رد پای احساس ...

مهندس خرده پا 2

کاربر بیش فعال

• Sep 6, 2013

• #7,411

باران بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی…کاش نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می آمد…​

 

مهندس خرده پا 2

کاربر بیش فعال

• Sep 6, 2013

• #7,412

سالهاست کوهستان دلم به حرمت رد پاهایت به برفهایش اجازه آب شدن نمیدهد… ​

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 6, 2013

• #7,413

این دستها محتاجتن...بیا و آرومشون کن...

دوست دارم تا همیشه...حتی اون روزی که شاید تن من خاک زمین شه....

 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 6, 2013

• #7,414

درست است ڪـﮧ
بعضے ها بوده اند و بعضے ها هستند!
و خیلے ها هم بعدا مے آیند!
اما من مے خواهم عزیزه دله تو باشم
مے دانی ...؟؟
این را از همه بیشتر دوست دارم

 

یاربانو

عضو جدید

• Sep 7, 2013

• #7,415

از مـا گذشت
ولیکـن تو روزگــــار
فکــــــری به حال خویش کن
این روزگـــــــار نیست...

 

mani24

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,416

♥مهم نيست كه كي باشيم كجا باشيم چرا باشيم.♥
♥♥مهم اينه كه باهم باشيم ♥♥
♥♥بياد هم باشيم براي هم باشيم♥ ♥​

 

mani24

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,417

هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد

 

mani24

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,418

امشب دفتره خاطراتم را باز کردم …چه بوی سیگاری میداد

ورق زدم ….

چه خاطراته زیبایی…

ورق زدم…

گریه کردم…

ورق زدم…

سیگار کشیدم…

در عالمه دیگری بودم… به قدیم برگشتم…

در خیالم دوباره به آغوش کشیدمش…

دوباره بوسیدمش…

و دوباره عاشقانه نگاهش کردم…

از خود بی خود شدم ..

ناگهان شعله های شومینه زیاد شد..

به خودم آمدم …

دفترم در آتش میسوخت…

تمام خاطراتم همه و همه…

خاطرات خوشی که اکنون برایم زهر شده بود تلخ و کشنده..

باور نمیکنم....

من امشب دفتره عـــــــــمرم را در آتش سوزاندم…

.
.

 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,419

خدایا 
دیگر بریده ام …​

​


”چند بغض به یک گلو” !!!
​

 

حنا جون

عضو جدید

• Sep 7, 2013

• #7,420

شاید سال ها بعد در گذر جاده ها بی تفاوتازکنارهم بگذریم
و تو...

آهسته زیر لب بگویی چقدر آن غریبه شبیه خاطراتم بود..

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,421

وفادار تو بودم تا نفس بود
دریغا همنشینت خار و خس بود
دلم را بازگردان ، بازگردان
همین جان بس بود ، بس بود !

 

HaQiQaT

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,422

aynaz.m گفت:

چه احمقی میشود این دلم
هزار بار منطقی
به ان گفته ام
تو را نمیخواهد
ولی باز
گوش نمیدهد
و همش
کسی را میخواهد
که من خوب میدانم
حتی
ذره ای مرا نمیخواهد
حتی ذره ای به من
نمیاندیشد
حتی دل تنگم هم نمیشود

کلیک کنید تا باز شود...

پر از دلشوره ام هر جای دیگه ...

 

imah

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,423

این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردند
فراموشت میکندد.

 

imah

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,424

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,425

تو رفته‌ای

من مانده‌ام

و این طوطیِ دروغ‌گوو!

که هِی تکرار می‌کند: دوستت دارم، دوستت دارم،...

 

imah

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,426

ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود

 

imah

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,427

يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد

 

tahereh68

عضو جدید

• Sep 7, 2013

• #7,428

دل همین است دیگر ...

می نشیند برای خودش رویا میبافد .



آرزوهای بی جا می کند ...



مثل آرزوی بوییدن عطر گس زنانه ات



مثل آرزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در آغوشت



مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت !



مثل ...



میدانی ! ؟



باز هم آسمان و ریسمان بافته ام !



تمامی ماجرا همین است :



من جز تو هیچ آرزویی ندارم !

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو

کاربر ممتاز

• Sep 7, 2013

• #7,429

دارند خودشان را می‌کُشند موج‌ها

تنی به آب بزن

آرام شود دریا

 

naghmeirani

مدیر ارشد

عضو کادر مدیریت

مدیر ارشد

• Sep 8, 2013

• #7,430

خیالت رودی ست

که ارتفاع هیچ صخره ای

و هراسِ هیچ کویری

راهش را

به مقصد دریای تو

کج نمی کند !

 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 8, 2013

• #7,431

دلـــــــــم میگـــــــــیرد
وقـــــــــــتـ ی مــــــــــــــــیدآنم
در دنـــــــــــــیآیِ بــــــــــ ه این بــــــــزرگی
هیچ دلـــــ ی نیســ ت کــ ه بـــرآیِ مـ ن تنـــگ شـــود...

 

S&M R

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Sep 8, 2013

• #7,432

هرچیزی زمانی دارد … نفس هم که باشی ؛ دیر بیایی ، رفته ام !​

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,

کاربر ممتاز

• Sep 8, 2013

• #7,433

نمیدانم چه با ارامش به خواب میروی چه به راحتی لبخند دیگری را پاسخ میگویی ..... وجدانت را چگونه خواب کردند که هرگز اشکهای پاک و بی گناهم را ندیدی.... اما تا توانستی اعتراضهایم وقتی دست دیگران را میگرفتی را میدیدی چگونه چشمانت را بستند تا به سادگی از من بگذری.....اما من تنها نشسته ام به رفتنت نگاه میکنم ارام اشک میریزم صدایت میکنم اما تو حتی برنمیگردی نگاهم کنی .....
​

http://www.www.www.iran-eng.ir/images/misc/progress.gif

 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای

کاربر ممتاز

• Sep 8, 2013

• #7,434

به کسی که تنهات گذاشت بگو...
این تو بودی که باختی نه من!!!
من کسی رو از دَست دادم که دوستم نَداشت..!
اما
تو کسی رو از دست دادی که عاشِقِت بود...

 

fahimeh89

عضو جدید

کاربر ممتاز

• Sep 8, 2013

• #7,435

درد ، در جسمم آرام نمیگیرد فریاد هایم را پشت بغض پنهان میکند عشقت شیره جانم را میمکد

همچون زالو بدون سیری من هر روز نحیف تر و خسته تر آغاز میکنم بودن ،

بدون تو را ولی دیگر جان به لب رسیده یا لب را دور می اندازم یا جان را !!

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو

کاربر ممتاز

• Sep 9, 2013

• #7,436

کنار چشمه نوش تو تشنه جان دادن

به جان دوست که افسانه غم انگیزی ست

بهارِِ عمر من بینوای مسکین بود،

همان زمان که تو گفتی به من: ((چه پائیزی ست))!

 

tahereh68

عضو جدید

• Sep 9, 2013

• #7,437

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این روزها


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اگر خون هم گریه کنی


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]عمق همدردی دیگران با تو[/FONT]


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یک کلمه است :[/FONT]


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]" آخـــــــی "[/FONT][/FONT][/FONT]

 

tahereh68

عضو جدید

• Sep 9, 2013

• #7,438

[FONT=georgia, times new roman, times, serif]غمگــیـטּ و خــستہ اَم ... (!)[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]دلــم یڪــــ هــواے بارانــے مــیخــواهد ./...[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]یڪــــ شـانـہ بــراے گـــریه ڪــردن .../.[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]و یڪـــ گــور پــــدرے ڪہ نثار دُنیا و تـمـام مُــتعلقاتش بُڪــُنمـ ... (!)[/FONT]

​

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,

کاربر ممتاز

• Sep 9, 2013

• #7,439

چه با احساس
شده ایم
تنها
به خود میاندیشیم
حتی
نمیخواهیم
لحظه ای
خود را
جای دیگری بگذاریم
وای به حالش میشود
اگر قطره اشکی را باعث شود
یا اینکه اگر بخواهد دوستمان نداشته باشد
ولی برعکسش اگر
کسی همچین توقعاتی از
ما داشته باشد
انگاه میگوییم
چه ادم بی منطق و پر توقعی هست
کاش تنها
کمی در لحظه
نمیخواست خودمان را جای دیگری بگذاریم
فقط خودمان باشیم
خوب بمانیم
و اگر کسی را گریان دیدیم
اشکهایش را
پاک کنیم

 

naghmeirani

مدیر ارشد

عضو کادر مدیریت

مدیر ارشد

• Sep 9, 2013

• #7,440

خورشید را می‌دزدم
فقط برای تو !
می‌گذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می‌گویم چقدر دوستت دارم !
فردا تو می‌فهمی
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می‌دانم !
آخ ... فردا !
راستی چرا فردا نمی‌شود ؟
این شب چقدر طول كشیده ...
چرا آفتاب نمی‌شود ؟
یكی نیست بگوید خورشید كدام گوری رفته ؟
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

شل سیلور استاین
​