بازی ادامه داستان....

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرچی زنگ میزدن اشغال بود.همسایه شنیدو اومد گفت من ماشین دارم بیاین بریم.خدا خیرش بده.به موقع اومد;)

خلاصه مامان رو با کمک خانم های همسایه سوار ماشین میکنند اما ماشین لامصب روشن بشو نبود که نبود بنابراین اسکندر مجبور شد مادرش رو تا بیمارستان کولی بده, اما بر اثر همین کولی و بالا پایین شدن زیاد, مادر در بین راه فارغ شد...!
 

هستی بی نیاز

کاربر فعال
خلاصه مامان رو با کمک خانم های همسایه سوار ماشین میکنند اما ماشین لامصب روشن بشو نبود که نبود بنابراین اسکندر مجبور شد مادرش رو تا بیمارستان کولی بده, اما بر اثر همین کولی و بالا پایین شدن زیاد, مادر در بین راه فارغ شد...!
که ماشین همسایه به اسکندر ومامانش رسید مامانشو همسایه ها بر گردوندندخونه.ولی اسکندر گفت من میخام پیاده برگردم شما برید.من قدم زنان میام.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
که ماشین همسایه به اسکندر ومامانش رسید مامانشو همسایه ها بر گردوندندخونه.ولی اسکندر گفت من میخام پیاده برگردم شما برید.من قدم زنان میام.

در راه دختر خانمی رو دید که رو نیمکت پارک نشسته و زار زار گریه میکنه.
 

unknown VII

عضو جدید
اتفاقا alan wake رو بازی کردم, خیلی خر تو خره !!! یکی از دلایلی که نیمه کاره ولش کردم کات سنس های زیادش هست !!! اما قبول کن این داستانا به فرهنگ ما ایرونی ها نمیخوره, فقط وقتی جذاب از آب در میاد که اونوری ها مخصوصا آمریکایی ها و ژاپنی ها بسازنشون !! ما ایرونی ها تو همون خواستگاری و زایمان و اینجور چیزا تبحر داریم !

1-با اینکه اخر بازی alan wake برای خودم نیز مبهم بود ولی به نظر من alan wake انقدرا هم خر تو خر نبود،فقط یه کم دقت میخواست.
2-یعنی فیلمی مثل avengrs یا بازی مثل همین alan wake توی کشورای غربی توزیع نمیشه؟
حالا به فرض که این فیلما همه به درد نخور باشه،شما توی شبکه ی 4،تا حالا دیدی فیلم ایرانی پخش بشه؟
 

هستی بی نیاز

کاربر فعال
در راه دختر خانمی رو دید که رو نیمکت پارک نشسته و زار زار گریه میکنه.
یک کم وایساد پیش خودش فک کرد که برم جلو ببینم مشکش چیه اینطوری زار زار گریه میکنه میخواست بره که یکدفعه دوستش افراسیاب زد پشتش گفت سلام اسکندر اینجا چه کار میکنی...مامانت چی شدش خوبه حالش؟
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک کم وایساد پیش خودش فک کرد که برم جلو ببینم مشکش چیه اینطوری زار زار گریه میکنه میخواست بره که یکدفعه دوستش افراسیاب زد پشتش گفت سلام اسکندر اینجا چه کار میکنی...مامانت چی شدش خوبه حالش؟

پیش خودش گفت ای بخشکی ای شانس, این سیریش با این اسم درپیتیش از کجا پیداش شد تو این وضعیت؟ خنده ای کرد و گفت : خوبه , تو هم بهتره بری, دیرت شده, افراسیاب هم اخمی کرد و گفت فعلا . اسکندر تو دلش کیف کرد و گفت : آخیش شرش و کم کردم و بازم رفت تو نخ دختره ... !!:biggrin:
 

unknown VII

عضو جدید
پیش خودش گفت ای بخشکی ای شانس, این سیریش با این اسم درپیتیش از کجا پیداش شد تو این وضعیت؟ خنده ای کرد و گفت : خوبه , تو هم بهتره بری, دیرت شده, افراسیاب هم اخمی کرد و گفت فعلا . اسکندر تو دلش کیف کرد و گفت : آخیش شرش و کم کردم و بازم رفت تو نخ دختره ... !!:biggrin:

دوباره تا یه قدم برداشت دید یکی زد پشتت،برگشت و دید اسفندیار دوستشه،اسفندیار گفت:به چی نگاه میکنی؟........................
 

هستی بی نیاز

کاربر فعال
پیش خودش گفت ای بخشکی ای شانس, این سیریش با این اسم درپیتیش از کجا پیداش شد تو این وضعیت؟ خنده ای کرد و گفت : خوبه , تو هم بهتره بری, دیرت شده, افراسیاب هم اخمی کرد و گفت فعلا . اسکندر تو دلش کیف کرد و گفت : آخیش شرش و کم کردم و بازم رفت تو نخ دختره ... !!:biggrin:
ولی وقتی افراسیاب داشت میرفت متوجه دختره شد.بعد داد زد دختر خاله خودتی.اینجا چه کار میکنی.بیا بریم خونه. میدونی خاله چقدر نگرانت شده.....
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
1-با اینکه اخر بازی alan wake برای خودم نیز مبهم بود ولی به نظر من alan wake انقدرا هم خر تو خر نبود،فقط یه کم دقت میخواست.
2-یعنی فیلمی مثل avengrs یا بازی مثل همین alan wake توی کشورای غربی توزیع نمیشه؟
حالا به فرض که این فیلما همه به درد نخور باشه،شما توی شبکه ی 4،تا حالا دیدی فیلم ایرانی پخش بشه؟

من خودم از طرفدارای پر و پا قرص اینجور فیلمها و بازیها و داستان ها هستم, بشرطی که خارجی ها بسازنشون !!
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی وقتی افراسیاب داشت میرفت متوجه دختره شد.بعد داد زد دختر خاله خودتی.اینجا چه کار میکنی.بیا بریم خونه. میدونی خاله چقدر نگرانت شده.....

زیر لبش میگه," ای افراسیاب دهنت سرویس" و راهیه خونه میشه که یهو دوست دختر قبلیش تماس میگیره و با گریه بهش میگه : افراسیاب من طلاق گرفتم ...
 

هستی بی نیاز

کاربر فعال
زیر لبش میگه," ای افراسیاب دهنت سرویس" و راهیه خونه میشه که یهو دوست دختر قبلیش تماس میگیره و با گریه بهش میگه : افراسیاب من طلاق گرفتم ...

اسکندر پیش خودش میگه چه کار کنم از دستش خلاص بشم جواب میده خوب گرفتی که گرفتی من چه کار کنم .برو خدا روزیتو یک جای دیگه بده.من الان باید دخترمو شوهر بدم .دیگه مزاحمم نشو
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسکندر پیش خودش میگه چه کار کنم از دستش خلاص بشم جواب میده خوب گرفتی که گرفتی من چه کار کنم .برو خدا روزیتو یک جای دیگه بده.من الان باید دخترمو شوهر بدم .دیگه مزاحمم نشو

همون لحظه اسکندر یادش میاد که ای بابا, من که 24 25 سالم بیشتر نیس, دخترم کجا بود؟!
 

هستی بی نیاز

کاربر فعال
همون لحظه اسکندر یادش میاد که ای بابا, من که 24 25 سالم بیشتر نیس, دخترم کجا بود؟!
در همین فکربود که یکدفه باباش از اونوربا ماشین یک بوق میزنه بهشو میگه اسکندر اینجا چه کار به جای اینکه خونه باشی برو درستو بخون بچه فردا امتحانات شروع میشه تو الاف اینجا چه کار میکنی.نمیگی مامانت حالش بده.چقدر من باید تورو نصیحت کنم پسر .خسته شدم اخه.بیا سوارشو
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
در همین فکربود که یکدفه باباش از اونوربا ماشین یک بوق میزنه بهشو میگه اسکندر اینجا چه کار به جای اینکه خونه باشی برو درستو بخون بچه فردا امتحانات شروع میشه تو الاف اینجا چه کار میکنی.نمیگی مامانت حالش بده.چقدر من باید تورو نصیحت کنم پسر .خسته شدم اخه.بیا سوارشو

اسکندر که این رفتار پدر را می بیند با چشمانی اشکبار دور میشود و فریاد میزند : شما هیچوقت منو جدی نگرفتین همش فک میکنن من بچه ام و به آنسوی خیابان میدوه که ناگهان کامیونی او را زیر میگیرد و جمجمه اسکندر زیر چرخ کامیون می ترکد و مغز اسکندر پخش خیابون میشه و بدن اسکندر کتلت میشود...
 

unknown VII

عضو جدید
در همین فکربود که یکدفه باباش از اونوربا ماشین یک بوق میزنه بهشو میگه اسکندر اینجا چه کار به جای اینکه خونه باشی برو درستو بخون بچه فردا امتحانات شروع میشه تو الاف اینجا چه کار میکنی.نمیگی مامانت حالش بده.چقدر من باید تورو نصیحت کنم پسر .خسته شدم اخه.بیا سوارشو

اسکندر سوار ماشین باباش میشه و میره،توی راه......................
 

unknown VII

عضو جدید
اسکندر که این رفتار پدر را می بیند با چشمانی اشکبار دور میشود و فریاد میزند : شما هیچوقت منو جدی نگرفتین همش فک میکنن من بچه ام و به آنسوی خیابان میدوه که ناگهان کامیونی او را زیر میگیرد و جمجمه اسکندر زیر چرخ کامیون می ترکد و مغز اسکندر پخش خیابون میشه و بدن اسکندر کتلت میشود...

و اسکندر زامبی میشود وادم فضایی ها حمله میکنند..............:biggrin:
 

هستی بی نیاز

کاربر فعال
اسکندر که این رفتار پدر را می بیند با چشمانی اشکبار دور میشود و فریاد میزند : شما هیچوقت منو جدی نگرفتین همش فک میکنن من بچه ام و به آنسوی خیابان میدوه که ناگهان کامیونی او را زیر میگیرد و جمجمه اسکندر زیر چرخ کامیون می ترکد و مغز اسکندر پخش خیابون میشه و بدن اسکندر کتلت میشود...
باباشم از فرط دیوانگی میره رانندرو میاره پایینو انقد میزنه تا راننده رو میکشه بعد داد میزنه بی اسکندر شدم هی هی.....ولی خوب تا همین حد ناله زاری کافیه .برم به اون یکی بچم برسم که به عاقبت این یکی دچار نشه.سربراه از اب در بیاد.توراهم باخودش میخونه اسکندر کجایی که ببینی ....در غم فراغت من چه میکنم....
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
باباشم از فرط دیوانگی میره رانندرو میاره پایینو انقد میزنه تا راننده رو میکشه بعد داد میزنه بی اسکندر شدم هی هی.....ولی خوب تا همین حد ناله زاری کافیه .برم به اون یکی بچم برسم که به عاقبت این یکی دچار نشه.سربراه از اب در بیاد.توراهم باخودش میخونه اسکندر کجایی که ببینی ....در غم فراغت من چه میکنم....

یه شعر دیگه هم زیر لب میخونه

وای نمک شوری نداره؛ دلم طاقت دوری نداره ...

اما پدره در اوج ناراحتی از بابت اینکه یه نون خور کمتر شد احساس شادمانی میکرد غافل از اینکه یارانه ای که بسبب وجود اسکندر دریافت میکرد هم از دور آینده قطع میشه.
 

گلسا2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تایپک بسته شد
بعلت قتل و جنایت بیش از حد
 

samira.nanas

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه شعر دیگه هم زیر لب میخونه

وای نمک شوری نداره؛ دلم طاقت دوری نداره ...

اما پدره در اوج ناراحتی از بابت اینکه یه نون خور کمتر شد احساس شادمانی میکرد غافل از اینکه یارانه ای که بسبب وجود اسکندر دریافت میکرد هم از دور آینده قطع میشه.
پس میاد میره توی علم ژنتک میره درخواست شبیه سازی شدن اسکندرو میده ...اینجوری میشه که اسکندر شبیه سازی شده بعد چنده ماه به خونه میاد و یه پسر خوبو عاقله...حافظه و خاطرات بدشم پاک میکنن...حالا پدرو مادرش تصمیم میگیرن که....
 

samira.nanas

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس میاد میره توی علم ژنتک میره درخواست شبیه سازی شدن اسکندرو میده ...اینجوری میشه که اسکندر شبیه سازی شده بعد چنده ماه به خونه میاد و یه پسر خوبو عاقله...حافظه و خاطرات بدشم پاک میکنن...حالا پدرو مادرش تصمیم میگیرن که....
اسکندرو به یه کالج خوب تو امریکا بفرستن که ادامه تحصیل بده و از عمو اسکندر که تو امریکاست میخوان که براش دعوتنامه بفرسته...اسکندر قبلا سربازی رفته و از اینکه میخواد برای تحصیل بره امریکا از خوشحالی رو هواست ....
 

unknown VII

عضو جدید
پس میاد میره توی علم ژنتک میره درخواست شبیه سازی شدن اسکندرو میده ...اینجوری میشه که اسکندر شبیه سازی شده بعد چنده ماه به خونه میاد و یه پسر خوبو عاقله...حافظه و خاطرات بدشم پاک میکنن...حالا پدرو مادرش تصمیم میگیرن که....

حالا خیلی ادم خوش شانسی بوده که میرن شبیه سازیش میکنن یکی بدشانستر از خودش به وجود میاد.
 

pari khano0m

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسکندرو به یه کالج خوب تو امریکا بفرستن که ادامه تحصیل بده و از عمو اسکندر که تو امریکاست میخوان که براش دعوتنامه بفرسته...اسکندر قبلا سربازی رفته و از اینکه میخواد برای تحصیل بره امریکا از خوشحالی رو هواست ....
و تنها غصش اینه که سارا برگشته ایران. تصمیم میگیره نقشه ای بکشه تا اونم با خودش ببره...
 

sunshid

عضو جدید
ولی نمیدونسته که سارا هم موقتا ایرانه و میخواد برگرده به امریکا.......................
(منظورت از سارا همون سارای داستان زامبیاست؟)

خلاصه تمام برنامه های اسی جون جورمیشه که بره.وقتی میره فرودگاه واسه پرواز دلش خیلی گرفته بود و همش به دختره فکر میکرد.که ناگهان وسط جمعیت چشمش افتاد به .....
 

Similar threads

بالا