کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mar.1980

عضو جدید
کوچه ...

کوچه ...

وقتی تنهایی رو انتخاب کردی بایستی؛

ازخیلی چیزا بگذری

منتظر رویدادهای سخت باشی

اگه کسی بهت بد کرد بتونی ببخشیش

درد تنهایی رو بروت نیاری

یه جوری باشی تا همه فکر کنن خوشبختی درحالی که غم داره کمرتو میشکنه

یه جور راه بری تا همه حسرت غرور و شخصیتت رو بخورن در حالی که غمگینی

یه جور رفتار کنی تا همه فکر کنن از هیچی نمیترسی درحالی که از تنهایی میترسی

یه جورباشی تا همه فکر کنن بی نیاز از محبتی در حالی که در حسرت یه آغوش گرمی

واسه همین تنهایی رو برات آرزو نمیکنم دوست خوبم .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کدام خوبی!
کدام شوق!
خورشید رفته را پناه می دهد؟
در نگاه کوچه های شب
نبض جنایت چه بیگاه می زند!
خبر چه بود؟
من می روم............
 

P.K.H

عضو جدید
در این هیایوی هیچ چیز و همه چیز...در این وادی مه آلود غریب...من کیستم؟؟!!
عابری خسته که چشم دوخته به راه بی نهایت...
درختی پیر که سایه سارش سالهاست سایه بان مسافران خسته شده و خودش سنگینی باد و باران را به دوش میکشد...
یا شاید علفی هرز زیر پای انسانهای مشحون از پوچی...
من کیستم؟؟!!
کیستم؟!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از دلم رست گیاهی سرسبز
سر بر آورد
درختی شد
نیرو بگرفت
برگ بر گردون سود
این گیاه سر سبز
این سر آورده درخت اندوه
حاصل مهر تو بود
و چه رویاهایی
که تبه گشت و گذشت
و چه پیوند صمیمیتها
که به آسانی یک رشته گسست!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
کدام خوبی!
کدام شوق!
خورشید رفته را پناه می دهد؟
در نگاه کوچه های شب
نبض جنایت چه بیگاه می زند!
خبر چه بود؟
من می روم............
انقدرتکرارکردی رفتم رفتی رفت را
که گندزدی
به همه روزهایم..............
انقدرتکرارکردی رفتم رفتی رفت را
که بربادرفته ام..........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انقدرتکرارکردی رفتم رفتی رفت را
که گندزدی
به همه روزهایم..............
انقدرتکرارکردی رفتم رفتی رفت را
که بربادرفته ام..........
تازگی ها نه نگاهت به ما می رسد نه نوازشت[h=2][/h]

از بس که لی لی

به لالایت گذاشته ام

بوی رفتن گرفته ای

هر چند

در کتاب ها ی روانشناسی خوانده ام

تو را همین جوری که هستی آفریده اند !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انقدرتکرارکردی رفتم رفتی رفت را
که گندزدی
به همه روزهایم..............
انقدرتکرارکردی رفتم رفتی رفت را
که بربادرفته ام..........
تازگی ها نه نگاهت به ما می رسد نه نوازشت

از بس که لی لی

به لالایت گذاشته ام

بوی رفتن گرفته ای

هر چند

در کتاب ها ی روانشناسی خوانده ام

تو را همین جوری که هستی آفریده اند !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی توانم فراموشت کنم
غمت اجازه ی فراموشی نمی دهد!

چه کنم با دلتنگیت؟
چه کنم با فراموشیت؟

به زندانِ دل
به ملاقاتِ نیا
دوست دارم تنها بمانم
تا ازادیم.
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز

من دیگه غربت نمی خوام عشقو با حسرت نمی خوام
صدای هق هق و گریه کنج این خلوت نمی خوام
هر جایی که درد زیاده قلبم اونجا خونه کرده
غمو مهمون کرده و زود خوشی رو روونه کرده
دیگه طاقتی نمونده که بخوام جدا بمونم
شعرای پر از من و تو با خودم تنها بخونم
کاش ببینمت دوباره خیلی کم حتی یه لحظه
مثل اون روزای اول همه ی جونم بلرزه

کاش خدا منو ببینه ببینه چه گیج و خسته م
دستمو محکم بگیره بگه که نترس من هستم
کاش فقط یه بار دیگه با چشام تو رو ببینم
حاضرم تا ته عمرم پای این حسرت بشینم

مثل انتظار کشیدن همه آرزوم همینه
پس بذار یه بار دیگه این چشام تو رو ببینه
کاش خدا بگه تو گوشم که نترس از این زمونه
این زمونه ای که خیلی با دلم نامهربونه

کاش خدا منو ببینه ببینه چه گیج و خسته م
دستمو محکم بگیره بگه که نترس من هستم
کاش فقط یه بار دیگه با چشام تو رو ببینم
حاضرم تا ته عمرم پای این حسرت بشینم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چوپان قصه ی ما دروغگو نبود ،

او تنها بود ،و از فرط تنهایی اش فریاد گرگ سر می داد ،

افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد ،

و همه در پی گرگ بودند ،

در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست.!!!!


 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
پای روضه ی خودت گریه نکن وقتی گریه ننگ مردونگیه




دوره ای که عاقلاش زنجیرین سوت دل شدن یه دیوونگیه




این روزا دوره ی غیرت کشیه کی می دونه قیصر این روزا کجاست




بکشی و نکشی می کشنت این جا بازارچه ی آب منگلیاست
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا که من رسیده ام …
ته دنیای بدون تو بودن است!!!
همان جایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!
ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!
خوب تماشا کن…
دلم هم تنگ نشده!
یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم …
تو باش و دل من و همه فریادهایی که…!!!
 

Relampago

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]رسم زندگی...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]رسم زندگی این است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک روز کسی را دوست می داری[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] و روز بعد تنهایی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به همین سادگی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]او رفته است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و همه چیز تمام شده است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مثل یک مهمانی که به آخر می رسد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و تو به حال خود رها می شوی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چرا غمگینی؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این رسم زندگی است...[/FONT]
 

Relampago

عضو جدید
کاربر ممتاز
سالهــــــــــا دویده ام
با قلبـــــــــی معلق و پایـــی در هــــوا
دیگــــر طــاقت رویاهــــایم تمــــــــــام شده است
دلــــــــــم رسیدن می خواهــــــد . . .



 

Relampago

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدایت در گوشم زمزمه میشود و نگاهت در ذهنم مجسم ولی...
من تو را میخواهم نه خیالت را...!!!

 

Relampago

عضو جدید
کاربر ممتاز
عادت کرده ام کوتاه بنویسم کوتاه بخونم کوتاه حرف بزنم کوتاه نفس بکشم ...تازگی ها دارم عادت می کنم کوتاه زندگی کنم یا شاید کوتاه بمیرم نمی دانم !!!فقط عادت کردم
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز

چگونه بنويسم
حرفهايي را که چشم هايم مي گويند
و بر زبانم نمي آيند
من از نهايت سکوت
حرف مي زنم
بي الفبا و بي نقطه
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دل من چيزي است ، مثل يک بيشه نور ، مثل خواب دم صبح
و چنان بي تابم ، که دلم مي خواهد
بدوم تا ته دشت ، بروم تا سر کوه.
دورها آوايي است ، که مرا مي خواند."
 

Z.Mehran

عضو جدید
دلیل تنهاییمان اینست اے دوست:

دلمان پیش کسی است که حواسش پیش ما نیست....

 

Z.Mehran

عضو جدید
"رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند...
همراه کسانی بودم که همراهم نبودند...
وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار ندادم...
دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم...
و عشق سکوتی است در برابر همه‌ی اینها...!!!"
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشکایی که بی هوا رو گونه هام میریزه
ابری که از همه خاطره هات لبریزه


دلی که میخواد بمونه تنی که باید بره
حرفی که تو دلمه اما ندونی بهتره


بی خیال حرفایی که تو دلم جا مونده
بی خیال قلبی که این همه تنها مونده


آخه دنیای تو دنیای دلای سنگیه
واسه توفرقی نداره دل من چه رنگیه


مثل تنهایی میمونه با تو هم سفر شدن
توی شهر عاشقی بی خودی در به در شدن


حال و روزمو ببین تا که نگی تنها رفت
اهل عشق و عاشقی نبود و بی پروا رفت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشقی وقت کمی بود و نمیدانستیم
همه ی عمر دمی بود و نمیدانستیم
حسرت رد شدن ثانیه ها
فرصت مغتنمی بود و نمیدانستیم
تشنه لب،عمر به سر رفت و به قول سهراب ؛
آب در یک قدمی بود و نمی دانستیم ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در چشمانم تنها یی ام را پنهان می کنم

در دلم ، دلتنگی ام را

در سکوتم ، حرفهای نگفته ام را

در لبخندم ، غصه هایم را

دل من چه خردسال است ، ساده می نگرد

ساده می خندد ، ساده می پوشد

دل من از تبار دیوارهای کاهگلی ست

ساده می افتد

ساده می شکند ، ساده می میرد

دل من

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را من چشم در راهم

ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
...ترا من چشم در راهم

شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
متن ترانه و آهنگ از سایت ایران ترانه
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
گور پدر تمام لحظاتی که
نمی دانستی چقدر دوستت دارم
گور پدر تمام لحظاتی که
نمی دانستی چقدر خوب است که خوبم!
حالا آمده ای اینجا چه کنی؟
اینجا دیوانه خانه است آقا!
تابلوی پشت در را ندیدی!؟
اینجا من شما را از یاد برده ام
و مچاله شده ام توی خودم
گم شده ام در تمام چیزهایی که قرار بود داشته باشمشان
و ندارمشان
گم شده ام در بازوان کسی
شعر می خوانم
گم شده ام بر تپه ای دور
دور تر از تن ِ بی عشق ِ تو
و آواز می خوانم با تمام روحم
من رفته ام
و تصویر بیرونی ام
دختری مچاله شده در تخت خواب یا صندلی ست
که هنوز به تو لبخند می زند
تا تو
خیال کنی بهترین مرد دنیایی!
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دونی چقدر خوبه یه وقتایی پشیمونی
تموم درد من اینه که تو اینو نمی دونی
به من فرصت بده بازم تو چشمای تو پیدا شم
یه بار دیگه بیام پیشت دوباره عاشقت باشم

کدوم مردی به تو میگه تموم عشق و رویاشی
ببین تا آخرش هستم به شرطی که توام باشی
کدوم مردی میگه بی تو توی تنهایی می پوسم
اگه اون مرد پیدا شد خودم دستاشو می بوسم
تو چشمام زل بزن می خوام با چشمای تو جادو شم
بگو بازم دوسم داری تا از این رو به اون رو شم
بدون تو نتونستم بدون تو نمی تونم
من از رفتار دیروزم پشیمونم پشیمونم
پشیمونم پشیمونم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آهستــــــــه...

آهسته...

فتــــح کردی...
...
با چشمهایت...

هرچـــه داشته ام را...

جهــــــان من...

تا ابد...

مستعمره توست...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب را دوســت دارم
چرا که در تاریکـــی
چهره ها مشخـــــص نیست
و هر لحظـــــه
این امیــــد
در درونـــــــم ریشه می زند
که آمده ای
.ولی من ندیده ام
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا