[ سینما ] - مفهوم و کاربرد ژانر در سینما

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
مفهوم ژانر:
مفهوم ژانر ، بر گرفته از کلمه فرانسوی به معنای « نوع » ، « دسته » و مشتق از واژه لاتین genus است. این مفهوم نقش مهمی در طبقه بندی و ارزش گذاری ادبیات ایفا کرده بود و در بررسی های ادبی ، به اشکال مختلف به کار می رفت تا به تمایزهای میان انواع متن اشاره کند:
نوع نمایشی ( حماسی/ تغزلی / دراماتیک) ، نوع رابطه با واقعیت ( داستانی/غیرداستانی ) ، نوع پی رنگ ( کمدی/ تراژدی ) و...
با ریشه دار شدن سینما و تنوع موضو ع ها و سبک ها کم کم نیاز به دسته بندی فیلم ها ، موجب شد تا اصطلاح ژانر درسینما نیز مورد استفاده قرار گیرد.

باید توجه داشت نظام ژانری و ژانرها مفاهیمی انتزاعی هستند که بر اساس توافقی اعلام نشده بین سازندگان و تماشاگران بنا شده اند. ژانر مجموعه ای از قواعد برای ساختار روایی و تصویری شکل می دهد که هم برای فیلم ساز و هم برای بیننده آشنا هستند. در واقع این خود فیلم ها هستند که به طور ضمنی مفاهیم ژانری را موجودیت می بخشند.
تا پیش از قرن بیستم نام های ژانری به عنوان رده هایی عام برای تنظیم و دسته بندی شمار زیادی از متون ، کاربرد گسترده ای داشتند. به ویژه این مفهوم نقش مهمی در طبقه بندی و ارزش گذاری ادبیات ایفا کرده بود.
در بررسی های ادبی ، اصطلاح ژانر به اشکال مختلف به کار می رود تا به تمایزهای میان انواع متن اشاره کند:
نوع نمایشی ( حماسی/ تغزلی / دراماتیک) ، نوع رابطه با واقعیت ( داستانی/غیرداستانی ) ، نوع پی رنگ ( کمدی/ تراژدی ) ، ماهیت محتوا ( رمان احساساتی / رمان تاریخی / رمان ماجرایی ) و ...



با ریشه دار شدن سینما و تنوع موضو ع ها و سبک ها کم کم نیاز به دسته بندی فیلم ها ، موجب شد تا اصطلاح ژانر درسینما نیز مورد استفاده قرار گیرد.

در صنعت فیلم ، نظام ژانری و ژانرها مفاهیمی انتزاعی هستند که بر اساس توافقی اعلام نشده بین سازندگان و تماشاگران بنا شده اند. ژانر مجموعه ای از قواعد برای ساختار روایی و تصویری فیلم ها شکل می دهد که هم برای فیلم ساز و هم برای بیننده آشنا هستند. در واقع این خود فیلم ها هستند که به طور ضمنی مفاهیم ژانری را موجودیت می بخشند.


طی سال های آغازین تولید فیلم ، هر فیلم اغلب به وسیله طول زمانی و موضوعش شناخته می شد و اصطلاحات ژانری ، آزادانه و بی ضابطه به فیلم ها اطلاق می شدند( مثلا « فیلم های داستان دار » یا « فیلم های دعوایی » ). >br>و قتی حول و حوش 1910 عرضه فیلم سرانجام از تقاضا پیشی گرفت ، اصطلاحات ژانری به طور فزاینده برای شناسایی و تفکیک فیلم ها به کار رفتند. در حالی که ژانرهای در حوزه متون ادبی در وهله اول واکنشی بودند به پرسش های نظری یا به نیازهای عملی برای طبقه بندی ، واژگان ژانری سینمای اولیه در واقع نوعی زبان ارتباطی اختصاری رایج میان توزیع کنندگان و نمایش دهندگان فیلم ها بودند.

واژگان ژانری سینمای اولیه معمولا از اصطلاحات ادبی و تئاتری اخذ شده بودند ( مانند « سینمای کمدی | کمدی)) » و « رمانس » ) یا صرفا دستمایه را توصیف می کردند ( مانند « فیلم های جنگی » ) ، اما واژگان ژانری سال های بعد اغلب از تجربیات مختص سینما به دست آمده بودند ( مانند « فیلم تروکاژی » ،« فیلم انیمیشن » « فیلم خبری» ). با ضابطه مند شدن تولید فیلم در طول جنگ جهانی اول و پس از آن ، واژگان ژانری بیش از پیش تخصصی شدند.


پیش از 1910 در آمریکا ، توزیع کنندگان و نمایش دهندگان معمولا یک صفت خاص و یک اسم عام را برای توصیف نوع فیلم به کار می بردند ( مانند « کمدی تعقیب » ، « ملودرام وسترن » ). در دوره متاخرتر نیز تنها همان صفت بود. مثلا اسلپ استیک ( کمدی بزن و بکوب ) ، فارس ، برلسک به جای این که صرفا گونه هایی از کمدی باشند بدل به ژانرهایی جداگانه شده بودند. اما به تدریج و به ویژه با مستحکم تر شدن پایه های نظام استودیویی اصطلاحات ژانری نیز طبقه بندی و قانون مندتر شدند.



ژانر در فیلم های اولیه
طی سال های آغازین تولید فیلم ، هر فیلم اغلب به وسیله طول زمانی و موضوعش شناخته می شد و اصطلاحات ژانری ، آزادانه و بی ضابطه به فیلم ها اطلاق می شدند( مثلا « فیلم های داستان دار » یا « فیلم های دعوایی » ).
و قتی حول و حوش 1910 عرضه فیلم از تقاضا پیشی گرفت ، اصطلاحات ژانری به طور فزاینده برای شناسایی و تفکیک فیلم ها به کار رفتند. واژگان ژانری سینمای اولیه در واقع نوعی زبان ارتباطی اختصاری رایج میان توزیع کنندگان و نمایش دهندگان فیلم ها بودند.
واژگان ژانری سینمای اولیه معمولا از اصطلاحات ادبی و تئاتری اخذ شده بودند ( مانند « کمدی » و « رمانس » ) یا صرفا دستمایه را توصیف می کردند ( مانند « فیلم های جنگی » ) ، اما واژگان ژانری سال های بعد اغلب از تجربیات مختص سینما به دست آمده بودند ( مانند « فیلم تروکاژی » ،« فیلم انیمیشن » « فیلم تعقیبی » ). با ضابطه مند شدن تولید فیلم در طول جنگ جهانی اول و پس از آن ، واژگان ژانری بیش از پیش تخصصی شدند.
پیش از 1910 در آمریکا ، توزیع کنندگان و نمایش دهندگان معمولا یک صفت خاص و یک اسم عام را برای توصیف نوع فیلم به کار می بردند ( مانند « کمدی تعقیب » ، « ملودرام وسترن » ). در دوره متاخرتر نیز تنها همان صفت بود. مثلا اسلپ استیک ( کمدی بزن و بکوب ) ، فارس ، برلسک به جای این که صرفا گونه هایی از کمدی باشند بدل به ژانرهایی جداگانه شده بودند. اما به تدریج و به ویژه با مستحکم تر شدن پایه های نظام استودیویی اصطلاحات ژانری نیز طبقه بندی و قانون مندتر شدند.
فیلم ژانر و نظام تولید
مهم است که بتوان میان کارکردهای متفاوت مفهوم ژانر برای دست اندرکاران مختلف سینما تمایز قائل شد. در این میان سه نقش اصلی این مفهوم را باید تشخیص داد:
1- تولید: مفهوم ژانری الگو و معیاری برای تصمیمات تولید و وظایف ها فراهم می کند و در واقع این آگاهی ضمنی ، شیوه ارتباطی ویژه ای میان اعضای گروه سازنده ایجاد می کند.
2- توزیع : مفهوم ژانری روشی ابتدایی و بنیادین برای تفکیک محصول ( فیلم ) عرضه می کند و به این ترتیب نوعی شیوه ارتباطی اختصاری را میان تهیه کننده و پخش کننده یا میان توزیع کننده و نمایش دهنده شکل می دهد.
3- مصرف : مفهوم ژانری الگوهای استاندارد همدلی تماشاگر را تعیین می کند و به او روشی برای انتخاب می دهد. به این ترتیب ارتباط میان نمایش دهنده و مخاطب تسهیل می شود.
صنایع سینمای نو پا و در حال تکامل معمولا ژانرهای فیلم ضعیفی دارند ، در حالی که فیلم های ژانر را یا صنایع سینمای کمال یافته می سازند ، مانند آنهایی که درآمریکا ، فرانسه ، آلمان و ژاپن و در زمان جنگ وجود داشتند ، یا صنایع بزرگی که در وهله اول مخاطب ملی یا منطقه ای را مد نظر دارند مانند سینمای چین و هند.
اگر چه ژانرها در هر کشوری برای شناخت سینمای ملی اهمیت دارند ، نظام استودیویی هالیوود از دهه 1930 سلطه ای جهانی بر تولید فیلم ژانر داشته است. صنعت سینمای آمریکا ژانرهای نیرومندی را به مدت بیش از نیم قرن به مخاطبان در سرتاسر جهان تحمیل کرده است ، در حالی که صنایع ملی دیگر کمابیش از لحاظ کمیت عقب تر هستند و به این اندازه مدون و قاعده مند نشده اند. همچنین این ژانرها شهرت کمتری دارند ، تنها به صورت ادواری فعالیت می کنند و در عین حال تحت تاثیر ژانرهای آمریکایی هستند.

نمایی از فیلم سرقت بزرگ قطار









نمایی از فیلم نیمروز (1952) ساخته فرد زینه مان ( وسترن )
رشد تولید فیلم ژانر معمولا با حرکت از ایده های محتواگرایانه راجع به ژانر شروع می شود و به سوی تعاریفی مبتنی بر مایه های تکرار شونده حرکت می کند ، مانند: تکرار پیرنگ ها ، الگوهای تصویری همیشگی ، ترکیب های روایی استاندارد شده و قراردادهای پیش بینی پذیر. در آمریکا ، اولین فیلم هایی که ما امروزه به عنوان وسترن می شناسیم ، در واقع از سوی مخاطبان معاصرشان چنین قلمداد نمی شدند. مثلا سرقت بزرگ قطار ( 1903 – The Great Train Robbery ) همگون با بسیاری ملودرام های تصویری دیگر بود که فیلم سازان اولیه مورد اقتباس قرار می دادند. این فیلم به جای این که مدل وسترن های آینده باشد ، ابتدا الهام بخش گروهی از فیلم های جنایی شد. با این حال طی یک دهه تولید رو به رشد فیلم های تعقیبی- وسترن ، ملودرام های وسترن ، رمانس های وسترن و حماسه های وسترن ، ژانری را تحکیم بخشید که صرفا وسترن نام گرفت. وسترن که در ابتدا تنها صفتی جغرافیایی و معرف مکان وقوع ماجرا بود ، به سرعت نامی شد برای یک ژانر فیلم که روی علاقه عمومی به غرب ( منحصرا آمریکا ) حساب می کرد. وسترن بعدها یک مفهوم ژانری قوام یافته و قرار دادی و منشا تولید مکرر فیلم هایی شد که تماشاگران به گونه ای نظام مند آنها را بر اساس استانداردهای خاص وسترن تعبیر و تفسیر می کردند.
وقتی ژانرها انسجام و مخاطب می یابند ، تاثیرشان در تمام جنبه های فعالیت سینمایی افزایش می یابد. برای گروه تولید ، معیارهای ژانری فراهم کننده الگویی مطلوب است که عرضه سریع محصولات مرغوب را تسهیل می کند. فیلم نامه نویسان ، فیلم نامه هایشان را در رابطه با فرمول های داستانی و انواع شخصیت مرتبط با آن ژانر خاص در نظر می گیرند. موسسات نقش یابی بهتر قادرند تا تیپ های ظاهری و مهارت های بازیگری مورد نیاز فیلم را پیش بینی کنند. عوامل زیبایی شناختی فیلم ( کارگردان ، فیلم بردار ، طراح صحنه ، آهنگ ساز و... ) با به کار بردن راه حل های به دست آمده در محصولات ژانری قبلی در وقت صرفه جویی می کنند و... به این ترتیب هر فیلم ژانر از صرفه جویی همراه با نوعی خط تولید بهره مند می شود.
وضع معیارهای ژانر همچنین تاثیر شدیدی بر توزیع و نمایش فیلم دارد نمایش دهندگان دیگر هر مخاطب را به عنوان فردی مجزا در نظر نمی گیرند بلکه به لطف وفاداری مخاطب به ژانرهای مشخص ، می توانند تماشاگران را به صورت گروهی تصور کنند. تمهیدات شناسایی ژانر – نام ژانر ، تصویر پردازی ، موسیقی ، مایه های پیرنگ یا بازیگران شناخته شده ژانر- ، نقش تبلیغاتی مهمی دارند. همانند نوعی فراخوان تماشاگران اختصاصی ژانر.
برای مخاطبان نیز ، معیارهای ژانری عمل تصمصم گیری را ساده و راحت می سازند. تماشاگران حین تماشای فیلم ژانر انتظارات کاملا مشخصی دارند. پیش از آن که فیلم را ببینند تقریبا می دانند باید در انتظار چه چیزی باشند و به این ترتیب اگر احساس خوبی نسبت به فیلمی پیدا می کنند با دیدن فیلم هایی از آن دست لذت خود را تکرار می کنند.
تماشاگر ژانر
باید توجه داشت همه فیلم ها دانش ژانری تماشاگران را به یک شکل و به یک اندازه درگیر نمی کنند. بعضی فیلم ها صرفا تمهیداتی را از ژانرهای تثبیت شده به عاریت می گیرند و دست خود را برای شکستن برخی از حد و مرزهای ژانر باز می گزارند در حالی که سایرین ویژگی های ژانری خویش را چنان برجسته می سازند که خود مفهوم ژانر نقش عمده ای در فیلم به عهده می گیرد ، در واقع این فیلم ها سعی دارند که به اصول و مبانی ژانر خود وفادار باشند.
صنعت سینمای مبتنی بر فیلم های ژانر ، نه تنها به تولید مرتب و منظم فیلم هایی آشنا و به حفظ یک نظام توزیع- نمایش معیاربندی شده متکی است، بلکه به تربیت و حفظ مخاطبی ثابت و تعلیم یافته در زمینه ژانر نیز نیاز دارد. مخاطبی که به قدر کافی درباره نظام های ژانر مطلع باشد تا نشانه های ژانری را تشخیص دهد ، به قدر کافی با پیرنگ های ژانر آشنا و به ارزش های ژانری پایبند باشد تا رفتارهای خشن ، بی بند و بار و ... فیلم های ژانری را بپذیرد و حتی از آن لذت ببرد ، در حالی که ممکن است در زندگی واقعی مخالف چنین رویه ای باشد. در دنیای بیرون ، ما تابع قوانین و اصول اخلاقی خاصی هستیم ، در حالی که وقتی وارد دنیای یک فیلم ژانر می شویم ، تمام تصمیمات خود را آگاهانه تغییر می دهیم ، مثلا حتی اگر از مخالفان سر سخت خشونت باشیم در فیلم های وسترن و گنگستری خواهان خشونت هستیم یعنی همان که خودمان و جامعه در حالت عادی به شدت محکوم می کنیم یا در فیلم های ترسناک فعالانه آن بخش هایی از پی رنگ را بر می گزینیم که ضامن خطر هستند ، نه آنهایی که ضامن امنیت اند. پس به این ترتیب علاقه و لذتی که تماشاگر به فیلم هایی از یک نوع دارد او را به تماشاگری وفادار به ژانر تبدیل می کند و انگیزه ای برای تولید کنندگان فیلم فراهم می کند تا به ساخت فیلم هایی از این دست ادامه دهند.

منبع : daneshnameh.roshd.ir
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریخ ژانر ...

تاریخ ژانر ...

هنگامی که با ورود صدا به سینما (1927) ، ابعاد و تاثیر جهانی هالیوود رو به گسترش نهاد ، دسته بندی های ژانری اهمیت جدیدی کسب کردند. در طول دهه 1920 ، معیارهای ژانری مرتبا فدای تمایلات شخصی کارگردان ها ی اروپایی نظیر ارنست لوبیچ (Ernst Lubitsch ) ، فردریش ویلهلم مورنائو ( Friedrich Wilhelm Murnau ) ، اریش فن اشتروهایم ، کمدین های بی پروایی چون چارلی چاپلین (Charles Chaplin ) ، باستر کیتون (Buster Keaton ) ، هارولد لوید ( Harold Lloyd ) و کارگردان های فوق ستاره ای مانند دیوید وارک گریفیث و سیسیل. ب. دمیل ( Cecil B. DeMille ) ( که آنقدر قدرت داشتند که گرایش های خود را دنبال کنند) می شدند. اما هنگامی که صنعت سینما توانست از بحران ناطق و عواقب متعدد آن رهایی یابد، جای چندانی برای جنبه های شخصی باقی نماند، زیرا کماکان استودیوها علاقه مند به خط تولیدی منظم ، استاندارد شده با موفقیت از پیش تعیین شده ، بودند.



گردانندگان استودیوها بر این گمان بودند که فیلم های موفق حاصل نه نبوغ شخصی ، بلکه کاربرد مبتکرانه فرمول های کلی هستند. به این ترتیب هر فیلم موفقی بالقوه می توانست موجد مدل ژانری تازه ای باشد. این دیدگاه استودیوها را در مسیر تازه ای قرار داد ، به این صورت که هر گاه فیلمی ساخته می شد که از نظر تجاری موفق بود و حمایت تماشاگران را به دنبال داشت ، کمپانی ها سعی می کردند آن را به نحوی فرمول بندی کنند و دست به تولید فیلم هایی مشابه بزنند. مثلا در سال 1929 کمپانی برادران وارنر فیلمی به نام دیزرائیلی (Disraeli ) عرضه کرد.




این فیلم با موفقیتی عظیم و فراتر از انتظار روبه رو شد. دیزرائیلی با اقتباس از نمایش نامه ای تاریخی و عامه پسند ، براساس زندگی یک مرد ثروتمند ساخته شد. کمپانی وارنر در پی سنجش دقیق موفقیت این فیلم ، بر آن شد تا طی اوایل دهه 1930 چندین رشته فیلم بسازد تا فرمول موفقیت دیزرائیلی را کشف کند: نمایش های صحنه ای فیلم شده ، درام های پر لباس تاریخی ، فیلم هایی راجع به دولتمردان ثروتمند یا سرمایه داران خارجی و حتی ساختن چند فیلم به کارگردانی آلفرد اگرین (Alfred E. Green ) ( کارگردان دیزرائیلی ) و با بازی جری ارلیس ( George Arliss ) ( بازیگر فیلم دیزرائیلی ) و... . در پی این تلاش ها سر انجام فیلم ولتر ( 1933 ) بر اساس زندگینامه دولتمردی خارجی توانست به تکرار موفقیت عمومی دیزرائیلی نزدیک شود. به این ترتیب ساخت فیلم های زندگینامه ای درباره مردان بزرگ به فرمولی در هالیوود تبدیل شد و فیلم های بسیاری بر اساس آن و با عوامل مشابه ( به ویژه بازیگران ثابت ) ساخته شدند.


با نگاهی به مثال فیلم های زندگی نامه ای به چند نکته می رسیم :

1- با این که ژانرها گاه تماما از ادبیات یا تئاتر وام گرفته شده اند ، می توانند عملا از دل هر دستمایه ای بنا شوند.

2- هر فیلم موفقی که متعلق به ژانر خاصی شناخته نشود ، می تواند محرک فرایند کوشش برای تشکیل ژانری تازه شود.

3- کوشش برای تعیین و تکرار فرمول موفقیت ، همیشه مایه سازماندهی پرسنل اجرایی ، هنری و فنی استودیو به صورت واحدهای کوچک نیمه دائمی می شود.

4- وقتی فرمول موفقیت کشف می شود ، استودیوهای دیگر هم آن را به چنگ می آورند و در نتیجه یک ژانر فراگیر تمام عیار ایجاد می شود.


باید دقت داشت که تهیه کنندگان سینما تنها افراد موثر در ساخت ژانر نیستند. در حالی که برخی ژانرهای فیلم از منابع ادبی یا تئاتری نشات می گیرند و برخی دیگر هم در وهله اول درون صنعت سینما شکل می گیرند ، ژانرهایی هم هستند که پس از تحقق توسط مخاطبان یا منتقدان شناخته شده و تشکیل می شوند. مثلا آنچه امروزه « فیلم نوار » ( Noir-Film ) می نامیم ، به وسیله منتقدان فرانسوی و بعد از جنگ نام گذاری و تعریف شد. مفهوم فیلم نوار ، ژانرهایی را در می نوردید که هالیوود با نام های مختلفی چون « گانگستری » ، « جنایی » ، « کارآگاهی » « خشن » یا « تریلر روانشناختی » می شناخت و بر مجموعه متفاوتی از ویژگی ها تاکید داشت که در بسیاری از فیلم های دوره جنگ و بلافاصله پس از جنگ ، مشترک بودند و توجه را از دستمایه پی رنگ منحرف و به فضای عمومی فیلم ، ناشی از نوع شخصیت ، سبک گفتگو ، نحوه نورپردازی و ... جلب می کردند. پس به این ترتیب مقبولیت عمومی مفهوم فیلم نوار تا حد زیادی حاصل گسترش بررسی و تحقیق پیرامون سینما به عنوان صنعتی آکادمیک و فرهنگی بود.
در این میان مخاطبان و تماشاگران هم در ایجاد ژانرها و گونه های سینمایی بی تاثیر نیستند. آنها نیز فیلم ها را بر اساس معیارهایشان دسته بندی می کنند و حتی امروزه بسیاری از تحلیل گران مسائل سینمایی بر این اعتقادند که آینده ژانر به طور روزافزون به الگوهای تماشای مخاطب بستگی خواهد داشت.


در بررسی ژانرهای مختلف باید به دو جنبه مرتبط ولی کاملا متفاوت ژانر به دقت توجه کرد :




1- اجزای معناشناختی فیلم : مثلا وقتی ما فیلمی را به عنوان وسترن ( Western ) می شناسیم که مجموعه ای از اسب ، شخصیت های نا آراسته ، اعمال غیر قانونی ، طبیعت نیمه رام شده ، رنگ های طبیعی و حس حرمتی کلی نسبت به تاریخ غرب آمریکا می بینیم.





« نمایی از فیلم خوب ، بد ، زشت (Good Bad Ugly ) ، ساخته سرجیو لئونه ( Sergio Leone ) ، از نمونه های مطرح وسترن اسپاگتی »






2- تعریف وسیع ودرون مایه اصلی : وقتی ژانرها از مفهوم وسیع اولیه و صفت گونه شان به سوی تعریف متمرکز و اسم گونه حرکت می کنند ، استفاده منظم شان از روش های مشابه برای انسجام بخشیدن به عناصر مختلف معناشناختی به ایجاد یک پیوستگی معین می انجامد. مثلا با این که هر فیلمی را که مکانش غرب آمریکاست را می توان به عنوان وسترن مشخص کرد ، تفاوت های مهمی وجود دارد میان فیلم هایی که ظواهر وسترن را به کار می برند ( مانند اسب ، اسلحه های کمری و ...) و آن فیلم هایی که به طرزی نظام مند مخالفت با گسترش تمدن به حیطه بدویت رو به انقراض را مطرح می کنند ، سرباز زدن از قوانین فردی و اجتماعی را از یک سوو نیز پایبندی به اصول و قواعد اخلاقی را از سوی دیگر در دو مجموعه شخصیت های متضاد تجسم می بخشند و مهم تر از همه قهرمانی با ویژگی های پیچیده و دارای قوانین شخصی را به تصویر می کشند.

قوت بخشیدن به هر دو این جنبه ها برای ایجاد ، گسترش و تقویت ژانرها ضروری است.


همان طور که ژانرها در ابتدای ظهورشان کاملا شکل یافته نیستند ، محو شدنشان نیز تدریجی است و طبق الگوهای تاریخی مشخصی صورت می گیرد. مثلا برخی ژانرها تابع موقعیت اجتماعی و سیاسی زمانه هستند و ممکن است با تغییر موقعیت پایگاه خود را از دست بدهند و یا برخی ژانرها در اثر تکرار الگوهایشان ممکن است از سوی تماشاگران طرد شوند و... ، به همین خاطر ژانرها برای بقا باید خود را تطبیق دهند و الگوها ، موضوع ها و... خود را با توجه به زمانه تغییر دهند و هرگز آرمان های تماشاگران را فراموش نکنند.
 

Similar threads

بالا