مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز

دیگرم گرمی نمیبخشی
عشق،ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام،ازعشق هم خسته..

هرکس پي کار خود و بر ما نظري نيست
گشتيم پراکنده که اينجا خبري نيست
شَر چون نرسد ، خير کم و بيش ندارد
آنرا که سري نيست دگر درد سري نيست
ما عشوه فروشيم و مي ناب و کمي ناز
نوعي ز تجارت که به کامش ضرري نيست
بوسيم لب و باده و محراب و حجر را
بر پيکر اين خاک چو ما دربدري نيست
افسوس که هموار نشد راه چو همراه
ديگر ز دل عاشق شبها ، اثري نيست
...

 

مهندکس

عضو جدید
هرکس پي کار خود و بر ما نظري نيست
گشتيم پراکنده که اينجا خبري نيست
شَر چون نرسد ، خير کم و بيش ندارد
آنرا که سري نيست دگر درد سري نيست
ما عشوه فروشيم و مي ناب و کمي ناز
نوعي ز تجارت که به کامش ضرري نيست
بوسيم لب و باده و محراب و حجر را
بر پيکر اين خاک چو ما دربدري نيست
افسوس که هموار نشد راه چو همراه
ديگر ز دل عاشق شبها ، اثري نيست
...


تو برایم ترانه میخوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گوئیا خوابم و ترانه تو
ازجهانی دگر نشان دارد.
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز

تو برایم ترانه میخوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گوئیا خوابم و ترانه تو
ازجهانی دگر نشان دارد.

دلم خونه گرفته مثل ابري در بهاران
چو بارد جمله ها سازد فراوان
تراوش ميکند از مغز پوکم
دو بيتي ها چو ضرب باد و باران
هر آنچه در دل تنگم نشيند
کنم تقسيم با انبوه ياران
هر آنچه بر دلت آمد بيـان کن
که بر دل مينشيند لطف يـاران



 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلم خونه گرفته مثل ابري در بهاران
چو بارد جمله ها سازد فراوان
تراوش ميکند از مغز پوکم
دو بيتي ها چو ضرب باد و باران
هر آنچه در دل تنگم نشيند
کنم تقسيم با انبوه ياران
هر آنچه بر دلت آمد بيـان کن
که بر دل مينشيند لطف يـاران



نمي توان به تو شرح بلاي هجران کرد
فتاده ام به بلايي که شرح نتوان کرد
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دیده به جای آب، خون است مرا
زیرا که به دیدنش شتاب است مرا
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خواب است مرا

اي هُدهُد صبا به سبا مي فرستمت / بنگر كه از كجا به كجا مي فرستمت
 

mx_2000

عضو جدید
وصفت آن نيست كه در وهم سخندان گنجد
ور كسي گفت مگر هم تو زبانش باشي

خوشبختانه هر دو شعری که زحمت کشیدین و نوشتین به "ی" ختم شده:)


یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هرکس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوشبختانه هر دو شعری که زحمت کشیدین و نوشتین به "ی" ختم شده:)


یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هرکس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد

(من كارام هميشهههههه رو اصولههههههه....:D)
دل زود باورم را به كرشمه اي ربودي
چو نياز ما فزون شد تو به ناز خود فزودي
 

mx_2000

عضو جدید
(من كارام هميشهههههه رو اصولههههههه....:D)
دل زود باورم را به كرشمه اي ربودي
چو نياز ما فزون شد تو به ناز خود فزودي

صد البته که همینطوره .... ;)

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

 

mx_2000

عضو جدید
شك نكن...:D

از كف ندهم دامن معشوقه ي زيبا
هل تا برود نام من اي يار بزشتي

بر منکرش لعنت.... من که مطمئنم...به اطمینان هم شک ندارم .....شما به اطمینان من شک داری؟؟؟!!:razz:

یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من ز پی یار دگر
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بر منکرش لعنت.... من که مطمئنم...به اطمینان هم شک ندارم .....شما به اطمینان من شک داری؟؟؟!!:razz:

یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من ز پی یار دگر

نههههههههههههههههههه.....:D
رضاي دوست به دست آر و ديگران بگذار
هزار فتنه چه غم باشد ار برانگيزد
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هرشب
بدین سان خواب ها را باتو چه زیبا می کنم هر شب

بعد از تو دلم با دل كس يار نشد
در دام كســي جز تـــو گرفتار نشد
هر بار به حادثه قلبم كه شكست
گفتم شوم از خواب تو بيدار ، نشد

Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ…...(
)....•,(
),•
’.....(
)
.....Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ..
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بعد از تو دلم با دل كس يار نشد
در دام كســي جز تـــو گرفتار نشد
هر بار به حادثه قلبم كه شكست
گفتم شوم از خواب تو بيدار ، نشد

Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ…...(
)....•,(
),•
’.....(
)
.....Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ..

در غم عشق تو با این ناله های دردناک
اختر بیدادگر را دادگر خواهیم کرد

ملک الشعرا بهار





 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در غم عشق تو با این ناله های دردناک
اختر بیدادگر را دادگر خواهیم کرد

ملک الشعرا بهار

دل چو نالد سوز و آهش عرش را لرزان کند
خشم و نفرت در نگاهي عشق را ويران کند
سوختيم از بسکه لرزانديم عرش کبريا
ساقيا جامي ده . اين هردرد را ، درمان کند

Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ…...(
)....•,(
),•
’.....(
)
.....Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ..


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

دل چو نالد سوز و آهش عرش را لرزان کند
خشم و نفرت در نگاهي عشق را ويران کند
سوختيم از بسکه لرزانديم عرش کبريا
ساقيا جامي ده . اين هردرد را ، درمان کند

Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ…...(
)....•,(
),•
’.....(
)
.....Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ..



در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را
ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت

استاد شهریار
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیای دلم همچو شب نصفه ی ماه تاریک است......ساقی تنم بیشک ازین پس به سرای خویش است.

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم ثمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولی ، که به خون جگر شود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا