گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی نباشم بی من جه میکنی.
وقتی از من قاب عکس سرد و خاک خورده ای بر جای مانده است بی من چه میکنی
وقتی از نوشته هایم جز کاغذهای کهنه و پوسیده چیزی بر جای نمانده است بی من چه می کنی
وقتی که برای بخاطر آوردن چهره ام بدنبال عکس پاره پاره ام می گردی بی من چه می کنی
وقتی آنقدر دور شده ام که از سنگینی فاصله و سردی راه چشمانت خیس می شوند بی من چه می کنی
وقتی تمام حرفهایت را نتوانی با من بگویی وقتی اسم من بر لبانت جاری نشوند وقتی دستانت بهانه دستانم را نیاورند بی من چه می کنی
بی من چه می کنی زمانیکه به هر طرف نگاه میکنی خاطراتم مرده اند و فراموش شده اند
زمانی که ترک خواهی کرد مرا. زمانیکه مرا بدرود خواهی گفت. زمانیکه بهانه ای برای فراموشی ام جستجو میکنی
در این زمان تمام این لحظات من با تو هستم. من تو را خواهم دید و خواهم بوسید و اشکهایت را با دستانم پاک خواهم کرد و هر بار که به اطراف بنگری در افق دیدت قرار خواهم گرفت
تا حضورم را احساس کنی
همیشه با تو خواهم ماند.....
چه باشم...... چه نباشم......
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا
راهی نمی بینم، آیتده پنهان است
اما مهم نیست
همین کافیست که تو راه را می بینی
و من تو را....
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرگذشتمان این چنین است:
ما به دنیا آمدیم...
اما..
دنیا به ما نیامد...
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهـــــی حتـــــی جـــــرات نمیـکنـــــم

پشـــــت ســـــرم رو نگـــــاه کـــــنم کـــــه ببینـــــم

جـــــام خــــــــــالیه یـــــا نـــــه ...
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالمان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه هر روز کم کم می خوریم
آب میخواهم سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم چرا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب
خنجری بر قلب بیدارم زدند
بیگناهی بودم و دارم زدند
رشنه نا مرد بر پشتم نشت
از غم نامردیش پشتم شکست
سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد داد شد
عشق آمد تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه ای اندیشه ام
عشق گر این است مرتد میشوم
خوب گر این است من بد میشوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم دیگر مسلمانی بس است
بعد از این با بی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم
نیستم از مردم قبله پرست
بت پرستم بت پرستم بت پرست
بت پرستان بت پرستی کار ماست
چشم مستی تحفه ی بازار ماست
درد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام
قفل غم بر درب سلولم نزن
من خودم خوش باورم گولم نزن
روزگارت باز شیرین شاد باش
دست کم یک شب تو هم فرهاد باش
آه در شهر شما یاری نبود
قصه هایم را خریداری نبود
وای رسم شهرتان بیداد بود
شهرتان از خون ما آباد بود
از در و دیوارتان خون می چکد
خون من فرهاد عاشق می چکد
آسمان خالی شد از فریادتان
بیستون در حسرت فریادتان
کوه کندن گر نباشد پیشه ام
بویی از فرهاد دارد ریشه ام
هیچ کس درد مرا درک نکرد
ناله ی سرد مرا درک نکرد
شب پاییزی این شهر غریب
روح شبگرد مرا درک نکرد
ذهن آیینه رویایی دوست
چهره زرد مرا درک نکرد
درک نکرد درک نکرد درک نکرد
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ......
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
من زانو هایم را ب آغوش کشیده بودم ....


وقتی تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی.....
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد از مرگم قلبم را جدا از من خاك كنيد؛

من و دلم هيچگاه آبمان توي يك جوب نرفت...!
 

mar.1980

عضو جدید
كفتكو...

كفتكو...

توكه رفتى منم رفتم واسه خودم . يكى كفت بيجاره مجنونه . يكى كفت ديوونه شده . يكى كفت ميخواد همه ببيننش . يكى كفت متكبره . يكى كفت قاطى كرده و خياى ها كفتن خياى حرفا ... اما هيجكس نكفت به عشقش وفاداره ! ميدونى جرا? جون وفادارى واسه اين ادما تنها يك وازه ى سمبليك شده و معناى خودش رو ازدست داده ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی تنها در گوشه ای مینشینم و به این فکر میکنم که چگونه میتوانم شاد کنم همانهایی را اشکم را در میاورند کاش یاد بگیرم چگونه شادشان کنم
 

کمال همت

عضو جدید

تنهایی یعنی تو چت با بچه ی دوازده ساله درد دل کنی، بعد وسط صحبت پاشه بره، چون مامانش گفته دیگه بسه پاشو از پای کامپیوتر بگیر بخواب!
 

کمال همت

عضو جدید

چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردی؟
گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست
تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایـن روزهــا....

به قـــــول پنـــاهی

دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام

حــال مـ ــن خــــــــوب است

خــوبِ خــوب

فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی

همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست

و فکـر مـی کنـــم

ایـن روزهـــا...

خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است

چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا

او...

از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است

و مـــن...

از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم

مـی گوینـــد....

هـر وقــت دلـــت گرفــــــــت سکـــوت کـن

ایـن روزهــا....

هیــــچ کـس معنــای دلتنگـــ ـــی را نمـی فهمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

هیــــچ کس قیــــد مهـم فعــل مـــ ـــن نیســت

چـه فرقـــــی مـی کنـد که

هیـــچ کَس نفهمــد یا آن کَــس یا ایــن کَـس

مــ ــن دلــــــــم مـی خواســت ضمیـــر

" تــ ـــو "

معنــای مفعـــولِ فعــــــل مـرا مـی فهمیــــد

که هیـــــــچ گـاه نفهمیـــــــد....

بایـد ایـن جـــور بگویــــم

چـه با سکــــــوت چـه با فریــــــــــــاد

ایـن روزهــا...

تــ ــو معنــای دلتنگـــ ـــی مـرا نمـی فهمــــــــــــــــــــــــــــــــــی

دلــــ ـــم...

بالشتــــی مـی خواهـــــد

با روبـــان هـای آبــــی آرامــــ ــــش

همـراه با مـــــوسیقی ای

بـرای چنـــــد روز تنهــــایی بــدون دلتنگــــ ـــی

تا آرام کنــار آرامـــ ـش ش بخُفتــــــــــــــم

و ساعــاتی دقایقـــی ثانیــه ای فــــــــارغ شــوم

از تـــ ــو

از ایـن عشـــ ــــق

از این لحظـــــه های پـر التهـــــاب دلتنگـــ ـــی

و با خـود فکـــــر کنــم

که چگــــونه مـی توان کنـار تــــ ــــو با ایـن دلتنگـــ ـــــــــ ـــــــ ــــــی ها کنـــــار آمــد
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدایت را به وسعت حسرت دیدنت دوست دارم ، با ارزوی دیدنت ندیدنت را تحمل میکنم…!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم یه سازدهنی می خواد

یه شنل سبزطرح گلیم

یه تپه سبز

یه غروب افتاب

با یه دل تنگ

تو هوای بارونی

یه عشق

یه جای دنج

که بشینم و تا اخر این دنیا بزنم سازو

بزنم به اندازه ی تمام خاطرات سوخته

به اندازه ی تمام گریه های بغض شده

به اندازه من

به اندازه تو

و همین تنهایی پیچیده در دورمان..........

............................
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم اشک میخواهد
دلم یه کسی را میخواهد تا بگویم دردم را اما نه کسی نخواهد فهمید درد ادم تنها را کسی نمیفهمد بغضهایی که به سختی فرو میدهی تا کسی نفهمد حالت بد است
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
همــه چــیـز بــا تــو شــروع شــد !

امــــا ...

هــیـچ چــیـز بــدون تــــو ...

تـمــام نـمـی شـــود

حـــتـی ...

هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاه


آدمی تنهاتر از آن است که سکوتش می گوید


دیشب


تنهایی ام


تا نوکِ مدادت آمده بود


اگر می نوشتی ام!


اگر می نوشتی ام!


گاه


تنهایی تنهاتر از آن است که دیده شود.
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیــــگَر دِلواپَسَــــــــــــــــ ـــم نباش نامهــــــربانَم!
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
آنقدرضعیـــــــفَم کرده ای
سرما هَم مرا میخورَد....!!
[/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دنیای عجیبی است اینجا!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینجا نفرت تقسیم می کنندو ذهنت را در منجنیق پلیدی ها می کوبند
دلگیرتر از آنم که حتی با ابروی اشاره اعتراضم را نشان بدهم
آهای آدمهای انسان نما از همه تان بیزارم برای این همه نیرنگ
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
” سرد است و من تنهایم “

چه جمله ای !

پر از کلیشه

پر از تهوع

جای گرمی نشسته ای و می خوانی :

” سرد است …. “

یخ نمی کنی . .

حس نمی کنی . .

که من برای نوشتن همین دو کلمه

چه سرمایی را گذراندم!


 

mar.1980

عضو جدید
كفتكو...

كفتكو...

تو مدت زمانى كه ميهمان اين دنيا خواهم بود خياى جيزا كه دوست داريم و ادمايى رو كه ميخوايم رو از دست خواهيم داد ! و در انتها به اين نتيجه خواهيم رسيد كه تمام از دست دادن ها و نااميد شدن ها نتيجه ى حكمت خداوند يا نادانى خودمونه . بنابراين در هيج شرايطى نبايد به ادماى دوروبر اتهام زد يا اونارو بد بنداشت . روزى همكى به اين نتيجه خواهيم رسيد .
 

ava.90

عضو جدید
يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر مي‌ارزد پس نگو...
نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست...
قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست...
تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گوشه ای خواهم نشست گوشه ای تاریک و تنها مینشینم و به خاطرات فکر میکنم و ارام اشک میریزم
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگ شده ام

برای یک عاشقانه آرام !

که بنشینم کنارت و بگذاری گله کنم !

از همهء این کابوسهایی که چشم تو را دور دیده اند !

دلتنگی را بهانه کنم
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرقی نمیکند که دیگر دنیا قد یک آسمان باشد

یا قد یک پیاله

خسته و شکسته و بال بسته ...

بیشتر از آنکه بگویم

بیشتر از آنچه بدانی

وقتی که نوشته ها همیشه بی مخاطبند و دل بازیچه احساس بی احساسی ...

دیگر چه فرقی میکند که دنیا آسمان بی کران باشد

یا به کوچکی یک قطره باران...

چه فرقی دارد وقتی که کلام تو شکستن تکه های یک قلب تهی باشد ...

که بشکنی ... شکستنی ، شنیدنی و دیدنی ...

که نه گزندی به تو میرسد و نه اندوهی ...

خسته از تکرار هر روز ... تکرار هر روز ... تکرار هر روزم ...

نه مهجور نه پیرزوم ... نه بی تاب و نه در تابم ... نه رنگین و نه بی رنگم ...

نه خاموش و نه بی هوشم ... نه در حسرت نه بی حسرت ...

نه اینجا و نه آنجایم ...

آسمان را بی ستاره میخواهم که او هم دیگر برایش مهم نیست که

نتابند ستارگانش به تاریکی لحظه هایم ...

فرقی نمی کند که تنهایم ... که تنهائی ...

که دنیا هم نیم وجب پیالست ...

که آویز کرده ایم خودمان را ز جداره اش و میخواهیم بدانیم چیست

درون این میان تهی ...

افسوس که دیر میفهمیم ...خیلی دیر ... دیر دیر ...

یک روز آمدن و روز دیگر رفتن ... هرروز التهاب و بی تو ماندن ...

چه فرقی میکند وقتی تو بر هستی من دایره ای کشیده ای قرمز ....

آری من مرده ام ... همان لحظه ... همین حالا ...

میان دو دست تو ...زیر سردی نگاه چشمانت ... درون همان یک قطره باران ...

دلت آرام و قلبت همیشه پر تپش...

طوریم نیست خرد و خمیرم فقط همین

کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین

از هر چه هست و نیست گذشتم ولی هنوز

در مرز چشم های تو گیرم فقط همین

با دیدنت زبان دلم بند آمده است

شاعر شدم که لال نمیرم فقط همین
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلــــــتنگــــــی را چگونه هجـــــی کنم ؛

تا درک کنی .... ؟!

چهار ستون بدنم زیر سنگینی اش تا خورده ... !!!
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید باورت نشود

نمیدانم،شاید حق هم داری

دختر بودن خیلی سخت است

گرچه پسر بودن هم آسان به نظر نمیرسد

اما...اما...

... ... دختر که باشی،دوست داری کسی باشد

با تو حرف بزند

در آغوشت بکشد

نگذارد غریبی کنی

دل به چشمانش ببندی و شانه اش را برای گریه هایت نشانه بگیری

وقتی خوب غرق در اشک چشمانت شد،سرت را میان دو دستش بگیرد

بوسه بر پیشانیت بزند

و آرام بگوید: \" من اینجا هستم نازنینم،آسوده خیال باش...\"


و تو به او بنگری و از احساسات گیجی و سردرگمی بیرون آیی...

دختر بودن هرگز آسان نیست
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
لطفــــــــــــــــــــــا هیس
آخه
:


دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده

برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان...

برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم...

حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی دیـــرشناختمشان...!

برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمـــــش...

خنده هایی که دارم فراموششان می کنـ ـــ ــم...

و برای خـــــــــــــودم که حالا دیگـر خیلی عوض شــ ـــ ــده ام !
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا