یکی رو شدیدن تکذیب میکنم
من که تا حالا به مسلمونی تعرض نکردم. هر رابطه ای بوده، طرف راضی بوده خودش:biggrin:

تعرّض را چرا اینگونه برداشت کرده اید؟ آن مسلمانی که در آن تعرّضات به شما پا بدهد که همشأن شماست، و همان بهتر که در کنار شما باشد. منظور ما از تعرّض در جملۀ بعدی آشکار بود، و این از انسانیت بسیار بالای شما(:biggrin:) و از پاکی فکر شماست(:redface:)، که این حرف را اینگونه تفسیر کردید.

این فرمایشات، نمایش خوبی از انسانیت شما بود.
:smile:



حقیقت فنا شدنی نیست. این آدمها هستند که فنا میشوند

به راستی من را یاد آیه ای از قرآن انداختید: أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُون‏ از این جهت من را یاد این آیه انداختید که وقتی خودتان دارید با حقیقت می جنگید، و آشکارا از بحث اصلی فرار می کنید، با این همه اعتماد به نفس(:biggrin:) می فرمایید: حقیقت فناشدنی نیست و این آدمها هستند که فنا می شوند!!!

باشه، شما راست میگی، من هم موافقم. فقط یه خورده بد نیست خود شما، به خودت نگاه کنی، و نسبتت با حقیقت رو ببینی. بد نیست خود شما به این سخن توجه بفرمایی!


 

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
با سلام دوباره به همه خصوصن کسی که تاپیک رو دنبال میکرده یا خواهد کرد ...سعی میکنم این دفعه خیلی طول نکشه و به نتیجه برسیم هر چند زمان زیادی گذشته و فکر کنم کاغذ نوشته های مربوط به این مبحث رو گم کردم ....!


==============
در این تاپیک من سوال میکنم که چرا شخصی که معجزه میکند از طرف خداوند برای نبوت تائید شده است؟ یا به قولی"چرا داشتن معجزه دلیلی بر صدق مدعای نبوت است"؟

دلایلی که از طرف متکلمین و فیلسوفان مسلمان بیان میشه رو دونه دونه میگم و نقد میکنم. و در آخر میگم که داشتن معجزه دلیلی بر پیامبر بودن نیست.
-----

نکته مهم: یک آوانس! به طرف مقابل میدیم و این رو فرض رو درست میگیریم که:" لازم است خداوند برای هدایت انسان ،پیامبر بفرستد،" یعنی لزوم بعث انبیا رو قبول میکنیم.
هرچند در تاپیک دیگه ای سعی کردم نشون بدم( و فکر میکنم موفق بودم) که هیچ لزومی به فرستاده شدن انبیا نیست(حتی با وجود خدای عادل و دانا و ...)



============================================
امیدوارم خیلی بحث رو فراموش نکرده باشم و خیلی سوتی ندم!======
============================================

این تاپیک نیاز به کمی تجزیه و تحلیل داره و خوندن روزنامه وارش نمیتونه مفاهیم رو به ذهن منتقل کنه.

اماده دریافت پیشنهادات و انتقادات شما هستیم!
ادامه دارد...
 

tehranUNIVERSITY

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
با سلام دوباره به همه خصوصن کسی که تاپیک رو دنبال میکرده یا خواهد کرد ...سعی میکنم این دفعه خیلی طول نکشه و به نتیجه برسیم هر چند زمان زیادی گذشته و فکر کنم کاغذ نوشته های مربوط به این مبحث رو گم کردم ....!


==============
در این تاپیک من سوال میکنم که چرا شخصی که معجزه میکند از طرف خداوند برای نبوت تائید شده است؟ یا به قولی"چرا داشتن معجزه دلیلی بر صدق مدعای نبوت است"؟

دلایلی که از طرف متکلمین و فیلسوفان مسلمان بیان میشه رو دونه دونه میگم و نقد میکنم. و در آخر میگم که داشتن معجزه دلیلی بر پیامبر بودن نیست.
-----

نکته مهم: یک آوانس! به طرف مقابل میدیم و این رو فرض رو درست میگیریم که:" لازم است خداوند برای هدایت انسان ،پیامبر بفرستد،" یعنی لزوم بعث انبیا رو قبول میکنیم.
هرچند در تاپیک دیگه ای سعی کردم نشون بدم( و فکر میکنم موفق بودم) که هیچ لزومی به فرستاده شدن انبیا نیست(حتی با وجود خدای عادل و دانا و ...)



============================================
امیدوارم خیلی بحث رو فراموش نکرده باشم و خیلی سوتی ندم!======
============================================

این تاپیک نیاز به کمی تجزیه و تحلیل داره و خوندن روزنامه وارش نمیتونه مفاهیم رو به ذهن منتقل کنه.

اماده دریافت پیشنهادات و انتقادات شما هستیم!
ادامه دارد...

سلام

من بجای شما نظرات رو میارم :






بریم جلو ببینیم چی میشه
:gol:
 

tehranUNIVERSITY

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
سلام

شما که زحمت کشیدی یه توضیح هم راجع به هر کدوم بده که مثلن دلیل حکمت یا حکم المثل دقیقن چیه.
مرسی


دلایل قائلین به اقناعی بودن دلالت معجزه:

منظور از اقناعی بودن دلالت معجزه این است که معجزه عامه مردم را اقناع میکند و اعتماد و اعتقاد آنها را جلب میکند بی آنکه رابطه ای منطقی بین صدق دعوی و معجزه باشد.









--------------------






دلایل قائلین به برهانی بودن دلالت معجزه:

حکم الامثال:


  • سخن گفتن با خدا و ملائکه (نبوت خاصه) امری خارق العاده است و از هر کسی سر نمیزند، لذا آنچه از امور خارق العاده ای که ما میگوییم بیاور تا باور کنیم تو هر کار خارق العاده ای را میتوانی انجام بدهی که یکی از آنها، سخن گفتن با خدا و ملائکه است. لذاست که امت های انبیاء از پیامبران خود معجزه می‌خواستند تا تصدیق کننده نبوت آنها باشد.
حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد : پس اگر خداوند اراده هدایت مردم را از طریق خرق عادت ( نزول وحی و ارسال نبی) کرده است، باید آنرا با خرق عادت دیگری که معجزه باشد، تأیید و تصدیق کند. پس بین معجزه (خرق عادت ملموس) و ادعای نبوت و ارتباط وحیانی (خرق عادت غیر ملموس) تلازم است.(دلیل علامه طباطبایی در المیزان)


دلیل حکمت:



 
آخرین ویرایش:

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
نقد حکم الامثال

نقد حکم الامثال


دلایل قائلین به برهانی بودن دلالت معجزه:

حکم الامثال:


  • سخن گفتن با خدا و ملائکه (نبوت خاصه) امری خارق العاده است و از هر کسی سر نمیزند، لذا آنچه از امور خارق العاده ای که ما میگوییم بیاور تا باور کنیم تو هر کار خارق العاده ای را میتوانی انجام بدهی که یکی از آنها، سخن گفتن با خدا و ملائکه است. لذاست که امت های انبیاء از پیامبران خود معجزه می‌خواستند تا تصدیق کننده نبوت آنها باشد.
حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد : پس اگر خداوند اراده هدایت مردم را از طریق خرق عادت ( نزول وحی و ارسال نبی) کرده است، باید آنرا با خرق عادت دیگری که معجزه باشد، تأیید و تصدیق کند. پس بین معجزه (خرق عادت ملموس) و ادعای نبوت و ارتباط وحیانی (خرق عادت غیر ملموس) تلازم است.(دلیل علامه طباطبایی در المیزان)




همونطور که جناب tehuni فرمود، برخی میگن که دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت برهانی یا عقلی و منطقیه. یعنی چی؟ یعنی اگر کسی معجزه آورد عقلن و منطقن نتیجه میگیریم که این شخص پیامبره.
اونها که میگن معجزه اقناعیه، یعنی اینکه فقط برای قانع کردن عوام مفیده واگرنه دلیل منطقی و عقلی نداریم که هرکی معجزه اورد پیامبره و وحی دریافت میکنه.


================
قبل از هرچیز یک مقاله ای در این زمینه هست که از سایت noormag دانلود کردم پیوستش میکنم؛ این عکسهایی که میذارم از همون مقاله هست که اگه دوست داشتید دانلود کنید و کامل در جریان باشید. ارزش خوندن داره.
===============

مشاهده پیوست 143307

البته استدلالی که در این مقاله آورده شده شبیه همین چیزیه که دوستمون فرمودند. اول دو خط اول فرمایش ایشون رو بررسی کنیم و بعد چیزی که در مقاله به نقل از تفسیر المیزان اومده رو بررسی خواهیم کرد.

سخن گفتن با خدا و ملائکه (نبوت خاصه) امری خارق العاده است و از هر کسی سر نمیزند، لذا آنچه از امور خارق العاده ای که ما میگوییم بیاور تا باور کنیم تو هر کار خارق العاده ای را میتوانی انجام بدهی که یکی از آنها، سخن گفتن با خدا و ملائکه است. لذاست که امت های انبیاء از پیامبران خود معجزه می‌خواستند تا تصدیق کننده نبوت آنها باشد.
مردم به مدعی پیغمبری میگن که:
1-سخن گفتن با خدا کار خارق العاده ای است! (بر منکرش لعنت:D)
2-چون تو یک کار خارق العاده انجام میدی(یعنی حرف زدن با خدا) پس باید هر کار خارق العاده ای که ما میگیم هم انجام بدی!
3-حالا که میتونی هر کاری بکنی، مثلن بیا و به آسمانها برو و نامه ای از طرف فرشتگان و خدا بیار!

اول اینکه این رو به عنوان یک زنگ تفریح بگم که سران کفار پیامبر رو دعوت میکنن و همچین درخواستی از پیامبر دارند و 5 یا 6 تا معجزه میگن و به پیامبر میگن،آقا جان شما یکیش رو انجام بده ما بهت ایمان میاریم. جالبه که پیامبر این کار رو نمیکنه.سوره اسرا 90 به بعد

به نظرم ارزششو داره که این واقعه جالب رو یک بار دیگه مرور کنیم.
========================================
90 - و گفتند ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم مگر اينكه چشمه اى از اين سرزمين (خشك و سوزان ) براى ما خارج سازى !
91 - يا باغى از نخل و انگور در اختيار تو باشد و نهرها در لابلاى آن به جريان اندازى .
92 - يا قطعات (سنگهاى ) آسمان را آنچنان كه مى پندارى - بر سر ما فرود آرى : يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى !!
93 - يا خانه اى پر نقش و نگار از طلا داشته باشى ، يا به آسمان بالا روى ، حتى به آسمان رفتنت ايمان نمى آوريم مگر آنكه نامه اى بر ما نازل كنى كه آنرا بخوانيم !!

تفسير نمونه جلد 12 صفحه 279بگو منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى ارزش ) مگر من جز بشرى هستم فرستاده خدا؟!
شاءن نزول :
در روايات اسلامى و همچنين كلمات مفسران معروف شاءن نزولى با عبارات مختلف براى آيات فوق نقل شده است كه خلاصه اش ‍ چنين است :
((گروهى از مشركان مكه كه ((وليد بن مغيرة )) و ((ابوجهل )) در جمع آنها بودند در كنار خانه كعبه اجتماع كردند و با يكديگر پيرامون كار پيامبر سخن گفتند، سرانجام چنين نتيجه گرفتند كه بايد كسى را به سراغ محمد فرستاد و به او پيغام داد كه اشراف قريش ، طائفه تو، اجتماع كرده اند و آماده سخن گفتن با تواند، نزد ما بيا.
پيامبر به اميد اينكه شايد نور ايمان در قلب آنها درخشيدن گرفته است و آماده پذيرش حق شده اند فورا به سراغ آنها شتافت .
اما با اين سخنان روبرو شد:
اى محمد! ما تو را براى اتمام حجت به اينجا خوانديم ، ما سراغ نداريم كسى به قوم و طائفه خود اينقدر كه تو آزار رسانده اى آزار رسانده باشد: خدايان ما را دشنام دادى ، بر آئين ما خرده گرفتى ، عقلاى ما را سفيه خواندى ، در ميان جمع تخم نفاق افشاندى .
بگو ببينيم درد تو چيست ؟!
پول مى خواهى ؟ آنقدر به تو مى دهيم كه بى نياز شوى !
مقام مى خواهى ؟ منصب بزرگى به تو خواهيم داد!
بيمار هستى ؟ (و كسالت روانى دارى ؟) ما بهترين طبيبان را براى معالجه تو دعوت مى كنيم !.
پيامبر فرمود: هيچيك از اين مسائل نيست خداوند مرا به سوى شما فرستاده

تفسير نمونه جلد 12 صفحه 280و كتاب آسمانى بر من نازل كرده اگر آن را بپذيريد به نفع شما در دنيا و آخرت خواهد بود و اگر نپذيريد صبر مى كنم تا خدا ميان من و شما داورى كند.
گفتند بسيار خوب ، حال كه چنين مى گوئى هيچ شهرى تنگتر از شهر ما نيست (اطراف مكه را كوههاى نزديك به هم فرا گرفته ، از پروردگارت بخواه اين كوهها را عقب بنشاند و نهرهاى آب همچون نهرهاى شام و عراق در اين سرزمين خشك و بى آب و علف جارى سازد.
و نيز از او بخواه نياكان ما را زنده كند و حتما ((قصى بن كلاب )) بايد در ميان آنها باشد چرا كه پيرمرد راستگوئى است ! تا ما از آنها بپرسيم آنچه را تو مى گوئى حق است يا باطل ؟!:
پيامبر با بى اعتنائى فرمود: من مامور به اين كارها نيستم .
گفتند اگر چنين نمى كنى لااقل از خدايت بخواه كه فرشته اى بفرستد و تو را تصديق كند، و براى ما باغها و گنجها و قصرها از طلا قرار دهد!
فرمود: به اين امور هم مبعوث نشده ام ، من دعوتى از ناحيه خدا دارم اگر مى پذيريد چه بهتر و الا خداوند ميان من و شما داورى خواهد كرد.
گفتند پس قطعاتى از سنگهاى آسمانى را - آنگونه كه گمان مى كنى خدايت هر وقت بخواهد مى تواند بر سر ما بيفكند - بر ما فرود آر!
فرمود: اين مربوط به خدا است اگر بخواهد مى كند.
يكى از آن ميان صدا زد: ما با اين كارها نيز ايمان نمى آوريم ، هنگامى ايمان خواهيم آورد كه خدا و فرشتگان را بياورى و در برابر ما قرار دهى !
پيامبر (هنگامى كه اين لاطائلات را شنيد) از جا برخاست تا آن مجلس را ترك كند بعضى از آن گروه به دنبال حضرت حركت كردند و گفتند:
اى محمد قوم تو هر پيشنهادى كردند قبول نكردى ، سپس امورى در رابطه با خودشان خواستند آن را هم انجام ندادى ، سرانجام از تو خواستند عذابى را

تفسير نمونه جلد 12 صفحه 281كه تهديدشان به آن مى كنى بر سرشان فرود آرى آنرا هم انجام ندادى ، به خدا سوگند هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد تا نردبانى به آسمان قرار دهى و مقابل چشم ما از آن بالا روى ، و چند نفر از ملائكه را پس از بازگشت با خود بياورى ! و نامه اى در دست داشته باشى كه گواهى بر صدق دعوتت دهد!.
ابو جهل گفت (ولش كنيد) او جز دشنام به بتها و نياكان ما كار ديگرى بلد نيست !، و من با خدا عهد كرده ام صخره اى بردارم و هنگامى كه سجده كرد بر مغز او بكوبم !!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در حالى كه قلبش را هاله اى از اندوه و غم به خاطر جهل و لجاجت و استكبار اين قوم فرا گرفته بود از نزد آنها بازگشت ...
در اين هنگام آيات فوق نازل شد و به گفتگوهاى آنها پاسخ داد.

============================

گویا معجزه به اون شکل نبوده که مردم جمع بشن و بگن که فلان کار رو انجام بده و بعد پیامبر م بگه چشم(پیامبر اسلام مد نظرمه). بلکه معجزات پیامبر چیزی بوده که خودش میخواسته. اگر نه درست کردن باغی از انگور زحمت بیشتری داره(اشاره به آیه 91 - يا باغى از نخل و انگور در اختيار تو باشد و نهرها در لابلاى آن به جريان اندازى .) یا شکافتن ماه!


---
+++نکته انحرافی و مهم :cool:: در تفسیر میگه که:"و براى ما باغها و گنجها و قصرها از طلا قرار دهد!" یعنی میخاد اینجوری به شما القا کنه که کفار این باغ و قصر طلا رو برای خودشون میخواستند! اما در آیات اشاره میکنه که باغی برای تو(پیامبر)! و آیه 95 هم میگه:(يا اينكه خانه اى از طلا داشته باشى ، خانه اى پر نقش و نگار و زينتى)) یعنی باغ و طلا و.. رو برای خودشون نمیخواستن!+++
خلاصه اینکه در خوندن تفاسیر مدام با معنی و اصل آیات چک کنید که شیطان برای گول زدن شما قسم خورده.
----------
خیلی از بحث دور نشیم.....

حرف من اینه که حتی اگر پیامبر اسلام همچین باغی رو ایجاد میکرد باز هم دلیلی نداشت که از طرف خداوند وحی دریافت کنه و پیامبر باشه. چرا؟ عرض خواهم کرد.

مجبورم این قسمت رو از مقاله مذکور تایپ کنم:



پیامبران به طریق وحی(ارتباط وحیانی) مدعی رسالت و نبوت از جانب خداوند بودند. این ارتباط خارق العاده است و از سنخ ادراکات ظاهری و درونیکه مردم در خود می یابند نیست، بلکه ادراکی است که بر عموم افراد پوشیده می باشد. اگر نبی در ادعای خود صادق باشد؛ لازمه اش این است که او متصل به ماورای طبیعت و موئد به نیروی الهی باشد، به گونه ای که بتواند خرق عادت کند.
اگر این مطلب(ارتباط وحیانی) درست باشدامکان این نیز هست که از نبی خرق عادت دیگری صادر شود تا نبوت او را بدین وسیله تصدیق و تائید کند، زیرا((حکم و المثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد))پس اگر خداوند اراده هدایت مردم را از طریق خرق عادت(نزول وحی و ارسال نبی) کرده باید آن را با خرق عادت دیگری که معجزه باشد، تائید و تصدیق کند. پس بین معجزه (خرق عادت ملموس) و ادعای نبوت و ارتباط وحیانی(خرق عادت غیر ملموس) تلازم است.

*در خود این مقاله این دلیل نقد شده و پاسخی هم به نقد داده شده.*

این دلیل بر پایه این اصل بنا شده که:
وقتی خداوند به کسی توانایی فوق العاده ای برای انجام کاری عجیب رو میده ، پس حتمن توانایی های عجیب و غریب دیگه ای هم به شخص داده. مثل حرف زدن با خدا!

اما دریغ از دلیلی برای این مدعا! چرا اینطوره؟


استدلال در واقع میگه که فرض کنیم:
مدعی نبوت یک عنایت خاص دریافت کرده که همان دریافت وحی است.
مدعی به عاقلی میرسد. این عنایت خاص (دریافت وحی)برای دیگران مشهود نیست. پس عاقل برای اینکه ببینید آیا واقعا این شخص مورد عنایت ویژه خداست باید از او بخواهد عنایتی دیگر که خدا به داده و مشهود است را نمایان سازد. تا عاقل بفهمد این شخص مشمول عنایت خداست.
اما عاقل! اشتباه می کند. چرا؟
زیرا دادن یک قدرت و اذن خاص(مثل شق القمر)، دلیل بر این نیست به این شخص همه جور عنایتی شده است(دریافت وحی).



تصور فرمایید خداوند به شخصی هوش ریاضی زیادی عنایت کرده. دادن این عنایت الزامی ایجاب نمیکنه که خداوند به این شخص حافظه ی قوی نیز داده باشد.
به همین شکل دادن قدرت شکافتن دریا دلیل بر این نیست که خداوند قدرت انجام هرجور کار عجیب از جمله دریافت وحی را به او داده است.
آیا کسی که میتواند عصا را به مار بدل کند متطقن میتواند متکا را به گوسفند تبدیل کند؟ از کجا معلوم. شاید این عنایت خداوند در یک یا چند زمینه خاص باشد. مثلا شخص بتواند ماه را بشکافد اما خورشید را نه.
حتی اگر فرض کنیم وقتی خداوند قدرت شکافتن ماه را به شخصی داد پس قدرت شکافتن خورشید را هم به او داده(که البته این فرض بی دلیل است) باز انجام کارهای این چنینی دلیلی بر این نیست که او توانایی دریافت وحی را دارد. این دو از یک جنس و مدل نیستند.
آیا کسی که با سوسمار صحبت میکند(بر فرض) پس میتواند با همه حیوانات و نباتات وجمادات صحبت کند و سخنان آنها را درک کند؟اگر هم بتواند
آیا با خداوند هم این رابطه را دارد؟ پناه بر خدا، خداوند در کدام دسته است. حیوان یا گیاه؟ اصلا فرض کنیم که بتواند حرف خداوند را بفهمد. از کجا معلوم خداوند بخواهد حرفی با او بزند؟؟ و سکوت پیشه نکند؟:D

در نهایت به طور خلاصه:
دادن قدرت انجام یک یا چندین کار خارق العاده دلیل بر دادن قدرت انجام
هر کار خارق العاده نیست.(اگر هست بر پایه چه دلیلی؟؟)
اگر خداوند عنایت خاصی به شخصی داشته باشه ممکن است(دقت کنید که فقط امکان داره) در همون زمینه و از همون جنس عنایت دیگه ای به شخص کرده باشه. اما حتی برای این هم الزامی نیست.


البته شفا دادن کور مادرزاد و دریافت وحی حتی از یک جنس هم نیستند.
-------------

خیلی طولانی و وقتگیر شد؛ این تازه برای دلیل اول(حکم و الامثال) بود! امیدوارم مفید باشه و زحمات بی شائبه ام !!:D به هدر نره.

=============
دوستان عزیز هر قسمتش که گنگ و نامفهوم بود بگید تا با کمال میل بهتر توضیح بدم.
مشاهده پیوست noormags-بررسی_دلالت_معجزه_بر_نبوت.pdf
 

tehranUNIVERSITY

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
در جواب به آیات و شأن نزولی که از تفسیر نمونه آوردید ، در حد یک جمله عرض میکنم امیدوارم جواب رو دریافت کنید. حضرت محمد (ص) مانند پیامبران دیگر مأمور به آوردن معجزات اقتراحی نبود. (عدم ایمان بعد از معجزات اقتراحی = نزول عذاب).

-------------------

در جواب به مطالب بعدی: شما اصل پذیرفته و اثبات شده حکم الامثال رو نمیپذیرید. توصیه میکنم کتاب (قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی) از جناب آقای دکتر دینانی رو مطالعه کنید. یکی از آن قواعد، حکم الامثال هست.

http://ebrahimi-dinani.com/?p=2047

-------------------

یک مقاله در پاسخ به آقای نکویی که با مقاله (نگاهی نقادانه به معجزه) این شبهه را باز و پرورانده بود، داده شده که شما را دعوت به خواندنش میکنم و اگر بحثی باقی ماند، برای مباحثه در خدمت خواهم بود. ( نقد دلیل حکمت رو که شما از آن مقاله گرفته بودید و در پست های قبلی بدان پرداخته بودید هم پاسخ داده شده است).

مشاهده پیوست 12.pdf
 

Similar threads

بالا