برای ....

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برای ادمها چه مهم هست نمیدانم
اما برای خودم زندگی یکبار هست
میخواهم در این زندگی زیبا نقاشی کنمش بی انکه کسی درد بکشد
تنها میخواهم لبخند بزنم اخر خوب میدانم لحظه مرگم را تنها نقاشی کشیده ام
بی انکه کسی کنارم باشد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برای خودم
برای لحظات تنهایی خودم مینویسم
عزیزکم
نازنینم
خوب یاد بگیر که تنها خیلی باارزش هست
هرگز از کسی نخواه کنارت باشد
اخر کسی نمیداند در قلب تو چه میگذرد
همگان تو را تفسیر میکنند
بگذار تفسیر کنن
اما بدان همیشه در جاده خزان نیست گاهی یک نسیم بر چهره ات
باعث لبخندت خواهد شد
پس هرگز منتظر کسی نباش که در این دنیا کسی منتظر تو نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهمــــــ برایت تنهایـــ ــ ـی را معنی کنمــــــ :


در ساحل کنار جاده نشسته ای ...

هوای سرد،

صدای باد،

انتــــــظار انتــــــظار انتــــــظار … … …

دستت می سوزد با سیگار !

به خودت می آیی،

یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،

نه دستی که شانه هایت را بگیرد،

نه صدایی که قشنگ تر از باد باشد ...


تنهایـــ ــ ـی یعنی این ….


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهایی این نیست
که یاری داشته باشی مهربان
گاهی میشود یار داری
اما کسانی کنارت هستند که
نمیبیند تو را و تنهایت میگذارند
انتظار این نیست که کسی به تو زنگ بزند که دوستش داری
بلکه منتظر باشی وقتی دوستی تنها یک میس کال بزند تا بفهمی به یادت هست
اما همیشه خودت گوشی را بگیری و میس کال بزنی بدون اینکه جوابی به تو بدهند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برای سکوت مینویسم
سکوت که پر از درد هست
اما کسی مفهومش را نمیفهمد
و من برای دل خود مینویسم
اگر دوستت داشت
نگرانت میشد و بی قرار ت
دوستت ندارد
اینقدر سراغش را نگیر
او حتی نگاهت هم نمیکند
بگذار راحت باشم
چرا اینقدر نامش را میبری
میدانی چقدر برایم عزیز هست
اما وقتی من برایش عزیز نیستم چه فایده ای دارد
نامش را فریاد بزنم و بگویم بماند
او که مرا نمیبیند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برای
اینکه
ارام شوم
تنها هستم
انقدر تنها
که یادت در ذهنم
میاید
و مرا زمین میزند
چه کرده بودم
جرم من
دوست داشتنت بود
اما جرم تو
دل شکستنم
مگر خودت نگفتی
دیگر تنهایم نمیگذاری
مگر خودت نگفتی دیگر نمیگذاری
غم بشود
مهمان دلم و نگاهم
اما حال چه
حالا که دلم شکستی
چه باید بگویم
تنها میگویم
بی معرفت
هنوز دوستت دارم
نه خاطراتت را پس میدهم
نه قلبم را پس میگیرم
بماند یادگاری
برای خودت
دیگر به دلی که به تو دادم نیازی ندارم
اخر دیگر نمیخواهم به هیچ کس
دل ببندم
 
بالا