اطلاعات شهرهای ایران قبل و بعد از اسلام

archi&tini

عضو جدید
سلام...من به مقاله ها و یا کتابهایی نیاز دارم تا به صورت جامع درباره ی شهرهای قبل از اسلام و بعد از اسلام صحبت کرده باشن...ممنون میشم کمک کنید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شهر، شهرسازي و شهرنشيني در ايران
( با تمركز بر ايران پيش از اسلام ) *

پژوهش از: اکبر شيرانی - كارشناس پژوهشی دانشگاه هنر اصفهان

پيشگفتار :
تمدن ايران به صورتهاي متوالي خود (ماقبل آريايي، مادي، هخامنشي، پارتي، ساساني و اسلامي) در مدت 50 قرن بدون انقطاع به حيات خويش ادامه داده است. و دقيقاً همين فرايند را در شهرسازي و معماري ايراني نيز مي‌توانيم پيگيري كنيم. سنتهاي كهن به واسطه استادان بزرگ به شاگردان مستعد منتقل شد و در هر دوره به تناسب موقعيت سياسي- فرهنگي كشور چيزهايي بر آن افزوده گرديد و يا از آن حذف شد. اين امر را با مطالعه در شهرهاي ايراني (چه در داخل مرزهاي كنوني جمهوري اسلامي و چه در ايران زمين واقعي) مي‌توان اثبات نمود.
لااقل از 5000 سال پيش از ميلاد مسيح تا عصر حاضر نمونه‌هاي مشخص اين معماري بر پهنه‌اي گسترده از سوريه تا هندوستان شمالي و كناره‌هاي چين و از قفقاز تا زنگبار پراكنده است. بيش از 3000 سال است كه پاره‌اي عناصر طرح معماري ايران همچنان پابرجا مانده است. بارزترين اين عناصر احساس مشخصي است نسبت به مقياس و به كار گرفتن آگاهانه شكلهاي ساده و جسيم و رسوخ شگفت‌آور ترجيح تزيينات بر ساير عوامل و درگاههاي تاقدار رفيع كه درون پيشخانهايي قرار گرفته و سرستونهاي تزييني و بالاخره تكرار انواع گرده‌هاي افقي و عمودي. در طول اعصار اين عناصر معماري در ابنيه كاملاً گوناگون تكرار گرديده است.
در اين پژوهش نگاهي تحليلي بر جنبه‌هاي جمعيتي، تاريخي، معماري، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي شهرها و كانونهاي جمعيتي ايران از دورترين ادوار پيش از تاريخ تا سرآمدن روزگار ساسانيان خواهيم داشت.
جمعيت :
جمعيت ايران در دوره ميان سنگي حدود 30000 نفر تخمين زده مي‌شود. در اوايل دوره نوسنگي (5000 سال پيش از ميلاد) جمعيت آن بيش از 500000 نفر نبوده و در مقايسه رقم پيشنهادي براي عصر مفرغ (1000 سال پيش از ميلاد) از 2000000 نفر تجاوز نمي‌كند. در اين زمان ايران زيستگاه چادرنشينان چابكسوار و كشاورزان بود. طي سده هشتم و هفتم قبل از ميلاد جنگها و كشمكشهاي شديد بين ايرانيان فلات و آشوريان شمال غرب با پيروزي ايران به پايان رسيد و ايرانيان (مادها و پارس‌ها) سالار مردان امپراتوريي شدند كه از يونان تا هند گسترده بود، با روان شدن خراج و ماليات به قلب امپراتوري جديد، جمعيت ايران از حدود 2.5 ميليون به 4 ميليون نفر افزايش يافت، موازنه جديدي بين شيوه‌هاي زندگي چادرنشيني و شهرنشيني به وجود آمد. جمعيت در طي چيرگي اسكندر، جانشينان وي و همچنين بازگشت قدرت به پادشاهان اشكاني (پارت) تقريباً بدون تغيير باقي ماند، در زمان پادشاهي ساساني (649-226 ميلادي) جمعيت تا 5000000 نفر بالا رفت. در حقيقت از نظر جمعيتي، كه مخالف با ديدگاه سياسي است، ورود اعراب، رخداد مهم تاريخ ميانه ايران محسوب نمي شود بلكه ورود تركها، كه با هجومهاي خود كه با مهاجرتهاي زيادي همراه بود و از 1000 تا 1500 ميلادي ادامه داشت، موجب شد تركيب جديدي در جمعيت ايران به وجود آيد. به علاوه هنگامي كه قبايل ترك به اين منطقه سرازير شدند موازنه پيشين در روش زندگي مردم از كشاورزي به چادرنشيني متمايل شد، تأثير اين تغيير فوراً به شكل كشتار روستاييان ايراني به دست چادرنشينان ترك نمود پيدا كرد.‌
نخستين يورش تركها (سلجوقيان) چندان نابود كننده نبود زيرا بيشتر تركها به تركيه رفتند. يورش مضمحل كننده در سال 1220 ميلادي به وقوع پيوست، هنگامي كه سپاهيان چنگيزخان از شمال شرقي تاختند و در كشتارها، به تخمين، جمعيت 25 درصد كاهش يافت. در حدود 1500 ميلادي از 4000000 ساكنان ايران 1000000 نفر چادرنشينان ترك بودند. به تدريج طي سه سده بعد كشاورزي روستايي باتوان بيشتري مجدداً پديدار شد و همچنان كه جمعيت كل ايران تا 6000000 نفر افزايش مي يافت نسبت چادرنشينان تا 20 درصد كاهش يافت.
در حدود 1900 ميلادي 10 ميليون نفر در ايران زندگي مي‌كردند و حداكثر 2000000 نفر از اين تعداد چادرنشين بودند. در سال 1975 - مطابق با 1355 خورشيدي - 34 ميليون نفر در ايران زندگي مي‌كردند كه از اين تعداد 27 ميليون فارسي‌زبان، 4 ميليون ترك زبان و 2 ميليون عرب زبان بودند. جمعيت ايران طي سده‌هاي متوالي دستخوش تغييرات شگرفي بوده است. مي توان 5 عامل مهمتر را براي توجيه اين امر برشمرد:
الف) بيماري‌هاي واگير
ب) قحطي‌ها
پ) سوانح طبيعي
ت) جنگ و جدالهاي محلي و منطقه‌اي و يا تهاجم خارجي
ث) مهاجرتها
عدم‌ياوجود اين عوامل مي‌توانست همراه با دوره‌هاي رونق و ركود منجر به افزايش يا كاهش، پراكندگي يا تجمع، شهرنشيني يا كوچ‌نشيني جمعيت شود. نگاهي به دوره‌هاي تاريخي ايران مويد اين باور خواهد بود. در نمودارهاي 1 و 2 به ترتيب تغييرات جمعيت ايران از 2500 سال قبل تا كنون و نيز وضعيت جمعيتي ايران طي صد سال گذشته نشان داده شده.

شهر ايراني در ادوار گوناگون :
چنين رسم شده است كه هر مقوله‌اي را در ايران به پيش و پس از اسلام تفكيك كنند و اين كليت مساله «شهر» را نيز در بر مي‌گيرد، حال برخي شهر مدرن را نيز به عنوان يك شيوه، در امتداد دوره پس از اسلام، متمايز مي‌كنند.
ولي ما معتقديم «شهر» نيز همچون هر پديده اجتماعي ديگر از يك «پيوستگي» برخوردار است، يعني از ايجاد نخستين كانونهاي تمركز جمعيت يكجانشين در آبادي‌هايي كه به تدريج توسعه يافتند تا پيدايش كلان شهرهاي امروزي با يك مقوله واحد روبرو هستيم كه اگر چه ممكن است از لحاظ ريخت‌شناسي (مورفولوژيك) كاملاً متمايز جلوه كند ولي از جنبه كاربردي و ساختاري داراي روحي واحد است، در اينجا با وحدتي مواجهيم كه به تبع كاركردهاي گوناگون، شيوه معيشت، دوره تاريخي، … و تكنولوژي دچار دگرگوني مي‌شود ولي در هر صورت موضوعيت خود را از دست نمي‌دهد و همواره داراي عناصر مشترك اساسي است. با اين وجود خواهيم كوشيد شهر ايراني را از نخستين جلوه‌هاي آن رديابي كنيم و در دوره‌هاي مختلف تاريخي مطالعه نماييم.
الف) دوران پيش از تاريخ :
ظاهراً نخستين جمعيتهاي شناخته شده پيش از تاريخ ايران در روستاهاي كوچكي كه به طور وسيعي پراكنده بود زندگي مي‌كردند. در طول روزگاري دراز، فشار و تأثير محيطي مشترك، واكنشهاي همانندي را به وجود آورد كه نتيجه آن پيدايش رسوم و عقايد و نهادهاي متشابه بود. همين كه اين واحه‌هاي تمدني پا از مراحل اوليه شكار و گردآوري خوراك بيرون گذاشتند خودكفايي آنها كمتر گشته وابستگيشان به يكديگر بيشتر گرديد. كهنترين اقامتگاه در سيلك كه تاريخ آن پيش از هزاره پنجم است، ظاهراً فقط شامل كلبه‌هايي بوده كه از شاخه درخت درست شده بود. در مرحله بعدي است كه ساختمان با خشت دست‌ساز آغاز گرديد، خشت و آجر جديد چهارگوش كه اطرافش مسطح است و در قالب زده مي‌شود در هزاره چهارم آشكار شد، ظاهراً اين نوآوري نيز از ابداعات ايرانيان بوده است
اشيايي كه در گورستاني در تپه «سيلك» پيدا شده و بعضي از آنها آهني است متعلق به هزار سال قبل از ميلاد است. اشيايي كه در اين قبرها پيدا شده عبارتند از اسلحه برنزي و آهني و تزيينات متعلق به زين و برگ اسب. اين قبور متعلق به اشخاص تازه واردي است كه بدون شك اسب‌ سوارند و تمدن ديگري غير از مردم بومي ايران آن عصر دارند و آقاي گيرشمن كه اين اشياء را كشف كرده احتمال مي‌دهد اين قبرها متعلق به ايرانيها -آريايي‌ها- و به احتمال قوي «مادها» باشد.
يك نمونه ديگر براي استمرار و تحول شيوه زندگي را مي‌توان در لرستان كنوني جستجو كرد :
در دره هليلان، تقريباً نرسيده به شمال آن، در نتيجه حفاري‌هايي كه به وسيله «مرتن‌سن» در سال 1964 در تپه گوران انجام گرفته معلوم شده كه در لايه‌هاي «با‌سال – Basal» كه مربوط به 6500 سال قبل از ميلاد است دهكده نيمه مسكوني وجود داشته كه خانه‌هاي آن از چوب بوده است اما همين دهكده تا سال 5800 قبل از ميلاد به صورت يك دهكده كاملاً مسكوني درآمده كه خانه‌هاي آن با‌ آجر ساخته شده بود، در حالي كه لايه‌هاي زيرين‌ آجري نبودند. سابقاً مراكز عمده پيدايش تمدن را منحصر به دلتاي نيل، ميان رودان (بين‌النهرين) و حوزه رود سند مي‌دانستند، گاهي نيزچين را به اين مجموعه مي‌افزودند ولي كارهاي متأخر ديرين‌شناسان نشان مي‌دهد كه در كنار اين كانونهاي بزرگ مدنيت و شهرنشيني، نه تنها نقش فلات ايران به عنوان كريدوري براي ارتباط فرهنگي، حايز اهميتي درخور است بلكه تأثير آن‌، گاه بيشتر از نقاط سابق‌الذكر مي‌باشد.
براي مدتها باستان‌شناسان مراكز شهري سرزمين بين‌النهرين را در برابر مناطق كم‌جمعيت و عقب افتاده ايران قرار مي‌دادند حال آنكه حفريات دانشگاه ‌هاروارد در تپه يحيي‌كرمان (1970)، هيأت‌حفاران ايتاليا در شهر سوخته سيستان (1969)، حفريات دانماركيها در اطراف خليج فارس (1969)، باستان‌شناسان اتحاد شوروي در آسياي مركزي (1972)، كاوشهاي گروه كانادايي دانشگاه اونتاريو در كنگاور (1975)، دانشگاه ميشيگان در دهلران (1975) و نيز كاوشهاي باستان‌شناسان دانشگاه تهران در دشت قزوين (1976) دگرگونيهاي بنيادي در نظريه فوق به وجود آورده است. وسعت مناطق استقرار در آغاز شهرنشيني و ميزان يافته‌ها در حفريات و تاريخ آنها كه برابر 3400-3000 قبل از ميلاى است نشان مي‌دهد كه روابط ميان بين‌النهرين و سرزمين ايران، دوجانبه و متعادل بوده است. در قرون اوليه هزاره سوم پيش از ميلاد، جوامع روستايي در سراسر ايران به موازات بين‌النهرين با آهنگ رشد برابري در راه رسيدن به مرحله شهرنشيني گام برمي‌داشتند.
حتي برخي معتقدند پاره‌اي از نوآوري‌ها از ايران به ميان رودان و ساير نقاط رفته است، پروفسور پوپ مي‌نويسد : در هزاره‌هاي چهارم و پنجم قبل از ميلاد اهالي فلات ايران زارع به تمام معني بوده‌اند. حتي بايستي گفت اين مردمان اولين كشاورزان جهان مي‌باشند و معلومات مربوط به زراعت از روستاهاي اين سرزمين به سه منطقه رودخانه‌ها، يعني «دره سند»، «ماوراءالنهر» و «بين‌النهرين» منتقل گرديده است.
مدارك و شواهد به دست آمده از حفريات باستان‌شناسي در شرق ايران نشان مي‌دهد كه از اواخر هزاره چهارم تا اواسط هزاره دوم پيش از ميلاد، ميان محوطه‌هاي مسكوني در شرق ايران (سرزميني به وسعت 1.5 ميليون كيلومترمربع) رابطه فرهنگي تنگاتنگي برقرار بوده است. محوطه‌هاي مذكور بي‌هيچ اتكايي بر مواد اوليه يا فرآورده‌هاي كشاورزي بيگانه يا با كمترين وابستگي بدان تمام نيازمنديهاي خود را در شرايط انزوا تهيه و توليد مي‌كردند.
شهرها هم مانند انسان‌ها زاييده مي‌شوند، زندگي مي‌كنند و مي‌ميرند. براي نمونه، شهري كه باستان‌شناسان ايراني در سال 1351 به سرپرستي مهندس حاكمي در حوالي شهداد در منطقه كوير از زير خاك بيرون آورده‌اند معلوم است كه در دوران ماقبل تاريخي از موقعيت جغرافيايي مساعد و آب و هوايي بهتر برخوردار بوده است. در كنار اين شهر، در حدود 2400 سال پيش از ميلاد رود كوچكي جريان داشته ولي ناگهان سربه طغيان برمي‌دارد و يك لايه ضخيم از گل و لاي روي خانه‌هاي گلي شهر باقي مي‌گذارد. وجود اين رودخانه در كوير، در حدود 4400 سال پيش، حاكي از ميزان بارندگي بيشتر در نواحي مركزي ايران، نسبت به زمان ماست.
ب) دوران مادها:
تقريباً از آغاز سال 800 پيش از ميلاد، در فلات ايران و مرزهاي كوهستاني باختري آن، يك نيروي جهاني در شرف تكوين بود. در اين ناحيه مهاجرتهاي متراكمي اتفاق افتاد و دسته‌هاي كوچك بيابان‌گرد به -سوي- اطراف به جنبش آمدند. حتي ميان طوايف منفردي كه در دره‌هاي محصور و محفوظ به سر مي‌بردند و گاهي اوقات بين مردمي كه در شهر و روستاها با قلاع مستحكم زندگي مي‌كردند در برابر خطري مشترك اتحاد برقرار مي‌شد، اين خطر از جانب بابل و آشور بود. از ميان اين ملتهاي گوناگون بود كه سرانجام «مادها» به عنوان نيروي برتر قد علم كردند. در سال 612 پيش از ميلاد، مادها از زير يوغ آشور به در‌آمده شهر نينوا را به تصرف خويش در آوردند. در آخر قرن هفتم شاه ماد، هوخشتر، شهر اكباتان (همدان كنوني) را به پايتختي برگزيد.
دوره مادها نيز مانند دوران پيش از تاريخ و بخش بزرگي از دوره پيش از اسلام در پرده‌اي از ابهام است و اطلاعات اندك ما به همراه بازمانده‌هاي پراكنده‌مان از آن روزگار امكان مطالعه جامع و پژوهش ژرف را محدود مي‌كند و حتي گاه داده‌هايي متناقض بروز مي‌كنند.
اكثر اطلاعات موجود درباره مادها از يك سو اختصاص به تاريخ نويسان يونان و از سوي ديگر كتيبه‌هاي آشوري دارد. هرودت طول دوره مادها را 150 سال مي‌داند ولي «كتزياس» دو برابر اين مقدار.
هگمتانه به‌عنوان مهمترين شهر شناخته شده مادها، طي سلسله‌هاي بعدي نيز به حيات خود ادامه داد و حتي شهر همدان بر ويرانه‌هاي آن ساخته شد، اجازه دهيد همراه با كاوشگران ايراني به بخشي از پايتخت كهن ايران كه به تازگي از دل خاك به فرزندان ميهن رخ نموده است نگاهي داشته باشيم.
هيات باستان شناسي در 16 سال و با انجام 9 فصل كاوش در تپه‌ هگمتانه موفق شد يكي از قديميترين شهرهاي ايران را در محدوده 25 هكتاري اين تپه از زيرخاك بيرون آورد … اين شهر حكومتي داراي معابر و خيابانها و كوچه‌هايي به عرض 3.5 متر است كه در راستاي شمال شرقي به جنوب غربي به موازات هم و در فاصله 35 متري ايجاد شده اند، در حد فاصل آن نيز خانه هايي يك شكل و در اندازه 17.5 در 17.5 متر در دو رديف ساخته شده اند. حصار عظيم شهر به قطر 9 و ارتفاع 7 متر نيز از دل خاك بيرون آورده شده.
گاه، مادها و آريايي‌هاي نخستين را مردمي شبان و چادرنشين معرفي مي‌كنند و گاه آنان را جنگجوياني دژنشين و شهرونداني ثروتمند مي‌نمايانند، ولي واقعيت آن است كه آريايي‌هاي مهاجر آنچنان دلير بودند كه بر بوميان ايران پيروز شدند و برساخته‌هاي اينان دست يافتند و آنگونه باهوش بودند كه در كمتر از چند سده بزرگترين و در عين حال پرشكوه‌ترين امپراتوري‌هاي شرق را بنياد گذاردند و در اين راستا به خلاقيت، آباداني و تمدن توجه كردند. ايران را چنان بزرگ و پرهيبت بنا نهادند كه هنوز پس از حدود 3 هزار سال هرچند پاره‌هايي از آن به كام بيگانگان فرورفته ولي حاكمان نالايق و وارثان نااهل اين سرزمين نتوانسته‌اند همه خاكش را به بادفنا و همه عظمتش را به خفقان فراموشي بسپارند.
شهرهايي كه در دوره مادها احداث شدند، بيشتر جنبه اداري- سياسي داشتند. در آن هنگام نه توانايي و بنيان اقتصادي كشور در حدي بود كه بازرگاني و توليد صنايع‌دستي را تا آن حد رونق بخشد كه منجر به احداث شهرهاي نوين شود و نه قدرت نظامي مادها به گونه‌اي بود كه پهنه وسيعي را در بر گيرد و امكان مبادلات اقتصادي بين شهرهاي كهن و بازرگاني سرزمينهاي مجاور را با مراكز تجمع و سكونتگاههاي ايران، در راههايي امن، ممكن سازد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

پ) دوره هخامنشيان:
بايد به خاطر داشت كه قدمت زمان زرتشت، ديرينگي تمدن و فرهنگ در ايران باستان و در نتيجه سابقه يكجانشيني و شهرنشيني در ايران را مشخص مي‌سازد.
ويژگي‌هاي مشترك بين آيين‌ هخامنشيان و آيين زرتشت، از جمله اعتقاد به اهورامزدا و توجه به مهر و ناهيد در كنار او، نيايش در برابر آتش و علاقه به كشاورزي به عنوان يك كار نيك سبب گرديده كه برخي از محققين معتقد شوند كه هخامنشيان پيرو آيين زرتشت بوده‌اند، هرچند تفاوتهايي بين عقايد و آداب آنان با زرتشتيان شرق ايران وجود داشته است.
در حدود 560 پيش از ميلاد دو دولت نيرومند آريايي- ماد و پارس- موئتلف گشتند، بدين‌سان امپراتوري ايران آغاز شد. به پايمردي كوروش و داريوش بزرگ نخستين امپراتوري جهان سازمان يافت كه مدت 230 سال دوام داشت. از رود نيل تا جيحون و از درياي اژه تا رود گنگ. عصري جديد پيش آمد و ثباتي غيرعادي برقرار گرديد. شبكه راه‌هاي ارتباطي مشوق بازرگاني شد و ثروتي هنگفت توليد گشت. جاده شاهي هخامنشي از سارد تا شوش به مسافت بيش از 1600 ميل كشيده شده بود و احداث 111 ايستگاه در طول همين جاده به كاروانها ياري كرد تا حمل و نقل كالا را در مدت كمتر از 90 روز در سراسر امپراتوري انجام دهند. حتي راه‌هاي بين شوش و تخت‌جمشيد و اكباتان سنگ فرش شده بود.
براي اينكه ذهنيت روشنتري از معماري و شهرسازي در آن عصر پيدا كنيم متون ديني كهن مي‌توانند به ما كمك كنند، براي نمونه خوب است كه شكل شهر و ترتيب طبقاتي آن را در يكي از مستندات مذهبي بررسي نماييم :
براساس متن «ونديداد» شكل شهر را مي‌توان چنين انگاشت كه نخست قلعه‌اي به اندازه مسافتي كه يك اسب مي‌تازد در نظر گرفته مي‌شود و سپس در وسط آن آتشكده و در كنار آن آب انبار و بازار درست مي‌شد و سپس محلات سه‌گانه-براي آتهروان (پيشوايان و موبدان)، اته شتر (فرمان روايان و سپاهيان) و استريه (كشاورزان)- هر يك با ابعاد و تناسبات مشخص و پس از آن محل دام‌ها و مزرعه و باغ و چراگاه ساخته مي‌شد. البته در اكثر مواقع چنانكه بعدها هم معمول بود، مزارع و چراگاه‌ها به علت وسعتشان خارج از قلعه و در اطراف آن قرار مي‌گرفت.
اكباتان پايتخت مادها را پيشتر شناختيم، اين پايتخت بهاري هخامنشيان بعدها نيز به حيات خويش ادامه داد، اكنون به شوش يعني پايتخت زمستاني اين سلسله مي‌پردازيم شهري كه بارها ويران شد و پس از چند هزار سال امروزه شهري كم اهميت به همان نام در نزديكي آن وجود دارد.
اكنون دشوار مي‌توان تصور نمود در جايي كه گرماي هوا در 7 ماه از سال توان‌فرساست چگونه پايتخت امپراتوري قرار گيرد. دكتر گيرشمن كه روزگاري دراز طي دوره‌هاي حفاري بسياري در شوش به سر برده اظهار مي‌دارد كه فقط با ايجاد آبياري و توليد كشاورزي كه از اين راه حاصل شده گرماي باورنكردني شوش هر سال دو يا سه هفته به عقب افتاده است، شايد به واسطه اينكه سرزمين شوش در زمان هخامنشيان جنگل‌كاري شده بود هواي آنجا بيش از امروز قابل تحمل بوده است.
اما تخت جمشيد شهري است كه از سوي برخي محققين همچون پروفسور پوپ به عنوان شهري مذهبي معرفي شده است. وي تاكيد كرده كه تخت جمشيد هيچگاه مركز سياسي شاهنشاهي نبوده زيرا براي اين منظور از موقعيت مناسبي مانند اكباتان و شوش (پايتختهاي هخامنشي) برخوردار نبود. تخت جمشيد نامي است كه در قرون اسلامي به مجموعه بناهاي شهر «پارسه» داده شد.
بناي تخت‌جمشيد (پارسه) به وسيله داريوش بزرگ نهاده شد و تاريخ شروع ساختمان آن در حدود 520 پيش از ميلاد بود، وي در كتيبه‌اي از بناهاي تخت‌جمشيد به عنوان دژ ياد مي‌كند. به هر حال ساختمان مجموعه بناهاي صفه در زمان او به پايان نمي‌رسد بلكه در زمان خشايارشاه و اردشيردوم و ديگر حاكمان نيز ادامه مي‌يابد. بنابراين باتوجه به مطالب مذكور و همچنين كشف آثار بسياري از جمله آثار مهم مسكوني، يك قنات باستاني، يك گورستان و بقاياي بناها و حصارهاي چندي در طراف تخت‌جمشيد تا شعاع ده‌كيلومتري مي‌توان اظهار نمود كه احتمالاً تخت جمشيد به صورت شهري داراي سه حصار بوده كه در وسط صفه كنوني قرار داشته، سپس بخش شهرستان و بيرون (ربض) و مزارع و باغات در اطراف آن قرار داشته‌اند و به مرور زمان در بناهاي آن تغييراتي پديد آمده است. حتي بنابر مدارك جديدي كه از آثار به جاي مانده به دست آمده مشخص شده كه پس از آنكه اسكندر آنجا را ويران نمود مدتي در حدود 30 سال يا اندكي بيشتر آنجا متروك ماند اما سپس يكي از فرمانروايان محلي در صدد برآمد اقامتگاهي براي خود بر روي گوشه جنوب‌غربي صفه ايجاد كند و براي اينكار برخي از مصالح بناهاي قديمي را جابجا كرده‌اند تا در بناي جديد از آن استفاده كنند.
ديوارهاي تخت‌جمشيد كه مدتهاي مديد است فرو ريخته از خشت خام بنا گرديده بود. رنگ‌آميزي فراواني كه در سراسر اين ديوارها به كار رفته بود بر عظمت مقياس بزرگ آنها مي‌افزود. بعضي از ستونهاي داخلي را نخست گچ‌كاري و سپس با رنگهاي آبي و سفيد و سرخ نقاشي كرده بودند، در حالي كه ستونهاي ديگر را با فلزات پوشانده بودند. نقوش برجسته سنگي نيز رنگ‌آميزي گرديده بود. اثري از رنگهاي آبي فيروزه‌اي، سبز بادامي، نارنجي، زرد، سرخ روشن و بنفش پيدا شده است.
ساكنان قديم پرس پوليس ]پارسه] منازل مسكوني خود را از گل مي‌ساختند. اين منازل ديوارهاي كوتاه و نازكي داشت و از اتاقهاي متعددي تشكيل مي‌گرديد.
ويژگي‌هاي عام شهرهاي هخامنشي : در مركز شهر ارگ سلطنتي و در كنار آن محله‌هاي درباري قرار مي‌گرفت، پادگان نيز در ارگ جاي داشت. فضاي داخل ارگ به اندروني و بيروني تقسيم مي‌شد كه بيروني در ارتباط با باغي بود كه جشن‌ها و برخي از مراسم خاص در عمارت قصر داخل آن انجام مي‌شد. در فضاي مذكور تزيينات و تجملات فراوان تدارك ديده مي‌شد كه حشمت و عظمت دربار را به رخ ملاقات‌كنندگان بكشند … در شهر ميداني عمومي بود كه در فاصله‌اي اندك از دروازه شاهي قرار داشت. در اطراف ارگ و محله‌هاي درباري، محله‌هاي مسكوني و كوچه‌هاي شهر قرار داشته و برگرد آن نيز عموماً حصاري بلند از خشت ساخته مي‌شد.
ت ) دوره سلوكي (اسكندر و جانشينان او) :
بونيفاسيو مي‌نويسد: «در زماني كه ايران تشكيل كشور شاهنشاهي مي‌داده تصور مي‌رود كه 20 درصد اهالي آن چادرنشين بوده‌اند و شماره شهرنشينان را نيز به همين نسبت تخمين زده‌اند، پس روستاييان اكثريت عظيم مردم اين كشور را تشكيل ‌مي‌داده‌اند».
وقتي اسكندر به ايران حمله كرد نيز كما بيش چنين ساختاري وجود داشت و مقدوني‌ها نه توان تغيير اين وضعيت را داشتند و نه منافعشان ايجاد دگرگوني را اقتضا مي‌كرد. اسكندر براي اداره سرزمينهاي وسيعي كه تصرف كرده بود از نيروهاي محلي كمك گرفت و آنان را در اداره كشور سهيم كرد و به گونه‌اي رفتار كرد كه ساكنان سرزمينهاي مزبور، به ويژه اعضاي طبقات مرفه جامعه، دگرگوني شديدي در نظام كشور حس نكنند تا به سادگي به همكاري با بيگانگان تن در دهند. وي براي كنترل و اداره سرزمينهاي مفتوح، تعدادي شهر احداث كرد. در برخي منابع بناي 70 شهر را به او نسبت داده‌اند، احداث اين تعداد شهر با توجه به زمان اندك استقرار او صحيح به نظر نمي‌رسد.
فرمانروايان سلوكي جهت اداره كشور، شبكه‌اي از شهرهاي تازه در نقاط مهم و در جنب راه‌ها و جاده‌هاي حياتي به وجود آوردند، از جمله در طول جاده بزرگ و مهمي كه سلوكيه را در ساحل دجله به بلخ مرتبط مي‌كرد شهر‌هايي بنا نمودند.
شهرسازي و شهرنشيني در اين دوره تحت تاثير دو عامل عمده بود؛ نخست، ضرورت حفظ سرزمينهاي پهناور تحت سلطه و نحوه انتظام و اداره امور كشوري و لشكري؛ دوم، توسعه بازرگاني و صنعت. رونق شهرنشيني و تجارت و بهبود وضع اقتصادي كشور در زندگي همه مردم به طور يكسان تاثير نگذاشت و بيش از همه يونانيان و لايه‌هاي مرفه شهرنشين از پي‌آمدهاي تحولات مذكور برخوردار شدند.
در اين دوره كمتر اتفاق مي‌افتاد كه شهري در نقطه‌اي غير مسكون بنا شود، بلكه بيشتر آبادي‌هاي مستعد و شهرهاي كوچك را توسعه داده و برگرد آنها حصاري مي‌ساختند و به شهر و اهالي حقوق پوليس (دولت ـ شهر) داده مي‌شد و باتوجه به بنيان‌گذار شهر نام جديدي به آن اعطا مي‌شد و به همين سبب بسياري از شهرها داراي دو نام مي‌گرديدند چنانكه «تيسفون»، «سلوكيه» و شهر قديمي «دورا» همگي «اروپوس» ناميده شدند.
ث ) دوره پارتها:
اشكانيان با سلطه 5 سده‌اي خود بر ايران وضعيت شگفت‌انگيزي پيش‌رو داشتند و با سرنوشتي شگفت‌آور روبرو شدند، آنها جانشينان اسكندر را از ايران بيرون راندند و با اينكه در ابتداي كار خود را «فيلوهلن» ]دوستداريونان[ مي‌دانستند اما بسيار غيور بودند و با ابداع جنگ پارتيزاني دمار از روزگار لژيونرهاي رومي درآوردند. تاريخ پانصد ساله آنان سرشار از جنگها و مبارزات بود (آن هم با امپراتوري متحد روم در اوج قدرتش) و به هرحال از اين كوره آتش سربلند بيرون آمدند ولي موقعي كه قدرت توسط برادران پارسي آنها از كفشان ربوده شد به فراموشي سپرده شدند، مثل اينكه تعهداً آثار آنان منهدم شده باشد. به نحوي كه هزار سال بعد، فردوسي توسي، در شاهنامه‌اش به سرودن چند بيت درباره آنها اكتفا مي‌كند و مي‌گويد جز «نام» از آنها نشنيده است هرچند برخي شاهنامه را اساساً داستان پهلوانهاي پارت مي‌دانند.
پس از به قدرت رسيدن پارتيان، بنيان اقتصادي كشور نخست بر كشاورزي و سپس بربازرگاني استوار بود… بازرگاني داراي چنان نقش مهمي در اقتصاد پارت بود كه به هيچ وجه حاضر نمي‌شدند موقعيت تجاري كشور از سوي دولتهاي ديگر مورد مخاطره قرار گيرد.
در اين دوره علاوه بر شهرهايي مانند «تيسفون» و «هتره» كه بيشتر جنبه نظامي ـ اداري داشتند، شهرهايي نيز در مسير جاده‌هاي تجاري احداث يا احيا شدند.
بدبختانه كمتر بنايي از آثار معماري پارتي سرپا ايستاده است و آموزنده‌ترين ويرانه‌ها به جز «رباط سفيد» (در 28 ميلي جنوب خاوري مشهد) داخل ايران كنوني قرار ندارد بلكه نزديك مرزهاي كشور در بين‌النهرين و دورترين نقاط شمال خاوري واقع شده‌اند.
روشن گرديده تعدادي از شهرهاي پارتي در آغاز براي مقاصد نظامي ساخته شده‌اند و سپس در اثر توسعه به شهر تبديل گشته‌اند. تيسفون ابتدا اردوگاهي نظامي بود كه در برابر شهر سلوكيه در ساحل دجله بنا شد و هتره نيز جنبه‌اي دفاعي داشته است … علاوه بر طرح دايره‌اي‏، برخي از شهرها نيز با طرحي شطرنجي شكل ساخته مي‌شدند. در اين طرح خيابانها و كوچه‌ها به شكل موازي و عمود برهم قرار گرفته و قطعات مشخص و گاه مساوي زمين در بخشهاي مختلف قبلاً تعيين و سپس منازل مسكوني در آن ساخته مي‌شد و بازارها در امتداد جاده اصلي كه از دروازه به مركز شهر مي‌رسيد در نظر گرفته مي‌شد.
در عهد پارتيان نزديك گورستان‌ها و در خارج ديوارهايي كه شهر را محاصره مي‌كرد كارگاه‌هاي كوزه‌گران و كارگاه‌هاي مجسمه‌هاي سفالين قرار داشت.
در دوره پارتها زمين به مالكي (روستايي آزاد) تعلق داشته كه آن را كشت مي‌كرده است. چنين فردي كه مالك يك قطعه زمين محدود بود همانند اعضاي جامعه روستايي در فروش زمين خود آزاد بود.
سومين سند «اورامان» به زبان و خط پهلوي بسيار جالب توجه است. بايد زمان نگارش آن را حدود اوايل سده نخست پيش از ميلاد دانست. در اين پوست نبشته از فروش تاكستاني سخن رفته است نام دو شخص- فروشنده و خريدار- آمده است. بهاي تاكستان مورد معامله نيز 54 درهم بوده و معامله با يادكردن سوگند برابر شهودي كه نامشان در سند آمده است صورت گرفت و تحكيم يافت. تا آنجا كه از متن سند مستفاد مي‌گردد خريد و فروش ميان دو شخص آزاد و مخير انجام گرفت و قطعيت يافت. پس از انجام معامله، خريدار مالك زمين شناخته شد. در متن، مالك زمين به صورت «بوم خواتاي» ذكر شده كه «بوم» به معناي «زمين» و «خواتاي» به معناي خدا يا صاحب است. از نكات ارائه شده مي‌توان دريافت كه در روزگار پارتيان مالكيت شخصي بر زمين وجود داشت.
در دوره اشكانيان بيشتر خانه‌ها را از خشت خام و مانند امروزه در پيرامون حياط ساخته بودند. گچ و آجر كم به كار برده مي‌شد، شبها بسياري چراغهاي روغني مي‌افروختند … براي آنكه چوب مصرف نكرده باشند طاق ضربي مي‌زدند.
منازل مسكوني اين دوره داراي حياط مركزي و ايوان بودند. همچنين در كاخها و پرستشگاه‌هاي متعددي كه از عهد پارتيان باقي‌مانده است، عنصر ايوان نقش مهمي دارد. ساختن بناها با تاقهاي گهواره‌اي از آجر و گاه خشت بسيار شايع بود و «استرابون» نوشته است كه در خانه‌هاي مغرب پارت از تاقهاي ضربي استفاده مي‌كردند.
يكي از خصايص هنرمندان ايراني عهد اشكانيان قرينه‌سازي شديد است كه آن را در عهد هخامنشيان نمي‌بينيم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ج) دوره ساسانيان :
چهارشنبه 27 آوريل (نيسان) سال 535 از پادشاهي يونانيان (224 ميلادي) روز انقراض پادشاهي پارتيان (فرزندان ارشك نيرومند) بود و پادشاهي ساسانيان آغاز گرديد.
اردشير بابكان- بنيان‌گذار سلسله ساساني- از خاندان موبدان و فرمان‌روايان ايالت مهم جنوبي ايران زمين يعني پارس بود. ساسانيان نسب خود را به شاهان هخامنشي مي‌رساندند و حتي شكل دستيابي آنان به قدرت نيز همچون هخامنشيان بود.
به هر روي ساسانيان احيا‌كننده دين زرتشت و اشاعه‌گر روح ملي بودند و با رسمي‌كردن دين نياكان و تمركز بخشيدن به قدرت دولت كوشيدند شكوه از دست رفته هخامنشي را باز يابند و به راستي اين دوره در برخي زمينه‌ها عصر طلايي ايران را به همراه داشت، و به اعتراف دوست و دشمن، پاره‌اي از دستاوردهاي آنان تنها پس از حدود هزار سال- در اوج اقتدار شاه عباس بزرگ- تكرار گرديد.
ساسانيان هم براي گريز از بن‌بست، بدون آنكه درصدد شناخت عوامل اقتصادي آن برآيند مي‌خواستند مانند روميان با وحدت ديني، وحدت ملي و سياسي كشور را تحكيم كنند اما چون در پيشبرد اين مقصود عدالت و اصلاح اجتماعي را به سود طبقات پايين در نظر نداشتند از اول به قهقرا كشيده شدند … بعضي از پادشاهان ساساني عمق تناقضات و بحران ناشي از دشواري‌هاي مناسبات ناهنجار اقتصادي روستايي و عدم تعادل غيرعادي روابط‌ اجتماعي را درك كردند. ابتدا تا حديشاپور يكم و سپس قباد كه هر يك در دوره خود به ماني و مزدك آنقدر كه لازم بود براي ستيزه با خودسري موبدان و تحديد قدرت فئودالها ميدان دادند و بلاش و هرمزد چهارم اين ضرورت را شناختند و براي تخفيف بحران كوششهايي كردند.
جامعه ايران در زمان ساسانيان به چهار طبقه اجتماعي تقسيم شده بود. طبقه يكم «اسواران»، طبقه دوم «موبدان و نيايشگران و پرستاران آتشكده»، طبقه سوم «دبيران و اخترماران و پزشكان» و طبقه چهارم «كشاورزان و صنعتگران و بازرگانان» … هر طبقه اجتماعي درون خود از لايه‌ها و گروه‌هاي متعددي تشكيل مي‌شد كه هر يك از پايگاه و منزلت خاص و معيني در سلسله مراتب طبقاتي برخوردار بودند.
كريستن‌سن مي‌نويسد: به طوركلي بالارفتن از طبقه‌اي به طبقه ديگر مجاز نبود ولي گاهي استثنا واقع مي‌شد و آن وقتي بود كه يكي از آحاد رعيت‏ اهليت و هنر خاصي نشان مي‌داد. در اين صورت بنابر «نامه تنسر» بايد آن را به شاهنشاه عرض كنند، اگر آن شخص در پارسايي آزموده بود او را وارد طبقه روحانيون مي‌كردند و اگر قوت و شجاعت داشت او را در طبقه جنگيان داخل مي‌نمودند و اگر در عقل و قوه حافظه ممتاز بود در طبقه دبيران. رفتن يكي از عامه به طبقه اشراف به كلي ممتنع نبود، شاه اين اختيار را داشت و به اين وسيله خوني جديد در عروق نجبا وارد مي‌كرد‏، اما اين مساله بسيار نادر اتفاق مي‌افتاده است.
توليد محصولات صنعتي در اين عهد افزايش يافت و شهرها از مهمترين مراكز توليد محصولات مزبور بودند. مصنوعات نقره و منسوجات، به ويژه پارچه‌هاي ابريشمي، از محصولات معروف كشور بود كه در سرزمينهاي ديگر، به‌خصوص در غرب داراي مشتريان زيادي بود… در پي رونق تجارت، استفاده از سكه در شهرها گسترش يافت.
بانكهاي متعددي تحت نظر و اداره ايرانيان يا يهوديان مبادلات پولي را توسط اسناد مكتوب انجام مي‌دادند. گفته‌اند كلمه «چك» به معني تضمين سند، كه از ابداعات موسسات بانكي ايران بود، از زبان پهلوي به زبانهاي اروپايي رفته است.
در دوره ساسانيان برخلاف دوره‌هاي پيش، تجارت دريايي سهم بيشتري در بازرگاني كشور برعهده داشت. اردشير‌ يكم تعدادي بندر در خليج فارس احداث كرد… شهرنشيني در اين دوره توسعه يافت و به ويژه طبقه‌اي جديد موسوم به«دبيران» شكل گرفت كه جايگاهش در شهرها بود. پادشاهان ساساني تعداد بسياري شهر احداث كردند، با اينكه بيشتر شهرهاي احداث شده، از نظر اقتصادي وابسته به مناطق اطراف خود بودند اما گروهي از شهرهاي تجاري و بندري نيازهاي خود را از نواحي دور دست تهيه مي‌كردند. پيشه‌وران در شهرها فعاليت داشتند و هر رشته‌اي داراي صنفي ويژه بود كه اعضاي آن در محله يا كوي خاص در شهر يا جوار آن سكونت مي‌نمودند. از ويژگي‌هاي مهم شهرهاي اين عصر، وجود بازارهاي مجهز در آنها بود، عنوان «وازاربد» به معني رئيس بازار در كتيبه «كعبه زرتشت» گوياي شكل گرفتن فضاي بازار به عنوان عنصري مهم در شهر مي‌باشد.
روند احداث شهر توسط پادشاهان ساساني همواره از آهنگ ثابت و يكنواختي پيروي نمي‌كرده و فراز و نشيبهاي بسيار داشته است. در دوره هايي كه شاهان قدرتمند بر كشور حاكم مي‌شدند، تعداد زيادي شهر احداث مي‌شد اما اوقاتي كه پادشاهان ضعيف بر تخت جلوس مي‌كردند و روساي خاندانهاي بزرگ و زمينداران از اقتدار و نفوذ كافي براي رهبري و هدايت امور كشور (در جهت منافع خود) برخوردار مي‌شدند، جريان احداث شهر كه بيشتر پايگاه اجتماعي و طبقاتي پادشاهان شمرده مي‌شد آهسته مي‌گشت.
تحكيم موقعيت و سياست خارجي فعال ايران در سده سوم ميلادي با احداث شهرها رابطه‌اي بس نزديك داشت. بعضي از شهرها حاصل بروز پديده‌هاي نو در زندگي داخلي ايران بودند و بعضي ديگر به‌عنوان منطقه‌اي سوق‌الجيشي بنيان و گسترش يافتند يا احيا گرديدند.
پيروز (فرزند يزدگرد دوم) كه در سال 459 ميلادي به سلطنت رسيد سه شهر مرزي و دفاعي بنا كرد. شهر «رام‌پيروز» را در جنوب كرانه درياي خزر‏، شهر «روشن‌پيروز» را در كرانه جنوب شرقي درياي خزر و شهر «شهرام‌پيروز» را در كرانه غربي آن يعني در آذربايجان برپا كرد. در همين منطقه اقداماتي احتياطي به منظور تقويت موضع دفاعي مرزهاي نزديك به قفقاز، از جمله شهر «پرتو» موسوم به «پيروز‌كواد» به عمل آورد… در عهد ساسانيان تعدادي بندر از جمله «رواردشير» ، «ارمزد اردشير» ، «پارا اردشير» و «اينشتابار اردشير» تنها توسط اردشير ]در حاشيه خليج فارس[ بنيان گرديد.
به روزگار نخستين شاهان ساساني كه شهرسازي رونق فراوان داشت، توليد‌كنندگان و پيشه‌وران از هر دسته و گروه سخت مورد نياز بودند. از اين‌رو دولتمردان در جريان انتقال آنان به شهرهاي نوبنياد توجه خاصي مبذول مي‌داشتند… گسترش شهرها طي سده‌هاي سوم و چهارم ميلادي، تجديد بناي شهرهاي كهن، احداث شهرهاي نو، كوچ دادن توده‌هاي مردم به شهرهاي نوبنياد، جذب پيشه‌وران داراي تخصصهاي گوناگون به شهرها و سرانجام ايجاد بازارها و مراكز مبادله، همه و همه با امتيازهايي براي اهالي شهرنشين همراه بود. پيشه‌وران شهري رابطه معين خود را با زمين همچنان حفظ مي‌كردند. آنها قادر بودند بخش كوچكي از زمين را زير كشت قرار دهند.
در عهد ساسانيان مركز هر ايالت در مهمترين شهر آن قرار داشت و عموم مقام‌هاي عالي رتبه در آنجا مستقر بودند. شهرهاي بزرگ و مهمي كه داراي روستاهاي پهناوري بودند، از جنبه اداري، در رديف شهرستانها قرار مي‌گرفتند… در مجموع وضع شهرنشينان بهتر از روستاييان بود و حقوقي هرچند اندك، براي آنان در نظر گرفته شده بود… فرهنگ و هنر نيز در پي‌گسترش شهرنشيني پيشرفت كرد. توجه به آثار هنري ظريف، وسايل زينتي و تجملي، ورزش، تفريحات و سرگرميهاي گوناگون افزايش يافت. گفته‌اند كه حتي دربار، مدهايي براي لباس اختراع و عرضه مي‌كرد.
همزمان با افزايش قدرت سياسي موبدان و دخالت آنان در امور كشور، از ويژگي‌هاي نيكو و سازنده آيين پاك زرتشت كاسته شد و به جاي آن كه به غناي افكار و عقايد بپردازند، آداب و رسوم و كيفرهاي سخت و پيچيده‌اي وضع كردند. عقايد ديني مردم در اثر جريان وضع مزبور دچار تزلزل شد و عده‌اي از آنان حتي از مذهب موبدان سرتافتند و مرتد شدند، موبدان هم آن عده‌اي را كه ارتدادشان اثبات مي‌شد و حاضر نمي‌شدند به مذهب سابق خود بازگردند به قتل مي‌رساندند.
پس از اشاره به جنبه‌هاي گوناگون اجتماعي روزگار ساسانيان، اينك به شهرسازي، چگونگي تقسيمات كشوري و الگوي ساخت شهرهاي اين دوره مي‌پردازيم:
گروه‌بندي شكل سكونت در نقاط نواحي مختلف كشور در دوره ساسانيان كه «ده» كوچكترين واحد اجتماعي آن بود بدين‌ترتيب بوده است: ديه، روستاك، ستوگ، شهر، استان و كشور.
در جزوه «شهرستانهاي ايران» ايرانشهر به 4 بخش در 4 سو تقسيم گرديده بود. اين تقسيم با انقسام مناطق نظامي ايران به 4 بخش انطباق داشت.
از خصوصيات شهرهاي ساساني، قرار گرفتن ارگ و آتشكده و ادارات در وسط شهر است و سپس محله‌هاي بزرگان و اشراف و پس از آن محله‌هاي پيشه‌وران را مي‌توان نام برد. در اين دوره درپي رونق تجارت و رشد شهرنشيني، بازار از اهميت ويژه‌اي برخوردار بود، پيشه‌وران هر حرفه در كوي معيني سكونت داشتند. در اين عهد در رابطه با جهان‌بيني موجود، براي شهرها چهار دروازه به سوي چهار جهت اصلي مي‌گشودند. در وسط شهرها بنايي موسوم به ايوان و كياخره كه شامل آتشكده نيز مي‌شد طرح مي‌گرديد، عموماً اين مجموعه در تپه يا زميني بلند نسبت به اطراف خود ساخته مي‌شد. تعداد آتشكده‌هاي ايران بسيار زياد بود، در هر شهر آريايي، در هر محله و در هر آبادي، نخست آتشكده‌اي بنا مي‌كردند و سپس نهادهاي اجتماعي و اداري را گرد آن مي‌ساختند.
شهرهاي پيش از اسلام در ايران داراي عناصر و ساخت كلي ويژه‌اي بدين‌ترتيب بودند:
كهندژ (يعني جايگاه و سكونتگاه پادشاه، حكام و درباريان) اين بخش در مركز و بهترين نقطه شهر و اغلب در سطحي بالاتر از ساير نقاط جاي مي‌گرفت و توسط دروازه‌اي به خارج راه داشت، شارستان (شارسان) كه مسكن ديوانيان، اشراف و سپاهيان بود. اين بخش نيز داراي حصار و ديگر استحكامات لازم بود. بخشهاي ديگر شهر نيز بازار، ميدان و سواد (حومه) بودند.
شهر و شهرنشيني را با توجه به جنبه‌هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، جمعيتي،… و نظامي در طي دوره‌هاي مختلف پيش از اسلام مطالعه كرديم. فراز و فرودهايي كه در اين فرايند پيش آمده بود را بررسي نموديم و شناخت بهتري از موضوع به دست آورديم. شهرهاي بسياري مانند انسانها پديد آمدند، رشد كردند، گاه دچار مشكل شدند و پاره‌اي نابود گشتند، برخي نيز هنوز زنده‌اند!؟
منابع پژوهش
1. انصاف‌پور،غلامرضا ـ تاريخ زندگي اقتصادي روستاييان و طبقات اجتماعي ايران از دوران ما قبل تاريخي تا پايان ساسانيان ـ نشر انديشه ـ چاپ دوم ـ 2535 ـ تهران.
2. پوپ،آرتوراپهام ـ معماري ايران (پيروزي رنگ و شكل) ـ كرامت‌اله افسر ـ انتشارات يساولي (فرهنگسرا) ـ چاپ نخست ـ 1365 ـ تهران.
3. پيگولوسكايا، ن ـ شهرهاي ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان ـ عنايت‌ا… رضا ـ انتشارات علمي و فرهنگي ـ چاپ نخست ـ 1367 ـ تهران.
4. حساميان، فرخ و گيتي اعتماد و محمدرضا حائري ـ شهرنشيني در ايران ـ نشرآگاه ـ چاپ دوم ـ 1375 ـ تهران.
5. زنجاني، حبيب‌ا… ـ جمعيت‌و‌شهرنشيني در ايران (جلد 1) ـ مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران چاپ نخست ـ 1371 ـ تهران.
6. سلطان‌زاده، حسين ـ روند شكل‌گيري شهر و مراكز مذهبي در ايران ـ نشرآگاه ـ چاپ نخست ـ 1362 ـ تهران.
7. سلطان‌زاده، حسين ـ مقدمه‌اي بر تاريخ شهر و شهرنشيني در ايران ـ انتشارات اميركبير ـ چاپ دوم ـ 1367 ـ تهران.
8. ماسه، هانري و چند خاورشناس ديگر فرانسوي ـ تمدن ايراني ـ عيسي بهنام ـ بنگاه ترجمه و نشر كتاب ـ چاپ نخست ـ 1337 ـ تهران.
9. مجيد‌زاده، يوسف ـ آغاز شهرنشيني در ايران ـ مركز نشر دانشگاهي ـ چاپ نخست ـ 1368 ـ تهران.
10. مك‌اودي، كالين و ريچارد جونز ـ تاريخ جمعيت‌ جهان ـ مهيار علوي مقدم و علي‌رضا نوري گرمرودي ـ نشر پاندا ـ چاپ نخست ـ 1372 ـ مشهد.
11. روزنامه اطلاعات ـ سه‌شنبه 5 امرداد 1378 ـ شماره 21681 ـ صفحه 7 ـ اطلاعات ضميمه.
12. روزنامه اطلاعات ـ دوشنبه 5 دي 1379 ـ شماره 22093 ـ صفحه 13.

* اين پژوهش جالب، اندکی خلاصه گشته است که همينجا بابت اين خلاصه سازي از نويسنده عذر می خواهم.
 

archi&tini

عضو جدید
ممنون...اما من فقط درباره ی ایران مطلب نمی خوام اشتباه نوشته ام که فقط ایران ....شرمنده ...درباره ی کشورهای اسلامی هم می خوام
 
آخرین ویرایش:

A.R.A.M.Del

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریخ بحرین قبل و بعد از اسلام
.........................

:gol:
 

پیوست ها

  • bahreyn.zip
    18.8 کیلوبایت · بازدیدها: 0

mayor2

کاربر فعال
سلام کتاب تاریخ شکل شهر جلد دوم-ترجمه راضیه رضازاده- هم میتوانه بهتون کمک بکنه.
 

archi&tini

عضو جدید
سلام کتاب تاریخ شکل شهر جلد دوم-ترجمه راضیه رضازاده- هم میتوانه بهتون کمک بکنه.

من به توضیحاتی نیاز دارم که از لحاظ معماری شهر ها رو بررسی کنه..مثلا این که توضیح بده فلان شهر پلانش چطور بوده و گسترشش چطور بوده و غیره.... این کتاب کمکی می کنه ؟
 

mayor2

کاربر فعال
من به توضیحاتی نیاز دارم که از لحاظ معماری شهر ها رو بررسی کنه..مثلا این که توضیح بده فلان شهر پلانش چطور بوده و گسترشش چطور بوده و غیره.... این کتاب کمکی می کنه ؟
بله فکر کنم این کتاب همون طوری باشه که شما می گید داخل اون به اندازه کافی عکس و نقشه وجود دارده که بتوانه کمک تون کنه. و بیشتر صحبت جلد دو مربوط به شهرهای اسلامی واقع در اسپانیا و شمال افریقا است
 

mayor2

کاربر فعال
من به توضیحاتی نیاز دارم که از لحاظ معماری شهر ها رو بررسی کنه..مثلا این که توضیح بده فلان شهر پلانش چطور بوده و گسترشش چطور بوده و غیره.... این کتاب کمکی می کنه ؟
کتاب از شار تا شهر نوشته حبیبی هم می توانه کمک کنه. اون کتاب از سیر تحول شهرها در دوره های تاریخی مختلف نقشه گذاشته و توضیح داده اما نقشه های اون نسبت به کتاب تاریخ شهر کلی و کم تره
 
بالا