معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگم !! نه غریب است و نه عجیب .. واژه ای است
شکننده ؛ ... که دلم را می فرساید
دلتنگتم !! مثل همیشه و هر روزم .. همانند مرغکی
بی بال و پر و در حسرت پرواز ، ..
دلتنگم ؛ چون ماهی برای آب . اما ... شوق دیدارت
تنها بهانه ای است که دلم را زنده نگه داشته ؛ تا ....





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تو رفتی اين دل من بی تو تنها مانده است
آتشی زين کاروان رفته بر جا مانده است
روزها بگذشت و من در شوق ديدارم هنوز
منتظر چشمم به بازيهای فردا مانده است
طاقت بار فراقت بيش از اينم مشکل است
همتی کاين رهرو کوی وفا وا مانده است
روز و شبها با خيالت گفتگوها کرده ام
زنده مجنون با اميد عشق ليلا مانده است
شوق ديدار تو بر اين دل تسلی ميدهد
زين سبب در اين مصيبتها شکيبا مانده است
در ميان بحر غمها زورق قلبم شکست
قايق بشکسته سرگردان به دريا مانده است
سهم من از گردش دور زمان شادی نبود
بار سنگينی ز ناکامی و غمها مانده است
کاش بودی و ميديدی چه دردی ميکشم
ای طبيب من مريضت بی مداوا مانده است





 

Elham*92

کاربر بیش فعال
تو مثل لاله ی پیش از طلوع دانه ها



که سر به صخره گذارند ،


غریبی و پاکی .


تو را


ز وحشت طوفان


به سینه می فشردم .


عجب سعادت غمناکی !



منوچهر آتشی



(نیمای جنوب)
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
با لبخند
نشانیخانه ی تو را می خواستم
همسایه ها می گفتند سالها پیش
در یک شب بارانی به دریا رفت
کسی دیگر از او
خبر ندارد
به خانه ی تو
نزدیک می شوم
تو را صدا می کنم
در خانه را می زنم
باران می بارد
هنوز
باران می بارد
 

tahereh68

عضو جدید
دلت تنگ یک نفر که باشد !

تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد ؛

و لحظه ای فراموشش کنی ،

فایده ندارد .... تو دلت تنگ است ،

دلت برای همان یک نفر تنگ است !

تا نیاید ... تا نباشد ....

هیچ چیز درست نمی شود ... !!!
 

tahereh68

عضو جدید

بعضــــــی وقتا چیـــــــزی مینویسی فــــــقط برای یک نفـــــــر
امـــــــا دلت میگیرد

وقتی یـــــــادت می افتد که هـرکسی ممکن است بخــــــواند
جــــــــز آن یک نفـــــــــر. . . .

 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺭﺍﺯﻳﺴﺖ ﺑﻴﻦ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺘﻢ !

ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻢ .:(
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
تظاهر می کنم به خوشبختی
تظاهر می کنم به من بدجور دل بستی
به اینکه تادنیاست کنارم هستیو هستی
تظاهر می کنم اما دلم آشوبه آشوبه
دل آشوبم که رد پای نگاه تو سرابی باشه از پاکیو یکرنگی .
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــــن اینجا تنــــها، تنـــهای تنـــها...

تنهایی خــویش را بغل می گــیرم...

دیوارهای خیانت بلندند،دســـتم به آن طـــرف کـــه تو هستی نمی رسد...

تنها مونس مـــن در این سمت دیوار در این شبهای وفاداری،تنهایی است..

اما تـــــو...

در آنــــسوی دیوارهـــــــــا

برای کـــــه یادگاری می نویسی؟
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی حالم خرابه.......

خیلی حالم خرابه.......

زندگی

"زندگی" بـه من آموخـت . . .

آدمها نـه " دروغ " می گویند

نه زیر " حرفشان " می زنند .

اگر " چیزی " می گویند . . .

صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت

نبـایـد رویش " حساب " کرد
:cry:
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرم
یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت نمــی دانــم …
اصـلاً هیــچ وقـت فــرق بیــن اینــها را نفهـمیــدم
فقـط مـی دانـم دلـم یـک جـوری مـی شـود
جــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت
دلـم کـه اینـطــور مـی شـود ،
غصـه هـای خــودم کـه هـیچ ،
غصـه ی همــه ی دنیــا مـی شـود غصـه ی مـن
بعــد دلــم بـدجــور غروب زده میشود
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود
تا هر وقت از سرِ دلتنگیبه رویش دست میکشیدم
تو از درونش ، با آرزوی من بیرون می آمدی!
:cry::cry::cry:


برگرد....​
 
آخرین ویرایش:

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خواب هم راحتم نمی گذاری ، بی خبر می آیی ، صدایم می کنی …
تا چشم باز میکنم ، باز نیستی !
:cry::cry:
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نگارم!


عمری است خلوت نشین خاطرات تو شده ام..


و در کوچه پس کوچه های خیال, به دنبال سایه ی تو می گردم...


غافل از اینکه تو خود, نور شده ای


و من تنها تر از همیشه


اشک را در دیده گانم... آه را در قفس سینه ام...


حبس کرده ام و به تو می اندیشم...




نازنین فاطمه
جمشیدی








 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نگارم

چشمان پر از اشکم رابه زمین دوخته ام...


لبهاي پراز گلایه ام را به دندان گرفته ام...


سینه پر از دردم را به فراموشی سپرده ام...


دستان بی پناهم رادر هم قفل کرده ام...


وپاهایم را به اسارت زمین در آورده ام...


نا مبادا کاري کنند،حرفی بزنند، تو مجبور به ماندن شوي...


می خواهم با این سکوت,معصومانه به تو ثابت نمایم...


فراسوي خوشبختی ات , بیش از احساس پاك و صادقانه ام اهمیت دارد...


ماه من، هر زمان که به حمایتم نیاز داشتی باز گرد...


تا در میان اندیشه هاي ابریشمی ام آسمان محبتت را ستاره باران کنم...


و کولبار حسرت داشتنت را به نیستی سپارم...



نازنین فاطمه جمشیدی





 
آخرین ویرایش:

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
בلـتـَنـگـَـم..هـَمـيــن!و ايــن نـيــآز بــہ هـيــچ زَبــآن ِ شـآعـِـرآنـــہ اے نـَــבآرد!!

مَـن بـه پــآيـــآن ِ בلـتَـنـگـي مـے انــבيــشـَـم..

آن نـَهــآيـَتــي كــــہ..

تــو را بــَراي هَـمـيـشـــہ خـوآهـَـم دآشــت..!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
بِخــواب زیبــآے خُفتــﮧ

ایــن جآ آلـودهِ تــَر از آن اَست کهِ اَگر בست بـــﮧ هرجآیے بِزنــے تورآ بـــﮧ خوآب اَبــבے
میبَرב.

سوزَن کــﮧ چیــزے نَبــوב.ایــن روزهآ بآ
نِگآه قَلبَت رآ میگیرَند و بآ زَبآن تو رآ بــﮧ خوآب میبرنــב

 

muhammad-k

کاربر بیش فعال
بیهوده سوختم.........درست مثل یه سیگار روشن وسط لبهای بچه خوشگلی که از روی نادانی روشن میکرد نه از روی خماری!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این بی تفآوتیهآ

این بی خَبَری هآ

گآهی دیدآر از سَر اجبآر

نَبودَن هآ… نَدیدَن هآ

یَعنی بُرو

گآهی چِقَدر خِنگ میشویم . . .
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
....

....

تنهایم مثل آن مسجد بین راه...
هر کسی میرسد
میشکند...
هم
نمازش را هم دلم را...
...


 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر دلم بی تاب است


آنقدر که عطرنفسهایت بر تار و پود وجودم می نشیند...


و مرا در حسرت آغوشت می گذارد...


نگار زیبای من...


اي کاش مي شد با اشک هایم تمام گلها را آپاشی کتم...



تا تو رنگین کمان مهر را در آسمان چشمانم نظاره کنی...



اي کاش مي شد فقط يک بار فریاد بزنم...



سالهاست که در معبد دلم همجون عابدی پرهیزگار تورا می پرستم...



و تو صدايم را مي شنيدي...



نمي دانم باید کدامین آیه را بخوانم... در مقابل کدامین کشیش زانو بزنم...



و چه کاری برای سرنوشت انجام بدهم...نا دنیا راه رسیدن به تو را نشانم دهد...



اي کاش به جاي قاب کهنه روی دیوار... دستان نوازشگرت در دستانم بود ... دلت پیش رویم!



و تو نجواهای عاشقانه ام را از سکوتم می خواندی...


اما افسوس...


تنها باید دلم را به جایی تبعید کتم که تو حضور داری...


شاید آرام شوم...


براستی که تو فرمانروای هستی ام... هستی
...


و من بی تو هیچم!




نازنین فاطمه
جمشیدی






 
بالا